کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل
انحراف معیارمیانگینتعدادمتغیرهای پیش بین۱/۲

موضوعات: بدون موضوع لینک ثابت

فروردین 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
            1
2 3 4 5 6 7 8
9 10 11 12 13 14 15
16 17 18 19 20 21 22
23 24 25 26 27 28 29
30 31          


 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل



آخرین مطالب


جستجو


 



سابقه ی مطالعات دقیق انجام یافته در باب ارتباط بین ویژگی های شخصیتی با توسعه علائم وسواس امری است که سابقه ی آن تقریبا به ۱۰۰ سال گذشته برمی گردد. ژانت[۲۱۵] (۱۹۰۳) برای اولین بار گروهی از ویژگیهایی را توصیف کرده است که تصور می شود که با شروع علایم اختلال وسواسی-جبری رابطه دارند. این ویژگیهای روانی احساس ناتمامیت، عدم قطعیت، و یک حس درونی از نقص را در بر می گیرد. همچنین فروید (۱۹۰۸) تأکید کرده است که که لجاجت، خست، و نظم و ترتیب، یعنی تمام اجزای شخصیت مقعدی[۲۱۶]، به نوعی صفات مستعد کننده به روان نژندی وسواس محسوب می شوند. این مفهوم اولیه از آسیب پذیری شخصیت نظریه و تحقیقات تجربی را در طول یک قرن گذشته شکل داده است و هنوز هم نقش مهمی در مفهوم پردازی شخصیت وسواسی بازی می کند. مجموعه ای از صفاتی که اختلال شخصیت وسواسی (OCPD[217]) را شکل می دهند فرض می شوند که احتمال آسیب پذیری به اختلال وسواسی-جبری (OCD) را افزایش می دهند.

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

بر اساس چهارمین راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی (DSM-IV) اختلال شخصیت وسواس- جبری تحت عنون: “الگویی فراگیر از اشتغال ذهنی با نظم و ترتیب، کمال گرایی و کنترل فردی، در غیاب شفافیت، انعطاف پذیری وکارامدی ” توصیف می شود (انجمن روانپزشکی آمریکا، ص. ۷۲۵ ؛ به نقل از رکتور، هود[۲۱۸]، ریچتر[۲۱۹] و باگبی[۲۲۰]، ۲۰۰۲). اگرچه به طور گسترده ای تاییدشده است ،که “بسیاری از افراد مبتلا به OCD، الگوی رفتارهایی که ملاکهای لازم برای تشخیص OCPD را پر کند را ندارند” (انجمن روانپزشکی آمریکا، ص. ۷۲۷؛ به نقل از رکتور، هود، ریچتر و باگبی، ۲۰۰۲). تحقیقات تجربی درباره ی همپوشی تشخیصی بین OCD و OCP، به عنوان مثال، دامنه ی هم ابتلایی ( %۶۰-۲%) با میانگین %۶ را برای این دو اختلال تخمین زده اند (سامرفلد، هوتا، اسوینیون، ۱۹۹۸ ص .۸۷؛ به نقل از رکتور، هود، ریچتر و باگبی، ۲۰۰۲).
علاوه بر این، مطالعات مختلفی، همپوشانی آیتم های خاص میان این دو اختلال را مورد بررسی قرارداده­اند و به این نتیجه رسیده ­اند که به طور معمول تنها یک یا دو مورد در هر دو اختلال به طور مشترک وجود دارند (دییا فرییا و همکاران ،۱۹۹۷). نشان داده شده است که اختلال وسواسی جبری بیشتر از اینکه با اختلال شخصیت وسواسی مرتبط باشد با سایر اختلالات محور II ازDSM رابطه دارد، که اختلالات مقابل از جمله ی آنها می باشد (نرخ همبستگی در داخل پرانتز ذکر شده است): اجتنابی[۲۲۱] (%۳۰)، وابسته[۲۲۲] (%۲۰-%۱۰)، نمایشی[۲۲۳] (%۲۵-%۵) و اسکیزوتایپال[۲۲۴] (%۱۵) (سامرفلد، هوتا، اسوینیون، ۱۹۹۸). اگرچه اختلال وسواسی جبری با آسیبهای شخصیتی قابل ­ملا حظه­ای همراه است، اما ویژگی­های معرف اختلال شخصیت وسواسی- جبری به نظر نمی­رسد که ارتباط خاص و نیرومندی با ویژگی­های شخصیتی مبتلایان به اختلال شخصیت وسواسی- جبری داشته باشد.
از دیگر مطالعات انجام شده در باب رابطه بین صفات شخصیتی و اختلال وسواسی – جبری مطالعات چندی با بکار گیری مدل سه عاملی آیزنک ([۲۲۵]PEN)، (ایزنک و ایزنک ۱۹۸۵) صورت گرفته است و نتایج این مطالعات نشان می دهد که نمرات بالا درعاملهای نوروتیسم و نمرات پایین دربرونگرایی (درونگرایی) از مدل سه عاملی ایزنگ، احتمال پیدایش اختلالات وسواسی را مطرح می نماید (آیزنک و آیزنک، ۱۹۸۵؛ گری[۲۲۶] ، ۱۹۸۱ ؛ استنلی[۲۲۷] و همکاران، ۱۹۹۱ ؛ زینبارگ و بارلو[۲۲۸] ، ۱۹۹۶). همچنین پنداشته می شود که اجتناب از خطر بالا در مدل زیستی-اجتماعی کلونینجر از شخصیت (کلونینجر[۲۲۹]،۱۹۸۷) و هیجان خواهی پایین در نظریه پنج عاملی زاکرمن (زاکرمن، کوهلمن، جویرمن، تتا و کرفت[۲۳۰]،۱۹۹۳) به شروع و نگهداری افکار و رفتارهای وسواسی کمک می نمایند ( رکتور و همکاران، ۲۰۰۲). صفات شخصیتی سطح پایین از قبیل کمالگرایی و مسئولیت پذیری بیش از حد و نقش آنها در اختلال وسواسی – جبری توجه زیادی را به خود جلب کرده است (فریستون، لادوکر، گگنون[۲۳۱] و سیبودیو[۲۳۲]، ۱۹۹۲،۱۹۹۳؛ فراست، مارتین، لاهارت[۲۳۳] و روزن بلیت[۲۳۴]، ۱۹۹۰؛ فراست، استکتی، کوهن و گریس[۲۳۵]، ۱۹۹۴؛ مک فال و ولرشیم[۲۳۶]، ۱۹۷۹،گروه کاری شناختی اختلال وسواسی جبری، ۱۹۹۷؛ راچمن و هاجسون ، ۱۹۸۰؛ سالکووسکیس ، ۱۹۸۵؛ سامرفلد و همکاران، ۱۹۹۸).
بنا به دانسته های موجود، پژوهش در خصوص ارتباط موجود بین صفات مدل پنج عاملی از شخصیت (FFM) و اختلال وسواسی – جبری، تنها به تازگی در یک مطالعه اپیدمیولوژیک رخ داده است (ساموئلز و همکاران، ۲۰۰۰). در این مطالعه شرکت کنندگان با تشخیص اختلال وسواسی-جبری در طول عمر با شرکت کنندگان در جامعه بدون داشتن سابقه اختلال وسواسی-جبری مقایسه شدند. ،مبتلایان به اختلال وسواسی – جبری در عامل نوروتیسم و تمامی رویه­هایش نمرات بالاتری اخذ نمودند. همچنین نمرات این افراد در دو رویه از عامل باز بودن به تجارب (یعنی باز بودن به تخیلات و باز بودن نسبت به احساسات) به شکل برجسته ای بالاتر بود. در حالیکه در دو رویه از عامل با وجدان بودن (یعنی شایستگی و خویشتن داری) به شکل برجسته ای نمرات پایینی اخذ کرده بودند.
با توجه اطلاعات موجود در این زمینه که عامل با وجدان بودن در افراد مبتلا به اختلال شخصیت وسواسی – جبری (OCPD) به شکل چشمگیری بالا است ولی این در حالی است که یافته های حاصل از این مطالعه نشان می دهد که مبتلایان به اختلال وسواسی – جبری (OCD) در عامل با وجدان بودن و به ویژه در دو رویه آن یعنی شایستگی و خویشتن داری نمرات پایینتری نسبت به گروه کنترل دارند. توضیحی که در این خصوص وجودارد این است که احتمالا مبتلایان به اختلال وسواس بر این باورند که کارهای خود را مطابق با استانداردهای بالای شخصی خودشان انجام نمی دهند و متناوباً نگرانی و شک و تردید موجود در این افراد به بازده آنها لطمه می زند. همچنین جالب توجه است که مبتلایان به این اختلال در رویه تکانشوری (از رویه های عامل نوروتیسم) و رویه باز بودن به تخیلات نمرات بالاتری دارند که احتمالاً منعکس کننده­ مشکلات این افراد در کنترل افکار مزاحمشان است.همچنین باید افزود، که مبتلایان به اختلال وسواسی – جبری در این مطالعه اغلب فاقد تشخیص اختلال شخصیت وسواسی – جبری بودند و بنابراین احتمالا این گروه از نظر ابعاد شخصیتی بهنجار با مبتلایان به اختلال شخصیت وسواسی – جبری متفاوت می باشند.
در مطالعه دیگری که توسط رکتور و همکاران (۲۰۰۲) صورت گرفته، این محققان برای بر طرف نمودن محدودیت ناشی از گذشته نگر بودن تبینهای مطاعه ی ساموئلز تمرکز مطالعه ی خود را روی گروهی از افراد مبتلا به اختلال وسواسی – جبری متمرکز نمودند که به لحاظ علامت شناختی در مرحله ی فعال بیماری قرار داشتند. هدف از این مطالعه بررسی تفاوت های شخصیتی در بیماران با تشخیص اولیه اختلال وسواسی – جبری با مبتلایان به افسردگی عمده بود که با بکارگیری مقیاس­ها و رویه های مدل پنج عاملی از شخصیت (FFM) انجام یافت. مبتلایان به اختلال وسواسی – جبری­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­ در تمامی حوزه ها (و رویه های) نوروتیسم، برونگرایی و باوجدان بودن و در رویه های باز بودن و توافق متفاوت بودند. علاوه بر این، در مقایسه با مبتلایان به افسردگی، افراد مبتلا به وسواس در عاملهای برونگرایی ، توافق و با وجدان بودن نمرات بالاتر و در عامل نوروتیسم نمرات کمتری داشتند. به جز عامل با وجدان بودن (و رویه هایش)، این تفاوت های معنی دار بین دو گروه، حتی پس از کنترل شدت افسردگی حفظ شد. بنابراین این یافته­ ها، ارتباطات منحصر به فرد موجود بین عامل­ها و رویه های مدل پنج عاملی از صفات (FFM) و اختلال وسواسی – جبری را برجسته­تر می نماید.
از جمله مطالعات اخیری که در این باب انجام یافته مطالعه ی ریز، اندرسون و اگان[۲۳۷] (۲۰۰۵) می باشد که به نوعی هدف این مطالعه تکرار و گسترش مطالعات رکتور و همکارانش(۲۰۰۲)می باشد. مطالعه ی حاضر به مقایسه ی افرادی با تشخیص فعلیOCD و افرادی با تشخیص فعلی افسردگی یا اضطراب اما در غیاب نشانه های وسواس بکارگیری پرسشنامه­ نئو فرم بلند (NEO PI-R Form S) پرداخته است. و مطرح نموده است که افراد مبتلا به OCD نمرات پایین تری را دررویههای کنش­ها، شایستگی و خویشتن داری (از عامل با وجدان بودن) دارند. این یافته ها حمایت­های بیشتری را در اختیار پژوهش های قبلی، که وجود ارتباط منحصر به فردی را بین اختلال وسواسی- جبری و حوزه­ صفات و رویه های مدل پنج عاملی مطرح کرده بودند، قرار می دهد.
بنابراین با توجه به نقش صفات شخصیت در آسیب شناسی اختلالات روانی و با عطف توجه به مقبولیت مدل پنج عاملی به عنوان مدلی ابعادی درباب صفات شخصیتی بهنجار و با مد نظر قرار دادن ماهیت متناقض اختلال وسواسی- جبری و کمبود بررسی­های موجود در زمینه­ رابطه­ بین صفات شخصیتی سطح پایین­تر با این اختلال، پژوهش حاضر کوشیده است تا مدلی ساختاری از روابط بین صفات شخصیتی و زیرگونه­های شایع علائم وسواسی- جبری ارائه گردد.
فصل سوم
روش پژوهش

۱-۳ مقدمه

در این فصل بررسی نوع پژوهش، جامعه و نمونه آماری، روش نمونه گیری و سپس ابزارهای اندازه گیری و ویژگی های روانسنجی آنها مورد توجه واقع شده است و در پایان روش اجرای پ‍ژوهش و روش های تجزیه وتحلیل آماری مورد بحث قرار گرفته است.

۲-۳ نوع پژوهش

در راستای هدف ترسیم شده ( تعیین روابط ساختاری ابعاد شخصیتی نئو با علائم اختلال وسواس- جبری در نمونه های غیر بالینی) از پژوهش توصیفی – همبستگی استفاده شده است. لازم بذکر می باشد که پژوهش حاضر به لحاظ هدف از نوع بنیادی و به لحاظ نحوه جمع آوری داده ­ها، از نوع همبستگی است

۳-۳ جامعه، نمونه و روش نمونه گیری

جامعه پژوهش حاضر را کلیه دانشجویان شاغل به تحصیل مقطع کارشناسی دانشگاه تبریز در سال تحصیلی ۹۲-۱۳۹۱تشکیل می دادند، که تعداد آنان قریب به ۱۵۰۰۰ نفر برآورد می شود . از میان جامعه ی آماری، به روش نمونه گیری تصادفی چند مرحله­ ای از میان چهار گروه آموزشی علوم انسانی، فنی، علوم پایه و علوم پزشکی به ­تصادف سه دانشکده و سپس از این دانشکده ­ها تعداد ۳۴۰ نفر (۱۸۰ دختر و ۱۶۰ پسر) به ­صورت داوطلبانه در پژوهش شرکت کردند. از شرکت کنندگان درخواست شد رضایت­نامه پژوهش را مطالعه و در صورت تمایل در پژوهش شرکت کنند. ملاک­های خروج عبارت بود از سابقه بستری در مراکز روانپزشکی و مراجعه به متخصصان به­ دلیل مشکل روان­شناختی.

۴-۳ ابزارهای پژوهش

۱-۴-۳ سیاهه بازنگری شده شخصیت نئو (NEO-PI-R)

فرم تجدید نظر شده سیاهه شخصیتی NEO (NEO PI-R) پنج عامل اصلی شخصیت و شش رویه را در هر عامل را اندازه می گیرد. این دو جنبه سیاهه یعنی پنج عامل اصلی و سی خصوصیت آن ارزیابی جامعی از شخصیت بزرگسال ارائه می دهد. این پرسشنامه دارای ۲۴۰ سوال پنج درجه ای است که توسط مک گری و کاستا (۱۹۹۲) در اصل برای جمعیت بهنجار تهیه شده است. ضریب آلفای گزارش شده توسط آنان ۷۴/۰ تا ۸۹/۰ با میانگین ۸۱/۰ متغیر بوده است. در ایران نیزحق شناس (۱۳۷۸)، بر روی نمونه ی ۵۰۲ نفری جمعیت شیراز به نتایج مشابهی رسیده است: ضرایب آلفای کرونباخ برابر۸۳/۰=C، ۷۱/۰=A، ۵۷/۰=O، ۷۱/۰=E و ۸۱/۰=N متغیر بوده و اعتبار آزمون- آزمون مجدد در فاصله شش ماه برابر با ۵۳/۰=N، ۶/۰=A، ۷۶/۰=O، ۷۴/۰=E بدست آمده است. کاستا و مک کرا، اطلاعات گسترده ای از روایی همگرا و واگرای نئو گزارش کرده اند. در MPPI، در مورد صفات شخصیتی، مقیاس وسواسی با رویه­ی اضطراب نئو همبستگی ۵۱/۰، مقیاس مرزی با رویه­ی پرخاشگری ۴۷/۰، مقیاس اجتنابی با رویه­ی کمرویی ۵۸/۰، و مقیاس اسکیزوئید با گروه گرایی ۶۶/۰ همبستگی نشان می دهد.

۲-۴-۳ سیاهه بازنگری شده وسواسی-جبری (OCI-R)

سیاهه تجدید نظر شده ی [۲۳۸]OCI-R (فوا و همکاران، ۲۰۰۲) یک مقیاس خود سنجی ۱۸ می باشد که میزان رنج روانی ایجاد شده به وسیله ی علائم اختلال وسواسی – جبری را در جمعیت بالینی و غیر بالینی می سنجد. هر کدام از گویه ها در یک طیف لیکرت از به هیچ وجه (که به عنوان ۰ کدگذاری می شود) تا خیلی زیاد (که به عنوان ۴ کدگذاری می شود) نمره گذاری می شوند. این سیاهه دارای ۶ زیرگونه است، که برای هریک از این زیرگونه­ها، سه ماده در نظر گرفته شده است. این سیاهه ساختار عاملی پایایی دارد، همسانی درونی آن برای مقیاس کلی (بین ۸۱/۰ تا ۹۳/۰) و برای زیرگونه­ها (بین ۶۵/۰ تا ۹۰/۰، به استثنای آلفای۳۴/۰برای خنثی سازی در گروه کنترل) بالا بود، پایایی آزمون- بازآزمون خوب تا عالی به دست آمد (بین ۵۷/۰ تا ۹۱/۰)، روایی افتراقی خوب و روایی همگرا رضایت بخش بود. تحلیلROC ، برای اندازه گیری قدرت تشخیص OCI-R اجرا شد و نشان داد که OCI–R می تواند بیماران مبتلا به OCD و بیماران مبتلا به سایر اختلالهای اضطرابی، همین طور افراد مبتلا به OCD و افراد عادی را از یکدیگر متمایز کند. نسخه ی فارسی این ابزار همسانی درونی برای کل مقیاس ۸۵/۰ و برای رویه های وارسی، نظم، وسواس فکری، احتکار، شستشو و خنثی سازی به ترتیب ۶۶/۰، ۶۹/۰، ۷۲/۰، ۶۳/۰، ۶۹/۰، و ۵۰/۰ بود. افزون بر این ساختار شش عاملی که در نسخه ی اصلی بدست آمده، در نسخه ی فارسی نیز بوسیله ی تحلیل عاملی به تایید رسده است (محمدی، زمانی و فتی، ۱۳۸۷).

