۳- خیال پردازی[۸۷]

بحرانی ترین عامل برای قاتلان سریالی، خیال پردازی خشونت آمیز می‌باشد. بسیاری از خیالاتی که در قاتلان سریالی یافت شده است، خیالات جنسی سادیستیک هستند. طبق دیدگاه مک کولاچ[۸۸] و دیگران، تخیلات جنسی سادیستیک منشاء حوادث آسیب زا دارد، مثل آزار جنسی یا فیزیکی در اوان دوران کودکی. در تحقیق رابرت پرنتکی و همکارانش، تخیلات تجاوز جنسی و قتل در ۸۶% از قاتلان جنسی مشاهده شده است(انجمن روانپزشکی آمریکا، ۱۹۸۹).

۴- آسیب سوء استفاده در دوران کودکی

هر سوء رفتاری، صرف نظر از میزان و درجه ی آن، پیشینه ی قابل جستجویی در گذشته فاعل آن دارد. این دیدگاه روان کاوانه آلیس میلر، بیانگر دیدگاهی است که بر اساس آن، هر مرتکب خشونتی، زمانی خود قربانی یک خشونت بوده است. آلیس میلر روان کاوی است که این ایده را نظریه پردازی ‌کرده‌است که رفتار فرد بزرگسال، ریشه در آسیب دوره ی کودکی وی دارد(میلر[۸۹]، ۱۹۸۷).

میلر به نحو شدیدی اعتبار مدل روان کاوانه فروید و بحث کانونی اش که کودک تحت کنترل دنیای اطرافیانش و عزیزانش، کنترل و هدایت می شود را مورد سؤال و بحث قرار می‌دهد. هرچند او با موضع اخیر فروید که درمان شامل تخلیه ی هیجانی (روان پاکسازی) حافظه واپس رانده می شود، موافق است اما او مخالف نظریه ی هدایت جنسی فروید است(رابرت سون، ۲۰۰۴).

مطالعه ی هیکی بر روی قاتلین سریالی و قربانیانشان بر مبنای اطلاعات جمع‌ آوری شده از ۲۰۳ قاتل سریالی ۱۶۹ نفر مرد و ۳۴ نفر زن در زمان ارتکاب ۱۹۸۸- ۱۷۹۵ جامع ترین تحقیق در حوزه ی قتل سریالی است. هیکی که مدل خود را مدل آسیب- کنترل نامید، معتقد است: که مکانیزم های رها سازی در قاتل سریالی می‌تواند برخی از اشکال آسیبی باشد که فرد را عاجز از تحمل فشار ناشی از حوادث آسیب زا می‌سازد. شایع ترین آسیب های دوره ی کودکی در جمعیت قاتلین مورد مطالعه اش، طرد از ناحیه ی والدین و خویشاوندان بود(هیکی،۱۹۹۷).

۱۰-۲ گونه شناسی قتل های سریالی

با به وجود آمدن علم طبقه بندی و تقسیم آن به مقولات و مباحث منطقی ، ادعا می شود که عملکرد هر یک از قاتلان سریالی را می توان به یکی از روش های تفکیک شده توسط محققین نسبت داد.

هولمزودبورگر، چهارگونه از قاتلان سریالی را از نظر شخصیتی از هم متمایز کرده و انگیزه های مطرح شده برای قتل و تأثیر آن ها بر روی قاتل را مورد بررسی قرار داده‌اند. شکل گیری این نوع گونه شناسی بر مبنای فرضیات ویژه ای درباره پدید قاتلان سریالی صورت گرفته. این فرضیات شامل این باور می شود که چنین جنایاتی در اکثریت قریب به اتفاق موارد، تحت اثر محرکات ذهنی اتفاق می افتند. بدین معنی که انگیزه و محرک چنین رفتارهایی نه شرایط بهداشتی و یا اقتصادی ناسالم ، بلکه رفتارهای «پاداش و مجازات» می‌باشد. دومین فرضیه حاکی از آن است که یک امکان انگیزش ذاتی در نزد هر مهاجم وجود دارد که به موجب آن هر انگیزه ای تنها می‌تواند به وسیله خود شخص تفسیر و تحسین شود، زیرا این انگیزه تنها در ذهن او به تمام و کمال نمود پیدا ‌کرده‌است.(هیکی ۲۰۰۶، ترجمه سیف الهی ، ۱۳۸۵).

در فرضیه نهایی ، هولمزودبورگر توضیح می‌دهند که پاداش قتل برای قاتل، محتوای یک پاداش روانی است هرچند بعضی از قاتلان ممکن است سود مادی نیز عایدشان شود(هیکی، ۲۰۰۶).

