کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

تیر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
  1 2 3 4 5 6
7 8 9 10 11 12 13
14 15 16 17 18 19 20
21 22 23 24 25 26 27
28 29 30 31      


 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل



آخرین مطالب


جستجو


 



رساله فی اعجاز القرآن
خطّابی رساله‌ای با عنوان رساله فی اعجازالقرآن دارد که به نظر می‌رسد در نگارش آن نگاه منتقدانه‌ای به دیدگاه‌های معتزله درباره اعجاز قرآن داشته و در مقدمه کوتاه کتاب به این مطلب اشاره کرده است.[۲۴۹]
ه) ابوالحسین سجستانی
محمد بن الحسین بن ابراهیم بن عاصم بن عبد الله الآبرى[۲۵۰] یکی از استوانه های حدیثی سیستان بعد از «ابن حبان» است.[۲۵۱]
وی برای آموختن حدیث روانه بلادی چون خراسان و جبال و عراق و الجزیره و شام و مصر شده وحاصل زحمات علمیش، کتاب مناقب شافعی است که روایات أبو عبد الله محمد بن إدریس الشافعی را دراین کتاب جمع آوری کرده است و آخرالامر در سال ۳۶۳ هجری رحلت نموده است.[۲۵۲]

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

وی از علماء شیعه نیز روایت نقل می کرد، افرادی مانند: ابراهیم بن ادریس قمی که هم طبقه امام هادی(۷) بودند.[۲۵۳]و عبید الله بن موسى العبسی.[۲۵۴]
قرن پنجم
تنها عالم اهل حدیثی که می توان در این قرن درباره وی اشاره کرد، ابو نصر سجزی است.
أَبو نصر سِّجْزِی
أَبُو نَصْرٍ السِّجْزِیُّ، عُبَیْدُ اللهِ بنُ سَعِیْدِ بنِ حَاتِم از بهترین محدثان زمانه خود بوده است به طوری که از بعضی علمای اهل سنت منقول است که قدرت حافظهِ ابونصر ۵۰ برابر امثالِ کسانی مانند صوری[۲۵۵] است.
سال تولد او دقیقاً مشخص نیست ولی به احتمال فراوان قبل از سال ۴۰۰ (ه ق) بوده است؛ زیرا ذهبی درباره وی چنین می گوید که حدود سال ۴۰۰ هجری، حدیث آموخته است و این دلالت دارد که قبل از سال ۴۰۰( ه ق) متولد یافته است؛ در همین دورانِ کودکی از پدرش –که فقیه حنفی بنا بر مذهب کوفیین بود[۲۵۶]– و مشایخ سیستان، علوم اولیه اسلام شناسی را آموخت.[۲۵۷]
بعد از اینکه ازدواج نمود، به علمش اکتفا نکرد و از سیستان برای آموختن حدیث روانه بلادی چون حجاز، شام، عراق و خراسان شد و شیخ مکه گردید؛ وی شاگردی کسانی مانند حافظ حاکم نیشابوری کرد و محدثان بزرگی مانند حافظ أَبو إسحَاق حَبَّال شاگردی وی را کرده اند؛ آخرالامر در سال ۴۴۴(ه ق) در مکه رحلت نموده است.[۲۵۸]
مبنای فکری ابو نصر
وی دنباله رو استادان خود بوده واز عالمان اهل حدیث به شمار می رفته و معتقد بوده است:
اولا: قرآن مخلوق نیست واین کلام الهی، قدیم است وکتابی به نام« الإِبَانَه الکبرى» دراین باره نگاشته ودر مقابل کسانی که قائلند قرآن مخلوق وحادث است جبهه گرفته است.
ثانیا: خداوند جسم است ومحل استقرارش بر بالای عرش! وخداوند از بالای عرش، بعضی مواقع به آسمان دنیا نازل می شود![۲۵۹]

۲-۳-۲ مرجئه

در مقابل خوارج با تفکرات افراطیش، فرقه مرجئه نیز در این قرن در سیستان حضور داشته و فعالیت می کردند؛ قبل از آن که درباره حضور این فرقه در سیستان سخن گوییم، توضیح مختصری درباره این فرقه بیان خواهیم نمود:
ابومحمّد حسن بن محمّد بن حنیفه از نخستین کسانی بود که نظریه مرجئه را مطرح نمود؛[۲۶۰] امروزه از فرقه مرجئه خبری نیست و این فرقه از میان رفته است؛ ولی رگه ‏هایی از این تفکر را در قالب اباحه‌گری در دیگر فرق می‏توان بازیافت.[۲۶۱]
اصول عقاید مرجئه عبارت ‏اند از: جای دادن مرتبت عمل، پس از ایمان؛ داوری نکردن درباره سرنوشت اخروی فرد مسلمان؛ مؤمن دانستن هر کس که به مسلمانی اقرار ظاهری کند؛ وانهادن امامت امّت به اجماع امّت؛ حکم به امامت هر کس که اجماع بر امامت او حاصل آید اگر به کتاب و سنت آگاه باشد هر چند گناه کند.[۲۶۲]
ورود مرجئه به سیستان( قرن دوم)
تنها گزارشی که درباره فعالیت مرجئه در سیستان ذکر شده، مربوط به قرن دوم هجری است. در این زمان خراسان مهد مرجئه بود؛ افرادی مانند عَبْدُ العَزِیْزِ بنُ أَبِی رَوَّادٍ الأَزْدِیُّ[۲۶۳] إبراهیم بن طهمان بن شعبه الخراسانى[۲۶۴] در این منطقه فعالیت داشتند؛ با توجه به همجواری دو منطقه سیستان و خراسان می تواند باعث تاثیر تفکر مرجئه خراسان به سیستان شود.
از سوی دیگر زمانی که عبد الله بن معاویه زیدی قیام نمود، مرجئه نیز با وی همراه شدند؛ در نتیجه می توان چنین گفت با ورود وی به سیستان و اقامت چهارساله اش، مرجئه نیز وارد سیستان شده و آن جا استقرار یافته اند.
دلیلی که می توان دلالت بر حضور مرجئه در سپاه «عبد الله بن معاویه » می کند این است که بزرگترین متفکر کلامی مرجئه، ابو حنیفه بوده است؛[۲۶۵] از سوی دیگر رابطه ابوحنیفه با زیدیه بسیار مناسب بود به گونه ای که ابوحنیفه به دیگران نامه‌ای نوشت تا زیدیه کوفه را کمک نمایند؛[۲۶۶] در همین دوران «عبدالله بن معاویه» دعوت خود را از کوفه شروع کرد و بسیاری از زیدیه همراه او شدند؛ بنابراین می توانیم چنین نتیجه بگیریم که مرجئه طرفدار ابو حنیفه یاور قیام معاویه بن عبدالله شدند.
از سوی دیگر نویسنده تاریخ سیستان اذعان نموده که در زمان حضور معاویه بن عبد الله دو قبیله بنی تمیم- که طرفداران قطری بن الفجاءه خارجی بودند و بنی بکر بن وایل جنگی رخ می دهد؛[۲۶۷] از سویی ابو حنیفه مرجئی مسلک هم از همین قبیله‌ی بنی‌بکر بوده است؛ بنابراین می توان نتیجه گرفت زمانی که لشکر معاویه بن عبد الله وارد سیستان می شود، مرجئه نیز وارد سیستان می شوند و متاثر از مرجئه خراسان می گردند.
از دیگر قراین حضور مرجئه در سیستان گزارشی است که شیخ مفید ذکر نموده است:« به دستور «حریز سجستانی» عده ای از خوارج کشته می شدند و چونکه خوارج گمان می کردند مرجئه باعث قتل خوارج است ، پیروان این فرقه را می کشتند ولی بدین نتیجه رسیدند که به دستور حریز بوده است لذا وی را به شهادت رساندند؛ این گزارش می توان دلیلی بر حضور «مرجئه» در سیستان باشد.[۲۶۸]

۳-۳-۲ کرامیه

بنیان گذار این فرقه ابو عبداللّه محمد بن کرّام، در یکى از روستاهاى زرنج سیستان متولد شده است؛ گفته شده اصل او از بنى نزار ( از قبایل عرب) بوده است. او در سیستان بزرگ شد، و براى تحصیل حدیث و علوم دینى دیگر به خراسان، بلخ و نیشابور رفت. پس از آن به مکّه رفت و پنج سال در آن جا مجاور شد، و به سیستان بازگشت، و دارایى خود را در آن جا فروخت، و به نیشابور رفت. در آنجا محمد بن طاهر بن عبداللّه، از امراى طاهریان او را به زندان افکند. پس از آزادى از زندان، درشوّال ۲۵۱ ه. ق. از نیشابور بیرون شد و به فلسطین رفت، و درصفر ۲۵۵ ه. ق. در بیت المقدّس رخت به جهان دیگرکشید و قبرش در آن جاست.[۲۶۹]
ابن کرّام و یاران او بر مسلک صوفیانه خویش، پوست دباغی شده و کهنه ای می پوشیدند و کلاه سفید رنگ مخصوص به نام « قلنسوه» بر سر می نهادند، و با حالت زهد و ظاهری آشفته به میان مردم می آمدند و آنان را موعظه می کردند و به قصد راهنمایی مردم از شهری به شهری رهسپار می شدند.[۲۷۰] اعمال زاهدانه و خشن آنان باعث شد که برخی از صوفیان برای مقابله با چنین تظاهری، مسلک ملامتیه[۲۷۱] را در برابر آنان پدید آورند.
جریان های سیاسی کرامیان
مذهب کرامیان در قرن چهارم و پنجم با پیشوایی و رهبری استاد محمد بن اسحاق واعظ و زاهد، بیش از پیش رواج گرفت؛ زیرا او در باب نابودی پیروان خلافت فاطمی- از شیعیان اسماعیلی- با آرای سلطان محمود غزنوی موافق و بدین سبب نزد او مقرب و محترم بوده و به علت همین رابطه هم برخی از نویسندگان سلطان محمود را کرامی مذهب دانسته اند و تاریخ سیستان هم سبکتکین و محمد غرنوی را کرّامی مذهب دانسته است.[۲۷۲] در همین زمانِ رواج مذهب کرامیان، ابو سعید ابوالخیر به نیشابور آمد و ضمن بنای خانقاه، مسلک تصوف را از حالت زهد و بد حالی دیرین خود بیرون آورد و آن را به یک طریقه ی زیستی مناسب تبدیل کرد وطریقت را توسعه داد. گویا دعوت و رواج او موجب کساد کار کرّامیان شد و ابوبکر کرّامی تصمیم گرفت، علیهِ ابو سعید قیام کند. ولی به سبب وجود تعصبات و اختلافات فراوان مذهبی در شهر نیشابور بدین کار موفق نشد.[۲۷۳]
کرّامیان در زمان قدرت و نفوذ خویش یک سلسله اعتقادات ساده و مردم پسند را تبلیغ کرده و کتاب هایی در تایید مذهب خویش نوشتند که به مرور زمان، این کتب نابود شدند.[۲۷۴] این مذهب رفته رفته با فقدان قدرت سیاسی و اقتصادی، نفوذ و پیروان خود را از دست داده و سخت مورد انتقاد قرار گرفت، چنانکه مقدار فراوانی از مبارزات کلامی فخر رازی( متوفای ۶۰۶ ه ق) با پیروان مذهب کرامی است.[۲۷۵]
تفاوت ها و تشابهات کرامیه با باقی فرق
کرامیه در پاره اى از عقاید کلامى با اشاعره هماهنگ اند؛ از جمله، اعتقاد به صفات ازلى و زاید بر ذات خدا، و نیز اعتقاد به عمومیت قضا و قدر و اراده ى الهى نسبت به همه ى حوادث- اعم از خیر و شرّ ـ و اعتقاد به کسب در افعال بندگان. [۲۷۶] آنان در مسأله‌ى حسن و قبح عقلى با امامیه و معتزله هم عقیده اند، گرچه به وجوب عقلى لطف و أصلح قائل نیستند، به وجوب عقلى معرفه اللّه معتقدند. [۲۷۷]
کرامیه ایمان را به اقرار زبانى تفسیر کرده اند و تصدیق قلبى و عمل جوارحى را شرط ندانسته اند و در این باره میان احکام دنیوى و اخروى تفکیک کرده اند. بر این اساس منافق را از نظر احکام دنیوى مؤمن، ولى از نظر احکام اخروى مستحق عقاب ابدى دانسته اند. [۲۷۸]
فرقه های کرّامیه
شهرستانی برای کرامیه، دوازده فرقه بر شمرده است و اصول آن ها را فرقه هاى ششگانه: «عابدیه، تونیه، زرّینیّه، إسحاقیه، واحدیه و هیثمیه» دانسته است، بغدادى فِرَق کرّامیه در خراسان را به سه فرقه‌ى «حقائقیّه، طرائقیه و إسحاقیه» خوانده و یادآور شده است که آنان یکدیگر را تکفیر نمى کردند؛ لذا وی تمام این سه فرقه را یک فرقه شمرده است.[۲۷۹]
در کتب فِرَق درباره ویژگی های این فرقه ها چیزی بیان نشده است؛ فقط در کتاب الملل و النحل و الفرق بین الفرق دیگاه تعدادی از این فرقه ها درباره جسمانیت خدا بیان شده که قبلاً توضیح داده شد.
موضع‌گیری علمای اهل سنت درباره کرامیه
معمولا نویسندگان فرق و مذاهب که خود از اهل سنت می‌باشند وقتی به شرح حال کرامیه می ‌پردازند به طعن و ذم این گروه می‌پردازند.
به چند نمونه از این اظهارات اشاره می‌کنیم:
۱.محمد بن کرام فردی منافق و متظاهر به عبادت و زهد برای فریب مردم بود. [۲۸۰]
۲.بدعتهای او در اسلام بیشتر از آن است که در این مختصر مقالات بگنجد. [۲۸۱]
۳.او دارای کتب و تصانیف بسیاری است اما کلامش در نهایت زشتی و بطلان است.[۲۸۲]
۴.در فروع دین اقوال عجیبی دارند و مدار کار این گروه خرقه پوشی و فریب دادن و تظاهر به زهد است. [۲۸۳]
۵.سران فرق کرامیه از علماء معتبر نیستند بلکه از سفهاء جاهل هستند.[۲۸۴]
۶.اعتقاد کرامیه (به اینکه خدا محل حوادث است) در هیچ امتی مشابه ندارد مگر مجوس.[۲۸۵]
۷.عقائد او شبیه به عقائد ثنویه و نصاری است در اینکه خدا از جهت تحتانی محدود است و اینکه خدا جوهر است. [۲۸۶]
۸.بعید است که محمد بن کرام از دیانت برخوردار باشد. چون به علم شریعت «فقه» و ابوحنیفه و شافعی جسارتهائی دارد و گفته :« ان علم الشافعی و ابی حنیفه جملته لا تخرج من سراویل امراه »؛ « تمام علم شافعی و ابوحنیفه از جامه زنی خارج نمی‌شود کنایه از اینکه دانش آندو در فقه فاقد ارزش علمی است».[۲۸۷]