۵-۳ روش جمع آوری داده ها

در راستای جمع آوری داده ­های مورد نیاز، گام های ذیل به مرحله اجرا گذارده شد:
گام اول : انجام هماهنگی های لازم با امور آموزشی و پژوهشی دانشگاه تبریز
گام دوم : انتخاب نمونه از دانشجویان دانشکده های دانشگاه تبریز
گام سوم : اجرای پرسشنامه
گام چهارم : استخراج دادها
گام پنجم : تحلیل نتایج

۶-۳ روش تجزیه و تحلیل داده ها

در پژوهش حاضر از روش های آمار توصیفی و آمار استنباطی بهره گرفته شده است. در بخش آمار توصیفی از شاخص هایی همچون میانگین، انحراف استاندارد، جهت نشان دادن وضعیت داده ها استفاده شده است. در بخش آماراستنباطی این مطالعه، روش مدل یابی معادلات ساختاری[۲۳۹] برای بررسی روابط بین متغیرها و ارائه مدل ساختاری بکار گرفته شده است. با توجه به اینکه در مدل یابی معادلات ساختاری برای دست یابی به همانندی و کاهش راه حل­های نامناسب، مرجح است حداقل از ۳ یا ۴ شاخص برای هر سازه مکنون استفاده شود (هال، اسنل، و فوست، ۱۹۹۹؛ هومن، ۱۳۸۵؛ به نقل از وثوقی، بخشی پور، هاشمی، فتح الهی، ۱۳۹۱) و از آنجا که از گویه ­های هر پرسش­نامه به­عنوان نشان­گرهای آن سازه استفاده شده است، با توجه به زیاد بودن تعداد گویه ­های هر رویه، روش تحلیل عاملی اکتشافی به­کار رفت تا گویه هایی که بیشترین بارعاملی را بدست آوردند به عنوان نشانگرهای هر رویه انتخاب شوند. گفتنی است برای همه سازه­ها روش عامل­یابی محورهای اصلی ([۲۴۰]PAF) و چرخش مایل کمینه مستقیم[۲۴۱] به­کار رفت. در پژوهش حاضر از رویکرد دو مرحله ای توصیه شده توسط (آندرسون و گربینگ[۲۴۲]، ۱۹۸۸؛ به نقل از محمد خانی، ۱۳۸۶) برای ارزیابی مدل ها استفاده گردید : در گام اول از روش تحلیل عاملی تاییدی[۲۴۳] برای ارزیابی برازندگی مدل های اندازه گیری[۲۴۴] متغیرهای مکنون استفاده شد. به عبارت دیگر، در این گام به بررسی این موضوع پرداخته شد که آیا اندازه های مشاهده پذیر به خوبی و درستی سازه های مکنون را اندازه گیری می نمایند. در گام دوم از روش مدل یابی معادلات ساختاری برای ارزیابی مدل ساختاری استفاده شد. در پژوهش حاضر از چند شاخص برای ارزشیابی و مقا یسه­ی مدل اندازه گیری و مدل ساختاری استفاده شده است : ۱)مجذور کای[۲۴۵] ۲)نسبت مجذور کا به درجه ی آزادی[۲۴۶] ۳)شاخص نیکویی برازش([۲۴۷]GFI) (جورسکا[۲۴۸]، و سوربن[۲۴۹]، ۱۹۸۱) (۴) شاخص [۲۵۰]NNFI 5) شاخص برازندگی تطبیقی ([۲۵۱]CFI) (6)شاخص برازندگی افزایشی (IFI[252]) و (۷) ریشه ی خطای میانگین مجذورات تقریب ([۲۵۳]RMSEA).
فصل چهارم
یافته های پژوهش
۱-۴ مقدمه
در این فصل داده ­های آماری مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته اند، ابتدا به بررسی داده ­های توصیفی پرداخته شده است و سپس داده ­های استنباطی یعنی تجزیه و تحلیل فرضیه ها و سوالات مورد بررسی قرار گرفته اند.

۲-۴ یا فته های توصیفی

برای بررسی و توصیف داده ­های بدست آمده از نمونه ی مورد مطالعه، از شاخص های مرکزی و پراکندگی (میانگین و انحراف معیار) استفاده شد تا ازچگونگی پراکندگی نمرات بدست آمده از متغیرهای مورد مطالعه اطلاعات لازم کسب شود. این داده ها در جدول ۱-۴ و ۲-۴ درج شده است.

جدول ۱-۴ : شاخص های مرکزی و پراکندگی متغیر های پیش بین

[دوشنبه 1401-04-13] [ 06:29:00 ب.ظ ]




فرخی آزادی ) ۱۳۸۴ ( طی پژوهشی با عنوان «تأثیر شاخص های مؤثر بر یادگیری ریاضی دانش آموزان» بدین نتیجه رسید که ارتباط معلم با دانش آموز، پس از آمادگی و مهارت تدریس بیشترین تأثیر را بر یادگیری ریاضی دانش آموزان دارد کرن و اتال[۱۶۲] (۱۹۹۷) با مشاهده تعداد زیادی از معلمان و انجام مصاحبه ها نشان دادند که استادان اثربخش با دانشجویان خود فعالانه ارتباط دارند و در برقراری ارتباط هر چه بیشتر با دانشجویان به نیازهای آنها توجه می کنند.
مژده مهاجری در سال (۱۳۹۰) با بهره گرفتن از پرسشنامه محقق ساخته که یکی از مولفه های آن اخلاق حرفه ای معلم بوده است بیان داشته است که اخلاق حرفه ای بر پیشرفت تحصیلی دانشآموزان تاثیر معنا دار داشته است . و معصومه ایمانی پور، (۱۳۹۱) بیان داشت با بررسی کتابخانه های صورت گرفته نشان داد که در ایران در حوزه علوم انسانی تنها تعدادی مطالعه مروری در زمینه اخلاق علمی یا پژوهشی انجام شده و چند مطالعه تطبیقی در زمینه اخلاق آموزشی و فلسفه های اخلاق یا مکاتب تعلیم و تربیت صورت گرفته است. اما مطالعه ای که به تشریح استانداردهای اخلاق حرفه ای معلمی در ابعاد آموزشی و تربیتی پرداخته باشد یافت نگردید . ولیکن تحقیقات در زمینه ها دیگر بر روی اخلاق حرفه ای نشان داده است، اخلاق حرفه ای بر رفتار افراد و کارکنان تاثیر گذار بوده است.
آموزش، بدون ایجاد رابطه معنایی نخواهد داشت. معلمان در همان آغاز کار خود پی میبرند که نحوه برقراری ارتباط با دانش آموزان بسیار اهمیت دارد.یکی از مهارتهایی که معلم باید با آن آشنا باشد ایجاد روابط انسانی موثر و مناسب با دانش آموزان است. این امر معلم را در راه رسیدن به هدفهای تدریس یاری میدهد و شرایط مناسب را جهت تسهیل یادگیری دانش آموزان فراهم میکند. ایجاد ارتباط صحیح یکی از مهمترین مهارتهای حرفه معلمی محسوب می شود و به همین جهت لازم است که معلم بیش از هر مهارت دیگری آن را پرورش دهد. بارنارد میگوید، هر انسانی دارای اهدافی است که رسیدن به آن اهداف مستلزم همکاری افراد و بخشهای مختلف میباشد و این همکاری بدون وجود ارتباط و تماسهای مکرر غیر ممکن است. ارتباط وسیله اصلی زندگی انسانهاست.
ارتباط در عین حال یک موضوع دربرگیرنده میباشد که همه ابعاد و جنبه های زندگی فردی، گروهی، سازمانی و اجتماعی انسانها را فرا میگیرد. نحوه و کیفیت برقراری ارتباط تأثیر بسزایی در حل مشکلات، موانع و تعارضات داخل سازمان و مسایل خارج از سازمان دارد. بسیاری از مشکلات، نارساییها و ناراحتیها از طریق . بحث، تبادل نظر و در جریان قرار دادن افراد قابل درک و کشف میشود.در مدرسه وجود مهارتهای ارتباطی و حفظ جو مثبت برای یادگیری شرط اساسی است. معلمان اثر بخش علاوه بر داشتن مهارتهای فنی تدریس، ارتباطگران خوبی هستند بنابراین مهارت ارتباطی معلم کیفیت تدریس را افزایش میدهد. نتایج تحصیلی دانش آموزان در نقاط مختلف کشور حاکی از آن است که با نتایج مورد انتظار، میزان یادگیری، پیشرفت تحصیلی دانش آموزان فاصله زیادی داریم. یافته ها نشان میدهد که وجود عوامل فرهنگی و اجتماعی متفاوت در مدارس میتواند مانع تحقق اهداف آموزش و پرورش گردد. عوامل فرهنگی هر کدام به نوبه خود قابل بررسی هستند، یکی از عوامل نوع کیفیت ارتباطی حاکم بر کلاس درس یا روابط میان فردی معلم و دانش آموزان است.

