کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

فروردین 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
            1
2 3 4 5 6 7 8
9 10 11 12 13 14 15
16 17 18 19 20 21 22
23 24 25 26 27 28 29
30 31          


 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل



آخرین مطالب


جستجو


 



در من نگری، همــــه تنـــم دل گردد در تو نگـــرم، همه دلـــم دیده شود!
اینجا عشق معکوس گردد اگر معشوق خواهد که از او بگریزد او به هزار دست در دامنش آویزد.
آن چه بود که اول میگریختی، و این چیست که امروز در میآویزی؟
آری، آن روز از این میگریختم تا امروز در نباید آویخت!
توسنی کــــردم نـــــدانستـــم همی کـــز کشیدن سختتر گــــردد کمند
آن روز گِل بودم، میگریختم، امروز همه دل شدم درمیآویزم. اگر آن روز به یک گل دوست نداشتم امروز به غرامت آن به هزار دلت دوست میدارم.
این طرفه نگـــر که خود ندارم یک دل و آنگه به هزار دل تــو را دارم دوست!
همچنین چهل هزار سال قالب آدم میان مکه و طایف افتاده بود، و هر لحظه از خزاین مکنون غیب گوهری دیگر لطیف و جوهری دیگر شریف در نهاد او تعبیه میکردند، تا هر چه از نفایس خزاین غیب بود جمله در آب و گل آدم دفین کردند.
چون نوبت به دل رسید گل آدم را از ملاط بهشت بیاوردند، و به آب حیات ابدی بسرشتند، و به آفتاب سیصدو شصت نظر بپروریدند.
چون کار دل بدین کمال رسید، گوهری بود در خزانهی غیب که آن را از نظر خازنان ملکوتی نهان داشته بود، و خزانهداری آن به خداوندی خویش کرده، فرمود که آن را هیچ خزانه لایق نیست الّا حضرت ما، یا دل آدم.
آن چه بود؟ گوهر محبت بود که در صدف امانت معرفت تعبیه کرده بودند، و بر جملهی ملک و ملکوت عرضه داشته، هیچکس استحقاق خزانگی و خزانهداری آن گوهر نیافته، خزانگی آن دل آدم لایق بود که به آفتاب نظر پرورده بود، و به خزانه داری آن جان آدم شایسته بود که چندین هزار سال از پرتو نور جلال احدیت پرورش یافته بود.
با آن نگــــار کار من آن روز اوفتـــاد کآدم میـــان مکه و طایف فتاده بود!
عجب آنکه چندین هزار لطف و عاطف از عنایت بیعلت با جان و دل آدم در غیب و شهادت میرفت، و هیچ کس را از ملایکه مقرب در ان واقعه محرم نمیساختند، و از ایشان هیچ کس آدم را نمیشناختند. یک به یک بر آدم میگذشتند و میگفتند: آیا این چه نقش عجیب است که مینگارد، و باز این چه بوقلمون است که از پردهی غیب بیرون میآورند؟
آدم به زیر لب آهسته میگفت: « اگر شما مرا نمیشناسید، من شما را میشناسم. باشید تا من سر از این خواب خوش بردارم، اسامی شما را یک به یک برشمارم».
هر چند که ملایکه در آدم تَفَرّس میکردند نمیدانستند که این چه مجموعهای است. تا ابلیس پرتلبیس یکبارهی گرد او طوف میکرد و بدان یک چشم اعورانه بدو در مینگریست. دهان آدم گشاده دید. گفت: « باشید، که این مشکل را گرهگشایی یافتم، تا من بدین سوراخ فرو روم، ببینم چه جایی است؟»
چون فرو رفت و گِردِ نهاد آدم برآمد، نهاد آدم عالمی کوچک یافت از هر چه در عالم بزرگ دیده بود در آنجا نموداری از آن دید: سر را بر مثال آسمان یافت هفت طبقه. چنانکه بر هفت آسمان هفت ستارهی سیّاره بودبر هفت طبقات سر قوای بشری هفت یافت چون: خیال و وهم و متفکّره و حافظه و ذاکره و مدبّره و حس مشترک، و چنانکه بر آسمان ملایکه بود و در سر حاسهی سمع و حاسهی شم و حاسهی ذوق بود. و تن را بر مثال زمین یافت چنانکه در زمین درختان بود و گیاه ها و جویهای روان و کوهها، در تن مویها بود بعضی درازتر چون موی سر بر مثال درخت، و بعضی کوچک چون موی اندام بر مثال گیاه، و رگها بود بر مثال جویهای روان، و استخوانها بود بر مثال کوهها… .
پس چون ابلیس گرد جملهی قالب آدم برآمد هر چیزی را که بدید از او اثری باز دانست که چیست. اما چون به دل رسید دل را بر مثال کوشکی یافت در پیش او از سینه میدانی ساخته چون سرای پادشاهان. هر چند کوشید که راهی یابد تا در اندرون دل در رود هیچ راه نیافت.
با خود گفت: « هر چه دیدم سهل بود کار مشکل اینجاست. اگر ما را وقتی آفتی رسد از این شخص، از این موضع تواند بود. و اگر حق تعالی را با این قالب سرو کاری باشد یا تعبیهای دارد در این موضع تواند داشت». با صدهزار اندیشه نومید از در دل بازگشت.
ابلیس را چون در دل آدم بار ندادند، و دست رد بر رویش باز نهادند، مردود همهی جهان گشت. مشایخ طریقت از اینجا گفتهاند: « هر که را یک دل رد کرد مردود همهی دلها گردد». به شرط آنکه آن دل دل بود زیرا که بیشتر خلق نفس را از دل بنشناسند.
آن بــــود دل کـــه وقت پیچاپیچ جـــــز خـــدای اندرو نیابی هیچ
ابلیس چون خایب و خاسر از درون قالب آدم بیرون آمد، با ملایکه گفت: «هیچ باکی نیست! این شخص مجوّف است، او را به غذا حاجت بود، و صاحب شهوت باشد چون دیگر حیوانات. زود بر او مالک توان شد. ولکن در صدرگاه کوشکی بی درو بام یافتم، در وی هیچ راه نبود، ندانم تا آن چیست؟»
ملایکه گفتند: «اشکال هنوز برنخاسته است، آنچه اصل است هنوز بندانستهایم».
با حضرت عزت بازگشتند. گفتند: « خداوندا، مشکلات تو حل کنی، بندها تو گشایی، علم تو بخشی، بر جاهل تو بخشایی. چندین گاه است تا در این مشتی خاک به خداوندیِ خویش دستکاری میکنی، و عالمی دیگر از این مشتی خاک بیافریدی، و در ان خزاین بسیار دفین کردی، و ما را بر هیچ اطلاع ندادی، و کس را از ما محرم این واقعه نساختی. باری با ما بگوی این چه خواهد بود؟»
خطاب عزّت در رسید که: « من در زمین، حضرت خداوندی را نایبی میآفرینم، اما هنوز تمام نکردهام. اینچه شما میبینیدو نمیشناسید هنوز خانه و منزلگاه و تختگاه اوست. چون این را تمام راست کنم، و او را بر تخت خلاقت نشانم جمله او را سجود کنید».
با هم گفتند: « اشکال زیادت ببود، ما را سجدهی او میفرماید، و او را خلیفهی خود میخواند. ما هرگز ندانستیم که جز او کسی دیگر شایستگی مسجودی دارد و او را- سبحانه و تعالی- بییار و شریک و بیمثل و بیزن و فرزند میشناختیم. ندانستیم کسی نیابت و خلاقت او را بشاید. ما دیگر باره برویم و گرد این کعبه طوافی بکنیم و احوال این خانه نیک بدانیم».
بیامدند و گرد قالب آدم میگشتند، و هر کسی در وی نظری میکردند. گفتند: ما در اینجا جز آب و گل نمیبینیم، از او جمال خلافت مشاهده نمیافتد، در وی استحقاق مسجودی نمیتوان دید».
از غیب به جان ایشان اشارت میرسید:
معشوقه به چشم دیگران نتوان دید جانا مـــرا بـه چشم من باید دید!