۴-۳-۲ معتزله

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[دوشنبه 1401-04-13] [ 07:59:00 ب.ظ ]




نتایج عملکردی منابع انسانی

۱۵۰

۳

نتایج سازمان

۱۰۰۰

۳۰

جمع

(ویرایش جدید مدل تعالی منابع انسانی،۱۳۸۸)
۲-۲۱-۵٫ مدل تعالی منابع انسانی
این مدل دارای ۹ معیار اصلی و ۳۰ زیر معیار و تعدادی نکات راهنما بود که طی جلسات مختلف موردبازنگری و اصلاح قرارگرفته و تعداد معیارها از ۱۲ به ۹ معیار تقلیل یافته و تغییراتی نیز در وزن دهی صورت گرفته است. جنبه مجهول و مبهم این مدل (چه مدل قبلی و چه مدل بازنگری شده) چگونگی ترکیب معیارها و چگونگی پیشنهاد وزن هرکدام از آن‌هاست. نکته‌ای که حائز اهمیت است این است که بازنگری‌های مکرر مدل و معیارها و وزن دهی، دلیل روشنی بر وجود نوعی ابهام بوده و تلویحاً تشخیص و صحت مسئله، پژوهشگر را اثبات می‌کند (پورصادق، ناصروهمکاران، ۱۳۸۹).
از اوایل دهه ۹۰ میلادی حرفه منابع انسانی به خاطر انتقال از رویکرد عملیاتی به رویکرد استراتژیک، تغییرات مهمی را پشت سر گذاشته است. تحول حاضر نشان‌دهنده نوعی تکامل این حرفه است که تعالی نیز در غاین راستا مطرح است (پورصادق و همکاران،۱۳۸۹).
مدل تعالی منابع انسانی دارای دو بخش است. بخش اول « توانمند سازها» و بخش دوم «نتایج» هستند. توانمند سازها » حوزه‌های منابع انسانی یک سازمان را حمایت و یکپارچه می‌کنند« و نتایج» آنچه را که یک سازمان در حوزه منابع انسانی و عملکرد سازمانی به دست می‌آورد را پوشش می‌دهند. نتایج براثر حمایت توانمند سازها به دست می‌آیند و توامندسازها با گرفتن بازخورد از نتایج بهبود می‌یابند. مدل دارای یک چرخه یادگیری و نوآوری است که کمک می‌کند تا توانمند سازها بهبودیافته و درنتیجه، بهبود نتایج حاصل شود. (پورصادق و همکاران، ۱۳۸۹)
یادگیری، خلاقیت و نوآوری
شکل ۲-۲ مدل تعالی منابع انسانی (انجمن مدیریت منابع انسانی)
۲-۲۱-۶٫ جایزه تعالی منابع انسانی
مدل جایزه یک چارچوب جامع مبتنی بر مجموعه‌ای از ارزشهای محوری، معیارها و شاخصها در تمامی ابعاد منابع انسانی سازمان است که به مدیران منابع انسانی یاری می‌دهد تا از طریق ارزیابی مستمر راهبردها، فرایندها و نتایج منابع انسانی و سازمان، نقاط قوت و فرصتهای قابل‌بهبود خود را شناسایی نموده تا برای بهبود آنها و رسیدن به سازمان یادگیرنده و توسعه‌یافته برنامه‌ریزی نماید.

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

همان‌طور که در مدل جایزه مشخص است، مدل جایزه در سه بخش اصلی طراحی گردیده است:
راهبردها
فرآیندها
نتایج
راهبردها ضمن آنکه تعیین‌کننده و جهت دهنده طراحی و اجرای فرایندهای HR[39] هستند، به همراه فرایندها، حوزه‌های منابع انسانی یک سازمان را حمایت و یکپارچه می‌کنند و نتایج آنچه را که یک سازمان در حوزه منابع انسانی و عملکرد سازمانی به دست میآورد پوشش میدهند. نتایج براثر حمایت راهبردها و فرایندهای HR به دست میآیند و راهبردها با گرفتن بازخورد از نتایج اجرای فرایندها، بهبود مییابند.
۲-۲۱-۷٫ ارزش‌های محوری مدل تعالی منابع انسانی
رهبری استراتژیک
نگرش سرمایه‌ای به منابع انسانی
یادگیری، توسعه و بهبود مستمر
تأکید بر مسئولیت‌های اجتماعی و اخلاق حرفه‌ای و ارزش‌مداری
تمرکز بر نتایج حاصل از مدیریت مبتنی بر فرایند
مدل جایزه تعالی منابع انسانی دارای ۹ معیار و ۳۰ زیر معیار به همراه تعدادی نکات راهنما می‌باشد که در زیر به تشریح آن‌ها پرداخته می‌شود:
معیارها
راهبردها
رهبری منابع انسانی
استراتژی منابع انسانی
فرایندها
برنامه‌ریزی و تأمین منابع انسانی (برنامه‌ریزی، جذب، پیشرفت شغلی، مدیریت جانشینی)
جبران خدمت منابع انسانی (حقوق، پاداش، رفاه، سلامت و بهداشت)
توسعه منابع انسانی (مدیریت دانش، آموزش، مدیریت عملکرد)
روابط کار و کارکنان (ارتباطات، مشارکت)
نتایج
نتایج ادراکی منابع انسانی (رضایت شغلی، تعهد سازمانی)
نتایج عملکردی منابع انسانی (فرایند برنامه‌ریزی و تأمین، فرایند جبران خدمت، فرایند توسعه، فرایند روابط کار و کارکنان)

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 07:59:00 ب.ظ ]




۶-احیا و گسترش فرهنگ انتظار و تلاش برای شناساندن نقش سازنده این فرهنگ در پایداری و پویایی جوامع اسلامی؛

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

۷-تبیین وظایف و تکالیف مردم در برابر حجت خدا و امام عصر u نهادینه ساختن این وظایف و تکالیف در فرد و اجتماعی و آماده ساختن جامعه اسلامی برای استقبال از واقعه مبارک ظهور؛[۳۰۳]
۸-تلاش در جهت دفاع عقلانی از اندیشه مهدوی و فرهنگ انتظار و تبیین هر چه بهتر و دقیق‌تر مبانی این اندیشه و فرهنگ؛
۹-دقت و مراقبت کامل در نقل مطالب و مباحث مهدوی، به ویژه حکایت‌های مربوط به تشریفات، و توجه به منابع و مستندات مطالب و مباحث نقل شده؛
۱۰-پرهیز از مطرح ساختن خواب و رؤیاهایی که پایه و اساس محکم و متقی ندارند، هر چند بسیار جذاب و اثر گذار باشند.[۳۰۴]
۱۱-گشودن زوایای جدید در طرح مباحث مهدوی
۱۲-رد یابی و شناسایی شبهات منتشره از سوی مبلغان فِرق و مذاهب در میان جوانان و آمادگی برای پاسخ گویی به آنها
۱۳-مطالعات جدی برای طراحی و معماری «مهندسی فرهنگی» مبتنی بر مبانی و مبادی دینی فرهنگ انتظار.[۳۰۵]
۱۴-شناسایی جریان‌های مهاجم فرهنگ انتظار، مصادیق این تهاجم، نقد آنها و نحوه مقابله جوی با آنها
۱۵-برخی مناسبت‌ها هم چون «نهم ربیع الاول» که ایّام شادی و سرور شیعیان و سالروز آغاز امامت آن امام غریب است، فرصتی بسیار مغتنم برای علما و مبلغین برای طرح مباحث مربوط به امامت در جامعه‌ی شیعه است.
۱۶-حتماً شما نیز گویندگانی را دیده‌اید که سخنان خویش را با دعای فرج و یا اشعاری در فراق امام عصر u آغاز می‌کنند. این شیوه می‌تواند الگویی برای سخنرانان، نویسندگان، ذاکران و تمامی کسانی باشد که به نحوی با افکار عمومی در تماس هستند.[۳۰۶]
۱۷-اهل خطابه و منبر، سخنرانان مذهبی و تریبون داران عرصه‌های فکری و دینی باید این فرمایش امام مجتبی u را مدّ نظر قرار دهند که: «در منبرها به مردم بگویید و به آنها دستور دهید توبه نموده و در مورد تعجیل حضرت حجت دعا نمایید، دعا برای آمدن آن حضرت مانند نماز میت نیست که واجب کفایی باشد و با انجام دادن عده‌ای از دیگران ساقط شود بلکه مانند نمازهای پنج گانه است که بر هر فرد بالغ واجب است برای ظهور امام زمان دعا کند.[۳۰۷]
مقام معظم رهبری طی سخنانی در نیمه شعبان ۱۳۸۷ هـ.ش خطاب به علما، مبلغین و روشنفکران می‌فرمایند:
«… این عقاید را بایستی اولاً درست فهمید، ثانیاً آنها را با تدبر و تأمل عمق بخشید، ثالثاً آنها را به‌درستی منتقل کرد. در همه مجموعه‏های فرهنگی اینجور است. در آموزش و پرورش، یک معلم، یک مدیر آموزشی یا پرورشی به بهترین وجهی می‌تواند از این فرصت طلاییِ عمر نوجوان ما که در اختیار اوست، استفاده کند. عقاید دینی را نه فقط در زنگ تعلیمات دینی، بلکه می‌شود آن را در همه فرصت‌های تعلیم، با هوشیاری، با دقت، با سنجیدگی، در عمق ذهن و جان متعلم جایگزین کرد، تا او فرصت پیدا کند آن را در دل و مغز خود رشد بدهد. [۳۰۸]