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

با توجه به اینکه پیشرفت و افت تحصیلی یکی از ملاکهای کارایی نظام آموزش است، بررسی عوامل موثر بر عملکرد تحصیلی دانش آموزان به تصمیمگیران و مجریان فرایند آموزشی در نظام آموزشی و مدارس کمک میکند تصمیمات موثری جهت ارتقای سطح پیشرفت تحصیلی دانش آموزان و کاهش افت تحصیلی آنان داشته باشد. از آنجا که بیشترین ارتباط در کلاس درس بین معلمان و دانش آموزان است بنابراین شناسایی عوامل تاثیرگذار بر پیشرفت تحصیلی دانش آموزان موجب میشود اقدامات لازم برای بهبود و افزایش آن صورت گیرد.
بر اساس مبانی اخلاق حرفه ای معلمی، یک استاد در دو بعد باید خود را ملزم به رعایت اصول اخلاقی بداند ؛ اول، به جهت جایگاه تأثیرگذاری که بر رفتار و افکار فراگیران دارد، باید خود را آراسته به فضایل اخلاقی نماید و بداند موثرترین روش در انتقال ارزشهای اخلاقی مثبت، آشکار شدن آن ها در رفتار واقعی مدرس است. دوم، به جهت وظیفه ای که در قبال برآوردن نیازهای آموزشی دانشآموزان دارد، باید با رعایت حداکثری اصول اخلاقی در انجام وظایف حرفه ای، مسؤولیتهای آموزشی خود را به بهترین نحو به انجام رساند.
دبیران صرفنظر از رشته تخصصی خود که باید در آن مهارت داشته باشند، از آن جا که وظیفه تدریس و آموزش را به عهده دارند باید در حرفه معلمی هم مهارت داشته و با اصول حرفه ای آن آشنا باشند . آموزشهای ارائه شده از سوی یک نظام آموزشی ممکن است منجر به بروز رفتارهایی خاص در جامعه شود که از نظر اخلاقی قابل نقد و بررسی باشد. برای مثال، نحوهی تدریس میتواند موجبات یادگیری مطلوب دانشآموزان متناسب با تحولات علمی و تقاضاهای جامعه را فراهم بیاورد یا نیاورد؛ منابع آموزشی، محتوا و سرفصلهای دروس ممکن است به گونه ای باشند که نوع خاصی از تفکر و اندیشه را تقویت یا تضعیف کنند که برای جامعه دارای فواید یا مضرات فراوانی باشد، نوع رفتار استاد میتواند بر منش و رفتار دانشآموز تأثیر مثبت یا نفی داشته باشد.
فرضیه فرعی اول: بین ابعاد مهارت های ارتباطی دبیران و پیشرفت تحصیلی دانش آموزان رابطه معنادار وجود دارد.
فرضیه فرعی پنجم: ابعاد مهارت های ارتباطی دبیران به طور معناداری قادر به پیش بینی پیشرفت تحصیلی دانش آموزان می باشند.
با توجه به جدول ۴- ۴ و ۴-۸ می توان متوجه شد که ضرایب بدست آمده بین بعد ادراک دیگران از متغیر مهارت های ارتباطی دبیران معنادار شده است. و جدول ۴-۸ بیانگر این است که متغیر ادراک دیگران نسبت به دیگر متغیرها پیش بینی کننده قوی تری برای پیشرفت تحصیلی دانش آموزان می باشد و این متغیر۱۲% از عوامل موثر بر پیشرفت تحصیلی دانشآموزان می باشد.
با توجه به یافته های این پژوهش، بنظر می رسد دبیرانی که از مهارت ادارکی بهتری برخوردار بوده اند دانشآموزانشان پیشرفت تحصیلی بیشتری نسبت به دیگر دبیران داشته است. همانطور که در مفهوم ادراک دیگران در مهارت ارتباطی بیان شده است ، دبیرانی که مهارت هایی مانند خوب گوشدادن، صریح و صادق بودن، همدلی و همدردی، احترام به طرف مقابل و … داشته اند، دانشآموزانشان از پیشرفت تحصیلی بهتری برخوردار بوده اند.
کسب مهارت های ارتباطی به طور کامل و جامع نیازمند آموزش است و صرفاً توانایی برقراری ارتباط با افراد در یک مکالمه روزمره فرد را از آموزش و کسب مهارت های ارتباطی در سطح پیشرفته بی نیاز نمی گرداند. بستر ارتباطی مناسب زمینه را برای انتقال بهتر مفاهیم و اطلاعات به دانشآموزان فراهم می آورد. بنابراین ارزیابی سطح این مهارت ها در دبیران برای برنامه ریزی اولویت های آموزشی آنان و ببهبود کیفیت آموزش ضرورت دارد
اهمیت مهارتهای ارتباطی از زاویه فرستنده و گیرنده پیام مطرح شده است. بنابراین اندیشه و زبان به بشر امکان داده با مسائل و مشکلات به نحو سازنده ای برخورد کند و عواطف و احساساتش را شناسایی ، متمایزو بازسازی نماید و با همنوع خود برای حل اختلاف، همکاری و درک متقابل به گفتگو بپردازد . یادگیری روش های مؤثر گفتگو و ارتباط برقرارکردن از سه بعد اهمیت دارد: نخست برخی افراد و مشاغل هستند که نحوه ارتباط برقرار کردن با آنها اهمیت خاصی دارد ( مدیران، پزشکان، معلمان و تجار).مهارت استادان در برقراری ارتباط اثربخش در نحوه عملکرد وی اثرمستقیمی دارد. دوم ناتوانی در برقراری ارتباط سازنده یکی از مؤلفه های اساسی اختلالات و ناراحتی های روانی است.سوم ، موفقیت هر فردی در زندگی در قالب رسیدن به اهدافی معنا می یابد که در امور شغلی، اجتماعی، خانوادگی و شخصی خود تعیین کرده است موفقیت معلمان و مربیان و کلیه افراد در ارتباط بادانش آموزان ، به توانایی بر تفهم مطالب و تأثیرقوی و پایدار دارد.در نتیجه مراکز آموزش با توجه به تلاش بیشتر می توانند این روابط پیشرفت تحصیلی دارد را حفظ کند. البته با بررسی های دوستانه بین معلم و و دانش آموز که تأثیر بر فعالیت علمی و انجام شده می توان گفت که مهارت های ارتباطی معلمان تأثیر آن بر اثربخشی گروه های علمی یکسری نقاط ضعف و قوت دارد که باید در برنامه ریزی آموزشی لحاظ شود و این مهارت های ارتباطی بین معلمان و دانش آموزان را باید مورد بررسی بیشتری قرار داد تا باعث پیشرفت تحصیلی دانش اموزان در مقاطع مختلف شود.
مدرسه به عنوان نهاد اجتماعی عامل موثری در فرایند رشد اجتماعی و نحوه به عهده گرفتن نقشهای حال و آینده هر فرد است این رشد، از طریق یادگیری حاصل می شود. یادگیری پدیدهای اجتماعی است و این پدیده بدون وجود روابط بین اعضای جامعه امکان پذیر نیست روابط انسانی در یک سازمان آموزشی فرایند برقراری و حفظ و گسترش رابطه هدفدار پویا و دو جانبه بین اعضای یک سیستم اجتماعی مدرسه است که با تعمیم نیازهای منطقی اجتماعی و روانی فرد و گروه سبب تفاهم، احساس رضایت و سودمندی متقابل و به وجود آمدن زمینه های انگیزش و رشد و تحصیل رسیدن به اهداف سازمان آموزشی میشود .بنابراین وجود روابط انسانی تسهیل گر سازمان آموزشی در رسیدن به اهداف خود است. اما وجود روابط انسانی مطلوب نیازمند مهارتهای ارتباطی میباشد که تسهیل گر تاثیر ارتباط بین افراد است ،مهارتهای ارتباطی به رفتارهایی اطلاق میشود که به فرد کمک میکند عواطف و نیازهای خود را به درستی بیان کند و به اهداف بین فردی دست یابد. از آنجاییکه بیشتر یادگیریها و آموزشهای کلاسی از طریق تعامل صورت میگیرد و معلم با یک شاگرد یا شاگردان متعدد ارتباطاتی رد و بدل میکند یا دانشآموزان ارتباطاتی با معلم یا دانشآموزان دیگر رد و بدل میکنند بر این اساس تعامل در کلاس نه فقط در خدمت رسیدن به هدفهای آموزشی است، بلکه به عنوان مکانیزمی عمل میکند که از طریق آن معلم و شاگردان هدفهای شخصی و اجتماعی خود را تشخیص میدهند. تعامل نوع اصلی فعالیت در کلاس است و بخش عمده وقت کلاس در تعامل صرف میشود. معلمان در کلاس خود سبکی دارند که این سبک نقش بنیانی در درک، تفهیم، انگیزه، کار، موفقیت یا عدم موفقیت دانش آموزان دارد. سبک و روش معلم در کلاس، سبب علاقمندی یا تنفر دانش آموز از درس، کلاس و مدرسه میشود و تجربیات شیرین یا تلخی را برای ارتباطهای بین فردی و اجتماعی بعدی او به وجود میآورد. برخوردهای درون کلاس، سبب شکل گیری و استحکام شخصیت دانش آموزان میشود و او یاد میگیرد که چگونه در بین دیگران و در جامعه زندگی کند.
از طرفی پیشرفت تحصیلی از مهمترین نتایج و فرآوردههای نظام آموزشی هم برای فرد و هم جامعه بشمار میرود. امروزه افت تحصیلی یکی از نگرانیهای خانواده ها و دستاندکاران تعلیم و تربیت است. از جمله موضوعات مورد علاقه صاحبنظران علوم تربیتی یافتن شرایط و امکانات لازم و موثر در جهت تحصیل موفق و پیشرفت تحصیلی است.
آ
فرضیه فرعی دوم: بین ابعاد اخلاق حرفه ای دبیران با پیشرفت تحصیلی دانش آموزان رابطه معناداری وجود دارد.
فرضیه فرعی چهارم: ابعاد اخلاق حرفه ای دبیران به طور معناداری قادر به پیش بینی پیشرفت تحصیلی دانش آموزان می باشند.
با توجه به جدول ۴- ۵ و ۴-۷ می توان متوجه شد که ضرایب بدست آمده بین مولفه مولفه های تخصص، تعلق، تکامل و تحول از متغیر اخلاق حرفه ای دبیران با پیشرفت تحصیلی دانشآموزان معنادار شده است همچنین جدول ۴-۷ بیانگر ان است که متغیر تکامل نسبت به دیگر متغیرها پیش بینی کننده قوی تری برای پیشرفت تحصیلی دانش آموزان می باشد و متغیر تکامل، ۱۰% از عوامل موثر بر پیشرفت تحصیلی دانشآموزان می باشد. مولفه تعهد و تداوم به علت اینکه سطح معنا داری قابل قبولی نداشته اند در این فرضیه ها رد می شوند .
آموزش و پرورش به عنوان یکی از نهادهای اصلی جامعه نقش اجتماعی کردن دانشآموزان و ایجاد و تقویت مهارتهای لازم برای زندگی گروهی را بر عهده دارد. این امر به خصوص در دوران ابتدایی از اهمیت خاصی برخوردار است، زیرا شکلگیری شخصیت و رشد همه جانبه فرد، به خصوص رشد مفهومها و معنیها و اموری که کودک در زندگی روزمره با آنها مواجه است در این دوره صورت میگیرد .از سوی دیگر، میزان پیشرفت تحصیلی و به پایان رساندن موفقیت آمیز یک تکلیف و رسیدن به هدف یا دستیابی به درجه معینی از شایستگی و قابلیت در کار خود یکی از ملاکهای مهم نظام آموزشی کارآمد است .این میزان دست یابی به هدف در دوره ابتدایی و در پایه های اول، دوم و سوم، از طریق درحد انتظار، نزدیک انتظار و … ارزشیابی توصیفی و بر اساس عملکرد دانش آموزان در درسها با عبارتهای بر اساس میانگین معدل نمره های « چهارم و پنجم » مشخص یا توصیف میشود و در پایه احتیاج به تلاش بیشتر دانش آموزان محاسبه میگردد .با توجه به اینکه بهبود پیشرفت تحصیلی دانش آموزان از اهمیت ویژهای در برنامههای درسی و نظام های آموزش و پرورش جهان برخوردار است و تمام کوششهای آموزش و پرورش جامه عمل پوشاندن به این امر تلقی میشود. بنابراین برای رسیدن به پیشرفت تحصیلی در دانشآموزان لازم است به عوامل موثر در آن توجه خاصی نمود. شناسایی عوامل مذکور موجب میشود تا اقدام های لازم برای بهبود و افزایش پیشرفت تحصیلی دانش آموزان صورت پذیرد. عوامل مختلفی بر پیشرفت تحصیلی دانشآموزان موثر است. یکی از عوامل کلیدی و ابزارهای اساسی در پیشرفت تحصیلی دانش آموزان، قابلیت‌های حرفهای معلمان است قابلیت‌های حرفهای معلمان شامل، قابلیت‌های حرفهای و شخصی، فردی و اجتماعی، ذهنی و عینی، رسمی و غیررسمی، کلی و جزیی است که از طریق فراهم شدن یک فرصت آموزشی به منظور توسعه دانشها، مهارتها، نگرشها و شرایط و با هدف بهبود اثربخشی معلمان در کلاس درس و سازمان ایجاد می شود.
توسعه حرفهای معلمان، در معنایی گستردهتر به توسعه فرد در وظیفه های شخصی اشاره میکند. که به طورحتم موجب افزایش صلاحیت تمام اعضای جامعه یادگیرنده در یک یادگیری طولانی مدت میشود. بدین جهت توسعه قابلیت‌های حرفهای معلمان، در محیطهای آموزشی یک روند مهم در رشد و بهبود هر موسسه آموزشی و نقطه عطفی در تداوم یادگیری مادام العمر و پیشرفت کار معلمان محسوب میشود . از این رو اعتقاد و باور بسیاری از متخصصان و دستاندرکاران تعلیم و تربیت یادگیری قابلیت‌های حرفهای از جایگاه ویژه ای برخوردار است. تا آنجا که اگر معلمی به اندازه کافی مهارتهای تدریس را تجربه نکرده باشد، معلم بدون صلاحیت خوانده میشود. لذا لازم است تا سرمایه گذاری برای توسعه قابلیت‌های حرفهای معلمان به عنوان یک شاخص کلیدی در مدیریت منابع انسانی و توسعه آموزش و پرورش صورت گیرد، زیرا این سرمایه گذاری با گذشت زمان به پیشرفت معلم و در نهایت به بهبود پیشرفت کامل دانش آموزان منجر می شود
تخصص که بیانگر مجموعه ای از معلومات، مهارتها، دانش، اطلاعات و آگاهی ها و روزآمد کردن آنهاست باعث می شود دبیر با معلومات و دانش های جدید تری به هدایت تحصیلی دانشآموزان بپردازد. تعلق که عبارت است از علاقه، اشتیاق، دلبستگی، عشق ورزی، انگیزه و روحیه حرفه ایست باعث می شود دبیر به شغل خود علاقمند باشد و در راستای بهترین شدن تلاش کند که خود علتی دیگر در پیشرفت تحصیلی دانش آموزان است. تحول خون تازه در رگ های زندگی حرفه ای که باعث طراوت، شادابی، اثربخشی و ثمربخشی بیشتر و خلاقیت و نوآوری می شود و تکامل حرکت به سوی کمال و پیشرفت است که در نیت و رفتار دبیر تجلی میابد و همچنین در ارتباط معلم با خود و در کیفیت تدریس و ارتباط معلم با شاگردان نقش بسزایی ایفا می کنند.
و در کل می توان گفت، گرایش دبیر به سوی خدا واسطه بین علم وعمل قرار می گیرد و شکوفایی ویژگی های فطری و کمال انسان را به دنبال دارد. چون معلم به عنوان الگوی عمل اخلاقی ظاهر می شود و بویژه با توجه به شأن معلمی که در مقام پیشوا و الگوی جوانان قرار می گیرد وظیفه معلمی حکم می کند اصول اخلاق حرفهای را در کلاس رعایت نماید که خود درس بزرگی برای دانشآموزان و آینده سازان می باشد.رعایت اصول اخلاق حرفهای در جنبه تربیت اخلاقی، باعث تفهیم معیارهای اخلاقی، شکل دهی و تقویت کاربرد رفتارهای خوب در دانشآموزان میشود و منجر به درستکاری، صداقت، احترام به یکدیگر و دیگر صفات خوب اخلاقی می شود. رفتار معلم باید همه شاگردان را بدون توجه به نژاد، رنگ، مذهب، ملیت، موقعیت اجتماعی، زیبایی ظاهری نقص عضو و … احترام کند.احترام شاگردان به توجه یکسان معلم به آنها، حفظ اسرار خانوادگی که گاه معلم به تناسب حرفه اش از آنها باخبر می شود و مسائلی از این قبیل باعث ایجاد انگیزه و اشتیاق و بروز خلاقیت در بین شاگردان می شود. برابری در توجه کردن، در علم آموزی، و برابری در رفتارهایی که معلم باید در قبال دانش آموزان داشته باشد باعث ایجاد فضای مطلوب در کلاس می شود .
۵-۳- محدودیتهای تحقیق
چون تحقیق حاضر بر روی دبیران مدارس متوسطه نوبت اول و دوم جزیره کیش انجام پذیرفته قابلیت تعمیم آن به سایر مدارس و سایر مقاطع، مورد تردید است.
محدود شدن ابزار گردآوری اطلاعات به پرسشنامه و عدم استفاده از روش های دیگر.
محدودیت روشی به روش همبستگی، عدم استفاده از روش های مداخله ای (شبه تجربی).
۵-۴- پیشنهادات تحقیق
۵-۴-۱- پیشنهادات کاربردی
با توجه به معناداری ابعاد تخصص، تعلق، تکامل و تحول از متغیر اخلاق حرفه ای بر پیشرفت تحصیلی دانشآموزان به دبیران پیشنهاد می شود نسبت به پیشرفت تخصصی خود، داشتن حس تعلق به مدرسه و حرفه معلمی، کمال گرایی در حرفه، تغییر و تحول در سلوک و رفتار، توجه بیشتری نمایند.
با توجه به معناداری مهارت های ارتباطی دبیران با پیشرفت تحصیلی دانشآموزان به مسئولین پیشنهاد می شود که به مهارت های ارتباطی دبیران توجه بیشتری داشته باشند و آموزش مهارت های ارتباطی دبیران را در برنامه های خود داشته باشند.
به مسئولین پیشنهاد می شود با برگزاری کارگاه های آموزشی مهارت های ارتباطی دبیران را ارتقاء دهند.
با توجه به معناداری مولفه ادراک دیگران در مهارت های ارتباطی بر پیشرفت تحصیلی دانشآموزان به دبیران پیشنهاد می شود به مهارتهایی مانند خوب گوش دادن و درک دانشآموزان در کلاس، توجه بیشتری داشته باشند
۵-۴-۲- پیشنهادات پژوهشی
این تحقیق در مدارس و مقاطع دیگر مورد تحقیق قرار گیرد.
تاثیر مهارت ارتباطی و اخلاق حرفهای دانشآموزان بر پیشرفت تحصیلی خودشان بررسی شود

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 06:29:00 ب.ظ ]




اما چهارمین قوه، قوه شهویه است که از آن به نفس بهیمی تعبیر می‌شود. این قوه نیز از قوای شریفه‌‌ای است که خداوند به انسان و حیوان مرحمت فرموده و اگر آدمی فاقد آن می‌بود در اسرع وقت رو به زوال و نابودی می‌رفت و از طرفی چون تحصیل سعادت ابدی بدون اقامت در نشئه طبیعت انجام نمی‌گیرد، سعادت انسان و حیات ملکوتی او نیز مرهون این قوه شریفه است. این قوه در صورتی می‌تواند سبب سعادت انسان باشد که از حد اعتدال تجاوز نکند. بعلاوه نباید از تحت موازین عقلیه و شرعیه خارج شود. زیرا در آن صورت نه تنها سبب حصول سعادت نمی‌شود که مایه شقاوت انسان نیز خواهد بود. (امام خمینی، ۱۳۷۷: ۲۸۰)
حاصل سخن این است که از نظر ایشان، اگر انسان در این عالم در طریق انسانیت سیر کرده و سه قوه را تعدیل و تابع عقل نماید و نیز سیر باطن و ظاهر تحت میزان شریعت الهی باشد در عالم دیگر، صورت وی صورتی انسانی خواهد بود و الا اگر عقل وی تابع سه قوه دیگر باشد، هر یک از آن سه قوه که غلبه کند، صورت باطن ملکوتی نیز تابعی از آن خواهد بود. (امام خمینی، ۱۳۷۷: ۲۸۳ و ۲۸۴)

    1. ماهیت فضایل و رذایل در قوای چهارگانه و اقسام آنها

از نظر امام (ره) قوای چهارگانه، میزان فضایل و رذایل بوده و این گونه توضیح می‌دهند که حد اعتدال در هر یک از این قوا فضیلتی از فضایل نفسانی است و طرف افراط و تفریط هر یک، رذیله‌ای از رذایل. بنابراین، به نظر می‌رسد که همان ملاک ارسطو در باب فضایل یعنی حد وسط را مورد پذیرش قرار داده‌اند.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

ایشان فضایل را تحت چهار جنس حکمت، شجاعت، عدالت و عفت می‌دانند. حکمت را فضیلت قوه ناطقه، عفت را فضیلت قوه شهویه، شجاعت را فضیلت قوه غضبیه و عدالت را تعدیل فضایل سه‌گانه شمرده و هر یک را این چنین تعریف می‌کنند که حکمت تعدیل قوه نظریه و تهذیب آن؛ شجاعت، تعدیل قوه غضبیه و تهذیب آن، عفت، تعدیل و تهذیب قوه شهویه و عدالت هم تعدیل قوه عملیه و تهذیب آن است ( امام خمینی، ۱۳۷۷: ۱۵۱). سپس به بیان رذایلی که در دو طرف هر فضیلت قرار دارد، پرداخته و می‌فرمایند نفس بهیمی را جهت افراطی است که از آن به شره تعبیر کنند و مقصود از آن سر خود عمل کردن شهوت و به اطلاق وا گذاشتن نفس بهیمی و عنان گسیختگی قوه شهویه است. و اما در جهت تفریط آن، خمود قرار دارد که عبارت است از بازداشتن قوه شهوت از حد اعتدال . (امام خمینی، ۱۳۷۷: ۲۷۷ و ۲۷۸). و به عبارت دیگر مهمل گذاردن آنکه برای حفظ شخص ضروری است. حال اگر این قوه تحت میزان عقل و شرع، ارتیاض پیدا کند و متحرک به حرکات عقلیه و شرعیه گردد یک ملکه اعتدال در آن پدیدار می‌شود که از آن به عفت تعبیر می‌شود.
ایشان در مقام بیان قوه غضبیه می‌فرمایند که از شعب اعتدال قوه غضبیه، حلم است و آن عبارت است از ملکه‌ای که نفس را به واسطه آن، طمأنینه حاصل می‌شود و هیجان بی‌موقع، عارض او نشود و اگر بر خلاف میل نفسانی او چیزی رخ دهد از حوصله بیرون نرود (امام خمینی، ۱۳۷۷: ۳۶۷). بنابراین شخص شجاع، کسی است که کارهایش از روی طمأنینه نفس باشد. اگر قوه غضبیه نیز تحت تصرف عقل و شرع تربیت شود، یکی از وسایط رسیدن به سعادت خواهد بود.
اما در جانب افراط ملکه فاضله شجاعت، تهور قرار دارد که عبارت است از نترسیدن در مواردی که ترس سزاوار است و در جانب تفریط آن جبن قرار دارد که از ملکات رذیله است و به معنای فرو نشستن از اقدام، و سستی نمودن از انجام فرایض (امام خمینی، ۱۳۷۱: ۳۹۱). و به عبارت دیگر ترسیدن در مواردی است که سزاوار ترس نیست.
ابن مسکویه در رابطه با خطر بسیار زیاد این قوه و اینکه به سرعت کارهای بسیار بزرگ خانمان‌سوز انجام می‌دهد، می‌گوید که مثل انسان در حال فوران غضب مثل غاری است که در آن آتش افروزند و در آن شعله‌های آتش محبوس شود و از شدت فوران آن سخت صدا کند. خاموش نمودن چنین آتش سوزانی بسیار مشکل است زیرا هر چه برای خاموش نمودن آن، آب بریزند آن را بلع کند، چنان که آنها را به صورت آتش در آورد و بر اشتعال خود به واسطه آنها بیفزاید. (ابن مسکویه، ۱۴۱۵ق: ۱۶۵) خواجه طوسی نیز در «اخلاق ناصری» به همین مطلب اشاره داشته و این قوه را بسیار خطرناک تلقی می‌کند. (طوسی، ۱۴۱۵ق‌: ۱۷۵)
اما فضیلت حکمت متوسط بین رذیله سفه است که از آن به جربزه تعبیر می‌شود. در کتاب «تاج العروس» از آن به طیش و خفت و سبکی (زبیدی، ۱۹۶۹م، ج ۹: ۳۹۰) تعبیر می‌شود و در مقابل آن سکونت و بردباری است. بنابراین، سفاهت، همان سبک مغزی و خفت عقل و استعمال فکر است در غیر مواردی که سزاوار است. رذیله دیگر بله است به معنای تعطیل فکر در مواردی که سزاوار است (امام خمینی، ۱۳۷۱: ۳۹۱).
امام(ره) در جای دیگر می‌فرمایند اعتدال حقیقی جز برای انسان کامل که از اول سیر تا انتهای وصول هیچ منحرف نشده است، مقدور نیست و آن به تمام معنا، خط احمدی و محمدی است و دیگران سیر به تبع کنند نه به اصالت و چون خط مستقیم و اصل بین دو نقطه، بیش از یکی نیست از این رو، فضیلت به قول مطلق و سیر بر طریق عدالت و اعتدال، بیش از یکی نیست ولی رذایل را انواع بسیار بلکه غیرمتناهی است (امام خمینی، ۱۳۷۱: ۱۵۲ و ۱۵۳). سپس امام(ره) با استناد به قول افرادی چون ابن مسکویه و خواجه نصیرالدین طوسی اجناس رذایل را به هشت قسم تقسیم کرده و برای هر یک از فضایل چهارگانه دو طرف یکی حد افراط و دیگری، حد تفریط، قائل می‌شوند (ابن مسکویه، ۱۴۱۵ق: ۳۸ و ۳۹)