هولمزودبورگر بر مبنای این شخصیت پردازی گروهی چهارگونه زیر را برای قاتلان سریالی مشخص کرده‌اند:

۱- گونه الهام شده:

اقدام به قتل در نزد این گونه قاتلان، جوابی است در برابر دستورات صادر شده از ناحیه صداها و یا الهام هایی با منشأ خیر یا شر. این باور وجود دارد که اینگونه از مهاجمان از برخی از اشکال بیماری جنون رنج می‌برند.

  1. گونه مأموریت یافته:

این گونه از قاتلان بر این باورند که مأموریتی در زندگی دارند، مبنی بر اینکه اجتماع و جامعه را از شر بعضی از ‌گروه‌های خاص مردمی خلاص نمایند. هدف برخی از قاتلان افراد مسن جامعه است، در حالی که دیگران ممکن است در جستجوی فواحش، کودکان و یا ‌گروه‌های خاص نژادی – قومی باشند.

  1. گونه لذت پرست:

قاتلانی که در این گروه جای می گیرند معمولاً به عنوان «جستجوگران هیجان» طبقه بندی می‌شوند. ارتکاب قتل در نزد این افراد باعث ایجاد خشنودی و رضایت به اشکال مختلف آن می شود.

هولفرودبورگر برای این گونه ، زیرگروههایی را نیزمشخص نموده اند که شامل گروه هایی می شود که ارتکاب قتل در نزد آنان به دلیل «آسایش عالم هستی» و یا « لذت از زندگی» انجام می شود.

زیرگروه دیگری را که هولمرودبورگر به آن اشاره می‌کنند، «قاتلان شهوانی» است که شامل مهاجمانی می شود که با قربانیان خود اعمال جنسی انجام می‌دهند و در خیلی مواقع پس از مرگ قربانیان ، اقدام به مثله کردن آنان می‌کنند.برخی از محققین، قاتلان جنسی را از قاتلان شهوانی متمایز می‌کنند. قاتلان جنسی معمولاً قربانی خود را بدون ترس و واهمه و با اشتیاقی برای ساکت کردن او به قتل می رسانند، در حالی که قاتلان شهوانی در مخفی گاه اوهام و تخیلات عمیق خود لانه کرده‌اند، قبلاً طرح قتل های خود را ریخته اند، و تجاوز جنسی تنها راه رسیدن به تخیلات جنسی آن ها‌ است و رفتارهایی که در نهایت منجر به قتل می شود و پس از قتل اقدام به مثله کردن قربانیان می‌کنند و با عمل کشتن و وقع قتل تحریک می‌شوند.

  1. گونه تفوق طلب:

هولمز مدعی است که در این گونه مسائل جنسی سرچشمه اصلی لذت نیست بلکه لذت واقعی در توانایی قاتل در تفوق و برتری قدرت او بر مقتول نهفته است. برخی از قاتلان از مشاهده ترس، وحشت و التماس و زاری قربانیان لذت وافری می‌برند( هولفرودبورگر، ۱۹۸۵).

در سال (۱۹۸۵) فوکس و لوین طبقه بندی را از قاتلان سریالی ارائه داده‌اند:

    1. قاتلان جنسی یا سادیستیک که دقیقاً همانند زیرگروه قاتلان شهوانی در رده بندی هولفرودبورگر است.

    1. قتل یا انگیزه شخصی و یا منافع مالی که بسیار مشابه زیرگروه گونه لذت پرستی است.

  1. قتل های خانوادگی که به عنوان یک طبقه بندی اصلی در قتل های فوکس و لوین محسوب می شود(فوکس و لوین[۹۰] ، ۱۹۹۴).

۱۱-۲ انگیزه شناسی قتل های سریالی

انگیزه، حالت برانگیختگی که ارگانیسم را به عمل وا می‌دارد و در اصل دلیل تراشی ، توجیه یا بهانه ای که فرد به عنوان دلیل رفتار خود ارائه می‌کند.

در سال ۱۹۸۸ لی قاتلان را بر حسب انگیزه آنان برای قتل به یازده گروه به قرار زیر تقسیم کرد:

۱- منافع مالی و مادی

۲- شهوت

۳- دشمنی و عداوت

۴- قدرت و تسلط

۵- انتقام جویی

۶- کسب شانس و موفقیت

۷- ترس

۸- اجیر شدن برای ارتکاب قتل (اجبار از درون)

۹- ناامیدی

۱۰- احساس ترحم و همدردی

۱۱- شعایر دینی

(هیکی ،۲۰۰۶، ترجمه سیف الهی ، ۱۳۸۵)

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...