وظایف ائمه جماعات

با توجه به وجود هزاران مسجد در سراسر کشور، ائمه محترم جماعات می‌توانند در یاری رساندن به امام عصر u نقش مهم ایفا کنند، هر روز پس از نمازهای واجب و مناسبتهای خاص تبلیغی (رمضان و …) و سایر مناسبتهای مذهبی فرصت‌هایی بسیار مغتنم برای دعا جهت تعجیل در فرج امام عصر و بیان معارف مهدویت می‌باشد.[۳۰۹]

وظایف مداحان و هیئات مذهبی

۱-اداره کنندگان هیئت‌های مذهبی و ذاکران و مداحان اهل بیت u نقش مؤثری در شکل گیری و فرهنگ دعا برای تعجیل ظهور منجی عالم بشریت دارند. باید توجه نمود که دعا برای فرج امام عصر u با دعا برای یک مریض یا حاجات شخصی تفاوت دارد. در همین یک دعا فرج عالم و آدم نهفته است. همه گرفتاری‌ها و مشکلات و از سوی دیگر مشکلات همگان را در برمی‌گیرد. درمان تمام دردها در ظهور حضرت حجت است. از این رو به هنگام جاری شدن اشک‌ها و شکستن دل‌ها باید برای ظهور امام عصر u با تمام وجود دعا کرد.[۳۱۰]
۲-بستن بیعت‌های دسته جمعی در دسته‌ه ای مختص که طی آن مردم با امام و رهبر خود حجت بن الحسن u بر سر کمک به آن حضرت و پیوستن به اردوگاه ایشان، پس از آگاهی از ظهورشان بیعت می‌کنند. این بیعت‌ها در مناسبت‌های مختلف بسته می‌شود. هم چون هنگام ادای عمره و حج، ماه محرم، پانزدهم شعبان و سایر مناسبت‌های مربوط به معصومین.[۳۱۱]
۳- در ضمن سوگواری‌ها و اعمال مستحبات، اعمال را به نیابت از آقا امام زمان انجام دهند تا این فرهنگ بین مردم جا باز نماید.
۴-شعر خواندن و مرثیه سرایی تنها، و بدون توجه به تعلیم عقاید و احکام و اخلاق و بدون توجه به نیاز فکری نسل جوان مسئولیت مداحان را برطرف نمی‌کند؛ هیئتها باید از روحانیت استفاده کنند و با راهنمایی آنها فعالیت نمایند.
۵- در هیئتهای دعای ندبه، باید معارف حضرت ولی عصر (عج) بیان شود و خواسته و مطلوب آن وجود مقدس که پاسداری از اسلام و تشیع و امر به معروف و نهی از منکر و دفاع از ولایت اهل بیت u است، تشریح گردد.
۶-باید کنار هیئتها، کتابخانه و نوارخانه مذهبی پر محتوا قرار گیرد که جوانان اضافه بر ندبه و گریه در فراق امام عصر (عج) با معارف آن جناب آشنا شوند.
۷-هیئتها گفتار علما و وعاظ و مداحان را بوسیله جزوه و کتاب انوار و لوح فشرده به خارج از هیئت انتقال داده و زمینه استفاده دیگران را فراهم نمایند.
۸-مداحان و هیئات مذهبی موقوفاتی برای نشر کتب دینی و استنساخ آثار اهل بیت u مقرر سازند.[۳۱۲]

وظایف شهرداریها، فرهنگسراها و مؤسسات

اصولاً کارهایی که در زمینه انتظار صورت می‌گیرد به هم پیوسته نیست و مراکزی که به مطالعه دست می‌زنند بیشتر سعی در جذب مخاطب دارند و برنامه ریزی منسجم و هماهنگ ندارند بهتر است به جای رقابت بین یکدیگر با دستانی گره خورده به ظهور امام u کمک نمایند. چرا که حضرت یاور حقیقی می‌خواهد خواهشمند است مسئولان مراکز ابتدا به خود سازی بپردازند و پس از آن جامعه را آماده کنند.
از جمله مسئولان و نهادها که قشر زیادی از مردم را زیر پوشش خود دارد و می‌تواند به تبع، مؤثر واقع ‌گردد در شهرداریها و فرهنگسراها هستند از جمله کارهایی را که می‌توان برای آنان برشمرد: چراغانی و تزئینات و پخش شیرینی و شربت در شب نیمه شعبان، ساختن مجسمه و یا ماکت در رابطه با معارف مهدویت به صورتی که حاوی پیام و مطلب مثبت باشد،[۳۱۳] نصب یک شعار و یا نقاشی زیبا که رنگ آمیزی آن از نظر روانشناسی کار شده باشد در رابطه با معارف مهدویت روی اتوبوس واحدهای شهری یا متروها.
زدن روبان سبز و آذین ماشینها در هفته مهدویت و شب نیمه شعبان، ارائه برنامه‌های شاد و متنوع ولی در محدوده شرعی در هفته مهدویت، نوشتن یک حدیث پشت بلیط اتوبوس واحدها، اسم فلکه‌ها، خیابان‌ها، کوچه‌ها و یا شهرک‌ها را یکی از اوصاف و القاب امام زمان u قرار دهند.
-برگزاری دوره‌های آموزشی حضوری و غیر حضوری معارف مهدویت برای مقاطع مختلف تحصیلی -تشکیل محافل به یاد آن حضرت (عج) -جلسه دعای ندبه (صبح جمعه) -جلسه زیارت آل یاسین (صبح و عصر جمعه) -برپایی جلسات بزرگداشت در مناسبت‌ها، مثل ایام میلاد و وفات ائمهu -برگزاری جلسات پرسش و پاسخ -تشکیل کانون‌های انتظار در مساجد، مدارس، دانشگاه‌ها، کارخانه‌ها و ادارات که افراد، با شرکت در جلسات هفتگی در بالا بردن شناخت خود نسبت به حضرت مهدی u (از طریق تدوین مجله، طرح سؤال در جمع و جست‌وجو پاسخ آن و…) سعی می‌نمایند. -راه اندازی کاروان‌های جمکران در شب‌های چهارشنبه و شب‌های جمعه -تشکیل کتابخانه و نوارخانه با موضوع مهدویت و انتظار -پخش بروشورها و جزوه‌ها و کتاب درباره حضرت مهدی (عج) بین علاقمندان و بلکه در سطح عموم افراد جامعه -برگزاری مسابقات کتابخوانی با موضوع مهدویت در مساجد، مدارس، دانشگاه‌ها و اهدای جوایز نفیس به برندگان -برپایی نمایشگاه‌هایی با موضوع مهدویت (نمایشگاه کتاب، عکس و پوستر، فیلم و CD و …) – ارائه معارف مهدوی در قالب هنر (فیلم، تئاتر، انیمیشن، اسلاید و سرود) -فراخوان آثار هنری در زمینه مهدویت، مثل نقاشی و … در سطوح مختلف – تهیه تابلوهای تبلیغاتی با موضوع مهدویت و نصب آن در مراکز مهم شهر، ادارات، مدارس، کتابخانه‌ها و … -معرفی منابعی که پیرامون مهدویت به رشته تحریر در آمده است به اقشار مختلف جامعه.
بستن بیعت عمومی با حضرت حجت u در همه مناطق شیعه نشین تعیین یک روز مخصوص برای آن در سال، به طوری که این بیعت با محتوایی یکسان و در ساعتی واحد ادا شود. تلاش جهت فراهم آوردن برنامه‌های هفتگی یا دو هفته یک بار شامل نشست‌ها و مصاحبه‌ها درباره‌ی امام مهدی u، ظهور شریف آن حضرت و آن چه پیش از آن رخ خواهد داد. دعوت از اندیشمندان و صاحبان اندیشه برای نگارش مقالاتی پیرامون این قضیه در روزنامه‌ها، مجلات، نشریات داخلی.[۳۱۴]
آنان که با شبکه جهانی اینترنت آشنا هستند می‌دانند که دشمنان شیعه به ویژه وهابیان و بهائیت به شدت مشغول فعالیت علیه مبانی تشیع و به ویژه امام عصر u می‌باشند. مؤسسات و یا افرادی که توان علمی و عملی و امکانات لازم را دارند باید در این عرصه نیز به دفاع از تمامیت شیعه بپردازند.
هر سازمان، ارگان و جمعیتی می‌تواند با بررسی وضعیت و امکانات خویش و در حوزه‌ی کاری خود در راه یاری رساندن به امام عصر u حرکت نماید.[۳۱۵]

وظایف مسئولین مسجد جمکران

گردانندگان مسجد مقدس جمکران وظیفه‌ای خطیر و مضاعف دارند. باید قدر این پتانسیل عظیم معنوی که با عنایت خود آن بزرگوار ایجاد شده است را به خوبی دانست و با شیوه‌های مختلف و از راه‌های گوناگون، غربت و مظلومیت امام زمان u و انتظارات ایشان از شیعیان و محبان خویش را برای صدها هزار عاشقی که هر هفته و از راه‌های دور و نزدیک به عشق آن یگانه‌ی دوران به این مسجد می‌آیند تشریح کرد. باید فضای غالب در مسجد جمکران فضای دعا برای ظهور و خاتمه یافتن دردها و رنج‌های امام عصر u باشد.[۳۱۶]

وظایف دانشجویان و طلاب

دومین گروهی که تأثیر شگرفی در هدایت امت اسلامی دارند دانشجویان به ویژه طالبان علوم و معارف وحیانی‌اند. این گروه که زمینه ساز نهادینه شدن فرهنگ انتظار و اصلاح زمینه ظهورند وظایفی دارند:
۱-تلاش در راه علم اندوزی: جهد یعنی به کار بستن تمام توان و کوشش نهایی انسان در مسیر رسیدن به مقصود. طالب دانش باید تمام کوشش خویش را در راه علم اندوزی به کار گیرد. فرد یا جامعه جاهل، به مراتب حقیقی انتظار دست نمی‌یابد و نمی‌تواند زمینه ساز ظهور امامی باشد که خود خزانه علم الهی است. از این رو کوشش در علم اندوزی از وظایف منتظران راستین آن امام همام (عج) به ویژه طلاب و دانشجویان است.
۲-رغبت در کسب علم: رغبت، تمایل اکید و میل شدید است. از دیگر صفات دانشجوی منتظر داشتن میل شدید به اندوختن علم و تجهیز به آخرین دستاوردهای علمی و فکری و نیز تولید دانش و اندیشه است. از این بخش دانسته می‌شود وظیفه بایسته دانشجویان و طلاب منتظر، تلاش برای فراگیری از سر میل و رغبت قلبی است، چون تلاش بی‌رغبت، به سردی و سستی می‌گراید و متوقف و خاموش می‌شود.[۳۱۷]
۳-در سطح حوزه‌ها، به عنوان مبلغین دین و فرهنگ انتظار، مبانی اعتقادی مهدویت، شناخت فرقه‌های انحرافی و منبع شناسی مهدویت جزء دروس قرار گیرد تا طلاب و دانشجویان ما اطلاعات کافی در این زمینه داشته باشند.