    1. عدالت به عنوان ام الفضایل

امام(ره) در مقام توضیح فریضه عادله و علت توصیف فریضه به عادله در حدیث بیست و چهارم می‌گویند که چون خلق حسن خروج از حد افراط و تفریط است و هر یک از دو طرف افراط و تفریط مذموم. پس عدالت که حد وسط و تعدیل بین آنهاست، مستحسن است (امام خمینی، ۱۳۷۷: ۳۹۱). ایشان در جای دیگر در توصیف عدالت می‌گویند که عدالت، حد وسط بین افراط و تفریط و از امهات فضایل اخلاقی است بلکه عدالت مطلقه، تمام فضایل باطنی و ظاهری است. مطابق این تعریف، عدالت، همه فضیلت خواهد بود نه جزئی از آن و در مقابل، جور که ضد آن است نیز همه رذیلت‌هاست نه جزئی از آن (امام خمینی، ۱۳۷۱: ۱۵۰). بر اساس نظر ایشان، عدل و جور از امهات بوده و جنود بسیاری تحت آن دو می‌باشند. البته هم امام (ره) و هم نراقی اساس این مطلب را از ارسطو دانسته‌اند زیرا وی عدالت را به دو قسم عدالت بالمعنی الاخص و عدالت بالمعنی الاعم تقسیم می‌کند. مطابق این تعریف، چون عدالت، حد وسط بین افراط و تفریط است از نقطه عبودیت تا مقام ربوبیت بر خط مستقیم قرار دارد. بنابراین طریق سیر انسان کامل از نقطه نقص عبودیت تا کمال عز ربوبیت، عدالت است که خط مستقیم و سیر معتدل است. پس صراط مستقیم اشاره به همین سیر اعتدالی دارد و به تعبیری چون خط مستقیم یکی است پس فضیلت به قول مطلق و سیر در طریق عدالت و اعتدال نیز بیش از یکی نخواهد بود.
تعبیر امام صادق(ع) در مورد صراط مستقیم و اینکه «از مو باریک‌تر و از شمشیر تیزتر است» (مجلسی، ۱۴۰۳ه‍، ج ۸: ۶۴) برای همین است که حد اعتدال، وسط حقیقی است (امام خمینی، ۱۳۷۱: ۱۵۲). اما امام(ره) در علم اخلاق به وسط حقیقی و اعتدال حقیقی توجه دارند در حالی که نراقی چون نیل به آن را بسیار مشکل می‌دانند از وسط اضافی، سخن بـه میان آورده‌اند.
امام(ره) در تبیین اعتدال و توضیح جایگاه آن و اعتقاد به اینکه عدالت از فضایل بزرگ انسانی است می‌فرمایند که مقصود از عدالت در اخلاق نفسانیه، اعتدال قوای سه‌گانه شهویه، غضبیه و شیطانیه است. عدالت در مورد جلوه معارف الهیه و جلوات توحید در قلب اهل معرفت، عبارتست از عدم احتجاب از حق به خلق و از خلق به حق و به عبارت دیگر رؤیت وحدت در کثرت و کثرت در وحدت که این مختص «کمّل اهل الله» است.
اما عدالت در عقاید و حقایق ایمانیه عبارتست از ادراک حقایق وجودیه علی ما هی علیه از غایه القصوای کمال اسمائی تا منتهی النهایه رجوع مظاهر به ظواهر که حقیقت معاد است و توحید، غایت قصوای سیر انسانی و توجه به کمال مطلق است (امام خمینی، ۱۳۷۱: ۱۴۸).
امام(ره) پس از آنکه تعدیل قوای نفسانی را مقدمه وصول به کمال انسانی قلمداد کرده و در واقع غایت و نتیجه اعمال را هم کمال انسان معرفی می‌کنند، می‌فرمایند که جمیع اعمال صوریه و اخلاق نفسیه، مقدمه معارف الهیه است و آنها نیز مقدمه حقیقت توحید است که غایت قصوای سیر انسانی و منتهی النهایه سلوک عرفانی است. بنابراین از نظر امام(ره) غایت در اعمال و افعال انسانی، وصول به توحید است لیکن برای آغاز سیر در شرح حدیث جنود عقل و جهل[۶] می‌فرمایند که معرفت عقل و جهل و جنود آنها، مقدمه‌ای برای هدایت است و در تبیین هدایت نیز بیان می‌کنند که این هدایت یا هدایت کیفیت استکمال نفوس و تنزیه و تصفیه آن است و یا هدایت مطلق که البته، هدایت به معرفت الله، اصل و اساس آن است.
دلیل این مطلب آنکه، معرفت الله، نتیجه معرفت عقل و جهل و جنود آنهاست و تا معرفت به مهلکات و منجیات نفس، حاصل نشود، نفس صفای باطنی پیدا نمی‌کند و تا چنین نشود و به کمالات متوسطه نرسد، محل جلوه اسما و صفات و معرفت حقیقیه قرار نگرفته و بــه کمال معرفت نمی‌رسـد. بنابراین، غایت، هـمان معرفـتی می‌شود که بر اساس این مقدمات حاصل می‌گردد (امام خمینی، ۱۳۷۷: ۵۷ و ۵۸).
امام(ره) همچنین بیان می‌کنند که توجه به کمال مطلق و عشق به آن از فطریات انسان است و کمال مطلق را نیز حق تعالی، معرفی می‌کنند زیرا ذات مقدس، بسیط‌الحقیقه است و بسیط‌الحقیقه، باید کمال و جمال مطلق باشد و دیگر موجودات جلوه‌ای از جلوات فعل و رشحه‌ای از رشحات مقدس اویند (امام خمینی، ۱۳۷۷: ۶۰).
اما سؤال این است که برای نیل به این مراحل از چه وسیله‌ای باید مدد گرفت؟ امام(ره) می‌فرمایند که حقایق عقلیه را حق‌تعالی در قرآن و انبیا و ائمه در احادیث شریفه بیان داشته‌اند تا هر کس به مقدار فهم خود، نصیبی از آنها داشته باشد و اضافه می‌کنند که قرآن شریف، جامع همه معارف و حقایق اسما و صفات است و جامع اخلاق و دعوت به مبدأ و معاد و زهد و ترک دنیا و رهسپار شدن به سر منزل حقیقت پس می‌توان از اینها به عنوان چراغ راهنمای راه کمال خود به نحو احسن استفاده و آنها را الگوی خود قرار داد.

    1. تناسب صور اخروی با ملکات نفس

به نظر امام (ره) از آن جا که مقام جسمانیت و صورت ظاهره انسان در عالم آخرت و نشئه ماورای عالم طبیعت، تابع صورت روحانیه و مقام نفس است، بنابراین، صورت انسانی در عالم آخرت که روز ظهور ملکات نفسانیه است از هشت صورت، خارج نیست (امام خمینی، ۱۳۷۱: ۱۴۹ و ۱۵۰)
نراقی نیز به همین مطلب اشاره داشته و معتقد است که نظریه تجسم اعمال بر ظهور ملکات نفسانی در عالم، تطبیق داشته و صور اخروی انسانها متناسب با ملکات نفس اوست که در دنیا شکل گرفته است.[۷] (نراقی، ۱۳۸۳هـ، ج ۱: ۳۱۰)
اما مقصود امام(ره) از هشت صـورت این است کـه اگر انسان در ایـن عالم در طریق مستقیم انسانیت سیر کند و بین سه قوه، تعدیل برقرار کرده و آنها را تابع عقل کند و بعلاوه، سیر باطن و ظاهر تحت میزان شریعت الهی انجام شود، صورت روح و باطن او صورت انسانی خواهد شد و لذا صورت جسمانیه و ظاهر او در آن عالم به صورت انسانیت است و لیکن اگر مقام روحانیت نفس و عقل او تابع سه قوه دیگر شود در این صورت، هر یک از سه قوه که غلبه کند و دیگر قوا را تحت نفوذ خود قرار دهد، صورت باطن ملکوتی، تابع آن می‌شود. بنابراین اگر غلبه با قوه غضبیه شود، صورت ملکوتی او به شکل سبعی از سباع و اگر غلبه با قوه شهویه باشد به شکل بهیمه‌ای از بهائم و اگر قوه واهمه غلبه کند به شکل شیطانی از شیاطین خواهد بود.
اما گاهی ممکن است دو قوه از این قوا، حاکم شوند یعنی در عین اینکه انسان در کمال غضب است در کمال شهوت نیز باشد در این صورت، صورت مزدوجه ملکوتیه، پیدا شود که نه این است و نه آن و گاهی ممکن است هر سه قوه در حد کمال باشد که در آن حالت، باطن او تابع هر سه می‌شود و یک صورت مزدوجه از هر سه پیدا می‌شود (امام خمینی، ۱۳۷۱: ۲۸۵).
در واقع صورت انسانیه فقط یکی از این هشت صورت است و بقیه صور، صور غیر انسان است. همه مواد پیش‌گفت در صورتی است که قوای ثلاثه به جانب افراط بیفتند اما هم چنان که جانب افراط، مفسد مقام انسانیت است و آدمی را از حقیقت و فضیلت انسانیت، خارج می‌کند به همان صورت، طرف تفریط نیز از مفسدات مقام انسانیت و در واقع از ملکات رذیله به شمار می‌رود (امام خمینی، ۱۳۷۱: ۱۵۰).
نتیجه آن که نفس، واجد قوای متعددی است و با آن ها افعال خود را انجام می دهد این قوا متعددند تا آن جا که افعال جنسا مختلف باشند ولی اگر افعال دارای جنس واحدی باشد قوه ای واحد مبدا آن ها خواهد بود. در خصوص حواس ظاهری پنج قوه ثابت می شود: بساوایی، چشایی، بویایی، بینایی و شنوایی زیراافعال آن ها جنسا مختلفند. همچنین تعدد حیثیات نظیر دو حیث قبول و حفظ یا ادراک و حفظ موجب تعدد قوای باطنی با یکدیگر و ظاهری با باطنی می شوند نیزجسمانی و غیر جسمانی بودن یا زمینی و آسمانی بودن باعث تکثر قوا می شود به علاوه انفکاک وجودی از دیگر ملاکهای تعدد قوا است.
بنابراین هر قوه خادمی با فعل خود زمینه و شرایط را برای انجام فعل قوه مخدوم فراهم می سازد این سلسله ادامه دارد تا این که تمام قوا با افعال خود شرایط را برای انجام فعل قوه مخدوم کل که عقل بالمستفاد یا عقل قدسی باشد فراهم آورند.

    1. ارتباط قوا با نفس و بالعکس

ابن سینا و سایر علمای ما قوا را خادم و آلات نفس دانسته اند. همان گونه که درتعریف نفس گذشت نفس کمال اول برای جسم طبیعی (بدن) بود که افعالش را باآلات و قوای متعدد انجام می داد نفس ، قوا و نیز بدن را جهت نیل به کمال خود به کار می بندد و آن ها را به انواع مختلف استعمال و استخدام می کند نفس مبدا قواست و قوا خود مبادی افعالند بنابراین نفس مبدا المبادی است و جامع و مجمع و رباط قوا و مؤلف و مرکب آن ها و بدن و اسطقسات می باشد. اکنون باید دید قوا بانفس چگونه عمل می کنند و نفس چگونه آن ها را به کار می بندد.
پرداختن نفس به حواس مانع از توجه به ذات خویش و به کلیات می باشد؛ مثلا درتنبیهی که برای اثبات نفس و این که نفس، بدن و بدنی نیست بیان داشته است از این جا شروع می کند که اگر هر یک از حواس را از کار بیندازیم مثلا چشم را ببندیم و نیز در هوای طلق باشیم تا حس لامسه تحریک نگردد و بین اعضا تفرقه اندازیم تا لمس ادراک کم تری کند بعد از حصول این شرایط نفس می بیند که ذاتش ثابت است اگر نیک بنگرد مشاهده می کند که ذاتش غیر از بدن و اعضاء آن است (ابن سینا، ۱۳۷۹، ج ۲: ۲۹۲).
یکی از نتایجی که از این تنبیه به دست می آید این که هر چه توجه نفس به حواس افزون تر باشد این خود مانع توجه نفس به ذات خویش می شود و بالعکس هر چه التفات به آن کمتر باشد زمینه جهت غور در نفس بیش تر فراهم خواهد شد، همان گونه است محسوسات و معقولات که گویا بین آن ها تمانعی وجود دارد و اساسا چون نفس دو جنبه داشت: جنبه فوق و جنبه دون، این دو بعد، متمانع و متعاندند و دل مشغولی به یکی موجب انصراف از دیگری می شود و شواغل بدنی نظیر احساس، تخیل، شهوت و . . . مانع غور عقلانی و شهودی می شود:
«ان جوهر النفس له فعلان فعل له بالقیاس الی البدن وهو السیاسه وفعل له بالقیاس الی ذاته والی مبادئه وهو الادراک بالعقل وهمامتعاندان متمانعان فانه اذا اشتغل باحدهما انصرف عن الاخرویصعب علیه الجمع بین الامرین وشواغله من جهه البدن هی الاحساس والتخیل والشهوات والغضب والخوف والغم والفرح والوجع وانت تعلم هذا بانک اذا اخذت تفکر فی معقول تعطل علیک کل شیء من هذه الا ان تغلب هی النفس وتقسرها راده ایاها الی جهتها وانت تعلم ان الحس یمنع النفس عن التعقل(ابن سینا، ۱۳۷۷: ۳۶۹ و ۳۷۰)
جهت دیگر این که اشتغال به برخی قوا مانع از کمک نفس به قوای دیگر در انجام فعلشان می باشد، زیرا شان نفس این است که اگر به امور باطنی پرداخت از امور ظاهری غافل می گردد و اگر به امور خارجی مشغول شد از باطنیات غفلت می ورزد؛ مثلا اگر نفس میل به محسوس کرد در تخیل و تذکر ضعیف می گردد و اگربه قوه شهوانی پرداخت از قوه غضبی باز می ماند و اگر به افعال تحریکی دل بست از افعال ادراکی غافل می شود و بالعکس، حال اگر فرض کنیم که به قوه ای از قوا مشغول نباشد در این صورت قوه ای که اقواست غالب می شود و نفس را به خود مشغول می دارد.
حال می توان پرسید که چرا و به چه علت نفس از پرداختن به قوه ای منصرف شده، بدان مشغول نمی گردد ؟ پاسخ این است که به چهار علت :
« لآفه او لضعف شاغل عن الاستکمال کما فی الامراض وکما فی الخوف و اما ان یکون لاستراحه اما کما فی النوم و اما ان یکون لکثره انصراف الهمه الی استعمال القوه المنصرف الیها عن غیرها» (شریف، ۱۳۷۰، ج ۱: ۶۹۶ – ۷۰۰)
بنابراین چون از نفس افعال متقابلی سر می زند نظیر شهوت و غضب یا دفع وجذب و متکفل هر یک قوه ای خاص است هر گاه نفس به فعل یکی مشغول شد از دیگری باز می ماند و از این روست که نفسی که مستعمل آلات محرکه و مدرکه و اساسا مستعمل بدن است معمولا نمی تواند به جمیع امور و ابعاد نفس و قوا به طور یکسان و هم زمان بپردازد و کسر و انکسارهایی و اقبال و ادبارهایی خواهد داشت و توجه به شانی او را از توجه به شان دیگر باز می دارد و از این جاست که فرموده اند: اگر مایلی به ادراک معقولات و شهود ذات نایل شوی از خواطر و محسوسات دل برکن و با مراقبت چشم و گوش دل باز کن.
البته تعاند و تمانع بین قوا مربوط به نفوس معمولی است نفوس عالیه که به مقام جمع الجمع ، واصل شده اند مظهر «لایشغله شان عن شان» شده تربیت قوه ای آنان را از همت به قوای دیگر باز نمی دارد.
نتیجه
انسان موجودی چند بعدی و پیچیده است که شناسایی دقیق او بررسی همه جانبه نیاز دارد. مباحث انسان شناسی محور تمام مطالعات علوم انسانی است؛ به عبارت دیگر انسان شناسی به عنوان محور مشترک رشته های علوم انسانی عمل می کند. پس انسان به واسطه وجود چند بعدی و ذومراتب، می تواند با روش های مختلف شناختی مورد بررسی قرار گیرد.
روش تجربی، وجود انسان را از دریچه حس و تجربه و با بهره گرفتن از علومی، مانند: فیزیولوژی، روان شناسی، مردم شناسی و … مورد مطالعه قرار می دهد. روش عقلی، با نگاه کلان به ابعاد وجودی انسان و مبدأ و غایت او به کشف جایگاه وی در نظام آفرینش می پردازد و با کمک از فلسفه، لایه های غیر مرئی و ماورای طبیعت او را به نمایش می گذارد. روش عرفانی، با بهره گیری از کشف و شهود و سیر و سلوک عرفانی جایگاه و مقام و منزلت انسان را در نظام هستی مشخص می کند. و در نهایت روش دینی، با توجه به تعالیم وحیانی و الهی به آدمی می نگرد و به دلیل اتصال به علم لایزال الهی از جامعیت کامل برخوردار است و منحصر در قلمرو خاص نمی باشد و از اتقان و استحکام کافی برخوردار است و خطا در آن راه ندارد، و در بینش ساختاری آن رابطه تمام ابعاد وجودی انسان مورد توجه قرار دارد.
همه معارف بشری از آن جا که مربوط به انسان است؛ اعتبار خود را از نوع نگرش انسان به خود دریافت می کند. پذیرش طبیعت و سرشت مشترک برای انسان باعث می شود که اولاً: خود را در مرتبه والاتر و برتر از حیوان بداند، ثانیاً: همواره در پی شناخت راه های وصول برای رسیدن به سعادت و کمال برآید.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 06:29:00 ب.ظ ]




بومیرند ویژگی‌های این والدین را این‌گونه توصیف می کند: بر اساس تعریف، شیوه‌ی استبدادی نشانگر والدی است که می‌کوشد رفتارها و نگرش‌های کودک را بر اساس یک دسته معیارهای رفتاری شکل داده و کنترل و ارزیابی کند. معیارهایی که معمولاً مطلق بوده و قدرتی بالاتر آنها را تعیین کرده است. او اطاعت کردن را یک حُسن تلقی می‌کند و در مواقعی که اعمال و رفتار کودک در تعارض با معیارهای رفتاری وی قرار می‌گیرد از تنبیه و اعمال زور برای مهار خواسته‌ی کودک استفاده می‌کند. او به القاء ارزش‌هایی همچون احترام به قدرت و احترام به کار، احترام به حفظ نظم و ساختار سنتی باور دارد. او روابط کلامی را تشویق می‌کند و معتقد است که کودک باید هر آنچه را که از نظر والدین درست است، بپذیرد (باوم ریند، ۱۹۷۱).

( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

۲-۷- پیشینه نظری
۲-۷-۱- نظریه اریکسون:
بنابر نظریه تحول روانیاجتماعی اریکسون، شکل­ گیری شخصیت بر طبق مراحل و بر اساس رشد بدنی که تعیین کننده کشش فرد نسبت به جهان خارجی و هشیارشدن وی نسبت به آن است تحقق می‌پذیرد. بر اساس مراحل هشت­گانه روانی اجتماعی اریکسون، اهداف و سبک­های فرزندپروری والدین در مراحل مختلف رشد تغییر می­ کند (هترینگتون،۱۹۷۸،به نقل از اسلمی،۱۳۸۵).
در مرحله اول رشد روانی اجتماعی اریکسون که اعتماد در برابر عدم اعتماد می‌باشد و از تولد تا هیجده ماهگی را شامل می­ شود. هدف اصلی فرزندپروری در این مرحله، پاسخگویی به نیازهای فرزند می­باشد. هدف اصلی فرزندپروری برای کودکانی که در سنین هیجده ماهگی تا سه سالگی به سر می­برند و در مرحله خودمختاری در برابر شک وتردید می­باشند،کنترل رفتار فرزندان می‌باشد.برای کودک سه تا پنج ساله که در مرحله ابتکار در برابر احساس گناه به سر می­برد،هدف عمده فرزندپروری باید پرورش خود گردانی باشد (هترینگتون، ۱۹۷۸، به نقل از اسلمی،۱۳۸۵).
مرحله چهارم که اریکسون این مرحله را کارایی در برابر احساس حقارت نامیده است و کودکان پنج تا یازده ساله را در بر می­گیرد، هدف اصلی فرزندپروری ترقی دادن و پیشرفت کودک است.در مرحله پنجم که دوران نوجوانی است(یازده تا سیزده سالگی) مرحله هویت در برابر آشفتگی می­باشد، هدف اصلی فرزندپروری تشویق به استقلال و حمایت­های عاطفی است(هترینگتون،۱۹۷۸، به نقل از اسلمی،۱۳۸۵).
۲-۷-۲- نظریه مورای
هنری مورای نخستین نظریه­پرداز شخصیت به این مجادله علاقمند بود که آیا شخصیت به صورت ساختار صفات بهتر توصیف می‌شود(آلپورت، ۱۹۶۱) یا به صورت پویاتر برحسب نیازها یا انگیزه‌ها بهتر توصیف می‌گردد. از نظر مورای، بسیاری از رفتارها(نه همه آنها)، توسط مجموعه‌ای از نیازهای انسانی همگانی توصیف می‌گردد. مهم‌ترین کمک مورای به مطالعه انگیزش، مفهوم نیاز اوست و نیازها پایه فیزیولوژیکی دارند و نیروهای زیست‌شیمیایی را در مغز درگیر می‌سازند.
نیازها یا از فرآیندهای درونی و یا از وقایع بیرونی ناشی می‌شوند ولی همه نیازها در شخص تولید تنش می‌کنند و شخص برای کاهش تنش با ارضاء نمودن نیاز عمل می‌کند هر فرد را می‌تواند صاحب مجموعه ­ای مشخص از نیازهای اساسی در نظر گرفت که رفتارش را جهت ارضاء آن نیازها که برای شخصیتش حیاتی هستند نیرو بخشیده و هدایت می‌کند (سیدمحمدی، ۱۳۷۶).
برخلاف رویکردهای شناختی، مفهوم نظری مورای بیشتر متأثر از مدل های بیولوژیکی بود تا فیزیکی. بر طبق نظر وی، محیط می‌تواند نیاز را بروز دهد و می‌تواند در جهت بازداری از نیاز و رفتار مربوط به هدف ارائه دهد او بین محیط ادارک شده و محیط مورد هدف، فرق می‌گذارد.
به نظر مورای چیزی که اهمیت دارد محیط ادارک شده بین محیط ادارک شده است و افراد براساس ادارک خویش از محیط اطراف عمل می‌کنند (واینر، ۱۹۹۰).مورای فهرستی از نیازهای انسانی را تهیه کرد که عبارت بود از: نیارهای متضاد(مثل تسلط و دنباله‌روی)، نیازهای عقلی (مثل درک کردن)، نیازهای تلاش(مثل پیشرفت)، نیازهای اجتماعی(مثل مهرورزی) و نیازهای دفاعی (مثل تحقیرگریزی).
در نظام مورای، جفت بودن نیازها مهم بودند زیرا وی معتقد بود تمام نیازها تا اندازه‌ای با یکدیگر هماهنگ‌اند. یک نیاز امکان دارد با نیاز دیگر در تضاد باشد. امکان دارد نیازهای دیگر در هم ادغام شوند (مثل پرخاشگری و تسلط)در حالی که نیازهای دیگر ممکن است یکدیگر را تسهیل نمایند (مثل پیشرفت و عمل متقابل). تعریفی که مورای از نیاز ارائه می‌دهد این است «نیاز تصور آدمی از نیرویی است که در مغز جای دارد و اندیشه و عمل را چنان تنظیم می‌کند که وضعیت موجود نامطلوبی را به جهت موجب گردد تصادفی و خود به خودی نیست و مقصود از وضعیت نامطلوب این است که نیاز زاده­ی نارضایتی است و آدمی را به سوی هدف رضایت‌بخش متوجه می‌سازد از نظر نیازها پنج ویژگی عمده دارند که عبارتند از:
۱- نتیجه مستقیم یک جریان درونی (انگیزه درونی) یا نتیجه عوامل خارجی هستند.
۲- همیشه با یک خلق انفعالی یا هیجانی همراهند.
۳- خفیف یا شدید هستند.
۴- گذرا یا کم‌دوام یا پایدار و بادوام هستند.
۵- سبب رفتاری نمایان یا فعالیت روانی ناآشکار (خیال‌بافی) هست.
مورای در تشکیل شخصیت به عوامل زیستی اهمیت زیادی می‌دهد. جمله معروف «اگر مغز نباشد شخصیت نیست» مؤید تکیه بیش از حد مورای بر پایه‌های زیستی است. نظریه‌ی مورای در شخصیت ریشه در نظریه نیروهای تحریکی شخصیت دارد از نظر مورای شخصیت عبارتند از: نیازها (انگیزه‌های درونی) فشارها (محرک‌های خارجی)، نیازهای عاطفی، ارزش‌ها و عمل متقابل هستند (سیاسی، ۱۳۷۸).
۲-۷-۳- نظریه شیفر
شیفر از جمله کسانی است که در این زمینه پژوهش‌هایی انجام داده است. او براساس مشاهداتی که از تعامل کودکان ۱ تا ۳ ماهه با مادرنشان انجام داد. طرح یک طبقه‌بندی براساس دو جنبه رفتار والدین یعنی آزادی- کنترل (سهل‌گیری در مقابل سخت‌گیر) سردی- گرمی (پذیرش و طرح) ارائه نمود. او نتیجه گرفت که مادران پذیرنده یا طردکننده می‌توانند سخت‌گیر یا آسان‌گیر باشند. این دو بعد اساساً به سطوح حمایت عاطفی که والدین درمورد کودکانشان به کار می‌برند و نیز اشاره به کنترل دارد که والدین درمورد کودک خود اعمال می‌کنند. بدین‌ترتیب از ترکیب این دو بعد الگوهای مختلف رفتار والدین شکل می‌گیرند. به طور کلی، بسیاری از رفتارهای والدین می‌تواند در مدلی چهار بعدی قرار گیرند (یعقوب‌خانی و غیاثوند، ۱۳۷۲).
والدین گرم(با محبت) و آزاد گذارنده:این والدین معمولاً بعنوان والدین نمونه شناخته می­شوند. کودکان آنها دارای استقلال بوده و رفتارهای اجتماعی مناسبی دارند. محبت وگرمی توام با آزادی موجب می­ شود به علت داشتن فضای مناسب برای برون­ریزی و عدم وجود پاسخ­های نامناسب و حالت­های پرخاشگری از سوی والدین،حالت­های پرخاشگری در کودکان چنین خانواده هایی مشاهده نگردد.مشخصات کودکان این والدین عمدتاًدارای اعتماد به نفس،احساس خودمختاری،تمایل به کنترل محیط و گرایش به سمت رفتارهای دوستانه نسبت به همسالان است(شفر ۱۹۹۳، به نقل از احدی،۱۳۷۳).
والدین گرم و کنترل­ کننده(محدود کننده): گاهی محبت والدین محدودیت­هایی را نیز به دنبال دارد.این والدین فرصت کسب تجربه و یادگیری را از کودکان سلب می­ کنند. آنها با محبت افراطی موجب گرفتن آزادی لازم از کودک می شوند.کودکان چنین خانواده­هایی معمولاً وابستگی بیشتری را نشان می­ دهند. این کودکان در مقایسه با فرزندان والدین با محبت و آزاد گذارنده،خصومت و پرخاشگری بیشتری از خود نشان می­ دهند ودر روابط با همسالان خود مسلط نیستند. شفر معتقد است محدودیت اعمال شده از سوی والدین در سه سال اول زندگی نسبت به بعد از آن تاثیر عمیق­تری بر رفتار کودک خواهد گذاشت (همان).
والدین سرد و متخاصم(آزاد گذارنده): تفاوت کودکان این گروه با گروه قبلی در این است که همراه شدن عامل خصومت با عامل آزادی موجب ایجاد رفتارهای پرخاشگرانه به شدیدترین حالت در این کودکان می‌شود. تحقیقات نشان داده که والدین کودکان بزهکار این الگوی تربیتی را در مورد فرزندانشان اعمال می‌کنند (همان)
والدین سرد و کنترل کننده: رفتارهای خصومت­آمیز این والدین که بیشتر بر اصل تنبیه استوار است به همراه سخت­گیری و محدودیت شدیدی که نسبت به فرزندانشان اعمال می­ کنند، موجب ایجاد احساس خصومت شدید در فرزندان آنها می­ شود. از سویی عدم اجازه به کودک در ظاهر ساختن این احساس خصومت،کودکان را عصبانی بار می ­آورد. تمایل به خودکشی و خودآزاری در سنین بزرگسالی در این کودکان قابل مشاهده است. این کودکان معمولاً در روابط اجتماعی ناموفق­اند. گوشه گیری،خجالت و عدم اعتماد به نفس در این کودکان به وفور یافت می­ شود(همان).
۲-۷-۴- نظریه زیگلمن
زیگلمن روش­های ارتباطی والدین و فرزندان را به چهار قسمت کلی تقسیم کرده است:
۱- والدین مقتدر ۲- والدین مستبد ۳- والدین سهل­گیر ۴- والدین مسامحه­گر یا بی­اعتنا، که در زیر ویژگی‌های هر یک از آنها را مورد بحث قرار می‌دهیم.
والدین مقتدر: والدین مقتدر انعطاف­پذیر و مطالبه­کننده هستند. آنها بر روی فرزندانشان کنترل اعمال می­ کنند اما در عین حال پذیرنده و پاسخ دهنده نیز هستند. به طور پیوسته آن قوانین را اجرا می­ کنند. آنها همچنین دلیل و منطق این قوانین و محدودیت ها را توضیح می‌دهند. نسبت به نیازها و دیدگاه­ های کودکانشان پذیرنده هستند و مواقعی که آنها در حال توصیه به فرزندان هستند احترام فرزندانشان را نیز رعایت می­ کنند (زیگلمن،۱۹۹۹).
مقررات واضحی برای رفتارهای کودکان وضع می­ کنند. قاطع هستند ولی سخت­گیر و تحمیل کننده نیستند. روش­های انضباطی شان، حمایتی است تا اینکه تنبیهی باشد. آنها می­خواهند کودکانشان ابراز وجود کنند. همچنین این کودکان از لحاظ اجتماعی مسئولیت­پذیر و خودنظم­ده و اهل مشارکت می­باشند (بامریند،،۱۹۹۱ به نقل از زیگلمن،۱۹۹۹)والدینی که از سبک اقتدار منطقی استفاده می‌کنند به فرزندان خود می­آموزند که درگیری و اختلاف نظر با در نظر گرفتن نقطه نظر فرد دیگر و در چارچوب گفتگو، به طور موثر حل خواهد شد. آنها متناسب با سن فرزندانشان به آنها مسئولیت می­ دهند و برای رسیدن فرزندان به حداکثر سطح رشدی لازم برای دستیابی به یک فردیت مطمئن و مستقل، ساختار لازم را فراهم می­آورند (زیگلمن،۱۹۹۹).
والدین مستبد: این والدین قوانین را به طور انعطاف­ناپذیری تحمیل می‌کنند. از نظر تربیتی خشن و تنبیه گرند. با رفتار بد مقابله می‌کنند و کودک بدرفتار را تنبیه می­ کنند. ابراز محبت و صمیمیت آنها نسبت به کودکان در سطح پایین است. آنها امیال کودکان را در نظرنمی­گیرند و عقایدشان را جویا نمی­شوند. کودکان دارای چنین والدینی، ثبات روحی و فکری ندارند و خویشتن را بدبخت می‌پندارند. آنها زود ناراحت می‌شوند و در برابر فشارهای روانی آسیب­پذیرند.والدین مستبد از نظر درخواست کنندگی و دستوردادن در سطح بالایی هستند اما پاسخ دهنده نیستند. آنها قدرت مدار و واضع قانون هستند و انتظار دارند دستوراتشان بدون توضیح دادن اطاعت شود. همچنین آنها محیط های ساختار یافته با قواعد واضح فراهم نمی­کنند (زیگلمن،۱۹۹۹).
والدین سهل­گیر: این والدین نسبت به آموزش رفتارهای اجتماعی سهل انگار هستند. نظم و ترتیب و قانون کلی در این نوع خانواده حاکم است و پایبندی اعضا به قوانین و آداب و رسوم اجتماعی بسیار کم است. هر کس هر کاری که بخواهد می ­تواند انجام دهد. فرزندان در چنین خانواده هایی دارای استقلال فکری و عملی هستند و به سبب هرج و مرج، نوعی تزلزل روحی در این­گونه خانواده ها به چشم می­خورد.این تزلزل باعث بی­بندوباری کودکان شده و سبب می­ شود آنان نسبت به زندگی احساس مسئولیت نکنند. همچنین از ویژگی­های فرزندان رشدیافته در چنین خانواده هایی می­توان گفت آنها در مقابل بزرگسالان مقاوم و لجوجند. آنها دارای اتکای به نفس پایینی هستند، زود خشمگین و زود خوشحال می­شوند، تکانشی و پرخاشگرند و در مقابله با فشارهای روانی دچار مشکل می‌شوند (زیگلمن، ۱۹۹۹).
والدین مسامحه گر یا بی­اعتنا (بی­کفایت یا طرد کننده): والدینی که کنترل پایین و پذیرش پایین را ترکیب می‌کنند، نسبتاٌ در پرورش کودکانشان غیرمداخله گر هستند. به نظر می‌رسد آنها از فرزندانشان مواظبت نمی‌کنند و ممکن است آنها را طرد کنند. به عبارت دیگر آنها به گونه ­ای غرق در مشکلات خود شده‌اند که نمی ­توانند نیروی کافی برای برقراری و اجرای قوانین اجتماعی انجام دهند (زیگلمن،۱۹۹۹). والدین بی‌توجه،هم کم­توقع و هم طردکننده هستند. فرزندان آنها یعنی کودکانی که محبت یا پذیرش ناچیزی از جانب والدین خود تجربه کرده ­اند و همزمان انضباط کم یا نظارت ناهماهنگ والدین در مورد آنها اعمال شده است، در سال­های بعدی مشکلات سازگاری نشان می­ دهند؛ به ویژه زمانی­که تنبیه بدنی روی آنها اعمال شده باشد. وقتی کودکان تنبیه بدنی تجربه می­ کنند، می­آموزند که استفاده از خشونت روش مناسبی برای حل درگیری و اختلافات است. در نتیجه تمایل پیدا می­ کنند از چنین روشی برای حل درگیری و اختلافات استفاده کنند. از همین رو کودکانی که تنبیه جدی شده ­اند در خطر ابتلا به مشکلات رفتاری قرار دارند و به آزار و اذیت دیگران می­پردازند (زیگلمن،۱۹۹۹).
با اندک تأملی پیداست که دیدگاه زیگلمن و شیفر تفاوت چندانی ندارند و تفاوت بیشتر در الفاظ است. درواقع باید گفت مدل ارائه شده توسط شیفر علیرغم گذشت سالیان زیاد هم‌چنان ثابت مانده است. (دهقانی، ۱۳۷۹) بنابراین با توجه به الگوهای مطرح شده می‌توان گفت رشد صحیح بچه‌ها در گروه محبت، صمیمیت و محدودیت و خواهندگی و پذیرش صحصح می‌باشد اگر آنها طرد شوند و کمتر مورد کنترل و هدایت قرار گیرند، آنها کنترل بر خود را نخواهند آموخت و ممکن است خود خواه و قانون گریز شوند. هم‌چنین اگر زیاد هم مورد کنترل و هدایت قرار گیرند مانند آن‌چه که والدین مستبد انجام می‌دهند، به آنها فرصت کمی برای اعتماد به نفس داده می‌شود و آن‌ها در تصمیم‌گیری دچار بی‌اعتمادی می‌شوند. (کارول، ۱۹۹۹)
۲-۷-۵- نظریه پیشرفت اتکینسون:
اتکینسونفرض کرد رفتارهای پیشرفت نه‌تنها گرایش به نزدیک شدن به موفقیت بلکه به سمت گرایش به دور کردن از شکست نیز هدایت می‌شوند. گرایش به دوری از شکست، شخصی را برای دفاع در برابر از دست دادن عزت‌نفس، احترام اجتماعی و دفاع در برابر تنبیه اجتماعی و سرافکندگی برمی‌انگیزد. گرایش به دوری از شکست که مخفف Taf است با فرمولی محاسبه می‌شود که برابر با فرمول TS است.Tf× Pf× Maf= Taf
ترس از شکست دارای سهم مؤلفه­ی عمده­ی «انگیزه اجتناب از شکست»، «احتمال شکست» و «ارزش مشوقی شکست» می‌باشد.انگیزه اجتناب از شکست در فرمول فوق نقش همپای با انگیزه موفقیت، در امید به موفقیت را ایفا می‌کند. انگیزه اجتناب از شکست، ظرفیتی برای به تجزیه درآوردن شرمساری حاصل از عدم دستیابی به یک هدف (شکست) است. (وایند به نقل از احمدی، ۱۳۸۳)
ترس از شکست، اضطرابی را توصیف می‌کند که در رابطه با احساس شکست به وجود می‌آید نه در رابطه با شکست واقعی. فرضیه اتکنیسون این است که در این ویژگی (اضطراب ترس از شکست) تفاوت‌های فردی وجود دارد و عده‌ای از افراد بیشتر از دیگران واجد چنین اضطرابی هستند. وی پیشنهاد می‌کند ترس از شکست با دیگر ویژگی‌های فرد و با موقعیت خاص وی ترکیب می‌شود و به شرح زیر رفتار موفقیت‌آمیز را تحت تأثیر قرار می‌دهد.
۱-افرادی که در متغیر ترس از شکست در سطح بالایی قرار دارند عموماً مایلند که از امور موفقیت‌آمیز پرهیز کنند.
۲- این افراد معمولاً تکالیفی با درجه‌ی دشواری متوسط را برمی‌گزینند. اتکینسون برای این امر دو دلیل را ذکر می‌کند.
الف: اگر به انجام کار بسیار دشوار بپردازد، هیچکس آنهارا به خاطر شکست سرزنش و نکوهش نمی‌کند،زیرا آنان از شکست واقعی رویگردان نیستند و بلکه از احساس شکست گریزانند.
ب: اگر به انجام وظیفه‌ای بسیار سهل بپردازند احتمال اینکه دچار شکست گردند، وجود ندارند. ویژگی‌های افرادی که واجد شرایط ترس از شکست هستند:
۱-از موقعیت‌هایی که دقیقاً در آن ارزشیابی خواهند شد پرهیز می‌کنند.
۲- ترجیحمی‌دهند خود را از با گرو­ههایی مقایسه کنند که با خودشان تفاوت فاحش دارند.
۳- حریم خصوصی خودشان را ترجیح می دهند.
۴- سنجش مهم و غیردقیق از عملکرد را ترجیح می­ دهند.
۵- از مسئولیت گریزانند.
۶- هنگامی که از عهده یک سطح از عملکرد برنیایند دیگران را سرزنش می‌کنند. (جاگرن، ۱۳۸۵).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 06:29:00 ب.ظ ]




