کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

فروردین 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
            1
2 3 4 5 6 7 8
9 10 11 12 13 14 15
16 17 18 19 20 21 22
23 24 25 26 27 28 29
30 31          


 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل



آخرین مطالب


جستجو


 



نگارنده بر این عقیده است که : فقر مردم معمولی حاکی از سیطره ظلم و بیدادگری در روابط و مناسبات اجتماعی است. چنین فقری کمالی به همراه ندارد بلکه نوعی عیب و عار و زشتی است، اما فقر اولیاء به گونه‌ای بوده که به واسطه آن به نهایت آرزوها و اهداف خود می‌رسیدند، و به نوعی به مقام فقر ذاتی مانند همه موجوداتی که در جهان هستی نیازمند ذات پاک پروردگار خود هستند رسیده بودند و در واقع فقیر حقیقی به آن‌ها اطلاق می‌شد، زیرا هیچ گونه میل و رغبتی به توانگری در رفتار و سیره معصومین (ع) مشاهده نشده است. مولانا در این باره می‌گوید :

« امتحان کن فقر را روزی دو تو

تا به فقر اندر غنا بینی دو تو »
(مولوی، ۱۳۸۵: ۷۱۴)

« هنگام تنگ دستی در عیش کوش و مستی

کاین کیمای هستی قارون کند گدا را »
(حافظ، ۱۳۸۵: ۶۸۴)

همچنین از حضرت رسول (ص) روایت شده است که : اُدُنوا مِنّی أحِبّایی : فَیَقولُ المَلائِکَهُ ؟ فَیَقولُ : فُقراء المُسلِمین، دوستانم را پیش من بیاورید فرشتگان می‌گویند : خدایا دوستان تو کیانند می‌گوید : فقیران مسلمان، مقصود پیامبران، از فقیران مسلمان مهاجرین بودند که به پیامبر در ابتدای اسلام ایمان آورده و در نهایت فقر زندگی می‌کردند، و هجویری این حدیث را با اشاره به فقر اختیاری و اینکه در قیامت فقرای مسلمان نزد خدا نسبت به دیگران قرب بیشتری دارند بیان کرده است. از فحوای حدیث فوق روشن می‌شود که فقر نمونه کمال مطلوب اخلاق انسانی پیامبر (ص) بوده، فقیرانی که فقر و گرسنگی چهره آن‌ها را رنجور ساخته بود ولی به زبان نمی‌آورند که تنگدست هستند، و مانند فقرای عادی اعلام نیاز نمی‌کردند، و با عفت نفس زندگی می‌کردند و چه سعادتی بالاتر از این که با پیامبر (ص) که اشرف مخلوقات بود زندگی می‌کردند، ولی فقیران با اخلاص را دوستان خود معرفی کرده و آن‌ها در دنیا تحت سرپرستی و تربیت الهی قرار می‌گیرند و به هدف نهایی و جاویدان که همان آخرت است می‌رسند.

زانکه درویشان ورای ملک و مال

روزی دارند ژرف از ذوالجلال
(مولوی، ۱۳۸۵: ۷۰۹)

حدیث «الفقر فخری»، فقر افتخار من است، هجویری ضمن اشاره به مرتبه و درجه فقر و ترک اسباب ظاهری و باطنی و رجوع به مسبب اصلی به این حدیث استناد کرده است.
میبدی این گونه گفته است که : « اما فقر که گفت : الفقرُ فخری، آن است که مرد از دنیا برهنه گردد و در این برهنگی به دین نزیک گردد.» (میبدی، ۱۳۸۳: ۲۵۳)
نگارنده بر این عقیده است : رسیدن به این مقام زمانی محقق می‌شود که فرد با پرهیزگاری و خویشتن داری نسبت به تعلقات دنیوی بی‌اعتنا شود، و باطن و دل خود را از زیاده خواهیها پاک کند زیرا اینها مجردان طریق توحید بوده که صاحب آرامش درونی هستند ولی به ظاهر جلوه‌ای ندارند و فقیر می‌باشند فقط در طاعت و خدمت پروردگار روزگار خود را سپری می‌کنند چرا که سعدی در گلستان این گونه آورده است : « طریق درویشان ذکر است و شکر و خدمت و طاعت و ایثار و قناعت و توحید و توکل و تسلیم و تحمل، هرکه بدین صفتها موصوف است به حقیقت درویش است اگر چه در قباست.» (مولوی، ۱۳۸۵: ۷۰۹)
فقیر به آن‌هایی اطلاق می‌شود که زیر ساخت اعمال آن‌ها تقوا و پرهیزگاری بوده، و فقط بر دوستان و یاران خاص پروردگار و امامان و معصومین صدق می‌کند.
۳-۳- تصوّف
از آن‌جا که در فصل دو این پایان نامه به شرح مطالبی پیرامون تصوّف پرداختم لذا در اینجا فقط به آیات و احادیث اشاره می‌کنیم.
آیات قرآنی مورد استناد هجویری در باب تصوّف به شرح زیر بیان می‌شود :
« وَ عِبادُ الرَّحمن الّذینَ یَمشُونَ عَلَی الأرضِ هَوْناً و اذا خاطَبَهُمُ الجَاهلُونَ قَالُو سَلاماً، بندگان خاص خدای رحمان آنان هستند که بر روی زمین ره به تواضع و فروتنی روند و هرگاه مردم جاهل به آن‌ها خطاب کنند با سلامت نفس و (زبان خوش) جواب دهند.» (قرآن کریم، الفرقان/۶۳)
هجویری ضمن پرداختن به مطالبی پیرامون کلمه «صوفی» با اشاره به اینکه کسانی بودند که تولا به اصحاب صفه می‌کردند و دارای صفای درون بودند که نمود آن در رفتارشان قابل مشاهده است به این آیه قرآنی استناد کرده است.
مکارم شیرازی در تفسیر نمونه ذیل آیه آورده است که :
« نخستین توصیفی که از عباد الرحمن شده است، نفی کبر و غرور و خودخواهی است که در تمام اعمال انسان و حتی در کیفیت راه رفتن او آشکار می‌شود؛ زیرا ملکات اخلاقی، همیشه خود را در لابلای اعمال، گفتار و حرکات انسان نشان می‌دهند تا آن‌جا که از چگونگی راه رفتن یک انسان می‌توان با دقت و موشکافی به قسمت قابل توجهی از اخلاق او پی‌برد.» ( مکارم شیرازی، ۱۳۸۸: ۱۶۸-۱۶۷)
بندگان خاص خداوند افرادی متواضع، با صبر و حوصله و واجد خصوصیات خوب اخلاقی مانند خاکساری، فروتنی است و این فروتنی در تمام اعمال آن‌ها من جمله، راه رفتن افراد به وضوح دیده می‌شود و از طرز راه رفتن افراد به خصوصیات درونی آن‌ها پی‌برده می‌شود، بوده انسان با نگاه به راه رفتن دیگران ویژگی‌ روحی آن‌ها را متوجه می‌شود، و این حکایت از عظمت روحی و ظرفیت بالای بندگان خاص خدا دارد. هجویری به همین دلیل این گونه افراد را کسانی می‌داند که در صف اول هستند و به اصحاب صفه تولا می‌کردند، و دارای این ویژگی‌ اهل تصوّف یعنی از خود فانی و به حق باقی بودند.
« و ما محمدٌ الا رسُولُ قد خَلَتْ مِنْ قبلهِ اِلرُّسُلُ أفإین مِاتَ أوْقُتِلَ انقَلَبْتم عَلی أعْقَبکُمْ وَ مَن یَنقَلِبْ علی عَقبَیهِ فلَن یَضُرَّ اللهَ شَیئاً وَ سَیجزی اللهُ الشّاکِرینَ، و محمد نیست مگر پیغمبری از طرف خدا که پیش از او نیز پیغمبرانی بودند و از این جهان در گذشتند اگر او نیز به مرگ یا شهادت در گذشت باز شما به دین جاهلیت خود رجوع خواهید کرد پس هر که مرتد شود به خدا ضرری نخواهد رسانید خود را به زیان انداخته و هرکس شکر نعمت دین گذارد و در اسلام پایدار ماند البته خداوند جزای نیک اعمال به شکر گذاران عطا خواهد کرد.» (قرآن کریم، آل عمران/۱۴۴)
هجویری با اشاره به اصل و فرع صفا و اینکه اصلش انقطاع دل ا ز اغیار است به این آیه استناد کرده است.
طباطبایی در المیزان ذیل آیه آورده است :
« درآیه فوق : انقلاب بر اعقاب را جزای شرطی قرار داده که عبارت است از مرگ یا کشته شدن (رسول خدا(ص)) این معنا را می‌فهماند که منظور از برگشت، برگشتن از دین است، نه برگشتن از کار جنگ، چون هیچ ارتباطی میان فرار از جنگ با مرگ یا قتل رسول خدا (ص) نیست و تنها رابطه و نسبتی که تصور دارد بین مرگ آن جناب و برگشتن از ایمان به کفر است.» ( علامه طباطبایی، ۱۳۸۷: ۵۶)
نکات قابل درک از آیه فوق به این صورت است: آن هدیه و ارمغانی که خداوند به حضرت محمد (ص) عطا کرده همان مقام با عظمت « رسالت و پیامبری» بر مخلوقات است و پیامبر خدا هم وظیفه‌اش را این می‌بیند که پیام خدا را به مردم برساند، این آیه قوی‌ترین شاهد است بر اینکه یاران پیامبر، و سپاهیان اسلام بر این گمان که پیامبر در جنگ کشته شده پراکنده شدند و میدان جنگ را رها کردند ولی رهبری راستین مانند پیامبر (ص) به افراد بشر اثبات کرد که اگر در جنگ نابود شود، هدفش نابود نخواهد شد، زیرا این نوع ویژگی‌ اخلاقی به دلیل صفای درون آن‌ها بوده است.
« فَلَمَّا سَمَعتْ بِمَکْرِهِنَّ اَرْسَلتْ إلَیهُنَّ وَ أَعتَدَتْ لَهُنَّ مُتَّکَئاً وَ ءَاتَتْ کُلَّ وَاحِدَهٍ مِنْهُنَّ سِکیناً و قَالَتِ اَخْرُجْ عَلَیْهِنَ فَلَمارَأیْنَهُ… چون زلیخا ملامت زنان مصری را درباره خود شنید فرستاد و از آن‌ها دعوت کرد و مجلسی بیاراست و با احترام هر یک بالش و تکیه‌گاهی بگسترد و به دست هر یک کاردی (ترنجی) داد و از یوسف تقاضا نمود که به مجلس این زنان درآ چون یوسف را زنان مصری دیدند زبان به تکبیر گشودند و (دست‌ها به جای ترنج) بریدند و گفتند تبارک الله که این پسر نه آدمست بلکه فرشته بزرگ هستی و زیبائیست.» (قرآن کریم، الیوسف/۳۱)
هجویری با اشاره به اینکه صفا ضد کدر است، و صوفی آن بود که از تیرگی‌های صفات بشری گذر کند به این آیه استناد کرده است.
« ما هذا بشَراً برای بزرگواری و جلال یوسف گفته شده که او یعنی فرشته بشر نیست و او شریف‌تر و گرامی‌تر است از اینکه جوهره ذاتش، جوهره بشر باشد» و المتکأ : تکیه گاه، همان بالش و متکا است و برای آن‌ها بالش‌ها یا ترنج‌هایی آماده کرد که گفته شده طعامی برایشان فراهم کرد و طعام و غذا را متکاء می‌گویند چون در گذشته غذا را در حال تکیه دادن می‌خورند و اسلام آن را نهی کرده است.» (راغب اصفهانی، ۱۳۷۴: ۳۴۵)