وظایف مستمعان

از مردمی که نه در سلک علما هستند و نه در زمره دانشجویان، با ظرافتی خاص به عنوان «مستمعین» یاد می‌شود، تا فهمانده شود اگر کسی از دو گروه مذکور نیست برای سعادتمندی راهی جز گوش سپردن و متابعت از راه شناسان ندارند. وظیفه خطیر و راه منحصر هدایت این گروه در دو عنوان کلی بدین شکل بیان گردیده ا ست:
۱-اتّباع: اقتضای معنای متابعت، حرکت همراه با میل و اراده در پشت سر کسی یا چیزی است؛ خواه در عمل تابع او گردد یا در فکر و نظر، بنابراین ویژگی‌های انتظار راستین اهل استماع آن است که با میل و رغبت در پی دین شناسان و عالمان ربّانی که مقصد و مقصود اوامر معصوم u را می‌شناسند حرکت کنند و از مسیر نورانی قرآن و عترت منحرف نشوند.
۲-موعظه: واژه موعظه به معنای ارشاد به حق از راه تذکرهای مفید و اثر گذار است؛ بر این اساس منتظران مستمع باید قلب خویش را بر سخنان حکیمانه عالمان ربّانی که برگرفته از معارف ناب قرآن و عترت است بگشایند.[۳۱۸]

وظایف ثروتمندان

ثروتمندان، امانتداران اموال الهی و مجرای رسیدن برخی از نعمت‌های خداوند بر دیگران‌اند. میان ثروتمندان جامعه اسلامی که در انتظار مهدی موعود موجود (عج) به سر می‌برند و متکاثران مال اندوزی که اموال و تجارتشان را از خداوند بیشتر دوست می‌دارند.[۳۱۹] فاصله بسیاری است. ثروتمندان منتظر به اوصاف ذیل آراسته‌اند:
۱-تواضع: استکبار و خود برتربینی، انسان را از خداوند غافل می‌کند و به ورطه هلاکت می‌افکند. خطر ابتلا به این آفت، زمانی جدّی‌تر می‌شود که انسانی بر اثر توانایی و تموّل خدادادی، قارونی و فرعونی بیندیشند، ثروت را دستاورد تلاش‌های خویش و قدرت را محصول توانایی تدیرش بپندارد از این رو ثروتمندانی که در انتظار آخرین پرچمدار اندیشه توحیدی به سر می‌برند می‌بایست بکوشند تا هر چه بیشتر به صفت تواضع در آیند؛ بدین معنا که از درون و بیرون نفس خویش را در مرتبه فرو دست‌تری که همانا فقر محض نسبت به ایزد متعالی است بشناسد و ثروت خود را از آن خدا دانسته و خویش را در ردیف سایر بندگان خدا ببینند.
۲-وسعت بخشی: بر اغنیا و ثورتمندان منتظر است که به شکرانه تفضیل الهی بر آنها و به پاس بهره‌مندی از نعمت خدادادی مال، به دستگیری از نیازمندان و رفع مشکلات برادران و خواهران ایمانی خویش بپردازند. نه تنها حقوق شرعی خویش چون خمس و زکات و… را ادا کنند، بلکه با شناسایی نیازمندان بکوشند در رفع تنگناهای زندگی دیگران تا می‌توانند مؤثر باشند.[۳۲۰]

وظایف اقشار آسیب پذیر

همان گونه که اغنیای امّت اسلامی موظف به تواضع و وسعت بخشیدن به سایر اهل ایمان‌اند، نیازمندان و اقشار آسیب پذیر نیز می‌باید با آراستگی به صفات ذیل، استغنای نفس خویش را حفظ و جامه انتظار راستین را به تن کنند:

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 07:59:00 ب.ظ ]




– قدرتمند سازی سازمانی(عدم تمرکز)
– بهینه کاوی و انتخاب اصلح
– تولید دانش و تکنولوژی های برتر
-انتخاب اصلح منابع انسانی (کارکنان و مدیران)
– توانمند سازی منابع انسانی (کارکنان و مدیران)
– حفظ و ارتقاء روحیه گرایش به خدمتگزاری
– ارتقاء سیستم تنبیه و تشویق و نگهداری منابع انسانی
– متناسب سازی نیروی انسانی
– بهبود کیفیت سیستم های ارزیابی عملکرد منابع انسانی
– نظام مند نمودن پیشرفت و ارتقاء شغلی(کارراهه شغلی)
– طراحی و استقرار نظام جامع مالی
– ایمن سازی سیستم های اطلاعات و ارتباطات
– بهبود و ارتقاء نظام تصمیم گیری
– تعامل مؤثر با تصمیم سازان و تصمیم گیران
– استقرار سیستم تعالی سازمانی فراگیر
– تبیین امور حاکمیتی و تصدی گری
– ارتقاء شیوه های بهره وری و بهبود کیفیت
– متناسب سازی ساختار فیزیکی با فناوریهای پیشرفته
– ایجاد و تقویت ساز و کارهای هماهنگی سازمانی
– جلب مشارکت ، جذب و تقویت خبرگان حقوقی
– کادر سازی مدیریتی(ساماندهی سیستم جانشینی مدیریتی) .
۲- بخش دوم: سرمایه اجتماعی
۱- ۲-۲- مقدمه:
امروزه، در کنار سرمایه های انسانی، مالی و اقتصادی، سرمایه دیگری به نام سرمایه اجتماعی(SOCIAL CAPITAL) مورد بهره برداری قرار گرفته است. این مفهوم به پیوندها، ارتباطات میان اعضای یک شبکه به عنوان منبع باارزش اشاره دارد که با خلق هنجارها و اعتماد متقابل موجب تحقق اهداف اعضا می شود. سرمایه اجتماعی که صبغه ای جامعه شناسانه دارد، به عنوان یک اهرم توفیق آفرین مطرح و مورداقبال فراوان نیز واقع شده است. ســرمایه اجتماعی، بستر مناسبی برای بهره وری سرمایه انسانی و فیزیکی و راهی برای نیل به موفقیت قلمداد می شود. مدیران وکسانی که بتوانند در سازمان، سرمایه اجتماعی ایجاد کنند، راه کامیابی شغلی و سازمانی خود را هموار می سازند. از سوی دیگر، سرمایه اجتماعی به زنــــــدگی فرد، معنی و مفهوم می بخشد و زندگی را ساده تر و لذت بخش تر می سازد.

( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

امروزه سرمایه اجتماعی، نقشی بسیار مهمتر از سرمایه فیزیکی و انسانی در سازمانها و جوامع ایفا می کند و شبکه های روابط جمعی و گروهی، انسجام بخش میان انسانها، سازمانها و انسانها و سازمانها با سازمانها می باشد. در غیاب سرمایه اجتماعی، سایر سرمایه ها اثربخشی خود را از دست می دهند و بدون سرمایه اجتماعی، پیمودن راه های توسعه و تکامل فرهنگی و اقتصادی، ناهموار و دشوارمی شوند.
در دیدگاه های سنتی مدیریت توسعه سرمایه های اقتصادی، فیزیکی و نیروی انسانی مهمترین نقش را ایفا می کردند اما در عصر حاضر برای توسعه بیشتر از آنچه به سرمایه اقتصادی، فیزیکی و انسانی نیازمند باشیم به «سرمایه اجتماعی نیازمندیم، زیرا بدون این سرمایه استفاده از دیگر سرمایه ها به طور بهینه انجام نخواهدشد. در جامعه ای که فاقد سرمایه اجتماعی کافـــی است. سایر سرمایه ها ابتر می مانند و تلف می شوند. از این رو موضوع سرمایه اجتماعی به عنوان یک اصل محوری برای دستیابی به توسعه محسوب شده و مدیرانی موفق قلمداد می گردند که بتوانند در ارتباط با جامعه به تولید و توسعه سرمایه اجتماعی بیشتر نایل گردند.
۲-۲-۲- تاریخچه سرمایه اجتماعی
واژه و مفهوم سرمایه اجتماعی سابقه طولانی در علوم اجتماعی دارد،ولی سابقه این اصطلاح به معنایی که امروزه بکار می رود به ۸۰ سال پیش و نوشته های لیدا جی هانیفان[۳۹]،سرپرست وقت مدارس ایالت ویرجینیای غربی در آمریکا بر می گردد. او در توضیح اهمیت مشارکت در تقویت حاصل کار مدرسه، مفهوم سرمایه اجتماعی را مطرح کرد و در وصف آن چنین می گوید :”چیز ملموس که بیشترین آثار را در زندگی روزمره مردم دارد، حسن نیت،رفاقت، همدلی و معاشرت اجتماعی است.دربین خانواده ها و افراد که سازنده واحد اجتماعی اند،اگر کسی با همسایه اش و همسایه اش با دیگر همسایگانش تماس داشته باشد، حجمی از سرمایه اجتماعی انباشته خواهد شد که ممکن است بلافاصله نیازهای اجتماعی را برطرف سازد و شاید حاصل ظرفیت بالقوه ای باشد که برای بهبود اساسی شرایط زندگی کل اجتماع کفایت کند(Putnam,1999:138).
بعد از هانی فان اندیشه سرمایه اجتماعی تا چندین دهه ناپدید شد، ولی در دهه ۱۹۵۰میلادی، سیلی،سیم، لوزلی( گروهی از جامعه شناسان شهری کانادایی)، در دهه ۱۹۶۰میلادی، هومانسن (یکی نظریه پردازان در موضوع مبادله) و جین جاکوب (یک استاد مسائل شهری) و در دهه ۱۹۷۰میلادی، اقتصاددانی به نام لوری آن را دوباره احیا و در مباحث خود مطرح کردند.شایان توجه است که هیچ یک از این موضوع بنویسندگان از آثار قبلی که درباره این موضوع به رشته تحریر درآمده بود،ذکری به میان نیاورده اند، ولی همگی همان اصطلاح سرمایه اجتماعی را به کار برده و بدینوسیله اهمیت پیوندهای اجتماعی را در آن خلاصه کنند. با این حال مطالعات دانشمندانی مانند پوتنام، کلمن، فوکویاما و بوردیو و… الهام بخش اکثر کارهای جاری شده است.
رابرت پوتنام دانشمند علوم سیاسی ، نفر بعدی بود که بحثی قویی را در مورد سرمایه اجتماعی و جامعه مدنی هم در ایتالیا ،هم در ایالات متحده آغاز کرد(Fukuyama,1990:10) . به هر حال کاربرد این مفهوم به تدریج از دهه ۱۹۹۰ به این سو در پایان نامه ها و مقالات دانشگاهی به ویژه در رشته های جامعه شناسی، اقتصاد، سیاست و آموزش – با کارهای افرادی همچون جیمز کلمن، پیر بوردیو، رابرت پوتنام، فرانسیس فوکویاما افزایش یافته است.(Wall, 1998:259).
۳-۲-۲- تعریف سرمایه اجتماعی
سرمایه اجتماعی مفهوم نسبتا جدیدی در علوم اجتماعی است و به طور خلاصه به معنای “هنجارها و شبکه هایی است که امکان مشارکت مردم در اقدامات جمعی به منظور کسب سود متقابل را فراهم می کند” و با شیوه هایی همچون سنجش سطح اعتماد اجتماعی و سطوح عضویت در انجمن های مدنی رسمی و غیررسمی قابل اندازه گیری است. سرمایه اجتماعی مفهوم ترکیبی است که “موجودی” یا میزان این هنجارها و شبکه ها را در یک جامعه و در یک مقطع زمانی خاص تشریح می کند. رابطه متقابل، رفتار غیر خودخواهانه و اعتماد نمونه هایی از این هنجارها هستند. این شبکه ها ممکن است رسمی یا غیر رسمی باشند. از این منظر سرمایه اجتماعی یکی از عناصر مهم قدرت” جامعه مدنی” یا ظرفیت جامعه برای مدیریت خویش از طریق فعالیت های گروهی غیررسمی، داوطلبانه، غیردولتی( وغیر انتفاعی) است. تعاریف ارائه شده ازسرمایه اجتماعی دلالت بر چند بعدی بودن این مفهوم دارد.یکی ازپژوهشگران چنین اشاره می کند که مفهوم سازی ابعاد سرمایه اجتماعی درواژگان جداگانه ( بدون در نظر گرفتن ارتباط وتعامل میان این ابعاد) منجربه شکست پژوهش های تجربی خواهدشد (Newton , 1997: 115) . ناتوانی در تبیین و طراحی سوالات تجربی در ارتباط با تعامل میان این ابعاد موجب ایجاد محدودیت درشناخت مفهوم واحدی ازسرمایه اجتماعی خواهد شد (Wendy,2000:3).
با اینکه مفهوم سرمایه اجتماعی از عمر چندان طولانی برخوردار نیست اما دانشمندان زیادی به الفاظ متفاوت سرمایه اجتماعی را تعریف کرده اند ،اما به نظرمی رسد بعضی این قافله را بیشتر به جلو رانده اند و مطالعات این دانشمندان مانند پوتنام ،کلمن، فوکویاما، وبوردیو، الهام بخش اکثر کارهای جاری شده است.به همین منظور ابتدا نظرات ایشان را در تعریف سرمایه اجتماعی بیان کرده و سپس بطور خلاصه نظریات دیگراندیشمندان را نیز بیان می کنیم .
پوتنام[۴۰] سرمایه اجتماعی را مجموعه ای از مفاهیم مانند اعتماد، هنجارها وشبکه ها می داند که موجب ایجاد ارتباط و مشارکت بهینه اعضای یک جامعه می شود و در نهایت منافع متقابل آنها را تامین خواهد کرد. از نظر وی اعتماد و ارتباط متقابل اعضا در شبکه ها به عنوان منافعی هستند که در کنش های اعضای جامعه موجود است(Putnam, 2006:245).
بوردیو[۴۱]می گوید سرمایه اجتماعی، جمع منابع بالقوه یا واقعی است که حاصل شبکه های بادوام از روابط کمابیش نهادینه شده آشنایی و شناخت متقابل، یا به بیان دیگر عضویت در گروه است. شبکه ای که هر یک از اعضای خود را از پشتیبانی سرمایه اجتماعی برخوردار می کند و آنان را مستحق اعتبار می کند. این روابط ممکن است فقط در حالت عملی در مبادلات مادی یا نمادینی که آنان را در حفظ آن روابط کمک می کند، وجود داشته باشد(Bourdieue,1986:249).
کلمن[۴۲] برای تعریف سرمایه اجتماعی از کارکردهای آن کمک گرفت و تعریفی کارکردی از سرمایه اجتماعی ارائه داد و نه تعریفی ماهوی.بدین گونه که سرمایه اجتماعی شامل چارچوب اجتماعی است که موجب تسهیل روابط میان افراد درون این چارچوب می شود و فقدان آن ممکن است در دستیابی به یک هدف عین هزینه بیشتری را به افراد جامعه تحمیل می کند(Coleman,1999:256).
فوکویاما [۴۳]سرمایه اجتماعی را شکل ونمونه ملموسی از یک هنجار غیر رسمی می داند که باعث ترویج همکاری بین دو یا چند فرد می شود.هنجارهای تشکیل دهنده سرمایه اجتماعی می توانند از هنجار روابط متقابل دو دوست گرفته تا آموزه های پیچیده ای همچونمسیحیت باشد (Fukuyama, 1990: 10).
۴- ۲-۲- انواع سرمایه اجتماعی
همانگونه که سرمایه فیزیکی جسم یا ماده ای واحد نیست و شکل های مختلفی دارد، سرمایه اجتماعی به معنای شبکه های اجتماعی و هنجارهای ارتباط متقابل، با شکل ها و اندازه های بسیار مختلف و کاربردهای متفاوتی رواج یافته است. مثلا ، خانواده نوعی از سرمایه اجتماعی را نشان می دهد که از سرمایه اجتماعی فرد در محیط کار، همکلاسی ها ی دانشگاهی، سازمان های داوطلبانه و یا گروه های اینترنتی که فرد عضو آن است متفاوت است و این در حالی است که هریک ازاین مثال ها نشان دهنده نوعی از سرمایه اجتماعی است که متفاوت نیز هستند. با توجه به مقدمه ای که بیان شد ، تفاوت در انواع سرمایه اجتماعی مشخص می شود. اما دانشمندان مختلفی به طبقه بندی انواع سرمایه اجتماعی پرداخته اند. رابرت پوتنام (۲۰۰۲) سرمایه اجتماعی را به چهار دسته تقسیم کرده است که عبارتند از :سرمایه اجتماعی رسمی و غیر رسمی، سرمایه اجتماعی متراکم و غیر متراکم، سرمایه اجتماعی درون نگر و برون نگر و سرمایه اجتماعی گسسته و پیوسته. وولکاک نیز معتقد است که علاوه بر طبقه بندی رابرت پوتنام نوع دیگری از سرمایه اجتماعی تحت عنوان سرمایه اجتماعی زنجیره ای نیز وجود دارد که در ادامه همین بخش به بررسی این طبقه بندی های ارائه شده پرداخته شده است.
۱-۴-۲-۲- سرمایه اجتماعی رسمی[۴۴] و غیررسمی[۴۵]:
بعضی شکل های سرمایه اجتماعی ، مانند سازمان های اولیاء و مربیان و یا اتحادیه های کارگری بطور رسمی سازمان یافته اند به نوعی که دارای مسئولان مشخص، شرایط عضویت، وظایف، جلسات معین ومانند آن هستند. اما ترتیب دادن بازی های بسکتبال، یا بازی های محلی یا گرو ه هایی از دوستان که در یک رستوران غذا می خورند، کاملا غیر رسمی هستند. هر دو اینها شبکه هایی را تشکیل می دهند که ارتباط متقابل در آنها می تواند توسعه یابد و این ارتباطات می تواند نتایج خصوصی و عمومی مختلفی در بر داشته باشد (Putnam,2002:12).
۲-۴-۲-۲- سرمایه اجتماعی متراکم[۴۶]و غیر متراکم[۴۷]:
بعضی از شکل های سرمایه اجتماعی، درهم و پیچیده هستند. مثلا گروهی از کارکنان فولاد سازی که هر روز با هم در کارخانه ای کار می کنند، روزهای شنبه برای تفریح بیرون می روند و روزهای یکشنبه با هم به کلیسا می روند.اما سرمایه اجتماعی غیر متراکم نیز وجود دارد. این نوع سرمایه اجتماعی تقریبا رشته های نامرئی سرمایه اجتماعی است. مثلا سلامی که افراد گاهی در صف انتظار سوپر مارکت با هم رد و بدل می کنند و یا روبه رو شدن احتمالی با شخص دیگری درآسانسور نوعی از سرمایه اجتماعی غیر متراکم را شکل می دهد،زیرا این شکل ها کاملا تصادفی از روابط اجتماعی ،می تواند شکل های خاصی از روابط درجاذبه را ترغیب کند. تجربه نشان داده است که فقط سر تکان دادن برای یک غریبه محبت را افزایش دهد وموجب می شود که در هنگام بروز حادثه، دیگران به کمک ما بشتابند. به عبارت دیگر، پیوندی ظریف و تک رشته ای که از پیوند بین بستگان نزدیک متفاوت است، می تواند نمونه ای دیگر از شبکه اجتماعی غیر متراکم را تشکیل دهد(Putnam, 2002:12).
۳-۴- ۲-۲- سرمایه اجتماعی درون نگر[۴۸] و برون نگر[۴۹]
برخی از شکل های سرمایه اجتماعی، به میل خود یا به اجبار، درون نگر است و تمایل دارد منافع مادی ، اجتماعی یا سیاسی اعضای خود را افزایش دهد. در حالیکه شکل های دیگر برون نگر هستند و به منافع عمومی می پردازندو گروه های دسته اول :عموما بر اساس طبقه، جنسیت، نژاد، صنف و مانند آن سازمان یافته وجود دارند تا پیونده ای مولد را حفظ کنند. مانند اتاق اصناف، سازمان های کار، اتحادیه های کارگری، تعاونی های اعتبار غیررسمی که توسط مهاجران در کشورهای عربی ایجاد شده اند. سرمایه اجتماعی برون نگر اشاره به گروه هایی دارد که در جهت منافع عمومی فعالیت دارند مانند سازمان های داوطلبانه، صلیب سرخ ، جنبشهای حقوق شهروندی، جنبشهای محیط زیست و… که در کشورهای پیشرفته تقریبا در دو دهه های ۱۹۷۰و ۱۹۸۰ میلادی پدید آمده اند(Putnam, 2002:10).
۴-۴-۲-۲- سرمایه اجتماعی گسسته[۵۰] و پیوسته[۵۱]:
دوگانگی درون نگری و برون نگری ، ارتباط نزدیکی با محورهای گسستگی و پیوستگی دارد اما از نظر مفهومی، با آنها تفاوت دارد. سرمایه اجتمای پیوسته افرادی را دور هم جمع می کند که از جنبه های مهمی مانند”سن”، “جنسیت”، یا :طبقه اجتماعی”شبیه به هم هستند اما سرمایه اجتماعی گسسته به شبکه های اجتماعی اشاره دارد که افرادی را دور هم جمع می کند که شباهت زیادی به هم ندارند. این تمایز مهمی است زیرا آثار خارجی شبکه های گسسته احتمالا مثبت است ولی در شبکه های پیوسته ( محدود شده با موقعیت اجتماعی خاص)برای تولید نتایج منفی در مخاطره بیشتری قرار دارد زیرا گروه های کاملا منسجم و همگرا، آسانتر برای اهداف منفی متحد می شوند(Adler &Kwon, 2002: 21).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 07:59:00 ب.ظ ]




نقطه تحول دانشمندان پوزیتیوستی، جوزف رالز بود که به مانند هارت، دورکین و نیز پاسنر نه تنها تشخیص ها و صلاحدیدهای قضائی را به رسمیت می شناخت بلکه آن را به عنوان یک موضوع ذاتی و منطقی برای قوانین لازم می دانست. او نیز به مانند دیگران معتقد بود که در مقابل قضات دو دسته پرونده قرار دارد. او پرونده های دسته اولی که دچار ابهام نمی‌باشد، را با اصطلاح متفاوتی از دیگران[۱۵۲] «پرونده های منظم شده» [۱۵۳]می‌نامد و در مقابل در خصوص آن دسته از پرونده هایی را که دارای ابهام می‌باشند، و قاضی می‌تواند در خصوص آنها به تفسیر قانون بپردازد را «پرونده های غیر منظم»[۱۵۴] نامگذاری می کند. [۱۵۵] او ادعا می‌کند که در ارتباط با «پرونده های غیر منظم» قضات می‌بایست بر قضاوت های اخلاقی خودشان[۱۵۶] تکیه نمایند. همچنین به گفته وی مواقعی که پرونده های غیر منظم، صلاحدید های قضائی برای قضات ایجاد می‌نمایند، عبارتند از: ۱- اعمال قانونی که بکار گرفته میشود دارای اختلاف باشد [۱۵۷]۲- هنگامی که قانون مرتبط مواجه با عدم قطعیت شود و یا زبانش نامعلوم باشد و یا قصد و نیت آن مشخص نباشد ۳- زمانی که میان دو قانون اختلاف پیش می آید.[۱۵۸]