پس از مرگ شیخ محمدباقر، مسؤولیت اداره امور مذهبی و اجرای حدود الهی به پسر بزرگش «شیخ محمدتقی معروف به آقانجفی» رسید. وی بر عکس پدرش انسان جاه طلبی بود و برای خود دستگاه قدرتی را بنیان گذاری کرد که دست کمی از دستگاه حکومتی شاهزاده نداشت. بیشتر وقت خود را در راه نفع شخصی به کار برد و به همین خاطر قادر به رو در رویی با حریف قدرتمندی چون شاهزاده بود. (الگار،۱۳۶۹: ۲۵۲) آقانجفی به بهانه‌ی دین، به مال منال فراوانی دست یافت به استثنای آنچه متعلق به شاهزاده و وابستگانش بود، هرچه املاک در اصفهان وجود داشت متعلق به آقانجفی و دار و دسته اش بود. او را یک «آخوند واپس گرا می دانند که حتی دایر کردن دبستان و مدرسه را محکوم و ناصواب اما سرکوب کردن مسیحیان و یهودیان را جایز می داند و از شانس بد مردم اصفهان این است در میان این دو دارودسته‌یعنی طرفداران شاهزاده و پیروان مجتهد اسیر و گرفتار شده اند.» (اشراقی،۱۳۷۸: ۵۹۹) «شیخ محمدتقی برای جلب قلوب عوام خود را آقانجفی می خواند با اینکه دایره‌ی اطلاعات او محدود است و تحصیلات درستی ندارد به ترجمه کردن پاره ئی از کتب عربی دینی و تألیف نمودن پاره ئی آثار فقهی و اخلاقی در نظر عوام خود را دانشمند جلوه داده می خواهد بعد از پدر بر مسند ریاست تامه روحانی های آن شهر بلکه تمام ایران بنشیند و مردم اصفهان هم آن ها که نمی دانند ندانسته اظهار ارادت می کنند و آنان که می دانند به ملاحظه پدرش سکوت می کنند. شیخ محمدتقی در زیر یک پرده نازک بجمع آوری مال و ازدیاد مکنت بخریدن املاک و مستغلات پرداخته بجمع وسائل کسب ثروت متشبث ولی بنام اشخاص دیگر که تا مقام زهد و تقوای خود را در نظر عوام نگاهداشته باشد ولی شنیده نمی شود که برای کار از مردم پول بگیرد یعنی رشوه بگیرد» (دولت‌آبادی،۱۳۷۱،ج۱: ۳۸)