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

نکته زیبایی که در آیه فوق بیان شده این است که: حضرت یوسف در نهایت زیبایی تمام بود، و زنان مصری می‌گفتند مگر می‌شود کسی با این شکل و قیافه از افراد بشری باشد بدون شک او یک فرشته است، در مجلسی که زنان مصر نشسته بودند، همگی به ستایش خدای یوسف لب به سخن گشودند و از زیبایی او در شگفت بودند، چون یوسف مصداق صوفی صادقی است که از دلبستگی‌های «صفو» دنیا آزاد شده است.
« اذنا دارَبَّهُ نِداءً خَفیّاً، یاد کن حکایت او را وقتی که خدای خود را پنهانی و از صمیم قلب ندا کرد.» (قرآن کریم، مریم/۳)
« در خلوتگاه و مخفیانه با خدا راز و نیاز کردن که سبب توجه بیش‌تر انسان به خدا و اخلاص دعا کننده می‌شود و خدا بر بندگانی که مخفیانه از او چیزی بخواهند، رحمت خویش را نازل می‌کند پس شما هم بنده باشید و در خلوت دعا کنید تا رحمتش بر شما فرودآید.» ( رضایی اصفهانی، ۱۳۸۹: ۴۶۴)
نکته قابل درک از آیه فوق این است که: وقتی انسان به صفای باطن توجه و در همه حال، همیشه از دستورات خداوند و قرآن عمل کند رحمت الهی شامل حال وی خواهد شد، مانند ذکریای پیغمبر که در این آیه و آیات بعد سرگذشت وی به تصویر کشیده شده، زیرا وقتی انسان پنهانی با خدا راز و نیاز می‌کند سبب توجه بیشتر خدا به بنده و خلوص نیت فرد دعا کننده می‌شود و لذا ذکریا از خدا می‌خواست او را مورد رضایت خویش قرار داده و از کدر دنیا رهایی یابد، تا به صفای درون برسد زیرا ایمان داشتند که اگر خداوند بخواهد در هر شرایطی دعای بندگان خود را مستجاب می‌کند و این کارها برای خدا آسان است.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[دوشنبه 1401-04-13] [ 05:43:00 ب.ظ ]




پیشینه موضوع تحقیق باید دقیقا مورد بررسی قرار گیرد زیرا در انجام یک پژوهش علمی نیازداریم تا از مطالعه هایی که در زمینه تحقیق فوق توسط دیگران انجام یافته است آگاهی پیدا کرده و به جنبه هایی که پژوهش های قبلی به آن توجه نکرده اند مانند جنبه های جدید و نوآوری و تکاملی پژوهش، توجه کنیم. در این فصل مروری بر واژه سیستم مدیریت یادگیری و اجزای آن، مدیریت دانش و مفاهیم پایه در آنها، انجام شد. سپس به مدلهای ارائه شده در این زمینه پرداخته شده و پس از آن.به.ارائه.مدل.تحقیق.پرداخته.شد.
فصل سوم
روش تحقیق
۱-۳ مقدمه
هر مطالعه و تحقیقی بنابر ماهیت و هدف خود از روشها و ابزارهای خاصی بهره میجوید که انتخاب این ابزارها و روشها باید معنادار، منطقی و توجیه پذیر باشد. در این فصل به استراتژی پژوهش، ابزار جمعآوری اطلاعات، چگونگی حصول روایی و پایایی پژوهش، جامعه آماری، روش نمونهگیری و روش های آماری و تجزیه و تحلیل اطلاعات پرداخته میشود و دلیل یا دلایل انتخاب این روشها ارائه میگردد. ذکر این یادآوری الزامی است که در برخی از پژوهشها، بهخصوص در حوزه علوم انسانی، گستره کار به نحوی است که معمولا نمیتوان آن را به طور دقیق منطبق بر یکی از تعاریف و تقسیم بندی های ارائه شده برای روش شناسی تحقیق دانست و بنابراین از ترکیبی از روش های مختلف برای اجرای تحقیق و پژوهش استفاده میشود. با اینحال بایستی در نظر داشت که بنیان هر گونه از دانش بر روش شناخت آن استوار می باشد و اعتبار و ارزش قوانین اشاره شده در هر حوزه ی علمی بر روش شناختی که در آن علم به کار می رود، مبتنی است (خاکی، ۱۳۸۹: ۲۰۱). بنابراین زمانی که در جستجوی دستیابی به اهداف خاصی از یک برنامه ی پژوهشی می باشیم؛ لزوم بهره گیری از روش شناسی صحیح و علمی و متناسب با حوزه ی مورد مطالعه اهمیت می یابد. هنگامی که در خصوص روش شناسی یک تحقیق صحبت می کنیم، باید به خاطر داشته باشیم که اعتبار دستاوردهای تحقیق به شدت تحت تاثیر روشی است که برای انجام تحقیق برگزیده ایم (خاکی، ۱۳۸۹: ۱۵۵).