گفتند: « از صورت این شخص زیادت حسابی برنمیتوان گرفت، مگر این استحقاق او را از راه صفات است، در صفات او نیک نظر کنیم».
چون نیک نظر کردند، قالب آدم را از چهار عنصر خاک و باد و آب و آتش دیدند ساخته. در صفات آن نظر کردند: خاک را صفت سکونت دیدند، باد را صفت حرکت دیدند، خاک را ضد باد یافتند، و آب را سفلی دیدند، و آتش را علوی یافتند، هر دو ضدّ یکدیگر بودند.
دیگر باره نظر کردند: خاک را به طبع خشک یافتند، و باد را تر یافتند، و آب را سرد یافتند، و آتش را گرم، و همه را ضدّ یکدیگر دیدند. گفتند: « هر کجا دو ضد جمع شود از ایشان جز فساد و ظلم نیابد. چون عالم کبری به ضدّیّت در فساد میآید عالم صغری اولیتر».
با حضرت عزت گشتند. گفتند: « خلافت به کسی میدهی که از او فساد و خون ریختن تولد کند؟»
در روایت میآید که هنوز این سخن تمام نگفته بودند که آتشی از سرادقات جلال و عظمت درآمد، و خلقی را از ایشان بسوخت.
چـــراغـــی را که ایـــزد برفــروزد هر آنکـو پف کند دانی چـــه؟ سوزد
اول ملامتیی که در جهان بود آدم بود و اول ملامت کننده ملایکه بودند. و اگر حقیقت میخواهی اول ملامتیی حضرت جلّت بود. زیرا که اعتراض اول بر حضرت جَلّت کردند. عجب اشارتی است این بنای عشقبازی بر ملامت نهادند!
عشق آن خوشتر که با ملامت بـاشد آن زهد بـــود که با سلامت باشد
جان آدم به زبان حال با حضرت کبریایی میگفت: « ما بار امانت به رسن ملامت در سُفتِ جان کشیدهایم، و سلامت فروختهایم و ملامت خریدهایم، از چنین نسبتها باک نداریم. هر چه گویند غم نیست!»
بِل تا بدرند پـوستینم همــــه پـــاک از بهر تــــو ای یـــار عیـــار چالاک
در عشق یگانه باشد، از خلـق چه باک معشوقه تو را و بــر ســر عالم خـاک!
چون تسویهی قالب به کمال رسید، خداوند تعالی چنانکه در تخمیر طینت آدم هیچ کس را مجال نداده بود، و به خداوندی خویش مباشر آن بود، در وقت تعلق روح به قالب هیچ کس را محرم نداشت، به خداوندی خویش به نفخ روح قیام نمود.
در اینجا اشارتی لطیف و بشارتی شریف است که روح را در حمایت بدرقهی نفخهی خاص میفرستند. یعنی: « او را از اعلی مراتب عالم ارواح به اسفل درکات عالم اجسام میفرستم. مسافتی بعید است و دوست و دشمن بسیار بر راهاند، نباید که در این منازل و مراحل به دوست و دشمن مشغول شود، و مرا فراموش کند، و از ذوق انسی که در حضرت یافته است محروم ماند، که راهزنان بر راه بسیارند، زدشمنان حسود و زدوستان غیور. چون اثر نفخهی ما با او بود نگذارد که ذوق انس ما از کام جان او برود، تا او در هیچ مقام به هیچ دوست و دشمن بند نشود.
دیگر آنکه روح را بر سیصدو شصت هزار عالم روحانی و جسمانی، ملکی و ملکوتی گذر خواهیم داد، و در هر عالم او را نُزلی انداختهایم، و گنجی از بهر او دفین کرده، تا آن روز که او را در عالم اجسام به خلافت فرستیم این نُزلها و گنجها با او روان کنیم. بر آن خزاین و دفاین کس را اطلاع ندادهایم، جمله من نهادهام. من دانم که چه نهادهام و کجا نهادهام و چون نهادهام. و من دانم که هر یک چون بر باید گرفت؟
در جملهی مقامات دلیل و رهبر روح منم. تا آن جمله بر وی عرضه کنم، و از خزاین و دفاین آنچه او را در آن عالم بکار خواهد آمد بدو دهم، و آنچه دیگر باره به وقت مراجعت با این حضرت او را در این مقام بکار شود بگذارم، و طلسماتی که از بهر نظر اغیار در این راه ساختهام، تا هر مدّعی بگزاف بدین حضرت نتواند رسید با او نمایم و بندگشاهای آن بر او عرضه کنم، تا به وقت مراجعت راه بر او آسان گردد، و از مصالح و مفاسد راه او را باخبر کنم.
دیگر آنکه چون روح را به خلافت میفرستم و ولایت میبخشم، جملهی دوست و دشمن، آشنا و بیگانه منتظر قدوم او ماندهاند. او را به اعزاز تمام باید فرستاد. مقرّبان حضرت خداوندی را فرمودهام که چون او به تخت خلافت بنشیند جمله پیش تخت او سجود کنند. باید که اثر اعزاز و اکرام ما بر وی ببینند تا کار در حساب گیرند!»
پس روح پاک را بعد از آنکه چندین هزار سال در خلوتخانهی حظیرهی قدس اربعینات برآورده بود، و در مقام بیواسطگی منظور نظر عنایت بوده، و آداب خلافت و شرایط و رسوم نیابت از خداوند و منوب خویش گرفته- که تا نایب و خلیفهی پادشاه عمری در حضرت پادشاه تربیت و رسوم جهانداری نیاموزد اهلیت نیابت و خلافت نیابد- بر مرکب خاص «وَنَفَخُتُ فیهِ» سوار کردند.
هم عقـــل دویــــده در رکابش هم عشق خزیــده در پنـــاهش
مه طاسک گــــردن سمنــدش شب طره پـــرچــم سیـــاهش
و برجملگی ممالک روحانی و جسمانش عبور دادند، و درهر منزل و مرحله انچه زبده بود و جملگی و خلاصهی دفاین و ذخایر آن مقام بود، در موکب او روان کردند.
و او را در مملکت انسانیت بر تخت قالب به خلافت بنشاندند. و در حال جملگی ملأ اعلی از کروبی و روحانی پیش تخت او به سجده درآمدند.جبرئیل را بر آن درگاه به حاجبی فرو داشتند، و میکائیل را به خازنی. جملهی مَلک فلک هر کسی را بر این درگاه به شغلی نصب کردند.
خواستند تا تمهید قاعدهی سیاست کنند، و یک را بر دار کشند، تا در مُلک و ملکوت کسی دیگر دم مخالفت این خلافت نیارد زد. آن مغرور سیاه گلیم را که وقتی به فضولی بیاجازت، دزدیده به قالب آدم در رفته بود و به چشم حقارت در ممالک خلافت او نگریسته، و خواسته تا در خزانهی دل آدم نقبی زند، میسر نشده، او را به تهمت دزدی بگرفتند، و به رسن شقاوت بربستند. تا وقت سجود، جملهی ملایک سجده کردند او نتوانست کرد. زیرا که به رسن شقاوت آن روزش بستند که بیدستوری در کارخانهی غیب رفته بود… .
آوردهاند که چون روح به قالب آدم درآمد، در حال گرد جملگی ممالک بدن برگشت، خانهای بس ظلمانی و با وحشت یافت، بنای آن بر چهار متضاد نهاده، دانست که آن را بقایی نباشد.
خانهای تنگ و تاریک دید، چندین هزار حیوان موذی در وی، از حشرات و حیّات و عقارب و انواع سِباع و اَنعام و بهایم. جملهی حیوانات به یکدیگر برمیآمدند. هر یک بدو حملهای میبردند و از هر جانب هر یک زخمی میزدند، و به وجهی ایذائی میکردند. و نفس سگ صفت، غریب دشمنی آغاز نهاد و چون گرگ در وی میافتاد.
روح نازنین که چندین هزار سال در جوار قرب رب العالمین به صد هزار ناز پرورش یافته بود، از آن وحشتها نیک مستوحش گشت، قدر انس حضرت عزت که تا این ساعت نمیدانست بدانست، نعمت وصال را که همیشه مستغرق ان بود، و ذوق ان نمییافت و حق آن نمیشناخت بشناخت. آتش فراق در جانش مشتعل شد، دود هجران به سرش برآمد. گفت:

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[دوشنبه 1401-04-13] [ 08:51:00 ب.ظ ]




ایجاد ترس در دل مردم نسبت به مخالفان خود برای توجیه دشمنی و خشونت علیه آن مخالفان؛ مثل ترساندن مردم دنیا دربارۀ وجود بمبهای هسته ای در عراق برای توجیه حمله آمریکا به این کشور (در افکار عمومی جهانی).

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

۸٫شخصیت زدایی
ترور شخصیت (به جای ترور فیزیکی) با بهره گرفتن از شگردهای رسانه ای مثل طنز، شعر، کاریکاتور ، کلیپ و … برای اهریمن سازی و وحشت آفرینی از آن شخصیت محبوب یا مشهور در افکار عمومی به منظور منفورسازی او و شخصیت زدایی از وی.

    1. اثر گذاری سودجویانه

یعنی تحت تأثیر قراردادن افکار عمومی جهانی و داخلی به نفع خواسته های خود (رنجبران،۱۳۸۹؛ ۱۳ و ۱۴)

    1. مصادره مغرضانه مفاهیم مبهم

مصادره محتوای بسیاری از مفاهیم کلی مثل جهانی شدن،دموکراسی،آزادی ، حقوق بشر، بدون تعریف و توجیه واضح و روشن، و نشر آن مفاهیم کلی در رسانه های غربی برای اقناع مخاطبان در زمینه ای مشخص و رسیدن به اهداف خود در این زمینه.

    1. گزینش شایعه سازانه اخبار

حذف گزینشی بخشی از یک خبر منسجم و نشر بخش دیگر آن برای ایجاد سوال وابهام و زمینه سازی برای خلقه شایعات گوناگون در رسانه ها.

    1. اطلاع رسانی عطش آور

اطلاع رسانی تدریجی، مداوم، متناوب و نامنظم به مخاطب تا هر روز حساسیت او به یک پیام بیشتر شود و سرانجام در دراز مدت پذیرای آن پیام شود.

    1. اثر گذاری با جاذبه های جانبی

استفاده از جاذبه های جنسی و جسمی برای اثر پذیری بیشتر مخاطب نسبت به پیام اصلی در پرتو آن جاذبه ها به ویژه در برنامه های ماهواره ای ، تلویزیونی، گویندگی اخبار، مجلات گوناگون و آگهی های تجاری.

    1. ایجاد و القای اختلاف

ایجاد و القای وجود اختلاف و تفرقه در جامعه هدف و جبهۀ رقیب، برای تقویت گسستهای طبیعی قومیتی، مذهبی، نژادی، دینی، جنسیتی، زبانی و … در آنها تا مشغول مشکلات درونی شوندو از اقتدار انرژی ، مقبولیت و یکپارچگی شان کاسته شود. این تاکتیک به شدت مورد توجه بنگاه های خبر پراکنی و استکبار جهانی در مواجهه با جمهوری اسلامی ایران است و اخیراً بر شدت بهره گیری از آن افزوده اند.

    1. تنوع تاکتیکی

استفاده ترکیبی از انواع گوناگون تاکتیکهای جنگ نرم برای ایجاد تصویر مورد انتظار در ذهن مخاطب.