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

در ربیع‌الاول سال ۱۳۰۱ ﻫ . ق. «ناظم خلوت شاه» وارد اصفهان شد و مأموریت داشت تا شاهزاده را به تهران ببرند. (اعتمادالسلطنه،۱۳۶۸: ۲۷۳). شاهزاده با امام جمعه میرزاهاشم ملاقاتی کرد و در آخر همین ماه اصفهان را به سمت تهران ترک کرد و در جاجرود به حضور شاه رسید. (کاشانی حکیم باشی،۱۳۶۸: ۲۷۸) در اینجا وی از حکومت خوزستان عزل و خوزستان به قلمرو مظفرالملک حاکم لرستان افزوده شد و همچنین حکومت کرمانشاه به حسام‌الملک و حکومت کردستان به احتشام السلطنه رسید. (جابری انصاری،۱۳۲۱: ۲۹۱)
۳-۲-۱۴- شاهزاده و میرزاهادی دولت‌آبادی
همانگونه که قبلاً ذکر گردید، پس از آنکه شاهزاده با یک برنامه‌ریزی دقیق توانست باعث بدنامی میرزاهاشم امام جمعه شود، حالا نوبت میرزاهادی، یکی از روحانیون صاحب نفوذ بود تا به نحوی مرعوب قدرت شاهزاده گردد.شاهزاده ابتدا با میرزاهادی خلوت نمود به او گفت که «بعد از پدرم من تمکین از این ولیعهد نخواهم کرد و به هر شکل که باشد سلطنت را خواهم برد. من فکر کردم [که] دو نفر ملا و دو نفر وزیر من با خود باید همدست داشته باشیم و آنچه نظر در این شهر انداختم بهتر از شما کسی را سراغ ندارم. شما باید به من قول بدهید که در این خیال با من همراهی کنید» (دولت‌آبادی،۱۳۹۰: ۸۵). میرزا هادی دادن پاسخ را به بعد واگذار کرد و دیگر به نزد شاهزاده نرفت. شاهزاده از این عمل میرزاهادی ناراحت شد، در این بینابین، میرزاهادی به واسطه تنگی جا و مکان و کمبود بودجه، مجبور شد تا به محله احمدآباد که از محلات مخروبه‌ی اصفهان بود، نقل مکان کند.
در همان زمانی که میرزاهادی به احمدآباد نقل مکان نمود، اهالی محله احمدآباد اجتماع نمودند و میرزاهادی را جهت اقامه نماز جماعت به مسجد ایلچی بردند و چند روزی نیز در آنجا نماز برپا بود. قبل از این ماجرا آخوندی بابی زاده به نام ملا قنبر که ظاهراً فرزند آقا جمال‌الدین واعظ که از طلاب شیخ محمدباقر مسجدشاهی بود، پیش نماز این مسجد بود که توسط شاهزاده و اعلان میرزا هاشم امام جمعه‌ی اصفهان، به واسطه‌ی برخی شرارت‌ها، او را از شهر اخراج کرده بودند.
شاهزاده بلافاصله او را از قم به اصفهان احضار و امام جمعه میرزاهاشم هم اعلام کرد که چون وی قبلاً امام جماعت این مسجد بوده، اولویت برگزاری نماز جماعت با اوست و بلافاصله چهل نفر از فراشان خود را فرستاد تا آخوند ملا قنبر را همراهی کنند. دلیل اصلی فرستادن نوکران، ایجاد شورش و بلوا بوده تا زد و خورد ایجاد گردد ولی میرزاهادی متوجه ماجرا شد و حق خود را به ملا قنبر واگذار و دیگر به آن مسجد نرفت. (دولت‌آبادی،۱۳۹۰: ۸۷) «شاهزاده فرستادند که شما چرا به مسجد نمی‌روید. این آخوند کیست که بتواند در مقابل شما حتی عمل خلافی را بکند [میرزاهادی] گفتند من مسجد را محل نان خود قرار نداده‌ام و دکان تجارتی نیست که سر آن نزاع شود. من ابداً حاضر نیستم که در آن مسجد بروم». (دولت‌آبادی،۱۳۹۰: ۸۷) و یک مسجد مخروبه‌ای که در نزدیک خانه اش بود را تعمیر و محل نماز جماعت خود قرار داد. اگرچه در این کار، آنگونه که شاهزاده می‌خواست، نتوانست کار خود را پیش ببرد، اما طبق نظر علیمحمد دولت‌آبادی، از اعتبار میرزاهادی کمی کاسته شد: «اولاً آخوندی را که سمت طلبگی آقا را داشت در مقابل آقا [میرزاهادی] تراشید. ثانیاً امام جمعه را فائق کرد که مسجد را ازآقا [میرزاهادی] انتزاع نماید و ثالثاً در میان مردم شهرت کند که آقا خواستند مسجد را تصرف نمایند و امام جمعه [میرزاهاشم] نگذارد.» (دولت‌آبادی،۱۳۹۰: ۸۸)
میرزاهادی در طی این مدت، مراسم سوگواری و موعظه برپا ‌کرد و حتّی مدرسه‌ای که در نزدیک خانه به صورت ویران مانده بود را تعمیر و حجرات آن را به طلاب خود که حدود سی نفر می‌شدند واگذار کرد. به مرور، مردمی که میرزاهادی را مقتدای خود می‌دانستند به احمدآباد رفتند و کم‌کم به آبادی احمدآباد افزوده شد.
شاهزاده جهت تخریب میرزاهادی، برنامه‌ی دیگری را تدارک دید. در نزدیکی خانه‌ی میرزاهادی، تکیه‌ای قرار داشت که میرزاهاشم امام جمعه آن تکیه را به داروغه‌ی شهر فروخت. داروغه هم آنجا را طویله کرد. ورثه‌ی واقف این مکان، هر تلاشی کردند که این اتفاق نیفتد، نتوانستند. شاهزاده آن ها را نزد میرزاهادی فرستاد تا به این موضوع رسیدگی کند. از آنجایی که از نظر شرعی و عرفی این کار صحیح نبود که محل عبادت مردم، طویله‌ی حیوانات شود، میرزاهادی به شاهزاده نوشت که «اینجا تکیه سیدالشهدا است و هرکس که فروخته و خریده خلاف شرع اسلام است و تصرف آن حرام و غضب است.» شاهزاده هم برای آنکه فتنه‌ی میان میرزاهادی و امام جمعه را زیاد کند، فوراً این حکم را به اجرا گذارد و داروغه را از تصرف منع کرد. امام جمعه بلافاصله به شاهزاده اعلام کرد در صورت همراهی شاهزاده با او مبالغی تقدیم خواهد کرد و شاهزاده اجازه دهد ملک به تصرف خریدار در آید. شاهزاده به امام جمعه پیشنهاد داد که امام خودش اقدام کند و از آن طرف به میرزاهادی اعلام کرد امام جمعه قصد تصرف تکیه را دارد و باید افرادی را فرستاده و مانع کار او شوید. اما میرزاهادی پیغام داد که «این حکمی است که من داده‌ام می‌خواهید اجرا کنید یا نکنید و با امام جمعه هم نزاع نخواهم کرد.» از طرف دیگر امام جمعه به جهت این کار عجله داشت اما این کار باعث می شد تا برنامه‌ی شاهزاده محقق نگردد، به همین خاطر به میرزا هاشم پیشنهاد داد تا صبر کند. شاهزاده به امام جمعه اعلام کرد «به متولی و ورثه‌ی واقف بگویید محال است بگذارم حکم میرزاهادی اجرا شود.» امام جمعه هم این کار را انجام داد و از آن طرف به میرزاهادی پیام داد که امام جمعه قصد دشمنی با شما را دارد و به مردم هم صدمه زده است. «شما چند نفری از نزدیکان او را گرفته و مجازات کنید.» میرزاهادی پیغام داد که «من از میزان ارتباط و دوستی شما با میرزاهاشم امام جمعه اطلاع دارم، اگر بخواهید می‌توانید او را مجاب کنید و او جرأت مخالفت نخواهد داشت.» (دولت‌آبادی،۱۳۹۰: ۸۹-۸۸) بالأخره شاهزاده حکم به تحویل تکیه به صاحب جدیدش یعنی داروغه داد و داروغه هم سریعاً آن را تصرف و طویله کرد. میرزاهادی هم به شاهزاده پیغام داد که «روز اول گفتم که اگر میل شما نباشد امام جمعه قدرت چنین خلاف شرعی را نخواهد داشت». (دولت‌آبادی،۱۳۹۰: ۸۹)
پس از آنکه شاهزاده نتوانست علیه میرزاهادی اقدامی انجام دهد، با امام جمعه مشورت کرد و امام جمعه پیشنهاد داد تا میرزا هادی را متهم به بابیت کنند، علمای بزرگ اصفهان مخصوصاً آقانجفی، آقایان چهارسوقی و آخوند ملاباقر فشارکی، همگی ادعاهای امام جمعه را تکذیب کردند و مردم هم شروع به فحاشی علیه امام جمعه نمودند و امام جمعه ناچار به سکوت شد. میرزاهادی می‌گفت: «معصوم فرمود که هرکه اظهار اسلام کرد انکار او را نکنید اما در نظر مردم اینطور نیست و اسلام را فرع اغراض مغرضین می‌دانند که در هر مورد کسی را می‌خواهند مسلمان و هرکه را نخواهند کافر می‌دانند و می‌خوانند». (دولت‌آبادی،۱۳۹۰: ۹۰) بر این اساس، بسیاری از منابع میرزا هادی را متهم به بابیت کرده اند،عبدالحسین نوایی در کتاب «سه مقاله» که ضمیمه ای است بر کتاب «فتنه باب» در جایی به ازلی بودن شیخ هادی دولت‌آبادی اشاره و در جای دیگر شیخ هادی و پسرش یحیی دولت‌آبادی را ازلی ذکر کرده است. حتی نوایی شیخ هادی را رهبر فرقه ازلی در تهران می داند. (نگاه کنید به: اعتضادالسلطنه،۱۳۷۷: ۱۷۷ و ۲۱۴) کسروی نیز در تاریخ مشروطه، میرزا هادی را نماینده‌یحیی صبح ازل می داند. «در جنبش مشروطه چون دولت انگلیس هواخواه آن می بود ازلیان پا به میان نهادند ما تنها در اینجا نام خاندان دولت‌آبادی را می بریم. حاجی میرزا هادی، بزرگ خاندان نماینده صبح ازل در ایران بود. (کسروی، ۱۳۵۹،ج۱: ۲۹۱)
البته مهمترین دلایلی که این خانواده را بابی می دانند قلم بسیار تیز یحیی دولت‌آبادی است که همیشه به نحوی به سمت روحانیت سیاسی نشانه رفته است. در مورد اینکه آیا یحیی دولت‌آبادی از بابیان بوده‌یا نه، نمی توان نظر مشخصی داد؛ اما در مورد میرزا هادی با توجه به آنکه آقانجفی، میرزامحمدهاشم چهارسوقی، ملامحمدباقر فشارکی و علمای دیگری میرزاهادی را از این اتهام مبرا دانسته (نگاه کنید به: دولت‌آبادی،۱۳۹۰: ۹۰)و همچنین نگارش کتابی تحت عنوان «فصل الکلام» توسط میرزا هادی در رد بهاییت که خطاب به حسینعلی نوری (بها) است، نمی توان او را وابسته به فرقه بابیت دانست ؛البته او کتاب دیگری به نام مظالم دارد که شرحی از ظلم و ستم های شاهزاده و امام جمعه است و شاید اصلی ترین دلیل فرار میرزا هادی از اصفهان همین کتاب مظالم بود نه اتهام بابی گری. (نگاه کنید به: دولت‌آبادی،۱۳۹۰:مقدمه)
۳-۲-۱۵-سفر شاه به اصفهان
با فرا رسیدن سال ۱۳۰۲ﻫ . ق. همانند سال‌های گذشته مراسم عزای اباعبدالله‌الحسین با سوگ فراوان برگزار گردید. آن سال شاهزاده به تهران نرفت و شاه جهت بازدید تصمیم گرفت به اصفهان بیاید، شاه ابتدا خلعت خود را به اصفهان فرستاد. (اعتمادالسلطنه،۱۳۶۸،ج۱: ۳۵۹). شاهزاده به پاس ورود خلعت شاه، مراسم استقبال گسترده ای انجام داد. (کاشانی حکیم باشی،۱۳۰۲،نمره۳۱۲: ۱) هدف عمده‌ی شاه مشاهده‌ی اوضاع و احوال شاهزاده و بررسی قدرت نظامی شاهزاده بود تا چنانکه صحت آن معلوم گردید، شاهزاده را عزل نماید. شاهزاده از همه جا بی‌خبر، برای آنکه بتواند مکانی مناسب حال شاه فراهم نماید از شاه درخواست کرد کمی سفرش را به تعویق بیاندازد. شاه موافقت کرد اما سوءظن او به شاهزاده زیادتر شد و سفر خود را لغو کرد. (سعادت نوری،۱۳۴۷: ۲۰۵-۲۰۴)
۳-۲-۱۶-شیخ حسن ‌العراقین
شیخ حسن و شیخ علی پسران رضا عرب از جمله نزدیکان شیخ محمدباقر مسجدشاهی بودند. شیخ حسن در ابتدا طلبه‌ی ساده‌ای بود که با حقوق طلبگی زندگی می‌کرد که آن هم ماهی سه چهار تومان بیشتر نبود، اما شیخ علی برادر بزرگتر او، مقام بلندی در میان علما داشت و به عنوان مهمان در یکی از خانه‌های شیخ محمدباقر زندگی می کرد. مدتی بعد شیخ علی مجبور شد به نجف مهاجرت کند. (دولت‌آبادی،۱۳۹۰: ۹۸) علی محمد دولت‌آبادی علت آن را زیر سر شیخ حسن برادر کوچکتر شیخ می‌داند. حقیقت داستان این بود که شیخ حسن وقتی دید که برادر آنقدر محبوب شده و خود صاحب هیچ عنوانی نیست و باید در سایه‌ی برادر زندگی کند، در فکر چاره‌ای افتاد تا به آن وسیله بتواند با شاهزاده روابط نزدیک پیدا کند و بالأخره راه چاره‌ای یافت. از طریق یکی از نوکران شاهزاده، به اطلاع او رساند که شیخ علی با رجال تهران ارتباط دارد و وقایع اصفهان را برای آن ها نوشته و ارسال می کند و در کارهای شاهزاده اخلال می‌کند. شاهزاده باور نکرد اما شیخ حسن اسنادی را جهت شاهزاده ارسال کرد به شرط آنکه کسی از قضیه بویی نبرد و شاهزاده قبول کرد. (دولت‌آبادی،۱۳۹۰: ۹۹)
شیخ حسن علیرغم اینکه از برادر دل‌خوشی نداشت اما ظاهر را با او حفظ کرد و شیخ علی تصور خیانت برادر را نمی کرد. شیخ حسن تمام گزارشات محرمانه و غیرمحرمانه برادر را برای ظل‌السلطان ‌آورد و شاهزاده پس از بررسی اسناد دستور داد تا شیخ علی از اصفهان برود و هرچه شیخ محمدباقر خواهش و تمنا کرد، شاهزاده قبول ننمود و گفت «این شخص راپورتچی است و به جهت رجال تهران و نایب‌السلطنه کار می‌کند و نباید اینجا باشد». شیخ محمدباقر باور نکرد که شیخ علی جاسوس باشد، اما وقتی اسناد را مشاهده کرد، حیرت زده شد. شیخ علی رااز شهر اخراج و روانه‌ی نجف نمودند. جالب آنکه شیخ حسن اصلاً به روی خود نیاورد که چنین خیانتی در حق برادر کرده و همان رفتار سابق خود را در حق برادر داشت تا زمانیکه برادرش شیخ علی به نجف رفت. شیخ حسن با این اقدام بزرگ، تقربی زیاد در نزد شاهزاده پیدا کرد و به مقامات بالایی رسید و به شیخ العراقین مشهور شد و به تدریج صاحب ثروت و مکنت شد و دارایی حدود سیصد هزار تومان داشت. (دولت‌آبادی،۱۳۹۰: ۱۰۰-۹۸) شیخ حسن در دوران مشروطیت فعالیت بسیاری کرد و در عزل شاهزاده بیشترین فعالیت را انجام داد که به آن پرداخته خواهد شد.
۳-۲-۱۷-همراهی علما در سفر به تهران
در سال ۱۳۰۳ هـ .ق. در اصفهان طبق معمول هر سال مراسم عزاداری محرم با حضور علما و بزرگان و مردم برگزار شد و خرج آن نیز به عهده‌ی شاهزاده بود (کاشانی حکیم‌باشی،۲۰ محرم ۱۳۰۳: ۱)، سپس شاهزاده طبق معمول هر سال به طرف تهران حرکت کرد.
قدرت و شوکت شاهزاده در این زمان بر ولیعهد برتری داشت و هیچ‌کس نبود که شهرت شاهزاده را نشنیده باشد. او علاوه بر نوکران همیشگی خود، هر سال یک نفر از علما را به همراه داشت. «یک سال قاضی بود، سال دیگر شیخ‌الاسلام بود. یک سال دیگر منجم باشی بود. هر سال یک نفر را همراه می‌آورد» او از این کار دو منظور داشت. یکی اینکه از علما اصفهان یک نفر بعنوان گرو همراه او باشد که مبادا در غیاب او آشوب نکنند، دوم آنکه در موقع لزوم از طریق این شخص کارهایی را که نمی توانست خود انجام دهد، با همکاری او به انجام برساند و از شر دشمنی و دخالت های کامران میرزا نایب السلطنه راحت شود، نایب‌السلطنه مورد توجه و علاقه‌ی شاه بود و از طرف دیگر با شاهزاده نهایت دشمنی را داشت و به همین خاطر شاهزاده احتمال می‌داد که به خاطر این دشمنی، از طریق روحانیت تهران در کار او اخلالی بوجود بیاورد. البته شاهزاده با ملاعلی کنی که رئیس علمای تهران و مقتدر بود و همچنین مورد احترام شاه و درباریان و قادر بر انجام همه کار بود و از طرف دیگر آقا سیدصادق طباطبایی که شاه بسیار با او مهربان بود و از قضیه‌ی «فراماسونری» تقربی بی‌اندازه نزد شاه داشت، ارتباطات گسترده ای داشت و برای حفظ دوستی هر ساله مبلغی را به ملاعلی کنی و پسرهای او پرداخت می کرد. (دولت‌آبادی،۱۳۹۰: ۵۷-۵۶)
ناصرالدین‌شاه در مورد سفر شاهزاده به تهران می‌نویسد: «سال فرخنده فال جدید ایت ئیل است. سنه ۱۳۰۳ ان‌شاءالله تعالی آخر به خوش و خرمی و خوبی خواهد گذشت. در مراسم … ظل‌السلطان هم آمد زیر دست علما طرف دست راست ما ایستاد، قدری با شاهزاده حرف زدیم. با ایلخانی صحبت کردیم. امام جمعه، طرف دست راست ما نشسته بود. صدرالعلما طرف دست چپ، با امام جمعه و صدرالعلما خیلی صحبت کردیم. شیخ محمدحسن شریعتمدار هم که آن پشت نشسته بود خیلی فضولی می‌کرد. بیخود آخوندها را معرفی می‌کرد. یک آخوند گردن کلفت ریش بلند، چشم دریده هم تازه از اصفهان آمده است. ریش حنا و رنگ بسته، خود ساخته در تحویل بود. به ملاحظه‌ی خوش آمد ظل‌السلطان، متصل، بلند بلند حرف می‌زد. می گفت شاهزاده را چرا مرخص نمی‌فرمایید [؟] من از جانب علما آمده‌ام، چون توقف حضرت والا طول کشید، تمام علما مرا فرستادند که شاهزاده را ببرم. خیر اگر این کار طول بکشد عقبه دارد. خوب نخواهد بود. متصل فضولی می‌کرد و حرف می‌زد. هرچه به آخوند جواب می‌دادیم، یواش یواش باز حرف می‌زد. تا رو را بر می‌‌گرداندم باز بلند بلند می‌گفت: خیر خوب نیست، عقیده دارد، این کار مثل این بود که شاهزاده را حبس کرده‌ایم. خلاصه هر طور بود آخوند را ساکت کردیم». (ناصرالدین‌شاه،۱۳۷۸: ۳۳۴-۳۳۳) به نظر می رسد آخوندی که همراه شاهزاده به تهران رفته بود و ناصر الدین شاه از او صحبت کرده است شیخ محمدتقی آقانجفی باشد.
۳-۲-۱۸-درخواست مقام وزارت جنگ توسط شاهزاده
شاه قصد داشت بنا به تعهدی که شاهزاده برای کم کردن مصارف قشون و منظم کردن نیروهای نظامی به او داده بود، مقام وزارت جنگ را از نایب السلطنه گرفته و به شاهزاده واگذار کند. در همین مورد شاهزاده به اعتمادالسلطنه گفت که شاه وزارت جنگ را از نایب السلطنه گرفته و قرار است که به شخص دیگری بدهد و «من وزیر جنگ خواهم شد.» (اعتمادالسلطنه،۱۳۶۸،ج۱: ۳۹۶)
شاه برای تصمیم گیری در این مورد جلساتی با وزرایش داشت. در بین آن ها تنها امین الدوله با این تغیر و انتصاب شاهزاده به مقام وزارت جنگ مخالف بود. در این بین هنگامی که خبر تصمیم شاه به نایب السلطنه رسید بسیار ناراحت شده و پس از گریه و زاری تعهد کرد که مصارف قشون را تقلیل دهد. به این ترتیبشاه از تصمیمش منصرف شد و کامران میرزا نایب السلطنه در مقام خود باقی ماند. (اعتماد السلطنه،۲۵۳۶: ۲۰۷) در ربیع‌الاول۱۳۰۳ﻫ . ق. ، شاه در مهمانی شاهزاده شرکت کرد. شاهزاده هم برای خوش آمدگویی و تأثیر بر مهمانان، سی نفر سیاه پوست با لباس‌های بسیار عالی و اسلحه و ملزومات کامل آماده کرد تا از نظر شاه بگذراند و طبق معمول هر ساله، هدایا و پیشکش‌های زیادی تقدیم شاه کرد. برخی شایعه انداختند که هر لحظه می ترسیدیم که مبادا این غلامان سیاه، اعلیحضرت شاهنشاه را به قتل برسانند. (اعتمادالسلطنه،۱۳۶۸،ج۱: ۳۹۷)
