کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

فروردین 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
            1
2 3 4 5 6 7 8
9 10 11 12 13 14 15
16 17 18 19 20 21 22
23 24 25 26 27 28 29
30 31          


 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل



آخرین مطالب


جستجو


 



ج: فعالیت در مبارزه با تبعیض علیه مهاجران دراشتغال،
د: مبارزه علیه قاچاق انسان،
و: پژوهش در شرائط کارگران بومی.
(۲) ایجاد اجماع بین المللی در زمینه مدیریت مهاجرت، بازنگری استانداردهای بین المللی کار، مطالعه آثار سیاست های دولت در خصوص مهاجرت، مطالعه در خصوص مشکلات و فشارهای مهاجرت، برگزاری جلسات سه جانبه در مورد دستیابی به مساوات.
(۳) ارتقای دانش و معلومات در زمینه مهاجرت بین المللی، پایگاه اطلاعاتی بین المللی در مورد مهاجرت نیروی کار، پژوهش در زمینه مهاجرت نیروی کار متخصص، مطالعه در اثر جهانی سازی در مهاجرت نیروی کار، گزارش های مشورتی در خصوصیات و شرائط مهاجرت نیروی کار، پژوهش در زمینه اشکال غیر قانونی و غیر رسمی مهاجرت.[۲۴۲]
(۲) سازمان جهانی بهداشت[۲۴۳]
سازمان جهانی بهداشت یکی از آژانس های تخصصی سازمان ملل متحد است که نقش یک مرجعیت سازمان دهنده را بر بهداشت جامعه جهانی ایفا می کند. این آژانس در ۹ آوریل ۱۹۴۸ میلادی در ژنو (واقع در سوئیس) تأسیس شد. اساسنامه سازمان هدفش را دستیابی مردم به بیشترین سطح سلامت ممکن بیان می کند. وظیفه اصلی این سازمان مبارزه با بیماری ها بویژه بیماری های مسری شایع و ارتقای سلامت عمومی مردم جهان است.[۲۴۴]
سلامت مهاجران و مسائل مربوط به آن که در ارتباط با این سازمان است توسط قطعنامه مهاجران که در می ۲۰۰۸ میلادی به موجب شصت و یکمین مجمع سازمان جهانی بهداشت پذیرفته شد، هدایت می شود و بر این اساس از دولتهای عضو خواسته شد تا اقداماتی در خصوص رویه های مربوط به مهاجرت و ترویج سلامت مهاجران در مورد عضویت بین المللی با سایر سازمان ها و همکاری های بین منطقه ای انجام دهند. موضوعاتی که در این خصوص قابل توجه می باشد عبارتند از: نظارت بر سلامت مهاجران، نظام های مهاجرتی، سیاست و چارچوب های قانونی. به علاوه مجموعه مقررات جهانی سازمان جهانی بهداشت در زمینه سلامت مهاجران، مهاجرت کارمندان سلامت را که بویژه کشورهای در حال توسعه را در بردارد خطاب قرار می دهد. مجموعه مقرراتی که در طول جلسات مجمع پذیرفته شد و مربوط به ترویج استخدام بین المللی پرسنلی است که بتوانند سیستم سلامت را تقویت نمایند.[۲۴۵]
سازمان جهانی بهداشت به عنوان یکی از اعضای گروه جهانی مهاجرت و توسعه[۲۴۶] و در جهت ترویج همکاری های بین دولتها، بخش های عمومی و خصوصی و سازمان های بین المللی در چهارمین جلسه این گروه شرکت نمود. در این گردهمایی بحث سلامت و بهداشت در میز گردهای مختلف بررسی و مورد توجه بوده است. از جمله مباحث مطرح در این جلسه کاهش هزینه های مهاجرت و افزایش توسعه انسانی، مهاجرت، سلامت و خانواده بوده است. ۲۵ دولت شامل دولتهای مبدأ و مقصد در این مباحث سهیم بوده اند. مباحثی که در خصوص خدمات سلامت برای جمعیت مهاجر ارائه گردیده است. موارد کلیدی و مهمی که در رابطه با سلامت مهاجران مطرح می گردد عبارتند از:

( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

۱- دستیابی به خدمات اجتماعی مهاجران در کشورهای مقصد و مقرره هایی در رابطه با ارائه خدمات به مهاجرانی که توسط کشور مبدأ به خارج اعزام می شوند،
۲- چگونگی وحدت میان جنسیت، مهاجرت و توسعه که آسیب پذیری خاص زنان و کودکان مهاجر را در بردارد. نتایجی که از این جلسه اتخاذ گردید عبارت بود از: ترویج حقوق اجتماعی و ارزیابی هزینه های سلامت در انواع مهاجرت.[۲۴۷]
(۳) سازمان آموزشی،علمی و فرهنگی ملل متحد:یونسکو[۲۴۸]
یونسکو سازمان تربیتی، علمی و فرهنگی ملل متحد ۱۶ نوامبر ۱۹۴۵ میلادی به‌ وجود آمد.۳۷ کشور در ۱۹ نوامبر ۱۹۴۵ میلادی اساسنامه یونسکو (UNESCO) این نهاد تخصصی سازمان ملل متحد را امضا کردند و به‌ این ترتیب سازمان آموزشی، علمی و فرهنگی ملل متحد (یونسکو) با هدف پیشبرد صلح و رفاه همگانی در جهان از طریق همکاری میان ملت ها تأسیس شد. یونسکو با ازدیاد و تقویت مناسبات آموزشی، علمی و فرهنگی دو هدف کاملاً پیوسته را تعقیب می کند:
توسعه، که ورای تقاضای ساده پیشرفت مادی، باید به طیف گسترده ای از خواستهای انسان پاسخ گوید، بدون آنکه میراث نسلهای آینده را به خطر افکند.
برقراری فرهنگ صلح، بر اساس آموزش مسئولیت شهروندی و مشارکت کامل در فرایندهای دموکراتیک. برای اینکه صلح پایدار، صادقانه و مورد قبول همه برقرار شود، در دیباچه اساسنامه یونسکو آمده است کشورهای امضاء کننده این اساسنامه مصمم‌اند که دستیابی کامل و برابر به آموزش، پی جویی آزاد حقیقت عینی، تبادل آزاد اندیشه‌ها و دانسته‌ها را برای همگان تضمین کنند و روابط بین مردم خود را توسعه بخشند و افزایش دهند تا با درک متقابل و بهتر به شناختی دقیق ‌تر و حقیقی تر از آداب و رسوم یکدیگر نائل شوند.[۲۴۹]
سازمان آموزشی، علمی و فرهنگی ملل متحد بر نمای انسانی مهاجرت تأکید می کند و جابجایی انسان ها را در زمینه مربوط به صلاحیت خود مورد توجه قرار می دهد. از جمله مواردی که در صلاحیت این سازمان می باشد تحصیل دانشجویان، فرار مغزها،همگرایی فرهنگی مهاجران در جوامع میزبان، توجه به توازن و تعادل میان همبستگی اجتماعی و احترام به تنوع فرهنگی است. این سازمان اهداف خود را در زمینه مهاجرت با همکاری بسیاری از شرکاء از جمله سازمان های غیر دولتی، گروه های جوامع ملی و دانشگاه ها عملی می سازد.[۲۵۰]
یونسکو یک پروژه تحقیقاتی در خصوص شیوه ها و سیاست های مربوط به آزادی تردد و جابجایی را در چارچوب سازمان های منطقه ای انجام داده است. نتیجه نیز انتشار کتابی در سال ۲۰۰۷ میلادی با عنوان “مهاجرت آنسوی مرزها” می باشد که در آن تأکید شده بر اینکه مرزها مانعی برای مهاجرت نیستند و آزادی جابجایی حق اساسی بشر می باشد. مؤسسه آمار یونسکو نیز مرکز اطلاعات سازمان در زمینه مهاجرت دانشجویان محسوب شده و از این جهت که آمار جهانی از کشورهای جهان ارائه می دهد حائز اهمیت بوده و در این خصوص با سازمان همکاری اقتصادی و توسعه[۲۵۱] همکاری و هماهنگی می نماید.[۲۵۲] مهاجرت افراد ماهر برای دهه های متمادی مورد توجه محققان و سیاست مداران بوده است. از آنجا که افزایش مهاجران بین المللی در برخی مناطق سبب کاهش توسعه گردیده است یونسکو با انتشار این کتاب موضوع را مورد توجه قرار داده و فرار مغزها را بررسی نموده است.
(۴) گروه بانک جهانی
بانک جهانی متشکل از پنج موسسه مستقل و در عین حال هماهنگ با سیاست‌های کلی بانک می باشد که برای کمک به کشورها بویژه کشورهای فقیر تأسیس شد و این مؤسسات عبارتند از:
۱- بانک بین المللی ترمیم و توسعه[۲۵۳] که به کشورهای در حال توسعه خدمات وامدهی و کمک‌های فنی و تکنیکی خود را ارائه می‌دهد.
۲- موسسه مالی بین المللی[۲۵۴] در سال ۱۹۵۶ میلادی با هدف حمایت از فعالیت های بخش خصوصی در کشورهای عضو تأسیس شد. این موسسه وظایف حمایتی بانک در قبال بخش خصوصی کشورهای عضو را عهده ‌دار شده است.
۳- موسسه بین ‌المللی توسعه[۲۵۵] در سال ۱۹۶۰ میلادی با هدف فعالیت در کشورهای بسیار فقیر آغاز به کار کرد. این موسسه در حال حاضر به کشورهای با درآمد سرانه کمتر از ۸۶۰ دلار وام های با بهره کم اعطا می کند.
۴- مرکز بین‌المللی حل و فصل اختلافات سرمایه‌ گذاری[۲۵۶] وظیفه داوری و حل و فصل اختلافات فی ‌مابین سرمایه ‌گذاران خارجی و کشورهای عضو را بر عهده دارد.
۵- موسسه تضمین سرمایه‌ گذاری‌های چند جانبه[۲۵۷] در سال ۱۹۸۸ میلادی فعالیت خود را آغاز کرد و تشویق سرمایه‌گذاری خارجی در کشورهای در حال توسعه را در دستور کار خود قرار داده است. بر طبق اساسنامه، این موسسه ریسک های غیر اقتصادی سیاسی در کشورهای در حال توسعه را پوشش می دهد. این ریسکها عبارتند از: ریسک مصادره اموال، ریسک نقض قرارداد، ریسک انتقال یا تبدیل ارز و ریسک جنگ یا شورش های داخلی.
ملاحظات بانک جهانی در زمینه مهاجرت بین المللی بر تأثیر توسعه ای مهاجرت و درآمدهایی است که به کشورهای در حال توسعه وارد می گردد. این فعالیت ها منجر به تعدادی گزارش جهانی و منطقه ای شده و همچنین دسترسی و کیفیت اطلاعات را در این زمینه تسهیل نموده است. فعالیت اصلی بانک جهانی در این خصوص مربوط است به کاهش هزینه های ورود درآمدها و تقویت کانال های ورودی بهتر برای این منابع و نیز به طور فعال جهت بهبود دستیابی به انسجام سیاست جهانی در زمینه مهاجرت بین المللی تلاش می نماید.[۲۵۸]
اگر چه در مقایسه با تجارت بین الملل و جریان سرمایه ها توجه کمتری به سیاست های مربوط به مهاجرت شده است، اما بانک جهانی بنحو موفقیت آمیزی از این موضوع دفاع کرده است که سیاست های به خوبی طراحی شده و بر مبنای آگاهی و تحلیل می تواند سبب بهبود آثار توسعه ای مهاجرت و مبالغ ارسالی مهاجران گردد. برنامه ها و فعالیت های اصلی بانک جهانی در این زمینه عبارتند از:
۱- اثر مهاجرت و مبالغ ارسالی توسط مهاجران در رشد اقتصادی و اعتبار پولی کشور،ارتباط میان تجارت و سرمایه مستقیم خارجی، حمایت اجتماعی و حکومت،
۲- تشخیص سیاست های مهاجرتی، مقررات و اصلاحات نهادی در کشورهای مبدأ و مقصد که منجر به نتایج توسعه ای عالی گردد،
۳- ابعاد جنسیتی مهاجرت و منابع دیاسپورا[۲۵۹]،
۴- بهبود اطلاعات موجود در زمینه مبالغ ارسالی،کاهش هزینه های انتقال و تقویت اتحاد میان سیستم های انتقال پولی.[۲۶۰]
(۵) سازمان بین المللی دریانوردی[۲۶۱]
اولین نهاد بین المللی که صرفاً اختصاص به مسائل دریایی دارد و به عنوان یکی از آژانس های تخصصی سازمان ملل متحد فعالیت می کند سازمان بین المللی دریانوردی است. این سازمان از بدو تأسیس بهبود ایمنی دریانوردی و جلوگیری از آلودگی دریایی را از مهمترین اهداف خود قرار داده است. از جمله اقدامات این سازمان عملیات نجات در راستای ایجاد ایمنی در دریا می باشد.
زمان اجرای عملیات نجات مشکلاتی در خصوص تأمین توافق میان دولتها در خصوص پیاده نمودن مهاجران و پناهندگان وجود دارد، بویژه هنگامی که آنان فاقد اسناد معتبر می باشند. با در نظر داشتن چنین مشکلی دول عضو سازمان بین المللی دریانوردی در دو کنوانسیون بین المللی مربوط[۲۶۲] اصلاحاتی به عمل آوردند. هدف این است که در انجام مسئولیت ها توسط ناخدا تکلیف مشابهی نیز برای دولتها ایجاد شود تا در وضعیت نجات به ناخدا یاری رسانده و اجازه دهند تا افراد نجات یافته در چنین شرائطی خود را به منطقه ای ایمن تحویل نمایند. این سازمان همچنین راهکاری در زمینه مقررات قانونی مربوطه و رویه های عملی برای تضمین پیاده نمودن نجات یافتگان در عملیات و نیز انجام اقداماتی برای برآورده نمودن نیازهای آنان بویژه در خصوص مهاجران و پناهندگان می باشد.[۲۶۳]
کمیته کارگشایی سازمان بین المللی دریانوردی مجموعه اصولی را منتشر نموده است که در ترویج رعایت حقوق بشر و حقوق پناهندگان در عملیات نجات کمک می نماید. این اصول تأکید دارد که اگر شخص نجات یافته قصد پناهندگی دارد بایستی توجه ویژه ای به امنیت پناهجو گردد. در این خصوص حتی امکان دارد با کشور متبوع وی در میان گذاشته نشود تا وی از هر نوع تهدید مصون باشد. همچنین این کمیته بر حق حیات و برخورداری از
آزادی های اساسی برای آنان که ترس معقولی از تعقیب و تهدید دارند توجه نموده است.[۲۶۴]
بند دوم: حمایت از مهاجران در چارچوب نهادهای مبتنی بر معاهدات بین المللی حقوق بشر
الف)کمیته حقوق بشر[۲۶۵]
کمیته حقوق بشر پیرو ماده ۲۸ میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی تأسیس شد. این کمیته بر اجرای میثاق توسط دولتها به شیوه های گوناگون نظارت دارد و گزارشات دوره ای ارائه گردیده را بررسی می نماید. جهت پیشرفت بررسی ها کمیته لیستی از مسائل مربوط به دولت مربوطه را در نظر می گیرد. این لیست توسط اعضاء تهیه شده و توجه ویژه ای به اطلاعات دریافت شده از هر یک از نهادها و آژانس های تخصصی سازمان ملل متحد می گردد.[۲۶۶]
کمیته حقوق بشر حق ترک یک کشور را در چارچوب میثاق بررسی نموده است. در این راستا نظریات تفصیلی و تبادل نظرات صورت گرفته در این کمیته مورد توجه می باشد. این موارد مبنای درک این حق محسوب می شود. براساس بند ۳ ماده ۱۲ میثاق محدودیت هایی برای اعمال این حق وجود دارد که مورد نظر کمیته نیز بوده است و تأکید دارد بر اینکه این موارد بایستی در هر قضیه موردی و شخصی، براساس مبانی قانونی و در موارد ضروری و متناسب رعایت و اعمال گردد.[۲۶۷] کمیته محدودیت های مزبور را بررسی کرده و به این نتیجه رسیده است که این حق نباید پناهی برای ممانعت از انجام تکالیف نسبت به اتباع گردد، از این جهت که دولتها می توانند محدودیت های معقولی برای این حق قائل شوند، ولی محدودیت ها نباید سبب نقض ماده مربوطه گردد.
نمونه هایی از نظریاتی که برای اجرای حقوق مندرج در میثاق مربوطه صادر گردیده و بنحوی مربوط به مهاجران است شامل موارد ذیل می باشد:
نظر تفصیلی شماره ۱۵: “وضعیت بیگانگان به موجب میثاق[۲۶۸]“(بیست و هفتمین نشست ۱۹۸۶ میلادی)،
نظر تفصیلی شماره۲۷:”آزادی رفت و آمد و جابجایی[۲۶۹]“(شصت و هفتمین نشست ۱۹۹۹ میلادی)،
نظر تفصیلی شماره۲۸:”برابری حقوق زنان و مردان[۲۷۰]“( ۲۰۰۰میلادی).[۲۷۱]
ب) کمیته حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی[۲۷۲]
کمیته حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی توسط قطعنامه شورای اقتصادی و اجتماعی در ۲۸ می ۱۹۸۵ میلادی به شماره ۱۹۸۵/۱۷جهت نظارت بر اجرای میثاق بین المللی مربوطه تأسیس شد. هدف این بود که به عنوان یک نهاد مبتنی بر معاهده اقدام نماید. این کمیته در چارچوب میثاق بین المللی حقوق اقتصادی،اجتماعی و فرهنگی رعایت مفاد و تکالیف مقرر در آن را از جانب دولتها کنترل می کند.
کمیته از دولتها می خواهد تا تعیین نمایند که تا چه حد و به چه شیوه ای غیر اتباع از حقوق مندرج در میثاق برخوردار می باشند. این امر بویژه در مورد کودکان و کارگران مهاجر مطرح می شود که دول عضو بایستی در خصوص این گروه از مهاجران و بهره مندی آنها از حق داشتن غذای کافی اطلاعات ضروری را ارائه نمایند. در همین راستا نظر تفصیلی[۲۷۳] کمیته در سال ۲۰۰۰ میلادی در زمینه حق استانداردهای عالی سلامت پذیرفته شد و دولتها مکلف گردیدند تا به وسیله جلوگیری از ممنوعیت و محدودیت دسترسی برابر تمام اشخاص از جمله زندانیان، اقلیت ها، پناهجویان و مهاجران غیر قانونی حق سلامت را رعایت و خدمات لازم را ارائه نمایند.
به طور عمده تمرکز کمیته در مورد مهاجران بر شرائط کار است، بویژه در زمینه شرائط ناعادلانه استخدام و تبعیض در برخورداری از حقوق اقتصادی،اجتماعی و فرهنگی در مورد کارگران مهاجر. همچنین کمیته تأکید می کند که غیر اتباع بایستی همانند سایر اتباع از چنین حقوقی بویژه در خصوص غذا و کار برخوردار باشند. حتی این کمیته از ارائه خدمات به کارگران مهاجر غیر قانونی استقبال نموده و اشاره کرده که بطور کلی با در نظر گرفتن وضعیت مهاجران حمایت از آنان و داشتن رفاه لازم محدود می گردد. براساس نظر کمیته اغلب مهاجران افراد ماهری می باشند که مهاجرت آنها می تواند تأثیر منفی بر توسعه اقتصادی و اجتماعی کشورهای مبدأ داشته باشد، از این جهت توصیه می کند تا دولتها کارگران بالقوه را در مورد حقوق خود و مشکلاتی که خارج از کشور با آن مواجه اند آگاه نموده و آموزش دهند.[۲۷۴]
در خصوص شکایات فردی نیز در ۱۰ دسامبر ۲۰۰۸ میلادی مجمع عمومی سازمان ملل متحد به اتفاق آراء پروتکل اختیاری میثاق بین المللی حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی را تصویب کرد. به موجب این پروتکل صلاحیت های کمیته در دریافت و رسیدگی به شکایات به رسمیت شناخته شد. اعضاء توافق نمودند تا این کمیته برای شکایت از سوی افراد یا گروه هایی که ادعای نقض حقوق خود را به موجب میثاق دارند صلاحیت داشته باشد. همچنین کمیته می تواند در خصوص رسیدگی به شکایات از جمله شکایات واصله از سوی گروه یا افراد مهاجر اطلاعاتی را دریافت و توصیه هایی نیز به طرفین ارائه نماید. پروتکل سیستم تحقیقاتی نیز دارد که به موجب آن صلاحیت تحقیق و بررسی و آماده نمودن گزارشاتی در زمینه نقض مفاد میثاق را دارد.[۲۷۵]
ج) کمیته حذف تبعیض نژادی[۲۷۶]