    1. مدل سازی فکری خود فریبانه

این روش از روش های مهم در جنگ نرم است. در این شیوه، مخاطب به این نتیجه می رسد که باید این کار را انجام دهد و راهی جز این ندارد. این زمانی است که گزینه های مقابل او آن قدر محدود شود که هر چه را در دایره گزینشش انتخاب کند، برای طرف مقابل، برد محسوب شود.ظاهراً تنوع هست؛ ولی راه گریزی نیست.
مهم ترین و بالاترین سطح فریب، این است که فرد را به خود فریبی بکشانند. گاهی فرد فریب می خورد؛ اما می داند که فریب خورده و چاره ای ندارد.گاهی نیز فرد فریب می خورد؛ اما هر چه تلاش می کنند او را از دایره و تور فریب بیرون بیاورند، امکان پذیر نیست؛ چرا که نمی خواهد باور کند که فریب خورده است.
هر فرد، نوعی شناخت و معرفت نسبت به عالم، نسبت به خودو نسبت به روابط با دیگران دارد. وقتی بتوانید وارده حوزه شناختی فرد شوید و مقدمات را فراهم کنید، نتیجه دلخواهتان را هم می گیرید. این کار، چندان پیچیده نیست؛ مثل این است که در شعر؛ وزن و قافیه تعریف کنید و افراد مقابل، مکلف باشند که قسمت دوم را تکمیل کنند! آنها مجبورند در وزن و قافیه مورد نظر شما بسرایند.
در روان شناسی جنگ، بر روی این مبحث مطالعه می کنند که باید فهمید سوژه ای که قرار است روی آن کار شود، چطور می اندیشد؟ باید منطق طرف مقابل را کشف کرد تا براساس آن فرد را به نتایجی که می خواهیم، برسانیم یا در منطق و مدل فکری او دستکاری کنیم و در نهایت، نتیجه لازم را بگیریم.
از لحاظ روانشناسی در رسانه ها انسان ها عملاً به عروسک خیمه شب بازی تبدیل می شوند. اوج این مسأله در رسانه های غربی دیده می شود. اگر رسانه ها خاموش شوند تا مدتها یک «خلاء فکری» شدید در غرب رخ خواهد داد؛ زیرا مردم دیگر نمی دانند چطور بیندیشند و از کدام سبک زندگی تبعیت کنند؛ به ویژه در ایالات متحده آمریکا.

    1. تزریق اطلاعات در خلا تردید

در جنگ نرم ، شخص را به منطقی بودن، کارآمدی و نتیجه بخشی دیدگاه ها و رفتارهای خودش دچار تردید می کنند تا دچار خلا فکری و منطقی شود و ذهنش نرم و آماده شود برای پذیرفتن چیزهای دیگری که رسانه رقیب القا می کند؛ مثلا دشمن می گوید: رسانه های شما دروغ می گویند یا همه واقعیت را نمی گویند و براساس منافع خودشان این کار را می کنند، در نتیجه به صحت عمل رسانه های خودی شکل پیدا می شود؛ آن گاه دشمنان، منابع رقیب را به سرعت معرفی می کنند.تزریق اطلاعات این گونه صورت می پذیرد.

    1. طراحی ادبیات مناسب با شاکله ذهنی و روانی مخاطب
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 08:51:00 ب.ظ ]




روایات متعددی که از نظر مضمون همه متشابه و از نظر سند هم معتبر هستند، و در کتب معتبر از جمله در اصول کافی، تفسیر علی بن ابراهیم، تفسیر برهان، تفسیر نور الثقلین و کتابهای دیگر، نقل شده است.
امام باقر (ع) در روایتی که از کافی در ذیل آیه فطرت نقل شده می فرماید: «فعرفهم و اراهم نفسه و لولا ذلک لم یعرف احد ربه». ( کلینی، ۱۴۰۱ق، ج ۲: ۱۳)
یعنی خدا خودش را به ایشان شناساند و ارائه داد، و اگر این کار انجام نمی گرفت هیچکس پروردگارش را نمی شناخت. و در تفسیر علی بن ابراهیم قمی از «ابن مسکان» نقل شده که به حضرت صادق (ع) گفتم: «معاینه کان هذا؟ قال: نعم» (کلینی، ۱۴۰۱ق، ج ۲: ۱۲) یعنی آیا عینا خدا را مشاهده کردند؟ فرمود: آری. و در کتاب «محاسن برقی» از زراره از حضرت صادق (ع) نقل شده است که فرمود: «و لو لا ذلک لم یدر احد من خالقه و رازقه» (طباطبایی، ۱۳۷۴، ج ۸: ؟۳۴)، یعنی اگر این صحنه نبود هیچکس نمی دانست که چه کسی آفریننده و روزی دهنده اوست.
از این عبارت استفاده می شود که معرفتی که در آیه شریف به آن اشاره شده معرفتی شخصی است نه شناختی کلی که از راه مفاهیم انتزاعی و عناوین عقلی، حاصل می شود و معرفت شخصی در باره خدای متعال جز از راه علم حضوری و شهودی، امکان ندارد. و اگر منظور، معرفت کلی و نتیجه استدلال عقلی می بود، می بایست چنین گفته می شد: «و لو لا ذلک لم یعلم احد ان له خالقا»، یعنی هیچ کس نمی دانست که «خالقی» دارد نه اینکه چه کسی خالق اوست. اگر انسان علم شهودی نداشته باشد تنها حقیقتی کلی را می تواند بفهمد مثلا این که یک کسی هست که کار خاصی را انجام داده است. اما این ها یک مفاهیم کلی ست، کسی هست که آفریننده و توانا و دانا و حکیم است. اما چه کسی ست؟ این را دیگر استدلال عقلی به ما نمی گوید، اگر آن رابطه درونی و قلبی بین ما و خدا نبود، خود خدا را ما نمی شناختیم، می دانستیم که عالم، خالقی دارد اما اینکه کی ست؟ نمی دانستیم. شناخت شخص خالق وقتی میسر است که یک نحو شهودی نسبت به او حاصل شده باشد.
این جریان، موجب شده است که یک رابطه ای بین دل و خدا برقرار شود که وقتی به عمق دل توجه بشود «خود خدا» را می یابد نه اینکه یک کسی هست که آفریننده است.
در نهج البلاغه، امیر المؤمنین سلام الله علیه در مورد آیه شریفه «رجال لا تلهیهم تجاره و لا بیع عن ذکر الله» (نور، ۳۷)، می فرماید:
و ان للذکر لاهلا (علی ابن ابی طالب علیه السلام، ۱۳۸۲: ۶۹۴ و ۶۹۵) یاد خدا اهلی دارد که آنها یاد خدا را به جای لذایذ زندگی بر می گزینند.
حضرت امیر المؤمنین (ع) برای اهل ذکر و کسانیکه زندگیشان را با یاد خدا می گذرانند و با یاد او می زیند اوصافی را ذکر می فرماید از جمله می گوید: خدا در باطن و درونشان با آنها مناجات می کند رازگویی می کند. در این تعبیر دقت کنید به جای اینکه بنده با خدا مناجات کند علی علیه السلام می فرماید خدا با آنها رازگویی می کند کسانی هستند که مخفیانه راز خدا را می شنوند، چنین چیزهایی برای انسان هست، انسان آنقدر عظمت دارد که به چنین مقام هایی بتواند برسد نه تنها انبیاء و اولیاء و معصومان صلوات الله علیهم اجمعین بلکه آن کسانی هم که پیرو راستین پیامبران و پیشوایان معصوم علیهم السلام باشند می توانند به چنین مقام هایی برسند، آنها آمدند، تا دست دیگران را بگیرند و به طرف خودشان بکشانند و به آن مقامی که خودشان رسیدند نزدیک نمایند.

