۲-۱۴) عوامل مؤثر در ایجاد روحیه کارآفرینی در سازمان ها

سازمان ها برای رسیدن به اهداف خود در محیط پیچیده، پویا و رقابتی نیاز به نوآوری های سازمانی دارند که از طریق استراتژی های مختلفی قابل حصول است. امروزه شناسایی مدیران با پدیده کارآفرینی سبب شده که تمایل به ایجاد روحیه کارآفرینی به عنوان یک استراتژی برای افزایش توانایی نوآورانه کارکنان برای تسهیل دسترسی به اهداف سازمان مورد تأکید قرارگیرد. رویکردهای مختلفی در طراحی استراتژی های کارآفرینی سازمانی در ادبیات کارآفرینی وجود دارد که به دومورد زیر اشاره می شود:

الف) استراتژی ایجاد کارآفرینی سازمانی: این استراتژی افراد کارآفرین را شناسایی و با گماردن آن ها در جایگاه مورد نظر تلاش می‌کند تا فرایند کارآفرینی در سازمان اتفاق بیافتد. کارآفرین، ایده ای را پرورش داده و سایرکارکنان ومنابع سازمان را به سوی استفاده از یک فرصت بسیج و ترغیب می‌کند که سرانجام منجر به تکمیل و اجرای تفکر دردرون سازمان می شود.

ب) استراتژی ایجاد سازمان های کارآفرین، این استراتژی بستر سازمانی مناسب برای جذب و رشد کارآفرینان فراهم می‌کند. بستر مناسب نیاز به تغییرات ساختاری، فرهنگ سازمانی، حمایت مدیریت، تشکیل تیم های کارآفرینانه و در نتیجه ایجاد یک بینش و فهم مشترک در بین مدیران وکارکنان را به وجود می آورد. چنین سازمانی به طور مستمر ایده های خلاق و نوآورانه تولیدکرده و شاهد اجرای آن خواهد بود و در نهایت به یک سازمان پیشرو تبدیل می شود(کوراتکو و مونتاگو، ۱۹۹۰: ۸۴).

احساسات و انگیزه اولیه در کارآفرینان، هیجان و شور علاقه و تعهد می‌تواند عامل کلیدی موفقیت آن ها باشد. کارآفرینان با خدمت خود و سازمان و جامعه ای که در آن کار و زندگی می‌کنند، باعث خشنودی مشتریان خود می‌شوند. زیرا آن ها استقلال طلب و هدف گرا در ایده های خود هستند و نسبت به پاداش ها و قدردانی های دیگران واکنش نشان می‌دهند. آن ها به روابط با دیگران اهمیت قائل می‌شوند و ایده های خود را رهبری و هدایت می‌کنند و این موارد بارز موفقیت رشد و توسعه کاری کارآفرینان را رقم می زند. موارد مشابه در این راستا را می توان سبک حل مسئله و خلق راه حل های جدید برای مسائل گوناگون، پندگیری از خطاهای گذشته، قدرت تصمیم گیری بالا، ریسک پذیری و مهارت های سازمانی برشمرد، که هرکارآفرینی برای توفیق بیشتر در امور خود باید آن ها را درخود وجودی خود جستجو کند (کوراتکو و هاتجس، ۲۰۰۱ ، به نقل از رحیمی، ۱۳۸۵: ۱۰۰).

۲-۱۵) موانع کارآفرینی در سازمان ها

عواملی چند در سازمان ها، مانع کارآفرینی در سازمان ها می‌گردند که عبارتند از:

۲-۱۵-۱) ماهیت سازمان های بزرگ

سازمان های بزرگ برای انجام فعالیت های کارآفرینانه مشکلاتی دارند که به وسعت و ماهیت خاص آن ها ارتباط می‌یابد، زیرا اندازه این سازمان ها ایجاب می‌کند تا مدیران برای اعمال کنترل ساختار مشخصی به وجود آورند، همچنین افزایش رده های مدیریتی به معنی افزایش فاصله عمودی بین مدیر عامل و سطوح پایین تر کارکنان است و این سستی ارتباط، روابط شخصی را مشکل می‌سازد، در نتیجه مدیر به سختی می‌تواند وجود سطح لازم از کارآفرینی را در سازمان تضمین نماید.مسئله دیگر نیاز به کنترل است چون کنترل در سازمان های بزرگ الزامی می‌باشد و دیگر اینکه فرهنگ سازمانی نیز مانع دیگری است. فرهنگ سازمان از جو و نظام تشویقی برخوردار است که از محافظه کاری در تصمیم گیری ها حمایت کند، اصول راهنما در فرهنگ سنتی سازمان ها به معنی تابعیت از ساختار سازمان، گریز از اشتباهات، دوری از شکست، پرهیز از ابتکار و حمایت از گذشته می‌باشد. این محیط مانع کارآفرینی سازمانی بود.

۲-۱۵-۲) فقدان استعداد کارآفرینانه

۲-۱۵-۳)شیوه های نادرست پاداش : هرنوع برنامه حقوق و دستمزد، انگیزه ای برای کارآفرینان ایجاد نمی کند گرچه پاداش های مالی برای کارآفرینان اهمیت خاصی ندارد، اما برای تداوم نوآوری، برخی از سازوکارهای پاداش باید ایجاد گردد. نه پاداش های مادی و نه غیرمادی، کارآفرینان سازمانی را تشویق نمی کند (فرای، ۱۹۹۳).

۲-۱۶) ادبیات تحقیق

در تحقیقات حوزه کارآفرینی با سه رویکرد اساسی در قالب رویکرد های روانشناختی و بررسی ویژگی های فردی مرتبط با کارآفرینی، رویکردهای اجتماعی و نقش و تعاملات کارآفرینان در اجتماع و در نهایت رویکردهای اقتصادی که به بررسی اثرات اقتصادی کارآفرینی در جامعه می پردازد مواجه هستیم. تحقیق حاضر در قالب رویکرد اول قابل بررسی است.

۲-۱۶-۱) تحقیقات صورت گرفته در داخل کشور

رضازاده (۱۳۸۲) در پژوهش خود به بررسی ارتباط میان ساختار سازمانی و کارآفرینی سازمانی در سازمان تأمین اجتماعی تهران پرداخته است. نتایج نشان می‌دهد بین پیچیدگی ساختار سازمانی و کارآفرینی سازمانی رابطه معنی دار وجود دارد اما این رابطه معکوس است. هم چنین میان رسمیت و کارآفرینی سازمانی رابطه معکوس وجود دارد.

نتیجه‌ پژوهش آقاجانی و علیزاده (۱۳۸۳) نشان داد که ساختار سازمانی موجود دانشگاه از دیدگاه کارکنان به ساختار میانه(حالتی بینابین ساختار مکانیکی و ارگانیکی) گرایش دارد در حالی که‌ که ساختار سازمانی ارجح دانشگاه از دیدگاه کارکنان به ساختار مکانیکی گرایش دارد. به عبارت دیگر بین ساختار سازمانی موجود و ارجح دانشگاه از دیدگاه کارکنان تفاوت وجود دارد.

فراهانی و فلاحتی (۱۳۸۶) در پژوهش خود با عنوان “بررسی رابطه بین عوامل روان شناختی توانمند سازی و کارآفرینی سازمانی کارشناسان ادارات تربیت بدنی دانشگاه ها” ‌به این نتیجه دست یافتند که بین پنج عامل مهم توانمند سازی شامل احساس معنی دار بودن، احساس شایستگی، احساس خود تعیینی، احساس تأثیر و احساس اعتماد با کارآفرینی سازمانی همبستگی مثبت و معنی داری وجود دارد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...