شاهزاده که به مراد خود نرسید از شاه ناراحت بود و به اعتمادالسلطنه گفته بود «اگر ولیعهدی را به من بدهند قبول نخواهم کرد چرا که نمی‌خواهم در تواریخ بنویسند آقا محمدخان سر سلسله‌ی قاجار بود و سلطان مسعود منقرض کرد سلطنت را» (اعتمادالسلطنه،۱۳۶۸،ج۱: ۴۰۲)
در ۲۹ ربیع‌الاول، ژنرال واگنر وارد اصفهان شد او از طرف شاه مأمور بازدید از قشون مرکز اصفهان بود. شاهزاده به خاطر آنکه ژنرال اتریشی را تحت تأثیر خود قرار دهد، سنگ تمام گذاشت و او هم گزارشی تمام و کمال از قدرت بی حد شاهزاده در اختیار شاه گذاشت. (کاشانی حکیم باشی،۱۸ ربیع‌الثانی۱۳۰۴،نمره۴۲۰: ۲۲۷) و همین باعث بوجود آمدن ترس و خیالاتی در ذهن شاه گردید. (جابری انصاری،۱۳۲۱: ۲۹۴) اما با این حال شاه در ظاهر از شاهزاده تمجید کرد و برای او دست خط فرستاد. (کاشانی حکیم‌باشی،۱۳۰۴، نمره۴۲۶: ۳۰۱)
۳-۲-۱۹-رساله‌ی مواعظ حسنه
سیدمحمدحسن کاشانی ملقب به سلطان الواعظین یکی از روحانیون طرفدار شاهزاده بود، زبان برنده‌ی وی باعث می شد که هیچ یک از علما از او در امان نباشد. در سال ۱۳۰۴ ﻫ . ق. وی اقدام به نگارش رساله ای به نام مواعظ حسنه کرد که سروصدای بسیاری به راه انداخت و حتی برخی معتقدند که نگارش این رساله به سفارش و هزینه شاهزاده بود.
او در این رساله به نوعی نیابت برای سلاطین قائل شد که از طرف امام زمان (عج) به آن ها تفویض شده بود و به نوعی در تمام این رساله می‌خواهد تفهیم کند که امور روزمره و عرفی مردم از طرف امام زمان به سلاطین واگذار و شرعیات و هدایت خلق و به طور کل امور دینی به علما واگذار شده است. حتی کاشانی در این رساله کمی پا را فراتر گذاشت و اعلام کرد که «همانطور که سلاطین در امور دینی دخالت نمی‌کنند، علما نیز نباید در امور مملکت داری و سلطنت دخالت کنند، زیرا این امر باعث تشویش خاطر سلطان می شود.» (اباذری،۱۳۸۸: ۱۹) مطرح کردن نیابت برای سلاطین اصلی‌ترین ایراد مخالفین او بود. طرح مسأله نیابت نیز از آیه (یا اَیُها الذّینَ آمَنُوا أطیعُوا الله و أطِیعُوا الرَّسول و اُولی‌الامرِ مِنکُم) سرچشمه می‌گرفت و سیدمحمد حسن کاشانی، «اولی‌الامر» در این آیه را ناصرالدین‌شاه و شاهزاده ظل‌السلطان معرفی کرد. هر چند به نظر می‌رسد این مطلب را به او منصوب کرده‌اند، چرا که در رساله مواعظ حسنه به چنین مطلبی بر نمی‌خوریم. (اباذری،۱۳۸۸: ۱۹)
کاشانی علما را نصیحت می‌کند که زمام امور رعیت و سلطنت را به سلطان واگذار کنند و در این امر دخالت نکنند: «پس امناء شرع لازم است که زمام مملکت و فرمان فرمائی رعیت را به دست آن حضرت حجه‌الله او را به منصب والای سلطنت و خلافت و حکمرانی گماشته است واگذارند.» به هر حال کاشانی در حیطه‌ای حساسی وارد شده بود، نسبت نیابت دادن امام معصوم به سلاطین قاجار و خود به خود به شاهزاده امری بود که برای بسیاری از علما و حتی مردم عادی قابل پذیرش نبود. وی می‌خواست اندیشه‌ای را که در نظام فکری شیعه نبود و در بین اهل سنت و بعضی از صوفیه رواج داشت، وارد اندیشه‌ی سیاسی شیعه کند.
مطالب این رساله و شاید مقداری تحریکات بیرونی و تبلیغات آن زمان باعث شد که سه‌یا چهار نفر از علمای اصفهان حکم به ضلالت و کفر سلطان‌الواعظین بدهند. از کسانی که حکم به کفر او دادند می توان از سیدمحمدباقر چهارسوقی مشهور به صاحب‌روضات، محمدحسن نجفی و سید علی اکبر فال اسیری نام برد. صاحب روضات‌الجنات از علمای برجسته اصفهان بود که در نهایت تقوا میزیست و با دستگاه شاهزاده ارتباطی نداشت و در امور دنیوی دخالت نمی‌کرد. (جعفریان،۱۳۸۲: ۹) وی پس از انتشار مواعظ حسنه حکم به ارتداد نویسنده رساله داد. صاحب روضات فردی اهل ادب بود و چنان‌که نوشته اند حتی در فتاوای خود سعی می‌کرد جملات و کلمات آهنگین و مسجع به کار برد. وی در فتوایی یک سطر چنین نوشت: «این سید کاشی، مشغول به دین تراشی، یا در متن کفر است یا در حواشی«.( کتابی،۱۳۷۵،ج۱: ۹۸)
جناب در باره‌ی این موضوع چنین نوشت: «انتشار این رساله در اول امر، علما را مهیج کرد که بر ضد سید حسن کاشی کلماتی بگویند و بنویسند. مخصوصاً در این وقت سیدعلی اکبر فال اسیری شیرازی را که از علمای طراز اول شیراز بود و از شیراز تبعید ساخته بودند به اصفهان … این سید ایام ماه رمضان در اصفهان منبر می‌رفت و شرح مظالم حکومت‌ها را عموماً و آنچه سر خود او آمده بود خصوصاً بالای منبر می‌گفت … روی منبر مطالب این رساله را دست گرفته با حالت ناله و گریه که دیگر اثری از شریعت باقی نگذاشتند و این رساله بر خلاف قرآن نوشته شده و صاحب این رساله فلان و بهمان است از تکفیر و الحاد و زندقه» (جناب،۱۳۸۵، ۵۹۵) رساله مواعظ حسنه مردم و علما را از انتقاد به سلطان و حاکم اصفهان منع می‌کرد. و در این مورد جناب نوشت: «خلاصه این که با وجود نداشتن قانون، جهت جلوگیری اعمال مستبدانه‌ی حکام، اگر مختصر اقدامی از علما ظاهر می‌شد در مقابل کارهای بی‌باکانه‌ی حکومت و اعضای او، ملول این رساله این بود که این قدر اقدام را هم علما نکنند و مستبدین در امور خود آزاد باشد» (جناب،۱۳۸۵: ۵۹۵)
شاید یکی دیگر از اشکالات رساله‌ی مواعظ حسنه این بود که کاشانی در مقابل امر به معروف و نهی از منکر ایستاد و علما و مردم را از امر به معروف و نهی از منکر حکومت بازداشت. همین امر باعث شد که وی بعدها رساله‌ای نیز درباره‌ی امر به معروف و نهی از منکر بنویسد. (اباذری،۱۳۸۸: ۲۲)
این جنجال به کاشان، تهران و عتبات عالیات نیز کشید. در تهران ملاعلی کنی به علت رابطه قبلی با کاشانی و گویا اشاره‌ی اودرباره‌ی مواعظ حسنه، تلاش زیادی کرد تا کاشانی را از این اتهام تبرئه کند. وی نامه‌های زیادی به علمای اصفهان و عتبات نوشت. بعضی از علما که با کاشانی رابطه‌ی خوبی داشته اند از او دفاع کردند و برخی با دفاع از او تلویحاً انتقاد نیز کرده‌اند. (نگاه کنید به: اباذری،۱۳۸۸: ۲۳) سرانجام نیز کاشانی با کمک علمایی که از او دفاع کرده بودند از حکم ارتداد تبرئه شد.
۳-۲-۲۰-عزل شاهزاده از ولایات تحت امرش به جز اصفهان در سال ۱۳۰۵ﻫ . ق.
در اول محرم ۱۳۰۵ ﻫ . ق. مراسم هرساله‌ی عزای اباعبدالله‌الحسین (ع)، با شرکت شاهزاده و علما ومردم، طبق معمول برگزار گردید. (کاشانی حکیم باشی، ۴ و ۱۱ محرم ۱۳۰۵ ﻫ . ق. ، نمره۴۱۴ و نمره‌ی ۴۹۲: ۵۷۳ و ۵۶۵) چند روز پس از مراسم سوگواری، ناگهان میرزا علی انصاری (جابری انصاری) دار فانی را وداع گفت. با مرگ او شاهزاده‌یکی دیگر از بازوهای خود را از دست داد، حاج سیاح محلاتی و سید جمال‌الدین افغانی به او لقب «بیز مارک» [بیسمارک] ایران داده بودند. او دو ماه قبل از مرگش دو پیش‌بینی کرده بود: «اول آنکه می میرم و ظل‌السلطان امسال که تهران می رود عزل می شود و دوم آنکه هر وقت مشیر دعوی طلب از ظل‌السلطان بنماید خودش از میان می‌رود و من نیستم که جلو بگیرم شماها او را منع کنید» (جابری انصاری،۱۳۲۱: ۳۰۰) شاهزاده از فوت انصاری بسیار ناراحت و پریشان شده و می گوید: «می خواهم در سر و مغز خود بزنم یقه پاره کنم چنین منشی حکیمی دیگر برای من ممکن نیست یکی مثل او را داشتم سلطنت را برای من می‌گرفت». (جابری انصاری،۱۳۲۱: ۳۰۱) میرزا علی انصاری را جهت تدفین به نجف اشرف فرستادند.
شاهزاده در سه‌شنبه ۳ جمادی‌الاول ۳۰۵۱ ﻫ . ق. راهی تهران شد و سه روز بعد وارد پایتخت شده و در دوشان تپه به حضور شاه رسید. (کاشانی حکیم باشی،۵ جمادی الاولی۱۳۰۵،نمره ۲۵۶: ۷۰۱ و ۱۲ جمادی الاول، نمره ۲۵۸: ۷۰۹) مشیر الملک جهت انجام امور حساب و کتاب در اصفهان ماند. امین‌السلطان او را به تهران احضار کرد، اما مشیرالملک نرفت و چهل روز این کار را طول داد. شاه و امین‌السلطان که قصد داشتند دست شاهزاده را از امور اداری اصفهان ببرند، فشار آوردند و به بانو عظمی که مقیم اصفهان بود، دستور دادند تا مشیر را با زور به تهران بفرستد. او ناچاراً به تهران رفت. (جابری انصاری،۱۳۲۱: ۳۰۲). شاهزاده به زودی متوجه شد که امین‌السلطان در دربار دارای قدرت زیادی شده است و هر لحظه امکان توطئه ای علیه او وجود دارد، بنابراین چند بار با شاه دیدار کرد تا شاید بتواند اعتماد شاه را به دست آورد. (اعتمادالسلطنه،۱۳۶۸،ج۱: ۳۰۱) در همین حین، ابوالفتح میرزا صارم‌الدوله شوهر بانوی عظمی در تهران درگذشت و مجلس ترحیم او را در مسجد سپهسالار گرفتند. (جابری انصاری،۱۳۲۱: ۳۰۱) شاه نیز پیام تسلیتی جهت بانو عظمی در اصفهان فرستاد. (کاشانی حکیم باشی،۱۰ جمادی الثانی ۱۳۰۵،نمره ۵۳۶: ۷۴۱)
روز چهارشنبه نهم جمادی‌الثانی شاه مهمان شاهزاده بود. شاهزاده به شاه مبلغ بیست هزار تومان پیشکش کرد. شاه پس از صرف نهار به امین‌السلطنه دستور داد تا «اوامر ملوکانه» را به شاهزاده اعلام کند. امین السلطان فوراً به نزد شاهزاده بازگشت و گفت: «شاه می‌فرمایند از فارس استعفا بدهید» اما در اینجا شاهزاده نسنجیده و بی‌آنکه صبر نماید و مشیرالملک را احضار نماید تا راه چاره‌ای بیابند و یا حتی تقدیمی گزافی را به حضور شاه بفرستد؛ گفت: «از همه جا استعفا می‌دهم». امین‌السلطان هم فرصت را مغتنم شمرد و استعفای شاهزاده را پذیرفت. (جابری انصاری،۱۳۲۱: ۳۰۲)
امین‌السطان امر کرد باید به حساب مالی شاهزاده رسیدگی شود به گونه‌ای که چندین کرور[۶] بدهکار شود، مشیرالملک انصاری و رضاقلی خان به صدراعظم توجهی نکردند و پس از حسابرسی معلوم شد که شاهزاده دویست ‌و سی‌ هزار تومان هم، از دولت طلبکار است. شاه از این پیشامد و طلبکاری شاهزاده به قدری عصبانی شد که تصمیم گرفت او را با تفنگ بکشد. مشیرالملک در این لحظه به امین‌السلطان در حضور شاه پرخاش کرده و گفت: «اگر منظور حساب است که این اسناد و مدارک، اگر هم بهانه‌جویی و مطلبی که ما نمی‌دانیم ظل‌السلطان در پیشگاه ملوکانه مقصر است اتلاف وقت لازم نیست اعلیحضرت می‌توانند دستور فرمایند همین الساعه شاهزاده را به جرم خطاهایی که مرتکب شده در پاقاپوق به دار بیاویزند». (سعادت نوری،۱۳۴۷: ۲۲۱ و جابری انصاری،۱۳۲۱: ۳۰۲) اعتمادالسلطنه ‌در خاطرات خود اذعان ‌می دارد که روس‌ها نقش مهمی در عزل شاهزاده داشتند، اما در عین حال از قول سفیر روسیه نوشت: «شخص یک کاسه‌ی چینی خوب داشته باشد او را عمداً بشکند، بعد پارچه‌ها را به هم [بند] بزند. سلطنت ایران همین طور شده بود» (اعتمادالسلطنه،۱۳۶۸،ج۲: ۵۴۵)
پس از عزل شاهزاده، حکام جدیدی تعیین شدند، اویس میرزا احتشام ‌السلطنه حاکم فارس، حسام‌السطنه ابوالنصر میرزا حاکم گیلان شدند و حکومت‌های نایب‌السلطنه گسترده شد که شامل رشت، استرآباد و مازندران، ملایر، تویسرکان، نهاوند، قم و ساوه می شد. (اعتمادالسلطنه،۱۳۶۸: ۵۴۴) پس از برکناری شاهزاده از تمام ولایات به جز اصفهان، حکام جدید هیچ‌کدام تا چندروزی جرأت نمی‌کردند، این مشاغل را بپذیرند. (سعادت نوری،۱۳۴۷: ۲۲۳) شاهزاده مدت زیادی را در تهران بود و سرانجام به اصفهان بازگشت.
شاه پس از برکناری شاهزاده اعلام کردکه از این تاریخ به بعد مردم همه‌گونه آزادی دارند و در رفاه خواهند بود. ظاهراً روس‌ها خیال کرده بودند که شاه قصد تمسخر دارد. شاه در جواب گفت: «چون ظل‌السلطان را معزول کردیم او ظلم زیادی کرد، این اعلام لازم بود». (اعتمادالسلطنه،۱۳۶۸،ج۲: ۵۶۸)
۳-۲-۲۱-اتحاد شاهزاده و آقا نجفی
پس از این ماجرا ارتباط بین شاهزاده و علما قوی تر شد و نوعی اتحاد و یکپارچگی میان آن ها بوجود آمد: «شیخ محمدتقی نجفی که خود را رییس اول می خوانده با ظل‌السلطان دست اتحاد داده جمعی از فرومایگان را دور خود جمع کرده … و بیشتر آن ها از هرگونه تجاوز به حقوق و حدود بیچارگان دریغ نمی دارند. رییس آن ها یگانه نقطه توجهش وسعت دادن به دایره‌ی تمول خویش است هرکس در مقابل این هیأت بخواهد دم بزند بکفر و زندقه اش منسوب و از حقوق امنیت جانی و مالی و عرضی محرومش می دارند در مقابل این هیأت حوزه های روحانی دیگر هم دیده می شود که بالنسبه منزه می باشند رؤسای آن ها آقا میرزا محمدهاشم [چهارسوقی]، آقا محمدباقر چهارسوقی، ملا محمدباقر فشارکی، شیخ محمدعلی و غیره باید دانست … و ظل‌السلطان اندیشه دارد از اینکه او را از حکومت هم محروم دارند این است که تشکیل یک قوه‌ی روحانی نما را برای بدست داشتن قوه عوام بر خود لازم شمرده و از ترویج نمودن آن قوه دقیقه ای فروگذار نمی نماید گرچه گاه گاه زهر این قوه کام خودش را تلخ می کند اما ناچار است از تحمل و سازگاری» (دولت‌آبادی،۱۳۷۱،ج۱، ۸۷-۸۶)
در سال ۱۳۰۶ ﻫ . ق. شاهزاده جلال‌الدوله پسر شاهزاده به جای پدر به تهران رفت. هرچند که شاه از طریق تلگراف جویای احوال شاهزاده شد. (اعتمادالسلطنه،۱۳۶۸: ۶۲۹). در همین سال بین مشیرالملک و شاهزاده بر سر مسائل مالی اختلاف افتاد که سرانجامی برای مشیرالملک نداشت و منجر به برکناری و بعداً مرگ او شد. (جابری انصاری،۱۳۲۱: ۳۱۲) در سال بعد ۱۳۰۷ ﻫ . ق. ، شاهزاده خودش به تهران رفت و با شاه ملاقات کرد. شاه هم مجدداً حکومت‌ شهرهای یزد و عراق عجم را به شاهزاده واگذار کرد. (اعتمادالسلطنه،۱۳۶۸،ج۲: ۶۸۴ و ۶۷۱).
۳-۲-۲۲-مبارزه با بابی ها سال ۱۳۰۷ ﻫ . ق.
اولین حضور رسمی آقانجفی در عرصه‌ی مبارزه سیاسی و مذهبی که باعث شهرت او در سراسر ایران شد، مربوط به مقابله او با سران بابیه می باشد. (مهدوی،۱۳۶۷،ج۱: ۴۰۴) در همین راستا آقانجفی نامه ای به میرزا آشتیانی نوشت و خواستار مجازات سران بابیه شد. در قسمتی از این نامه آمده «جمعی از فرقه ملعونه بابیه علیهم آلاف العنه در قصبه اردستان که زیر دست اصفهان است، طغیان نموده، علانیه مشغول اخلال و اعلان کلمه‌ی کفر هستند. کتب بابیه را علانیه می خوانند به طوری شدت کرده اند که بسیاری از سادات و مسلمانان آن حدود از بابیه تقیه می نمایند» و در انتهای نامه آمده است: «مستدعی هستم حکمی از اولیای دولت صادر شود که بعضی از رؤسای بابیه قصبه اردستان که ملجاء کفر و منشاء فساد هستند مطابق حکم شرعی مطاع، پس از ثبوت، در محضر علماء اصفهان سیاست شوند که آتش فتنه خاموش شود» (نگاه کنید به: پیوست ها، سند شماره دو)
در جمادی الاول همین سال در حادثه ای دیگر میان گروهی از پیشه وران با گروهی از متهمین به بابیت زد و خوردی روی داد و چند نفر از طرفین مجروح شدند و عواطف مذهبی مردم اصفهان برانگیخته شد و در جلوی منزل آقانجفی تجمع کردند. شاهزاده هم نتوانست جلویشان را بگیرد و به بابیان حمله و خانه هایشان غارت شد و سه نفر از بابیان دستگیر و به دستور آقانجفی محاکمه شدند و پس از آنکه حاضر نشدند از اعتقادات خود توبه کنند هر سه نفر را در میدان شاه گردن زدند. (صفایی،۱۳۵۷،ش۳۰: ۱۸-۱۷) و تعدادی دیگر از اهالی سده به تهران رفتند و به شاه شکایت کردند که به آن ها نسبت بابی داده‌ و از شهر اخراج کرده‌اند. شاه هم فرمان بازگشت آنان را صادر کرد و آنان را با ده فراش حکومتی به اصفهان فرستاد. هنگامی که آن ها می خواستند به سده وارد شوند یک روحانی سدهی با جمعی کثیری چماق بدست به طرف آن ها یورش برد و هفت نفر از آنان را کشت و این قضیه با حمایت آقانجفی رخ داد. (دولت‌آبادی،۱۳۷۱،ج۱: ۸۸ و جابری انصاری،۱۳۲۱: ۳۰۷ و مهدوی،۱۳۶۷،ج۱: ۴۰۲)
شاه بسیار عصبانی شد و دستور داد تا خانه‌ی آقانجفی را به توپ ببندند، اما مشیر نگذاشت و گفت «تنها نتیجه‌اش آن است که مسجد شاه خراب خواهد شد، چرا که مسجد شاه منزل آن هاست.» (جابری انصاری،۱۳۲۱: ۳۰۷)
اعتمادالسلطنه دراین باره می نویسد: «شاه با نایب‌السلطنه و ظل‌السلطان خلوت فرموده بود. اصفهان مغشوش است. ملا نجفی مجتهد چند نفر را به تهمت بابی‌گری خود بدون اجازه سر بریده است. شاه متغیر بود. ظاهراً ایلچی انگلیس شکایت کرده بود. یوزباشی مأمور شده برود ملای نجفی را بیاورد.» (اعتمادالسلطنه،۱۳۶۸،ج۲: ۶۸۴)
جهت احضار آقانجفی به تهران ناصرالدین شاه تلگرافی به او به این مضمون نوشت: «جناب شیخ محمدتقی … اولاً استحضار از احوال آنجناب می نمایم که به صحت مقرون باشد. ثانیاً چون به اوصاف حمیده‌ی آن جناب را درک کرده شفاهاً بعضی فرمایشاتی که در استحکام دین و دولت لازم است بفرماییم و بعضی تحقیقات لازمه در فقره‌ی اشخاصی که به گمراهی شیطان افتاده اند از شخص شما بفرماییم» و در این زمینه چاره اندیشی گردد تا مسلمانان دیگر به گمراهی نیفتند، در مورد حادثه‌ی سده هم، آقانجفی باید توضیحاتی به شاه می داد و به همین دلیل، باید هرچه زودتر عازم تهران می گردید. (نگاه کنید به: پیوست ها، سند شماره سه)

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 06:29:00 ب.ظ ]