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

باری، پس آیه می خواهد بگوید آشنایی با شخص خدا در دل همه انسانها وجود دارد و وقتی آثارش را می بیند آن معرفت زنده می شود. آن معرفت، کسبی نیست بلکه یک شناخت فطری ست، (آشنایی فطری ست) ولی مورد توجه ما نیست هر وقت به آن توجه پیدا کنیم، آن آشنایی به خاطر می آید و زنده می شود و آن روایت که نقل کردیم می گوید اگر چنین صحنه ای نبود، کسی نمی دانست که کسی خالق اوست یعنی ممکن بود بداند خالقی دارد اما نمی دانست چه کسی است چون او را ندیده بود، اما چون این معرفت شهودی حاصل شده است وقتی عقل می گوید عالم خالقی دارد می فهمد که کیست، چون قبلا با او آشنا بوده است.
پس بر اساس این برداشت (که مورد تایید روایات زیادی هم هست و یک برداشت از پیش خود نیست) می توانیم بگوییم که قرآن، تصدیق می فرماید که انسان معرفت حضوری و شهودی نسبت به خدای متعال دارد.
۳ـ۱) اثبات ربوبیت و وحدانیت خدا در آیه میثاق
مطلب دیگری که لازم است توضیح دهیم این که در این شهود علاوه بر اینکه اصل وجود خدا مورد معرفت قرار می گیرد، یعنی آدمی در می یابد که خدا هست، امور دیگری هم از این شهود برای انسان حاصل می شود که از جمله آنها معرفت صفات خداست: یکی ربوبیت خدا، یعنی این شهود به گونه ای بوده است که آدمی در می یابد که نه تنها آفریننده ای هست و می فهمد که او کیست بلکه می یابد رب و صاحب اختیار و اداره کننده جهان هم اوست. تعبیری که در این آیه از چنین چیزی حکایت می کند، اینست که می فرماید:
الست بربکم و نمی فرماید «الست بخالقکم»، در این مکالمه خدا می فرماید آیا من پروردگار شما (گرچه پروردگار ترجمه دقیقی نیست) و رب شما نیستم همان کسی که هستی شما در اختیار من است، گویی اینگونه فرموده است که آیا هستی شما در اختیار من نیست؟ گفتند چرا. پس نه تنها خالقیت، بلکه ربوبیت هم اثبات می گردد و علاوه بر این، توحید هم اثبات می گردد که هیچ کس دیگری هم غیر از او خالق و رب نیست. و این دقیقا به خاطر این رابطه شهودی یعنی این معرفت حضوری است که انسان نسبت به خدا پیدا می کند و وقتی وابستگی وجودی مورد شهود قرار می گیرد با هر کس چنین وابستگی باشد دیده می شود آنها در این مشاهده فقط وابستگی خودشان با الله را دیده اند اگر با کس دیگری هم وابستگی می داشتند باید می دیدند. رابطه بین خدا و ما، رابطه تکوینی و حقیقی است یعنی وجود ما وابسته به اوست.
بنابر این انسان ارتباط تکوینی اش با خدا را می تواند با علم حضوری ببیند، در یک عالمی یافته بوده است در آن عالمی که بعضی از علماء اسمش را عالم «ذر» یا عالم میثاق گذاشته اند. پس بر اساس این معاینه و مکالمه هم معرفت نسبت به ذات خدا و هم نسبت به ربوبیت خدا و هم نسبت به وحدانیت خدا پیدا شده است این است که در بعضی از روایات آمده است که این آیات دلالت بر فطرت توحید دارد: «فطرهم علی التوحید» (کلینی، ۱۴۰۱ق، ج ۲: ۱۱ و ۱۲). این تعبیر، هم در ذیل آیه فطرت در سوره روم وارد شده و هم در ذیل آیه میثاق در سوره اعراف آمده است و منظور این است که خدا انسانها را بر یگانه پرستی سرشته است، لازمه اش این است که هم وجود خدا را بشناسد و هم ربوبیتش را و هم قابل پرستش بودنش را و هم یگانگی اش را، این است که می فرماید: «فطرهم علی معرفته انه ربهم». (مجلسی، ۱۳۸۹، ج ۳: ۲۷۹)
۴ـ۱) جمع میان آیات فطرت و میثاق
تاویل دیگری که می توان در جمع میان دو آیه «میثاق» و «فطرت» و حدیث شریف «کل مولود یولد علی الفطره» به دست داد اینکه اگر همه مردم سرشته با فطرت الهی هستند و هر مولودی بر همین فطرت الهی متولد می شود چرا نتوان مدعی شد که مراد از مراوده میان بنی آدم و خداوند در آیه شریفه «میثاق» مسئله اخذ «فطرت الله» از جانب انسان باشد. بدین معنا که مسئله «اخذ میثاق» معاهده ای است که دو جانب دارد یک جانب آن خداوند سبحان است که «میثاق» را اعطا می کند یعنی خلقت انسان را آمیخته با فطرت خود کرده و جوهره ربوبیت را در نهاد انسان قرار داده است و این قرار دادن «فطرت الهی» و «جوهره ربوبیت» در نهاد انسان توسط خداوند در حقیقت «اعطای میثاق» است.
جانب دیگر معاهده مذکور، اخذ متقابل «فطرت الهی» و «جوهره ربوبیت» توسط انسان است که به تعبیری خداوند متعال در خلقت تکوینی همه انسان ها «فطرت الله» را تعبیه کرده و خواست و اراده انسان در پذیرش و یا رد «فطرت الله» دخیل نبوده است و این خود به معنای پذیرش ربوبیت و وحدانیت حضرت حق جل و علی است؛ که در حقیقت «امضای تکوینی میثاق» است توسط انسان. از این رو پر بیراه نیست که ادعا کنیم منظور آیه شریفه میثاق از اینکه آحاد ابناء بشر در پیشگاه خداوند متعال شهادت به ربوبیت و وحدانیت حضرتش داده اند این است که «فطرت الله» را اخذ و تکوینا امضا کرده اند.
اما آنچه باید متذکر شد اینکه فطرت الهی اگر چه در نهاد همه ابناء بشر وجود دارد لکن این فطرت در اعماق وجود انسان تعبیه شده و انسان با تنبه و توجه به آثار آفاقی و انفسی است که می تواند نور فطرت را ادراک کند و با به کار بستن اوامر و نواهی ذات اقدس الهی این فطرت را پرورش دهد و در مسیر عبودیت تا رسیدن به سرحد خداوندگاری پیش رود که فرموده اند «العبودیه جوهره کنهها الربوبیه»