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

۲-۳ روش تحقیق
تحقیق علمی عبارت از تلاش کاوشگرانه ای است که با آداب خاص و به صورت نظام یافته به منظور کشف مجهول یا مجهولاتی در جهت گسترش قلمرو معرفتی بشر انجام می پذیرد و شناخت حاصل از آن مصادیق و ما به ازای خارجی دارد (حافظ نیا، ۱۳۸۴: ۱۲). با توجه بدین تعریف از تحقیق علمی می توان گفت که ویژگی های اشاره شده در ذیل به عنوان اصلی ترین مولفه های تمایز تحقیق علمی از تحقیق غیر علمی شناخته می شوند: هدفمندی، دقت عمل، آزمون پذیری، تکرار پذیری، دقیق بودن و قابلیت اعتماد، عینی بودن، تعمیم پذیری و محدود گرایی (نیومن، ۱۳۸۶: ۳۳).
بنابراین برای انجام تحقیق علمی و حصول ویژگی های یاد شده نیازمند بهره گیری از روش علمی می باشیم. در انتخاب روش علمی مناسب بایستی معیارهایی همچون هدف تحقیق، ماهیت موضوع، امکانات اجرای تحقیق و فرضیات تدوین شده را مورد نظر قرار دهیم. بدین ترتیب برای آنکه بتوانیم روش تحقیق را برای پژوهش حاضر مورد بررسی قرار دهیم، در ابتدا بایستی به طبقه بندی های رایج در عرصه ی تحقیقات علوم اجتماعی که مباحث حوزه ی مدیریت نیز زیرمجموعه ای از آن است، اشاره نماییم. به طور کلی دو دسته معیار برای تقسیم بندی تحقیقات در علوم اجتماعی مورد استفاده قرار می گیرد؛ به هنگام بررسی روش تحقیق باید مشخص نماییم که این تحقیقات از حیث معیار هدف تحقیق و معیار شیوه ی گردآوری داده ها در چه گروه بندی قرار می گیرند.
۳-۳ گروه بندی انواع پژوهش بر حسب هدف از انجام پژوهش
می توان ادعا نمود که تقریبا به تعداد پژوهشگران، هدف از انجام تحقیق وجود دارد، با اینحال می توان پژوهش در علوم اجتماعی را در سه گروه پژوهش های بنیادین، پژوهش های کاربردی و پژوهش های توسعه ای طبقه بندی نمود.
پژوهش بنیادین: هدف از این دسته از پژوهش ها آزمودن نظریات، تبیین روابط میان پدیده ها و پایه گذاری دانش و اندیشه ی جدید در یک زمینه ی خاص بدون در نظر گرفتن کاربرد این دانش در صحنه ی عمل است، به عبارت دیگر این دسته از پژوهش ها به منظور توسعه ی مرزهای دانش و ارائه نظریه های جدید علمی وگسترش علوم در زمینه های مختلف صورت می پذیرند و پروراندن نظریه های علمی از طریق کشف اصول یا قواعدکلی در این پژوهش ها از اهمیت برخوردار است.
پژوهش کاربردی: پژوهش های کاربردی با هدف توسعه ی دانش کاربردی صورت می پذیرند و حوزه ی تمرکز این دسته از پژوهش ها گسترش بعد کاربردی یک موضوع در حوزه ای خاص می باشد؛ بنابراین پژوهش کاربردی برخلاف پژوهش های بنیادین که جنبه نظری دارند، بیشتر به سمت پدیده های واقعی و کاربست دانش به منظور حل مسائل و مشکلات گوناگون معطوف است و برای نیل بدین منظور از یافته های پژوهش های بنیادین بهره گیری می کند.
پژوهش توسعه ای: هدف از اجرای این دسته از پژوهش ها تشخیص چارچوب نظری و عملی در جهت توسعه ی یک ایده در سازمان یا محیط و نیز تشخیص مناسب بودن یک برنامه، طرح یا روش است (سرمد، ۱۳۸۵: ۷۰). هریک ازموضوعاتی که درحوزه علوم اجتماعی منجر به گسترش این علوم گردد و قادر به شرح و تبیین وجوه ناشناختها نباشد، درحوزه پژوهش های توسعه ای جای میگیرد.
۴-۳ گروه بندی انواع پژوهش بر حسب شیوه ی گردآوری داده ها
پژوهش های صورت گرفته در حوزه های علوم اجتماعی را می توان از حیث شیوه ی گردآوری داده ها به دو گروه تجربی (آزمایشی) و توصیفی (غیر آزمایشی) تقسیم بندی نمود (سرمد، ۱۳۸۵: ۷۸). تحقیقات تجربی یا آزمایشی زمانی مورد استفاده قرار می گیرند که در صدد برقراری روابط علی و معلولی میان چند متغیر باشیم. در مقابل تحقیقات توصیفی در ابتدا به بررسی وضع موجود و توصیف منظم آن می پردازند و در صورت لزوم به بررسی و تبیین رابطه میان متغیرها می پردازند. تحقیقات توصیفی خود به سه گروه پیمایشی، همبستگی و پس رویدادی (علّی) تقسیم می شوند.
تحقیق پیمایشی برای مطالعه موضوعاتی به ‌کار می‌رود که پژوهشگر قصد تغییر یا دستکاری متغیرها را ندارد و اطلاعات را به همان صورتی که هستند، به دست می‌آورد. در این روش برای مطالعه نگرش‌ها و نظرات آزمودنی‌ها از ابزارهای نظیر مصاحبه و پرسش نامه استفاده می‌شود و سپس با تجزیه و تحلیل داده های بدست آمده، پیشنهادها لازم بر اساس نمونه ی اندازه گیری شده به جامعه ی آماری تعمیم داده می شود. از امتیازات روش پیمایش آن است که امکان انجام مشاهدات بسیاری را بر روی واحدهای مورد مطالعه فراهم می‌سازد و در دستیابی به نتایج نسبت به دیگر روش ها کم هزینه تر، ساده تر و سریع تراست (عضدانلو، ۱۳۸۶: ۱۶۵). با توجه به مجموعه تعاریف بیان شده و نیز هدف تحقیق حاضر در خصوص گردآوری اطلاعات پیرامون موضوع بررسی کاربرد سیستم مدیریت یادگیری در مدیریت دانش و تبیین نتایج حاصل از آن؛ این پژوهش در زمره ی تحقیقات کاربردی قرار می گیرد و نحوه ی انجام آن به صورت توصیفی از نوع پیمایشی خواهد بود.
۵-۳ منابع گردآوری داده ها
برای گردآوری داده ها در قدم نخست باید به سه پرسش پاسخ داد:

    1. چه داده ها و اطلاعاتی باید جمع آوری شود؟ (تعیین نیازهای اطلاعاتی)
    1. داده ها از کجا و از چه منابعی جمع آوری خواهند شد؟ (طرح نمونه گیری)
    1. داده ها چگونه بایستی جمع آوری شوند؟ (تعیین روش و طراحی ابزار گردآوری داده) (سرمد، ۱۳۸۵: ۹۳).

در پژوهش حاضر مهمترین نیازهای اطلاعاتی دستیابی به داده هایی در خصوص کاربرد سیستم مدیریت یادگیری و تاثیر آن در موفقیت سیستم مدیریت دانش است. به منظور گردآوری داده ها و نیازهای اطلاعاتی یک پژوهش عمدتا از دو دسته منبع استفاده می گردد که آنها را منابع اولیه و منابع ثانویه نام می دهند. برای شناخت مبانی نظری و دستیابی به اطلاعات حاصل از روش های تحقیقی در گذشته روش کتابخانه ای به کار گرفته می شود و منابع مورد استفاده در این روش منابع ثانویه خوانده می شوند. این روش به جهت جمع آوری اطلاعات موجود برای پی ریزی مطلب و مبنای کلی تحقیق همچون تعریف مفاهیم کلیدی، بیان ضرورت ها و محدودیت ها، تشریح اهمیت مسائل و نیز بررسی فعالیت های تحقیقاتی محققان قبلی بر روی موضوع و شناخت مبانی نظری حاصل از فعالیت های تحقیقاتی ایشان مورد استفاده قرار می گیرد. پس از جمع آوری و جمع بندی داده های بدست آمده از طریق منابع ثانویه، به جهت بدست آوردن داده های تکمیلی، محقق نیازمند رجوع به منابع اولیه می باشد. به طور غالب در عموم تحقیقات توصیفی و پیمایشی محقق در این مرحله از پرسش نامه استفاده می کند تا بتواند به جمع آوری داده های مورد نیاز خویش که به طور طبیعی از طریق منابع ثانویه قابل حصول نیستند، بپردازد. سئوالاتی که در پرسش نامه برای پاسخدهندگان طراحی می شود، قسمت اصلی طرح پیمایش اند وتنظیم آنها باید به دقت و به درستی انجام شود زیرا پاسخ‌های خوب نتیجه ی تحلیل‌های آماری درست نیست بلکه از سوالات خوب طراحی ‌شده حاصل می‌شود. در طراحی پرسش نامه برای تحقیق حاضر از سئوالات بسته استفاده شده است. برای اندازه گیری آنها از طیف لیکرت استفاده شده است که مقادیر ۱ تا ۵ (کدهایی که بیانگر گزینههای کاملا مخالف تا کاملا موافق باشند) را به خود اختصاص دادهاند. سئوالات مربوط به هر یک از متغیرهای تحقیق به منظور افزایش ضریب اطمینان در دستیابی به پاسخ های موثق به صورت تصادفی سراسر پرسش نامه پراکنده شده اند، جدول زیر نشان دهنده ی ساختار سئوالات بسته ی پرسش نامه ی پژوهش حاضر می باشد.

سوالات
شاخص
متغیر
مفهوم

استفاده از نرم افزار یادگیری الکترونیکی فراگیری را آسان می سازد.

فراگیری آسان
درک سهولت استفاده از سیستم مدیریت یادگیری
سیستم مدیریت یادگیری

مدیریت دوره آموزشی ،از طریق نرم افزار یادگیری الکترونیکی باعث سهولت آموزش می گردد.

استفاده از تصاویر گرافیکی مناسب از اشکال مختلف ،آموزش را ساده می سازد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 05:43:00 ب.ظ ]




همچنین از زال در متون پهلوی معمولاً با عنوان دستان یاد شده است.این پهلوان در شاهنامه زال زر و دستان نام دارد.بنا به روایت شاهنامه زال از آن جهت بدو می گفتند که هنگام تولد موی سر و روی او چون پیران،سپید بود و دستان از آن روی که پدر با او دستان و مکرکرده و او را به البرزکوه افکنده بود.[۱۸]
نام رستم در چند متن متعلق به دوره میانه به چشم می خورد.برای متن های تاریخی و ادبی،سه دوره را می توان برشمرد؛دوره کهن یا باستان،دوره میانه و دوره نو یا جدید.از آغاز تاسال ۳۳۰ق.م دوره باستانی به حساب می اید و از آن زمان به بعد تا۶۵۱ م دوره میانه نامیده می شود.این زمان تقریبا یک هزاره را در بر می گیرد که متونی که در این هزاره از رستم در آن ها نشانی می توان یافت به شرح زیر است:

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

۱٫درخت آسوریک:یکی از متن های دوره میانه است که اصل آن به زبان پهلوی اشکانی بوده است،اما در روزگار ساسانیان آن را به زبان پهلوی ساسانی یا فارسی میانه بازنویسی می کنند.بعضی از پژوهشگران بر این باورند که هنگام بازنویسی مطالبی الحاقی به منظومۀ درخت آسوریک افزوده شده.اما این تنها یک نظریه است و نمی توان قاطعانه آن را پذیرفت.به هر حال اگر نام رستم را الحاقی ندانیم،آن گاه درخواهیم یافت که در دوره اشکانیان با نام رستم و کارهای پهلوانی او آشنا بوده اند.البته این را باید در نظر داشت که نام رستم در این متن به صورتی گذرا و بسیار کوتاه آمده است و از او به نام rodastaxm یاد کرده اند.
در این منظومه به نبرد رستم و اسفندیار اشاره شده است:
۷۰- شکنج از من کنند که(با آن) بندند زینان
۷۱- که رستم و اسفندیار بر(آن)برنشینند
۷۲- با کمند،مه پیل و ژنده پیل را بدارند[۱۹]
متن بعد ایاتکار زریران(یادگار زریر) نام دارد.این متن نیز ابتدا به زبان پهلوی اشکانی بوده است.اما در دوره های بعد به زبان پهلوی ساسانی بازنویسی شده است.یادگار زریران منظومه ای مذهبی و در عین حال قهرمانی و پهلوانی است و در آن سخن از اختلاف میان ایرانیان و تورانیان بر سر آیین زرتشت است.در بند ۲۸«یادگار زیران»به نام رستم بر می خوریم که به مانند رستم شاهنامه زین افزار و زره چهارتکه دارد:
بس ایستد(= بسیار باشد) شفره ( به معنی سپر)
رستمی،بس تیردان پر تیر
اُبس زره جوشن اُبس زره
چهارکرد(چهارتکه،چهارپاره)[۲۰]
۲٫نام رستم و کارهای پهلوانی او در بندهش نیز آمده است.بندهش دومین کتاب مهم و معروف پهلوی بعد از دینکرت است که از آن دو نسخه ایرانی و هندی شهرت دارد.بندهش به معنی آفرینش نخستین یا آفرینش بنیادین است و شامل دانش های زرتشتی است و از بخش های مختلفی تشکیل شده است.بخش اسطوره آفرینش آن اهمیت و ارزش بسیار دارد و نام هایی که در آن جا یاد می شود کمک شایانی به شناخت ایران می کند.مسئله قابل توجه این است که حتی در سراسر فصل تاریخ حماسی کتاب بندهش که به احتمال بسیار قوی مختصری از خداینامه دوره ساسانی و عمدتاً مبتنی بر سنت اوستا است،فقط یک بار از رستم به اختصار صحبت می شود و بدون اینکه اشاره خاصی به پهلوانی های رستم کرده باشد. درفصل ۳۱ بندهشن هندی (فصل ۳۵ ایرانی)از رستم به عنوان شخصیت حاشیه ای و فرعی در کنار شخصیت اصلی ماجرا یعنی کاووس نام برده می شود:
«اندر شاهی کاوس،اندر همان هزاره،دیوان ستیزه گر شدند و اوشنر به کشتن رسید و اندیشۀ[کاوس]را گمراه کردند تا به کارزار آسمان شد و سرنگون فرود افتاد.فرّه از او دور شد. پس به اسب و مرد،جهان ویران کردند [تا] او را به بوم هاماوران،به فریب،با پیدایان(=اعیان) کیان در بند کردند.یکی که او را زینگاو خوانند،که زهر به چشم داشت،از تازیان به شاهی ایرانشهر آمد.به هرکه به بدچشمی نگریست کشته شد.ایرانیان افراسیاب را به خواهش خواستند تا آمد و آن زینگاو را کشت و[خود]شاهی ایرانشهر کرد.بس مردم از ایرانشهر برد و به ترکستان نشاست.ایرانشهر را ویران کرد و بیاشفت تا رستم از سیستان[سپاه]آراست و هاماورانیان را گرفت.کاووس و دیگر ایرانیان را از بند گشود.با افراسیاب به اوله رودبار،که سپاهان خوانند،کارزای نوکرد.از آن جای[وی را]شکست داد.پس کارزار دیگر با[وی] کرد تا [وی را]بسوخت،به ترکستان افکند،ایرانشهر را از نو آبادان کرد».[۲۱]
۳٫یکی دیگر از متون دوره میانه که از رستم یادکرده است کتاب سکسیکین است که به نام های گوناگونی خوانده شده است مانند:النسکین،التبتکین،سگسران،سکسیران،تبتکین و کیکین که از سایر ضبط های نام این کتاب است.مصحح فرانسوی مروج الذهب چاپ پاریس «باربیه دومینار» این نام را «سکیسران»تصور کرده[۲۲] و به عقیده کریستین سن این نام بسیار صحیح و محتمل به نظر می رسد زیرا معنی آن واضح و به آسانی قابل تشخیص است. سکیسران درپهلوی سکیسران یعنی«سران قوم سَکَ،سرانسیستانیان،سرانسیستان»بوده است.[۲۳]در این متن به یقین از رستم یاد شده است؛هر چند اصل متن به دست ما نرسیده و از بین رفته است. به گفته مسعودی کتاب مذکور از متون استفاده شده درخدای نامه بوده است و این کتاب میان ایرانیان به جهت اشتمال بر اخبار اسلاف و ملوک ایشان،اهمیت و شهرت بسیار داشته است.[۲۴]اصل این متن به زبان پهلوی سامانی بوده که بعدها ابن مقفع آن را به عربی ترجمه کرده و از تلفیق روایات این کتاب با روایات خدای نامه طرح تاریخ کیانیان را که اکنون درتاریخ طبری می بینیم حاصل شده است. به گفته مسعودی ظاهراً در خدای نامه از داستان جنگ رستم و اسفندیار،قتل رستم و جنگ ها و پهلوانی های او اثری نبوده و در این باب کتاب دیگری به زبان پهلوی وجود داشته که همین کتاب سکیسران است.[۲۵]
۴٫نام رستم و داستان نبرد او با اسفندیار در کتاب پهلوی دیگری با نام «رُتستَخم اسپَندیات» مدون بوده است که بنا بر نقل ابن ندیم[۲۶]،جبله بن سالم آن را به عربی ترجمه کرده بود.داستان رستم و اسفندیار از کتب مشهور آن روزگار بوده است و علی الظاهر اصل پهلوی آن میان نویسندگان شاهنامه های منثور و یا نزد راویان خراسان شهرتی داشته،زیرا مسلم است که داستان رستم و اسفندیار مانند چند داستان دیگر(اردشیر پاپکان،بهرام چوبین،رستم و سهراب،بیژن و منیژه و نظایر اینها)داستان مستقلی است که به شاهنامه افزوده شده است.این داستان در اوایل عهد اسلامی نیزمشهور و رایج بوده و یکی از مردم مکه به نام نضر بن الحارث در آغاز پیغامبری محمد بن عبدالله(ص)آنچه را که درسرزمین فرات راجع به رستم و اسفندیارشنیده بود،در مکه برای مردم حکایت می کرد و اهل مکه از شنیدن این داستان لذت بسیار می بردند.متاسفانه امروزه اثری از این کتاب در دسترس نیست.
۵٫علاوه بر متون پهلوی یاد شده دو متن سغدی نیز هم اکنون در دست است که در آن داستانی بس کهن از رستم دستان برای ما به یادگار گذاشته شده که نشانگرآوازه رستم در سرتاسر فلات ایران و حتی فراتر از آن بوده است.
داستان رستم به زبان سغدی که ریشه اسطوره ای دارد و به احتمال قوی مربوط به اساطیر اقوام ایرانی شرقی است،اگرچه جزء مجموعه متون سغدی بودایی که در چین پیدا شده می باشد،از نظر محتوی ارتباط با متون بودایی ندارد.داستانی کاملاً مستقل است و از هیچ یک از دیدگاه های فلسفی بودا متاثر نیست.[۲۷]
داستان رستم از دو صفحه تشکیل شده است که نسخه اصلی یک صفحه آن درکتابخانه ملی پاریس و نسخه صفحه دیگر آن در موزه بریتانیا(امروز به نام کتابخانه بریتانیا)نگهداری می شود.محل کشف داستان رستم غارهای هزار بودا نزدیک شهر توئن هوانگ(دون هوان) در ایالت کانسوی چین بوده و در سال۱۹۰۰میلادی هنگام تعمیر یکی از غارها کتابخانه ای کشف شد که مدت نه قرن بسته و دست نخورده مانده بود.
درسال ۱۹۰۷سر اورل استین از غارهای هزار بودا دیدن کرد و به داخل کتابخانه راه یافت و بسیاری از مدارک نوشته را با خود به موزه بریتانیا به لندن برد. بعد از او دانشمند چین شناس فرانسوی پُل پلیو به سراغ کتابخانه پنهان رفت و بیشتر مدارکی که به خط و زبان تا آن روز ناشناخته بود،همراه خویش به کتابخانه ملی پاریس برد.بعدها مشخص شد که این مدارک سغدی است و به این طریق داستان رستم توسط جهانگردان دانشمند از چین به اروپا منتقل شد و قطعه بزرگ آن با گنجینه پلیو وارد کتابخانه ملی پاریس و قطعه کوچک تر آن همراه سر اورل استین به موزه بریتانیا راه یافت.دکتر بدرالزمان قریب این دو قطعه را به فارسی برگردانده اند و در کتاب«مطالعات سغدی»آورده اند:[۲۸]
قطعه اول