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[دوشنبه 1401-04-13] [ 07:27:00 ب.ظ ]




  • اخلاق از مسائل مربوط به روح انسانى بحث مى‏کند ولى آداب مربوط به افعال بدن است.
  • مسائل اخلاقى همیشه و در طول زمان ثابت بوده و تغییر در آنها راه ندارد ولى آداب در زمان‏هاى مختلف متغیر و متفاوتند.
  • مسائل اخلاقى از نظر مکان نیز ثبات داشته و در هر شهر و هر کشورى یکسان مى‏باشند، اما آداب در شهرها و کشورهاى مختلف، تغییر نموده و آداب هر منطقه مخصوص همان مکان است. مردم دنیا در معناى ادب با یک دیگر تفاوت و اختلاف ندارند اما در مصداق آن هر ملتى با ملت دیگر تفاوت دارد.
  • اخلاق علت است و آداب معلول و ثمره آن است، ادب هر شخصى نشان دهنده فضیلت‏ها یا رذیلت‏هاى اخلاقى اوست.
  • در روایات اسلامى به آداب بیش از اخلاق اهتمام داده شده است.
  • مسائل اخلاقى قابل استدلال عقلى مى‏باشند ولى براى آداب استدلال عقلى وجود نداشته و تابع ذوق و سلیقه مردم مى‏باشند.

عالمان دینى در طول تاریخ به هر دو علم اخلاق و آداب، توجه داشته و کتابهاى سودمند و با ارزشى در هر دو موضوع پدید آورده‏اند. و حتّى کتابهایى در موضوعات خاص مربوط به ادب تالیف شده است مثل «منیه المرید» که در خصوص آداب تعلیم و تعلّم است و به مطلق آداب مثل آداب لباس و مسکن، ادب دعا، ادب محل کار و … نپرداخته است.
روشن است که هدف اصلى از علم اخلاق رسیدن به توحید نیست و لذا مى‏بینیم که حتى کفار و مشرکان و یهودیان نیز فراوان کتاب‏هاى اخلاقى نوشته‏اند و بسیارى از عناوین مباحث آنها همانند کتابهاى اخلاقى مسلمانان است. اما مهمترین هدف از «آداب شرعى» رسیدن به توحید بوده و اینکه تمام اعمال انسان، نشانه‏هاى توحید را به خود گرفته و نشان دهنده آن باشد. بطورى که تمام کارهاى انسان با چنان ادبى همراه باشد که بیننده را متوجه به توحید نموده و مصداق این حدیث باشد که: «با کسى نشست و برخاست کنید که دیدن او شما را به یاد خدا اندازد»
هر ملتى آدابى دارد اما هدف از تمام آداب رسیدن به خداوند نیست و این هدف تنها در آداب دین مقدس اسلام و از ویژگى‏هاى خاص آن است.( طبرسى، فضل بن حسن، الآداب الدینیه للخزانه المعینیه، ۱جلد، زائر – قم، چاپ: اول، ۱۳۸۰٫ص۱۹۴)
بنابراین وقتی مؤلفه های اخلاقی را در سبک زندگی جستجو می کنیم باید بدانیم دنبال آدابی باشیم که ما را در زندگی به خدا نزدیک کند و جزو جلوه های رفتاری در زندگی بحساب بیاید. جلوه هایی که خلقیات ریشه های آن ، و آدابِ رفتاری شاخ و برگ های آن هستند. در این پژوهش که پیرامون سریال مادرانه می باشد جلوه های رفتاری و آداب دینی و احیاناً رفتارهای غیر دینی را در این سریال ها به بوته بحث و نقد قرار می دهیم.

( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

      1. بررسی مؤلفه های اخلاقی (رفتاری ) سبک زندگی در سریال مادرانه

با توجه به آنچه در فصل پیشین و در باب تفاوت بین اخلاق و آداب گفتیم مشخص شد مشاهده و تقلید، اجرای عمل بدون کمک، دقت در عمل، هماهنگی حرکات و عادی شدن عمل در عین آگاهی و اختیار، از مراحل ساحت رفتاری به شمار می آید.
آموزش های دینی، با جهت دهی رفتار دین داران، نقشی اساسی در زیبا سازی اعمال آنها ایفا می کند؛ زیرا انسان دین دار در پی رضایت حضرت حق و هماهنگ سازی رفتار خود با دستورات اوست. او گفتار فرستادگان الهی را می شنود و به تقلید عاشقانۀ رفتار و کردار آنها می پردازد و با دقتی شگرف، در پی هماهنگ سازی اعمال خود با آنهاست، به نحوی که بسیاری از رفتارها برایش عادی می شود، چنان که در خصوص برخی عبادات چنین پیش می آید. از سویی چون دستورات الهی از طرفِ زیبا و خیر مطلق صادر شده، به تبع آن، رفتارهای منطبق برآن دستورات نیز از زیبایی و برتری برخوردار است.
مهم ترین کنش دین در این ساحت، پشتیبانی از اخلاق است. هیچ دیانتی نمی تواند ادعایی ضد عدالت، آزادگی یا حقوق اصیل انسانی داشته باشد. در عین حال که اخلاق از دین مستقل است، مورد تأیید و اهتمام دین نیز می باشد. برای بسیاری از مردم تا این ارزش ها از طرف نیرویی مافوق توصیه نشوند، اهمیت جدی نمی یابند و مؤثر نمی افتند. پشتیبانی دین از اخلاق، به این معناست که به آدمیان اطمینان خاطر می دهد این اخلاق بر جایی استوار تکیه زده، زجرشان بی اجر نمی ماند و مرجعی اصیل آن را تأیید کرده است.
افزون برآن، اجرای قانون در جامعه، نیازمند مهار درونی است که دین عهده دار آن است؛ به یک معنا، همان عنصر تقوی که در عمق جان ها نشسته باشد. بنابراین رویکرد ما در این پژوهش رفتاری_اخلاقی است.(اسلام و زیبایی های زندگی،رجبی نیا،ص۳۰۱)
از سویی، ارتباطات در زندگی انسان بسیار حائز اهمیت است؛ زیرا انسان وضعیت خاصی دارد که ممکن است در بخشی از این وضعیت با موجودات دیگر اشتراک داشته باشد، ولی در بخش دیگر افتراق دارد، و محور اصلی حیاتش با موجودات دیگر نیز متفاوت است. آنچه باعث می شود تعادل انسان به هم بریزد، بیشتر در ارتباطات است. البته باید دانست تعادل با سازگاری تفاوت دارد، زیرا در سازگاری نوعی انفعال است که فرد خود را باید با چیز یا چیزهایی هماهنگ سازد. به هر حال انسان موجودی است که با خود و دیگران ارتباط دارد..
از سوی دیگر انسان، موجودى کمال‏جو و تعالى‏پذیر است؛ کمال آدمى، بر اثر حسن انجام وظایفى به دست مى‏آید که به موجب روابط گوناگون او با خود، خداوند و همنوعان بر عهده‏اش نهاده شده است، این روابط، به ترتیب عبارتند از:
الف- رابطه‏ انسان‏ با خودش؛ به این معنا که خود را بشناسد، ارزش‏ها و استعدادهاى بالقوّه و خدادادى خود را تشخیص دهد، هدف از خلقت و فلسفه وجودى خود را مورد مطالعه و بررسى قرار دهد تا در نتیجه به قدر و قیمت واقعى گوهر وجود خویش واقف گردد.
ب- رابطه انسان با خدا؛ کمال نهایى انسان، تقرّب به پروردگار است.
این مهم تنها از راه شناخت او و راه‏هاى تقرّب به درگاه او میسّر خواهد بود.
ج- رابطه انسان با دیگران؛ انسان موجودى اجتماعى است و بسیارى، این ویژگى را جزو خصوصیّات ذاتى و طبیعى او دانسته و او را موجودى مدنىّ بالطبع به شمار آورده‏اند. برخى از نظریه‏پردازان علوم اجتماعى نیز، این خصیصه را، معلول نیازهاى متنوّع آدمى دانسته‏اند؛ زیرا نیازهاى او- با توجّه به استعدادهاى مختلف نهفته در وجودش- با معاشرت، تبادل افکار و ایجاد روابط نیکو با همنوعان، در یک اجتماع سازمان‏یافته انسانى تأمین مى‏شود. بر اثر همین معاشرت‏ها و تبادل افکار، روابط انسانى شکل مى‏گیرد و فرهنگ انسانى به وجود مى‏آید.(آداب معاشرت،مقدس نیا،محمد،انتشارات افق فردا،۱۳۷۹ص۱۴)
اولین محیطی که شخصیت اجتماعی انسان در آن شکل می گیرد خانواده است. خانواده یکی از نهادهای اجتماعی نخستین است که شالوده حیات اجتماعی محسوب می گردد و گذشته از وظیفه فرزند آوری و پرورش کودک و در نتیجه استمرار نسل ها و بقاء نوع بشر، وظایف متعدد دیگری از قبیل فعالیت های اقتصادی،آموزش و پرورش و اجتماعی کردن فرد را نیز به عهده دارد. خانواده به عنوان عامل واسطی است که قبل از ارتباط مستقیم فرد با گروه ها، سازمان ها و مؤسسات اجتماعی، نقش مهمی در انتقال هنجارهای اجتماعی و میراث های فرهنگی به عهده دارد.

          1. تعریف خانواده:

خانواده عبارت است از گروهی که از افراد (دو نفر یا بیشتر) که میان آنها روابط خویشاوندی برقرار است و در مکان واحدی زیست می کنند و تغذیه مشترک دارند. این گروه اختصاصاً در جوامع امروز از پدر، مادر و فرزندان تشکیل می گردد. به عبارت دیگر خانواده سازمان یا اجتماعی است که مبتنی بر روابط خویشاوندی(سببی و نسبی) می باشد. خانواده یک نهاد اجتماعی است و در همه جا و همه زمان ها وجود دارد و بدون آن دوام و بقاء جامعه میسر نخواهد بود. هیچ جامعه ای نیست که در آن نظام خانوادگی برقرار نباشد. هر یک از ما به گونه ای در خانواده پا به هستی نهاده ایم و در کانون خانواده و تحت مراقبت و تعلیمات اقوام خود پرورش یافته و با زندگی اجتماعی آشنا شده ایم و به احتمال زیاد خود نیز به تشکیل خانواده مبادرت خواهیم کرد.(مبانی جامعه شناسی،وثوقی و نیک خلق،ص ۱۷۱
خانواده از سه رکن مرد، زن و فرزند به وجود آمده و همانگونه که گفتیم کوچکترین نهاد اجتماعی در جامعه به حساب می آید. اما برخلاف سایر نهاد ها، رنگ و بوی عاطفی در آن بیشتر مشاهده می شود. بیشترین توجه دین، حفظ این روابط عاطفی در خانه و خانواده است و آداب معاشرت دینی در خانواده نیز بر همین اساس شکل گرفته است. در مورد آداب معاشرت که موضوع پژوهش ما نیز می باشد خداوند توصیه هایی را در قرآن فرمودند. به عنوان نمونه در آیه ۹ سوره نساء که می فرماید: «و عاشروهنّ بالمعروف»، از مرد می خواهد که معاشرت نیکی در خانه نسبت به همسر برگزیند پس اعمالى چون سخت‏گیرى در نفقه، آزار و اذیت یا بدخلقى و مانند آن‏ها، مخالف با معاشرت به معروفى است که قرآن بدان سفارش نموده است.(تفسیر المنار،رشید محمدرضا،ج۴،ص۴۵۶)
عاشرو هنَّ بالمعروف، به معناى رفتار و اعمالى است که خداوند بدان امر نموده است. و نیز مراد از معاشرت به معروف، ادا نمودن حقوق زن، چون قسم، نفقه و داشتن رفتار و گفتارى مناسب با اوست. (مجمع البیان،طبرسی،ج۳،۳۵)
نه تنها مرد موظف به معاشرت نیک می باشد بلکه زن نیز می باید رفتار و آداب معاشرت خود را در خانه بر اساس نیکی متقابل قرار دهد و زوجین اینگونه فرزند را با آداب نیک معاشرت در خانه و حتی جامعه آشنا کنند. لذا به مؤلفه های رفتاری در خانه از نگاه دین می پردازیم.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 07:27:00 ب.ظ ]




  • زمانبر بودن ارسال و دریافت پرسشنامه

۵-۵- پیشنهادهای پژوهشی
علی رغم تحقیقات متعددی که در حوزه درس تربیت بدنی صورت گرفته، اما غالب آنها به مشکلات و مسائل اجرایی تربیت بدنی به صورت توصیفی پرداخته اند؛ تحقیقات زیادی در خصوص نداشتن معلم، فقدان امکانات آموزشی و… درخصوص عناصر برنامه درسی تربیت‌بدنی که شامل اهداف آموزشی، محتوی، روش های تدریس و ارزشیابی پژوهش های اندکی صورت گرفته است لذا پیشنهادهای زیر ارائه می گردد:

  • بررسی اهداف آموزشی (دانش، نگرش مهارت) تربیت بدنی در سایر مقاطع.
  • بررسی سایر عناصر برنامه درسی( محتوا، روش های تدریس، ارزشیابی و …).
  • مقایسه نظرات معلمان، دانش آموزان و کارشناسان تربیت بدنی در خصوص تحقق اهداف آموزشی دوره متوسطه.
  • بررسی عوامل دستیابی و عدم دستیابی به اهداف آموزشی تربیت بدنی دوره متوسطه در سه حیطه دانش، نگرش و مهارت.
  • مقایسه وضعیت دختران و پسران در مدارس(ابتدایی، متوسطه دوره اول و متوسطه دوره دوم) در زمینه ی تحقق اهداف آموزشی

منابع

  • قرآن کریم
  • نهج البلاغه
  • اس. بلوم. بنجامین وهمکاران. (۱۳۶۸).طبقه بندی هدف های پرورشی. ترجمه: علی اکبر سیف و خدیجه دولت آبادی، تهران: انتشارات رشد.
  • اسکندری ، حسین.(۱۳۸۶). شناسایی و تهیه برنامه درسی متناسب با استعدادهای متنو ع دانش آموزان در حوزه تربیت بدنی در دوره راهنمایی و متوسطه. تهران: مؤسسه پژوهشی برنامه ریزی درسی و نوآوری‌های آموزشی .
  • اسماعیلی، محمدرضا. (۱۳۸۳). مطالعه تطبیقی برنامه درسی تربیت بدنی دوره ابتدایی در ایران وکشورهای منتخب جهان وارائه الگو،پایان نامه دکتری تربیت بدنی وعلوم ورزشی.تهران. دانشگاه تربیت معلم.
  • اشرف گنجویی، فریده، و دهقان، آیت اله، و غفوری، فرزاد.(۱۳۸۹). ارتباط بین فرهنگ سازمانی مدیران تربیت بدنی با خلاقیت معلمان تربیت بدنی. نشریه علوم حرکتی و ورزش. سال هشتم شماره ۱۵ .
  • اصلانخانی، محمدعلی،و فتحی واجارگاه ،کورش،و قلعه نوعی، علیرضا.(۱۳۸۱).مقایسه دیدگاه های مدیران و معلمان تربیت بدنی و دانش آموزان درباره جایگاه وضعیت کمی و کیفی اجرای درس تربیت بدنی در راهنمایی و متوسطه.
  • انصاری، محمد حسین.(۱۳۹۰).. نشریه .
  • آ.وست، دبورا.آ.بوچر، چارلز.(۱۳۸۳). مبانی تربیت بدنی و ورزش.( ترجمه: احمد آزاد)تهران: دانش افروز(قاصدک صبا)
  • آذربانی، احمد، وکلانتری، رضا. (۱۳۸۵). اصول ومبانی تربیت بدنی و ورزش.تهران: نشر آییژ
  • آقازاده، محرم،و سنه، افسانه.(۱۳۹۰)..نشریه
  • آقازاده، محرم،و سنه،افسانه .(۱۳۹۰). . نشریه شماره۳
    • آیوویل، یووس وندن و همکاران (۱۳۸۴). روان شناسی برای مربیان تربیت بدنی. (ترجمه محمد یمینی، محمد رضا حامدی نیا و زهره اشرفی ).تهران: انتشارات آستان قدس رضوی(شرکت به نشر)
    • ( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