حاصل آنکه از این آیات شریفه استفاده می شود که خداشناسی فطری به معنای علم حضوری و شهودی نسبت به خدای متعال برای همه انسانها وجود دارد. نهایت این است که این معرفت، نیمه آگاهانه است و عموم مردم در حالات عادی زندگی، توجهی به آن ندارند و همین معرفت نیمه آگاهانه است که در اثر قطع علایق مادی و تقویت توجهات قلبی به سر حد آگاهی می رسد و در اولیاء خدا به پایه ای می رسد که می گویند: «ایکون لغیرک من الظهور ما لیس لک… (قمی، ۱۳۷۳، دعای عرفه)
در نتیجه می توان اینگونه بیان کرد: معنایی که برای فطری بودن معرفت خدا بیان شد در واقع، از رابطه وجودی انسان با آفریننده هستی بخش، حکایت می کند و چنین شناختی از آفریده ای که استعداد درک آن را داشته باشد جدا شدنی نیست و از این رو تعبیر «فطری» در مورد آن کاملا صدق می کند. پس برای انسان آفرینش خاصی است که او را به روشی خاص در زندگی و مسیر معیّنی که دارای غایت و هدف مشخصی است هدایت می‌کند که بدون پیمودن این مسیر، به آن هدف نمی‌رسد و این هدایت گر و هادی، چیزی جز فطرت و کیفیت خلقت انسان [که در همه انسان‌ها وجود دارد و تغییر و تحوّل نمی‌پذیرد] نیست.
۵ـ۱) تفاوت فطرت با طبیعیت و غریزه
طبیعت، غریزه و فطرت، ذاتیات و اقتضا‌های آفرینشی را دلالت دارند و در این جهت مشترکند که اکتسابی نیستند؛ اما کاربرد آن‌ ها متفاوت است. طبیعت در مورد خواصِ ذاتی و چگونگی آفرینش همه مخلوقات و پدیده‌های عالم امکان به‌کار می‌رود و دست‌کم تمام مادیات را در بر‌می‌گیرد و اگر در جانداران هم به کار رود، حیثیّت عمومی و مشترک آن با موجودات دیگر را دلالت می‌کند؛ اما غریزه، اقتضاهای ذاتی و گرایش‌های حیوانی را در بر گرفته، خصوصیات مشترک بین انسان و حیوان را شامل می‌شود؛ مانند غریزه شیرخوارگی، به دنبال لذت جسمانی و مادی بودن و …؛ در حالی که فطرت، حالت فراحیوانی است و به انسان اختصاص دارد. فطرت فقط ویژگی خدادادی انسان را به این لحاظ که انسان است، شامل می‌شود و بر جاذبه‌ها و ذاتیات غیر انسانی دلالت نمی‌کند؛ بدین سبب بسیاری از فطریات جنبه ارزشی و معنوی دارند نه مادی. به دنبال لذت مادی بودن مانند غذای لذیذ بودن غریزی است؛ اما ایثار و فدا‌کردن لذت‌های مادی و شهوترانی، برای هدف بالاتر و لذت معنوی فطری است.
۶ـ۱) علل خمود فطرت
ممکن است این سوال مطرح شود که اگر منشأ اعتقاد به خدا و گرایش به دین در نهاد و آفرینش انسان‌ها وجود دارد و فطری است، باید همه انسان‌ها واجد دین و اعتقاد به خدا باشند؛ پس چرا برخی به خدا و دین، اعتقاد و گرایش ندارند؟ فطریات مانند غرایز ذاتی هستند و در تمام مصادیق وجود دارند و چنان‌که اثبات آن‌ ها نیازمند برهان و دلیل نیست ( الذاتی لا یعلل) سلب و نفی آن‌ ها از برخی افراد و مصادیق امکان ندارد؛ بنابراین، وقتی می‌بینیم بسیاری از انسان‌ها به خدا ایمان ندارند و در برابر دین تسلیم نیستند، می‌توانیم کشف کنیم که دین و اعتقاد به خدا ذاتی و فطری نیست.
در پاسخ باید گفت لازمه فطری و ذاتی بودن چیزی آن نیست که در همه افراد، در همه حالات ظهور و بروز داشته باشد؛ مانند علاقه به زیبایی که گاهی با سرگرمی به امور دیگر مورد غفلت قرار می‌گیرد. اعتقاد و گرایش به خدا و دین، فطری وذاتی انسان است؛ امّا عدول از فطرت و متجلی نشدن آثار آن معلول علل و عوامل گوناگونی است؛ مانند:
۱ـ۶ـ۱) گرایش‌های حیوانی و مادی
انسان افزون بر عقل و فطرت که سرچشمه گرفته از بعد روحانی او است، بُعد جسمانی و گرایش‌های مادی و غرایز حیوانی نیز دارد و بین این دو بُعد جنگ و نزاع سختی برقرار است؛ جنگ و جبهه‌ای که شخصیت و ارزش هر انسانی به آن وابسته است؛ بدین لحاظ، جهاد اکبر نامیده شده. هر گاه در نبردِ گرایش‌های انسانی و عقلانی با میل‌ها و جاذبه‌های حیوانی و غرایز، غلبه و پیروزی را بُعد حیوانی و غرایز به دست آورند، فطرت انسانی و گرایش‌های عقلانی تحت تاثیر قرار گرفته، کارایی لازم خود را (گرچه به صورت موقت) از دست می‌دهند. به دیگر سخن، بسیاری از انحراف‌های فکری به مادیّت اخلاقی (نه مادیّت فلسفی و عقلی) برمی‌گردد و بسیاری به سبب وابستگی به دنیا و غرایز حیوانی و ابتلا به گناه برای توجیه عملکرد خود، به انحراف فکری و پشت کردن به فطرت الاهی روی‌ می‌آورند. قرآن چه زیبا می‌فرماید:
ثُمَّ کَانَ عَاقِبَهُ الَّذِینَ أَسَاءُوا السُّوءى أَن کَذَّبُوا بِآیَاتِ اللَّهِ وَکَانُوا بِهَا یَسْتَهْزِئُونَ (روم، ۱۰).
۲ـ۶ـ۱) خطا در تطبیق
خیلی از انسان‌ها به اقتضای فطرت خداگرایی به سوی معبود سوق داده می‌شوند؛ اما موجودات دیگری را جایگزین خدا می‌کنند و به راحتی متوجه و اشتباه خود نمی‌شوند؛ مانند این‌که غریزه و حس مکیدن در نوزاد وجود دارد؛ اگر پستانک در دهن او گذاشته شود، با همان غریزه به مکیدن پستانک اقدام می‌کند؛ یعنی گرفتار خطا در تطبیق می‌شود. معبودهای دروغین و گرایش به رقیب‌های خدا، همگی سرچشمه گرفته از همان فطرت خداخواهی است؛ ولی هرگاه گرفتار خطر و دست او از ابزار مادی قطع شود و ناتوانی معبودهای خیالی را درک کند، فطرت او بیدار و فعال خواهد شد و به سوی خدا می‌رود.
آیت الله جوادی آملی در این باره می‌گوید:
انسان عادی، گرفتار خطای در تطبیق است. خیال می‌کند فلان مقام یا فلان مال یا فلان چیز کمال مطلق او است. وقتی به او می‌رسد، می‌بیند سیر نشده و بالاتر از آن یک قله دیگر هست و به آن هم نائل می‌گردد؛ ولی سیر نمی‌شود؛ اما در حال خطر مستقیماً آن حقیقت مطلق راستین را می‌طلبد. مستقیماً به مبدئی تکیه می‌کند که نظام هستی در اختیار اواست. مستقیماً به قدرتی تکیه می‌کند که عجز پذیر نیست چون همه قدرت‌ها و علت‌ها و اسباب صوری و ظاهری او منقطع شده است. (جوادی آملی، ۱۳۶۶، ج۵: ۷۰)