دیوان همان دم به شهرگریختند.رستم همچنان به دنبال آنها تا دروازه شهر رفت.بسیاری از پایمال شدن مردند.یک هزار [تن]با زحمت توانستند به شهر در آیند.دروازه ها را بستند.رستم با نیکنامی بزرگ برگشت.به چراگاهی نیکو رفت.ایستاد،زین برگرفت،اسب را در سبزه رها کرد،جامه درآورد،غذایی خورد،سیر شد،بستری گسترد،دازر کشید[و] به خواب رفت.دیوان در انجمن به شور ایستادند و به یکدیگر چنین گفتند:بزرگ زشتی بود و بزرگ شرمساری از طرف ما که از یک تنه سوار چنین به شهر پناه بریم.چرا نجنگیم؟یا همگی بمیریم و نابود شویم و کین خدایان خواهیم.دیوان آنان که از جنگ جان به در برده بودند با ساز و برگ گران و سلاح نیرومند مجهز شدند.با شتاب فراوان دروازه شهر را گشودند.بسیار کمانگیر،بسیار گردونه سوار، بسیار پیل سوار،بسیاری سوار بر… بسیاری سوار برخوک،بسیار سوار بر روباه،بسیاری سوار برسگ،بسیاری سوار بر مار و سوسمار،بسیاری پیاده،بسیاری درحال پرواز مانند کرکس و خفاش می رفتند و بسیاری واژگون،سر به پایین و پاها به بالا.غرشی برکشیدند[و] زمانی دراز باران،برف،تگرگ[و] تندر بزرگ برانگیختند.دهان را بازگشودند[و] آتش شعله دود رها ساختند و به جستجوی رستم دلاور رهسپار شدند.آنگاه آمد رخش تیزهوش [و]رستم را بیدار کرد. رستم ازخواب برخاست، درحال جامۀ پوست پلنگ پوشید،ترکش دان بربست،بر رخش سوار شد،به سوی دیوان شتافت.چون رستم از دور سپاه دیوان را دید به رخش چنین گفت:بیا ای سرور کم کم بگریزیم،کاری کنیم که دیوان را به سوی جنگل…
قطعه دوم:
…[بکشانیم].رخش پسندید.در دم رستم بازگشت.وقتی دیوها چنین دیدند،بی درنگ هم سپاه سواره و هم پیاده به پیش تاختند و به یکدیگر گفتند:اکنون ارادۀ سردار شکسته[و] دیگر با ما توان نبرد نخواهد داشت.هرگز رهایش نکنید،او را نبلعید،بل چنان که هست،زنده بگیرید تا او را تنبیه دردناک و شکنجه ای سخت نشان دهیم.دیوان یکدیگر را سخت برانگیختند.همگی فریاد برکشیدند و از پی رستم روان شدند.در آن هنگام رستم بازگشت و بر دیوان حمله برد، چون شیر دژم بر نخجیر و یا کفتار برگلۀ رمه و یا شاهین بر خرگوش و یا خارپشت براژدها…
از آنجایی که آغاز و پایان نسخۀ سغدی افتاده،گمان بر این است که متن موجود سغدی بخشی از داستان مفصل تری بوده که موضوع اصلی آن جنگ رستم با دیوان است.با آنکه روایت سغدی رستم در شاهنامه و یا در آثار دیگر نویسندگان دیده نمی شود اما ذکر نام رخش و جامۀ پوست پلنگ تردیدی در هویت داستان باقی نمی گذارد.
لازم به ذکر است که داستان های این پهلوان افسانه ای ایران را در دیوارنگاره های سغدی نیزمی توان یافت.این دیوارنگاره ها در ویرانه های کاخ های اشراف سغد در مکان هایی چون پنجکنت و ورخشه به دست آمده است.نقاشی های دیواری سغدیان شاهدی گویا برحیات و تداوم سنت های پهلوانی در فرارود است.همان سنت هایی که در دوران اشکانیان و ساسانیان به دست گوسان ها و با حمایت شاهان در ایران شکوفا گشت و از همان زمان در فراورد نیز زنده بود و تداوم یافت.
نگاره های دیواری سغد،در سدۀ هشتم میلادی پدید آمده اند،یعنی سده ها پیش از سرایش شاهنامه.با این همه یکی از اتاق های تالار شهر پنجکنت،«اتاق رستم» نام دارد.نگارۀ این اتاق که در سال ۱۹۵۶میلادی تا ۱۹۷۵ میلادی،یافت شده است،مبارزه رستم با دیوان را نشان می دهد.در یکی از نقش ها،رستم در حالی با هماوردش می جنگد،که سوار بر رخش است.کمی دورتر،پرنده ای کشیده شده است که باز گمان برده اند که سیمرغ است.دیوار نگاره ای از «بانو گشسب» دختر رستم،نیز دیده می شود که سوار بر اسب است.
بحث دربارۀ بن مایه و سرچشمۀ داستان رستم در این روایت سغدی موضوعی بس دشوار است.آیا وجود این داستان دلیل بر وجود ادبیات زرتشی در سغدی است؟گرشویچ در تحشیه ای که بر مقالۀ «سیمز ویلیمامز» نوشته و در آن پس از واکاوی قطعۀ چهار موزه بریتانیا و تشخیص دعای اشم وهوی اوستایی در دو خط نخست آن،آن تکه را سغدی زرتشتی شناخته است.وجود اقلیت بسیار کهن زرتشتی را که در پایان دوران هخامنشی در سغد مستقر شده بودند یقین می داند.از آن جا که خط و کاغذ قطعۀ رستم با خط و کاغذ قطعۀ چهار موزه بریتانیا تطبیق می کند آن دو را از یک مجموعه می شمارد.به هرحال طبق واپسین دیدگاه که دربارۀ داستان رستم شده و این از دیدگاه گرشویچ است قطعه داستان سغدی رستم را باید در جنگ ادب زرتشتی یا در مجموعۀ نوشته های مانویان سغدی دانست.[۲۹]
اکنون باید دید آیا داستان رستم در شاهنامه و نوشته های اسلامی ریشۀ زرتشتی دارد؟
همانطور که قبلاً گفتیم از رستم و زال در اوستا نشانی نیست،اگر چه گرشاسب(که در شاهنامه نیای آنان است) قهرمان بزرگی به شمارمی رود و دربارۀ او اوستا داستان ها می سراید.در متون پهلوی نیز آن جا که از رستم ذکری رفته است مثل درخت آسوریک و بندهش،گویا از سنتهای غیر زرتشتی وارد آن متون شده است.
کریستین سن ریشۀ داستان رستم را در روایت های ملی که در مقابل روایت های دینی،در زمان ساسانیان وجود داشه میداند.[۳۰]مقایسۀ شجره نامۀ رستم درکتاب فردوسی و نویسندگان دیگر اسلامی و اختلاف نظر آن ها دربارۀ هویت گرشاسب،سام و نریمان این نظر را تصدیق می کند.
نلدکه نیز،ریشۀ داستان رستم را در فرهنگ ملی و محلی مردم سیستان یا زرنگیان و الرخج یا آرخوزیا می داند و آن قسمت از قهرمانی های او را که جنبۀ فوق بشری دارد،محصول و زاییدۀ اندیشۀ اقوام ابتدایی و قسمتی از دلاوری های او را که مربوط به مهارت و هنرهای انسانی است اضافات بعدی می داند.[۳۱]
به عقیدۀ کریستین سن اگر تاریخ داستانی بعد از فریدون تا گشتاسب را به دقت مورد مطالعه قرار دهیم دو روایت متمایز از دو خاندان بزرگ پهلوانی پیش چشم ما گشوده می شود که البته این دو روایت متضمن رقابتی با یکدیگر نیز هستند:یکی روایات مربوط به خاندان گیو و گودرز است که به احتمال زیاد از بازماندگان خاندان اشکانی بوده اند و دیگر روایاتی است مربوط به خاندان امارت نشین سیستان.در دورۀ بین فریدون و نوذر،قارن پسر کاوۀ آهنگر و کشواد که بنابر بعضی اقوال،از افراد خاندان گودرزیان هستند،از بزرگ ترین افراد امرا و رؤسای نظامی محسوب می شوند.همچنین در عهد سلطنت نوذر،اگر چه سام و پس از او زال در صف مقدم بزرگان جای دارند اما سپهسالاری قوا با قارن است.در جنگ های انتقامی ایرانیان با افراسیاب،گودرز سپهسالار ایران است و بسیاری از اعمال بزرگ توسط او و فرزندانش و همچنین نوادگان او انجام می گیرد.در جنگ یازده رخ غالب پهلوانان ایرانی ای که با پهلوانان تورانی نبرد می کنند،از این خاندان اند و آخرین جنگ هم میان گودرز و پیران ویسه که بعد از افراسیاب بزرگ ترین مرد توران بود،واقع می شود.تنها در آخرین مرحله از تکامل تاریخ افسانه ای در آثار ثعالبی و فردوسی است که رستم در این جنگ ها وظیفۀ عمده ای را عهده دار است و به عنوان فرمانده ای عالی که به سبب نیروی خارق العاده اش بر همه برتری داشته باشد،وارد جنگ می شود ولیکن کم اتفاق می افتد که ادارۀ جنگ ها و لشگرکشی های بزرگ با او باشد.[۳۲]
کریستین سن از این بحث ها نتیجه می گیرد که روایتی که موجب ارتقا دادن قارن و گودرز به بالاترین درجه از درجات مملکتی شده و مخصوصاً گودرز را مدار حوادث قرار داده و حوادث گوناگونی را به افراد خاندان گودرزی منسوب داشته است،در عهد ساسانیان توسعه و تکامل یافته است و بسیار قدیمی تر از روایات مربوط به پهلوانان سیستان است.لیکن در آثار مؤلفان عربی و پارسی،روایت اخیر که مبنی بر داستان های پهلوانی امرای سیستان بود اندک اندک توسعۀ بیشتر یافت ولی هیچ گاه به حدی نرسید که روایت نخستین را که مربوط به گودرزیان است را تحت شعاع قرار دهد.رستم که عنوان جنگجویی شکست ناپذیر داشت اندک اندک در همۀ داستان ها نفوذ کرد.نخست او را نجات دهندۀ کاووس در جنگ با پادشاهی یمن و شکست از او دانستند و این قسمت از داستان مذکور ظاهراً در حدود قرن ششم میلادی ساخته شد.سپس داستان تربیت سیاوش و راهنمایی او درجنگ باتورانیان و کشتن سودابه بعد از قتل سیاوش بدو نسبت داده شد و همچنین غلبه بر افراسیاب و کشتن او.[۳۳] تمام این کردارهای پهلوانی رستم در قدیمی ترین منقولات مورخان عربی از روایت ملی ایران مشاهده می شود.