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

مبحث سوم- خاستگاه دکترین صلاحدید دولتها
بطور کلی خاستگاه اصلی دکترین صلاحدید دولتها را می‌بایست در رویه قضائی[۱۵۹] دیوان اروپایی حقوق بشر جستجو کرد.[۱۶۰] دیوان اروپایی حقوق بشر[۱۶۱] به عنوان اولین دیوان بین‌المللی که حق رجوع به دکترین صلاحدید را به رسمیت شناخت، توانسته است با ابداع روشی به بررسی دقیق اختیارات اعطاء شده به مقامات ملی[۱۶۲] در خصوص حقوق کنوانسیون بپردازد. البته با رعایت دو مفهوم ساختاری و ماهوی بدین معنا که اولاً اصل را بر عدم مداخله در حاکمیت دولتهای عضو قرار داده است و ثانیاً آزادی و اختیارات لازم به دولتها برای برآوردن نیازهای حاکمیتی خود به هنگام تعارض با حقوق مندرج در کنوانسیون را نیز در نظر می‌گیرد.
فصل سوم – مولفه های ایدئولوژیکی و سیاسی دکترین صلاحدید دولتها
مبحث اول –احترام به ارزیابی و تفسیر دولتها در شرایط خاص
در کنوانسیون اروپایی حقوق بشر این یک اصل اساسی است که مقامات دولتی در موقعیت بهتری نسبت به یک قاضی بین‌المللی برای تصمیم گیری راجع به تفسیر و استفاده مناسب از کنوانسیون در شرایط خاص[۱۶۳] و برای اظهار نظر در محتوای دقیق ​​ضرورت و نیز محدودیت یا مجازات های اعمالی می باشند.[۱۶۴]این نظریه، این مفهوم را توسعه می دهد که، هرجامعه ای مستحق است در حل و فصل اختلافات ذاتی بین حقوق فردی و منافع ملی و یا بین نظام های اخلاقی متفاوت دارای آزادی عمل باشد.[۱۶۵] فلسفه این موضوع نیز مشخص می‌باشد چرا که ماهیت وظیفه توصیف در چارچوب یک موقعیت اضطراری تهدید کننده حیات ملت، که ضرورتاً مسئله حساسی است، نیازمند ارزیابی عوامل پیچیده و نیز ایجاد توازن میان ملاحظات متعارض مصالح و منافع عمومی است و پر واضح است که دولتی که خود را با چنین وضعیتی مواجه می بیند بهتر از دیگر عوامل توان توصیف را دارد.
در قضیه‌های برانیگان[۱۶۶]، آسکوی[۱۶۷]، و نیز ایرلند علیه انگلستان[۱۶۸]، دادگاه های رسیدگی کننده به این قضایا بیان داشتند: این در وهله اول بر عهده هر دولت متعاهد می‌باشد که با توجه به اینکه مسئولیت زندگی ملت خود را بر عهده دارد مشخص نماید که آیا زندگی مردم توسط یک وضعیت اضطراری عمومی تهدید می‌گردد و اگر چنین است تا چه حد تلاش برای غلبه بر شرایط اضطراری لازم است. با توجه به تماس مستقیم و مستمر لحظه ای این دولتها با شرایط به وجود آمده، مقامات ملی در موقعیت بهتری نسبت به قاضی بین‌المللی در خصوص تصمیم گیری در خصوص ماهیت، دامنه و یا لغو چنین شرایطی می‌باشند. در این خصوص ماده ۱۵ کنوانسیون حق به صلاحدید گسترده ای را به دولتها اعطاء می کند بطور کلی دو دسته پرونده در دیوان وجود دارد که مقامات ملی در موقعیت بهتری برای قضاوت قرار دارند. اولین دسته شامل پرونده هایی است که هیچ اجماعی بین دولتهای متعاهد در خصوص موضوع مورد اختلاف وجود ندارد. رویکرد دیوان اروپایی در خصوص این چنین موضوعاتی که اجماع کمتری بین اعضاء وجود دارد این است که جایگاه مقامات ملی برای تصمیم گیری در خصوص این دسته از پرونده بهتر می‌باشند.[۱۶۹] به عنوان مثال در خصوص عفت عمومی[۱۷۰] که به دلیل نبودن مفهوم واحدی از آن دولتهای عضو کنوانسیون در موقعیت بهتری[۱۷۱] برای ارزیابی ارزشهای محلی[۱۷۲] در پروندههای مطروحه را دارند. دسته دوم در خصوص پرونده هایی است که دیوان به تصمیم مقامات ملی احترام می گذارد به دلیل اینکه آنها در موقعیت بهتری در خصوص تصمیم گیری بر روی مسائل سیاسی حساس و شرایط اضطراری قرار دارند. این دسته شامل قضایایی است که تحت عنوان مواقع اضطراری از آن بحث می‌گردد که در ماده ۱۵ کنوانسیون به آن اشاره شده است. لذا به واقع این اعطاء اختیارات و آزادی عمل (دکترین صلاحدید دولتها ) از ناحیه دیوان اروپایی به دولتها حقیقتاً مترادف با احترام به تشخیص و ارزیابی دولت‌ها می‌باشد.[۱۷۳] در این خصوص یکی از اندیشمندان اروپایی بیان می‌دارد: واگذاری اختیارات به دولتها تحت عنوان صلاحدید دولتها نه تنها جهت احترام به قوانین و ارزیابی دولتها می‌باشد بلکه دکترین چیزی بیش از اینها می‌باشد.[۱۷۴]
مبحث دوم – دکترین صلاحدید دولتها به عنوان یک استثناء
آنچه که در استفاده از دکترین صلاحدید دولتها می‌بایست توجه گردد این مهم است که، دکترین تنها در شرایط بسیار استثنائی خاص و آن هم بصورت بسیار محدود نقش بازی می‌کند[۱۷۵] و این شرایط استثنائی هنگامی است که متعهد بودن به حقوق مندرج در کنوانسیون موجب در معرض خطر قرار گرفتن منافع ملی دولتها و حاکمیت آنها گردد. همچنین لازم به ذکر است بر استثنائی و موقتی بودن اقدامات صورت گرفته، دیوان اروپایی حقوق بشر در قضیه برانیگان و مک براید تاکید نموده است.[۱۷۶]
البته تشخیص و ارزیابی اینکه آیا اختیارات و آزادی عملی برای کشورها در یک پرونده وجود دارد یا خیر و اینکه حدود این اختیارات به چه میزان باشد تنها بر عهده دیوان است. به عنوان نمونه در خصوص دعاوی ای که به موجب ماده ۱ پروتکل شماره ۱ کنوانسیون[۱۷۷] در دیوان مطرح گردیده است، به دلیل ارزیابی متفاوت دیوان از شرایط هر قضیه، شاهد دو رای متفاوت در خصوص دکترین صلاحدید می‌باشیم. در قضیه گریف هورست دیوان تاکید نمود که کشورها در خصوص ماده ۱ پروتکل شماره ۱ کنوانسیون از اختیارات برخوردار می‌باشند[۱۷۸] همچنین در قضیه گابریک دیوان دکترین صلاحدید قید شده در بالا را ذکر ننمود و حکم به نقض کنوانسیون صادر نمود. [۱۷۹]
مبحث سوم – دکترین صلاحدید دولتها، ابزاری تعادلی مابین جهانشمولی حقوق بشر و ویژگی های دولتها
یکی از موضوعاتی که در مباحث حقوق بشری مطرح گردیده است، تعارض جهانشمولی حقوق بشر با ارزش‌های مختلف جوامع می‌باشد. از یک سو طرفداران جهانشمولی حقوق بشر بیان می دارند با توجه به اینکه حقوق بشر نشات گرفته از ذات و فطرت انسان است. لذا این حقوق می‌بایست در سراسر جهان برای تمام افراد بشر، صرف نظر از دین، نژاد، سن، جنس، زبان، تابعیت، موقعیت اجتماعی، و جغرافیایی به رسمیت شناخته شوند تا افراد بتوانند از آنها بهره مند گردند و دولتها نیز می‌بایست از این حقوق، بدون اعمال تمایز نسبت به موارد نامبرده، حمایت نمایند. بنابراین، یک فرد انسانی (به صرف انسان بودن) مستحق این حقوق است و دولتها باید از این حقوق حمایت کنند تا بشریت و انسانیت این فرد حفظ شود.[۱۸۰] از سویی دیگر عده ای که معتقد به نسبی گرایی حقوق بشر می‌باشند، بیان می دارند که هر جامعه‌ای ویژگیها، باورها، عادتها و ارزشهای خود را دارد. بنابراین هیچ ملتی حق ندارد ایدئولوژی و ارزش‌های خویش را بر ملت دیگری تحمیل کند. حقوق بشر نیز باید براساس ویژگی ها، واقعیت‌ها و ارزش‌های هر جامعه‌ای تنظیم گردد. از نظر این گروه آموزه های دینی و فرهنگ های سنتی هر ملتی ارزش‌های اساسی آن ملت است که به راحتی قابل تغییر نیست. تصویب اعلامیه‌ها و کنوانسیون‌های منطقه‌ای به مانند، منشور حقوق بشر و ملل آفریقایی[۱۸۱] از جمله اسنادی می‌باشند که توجه ویژه ای به این ویژگیها، باورها، عادتها و ارزشهای دولتها دارند. به اعتقاد این دسته، برابری بر خلاف نظر طرفداران حقوق بشر، مستلزم آن است که نه تنها با وضعیت های مشابه، به گونه مشابهی برخورد و رفتار شود، بلکه وضعیت های متفاوت به صورتی متفاوت مدنظر قرار گیرند. زیرا حقوق بشر، حقوق انسان ها است، و آنان در عین مشابهت در جهانی از کثرت زندگی می‌کنند. لذا باید به آنان اجازه داد که حقوق بشریِ یکسان را به شیوه های متفاوت اجرا نمایند و در مواردی به نتایج مختلف برسند.
این تعارض بین جهانشمولی حقوق بشر با ویژگیها، باورها، عادتها و ارزشهای هر دولت در بین دولتهای عضو کنوانسیون اروپایی نیز مطرح بوده است. در توجه به همین موضوع است که دیوان در قضیه زبان بلژیکی[۱۸۲] با توجه به تنوع فرهنگی و شرایط خاص هر دولت تاکید می کند که: نمی‌توان به این ویژگی های حقیقی و حقوقی را که مشخص کننده زندگی اجتماعی هر دولت و بسیار حائز اهمیت در حل اختلافات پیش آمده می‌باشد، را نادیده گرفت. [۱۸۳] برای حل این تعارض، دکترین صلاحدید دولتها میتواند بسیار موثر باشد. چرا که دکترین به فرهنگ های خاص هر جامعه و نیز شرایط خاص اجتماعی حاکم بر هر اجتماع توجه ویژه می کند.[۱۸۴]
لذا استدلال شده است که دکترین صلاحدید دولتها می‌تواند یکی از ابزارهای قانونی باشد که تعادلی بین جنبه های جهانی شدن حقوق بشر با ویژگیهای داخلی و محلی هر دولت را بر قرار نماید [۱۸۵] لذا هنگامی که به دکترین از دریچه جهانشمولی نگاه می‌کنیم دکترین ضمن به رسمیت شناختن تنوع و تفاوت سیستم های حقوقی و قانونی در سراسر اروپا [۱۸۶] چار چوبی از حقوقی را که ممکن است در سطح ملی توسعه داده شوند، فراهم می کند؛ البته این امر در حوزه هایی است که مناسب نمی‌باشد که دیوان استراسبورگ در آن حوزه ها دخالت نماید. دیوان اروپایی حقوق بشر نیز به زمینه‌های ملی خاص هر دولت در اعمال استانداردهای بررسی به هنگام بررسی قضیه‌های مطروحه در کنوانسیون توجه می کند.[۱۸۷] بدین جهت است که گاهی اختیارات و یا به عبارتی حق به صلاحدید «موسع» و زمانی دکترین صلاحدید «محدود» است. به طور مثال، قاضی بلژیکی ممکن است نظر دهد که ممنوعیت نمایش یک فیلم مستهجن، نقض آزادی بیان است، در حالی که قاضی ایرلندی ممکن است نظر دهد که ممنوعیت همان فیلم، محدودیتی مشروع بر حق مذکور، به نام حمایت از اخلاق، است و هر دو تصمیم میتواند مورد تأیید دیوان اروپایی حقوق بشر باشد.[۱۸۸] در توجه به همین ویژگیهای دولتها است که دیوان اروپایی حقوق بشر در قضیه هند ساید علیه انگلستان[۱۸۹] بیان می‌دارد: «این تقریباً غیر ممکن است که در قوانین داخلی دولتهای عضو کنوانسیون مفهوم واحدی از اخلاق اروپایی را پیدا نمائیم. قوانین موجود در خصوص الزامات اخلاقی از زمانی به زمان دیگر و از مکانی به مکان دیگر متفاوت می‌باشند به خصوص در عصر ما که عقاید و نظریات موجود در این خصوص در حال تکامل سریع و گسترده شدن می‌باشند….»[۱۹۰]