  • جوادی پور، محمد (۱۳۸۵). نظر گاه ها رویکردها والگوهای طراحی برنامه درسی تربیت بدنی دوره ابتدائی. فصلنامه پژوهشکده تربیت بدنی و علوم ورزشی وزارت علوم و تحقیقات و فناوری شماره ۱۲
  • حسینی، سیدعلی، وکریمی، هادی ، و فتحی ،ایمان.(۱۳۸۸). تاریخچه تربیت بدنی. دفتر امور فرهنگی وزارت علوم تحقیقات و فناوری
  • حسینی،سید امیر.(۱۳۹۰). . نشریه:
  • خاوری ،لیلا، و یوسفیان، جواد.(۱۳۸۷). بررسی وضعیت اجرای درس تربیت بدنی در مدارس راهنمایی و متوسطه استان یزد. پژوهشی در علوم ورزشیشماره ۱۸
  • خبیری، محمد، و سجادی، سیدنصرالله، و میزانی، مهران، و هنری، حبیب.(۱۳۹۲). بررسی مشکلات تدوین پایان نامۀ کارشناسی ارشد تربیت بدنی و علوم ورزشی در دانشگاههای منتخب. نشریه مدیریت ورزشی شماره ۱۶
  • خلجی، حسن، و بهرام، عباس، وآقاپور، مهدی(۱۳۸۹). اصول و مبانی تربت بدنی و علوم ورزشی.تهران:سمت
  • ذکائی، محمود، و نبوی،محمد.(۱۳۷۸). کلیات تربیت بدنی در مدارس. تهران: انتشارات سمت.
  • رضوی، محمدحسین.(۱۳۹۰).فلسفه تربیت بدنی مدرسه ای. نشریه آموزش تربیت بدنی دوره دوازدهم شماره۱
  • رضوی، محمدحسین.(۱۳۸۴). اصول ومبانی تربیت بدنی. نشر شمال پایدار (مؤسسه فرهنگی هنری دانشگاه شمال)
  • رمضانی نژاد، رحیم، و میر یوسفی، جلیل، و نیازی ،محمد،و پناهی، مهریه(۱۳۹۱). مقایسه نیازهای جسمانی، مهارتی، شناختی و عاطفی دانش آموزان دختر مدارس ایران در درس تربیت بدنی و ورزش. فصلنامه پژوهش در مدیرت ورزشی و رفتار حرکتی سال دوم شماره ۳ .
  • رمضانی نژاد، رحیم، و همتی نژاد، مهرعلی، و محبی، حمید، و نیازی، سیدمحمد.(۱۳۸۸). بررسی نیازهای آموزشی درس تربیت بدنی و ورزش مدارس متوسطه ایران. پژوهش در علوم ورزشی شماره ۲۳٫
  • رمضانی،علی رضا(۱۳۸۹).اهمیت درس تربیت بدنی در مدارس.آموزش تربیت بدنی دوره یازدهم شماره ۲٫
  • رمضانی نژاد، رحیم .(۱۳۸۶). اصول ومبانی تربیت بدنی و ورزش، تهران: نشر بامداد کتاب.
  • زندی، بهمن، و فراهانی، ابوالفضل.(۱۳۸۶). مطالعه تطبیقی وضعیت تربیت بدنی آموزش وپرورش در ایران با کشورهای آمریکا وکانادا. نشریه علوم حرکتی و ورزش.
  • سراج زاده، غلامرضا، وآزمون، جواد، و جلیلی، قوام الدین. (۱۳۸۴). کتاب معلم (راهنمای تدریس).تهران: انتشارات مدرسه.
  • سراج زاده،غلامرضا .(۱۳۹۰).کندو کاوی پیرامون آسیب های برنامه درسی تربیت‌بدنی.نشریه:رشد آموزش تربیت بدنی شماره ۳۹
  • سلطانی اصغر.(۱۳۸۹). تبیین ویژگی‌های برنامه درسی آموزش علوم مبتنی بر مؤلفه‌های ماهیت علم، پایان نامه چاپ نشده دکتری. دانشگاه اصفهان
  • سیف، علی اکبر.(۱۳۸۰). روانشناسی پرورشی(روانشناسی یادگیری وآموزش ). تهران: موسسه انتشارات آگاه
  • شریعتمداری، علی.(۱۳۷۶). اصول فلسفه تعلیم وتربیت. تهران: انتشارات امیرکبیر.
  • شعاری نژاد، علی اکبر.(۱۳۷۰). فلسفه آموزش وپرورش. تهران: انتشارات امیرکبیر.
  • شعبانی، حسن.(۱۳۸۳). روش تدریس پیشرفته(آموزش مهارتها و راهبردهای تفکر). تهرات:سمت.
  • صفانیاعلی، محمد.(۱۳۹۰). تأثیرآموزش اصول و فلسفه تربیت بدنی بر ذهنیت فلسفی دانشجویان. فصلنامه روانشناسی تربیتی شماره ۲۱
  • علاقه بند، علی.(۱۳۸۰). مقدمات مدیریت آموزشی. تهران: نشر روان.
  • فتحی واجارگاه، کورش.(۱۳۸۵). برنامه درسی به سوی هویتهای جدید(از برنامه ریزی تا فهم برنامه درسی).سازمان پژوهش و برنامه ریزی آموزشی وزارت علوم، تحقیقات و فنآوری.
  • فتحی واجارگاه، کورش.(۱۳۸۱). اصول برنامه ریزی درسی.تهران: ایران زمین.
  • فرشاد، م. (۱۳۶۵)، تاریخ علم در ایران. تهران: امیر کبیر.
  • قورچیان، نادرقلی، وتن‌ساز، فروغ.(۱۳۷۴). سیمای روند تحولات برنامه درسی به عنوان یک رشته تخصصی از جهان باستان تا جهان امروز. تهران: موسسه پژوهش و برنامه ریزی آموزش عالی.
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 07:26:00 ب.ظ ]




دو بقاع متبرکه‌ی مذکور که مرتبط با دوره ‌ی تیموری می باشند، در تاریخ ۱۱/۱۰/۸۰ طی شماره های ۴۵۴۵ و ۴۵۴۴ در فهرست آثار ملی ایران به ثبت رسیده است.
۴- ۴- ۹- امام زاده ابراهیم
بقعه‌ی امام زاده ابراهیم در کنار رودخانه‌ی گجستان و به فاصله ی ۵۳ کیلومتری شمال غربی شهر نورآباد و به فاصله‌ی ۵۰۰ متری جنوب روستای چهار طاق واقع شده است، ساختمان قدیمی این امام زاده دارای اشکال هندسی بوده و به احتمال قوی مربوط به دوران صفوی و یا به پیش از دوران صفویه منتهی می گردد. در شرق امام زاده ابراهیم، امام زاده‌ی دیگری به نام شیخ احمد قرار دارد.
۴- ۴- ۱۰- امام زاده‌های فهلیان
در حدود ۶ امام زاده به نام های امام زاده شهدا( محمد) امام زاده بی بی مرضیه خاتون، امام زاده سید حسین ( شهید حسین) دوازده امامون، خلیجه خناجات و سید محمود احمد به فاصله ای نه چندان دور در جنوب فهلیان و در نقاط باستانی این روستا قرار دارند . این امام زاده ها فاقد لوح تاریخی بوده اند و تاکنون در هیچ منبع مکتوبی از آن ها نام برده نشده است.
با توجه به این که منطقه‌ی فهلیان و جنجان در دوران های هخامنشی، اشکانی، ساسانی و سلاله های اسلامی مد نظر بوده اند و یک مرکز مهم حکومت نشین به شمار می رفته اند ، این احتمال هم چندان بی پایه نمی تواند باشد که بعضی از اماکن فعلی امام زادگان فهلیان در دوران های پیش از اسلام و حتی قرون آغازین اسلامی، آتش کده ، معابد و پرستش گاه کیش زرتشتی و یا مقابر روحانیون زرتشتی و افراد محتشم و والیان بلند پایه‌ی این نقطه ( فهلیان) بوده باشد و طی یک دوره این آرام گاه ها استحاله و تبدیل به اماکن مذهبی اسلامی شده باشند.
در جنوب دوازده امامون روستای فهلیان در دامنه‌ی کوه زرد لاجی، غار مسکونی کوچکی در کنار کتیبه ای محو شده جلب توجه می نماید که به نام خلیجه خناجات مشهور است. واژه‌ای خلیجه خناجات طی قرن های گذشته به وسیله‌ی منابع نامکتوب سینه به سینه نقل شده به طوری که تا به امروز محو نگردیده و برای ما به جا مانده است.

( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

اگر چه واژه‌ی خلیجه خناجات و مکان آن، جنبه ی اسطوره ای پیدا کرده است، اما می توان گفت شاید خلیجه خناجات یک رب النوع بوده که آن را در این مکان فهلیان پرستش می کردند و یا محل عبادت گاهی مرتبط با دوران پیش از اسلام بوده باشد. داستان اسطوره ای که درباره ی خلیجه خناجات بر سر زبان های مردم فهلیان رایج است، خلاصه آن چنین می باشد:
خلیجه خناجات با نوزاد کوچکش در این محل( پای کوه زردلاجی فهلیان) زندگی می کرد، یک روز خلیجه خناجات سرگرم پختن نان بود، در این حین نوزاد او در خود خرابی می کند، چون دست های خلیجه خناجات آغشته به خمیر نان بود و آبی هم در دسترس نداشت که نوزاد خود را تمیز کند، مضطرب و ناراحت شد. چون خلیجه خناجات مقدس بود، خداوند دو دستمال زیبا، برای تمیز کردن نوزادش از آسمان آبی برای او فرستاد. خلیجه خناجات با دیدن دستمال های زیبا، در آن‌ها طمع کرد، دستمال ها را برای خود برداشت و در عوض به وسیله‌ی چند عدد نان خرابی نوزادش را پاک کرد. خداوند چون این حرکت ناپسند را از خلیجه خناجات مشاهده کرد، فی الفور او و نوزادش را مبدل به سنگ گردانید.
با توجه به این که بخشی از تاریخ نامکتوب ما در پیکره ی اسطوره‌ها نهفته است، می بایست تعمق بیشتری بر روی چنین مکان های اسطوره ای انجام پذیرد تا زوایای تاریک حقیقت آن آشکار و روشن گردد(گرمرودی،۱۳۷۰: ۸۵).
۴- ۴- ۱۱- شاه داوود
واژه‌ی شاه داوود و یا شاه دوید هم برای روستای شاه داوود و هم برای امام زاده ای که در این روستا مدفون است اطلاق می گردد. با توجه به این که امام زاده شاه داوود و امام زاده شاه محمد تقی دهک در شرق و غرب شهر نوبندگان قرار دارند باید با امعان نظر دقیق در وجه تسمیه ی این دو امام زاده نگریسته شود، چه ممکن است در ارامنه‌ی قدیم این نقاط پرستش گاه و یا مقابر بزرگان و امرای محلی منطقه‌ی ممسنی بوده باشند و طی یک دوره ، استحاله و به امام زاده بدل شده باشند.
۴- ۴- ۱۲- امام زاده شاه محمد تقی
بقعه‌ی متبرکه‌ی شاه محمد تقی واقع در روستای دهک و به فاصله ی یک کیلومتری جنوب شرقی شهر نورآباد، مرکز ممسنی و متصل به شهر تاریخی نوبندگان قرار دارد، چشمه سار دهک در شمال این امام زاده می جوشند و در کناره غربی آن جریان دارد . علاوه برآیات قرآنی سنگ قبر امام زاده سطوری با خط کوفی به این شرح هم حک شده است:
«… الشهید المرحوم المغفور شمس الدین بن محمد بن ابراهیم بن … فی التاریخ یوم الاخر سنه ست و عشرین و سبعماه»
از تاریخ سنگ نبشته قبر معلوم می گردد که امام زاده شاه محمد تقی در سال ۷۲۶ قمری وفات نموده است(حبیبی فهلیانی،۱۳۸۴: ۳۰۳).
۴- ۴- ۱۳- امام زاده شاه ابوطالب
شاه ابوطالب در حدود ۲۰ کیلومتری جنوب غرب میشان و علیا در حدود ۷۲ کیلومتری جنوب غربی بابامنیر مرکز بخش ماهور میلاتی، در محوطه ای باز قراردارد. بقعه‌ی این امام زاده، دانیال مانند و به سبک بابامنیر و شاه تسلیم و امام زاده شیر مرد ممسنی به صورت پلکانی ساخته شده است.
در ضلع شرقی بقعه‌ی شاه ابوطالب یک چهار طاقی کهن به سبک چهار طاقی بالاده کازرون کوچک تر و روستای برم شور ماهور ممسنی ساخته شده است که احتمال آتشکده بودن آن چندان دور از حقیقت نیست. لوح تاریخی دربقعه‌ی امام زاده شاه ابوطالب مشاهده نشده در اطراف امام زاده یک قبرستان با سنگ های قبر که مزین به خط خوش نستعلیق و نقوش انسان همراه با سلاح شمشیر و تفنگ و حیوانات می باشد جلب توجه می نماید. به فاصله‌ی چند متری شرق امام زاده یک آب انبار احداث شده است تا آب باران زمستانی را در خود جمع و در فصل تابستان و پاییز از آن استفاده شود، چون در این مکان چشمه ها شور و بدمزه هستند.
شکل ۴- ۴-پراکنش فضایی تعدادی از جاذبه های مذهبی در شهرستان ممسنی
مأخذ: سازمان اوقاف شهرستان ممسنی، ۱۳۸۶
ترسیم کننده: نگارنده
۴- ۵-صنایع دستی
۴- ۵- ۱- تعریف صنایع دستی
در تعریف کلی، صنایع دستی به آن گروه از صنایع اطلاق می شود که تمام یا قسمت اعظم مراحل ساخت فراورده های آن با دست انجام گرفته و در چارچوب فرهنگ و بینش های فلسفی و ذوق و هنر انسانهای هر منطقه با توجه به دیدگاه های قومی آنان ساخته و پرداخته می شود(حسن بیگی،۱۳۶۵: ۲۰).
۴- ۵- ۲- معرفی صنایع دستی شهرستان ممسنی
علیرغم اینکه احیاء صنایع دستی و ایجاد روحیه مصرف محصولات دست ساز در مردم علاوه بر افزایش اشتغال به دلیل ویژگیهای این صنایع، می تواند وسیله ای برای رسیدن به بخشی از استقلال اقتصادی قرار گیرد و با توجه به ابعاد هنری این تولیدات که همواره مورد توجه سایر ملتها بوده است، در صورت برنامه ریزی مناسب می توان آن را به عنوان یک صنعت ملی بشمار آورد.
بی شک یکی از عناصری که در جذب گردشگر نقش بسزایی دارد، رشد و شکوفایی برنامه ریزی شده صنایع دستی است. لذا برنامه ریزی توسعه صنایع دستی در طرح توسعه گردشگری ضرورت دارد.
عمده ترین صنعت دستی شهرستان ممسنی قالیبافی و گلیم بافی است که عمدتاً در میان عشایر مرسوم است و در سال های اخیر چهار کارگاه قالیبافی در شهرستان در روستاهای خومه زار، فهلیان، بردنگان و کارخانه ی قند دایر شده است.
۴- ۵- ۲- ۱- قالیبافی
قالی ایران به عنوان صنعتی کاملاً مستقل و قابل گسترش می باشد که ضمن رفع نیازهای مصرفی، دارای حالت هنری نیز هست و دست اندرکارانش از مواد اولیه ارزان و فراوان، فراورده های گران قیمت به و جود می آورند. از گذشته های دور شهرتی درخور داشته و اغراق آمیز نیست اگر گفته شود سالها بیگانگان، ایران را پشتوانه قالیهای نفیس و گران قیمت می شناختند.
قالی ایران، دسترنج گمنا م ترین و رنج کشترین مردمان این سرزمین است و شاید گمنامی سرپنجه های هنرمند است که چهره ی افتخار ملتی را بر صفحه روزگار حک کرده است.
از آنجایی که بافت قالی ترکیبی از هنر و صنعت است و بازتاب سرپنجه های هنرمردان و صنعتگران قالیباف می باشد، دارای ویژگیها و خصوصیاتی است که از هیچ جهت به سایر انواع فراورده های هنری و صنعتی شبیه نیست، به همین جهت رشد ماشینیزم، علارغم آنکه عرصه جلوه را بر بسیاری از فراورده های دیگر هنری تنگ کرده است، اما هنوز موفق به سلب هویت قالیبافی نشده و این صنعت کماکان توان آن را دارد تا حیرت هم عصران ماشین را برانگیخته و زبانها را به تحسین بگشاید.
می توان فرش دستباف را آینه تمام نمای افکار، احساسات، روحیات و خلق خوی مردمی دانست که در گوشه کنار کشور به کار تولید مشغولند و به کمک سرپنجه های هنرمندانشان بدایع ظریف و ظرایف گرانبهایی را به وجود می آورند.
قالیبافی و تولید قالی و قالیچه از دیرباز یکی از تولیدات مهم ممسنی بشمار می رفته است. این صنعت به دلیل ورود فرشهای ماشینی به بازار و عدم صرفه ی اقتصادی و همچنین نبود پشتوانه نیروی کار و طراح به دلیل کهولت تدریجی استادان و کارگران قالیباف و به ویژه در این اواخر نبود قوانین مشخص جهت صادر نمودن این تولید مهم دچار رکود فاحش در زمینه بافت قالی گردیده است.
۴- ۵- ۲- ۲-گلیم بافی
گلیم، دست بافتی است بدون پرز که با نخ خامه پشمی (البته درایام قدیم )و یا پنبه ای،مصنوعی (آنیلینی،کرومی،اکرلیک)به صورت تار وپود بافته می شود ودر بافت آن از نخ یک لای ۵-۳ استفاده می شود.
هر چقدر لایه نخ کمتر باشد کیفیت گلیم بافته شده بهتر می باشد. شاید گلیم نوع ساده قالی باشد روی این اصل می توان پذیرفت که بافت گلیم قبل از ابداع قالی رواج داشته است.آثار به دست آمده در آرامگاه فراعنه مصر ۲۵۰۰سال قبل از میلاد نشان از وجود گلیم در آن زمان دارد.
گلیم ها عموما با نقوش شکسته(هندسی )بافته می شوند.این نقوش بیشتر شامل لوزی، سه گوش، چهارگوش، انواع گل، بوته، ترمه، شش گوش، انواع حیوانات اهلی ودرنده ونیز بسیاری از نقوش دیگر می شود.
قدیمی ترین گلیم بافته شده در مصر به دست آمده، البته در کشور هایی مانند هند، چین، افغانستان، پاکستان ودیگر کشور های خاورمیانه بافت گلیم صورت می گیرد. گلیم بافت ها انواع گوناگونی دارند که میتوان به گلیمچه، مسند، خورجین، ورنی، جوال و… اشاره کرد.
در کشور ما ایران بیشتر گلیم ها در استا ن های فارس، مشهد،کردستان، یزد،اردبیل،گرگان،کرمان، بلوچستان، آذربایجان و…بافته می شوند.
گلیم های متوسط معمولا دارای ابعاد یک متر در دو متر،مسند ها۱۵۰در۱۰۰ وپا دری هادر ابعاد۹۰در۶۰ می باشند. گلیم های ایرانی به دو روش: کرباس وصوفی نیز در دارهای عمودی یا ایستاده، افقی یازمینی بافته می شوند.
یک گلیم بافته شده شامل اجزای زیر می باشد:
گیس باف یا زنجیره بافی،کناره سفید رنگ ویا طبق سلیقه خود بافنده، شیرازه، ملیله کاری، حاشیه ساده، حاشیه همراه متن، زمینه وخودنقش.
در شهرستان ممسنی گلیم بافی در میان عشایر به وفور یافت می شود و این هنر در صورت برنامه ریزی و مدیریت صحیح دستگاه های زیربط می تواند علاوه بر اشتغال زایی و کسب درآمد به عنوان جاذبه ای جهت جذب گردشگر به شهرستان نقش ایفا کند.
۴- ۶-ایلات و عشایر ممسنی
زندگی کوچ نشینی در ایران، سابقه ای کهن دارد و کوچ نشینان همیشه نقش مهمی در تاریخ این مملکت داشته اند. اما با این حال تاکنون آنگونه که باید و شاید شناخته نشده اند، چنانکه هنوز نه آمار دقیقی از جمعیت، دام و مرتع داریم و نه شناخت درستی از فرهنگ و جامعه آنها(امان الهی،۱۳۷۰: ۹).
منظور از زندگی کوچ نشینی آن نوع زندگی است که در آن انسان از راه پرورش حیوانات و معمولاً با برخورداری از فراورده های کشاورزی زیست می کند و در پی چراگاهای طبیعی سالیانه از محلی به محل دیگر کوچ می کنند.
امروزه در مملکت ما اصطلاحات مختلفی نظیر عشایر، کوچ نشین، ایلیاتی، بیابانگرد، گله دار، مالدار، چادرنشین و غیره به کار برده می شود که همگی دال بر زندگی کوچ نشینی است(همان منبع: ۱).
بررسی شیوه ی زندگی عشایر از چند جهت درخور اهمیت است، اول اینکه آنها فرهنگ و سنن کهن را پاسداری کرده و آداب و رسوم باستانی را نگه داشته اند، چنانکه راه و روش زندگی کوچ نشینان کنونی، با راه و روش زندگی نیاکان چند هزار سال پیش ما، تفاوت چندانی ندارد، از این رو شناخت زندگی کوچ نشینان به شناخت فرهنگ و زندگی نیکان ما کمک می کند. از این گذشته زندگی کوچ نشینان مورد توجه باستان شناسان، مورخان و مردم شناسان است. از همه مهمتر نحوه زندگی و معیشت عشایربرای گردشگران به ویژه گردشگران فرهنگی بسیار جالب و مورد توجه است و این توجه با عنایت به مطالبی که ذکر گردید(ایلات و عشایر فرهنگ و سنن قدیمی و آداب و رسوم باستانی را پاسداری کرده و در خود نگه داشته اند، به طور کلی آداب و رسوم و روش زندگی کوچ نشینان چندان تفاوتی با زندگی گذشتگان ندارد) دو چندان می شود و شهرستان ممسنی در فصول ییلاق شاهد سیاه چادرهای مربوط به عشایر است که برای بازدیدکنندگان به ویژه گردشگران خارخی بسیار قابل توجه و جالب است.
نقشه ۴- ۵-پراکنش انواع جاذبه های گردشگری در شهرستان ممسنی
ترسیم: نگارنده
فصل پنجم:
تجزیه و تحلیل فرضیات تحقیق

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 07:26:00 ب.ظ ]




‘… آنچه که من و سناتور مک کین در آن اختلافِ اساسی داریم این است که به نظر من، در درجۀ اوّل، این امر باید مورد پرسش قرار گیرد که آیا ما اصولاً باید واردِ جنگِ [عراق] می شدیم یا خیر’ (همان). (۴)
اوباما در جملۀ فوق، با بهره گرفتن از ترکیبِ وصفیِ ‘اختلافِ اساسی’، و بعد از آن، به کارگیریِ لفظِ ‘به نظرِ من’، درصددِ متمایز ساختن رأیِ خویش از رأیِ مک کین و جمهوری خواهان در بابِ جنگ در عراق است. لفظِ تأکیدیِ ‘در درجۀ اوّل’، و پس از آن، قیدِ ‘اصولاً’، سهمی عمده را در برجسته سازیِ زبانی ایفا کرده اند. به سببِ وجودِ همین چهار عنصرِ تأکیدی است که محتوایِ این جمله سریعاً در ذهنِ مخاطب برجسته سازی می شود. می بینیم که اوباما در جمله ای کوتاه، امّا تأثیرگذار بر ذهنِ مخاطب، حملۀ آمریکا به عراق را به پرسش می گیرد.
اوباما سابقۀ این مخالفتِ خود با جنگ آمریکا در عراق را مربوط به سال هایِ پیش از نامزدیِ خود برایِ ریاست جمهوری می داند:
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