در دوران اسلامی محبوبیت رستم بیشتر میشود و داستان هایی نظیر فتح دژ سپند و گذشتن از هفت خان(که تقلیدی از فتح دژ رویین به دست اسفندیار و همچنین گذشتن او از هفت خان است)و رفتن رستم به البرز کوه برای یافتن کیقباد(که تقلیدی از آوردن گیو،کیخسرو را از توران است)و داستان هایی چون داستان سهراب و بیژن و منیژه و داستان جنگ رستم با اکوان دیو به داستان های او افزوده می شود و کم کم رستم به عنوان دلاوری شکست ناپذیر در همۀ داستان ها نفوذ پیدا می کند.
کریستین سن داستان رستم را از اختلاط داستان های مختلفی که بعضی اصیل و بسیار قدیمی و بعضی جدیدتر که به داستان های قدیمی افزوده شده،می داند و مآخذ این داستان ها را نه خداینامه بلکه کتاب های دیگری از جمله کتابی که مسعودی به نام السکسین یا السکیسران نامیده و در معنی «سران سکایی» است،می شمارد که هر دو کتاب توسط ابن المقفع به عربی برگردانده شده و بعد نویسندگان اسلامی مطالب آنها را با هم تلفیق کرده اند و طرح تاریخ کیانیان را به وجود آورده اند.
علل عدم ذکر نام رستم و زال در روایت های اوستایی:
از آن جا که نیامدن نام رستم و زال در اوستا مسئله ای بسیار چالش برانگیز است،لذا پژوهشگران بسیاری در این مورد اظهار نظر کرده اند و هریک از دیدگاه خود به این مسئله نگریسته و علت یا علل آن را جستجوکرده اند:
۱)برخی از پژوهشگران رستم را بازماندۀ گرشاسب اوستایی می دانند که کارزارهای او در شاهنامه به کارنامۀ رستم انتقال یافته است.درسال۱۸۹۵ مارکورات ضمن یکی از مقالات خود دربارۀ تاریخ حماسۀ ایران،به طور بسیار مجمل و کوتاه نظریۀ خود را دربارۀ شخصیت رستم چنین ابراز کرد:
«پهلوان و مظهر اساطیری ایالت سیستان از روزگار کیکاووس به بعد رستم،پرورندۀ سیاوش، است که به سخن دیگر همان سام گرشاسب است.صورت پهلوی نام او یعنی صرفاً آوانگاری ساده از یک واژۀ اوستایی است که می توان آن را به صورت بازسازی کرد و مطابق قاعده باید در فارسی میانۀ متاخر به گونۀ در آید. این واژه در اصل لقب سادۀ گرشاسب بود.چنان که لقب دیگر او نیز بعدها به صورت نریمان در آمده است.این دو یعنی گرشاسب و رستم نه تنها دراعمال پهلوانی خود یکسانند بلکه از دیدگاه مذهبی نیز همانند یکدیگرند.مطابق بند دهم فرگرد اول وندیداد،گرشاسب به علت پیروی از پری نکوهیده شده است و همین اتهام به دُژدینی است که سبب بروز جنگهای مذهبی میان رستم و اسفندیار و بعدها بهمن که منشأ نسبتا جدید شخصیت او از مدتها پیش شناخته شده است،می گردد.اما درحماسۀ ایران،پهلوان افسانهایباشخصیتگندفر،شاهمقتدرسیستان،درآمیختهاست».[۳۴] نظریۀ یکی پنداشتن رستم و گرشاسب توسط محققان دیگری نیز پیشنهاد شده است.فون اشتاکل برگ در مقالۀ «ملاحظاتی دربارۀ تاریخ حماسۀ ایران» و هوسینگ در کتاب های خود به نام «سنت ایرانی و نظام آریایی» و«مقالاتی دربارۀ افسانۀ رستم(سید بطال)» رستم و گرشاسب را همسان پنداشته اند.[۳۵]
همچنین ویکندر در کتابش به نام «وای،متون و تحقیقات دربارۀ تاریخ دین هند و ایرانی» و موله در مقالۀ خود تحت عنوان «گرشاسب و سگساران» و بارو دوشن گیمن و… رستم را جایگزین حماسی گرشاسب اسطوره ای فرض کرده اند.[۳۶]
اما در این میان کسی که نظر یکسانی رستم و گرشاسب مارکورات را پذیرفت و به آن پر و بال داد و به صورت مبسوط تری بازگو کرد،دانشمندی به نام ارنست هرتسفلد است که در رساله ای به نام «اسطوره و تاریخ» – منتشر شده در جلد ششم گزارش های باستانی – آورده است.او در کتاب ها و نوشته های دیگر خود نیز،از جمله «سکستان» و مقالۀ «تاریخ ایران از نظر باستانشناسی» به بخش دوم نظریۀ مارکوارت پرداخته و به نظر او نیز،رستم همان گندفر، شاه سیستان است.[۳۷]
کریستین سن در کتاب کیانیان خود علاوه بر اینکه تحقیق در منشا داستان زال و رستم را یکی از مسائل بسیار دشوار در تاریخ داستانی ایران می داند،به ردّ نظریۀ مارکورات و پیروانش پرداخته است.به عقیدۀ او یکی شمردن گرشاسب و رستم بسیار قابل تامل است زیرا بین این دو پهلوان وجه شباهتی دیده نمی شود مگر در مواردی که میان همۀ پهلوانان بزرگ که نیروی فوق طبیعت دارند مشاهده می شود.جنگ هایی که به رستم نسبت داده شده غالباً دارای خصایصی است که در جنگ های گرشاسب نمی بینیم.در جزو هفت خان رستم یک بار به جنگ آن پهلوان با اژدها باز می خوریم که دلیلی ندارد آن را همان جنگ گرشاسب با اژدهای «سرُوور» بپنداریم.جای دیگر به داستان رستم با ساحری باز می خوریم که به صورت دختری زیبا در آمد.این کار هم شباهتی به فریب خوردن گرشاسب از «خنَ ثَ ئی تی» ساحر ندارد. زیرا رستم از ساحری که به صورت دختر زیبا بر او جلوه گر شده بود فریب نخورد و او را کشت،چه نام خدا را بر زبان آورده و ساحر به صورت واقعی خود در آمده بود.[۳۸]
او همچنین بر این باور است که دعوی شباهت و یکسان بودن گرشاسب و رستم در رفتار دینی مبتنی بر اساس استواری نیست زیرا در جنگ میان رستم و اسفندیار سخن از اختلاف دینی میان آن دو تن نیست و در منابعی که این داستان را به تفصیل نقل کرده اند،به این موضوع اشاره ای نشده است مگر دینوری[۳۹] که به این نکته اشاره ای دارد و اگر واقعاً در روایت ملی ایرانی داستان مذکور مبتنی بر مبارزه ای دینی بین طریقۀ جدید و آیین قدیم ایرانی بود، مسلماً از ذکر چنین مطلب اساسی و مهمی در آن ها غفلت نمی شد.[۴۰]
اینکه رستم(در اوستا:رَاُتَ-ستَخم) لقب سادۀ گرشاسب است،نیز به عقیدۀ کریستین سن در مرحلۀ فرض باقی می ماند.زیرا در هیچ یک از مآخذ به چنین لقبی برای گرشاسب اشاره نشده است و علاوه بر این،اگر رَاُتَ ستَخم همان گرشاسب بود،پس اصل و نسب پدر رستم و نام های «دستان» و «زال» چه می توانست باشد؟[۴۱]
کریستین سن ضمناً در بخشی از اظهاراتش یکی پنداشتن شخصیت رستم با گندفر پادشاه سیستان را نیز تصوری دور از تحقیق می داند.زیرا از گندفر اطلاع کافی در دست نداریم و او آن چنان مشهور نیست که بتوان وجود داستانیش را در شخصیت رستم جستجو کرد.[۴۲]
علاوه برکریستین سن،تئودور نلدکه درمخالفت با نظر مارکوات و پیروانش،معتقد است که داستان زال زر و رستم به هیچ وجه در اصل با روایت گرشاسب ارتباطی ندارد و نسب نامۀ آن دو ساختگی و مجعول است؛زیرا اولاً از رستم و زال در اوستا نامی نیامده است و ثانیاً گرشاسب در اوستا در شمار شاهان است.در شاهنامه نیز ما با دو گرشاسب سر و کار داریم؛ یکی گرشاسب پادشاه و دیگری بزرگ خاندان رستم به شمار می رود و همواره خاندان این گرشاسب از گروه خاندان های پهلوانی ایران به شمار آمده است.[۴۳]
۲)برخی پژوهشگران از جمله اشپیگل بر این باورند که نویسندگان اوستا رستم را میشناختند و با کارهای پهلوانی او آشنا بوده اند،اما چون رستم پیرو آیین زرتشتی بوده و با گشتاسب و اسفندیار که در متون دینی حامی آیین زرتشتی هستند،هم داستانی نداشته،از او به عمد یادی نکرده اند و او را پهلوان مقدسی به شمار نیاورده اند[۴۴].
نلدکه این فرض را نادرست دانسته و معتقد است اگر رستم در نظر نویسندگان اوستا مطرود بود،می توانستند از او به بدی یاد کنند.چنانکه بسیاری از پهلوانان را به بدی یاد کرده اند و حتی از ذکر قبایح اعمال شاهان و پهلوانان بزرگی مانند جم و کاووس و گرشاسب هم نگذشته اند.بنابراین اگر رستم در برابر کارهای بزرگ خود،کاری نادرست و ناروا کرد(قتل اسفندیار شاهزادۀ بزرگ ایرانی و حامی دین زرتشت به دست او) می توانستند از او نیز مانند سایر دشمنان و کرپنان دین زرتشتی بدگویی کنند نه اینکه به کلی او را از قلم بیاندازند و برعکس در متون زرتشتی هر جا نام رستم آمده از وی به نیکی یاد شده است و او را نجات دهندۀ ایرانیان معرفی کرده اند.[۴۵]
موله در کتاب «گرشاسب و سگساران» با فرض چنین مطلبی برخلاف اشپیگل و مارکوارت راه تفریط رفته و رستم را گونۀ زرتشتی شدۀ گرشاسب معرفی کرده است.[۴۶]
مهرداد بهار دو دلیل برای ذکر نشدن داستان رستم در متن های اوستایی ارائه داده اند:

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 05:43:00 ب.ظ ]




شعر وطنی، شعری است که انسان را به سرزمینی که در آن متولد شده مرتبط می‌ سازد؛ از اتحاد هموطنان و آزاد ساختن سرزمینشان از چنگال حکام تجاوزگر سخن به میان می‌آورد و احساس به وطن، با استقرار عرب تغییر کرده، وطن به زندگی و عناصر وجود اطلاق می‌شود. به طوری که در آن، برای انسان موقعیت‌هایی حاصل می‌شود که از طریق آن به اهداف و آرزوهایش می‌رسد. و احساس وطنی، بالاتر از احساس فردی در دلبستگی به سرزمین و مکانی است، و از احساس به سکونت در سرزمینی، و همراهی با ساکنان آنها، و پایبندی به میراث آن سخن می‌گوید. دوست داشتن وطن، متضمن عشق به هموطنان آن جا است،‌همانگونه که دوست داشتن امت، در گرو دوست داشتن سرزمینی است که آن امت در آن زندگی می‌کنند.[۱۲۲]

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

رویکرد شعر وطنی، وطن و امور هموطنان است، و به دوست داشتن وطن و حمایت از آن، و نگهبانی و نگاهداری از حقوق همشهریان، واز بین بردن نقشه دشمنان، حفظ پیمان وحدت، عزّت و مبارزه را بر علیه استعمارگران در آنان بوجود می‌آورد. نقاط ضعف و ناتوانی هم میهنان را بازگو می‌کند، و از همه‌حقوق و میراث آنان دفاع می‌کند، و همچنین از مقدمات آزادی و استقلال بدون هیچ ترس و واهمه‌ای حمایت می‌کند. و این حاصل عاطفه‌ای راستین و احساسی درونی است و همچنین حوادث و تغییراتی که در محیط اطرافش اتفاق می‌افتد را توصیف می‌کند.[۱۲۳]
شعر وطنی در منبعی دیگر این گونه تعریف شده است، شعری است که پیرامون مسایل و مشکلات سیاسی و اجتماعی وطن سرود شده است. و بیانگر عشق و علاقه انسان به وطن و هم‌میهنانش است و از معانی و مفاهیمی تعبیر می‌کند که در ذهن هم‌وطنانش نهفته است شاعران بدان پرداخته‌ و ابعاد آن را درک کرده و از آن تأثیر پذیرفته اند و توانسته‌اند احساسات هم‌وطنان خود را طوری بیان کنند که در روان‌شان تأثیرگذار باشد. همچنین شعر وطنی تصویری از وجدان و درون هم‌وطنان شاعر و تعبیری از آرزوهای آن‌ها است که شاعر آن را بیان می‌کند و در این تصویر رویدادهای وطن به خوبی نمایان می‌شود.[۱۲۴] در شعر وطنی یک نوع اشتیاق به وطن وجود دارد و در آن شاعر، به وطن و تاریخ هم‌وطنان افتخار می‌کند و نسبت به ملتش در زمان حوادث وفادار است، و از کرامت هم‌میهنانش دفاع می‌کند.[۱۲۵]
۱-۴٫ شعر وطنی در ادبیات عربی قدیم
شعر وطنی فقط، محصول ادبیات معاصر نیست. ادبیات عرب، از عصر جاهلی تا به امروز، از مظاهر وطن‌دوستی خالی نشده است. مردم عرب در طی دورانی که زندگی بدوی داشته‌اند و از مکانی به مکان دیگر برای چرای حیوانات و زندگی بهتر نقل مکان می‌کردند، سرزمین و منزلشان را دوست داشته‌اند و آن را در اشعار و سروده‌هایشان انعکاس داده‌اند.
«ابن منجم»[۱۲۶] در این باره گفته است:

وطن اللّهو الّذی جرَّ الصبی
بِلاد بها کلَّ الشباب تمائمی

فیه أذیال الهوی مستوطناً
و أوَّلُ أرض مَسَّ جِلدی تُرابها[۱۲۷]