۳ـ۶ـ۱) تصور غلط و معرفی ناصواب
یکی از عوامل مهم دین گریزی و مخالفت با کشش‌های فطری، آمیخته شدن حقیقت دین به خرافات و دفاع غلط و انحرافی از آن است؛ چنان‌که هر گاه تصویری غلط و غیر واقعی از خدا ارائه شود، نباید انتظار داشت مردم و به ویژه انسان‌ها‌ی فرهیخته و اندیشه‌ور آن را بپذیرند. وقتی ایمان به خدا و دین در تعارض با علم و آگاهی، تعبد در مقابل خردورزی، خدامحوری در برابر تکریم و تعظیم انسان، دینداری در تضاد با پیشرفت و پویایی معرفی شد و گرایش به مذهب و خدا حرکت ارتجاعی، جمودگرا، خشن و غیر منعطف و تحقیر کننده انسان و شخصیت عقلانی و علمی او نشان داده شد، بدیهی است که به‌رغم زمینه‌های‌فطری، انسان‌های نخبه و برجسته از آن گریزان باشند؛ چنان‌که هر گاه عموم مردم رفتار فریبکارانه و قیّم‌مآبانه برخی از مدعیان دینداری را مشاهده کنند یا مواضع غیر قابل توجیه و خرد ستیز رهبران و مبلغان و مدعیان دفاع از مذهب و خدا را مورد توجه قرار دهند، خودبه‌خود از دین و هر چه به آن مربوط است، انزجار می‌یابند و بیشتر آنان به راحتی (بدون تبیین دیگران) نمی‌توانند بین حقیقت دین و عملکرد و مواضع دینداران تفاوت قائل شوند. یکی از روش‌های که دشمنان حاکمیت دین و مذهب و آنان که تقویت بنیاد‌های ایمان مردم را در تعارض با منافع و سلطه خویش می‌یابند، آن است که دین را بد معرفی یا از آن بد دفاع کنند؛ چرا که دفاع غلط و انحرافی بهترین تهاجم و تخریب است.
۴ـ۶ـ۱) شبهات علمی
برخی از منکران خدا و کسانی که در آثار خود، دین و آموزه‌های آن را نقد و انکار کرده‌‌اند، به این جهت بوده که از نظر فکری و علمی اقناع نشده‌اند و برای آن‌ ها شبهاتی پدید آمده است که پاسخ آن‌ ها را نیافته‌اند؛ بدین سبب، همان شبهات منشأ این شده که دین و خداگرایی را غیر‌علمی و غیر‌عقلانی دانسته، منکر آن باشند، نظیر شبهاتی که حس گرایان به آن دچار شده‌اند و می‌گویند: هر چه را با حواس ادارک نکنیم، وجود ندارد یا اگر هر چیزی علتی و خالقی دارد، علت و خالق خدا کیست و … و همین‌طور شبهاتی که در تبیین و تفسیر دین به آن دچار شده‌اند؛ مانند شبهات هیوم درباره برهان نظم یا خشونت آمیز بودن برخی از احکام دینی مثل قصاص یا وجود بی‌عدالتی‌ها و بی نظمی‌ها و تحقق رخدادهایی که با حکمت خدای عادل و مدبّر قابل توجیه نیست.
۵ـ۶ـ۱) سابقه و گذشته دین در غرب
بعد از نهضت رنسانس و مدرنیسم، دنیای غرب، پیشرفت و تمدن و شکوفایی و حیات دوباره خود را معلول رها شدن از محدودیت‌ها و اسارت‌وپایبندی به دین دانسته و ظلمت و عقب افتادگی دوران قرون وسطا را به سلطه یافتن و مواضع کلیسا و مسیحیت نسبت دادند و این‌گونه به همه انسان‌ها القاء شد که راهی برای شخصیت یافتن انسان، پویایی و تمدن، خردورزی و پیشرفت علمی، برچیده شدن خشونت و جایگزینی مدارا و زندگی مسالمت آمیز وجود ندارد، مگر این‌که خود را از پایبندی به دین آزاد سازید.
گرچه ممکن است برخی در همه آنچه درباره عملکرد مسیحیت در قرون وسطا ارائه شده تردید و شبهه کنند و آن را توطئه دین‌ستیزان بدانند لکن آنچه فی الجمله قابل تردید نیست آن است که مسیحیت قرون وسطا نه از نظر فکری توانست مردم را اقناع کند واز مبانی اعتقادی خود، به روش علمی دفاع کند و نه به لحاظ عملی، عملکرد خوبی داشته است، دو ویژگی برای قرون وسطا در دوران میدان داری مسیحیت می‌توان ارائه کرد: یکی خرد ستیزی و تعارض با علم و دیگری خشونت طلبی و تحقیر انسان و حقیقتاً ضربه و آسیبی که کلیسا به مذهب وارد کرد قابل جبران نیست. شهید مطهری در کتاب علل گرایش به مادیگری به تفصیل این مطلب را بیان فرموده‌ است.[۹]
۶ـ۶ـ۱) عوامل اجتماعی
سرانجام یکی از علل خمود فطرت و شکوفا نشدن ذاتیات انسان، عوامل محیطی و اجتماعی است. تاثیر محیط و اوضاع اجتماعی چه در هدایت و رشد و شکوفایی فطریات و چه در سرکوب آن غیر قابل تردید است و بسیاری از مردم به سمت و سویی گرایش دارند و می‌روند که دستگاه‌های تبلیغاتی و فرهنگ اجتماعی و عوامل محیطی برای آن‌ ها تعیین و ترسیم کرده‌اند و دنباله رو خواص و نخبگان خود هستند و بدیهی است که اگر نخبگان و کارگردانان عوامل محیطی و اجتماعی منافع و موقعیت خویش را در دین ستیزی وفاصله مردم از مذهب و دین بدانند، با بهره گیری از همه امکانات کاری می‌کنند که آن‌ ها از دین فاصله بگیرند.
گفتار دوم: رابطه انسان با خود
نتیجه آنچه گفته شد این است که خداوند گوهر فطرت الله را در نهاد آدمی مستقر کرد و وجود او را با نور خود سرشت و انسان را به تدبر و تفکر در آثار آفاقی و انفسی امر کرد تا نشانه های او را در درون و بیرون با دیده سر و چشم دل رویت کند بنا بر این وظیفه خطیر و سازنده هر انسانی این است که نور خدا را در وجود خود بیابد و آن را به آب عمل بپرورد و در مسیر کمال ربوبی طی طریق کند.
خداوند متعال نیز برای اینکه راه برای انسانها هموار شود معارف دین و ملزومات پیمودن راه را در قالب شرایع قدسیه پیامبران صدیق و سیره عملی کمل اولیائش بر بشریت ارزانی داشت تا آنانکه صادقانه در مسیر دین پایمردی کردند و وعده های صدق حضرت حق را به عیان دیدند کرامت حقه انسان را تصدیق کنند.
این هر دو عامل یعنی سیر آفاقی ـ انفسی انسان با بهره گیری از اصول عقلانی و همچنین التزام عملی او به مقتضیات شریعت قدسی حضرت حق راهی است برای شناخت شهودی انسان نسبت به ابعاد وجودیش که در ادبیات دین از آن تعبیر به «معرفت النفس» می شود و راه منحصر است برای «معرفت الله».