‘من شش سال پیش در برابرِ [موافقانِ] جنگ [در عراق] ایستادم، و مخالفت خود را با این جنگ اعلام کردم؛ اقدامی که آن زمان از نظر سیاسی مخاطره آمیز بود، چرا که من این نکات را گوشزد کردم: [اوّل این که] ما نسبت به مقدار هزینه ای که باید در جنگ متحمّل می شدیم، بی اطلاع بودیم. [دوم،] عدم شناخت ما از استراتژی ای بود که باید برای خروج [از عراق] در پیش می گرفتیم. [سومین نکته] متوجّه این مسئله بود که جنگ چگونه روابط ما در سطح جهانی را تحت تأثیر قرار می داد… . چرا که ما هنوز مأموریت خود را در افغانستان به پایان نرسانده بودیم. … و همین بود که سببِ سردرگمیِ ما می شد’ (همان). (۵)
استفاده از فعلِ ‘ایستادن در برابر…’، و بلافاصله بعد از آن، آوردنِ جمله ای که با لفظِ ‘مخالفت’ آغاز می شود، و اذعان به ‘مخاطره آمیز بودنِ’ چنین اقدامی، همگی نشان دهندۀ تأکیدِ زبانی و بیانیِ اوباما بر ایستادگی اش در برابرِ تصمیمِ جمهوری خواهان به آغازِ جنگ در عراق است. او که به خوبی از هزینه های جنگِ عراق آگاه است، فعلِ ‘متحمّل شدن’ را استعمال می نماید که فعلی است که حالتی تشدیدی داشته، و بر بارِ تأکیدیِ جمله می افزاید. اوباما هر چند که در جملاتِ قطعۀ فوق الذکر از ضمایر و افعالِ اوّل شخصِ جمع استفاده می کند، امّا، در حقیقت، جمهوری خواهان را مخاطب خویش قرار داده، و به همین دلیل است که با بهره گیری از الفاظی نظیرِ ‘… بی اطلاع بودیم’، ‘عدمِ شناختِ ما’، و ‘سردرگمیِ ما’ طرفِ مقابل را به سببِ ناآگاهی اش از شرایطِ جنگ و شرایطِ جهانی موردِ انتقاد و سرزنش قرار داده، و به گونه ای تلویحی و ضمنی، بر آگاهیِ خویش و تسلّط اش بر اوضاعِ منطقه و جهان تأکید می ورزد. هم چنین، در سومین نکته، فعلِ ‘به پایان نرساندن’ را به کار می برد که نشان از این است که اوباما جنگ در افغانستان و پایان دادن به آن را بر آغاز نمودنِ جنگ در عراق مرجّح می داند.
اوباما در ادامه این گونه مک کین را خطاب قرار می دهد:
‘جنگ در سال ۲۰۰۳ آغاز شد و زمانی که جنگ آغاز شد، تو گفتی که این جنگی سریع و آسان خواهد بود. تو گفتی که ما می دانیم سلاح های کشتار جمعی کجا هستند. تو اشتباه می کردی. تو گفتی که ما به عنوان کسانی که آزادی را به ارمغان آورده اند، مورد خوش آمد گویی قرار خواهیم گرفت. تو اشتباه می کردی. تو گفتی که هیچ سابقه ای از خشونت مابین شیعه و سنی وجود ندارد، و اشتباه می کردی. بنابراین، اگر مسئلۀ مدّنظرِ ما این باشد که چه کسی به عنوان رئیس جمهور آینده، بهتر می تواند [سربازان ما را برای جنگ] مجهّز کند،‌ و چه کسی می تواند تصمیماتی شایسته را در بابِ نحوۀ استفادۀ ما از نیروهای نظامی مان اتخاذ نماید، من این پرسش را مطرح می سازم که… ما چگونه می توانیم از این امر اطمینان حاصل نماییم که برای [جنگ ها و] برخوردهای آتی آماده و مهیّاییم؟’ (همان). (۶)
اوباما در این قطعه، مکرّراً سه بار مک کین را با لفظِ ‘اشتباه می کردی’ موردِ خطاب و عتاب قرار می دهد. در تمامِ این موارد، توجّه اوباما معطوف به مسائلِ جنگ در عراق و شرایطِ حاکم بر این کشور است. او با به کارگیریِ مکرّرِ این لفظ، مک کین را در ذهنِ مخاطب به عنوانِ فردی که کاملاً از شرایطِ عراق و مسائلِ جنگ در این کشور ناآگاه و بی اطلاع است، یا به عنوانِ فردی که در تحلیل هایِ استراتژیکِ خویش با اشتباه و شکست مواجه شده است، برجسته می سازد، و نتیجتاً، چنین تصویری از مک کینْ ملکۀ ذهنِ مخاطب می شود. استفادۀ اوباما از ترکیبِ ‘رئیس جمهورِ آینده’، و به کارگیریِ صفاتِ ‘بهتر’ و ‘شایسته’، این معنا را به ذهنِ مخاطب متبادر می سازد که او خود را در مقامِ رئیس جمهورِ آیندۀ ایالاتِ متحده، واجدِ توانایی و قدرتِ تصمیم گیریِ بهتر و شایسته تری دربارۀ مسائلِ جنگ در عراق می داند. گویا اوباما با طرحِ پرسشِ پایانی، درصددِ طرحِ استفهامی انکاری است که تلویحاً به معنایِ آماده و مهیّا نبودنِ دولتِ ایالات متحده برای جنگ ها و برخوردهای آتی است.
مسئله ای دیگر که موردِ توجّه اوباما است، چگونگیِ تأمینِ هزینه هایِ جنگ است:
‘اجازه دهید تا به بحث دربارۀ موضوعِ تأمینِ‌ هزینۀ نیروهای نظامی مان بپردازیم. … سناتور مک کین با شیوه ای از تأمین هزینه که براساسِ قانونِ مصوّب و برنامه ای از پیش تعیین شده باشد، مخالف است، چرا که به این چنین برنامه ای اعتقاد ندارد. من با آن شیوه ای از تأمین هزینه برای مأموریت هایمان که دارای برنامه ای از پیش تعیین شده نباشد، مخالفم؛… [در این شیوه گویا که] ما چک سفید امضایی را به جورج بوش داده ایم. اختلافِ [من با سناتور مک کین] بر سرِ برنامۀ از پیش تعیین شده است. اختلافِ ما بر سرِ [اصلِ] تأمینِ هزینۀ [نیروهای نظامی مان] نیست، بلکه بر سر مصوّب بودن [با نبودن] آن است که اختلاف داریم’ (همان). (۷)
اوباما در این جا مک کین را به گونه ای ضمنی به سببِ مخالفت اش با برنامه هایِ چگونگیِ تأمینِ هزینه هایِ جنگ مورد سرزنش قرار می دهد. این امر به خصوص در آن جایی مشهودتر است که اوباما نه از افعالِ دوم شخصِ مفرد، بلکه از افعالِ سوم شخصِ مفرد (‘مخالف است’ و ‘اعتقاد ندارد’) بهره می جوید، در حالی که مک کین در نزدِ او حاضر است. اوباما با به کارگیریِ مکرّرِ الفاظی که دالّ بر مخالفتش با مک کین هستند، درصددِ متمایز ساختنِ رویکردِ خود نه تنها از مک کین، بلکه از دولت جرج بوش و حزبِ جمهوری خواه است، چرا که از عدمِ اعتقادِ آنان به برنامه ای مشخّص و معیّن برایِ تأمینِ هزینه هایِ جنگ ناخشنود است. آخرین جملۀ عبارتِ فوق دارای اهمیّتی اساسی است چرا که نشان می دهد اوباما علی رغمِ مخالفت اش با سیاست هایِ جنگیِ جمهوری خواهان، با اصلِ جنگ تعارض و ضدیّتی نداشته و در تحلیل نهایی، رویکردِ کلّی اش به جنگ همسان با رویکردِ جمهوری خواهان است.
اوباما اصلی ترین پرسشِ استراتژیکی که رئیس جمهورِ آیندۀ آمریکا باید به طرح و پاسخ به آن بپردازد را این پرسش می داند:
‘… در زمان حاضر که ما وارد جنگ شده ایم، پرسشِ استراتژیکی که رئیس جمهور باید مطرح سازد این نیست که آیا ما رویکرد خاصی را در جنگ در پیش گرفته ایم یا خیر. بلکه پرسشِ [اصلی] این است که آیا [این رویکرد] خردمندانه بوده است؟’ (همان). (۸)
در قطعۀ فوق، اوباما با به کارگیریِ لفظِ ‘باید’ نشان می دهد که پرسش از خردمندانه بودن یا نبودنِ رویکردهایِ آمریکا در جنگِ عراق، یک الزام برایِ رئیس جمهورِ آیندۀ ایالات متحده، و امری ضروری برایِ مشخّص شدنِ چشم اندازِ استراتژی ها و رویکردهایی است که آمریکا در آینده باید در عراق در پیش گیرد. هم چنین، پرسش از خردمندانه بودنِ رویکردِ آمریکا در جنگ، تلویحاً به معنایِ ناخردانه بودنِ آن است. این امری است که اوباما در قطعۀ زیر صراحتاً به آن اشاره می نماید:
‘… من فکر می کنم درسی را که باید از جنگ عراق گیریم این است که ما هیچ گاه نباید در استفاده از نیروهای نظامی تردید نماییم، و من در مقام رئیس جمهور، و برای حفظ امنیت مردم آمریکا، در این امر تردید نخواهم نمود. امّا، [مسئله ای که وجود دارد این است که] ما باید از نیروهای نظامی به گونه ای خردمندانه استفاده نماییم. و ما در جنگِ عراق، از نیروهای نظامی مان به طور خردمندانه ای استفاده ننمودیم’ (همان). (۹)
آن چه پیش تر در بابِ عدمِ تعارض و ضدیّتِ اوباما با اصلِ جنگ و همسانیِ رویکردِ کلّی اش به جنگ با رویکردِ جمهوری خواهان گفتیم، در این قطعه به خوبی آشکار است. نکتۀ بااهمیّت این که اوباما در این قطعه بیانِ تأکیدیِ شدیدی دارد. استفاده از واژۀ ‘درس’، و الفاظِ ‘هیچ گاه نباید … تردید نماییم’ و ‘… تردید نخواهم نمود’ و نیز، به کارگیریِ مؤکّدانۀ الفاظِ ‘من در مقامِ رئیس جمهور’ و ‘برای حفظ امنیّتِ مردمِ آمریکا’، همگی نشان دهندۀ این هستند که هر چند اوباما رویکردها و استراتژی های جمهوری خواهان در عراق را نابخردانه می داند و در قطعۀ فوق آن را صراحتاً به زبان می آورد، امّا، رویکردِ کلان اش به جنگ در راستای همانِ سیاستِ جنگ طلبیِ دولتِ بوش است. آن جا که اوباما بر استفادۀ ‘خردمندانه’ از نیروهایِ نظامی در جنگ تأکید کرده است، معیارِ این خردمندانه بودن را مشخّص نساخته است. به بیانی دیگر، این امر در گفتارِ او دارای ابهام است که چه شاخص هایی استفادۀ ‘خردمندانه’ از نیروهای نظامی را از استفادۀ ‘ناخردمندانه’ از آن متمایز می سازند.
اوباما با پرداختن به بحث دربارۀ جنگِ افغانستان، درصددِ روشن ساختنِ این امر است که آمریکا در عراق با شرایطی متفاوت از افغانستان روبروست:
‘… جنگ ما علیه تروریسم در افغانستان آغاز شد، و باید در همان جا نیز خاتمه یابد. امّا، تا زمانی که ما [در عراق حضور داریم] و هنوز حاکمیّت عراق و ادارۀ امور آن را به خود عراقی ها واگذار نکرده ایم، نمی توانیم به جنگ مان در افغانستان، [که جنگی است علیه تروریسم،] خاتمه دهیم. ما باید این جنگ را به گونه ای مسئولیت پذیرانه به پایان برسانیم. ما باید این کار را مرحله به مرحله به پیش ببریم. امّا، باید قادر باشیم تا ظرفِ مدّتِ ۱۶ ماه تعداد نیروهای نظامی مان را کاهش دهیم. … ما باید تمامِ توانِ خود را در افغانستان به کار گیریم تا بتوانیم بن لادن را دستگیر و معدوم کرده و القاعده را سرنگون نماییم’ (همان). (۱۰)
در این جا، طرحِ کلّیِ اوباما این است که دولتِ آمریکا باید در درجۀ اوّل و هر چه سریع تر جنگ در عراق را پایان داده و حاکمیّتِ آن را به خودِ عراقی ها واگذارد. در درجۀ دوم، باید به جنگ در افغانستان پرداخت و آن را نه یک دفعه و آنی، بلکه به صورتِ تدریجی و مرحله به مرحله به پایان برد. اوباما بر این اعتقاد است که جنگ در افغانستان به لحاظِ استراتژیک بر جنگ در عراق تقدّم و اولویّت دارد، زیرا که جنگ در افغانستان، جنگی علیه تروریسم است. بنابراین، می توان گفت که در نزدِ او، پایان دادن به جنگِ عراق و واگذاریِ حکومتِ این کشور به خودِ عراقی ها پیش شرطی برای پرداختن به جنگ در افغانستان با توجّهی کامل و با تمامِ قوا است. اوباما مکرّراً از لفظِ ‘باید’ استفاده می نماید. این، نشانه ای بارز از تأکیدِ او بر پایان دادن به جنگِ افغانستان است. او به اتمام دادنِ به جنگ به گونه ای ‘مسئولیت پذیرانه’ اشاره نموده است، در حالی که معیارهای این مسئولیت پذیری را مشخّص نمی نماید. به کارگیریِ ترکیبِ ‘تمامِ توان’، نشان از ضرورت و فوریّتِ مبارزه با القاعده دارد، چرا که:
‘ما تا به حال بیش از ۶۰۰ میلیارد دلار را در جنگ هزینه کرده ایم و این رقم به زودی به یک تریلیون دلار خواهد رسید. چهار هزار نفر از سربازان ما جان خود را از دست داده اند و ۳۰ هزار نفر از آنان دچار جراحات شده اند. از همه مهم تر، اگر از نقطه نظری استراتژیک که مرتبط با امنیت ملّی است، جریاناتی را که به وقوع پیوسته اند مورد مداقه قرار دهیم، متوجه می شویم که القاعده امروزه هم چنان بالنده، و [از زمان آغاز جنگ] در سال ۲۰۰۱، هم اکنون از هر زمان دیگری قدرتمندتر است. ما چشم خود را بر آن چه که در اطرافمان می گذرد، بسته ایم’ (همان). (۱۱)
اوباما در این جا صراحتاً هزینه ها و آمارِ تلفاتِ آمریکا در جنگ را بیان می نماید. این اشارۀ مکرّر به آمارِ تلفاتِ جنگ در چند جملۀ پی در پی و استفاده از الفاظِ ‘بیش’، ‘به زودی’، ‘از همه مهم تر’ و به کارگیریِ ترکیباتِ ‘نقطه نظرِ استراتژیک’ و ‘امنیّتِ ملّی’، نشان از تأکیدِ او بر ناکارآمدی و شکستِ سیاست هایِ جمهوری خواهان در جنگ دارد، چرا که علی رغمِ صرفِ هزینه هایِ هنگفت و تحمّلِ هزینه هایی سنگین، القاعده هم چنان ‘بالنده’ و ‘قدرتمندتر’ از قبل است. او با به کارگیریِ صفتِ تفضیلیِ ‘قدرتمندتر’، به گونه ای طعنه آمیز پیامدِ سیاست هایِ جنگیِ دولتِ بوش را در جمله ای کوتاه بیان کرده است. در نتیجۀ این ‘قدرتمندتر بودن’ است که رئیس جمهورِ آیندۀ ایالات متحده باید با پایان دادنِ هر چه سریع تر به جنگِ عراق، بر جنگ در افغانستان و مبارزه با القاعده با تمامِ قوا تمرکز نماید. امری که دولتِ بوش به گونه ای معکوس در پیش گرفته است و به جای تمرکز بر افغانستان، به هدر دادنِ منابعِ انسانی و مالی در عراق پرداخته است. جملۀ نهاییِ قطعۀ فوق ناظر به همین معنا و نشان از عدمِ شناختِ صحیحِ جمهوری خواهان از اوضاع و شرایطِ استراتژیکِ منطقۀ خاورمیانه است.