با وجود اینکه قوم عرب پاسداری و دفاع از قبیله‌اش را بیش از سرزمین ارج می‌نهاده؛ سرزمینی که برای همیشه در آن اقامت می‌کرد و نسبت به آن وفادار بود، هرگز فراموش نمی‌کرد، بلکه آن را به یاد می‌آورد و با شوق و اشتیاق در مورد آن شعر می‌سرود. «اشجعی»[۱۲۸] در این باره گفته است:
أحِنُّ إلی تِلْکَ الأبارقِ من قِنَا کأنَّ إمرأ لم یَجُل عن دارهِ قِبَلی[۱۲۹]
قوم عرب از زمان قدیم به سرزمین خود وفادار بودند و آنگاه که شاعری در راه عشق به وطن می‌سرود، معشوقه‌اش را به یاد می‌آورد و منزل‌گاهی که در آن به همراه وی زندگی کرده است؛ و آنگاه در راه دفاع از وطن به نبرد پرداخته؛ میدانی که در آن مبارزه کرده را توصیف می‌کند و آن‌گاه که شرایط و قضا و قدر او را مجبور به ترک دیار می‌کرد، شوق و اشتیاق به سرزمین، اهل و همسایگان آن، او را وادار به مدح وطن و هم‌وطنان می‌کرد. پس قوم عرب، از خشونت جاهلی به زندگی مرفه و از زندگی بدوی به زندگی شهری روی آوردند و نگاهشان به تعریف وطن تغییر کرد. «ابوتمام»[۱۳۰] وطنش را اینگونه توصیف می‌کند:
بالشّامِ قومی و بغداد الهوی و أنا بالرّقمتینِ و بالفسطَاطِ إخوانی[۱۳۱]
شاعران شروع به سرودن قصائد خود در سوریه و عراق و مصر و دیگر کشورها نمودند و آن را با همه خوبی‌ها توصیف کردند. و علی‌رغم این تغییر و دگرگونی در نگاه به وطن، قوم عرب همچنان وابسته به محل تولد و شهر خویش بود. و آن را مدح می‌کرد.
«صنوبری»[۱۳۲] درباره دمشق می‌گوید:
صَفَت دُنْیا دِمَشقَ لِسَاکِنیها فَلَستَ تَری بغیرِ دِمشق دنیا
تَفیضُ جَداوِلُ البلَّورِ فیهـا خِـلال حـدائقٍ یُنَبِتَن وَیسا
شاعران پیشین تنها به توصیف عمومی شهرها اکتفا نکرده‌اند، بلکه آن را به طور مفصل توصیف کرده و بناها، قصرها، تفریح‌گاه‌ها، کوه‌ها و رودخانه‌های آن را به تصویر کشیده و آب و هوا و منابع آنجا را نیز ستوده‌اند.
۱-۵٫ شعر وطنی در ادبیات عربی معاصر
عرب معاصر هم،‌ طبق روال شاعران گذشته، بویژه «شاعران مهجر»[۱۳۳] عمل کرد و درباره وطن و زادگاهش شعر سرود. و قصائد زیادی را مطرح کرد. و همواره در کشورهای عربی و پایتخت‌های آنها در رفت و آمد بود. سپس طولی نکشید که این نوع مدح‌ و وصف در نزد قوم عرب از مدح و وصف اماکن محل سکونت به سمت منزل‌گاه‌ها به شعر و سپس وطن تغییر کرد و به معنای وطن‌دوستی، وفاداری و شوق و اشتیاق به وطن و توصیف عمران و آبادانی تحول یافت . مدح وطن و سرزمین‌ها بعد از مسأله فلسطین، در کشورهای عربی رونق چشم‌گیری پیدا کرد.
شاعران عرب در عصر معاصر با توجه به حضور استعمار در کشورشان، احساسات وطن‌دوستی در درونشان افزایش یافته و در سروده‌های خویش آن را منعکس کرده‌اند و این بیانگر حس نژادپرستی یا قومیت‌گرایی آنان نسبت به وطن و هم‌وطنانشان است.
۱-۶٫ عوامل به وجود آورنده شعر وطنی
نزدیک پنج قرن از رکود شرق گذشت، و یک مرحله تاریک در تاریخ عرب در دو زمینه ‌فکری و سیاسی بوجود آمد و عرب‌ها در طول این دوره طولانی تاریخ، فاقد اراده آزادی و قیام بودند و به زندگی در سیطره استعمار قانع و راضی شدند؛ این مرحله تاریک از تاریخ شرق، طولانی شد و سلطه و قدرت بیگانگان بر کشورهای عربی به نهایت خود رسید. خلافت عباسی در تصرف ایرانیان و ترک‌ها بود. سپس طولی نکشید که کشورهای عربی در برابر حمله و هجوم مغول به بغداد فرو پا شیدند، هولاکو وارد بغداد شد و برقلعه آن سیطره یافت و کتابخانه‌‌های آنجا را به آتش کشید و تمام آثار فرهنگی را در دجله انداخت؛ در حالی که مردم بغداد در اختلاف موجود بین شیعه و سنی به سر می‌بردند؛ ولی با گذشت زمان، به ناچار در صدد تغییر و حرکت به سوی توسعه و شکوفایی برآمدند، و ناگهان هویت عربی‌ آنها بیدار شد و برای عزّت و سربلندی قوم عرب قیام کرد. انقلاب در کشورهای غربی، مخصوصاً انقلاب فرانسه قلمرو عرب‌ها را تکان داد، عرب‌ها نیز در مقابل این حرکت از خود مقاوت نشان دادند و برای آزادی کشورشان قیام کردند.[۱۳۴]
شعر باید در خدمت توسعه و رونق کشور باشد. از آنجا که روزنامه‌نگاری در ابتدا نو پا بود، قادر به انجام این وظیفه مهم نبود. شاعران جوانان امت را به قیام وادار می‌نمودند، و به مقاومت در برابر استعمار و شکست تلاش‌های آنان فرا می‌خواندند، و آرزوها و دردهای ملتشان را بیان می‌کردند. همین‌طور شعر باعث بیداری قوم عرب شد، و ندای مبارزات امت را بازگو کرد، و به استقلال و آزادی و سروری فرا خواند. همه این عوامل دست به دست هم دادند تا شعر وطنی بوجود آمد.
۱-۷٫ مظاهر شعر وطنی
الف) گرایش عثمانی
قوم عرب دوره‌ای از زندگی را در غفلت به سر برد، و دچار حیرت و سرگردانی شد، دو راه در پیش رو داشت: ۱) تحت سلطه حکومت عثمانی بماند؛ ۲) به سوی استقلال و آزادی حرکت کند.
در نتیجه شاعران به دو گروه تقسیم شدند و اولین حکومت استقلال‌طلبی از جانب «ابراهیم پاشا»[۱۳۵] شروع شد که می‌گفت: «من ترک نیستم بلکه فرزند مصر هستم، که طبیعت آنجا مرا تحت تأثیر قرار داده، ‌و مرا یک عرب اصیل و نژاده کرده است.[۱۳۶]
این حرکت نتوانست با ظهور شعرایی همچون شوقی و حافظ ابراهیم، و اسماعیل صبری و دیگر شاعران، ادبیات را از عثمانی بودنش که فاقد روح آزادی بود،‌ تغییر داده و حیاتی نو بخشد. ولی به تدریج ادبا و شاعران، از دیگر کشورهای عربی، بویژه لبنان و سوریه به مصر رفتند، و از اینکه مصری‌ها از سیاست ترک‌ها دفاع می‌کردند ناراحت بودند. در نتیجه دو جریان اصلی در ادبیات بوجود آمد که در آن دوره، در ادبیات درگیر شدند. آن دو جریان عبارتند از: ۱ـ‌عثمانی؛‌ ۲ـ اصلاحی که بر سلطنت و طرفداران آن حمله می‌کردند. طولی نکشید که جریان اصلاحی در نتیجه حوادثی که در سال (۱۸۶۰ م) در مناطق کوهستانی لبنان اتفاق افتاد پیروز شد. پس مصر، در سال ۱۸۸۲ توسط انگلیس اشغال شد و در اندک زمانی که جنگ جهانی اول منجر به نابودی حکومت عثمانی شد و با ورود استعمار فرانسوی ـ انگلیسی، مردم نگران شدند و نسبت به سرنوشت‌شان حسّاس شدند. از طرفداران عثمانی‌ها، شیخ «ناصیف یازجی»[۱۳۷] بود که درباره سلطان می‌گوید:
خَلیفهُ الله ظِلٌّ فی خلیفتِهِ ضَلَّت بِهِ تَتَّقِی الدُّنْیَا وَ تَسْتَتِر[۱۳۸]
احمد فارس شدیاق، احمد شوقی و حافظ ابراهیم از طرفداران حکومت عثمانی بودندرر؛ اما مخالفان نتوانستند مخالفت خود را در این زمینه نشان دهند..
ب) گرایش شرقی
علاوه بر گرایش عثمانی، گرایش دیگری ظهور کرد که گرایش شرقی نام داشت و آن وا کنش در برابردخالت مستقیم غرب، در امور کشورهای شرقی بود. استعمار غربی در شرق، در اواخر قرن نوزدهم به اوج خود رسید، و با وجود اینکه شرق، منطقه خوبی از لحاظ طبیعت و مواد اولیه بود، غربی‌ها شروع به تجزیه دولت عثمانی کردند. ناگهان کشورهای (شبه جزیره و الجزایر و بعد از آن مصر و تونس) سقوط کردند. و غربی‌ها فقط به اشغال نظامی مناطق بزرگی از کشورهای شرق اکتفا نکردند؛ بلکه بر مقابله با آداب و رسوم این کشورها نیز پرداختند و فرهنگ غربی را در آنجا گسترش دادند؛ و این شیوه را در کشورهای شرقی، عربی و اسلامی اجرا کردند. بعضی از شرقی‌ها این شیوه را پذیرفتند و بدان تمسک ورزیدند و آن را تمدن نامیدند. به دنبال آن، اختلافاتی در میان ملل شرقی بوجود آمد. و در این هنگام احساساتی علیه غرب شکل گرفت،‌ و هر یک به نوعی خاص، این احساس را بیان کردند. از مشهورترین نمایندگان گرایش شرقی می‌توان امین ناصرالدین، شوقی و حافظ را نام رد.
ج) گرایش ناسیونالیستی
گرایش‌های آزادی‌خواه از هیمنه غرب، در جنبش‌های سازمان یافته، بویژه بعد از سقوط دولت عثمانی شکل گرفت و بسیاری از شاعران، به دعوت‌کنندگان به اصالت عربی و احساس قومی همچون خلیل مطران، ادیب اسحاق و دیگر شاعران پیوستند و طولی نکشید که تعدادشان زیاد شد. شعرا در کشورهای عربی و مهجر به ستودن قهرمانان و مقدس شمردن شهادت پرداختند. سپس قیام مردم حجاز سال ۱۹۱۶ م به رهبری «شریف بن علی»، در تقویت روح وطنی و آزادی و برانگیختن حس قومی تأثیر زیادی به جا گذاشت.
«خلیل مطران» در آن دوره می‌گوید:

داعٍ إلی العهدِ الجدیدِ دَعاکِ
یا أُمَّهَ‌ العُربِ الَّتِی هِی أمّنَآ

فأستَأنِفی مِنْ الخَافِقَینِ عَلاکِ
أیُ الفَخارِ نَمیتِه وَ نَماکِ

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 05:43:00 ب.ظ ]




در الگوی برآوردی بازده سکه نیز ضریب نرخ تورم نشان از مثبت و معنی‌دار بودن این رابطه دارد، بنابراین بازده طلا نیز از قابلیت پوشش تورم بودن برخوردار بوده که این پوشش به صورت کامل صورت می‌گیرد. اثرگذاری سایر متغیرهای مدل همانند دو دارایی قبل است. ضریب ۶۱/۰ است و معنی‌داری کل رگرسیون نیز در این مدل تأیید می‌شود.

( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

۴-۸

نتایج در بازار ارز و دلار متفاوت با نتایج بازارهای قبل است. ضریب نرخ تورم در این بازار منفی و معنی دار است که نشان‌دهنده‌ی عدم قابلیت پوشش تورم دلار است. این نتیجه را می‌توان به ثبات نسبی نرخ ارز اسمی در اکثر سال‌های مورد بررسی مربوط دانست. تأثیر سایر دارایی‌ها بر بازده دلار مثبت و معنی‌دار بوده که می‌توان نتیجه گرفت این دارایی‌ها جانشین هم نیستند. ضریب تولید، نقدینگی و درآمدهای نفتی، در بردار هم‌گرایی بلندمدت بازده دلار منفی به دست آمده است. ضریب در مدل بازده دلار برابر با ۵۸/۰ شده است که حاکی از قدرت توضیح دهندگی نسبتاٌ متوسط متغیرهای مدل برای بازده دلار است. آماره در این مدل برابر با ۰۶/۳ شده است که معنی‌داری کلی رگرسیون را به دنبال دارد.
پس از برآورد مدل‌ها برای بررسی صحت این نتایج لازم است تا آزمون‌های تشخیصی برای پسماندهای مدل بررسی شود. جدول ۴-۱۲ و ۴-۱۳ نتایج آزمون‌های تشخیصی مربوط به مدل فوق را نشان می‌دهد. یکی ا ز فرض‌های اساسی در ارتباط با جمله‌ی پسماند، فرض مربوط به وجود واریانس همسان برای تمامی جملات پسماند است. مقدار احتمال آزمون واریانس ناهمسانی در جدول۴-۱۲، ۱۹/۰ است که بر اساس آن، فرض صفر مبنی بر همسانی واریانس‌ها را نمی‌توان رد کرد. بنابراین مشکل واریانس ناهمسانی در مدل‌ بررسی پوشش تورم دارایی‌ها وجود ندارد. همچنین نتایج جدول ۴-۱۳ نشان‌دهنده‌ی نبود خودهمبستگی در سه وقفه‌ی برآورد شده در مدل است. چراکه مقدار آماره و احتمال آن از مقدار بحرانی بیشتر بوده، در نتیجه فرض صفر عدم خودهمبستگی سریالی بین پسماندها رد نمی‌شود.
جدول ۴-۱۲: آزمون واریانس همسانی پسماندها

آماره کای دو

درجه آزادی

مقدار احتمال

۶۲/۱۹۲۳

۱۸۷۲

۱۹/۰

مأخذ: یافته‌های تحقیق
جدول ۴-۱۳: آزمون نبود خودهمبستگی

وقفه

آماره

مقدار احتمال

۱

۸۷/۵۲

۸۳/۰

۲

۷۵/۷۰

۲۶/۰

۳

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 05:43:00 ب.ظ ]