و یا در قضیه مک کوئینز[۱۹۱] دیوان با مد نظر قرار دادن همین ویژگیها و شرایط خاص هر دولت است که عدم ایراد سوگند وفاداری به پادشاه بریتانیا را نه تنها دخالت ناموجه به آزادی باورهای دینی تلقی ننمودبلکه تاکید کرد «که شرط مورد نیاز نمایندگان مجلس عوام که همانا سوگند وفاداری به پادشاه میباشد را می‌توان به عنوان اثبات وفاداری به قانون اساسی لحاظ نمود»[۱۹۲]
فصل چهارم– زمینه‌های ایجاد دکترین صلاحدید دولتها
بیان گردید که خاستگاه اصلی دکترین صلاحدید دولتها رویه قضائی[۱۹۳] دیوان اروپایی حقوق بشر میباشد[۱۹۴] لذا برای بررسی روند ایجاد دکترین و سیر تحولات آن نیز لاجرم می‌بایست که به بررسی روند تحولات آراء دیوان اروپایی حقوق بشر بپردازیم. بطور کلی دکترین صلاحدید «ریشه ای دوگانه»[۱۹۵]، در زمینه اضطرار دولتها که ذیل ماده ۱۵ کنوانسیون مطرح می‌گردد و نیز محدودیت‌های عادی و طبیعی حق‌ها درجهت حفظ منافع ملی دارد. [۱۹۶]
مبحث اول – سیر تحولات تاریخی ایجاد دکترین صلاحدید دولتها ( از حق به تشخیص تا دکترین صلاحدید دولتها )
با بررسی قضیه‌های رسیدگی شده در دیوان اروپایی حقوق بشر مشخص می‌گردد در ابتدا تفسیر صورت گرفته از ناحیه دیوان در بررسی اقدامات دولتها در ایجاد محدودیت برای حق‌های مندرج در کنوانسیون از طریق واژه «تشخیص های عمومی» و یا «احترام به مقامات داخلی» انجام می‌گرفت به طوریکه در سال ۱۹۷۰ دیوان در قضیه زبان بلژیک بیان داشت که مقامات ملی از حق به «تشخیص»[۱۹۷] در تعریف اقدامات لازم برای حمایت از حق آموزش و اصل عدم تبعیض در امور آموزشی برخوردار می‌باشند[۱۹۸] در قضیه قبرس علیه انگلستان کمیسیون[۱۹۹] بیان داشت که: دولتها باید به اعمال اقدامات خاصی از تشخیص در ارزیابی حدود نیازهای ضروری برای شرایط اضطراری پیش آمده قادر باشند[۲۰۰]. لذا در این قضیه نیز دیوان به جای استفاده از عبارت دکترین صلاحدید دولتها از عبارت اقدامات خاصی از تشخیص، استفاده نموده است.[۲۰۱] تا اینکه برای اولین بار در قضیه هند ساید واقعاً دکترین صلاحدید دولتها مورد استفاده قرار گرفت.[۲۰۲]
مبحث دوم – تداخل مفاد کنوانسیون با شرایط فوق العاده و ضروری
در اهمیت حفظ منافع ملی و حاکمیت دولتها بیان گردید که در عرصه حقوق بین‌الملل به طور طبیعی دولتها هنگامی خود را به رعایت معاهدات و کنوانسیون‌های بین المللی ملزم می دانند که آن کنوانسیون محدود کنندۀ اختیارات دولت به هنگام مواجه با مواقع اضطراری و فوقالعاده در جهت حفظ منافع ملی نباشند، لذا طبیعی است که اولین زمینه لغو یا محدود کردن مفاد یک معاهده بین‌المللی تلاقی آن معاهده با شرایط اضطراری می‌باشد. این موضوع در کنوانسیون‌های حقوق بشری، و غیر حقوق بشری مورد تاکید قرار گرفته است به عنوان نمونه ماده چهار میثاق بین‌المللی حقوق مدنی و سیاسی[۲۰۳]، ماده ۱۵ کنوانسیون اروپایی حقوق بشر، ماده ۲۷ کنوانسیون آمریکایی حقوق بشر[۲۰۴] و نیز کنوانسیون‌های مربوط به حقوق کار که به طور ضمنی به این امر اختصاص یافته است. [۲۰۵]
دیوان اروپایی حقوق بشر برای اولین بار دکترین صلاحدید دولتها را در زمینه اقدامات فوری و لغو تعهدات در ذیل ماده ۱۵ کنوانسیون[۲۰۶] درقضیه هند ساید[۲۰۷] مورد استناد قرار داد. در ادامه در قضیه یونان در مقابل انگلستان، مجدداً کمیسیون، در رابطه با اضطرار تاکید نمود که مقامات بریتانیا «می‌بایست برای اعمال اقدامات خاص صلاحیتی در رابطه با چارچوب ضرورت ایجاد شده دارای اختیار باشند».[۲۰۸] در قضیه لاولس نیز کمیسیون مجدداً بر «یک وضعیت اضطراری عمومی که حیات ملت را تهدید می‌کند»، تاکید و بیان داشت: دولت «دارای صلاحدید خاص در تعیین حدود وضعیت اضطراری عمومی که حیات ملت را تهدید می‌کند، می‌باشد، لذا این دولت می‌تواند از طریق اقدامات استثنائی از تعهدات طبیعی، که خود تحت مواد کنوانسیون آن را قبول نموده است، تخطی نماید.»[۲۰۹] البته باید توجه داشت که هنگامیکه یک عامل قوی موجب ایجاد شرایطی اضطراری و فوق العاده برای یک دولت می‌گردد در این شرایط دیوان اختیارات گسترده ای به دولتها اعطاء می کند، این موضوع در قضیه ایرلند علیه انگلستان به اثبات رسید.[۲۱۰]
جزء اول – تفاوت اضطرار با ضرورت در حقوق بین‌الملل
قبل از اینکه بخواهیم به تبیین مفهوم «ضرورت» [۲۱۱] بپردازیم در ابتدا می‌بایست بیان گردد که در حقوق بین‌الملل و بالاخص با توجه به متن و شرح مواد کمیسیون حقوق بین‌الملل در خصوص مسئولیت بین‌المللی دولت، شرایط اضطراری با حالت ضرورت متفاوت است. به طوریکه اضطرار در حقوق بین‌الملل، مطرح‌بودن خطر جانی برای افراد می‌باشد[۲۱۲]، امّا در ضرورت، خطر جانی برای کسی مطرح نیست، بلکه دولت بین منافع اساسی، حیاتی و قانونی خود و انجام تعهدات بین‌المللی‌اش باید یکی را انتخاب کند. به همین دلیل، استناد به آن صرفاً در مواردی قابل قبول است که تنها راه موجود برای حفظ منافع اساسی دولت در مقابل خطر شدید و فوری باشد و آسیب بزرگتری را به منافع حیاتی کشورهای دیگر یا جامعۀ بین‌المللی وارد نسازد.[۲۱۳]
جزء دوم- بررسی مولفه های ضرورت
اینکه یک دولت بتواند به استناد ضرورت از انجام تعهدات خود استنکاف نماید در حقوق بین‌الملل به عنوان یک قاعده عرفی تثبیت شده است. در قضیه گابچیکوو ناگیماروس، ‌دیوان بین المللی دادگستری اینگونه حکم نمود: «ضرورت، مبنایی است که در حقوق بین الملل عرفی به منظور زائل ساختن وصف متخلفانه فعل مغایر با تعهّد بین المللی مورد تأیید قرار گرفته است»[۲۱۴]. این موضوع در ماده ۲۵ مواد کمیسیون حقوق بین الملل در خصوص مسئولیت دولتها نیز مورد تاکید قرار گرفته است. در این ماده ۴ شرط برای اینکه دولتها بتوانند به استناد ضرورت از انجام تعهدات خود استنکاف نمایند قید شده است. همچنین کمیسیون اروپایی حقوق بشر در قضیه یونان مشخصات وضعیت اضطرار عمومی را به شرح ذیل تبیین نمود: ۱.بالفعل یا قریب الوقوع باشد؛۲.آثار آن تمام ملت را در برگیرد؛ ۳.استمرار حیات سازمان‌دهی شده اجتماع را تهدید کند؛ ۴.بحران یا خطر استثنایی باشد به نحوی که اقدامات یا محدودیت‌های عادی اجازه داده شده توسط کنوانسیون برای حفظ ایمنی عمومی، بهداشت و نظم عمدتاً ناکافی باشد.[۲۱۵]
الف – منفعت ضروری
اولین مولفه شرایط اضطراری این است که نقض تعهد یک دولت می‌بایست جهت حمایت از یک «منفعت ضروری»[۲۱۶] انجام شده باشد. حال این سوال مطرح می‌شود که مفهوم منفعت ضروری چیست؟ با توجه به اینکه در خصوص منفعت ضروری تعریف واحدی وجود ندارد لذا این مفهوم را می‌بایست در گزارشها و آراء محاکم داوری و قضائی بین‌المللی جستجو نمود .
در خصوص معنای «منفعت ضروری» چند تن از گزارشگران ویژه کمیسیون حقوق بین الملل تعاریفی بیان داشته‌اند به عنوان نمونه گزارشگر ویژه روبرتو آگو[۲۱۷] اشاره میکند که «منفعت ضروری» می‌تواند ‌شامل «موجودیت سیاسی و یا اقتصادی، حفظ صلح داخلی، حفاظت از محیط زیست، حفاظت از یک بخش از مردم و غیره»[۲۱۸] باشد. کرافورد به عنوان یکی دیگر از گزارشگران ویژه بر خلاف آگو که برای فهماندن منفعت ضروری وارد مصادیق می‌گردد به بیان کلیات می‌پردازد و اذعان می‌نمایند که منافع ضروری نمی‌تواند تعریف شود و مصادیق آن بستگی به حقایق خاص هر قضیه دارد.[۲۱۹] باربزا[۲۲۰] گزارشگر دیگر ویژه کمیسیون حقوق بین الملل معتقد است که تهدید «منفعت ضروری» یک کشور در حقیقت «تهدیدی جدّی علیه وجود یک دولت، ‌علیه بقای سیاسی و اقتصادی آن دولت، علیه حفظ خدمات ضروری آن دولت و علیه حفظ صلح داخلی یا اکولوژی سرزمین آن دولت است»[۲۲۱]. در رویه های قضائی بین‌المللی نیز می‌توان به قضیه پروژه گابچیکوو ناگیماروس [۲۲۲] اشاره نمود که در این قضیه دیوان اعلام کرد مجارستان حق دارد نگران محیط زیست طبیعی خود به عنوان یک منفعت اساسی که متاثرازپروژه گابچیکوو ناگیماروس است، باشد. دیوان در تایید این نظر خود که منافع محیط زیست ممکن است منتهی به منافع اساسی یک دولت گردد، به نظر مشورتی راجع به مشروعیت سلاحهای هستهای ۱۹۹۶ اشاره مینماید. به این بیان که تعهد کلی دولتها نسبت به احترام و حفاظت از محیط زیست، همانند محیط زیست دارای مبنائی «اساسی» است. [۲۲۳]. همچنین در قضیه LG که خواهان بر این مطلب تاکید می نمود که «منفعت ضروری» شامل «منافع اقتصادی»نمیشود، دیوان بیان داشت که «منفعت ضروری» نباید به منافعی محدود شود که تنها به «وجود» دولت مربوط میشود و «منافع مالی، اقتصادی یا منافع مربوط به حمایت از دولت در برابر هرگونه خطری که به طور جدی به وضعیت داخلی یا خارجی او لطمه وارد میکند نیز به عنوان منافع ضروری تلقی میشوند». [۲۲۴]
ب – خطر جدی قریب الوقوع