    1. ۱- ۱- ۵- دورانِ ریاست جمهوری

اوباما در یکی از سخنرانی هایِ خود که به مسائلِ جنگ در عراق و پایان دادن به آن اختصاص دارد و در روزِ بیست و یکمِ ماه اکتبرِ سالِ ۲۰۱۱ ایراد گردیده است، به یادآوریِ عهد و پیمانِ گذشتۀ خویش دربارۀ جنگِ عراق می پردازد:
‘آن هنگام که نامزد ریاست جمهوری بودم، قول دادم تا جنگ در عراق را به گونه ای مسئولیت پذیرانه به پایان برسانم- این هم برای امنیّتِ ملّی مان، ‌و هم برای تقویت استیلا و رهبریِ آمریکا بر جهان بود. پس از این که قدرت را به دست گرفتم، راهبرد جدیدی را اعلام کردم که به مأموریّت و مبارزۀ ما در عراق خاتمه خواهد داد، و تا پایان سال ۲۰۱۱، تمام سربازان ما را از آنجا خارج خواهد نمود’ (اوباما، ۲۰۱۱). (۱۲)
اوباما، مشابه دورانِ ماقبلِ ریاست جمهوری اش، بر پایان دادن به جنگ به گونه ای ‘مسئولیت پذیرانه’ تأکید می ورزد. هم چنان که از جملۀ دومِ عبارتِ فوق بر می آید، اوباما این ‘مسئولیت پذیری’ را متوجّه حفظِ امنیّتِ ملّیِ آمریکا و تقویت استیلایِ آمریکا بر جهان می داند. به بیانی دیگر، آن چه اوباما تلویحاً به آن اشاره دارد این است که جنگِ عراقْ امنیّتِ ملّیِ آمریکا را به خطر انداخته و در نتیجۀ هزینه هایِ جانی و مالی ای که بر دولتِ ایالاتِ متحده تحمیل نموده، سببِ به مخاطره افتادنِ نقشِ برترِ آمریکا در جهان شده است. هم چنین، شاخصۀ دیگرِ این ‘مسئولیت پذیری’، اقدامِ اوباما در جهتِ اعلامِ راهبردی جدید برای پایان دادنِ جنگ در عراق است؛ یعنی، مشخّص نمودنِ مهلت زمانی معیّن که نظامیانِ آمریکایی را ملزم به خروج از این کشور می نماید؛ اقدامی که وجه افتراقِ سیاستِ خارجیِ او از سیاستِ خارجیِ دولتِ بوش می باشد.
اوباما خروجِ سربازانِ آمریکایی از عراق را این گونه توصیف می نماید:
‘آخرین سربازان آمریکایی با افتخار، و سربلند از موفقیّت شان، از مرزهای عراق خارج خواهند شد، و بر این امر آگاه خواهند بود که مردم آمریکا در حمایت از آنان، در کنار آنان ایستاده اند. بدین گونه است که عملیّاتِ نظامیِ آمریکا در عراق پایان خواهد پذیرفت’ (همان). (۱۳)
استفاده از قیدهایِ ‘با افتخار’ و ‘سربلند’ و استعمالِ لفظِ ‘موفقیّت’ نشانگرِ این امر هستند که هر چند اوباما در موردِ جنگِ عراق، درصددِ متمایز ساختنِ رویکردِ خود از رویکردِ جمهوری خواهان است، امّا، از عملکردِ سربازانِ آمریکایی در عراق راضی و خشنود بوده، درصددِ حفظ، پاسداری و گرامیداشتِ دستاوردهایِ آنان می باشد. آن جا که او مردمِ آمریکا را به عنوانِ ‘حامیانی’ معرفی می نماید که در کنارِ سربازان ایستاده اند، همین معنا را در نظر دارد. به عبارتی دیگر، اوباما درصددِ برجسته ساختنِ مردمِ آمریکا به عنوانِ حامیانی است که در کنارِ سربازانی ‘سربلند’ و ‘مفتخر به موفقیّت شان’ ایستاده اند. ضمنِ این که فعلِ ‘ایستادن’ خودْ به گونه ای ضمنی اشاره به ایستادگی و مقاومتِ مردمِ آمریکا- به عنوانِ یک کلِّ واحد- در برابرِ دشمنانِ کشور و ملّتِ ایالات متحده دارد.
اوباما راهبردهایِ ایالاتِ متحده در قبالِ عراقْ پس از خروج از این کشور را این گونه اعلام می نماید:
‘[بعد از خروج از عراق،] ما با کمک دیپلمات ها و رایزنان برجستۀ فرهنگی مان، ‌به عراقی ها کمک خواهیم کرد تا به تقویت نهادهایی بپردازند که عادل، نمایاننده، و قابل اعتماد باشند. ما به ایجادِ پیوندهای جدیدِ بازرگانی، تجاری، فرهنگی، و آموزشی ای خواهیم پرداخت که توانایی های مردم عراق را آشکار خواهند ساخت. ما با عراقی به همکاری خواهیم پرداخت که به امنیّت و صلح منطقه مدد برساند، ضمن این که اصرار داریم که سایر ملّت ها، حاکمیّتِ عراق را به رسمیت بشناسند. … آمریکا هم چنان در عراقی که امن، با ثبات و متکی به خود باشد، منافعی را خواهد داشت’ (همان). (۱۴)
هم چنان که مشاهده می شود، اوباما پس از خروج سربازانِ آمریکایی از عراق نیز خواهانِ حضور در این کشور است. هرچند، این حضور، نه حضوری نظامی، بل حضوری سیاسی، فرهنگی و اقتصادی است. به عبارت دیگر، این حضوری است در عینِ غیاب و غیابی است در عینِ حضور که راه را برایِ ‘حضوری پنهان’ یا ‘سلطه ای پنهان’ هموار می سازد. اوباما یکی از پیش شرط هایِ برقراریِ امنیّت و صلح در منطقه را ثباتِ سیاسیِ عراق و روی کار آمدنِ حکومتی متکّی به خود در این کشور می داند. بنا به گفتۀ او، این چنین وضعیّتِ سیاسی و این چنین حکومتی است که منافعِ آمریکا در عراق را تضمین خواهند نمود. تناقضِ موجود در قطعۀ فوق این است که اگر دولتِ آمریکا با بهره گرفتن از ابزارهایِ دیپلماسی و رایزنیِ فرهنگی درصددِ تقویتِ نهادهایِ عادل، نمایندۀ خواست هایِ مردم و معتمد در عراق است، و اگر خواهانِ برقراریِ روابطِ فرهنگی و اقتصادی با دولتِ عراق است، پس سخن راندن از عراقی ‘متکی به خود’ چه معنایی می تواند داشته باشد؟ به عبارت دیگر، این چنین روابطی که آمریکا درصددِ برقرار نمودن با کشور و دولتِ عراق است، خودْ استقلالِ عراق و خودمختاریِ دولتِ آن را به چالش می گیرند. موردِ دیگر این که اوباما از ‘تقویت’ و نه ‘ایجادِ’ نهادهایی عادل، نمایاننده، و قابل اعتماد سخن می راند. در این جا، این امر مشخّص نیست که آیا اوباما در زمانی که آمریکا هنوز در عراق حضورِ نظامی، و نه حضوری سیاسی- فرهنگی- اقتصادی دارد، قائل به وجودِ این چنین نهادهایی در این کشور است یا خیر. به بیانی دیگر، آیا حضورِ نظامیِ آمریکا این چنین نهادهایی را ‘ایجاد’ نموده که دولتِ آمریکا پس از خروجِ نظامیان اش باید با حضورِ سیاسی- فرهنگی- اقتصادیِ خویش به ‘تقویتِ’ آن ها بپردازد؟
اوباما در سرآغازِ یکی از سخنرانی هایش که در روزِ بیست و هفتمِ ماه فوریۀ سالِ ۲۰۰۹ و در ارتباط با پایان دادنِ مسئولیت پذیرانۀ جنگِ عراق ایراد گردیده، این جمله را خطاب به سربازانِ آمریکایی بر زبان می آورد:
‘برای مردان و زنانِ ارتش آمریکا، و برای خانواده های شما، [جنگ عراق] یکی از استثنایی ترین دوره هایِ خدمت در تاریخِ ملّتِ ماست’ (اوباما، ۲۰۰۹ ب). (۱۵)
استفاده از صفتِ تفضیلیِ ‘استثنایی ترین’ نشان از باورِ اوباما به کم نظیر بودنِ نقشی دارد که سربازانِ آمریکایی در طولِ مأموریتِ خود در عراق ایفا کرده اند. از آن جا که اوباما از عبارتِ ‘خانواده های شما’ استفاده می نماید، این ‘استثنایی بودنِ’ نقشِ سربازانِ آمریکایی به معنایِ رنج و مشقّتی است که آنان به دور از خانواده هایِ خویش و در راه استقرارِ نهادهایی دموکراتیک بر خود هموار کرده اند. این ‘استثنایی بودن’ حاکی از تن سپردنِ آنان به صعوبتِ فراغ از خانواده هایشان در راه ایجاد یا کمک به ایجادِ حکومتی عادل، معتمد و نمایاننده، و عراقی است که مددرسان به صلح و امنیّتِ خاورمیانه باشد:
‘من امروز اعلام می کنم که … ایالات متحده در جست و جوی راهبردی جدید برای پایان دادنِ جنگ در عراق، و انتقالِ کاملِ مسئولیت ها به عراقی هاست. این راهبرد بر مبنای هدفی مشخّص و قابلِ دسترس قرار دارد که مردم عراق و مردم آمریکا در آن سهیم اند: عراقی که مستقل، استوار، و متکّی به خود است. برای نیل به این هدف، ما باید بکوشیم تا حکومتی در عراق به قدرت برسد که عادل، قابل اعتماد، و نمایندۀ خواسته های مردم باشد. … ما شروع به ایجادِ آن نوع رابطه ای با مردم و حکومت عراق خواهیم نمود که به صلح و امنیّتِ منطقه مدد برساند’ (همان). (۱۶)
در قطعۀ فوق، استفاده از ترکیبِ وصفیِ ‘راهبردِ جدید’ حکایت از تمایلِ اوباما به متمایز ساختنِ رویکردش از رویکردِ دولتِ جمهوری خواه جورج بوش در موردِ جنگِ عراق و نحوۀ خروج از این کشور دارد. راهبردی که اوّلاً، معتقد به تواناییِ عراقی ها برای پذیرشِ ‘کاملِ’ مسئولیت ها برای ادارۀ سرزمینِ خود است، و ثانیاً، هدفِ نهاییِ ‘از پیش مشخّص شده ای’ را دنبال می نماید که همانا ایجادِ عراقی است که دارایِ استقلال و حکومتی باثبات باشد. از این روی می توان گفت که در نزدِ اوباما، جمهوری خواهان نه اعتقادی به تواناییِ عراقی ها برای ادارۀ امورِ کشورِ خویش دارند، و نه معتقد به برنامه و هدفی از پیش برنامه ریزی شده برایِ آیندۀ عراق هستند. در قطعۀ فوق الذّکر، اوباما مردمِ عراق و مردمِ آمریکا را در آیندۀ عراق سهیم دانسته است. این موردْ نمونه ای از تلاشِ او برایِ پیوند دادنِ سرنوشتِ آمریکا با اوضاع و شرایطِ عراق، و از این راه، سعی در توجیه حضورِ آمریکا در این کشور است. نکتۀ ظریفی که در قطعۀ فوق وجود دارد، استفاده از ترکیبِ ‘مردمِ عراق’ مقدّم بر ترکیبِ ‘مردمِ آمریکا’ است. این گونه استفاده از ترکیبِ واژگان در ساختارِ جمله این امر را در ذهنِ مخاطب برجسته و پُررنگ می سازد که دولتِ آمریکا مسائلِ ملّتِ عراق را بر مسائلِ ملّتِ خود، و آیندۀ ملّتِ عراق را بر آیندۀ ملّتِ خود اولویت بخشیده، و در راه حل و فصلِ مسائل و مشکلاتِ ملّتِ عراق، و ساختنِ آینده ای بهتر برایِ آنان، به متحمّل شدنِ هزینه هایِ جانی و مالیِ فراوانی تن در داده است. اوباما در جایی دیگر مردمِ عراق را خطاب قرار داده، مجدّداً به همین معنا اشاره می کند:
‘ملّت های ما در پشت سر گذاشتن دوران هایی محنت بار با یکدیگر در اشتراک اند. رابطۀ ما مبتنی بر [تجربۀ] مشترکِ خونریزی ها و جنایاتی است [که علیه ما صورت گرفته اند]. دوستیِ میانِ ملّت هایِ ما [دوستی ای] بی پایان است. ما آمریکائیان گرانبهاترین و گرانمایه ترین اندوخته مان- یعنی، مردان و زنانِ جوان مان- را وقفِ همکاری با شما کرده ایم تا آن چه را که به وسیلۀ نظامِ استبدادی به ویرانی گراییده بود، بازسازی کنیم، و دشمنانِ مشترک مان را از بیخ و بُن برکنیم، و صلح و شکوفایی را برایِ فرزندان مان و نوادگان مان، و برایِ شما طلب نماییم’ (همان). (۱۷)
استفاده از الفاظِ ‘… با یکدیگر در اشتراک اند’، ‘تجربۀ مشترک’ و ‘دشمنانِ مشترک’ از این معنا حکایت دارد که مردمِ عراق و مردمِ آمریکا دارای گذشته، حال و آینده ای مشترک اند که سرنوشتِ آنان را به یکدیگر پیوند می دهند و سببِ مودّت و دوستیِ میانِ آنان می شوند. اوباما از این طریق درصددِ رخنه در قلوبِ مردمِ عراق و موجّه ساختنِ حضورِ آمریکا در این کشور است. نکته ای ظریف که در این مورد وجود دارد این که او ملّت ها، و نه دولت های عراق و آمریکا را در داشتنِ گذشته ای محنت بار سهیم می داند. او نه از دوستیِ میانِ دولت هایِ عراق و آمریکا، بلکه از دوستیِ میانِ ملّت هایِ آنان، و آن هم دوستی ای ‘بی پایان’ سخن به میان می آورد. او با به کارگیریِ صفاتِ تفضیلیِ‘ گرانبهاترین’ و‘ گرانمایه ترین’، و استفاده از فعلِ ‘وقف کرده ایم’ درصدد است تا در مردمِ عراق، گونه ای از حسِ قدردانی و احترام را نسبت به کشور و دولتِ ایالات متحده، نسبت به سربازانِ آمریکاییِ حاضر در این کشور، و نیز، نسبت به سربازانی که در راه بازسازیِ عراق و به ارمغان آوردنِ صلح و شکوفایی برایِ این کشور جانِ خود را از دست داده اند، برانگیزد. استعمالِ واژۀ ‘اندوخته’ و استفاده از صفتِ ‘جوان’ در ترکیبِ وصفیِ ‘مردان و زنانِ جوان مان’ هر کدام به نوبۀ خودْ به تشدیدِ این امر مدد می رسانند. اوباما می کوشد تا با به کارگیریِ صورتِ پیوستۀ ضمیرِ ملکیِ اوّل شخصِ جمع- یعنی، ‘مان’– در دو واژۀ ‘فرزندان’ و ‘نوادگان’، و بلافاصله، خطاب قرار دادنِ مردمِ عراق با ضمیرِ دوم شخصِ جمع- یعنی، ‘شما’- و در این میان، استفاده از حرفِ ربطیِ ‘و’ برایِ پیوند دادنِ میانِ ‘ما’- یعنی، صورتِ منفصلِ ضمیرِ ‘مان’– و ‘شما’، میانِ ملّتِ آمریکا و ملّتِ عراقْ پیوند و همبستگی، و در درجه ای بالاتر، یگانگی ای را متصوّر شده، این امر را در ذهنِ مخاطب برجسته سازد. او در جایی دیگر نیز درصددِ انتقالِ معنایی مشابه است:
‘من در نخستین روزهای ریاست جمهوری ام،‌ گروهی را با عنوانِ گروهِ امنیّتِ ‌ملّی، مأمورِ فراهم آوردنِ گزارشی جامع در مورد راهبردها و اقداماتی کردم که ما تا آن زمان در عراق انجام داده بودیم. هدف من، هم تقویتِ بنیادهایِ در حالِ شکل گیریِ عراقی نو،‌ و هم تقویتِ ‌امنیّتِ ملّیِ آمریکا بود’ (همان). (۱۸)
اوباما در جملۀ نخست و دومِ قطعۀ فوق الذّکر، با به کارگیریِ صفتِ ‘ملّی’ در ترکیبِ وصفیِ ‘امنیّتِ ملّی’، و استفاده از حرفِ ربطیِ ‘و’ در دومین جمله، بر پیوند و توأم بودنِ مسائلِ حالِ حاضرِ عراق و چشم اندازهایِ آیندۀ این کشور با استراتژی هایی تأکید می ورزد که دولتِ ایالاتِ متحده باید برایِ حفظ و تقویتِ امنیّتِ داخلیِ خود و پاسداری از ثباتِ سیاسی اش در پیش گیرد. این چنین است که حضورِ آمریکا در عراق توجیه گشته، به عنوانِ امری ضروری مطرح می گردد. این حضوری است که در بیانِ اوباما خطاب به سربازانِ آمریکاییْ به عنوانِ یک ‘فرصت’ مطرح می شود:
‘مردان و زنانِ اونیفورم پوشِ‌ آمریکا خانه به خانه، استان به استان، و سال پس از سال جنگیده اند تا به مردمِ عراق فرصتِ انتخابِ یک آیندۀ بهتر را بدهند. هم اکنون ما باید از مردم عراق بخواهیم تا از این فرصت بهره ببرند’ (همان). (۱۹)
‘… ما مردم عراق را [در حالی] ترک خواهیم کرد که [آنان] از فرصتی به سختی حاصل شده برای یک زندگیِ بهتر بهره مند گشته اند- این موفقیّت از آنِ شماست؛ این دورنمایی است امیدوارکننده که شما آن را ممکن ساخته اید’ (همان). (۲۰)
اوباما در دو قطعۀ فوق، با بهره گرفتن از واژۀ ‘فرصت’ در ترکیبِ مضاف و مضافٌ الیهیِ ‘فرصتِ انتخاب’ و به کارگیریِ این واژه به همراه فعلِ ‘بهره مند گشته اند’ و استفاده از آن در ترکیبِ موصوف و صفتیِ ‘فرصتِ به سختی حاصل شده’ و نیز، استعمالِ صفتِ ‘بهتر’ برایِ موصوفاتِ ‘آینده’ و ‘زندگی’، استفاده از لفظِ ‘موفقیّت’ و ترکیبِ وصفیِ ‘دورنمایِ امیدوارکننده’ مصمّم است تا نیروهایِ آمریکایی را به عنوانِ نیروهایی ظفرمند که به ارمغان آورندۀ دنیایی جدید و آتیه ای درخشان برایِ کشور و ملّتِ عراق هستند در ذهنِ مخاطبان برجسته ساخته، در مردمِ عراق حسِ قدردانی و سپاسگزاری نسبت به آنان را برانگیزد. استفاده مکرّر و پی در پی از واژگانِ ‘خانه’، ‘استان’ و ‘سال’- که بر بارِ تأکیدیِ جمله می افزاید- سببِ تشدیدِ این برجسته سازی و برانگیخته سازی شده است.
در مقامِ مقایسه باید بگوییم که سیاست ها و راهبردهایِ اوباما در قبالِ عراق در دوران هایِ نامزدی اش برایِ ریاست جمهوری و ریاست جمهوری اش، دچار تغییر و ‘ گشتی’ اساسی نشده اند، و این اصول و محورها را دنبال می نمایند: ۱- عدمِ تعارض با اصلِ جنگ. ۲- به زیر سؤال بردنِ اصلِ ورودِ آمریکا به جنگِ عراق. ۳- مورد توجّه قرار دادنِ هزینه هایِ جانی و مالی ای که جنگِ عراق بر دولت و ملّتِ آمریکا تحمیل نموده است. ۴- جست و جویِ سیاست ها و راهبردهایی مؤثر و کارا که به رهایی از این وضعیّت مدد برسانند، یا حدّاقل از شدّت و حدّتِ آن بکاهند. ۵- اولویّت دادن به جنگِ افغانستان: به پایان رسانیدنِ هر چه سریع تر جنگِ عراق و پرداختن به جنگِ افغانستان با توجّهی کامل و با تمامِ قوا. ۶- رضایت و خشنودی از عملکردِ سربازانِ آمریکایی در عراق علی رغمِ موردِ عتاب قرار دادن و انتقاد از جمهوری خواهان و دولتِ جورج بوش.
۲- ۱- ۵- تحلیلِ گفتمانِ سیاست ها و راهبردهای اوباما در قبال عراق بر مبنایِ نظریه- روشِ لاکلاو و موف
۱- ۲- ۱- ۵- دوران نامزدی ریاست جمهوری
هم چنان که در مفصل بندی و مدلِ گفتمانِ برآمده از تحلیلِ سیاست ها و راهبردهایِ اوبامایِ نامزدِ ریاست جمهوری در قبالِ عراق مشاهده می نماییم (شکل های ۸ و ۹)، ‘به پایان رسانیدنِ “مسئولیت پذیرانۀ” جنگ’ دالِّ برترِ گفتمان اوست. وقته هایِ موجود در این مفصل بندی و مدلِ گفتمانی عبارتند از: ‘به پایان رسانیدنِ مرحله به مرحلۀ جنگ’، ‘واگذاریِ هر چه سریع ترِ حاکمیّتِ عراق و ادارۀ امورِ آن به خودِ عراقی ها’، ‘قدرتمندیِ ایالات متحده در امورِ داخلیِ خویش’، ‘قدرتمندیِ ایالات متحده در خارج از مرزهایِ خود’، ‘تواناییِ ایالات متحده برایِ تأمینِ هزینۀ کارکردهایِ اساسیِ حکومتِ خویش’، و ‘به پایان رسانیدنِ رنج و محنت هایِ داخلیِ ایالات متحده’. این وقته ها حولِ دالِّ برتر مفصل بندی شده اند.
هم چنین، در مدلِ گفتمانِ اوبامایِ نامزدِ ریاست جمهوری مشاهده می کنیم که “دیگری هایی” که مرزِ ضدیّتیْ آنان را از دالِّ برتر و وقته ها جدا ساخته است، ‘جمهوری خواهان’ هستند؛ جمهوری خواهانی که ‘نسبت به هزینه هایِ جنگِ عراق بی اطلاع بوده اند’، ‘از استراتژیِ مناسب برایِ خروج از عراق شناختی نداشته اند’، ‘به تأثیرِ جنگِ عراق بر رویِ روابطِ آمریکا با سایرِ کشورها بی توجّه بوده اند’، ‘از اوضاع و شرایطِ عراق و مسائلِ جنگ در این کشور ناآگاه بوده اند’، ‘از نیروهایِ نظامی آمریکایی در جنگِ عراق استفادۀ ناخردمندانه کرده اند’، و ‘به برنامه ها و شیوه هایِ مصوّب برایِ تأمینِ هزینه هایِ جنگِ عراق اعتقادی نداشته اند یا ندارند’.
۲- ۲- ۱- ۵- دوران ریاست جمهوری

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 07:26:00 ب.ظ ]