دومین مولفه شرایط اضطرای این است که منفعت ضروری در معرض یک «تهدید خطری جدی قریب الوقوع» قرار گرفته باشد.[۲۲۵] در این مولفه ما باید دو موضوع «تهدیدخطری جدی»[۲۲۶]و«قریب الوقوع» بودنِ خطر [۲۲۷]را تبیین نمائیم. در خصوص واژه «تهدید» باید تاکید گردد که خطر باید تهدیدی نسبت به حیات سازمان یافته جامعه محسوب شود، تا بتوان وضعیت را اضطراری توصیف نمود. لذا همانطور که کمیته حقوق بشر در تفسیر عمومی ماده ۴ میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی بیان داشت «…هر ناآرامی‌ یا فاجعه‌ای که حیات ملت را تهدید نکند، وضعیت اضطراری عمومی محسوب نمی‌شود.» [۲۲۸] البته این بدان معنا نیست که خطر باید تمام دولت را در بر گرفته باشد، تا دولت بتواند وضعیت اضطراری اعلام نماید و اجرای حقوق را به تعویق درآورد. مهم آن است که وضعیت حادث شده بر کل جامعه تاثیرگذارد. این مهم در قضیه لاولس، مورد تاکید دیوان قرار گرفت. در این قضیه دولت ایرلند به دنبال اوج گرفتن‌ فعالیت‌های تروریستی در دهه پنجاه به منظور تسریع بازداشت مظنونین به اقدامات تروریستی، اجرای ماده ۵ کنوانسیون اروپایی حقوق بشر را معلق کرده بود؛ که خواهان دعوا به منظور به چالش‌ کشیدن این تصمیم به دیوان اروپایی رجوع نمود. دیوان در پاسخ به این خواسته چنین حکم کرد: «در سیاق کلی ماده ۱۵کنوانسیون، معنای طبیعی و عرفی عبارت اضطرار عمومی که‌ حیات ملت را تهدید می‌کند» به اندازه کافی روشن است؛ این عبارت به یک وضعیت استثنایی‌ بحرانی یا یک وضعیت اضطراری اشاره دارد که کلیه جمعیت را متأثر می‌سازد و تهدیدی است علیه‌ حیات سازمان‌دهی شده اجتماعی که دولت مرکب از آن می‌باشد. با در نظر داشتن‌ معنای مستقر طبیعی و عرفی این مفهوم، دیوان باید وقایع و اوضاع و احوالی را که منتهی به تصمیم‌ حکومت ایرلند برای صدور اعلامیه ۵ جولای ۱۹۵۷ شده، را بررسی نماید….»[۲۲۹]
بنابراین هرگاه در منطقه‌ای از دولت، در نتیجه اقداماتی تروریستی یا ناآرامی های داخلی وضعیت فوقالعاده اضطراری اعلام گردد، دولت نمی‌تواند در کلِ کشور وضعیت فوق العاده اعلام کند. نکته قابل ذکر این است که ارزیابی آنچه تهدید بالقوه نسبت به دولت محسوب می‌شود، امری کاملاً ذهنی است.[۲۳۰] عدم تحقیق خطر را نباید لزوماً به معنای فقدان خطر واقعی و جدی پنداشت و در نتیجه اعلام وضعیت اضطراری را نامشروع تلقی نمود. عنصر دوم «قریب الوقوع» بودن خطر می‌باشد. مراد از قریب الوقوع روشن است. در این مفهوم خطر لازم نیست بالفعل باشد، خطر بالقوه نیز کافی است. ماده ۳۰ ضمیمه منشور اجتماعی اروپایی از این ایده حمایت می‌کند که کفایت خطر بالقوه، به این معنا است که واژه «در زمان جنگ یا دیگر اضطراری های عمومی» باید به گونه ای تفسیر شود که «تهدید به جنگ» را نیز شامل گردد. [۲۳۱] همچنین دیوان بین‌المللی دادگستری در خصوص عنصر قریب الوقوع بودن بیان می‌دارد که «این امر مانع از آن نیست که… خطری که در بلند مدت ظاهر می‌شود به محض وقوع آن در زمان مربوطه، قریب الوقوع باشد و تحقق آن خطر هر چند هم که بعید باشد، چندان دور از ذهن و نامسلم نمی‌باشد». [۲۳۲]
ج – تنها راه
در خصوص «تنها راه»، ماده ۲۵ پیش نویس ۲۰۰۱ مقرر میدارد که اقدامات مورد بحث باید «تنها راه» حمایت از منفعت ضروری دولتهای مورد بحث باشد. در خصوص این عنصر ذکر چند نکته لازم به نظر می رسد. نخست اینکه در صورتیکه راه های قانونی دیگری موجود باشد حتی اگر پرهزینه تر و مشکلتر باشد نمی‌توان به این دفاع استناد نمود. [۲۳۳] و اینکه واژه «راه» محدود به اقدام یکجانبه نیست و می‌تواند سایر اشکال رفتار ممکن از طریق همکاری با دیگر دولت‌ها یا از طریق سازمان های بین‌المللی را نیز در بر بگیرد. [۲۳۴] لذا در این بین وظیفه دیوان بررسی موارد فوق برای دستیابی خصوص «تنها راه» می‌باشد[۲۳۵] همچنانکه در قضیه CMS نیز بر این نقش محاکم تاکید شده است.[۲۳۶]
د –صدمه وارد ننمودن به منافع ضروری جامعه بین‌المللی
مولفه آخر بدین معنا است که رفتار مورد بحث نباید منفعت دولت دیگر و یا دولتهای مزبور یا جامعه بین‌المللی در«کلیت»[۲۳۷] آن را شدیداً متاثر سازد به عبارت دیگر منفعت مزبور نه تنها از نقطه نظر دولت مرتکب فعل بلکه طی ارزیابی معقول از منافع قریب، خواه جمعی، باید بر تمامی دیگر ملاحظات تقدم داشته باشد. [۲۳۸]
جزءسوم- مرجع اعلان وضعیت فوق العاده
این حقیقتی مسلم است که در وضعیت اولیه اضطرار و بحران که حیات یا امنیت ملتی تهدید می‌شود، تنها یک عامل توصیف کننده که از حقایق آگاه است، وجود دارد و آن عامل عبارت است از دولتی که وضعیت فوق العاده در قلمرو حاکمیتش رخ داده است. این امر به هیچ روی شگفت انگیز نیست. دولت تنها قربانی بالقوه حالت فوق العاده و بحرانی است و او است که قصد دارد پاره ای از حق‌های مورد حمایت نظام حقوق بشر را نقض نماید. به واقع می‌توان گفت حق تعلیق به عنوان یکی از قواعد حقوق بشر، قرابت ویژه ای با مفهوم حاکمیت دارد. دولت‌ها می‌توانند در شرایط استثنائی، اقداماتی برای حفظ موجودیت و ثبات ملت به عمل آورند، حتی اگر این اقدامات تعلیق قواعدی از حقوق بشر باشد. [۲۳۹] از این رو تشخیص اینکه آیا چنین وضعیت و حالت خطرناکی پیش آمده است که به او اجازه ارتکاب چنین اقداماتی را دهد، با خود دولت است.
حاکمیت‌ دولت‌ مفهومی‌ عام‌ و در عین‌ حال‌ نسبی‌ است‌ که‌ مصادیق‌ آن‌ برحسب‌ هر دولت‌ متفاوت‌ است‌. از این‌ رو، انحصار قدرت‌ تشخیص‌ عناصر استعمال‌ این‌ حق‌ به‌ خود دولت‌ موردنظر، نتیجه‌ غیرقابل‌اجتناب‌ همین‌ حاکمیت‌ دولتهاست‌.[۲۴۰] این موضوع در قضیه قبرس نیز مطرح بود مبنی بر اینکه آیا واقعا دولتها صلاحیت اعلام نمودن وجود خطر عمومی را دارند[۲۴۱] افزون‌ بر آن‌ هیچ‌ قاعده‌ای‌ در حقوق‌ بین‌الملل‌ وجود ندارد که‌ مصادیق را منوط به‌ تشخیص‌ یک‌ مرجع‌ بین‌المللی‌ یا سایر دولتهای‌ عضو معاهده‌ نماید مگر آن‌ که‌ خود دولتها بر مبنای‌ نوعی‌ خود محدودسازی‌ ارادی‌ چنین‌ چیزی‌ را بپذیرند.[۲۴۲]
این موضوع بارها مورد تاکید کشورها و نیز محاکم بین‌المللی قرارگرفتهاست[۲۴۳] به عنوان نمونه دیوان اروپایی حقوق بشر در قضیه ی ایرلند علیه انگلستان خاطر نشان نمود که «دولت درگیر به سبب ارتباط مستمر و مستقیم با نیازها، نسبت به یک قاضی بین‌المللی جهت تصمیم گیری در خصوص ماهیت و محدوده اضطرار در وضعیتی بهتر و برتر قرار دارد.» [۲۴۴] البته باید توجه داشت که درست است اعلان و نحوه برخورد با شرایط اضطراری توسط دولتها صورت می‌گیرد. لکن این حق، مانع بررسی توسط دولت‌های دیگر یا سازمان ها و محاکم بین‌المللی دیگر نمی‌شود. بدین جهت بود که دیوان در قضیه لاولس تصمیم گرفت وضعیت را بررسی کند تا دریابد آیا اقدامات دولت ایرلند، با در نظر گرفتن واقعیات و اوضاع و احوال، بوده است یا خیر. [۲۴۵]
مبحث سوم- تداخل مفاد کنوانسیون با منافع ملی در حالت عادی
دکترین صلاحدید در ابتدا در پاسخ به نگرانی های دولت‌های ملی مبنی بر اینکه سیاست های بین المللی اتخاذی می‌تواند امنیت ملی و منافع ملی دولت‌ها را به خطر اندازد، ایجاد گردید. این اولین دلیل توجیهی دکترین در زمینه لغو تعهدات بین‌المللی دولتها به هنگام اعلام وضعیت اضطراری ملی بود.[۲۴۶] لکن به مرور زمان دکترین این اختیار را به دولتها اعطاء نمود که هر یک از آنها بدون وجود اضطرار به تنظیم روابط به صورت بالقوه مضر از جمله تحریک به خشونت [۲۴۷]و جزء نژادپرستانه[۲۴۸] اقدام نمایند.[۲۴۹] این اجازه کافی بود که دکترین در دیگر حوزه هایی که ارتباطی با ملاحظات امنیتی نداشت، گسترش یابد. اولین قضیه ای که فراتر از اضطرار قید شده در ماده ۱۵ کنوانسیون توسط دیوان مورد بررسی قرار گرفت قضیه[۲۵۰]Iversen ( مربوط به شکایت در خصوص کار اجباری ذیل ماده ۴ کنوانسیون ) بود. متعاقب این قضیه دیوان اروپایی حقوق بشر در طول رسیدگی های خود، اختیارات دولتها تحت قالب دکترین صلاحدید را تقریباً به تمامی مواد کنوانسیون و الحاقیه های آن به مانند حق مکاتبه فرد زندانی تحت ماده ۸ کنوانسیون [۲۵۱]، تضمین آموزش و پرورش تحت ماده (۲) پروتکل ۱.[۲۵۲]، حق بر آزادی بیان ذیل ماده ۱۰ [۲۵۳] و نیز عدم تبعیض ذیل ماده ۱۴[۲۵۴] گسترش داد[۲۵۵] که در خصوص هر یک از این مواد در بخش دوم این رساله به تفصیل توضیحاتی ارائه می‌گردد.
فصل پنجم – صلاحدید اداری به عنوان ریشه دکترین صلاحدید دولتها
دکترین صلاحدید دولتها به عنوان دکترینی که آزادی عملی را در اختیار دولتها قرار می دهد[۲۵۶]، یک واژه فنی است که بوسیله دیوان اروپایی از سیستم داخلی قانونی دولتها بالاخص سیستم حقوق اداری بسیاری از آنها و مهمترین اینها از تئوری آلمانی «اختیار اداری»[۲۵۷] و یا «صلاحدید دولتها»[۲۵۸] اقتباس شده است.[۲۵۹] با دقت در سیستم اداری دولتهای جوامع مدرن و پیچیده معاصر محرز می‌گردد اداره ی عمومی این دولتها، نه تنها نمی‌تواند بدون برخورداری از «اختیارات اداری» و «صلاحیت های تشخیصی» به حیات خود ادامه دهد بلکه امروزه موضوع اختیارات اداری و اعطای آن به مقامات قوه مجریه برای اجرای مطلوب سیاست های دولتها امری ضروری و اجتناب ناپذیر می‌باشد. در حقیقت اصل «صلاحدیدهای اداری» از لوازم استقرار و تداوم دولت مدرن تلقی می‌شود و مشکلات پیچیده جامعه مدرن، دولت را ناچار از به کارگیری «صلاحدیدهای اداری»[۲۶۰] نموده است و در این بین قوه مقننه نیز با توجه به این وضعیتها، صلاحیت تخییری قوه مجریه را به رسمیت می شناسد وحاشیه هایی از انعطاف برای قوه مجریه در نظر می‌گیرد.
مبحث اول – معنا و مفهوم صلاحدید اداری
در خصوص معنای صلاحدید اداری تعاریف متفاوتی از ناحیه اندیشمندان بیان شده است بطوری که عده ای صلاحدید اداری را اینگونه تعریف نموده اند: مفهوم درست صلاحدید اداری، عبارت از حق انتخاب ازمیان بیش از یک گزینه برای اقدام است به گونه ای که این امکان برای مردم عادی وجود داشته باشد تا نظرات متفاوتی را ابراز نمایند.
در تعریف دیگر با تأکید بر ضرورت انعطاف گفته شده است: صلاحدید اداری به آن میزان آزادی عمل یا انعطافی گفته می‌شود که مقامات اداری عمومی، هنگام اتخاذ تصمیمات یا اقدامات اداری بکار میبرند.[۲۶۱]
مبحث دوم- دلایل اعطاء صلاحدیدهای اداری

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 07:59:00 ب.ظ ]