    1. معرفت شناسی ابعاد وجودی انسان (ارگانیسم انسانیت)

اولین رابطه ای که انسان می تواند با خود برقرار کند تامل و تعمق در حالات نفس است که این تامل زمینه ای است برای شناخت ابعاد وجودی پیچیده انسان در این راستا با تتبع در منابع دین همچون قرآن، سنت، علمای دین و کمل اولیای الهی با کلید واژه های «عقل، روح، نفس، وهم، غضب، شهوت» از یک سو و «اسلام، ایمان و تقوا» از سوی دیگر مواجه می شویم. آنچه مورد تاکید ماست اینکه تمام مفاهیم مذکور در زمره مفاهیم بسیطه هستند و مراتب وجودی مختلف دارند و شدت و ضعف آنهاست که عیار انسانیت و ای بسا الهیت انسان را تعیین می کند.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 08:51:00 ب.ظ ]




  • ترغیب ذهنی (هوشمندی ) رابطه مثبتی با رفتارهای شهروندی سازمانی رهبر مدار دارد.

با توجه به مدل پایه تحقیق در حالت استاندارد، میزان آماره ی t برابر با ۲۱/۳می باشد و از آن جا که در خارج از بازه ی ]۹۶/۱&96/1- [قرار دارد این فرضیه تایید می شود. با توجه به ضریب استاندارد هم می توان گفت که شدت رابطه میان ترغیب ذهنی و رفتارهای شهروندی سازمانی رهبر مدار برابر با ۶۳/۰ می باشد و به عبارت دیگر ترغیب ذهنی به میزان ۶۳ درصد بر رفتارهای شهروندی سازمانی رهبر مدار اثر می گذارد. در نهایت بیشترین تأثیر را ترغیب ذهنی و کمترین تأثیر را انگیزه الهام بخش بر رفتار شهروندی سازمانی داشته است. و تأثیر آن به ترتیب اولویت، ترغیب ذهنی، ملاحظه فردی، نفوذ آرمانی و انگیزه الهام یخش بوده است.
فصل پنجم
نتیجه گیری و پیشنهادات
۵-۱مقدمه
در این فصل به نتیجه گیری از تحقیق حاضر می پردازیم . بدین منظور ابتدا نتایج حاصل از تجزیه و تحلیل ، توسط آمار توصیفی بیان گردیده سپس نتایج آزمون فرضیه ها به کمک آمار استنباطی بیان می گردد و در نهایت پیشنهادات لازم ارائه می شود .
۵-۲ نتایج آمار توصیفی
۵-۲-۱ نتایج توصیف پاسخ دهندگان
۱- جنسیت: نتایج نشان می دهد که ۱۱۰ نفر از پاسخ دهندگان مرد و ۱۲۴ نفر زن هستند و این به دلیل کثرت تعداد کارمندان زن و در دسترس بودن آنهاست.
۲- تحصیلات: نتایج نشان می دهد که اکثر پاسخ دهندگان دارای مقطع تحصیلی لیسانس و کمترین آنها مدرک تحصیلی زیر دیپلم بودند و به این دلیل که اکثر کارمندان دارای مدرک تحصیلی لیسانس می باشند.
۳- سابقه کار: نتایج نشان می دهد که اکثر پاسخ دهندگان دارای سابقه کار بالای بیست سال و کمترین آنها دارای سابقه کار بین ۱۰ تا ۱۵ سال بودند و دلیلش این بوده که تعداد کارمندان با سابقه کار بالای ۲۰ سال بیشتر بوده که هنوز به مرز بازنشستگی نرسیدند.
۴-نوع استخدام: نتایج نشان می دهد که اکثر پاسخ دهندگان استخدام رسمی و کمترین آنها پیمانی بودند، به این دلیل که تعدادکارکنان رسمی بیشتر از همه بوده است.
۵-۲-۲ نتایج توصیف متغیرهای تحقیق
۱-متغیر رفتار شهروندی سازمانی رهبرمدار دارای میانگین امتیاز ۰۵/۳ و حداقل نمره ۱ و حداکثر نمره ۵ می باشد ومیانگین به دست آمده بیشتر از میانگین مورد انتظار (امتیاز ۳)است. و این بدین معنی است که وضعیت رفتار شهروندی سازمانی رهبرمدار در جامعه مورد مطالعه بالاتر از حد متوسط است .
۲-متغیر درک عدالت بین فردی دارای میانگین ۸۵/۳ و حداقل نمره ۱ و حداکثر نمره ۵ می باشد ومیانگین به دست آمده بیشتر از میانگین مورد انتظار (امتیاز ۳)است. و این بدین معنی است که وضعیت عدالت بین فردی در جامعه مورد مطالعه بالا تر از حد متوسط است .
۳-متغیر رهبری تحولی کل دارای میانگین ۲۳/۳ و حداقل نمره ۱ و حداکثر نمره ۵ می باشد ومیانگین به دست آمده بیشتر از میانگین مورد انتظار (امتیاز ۳)است. و این بدین معنی است که وضعیت رهبری تحولی کل در جامعه مورد مطالعه بالا تر از حد متوسط است .
۴- متغیر ملاحظه فردی دارای میانگین ۰۰۸/۳ و حداقل نمره ۱ و حداکثر نمره ۵ می باشد ومیانگین به دست آمده بیشتر از میانگین مورد انتظار (امتیاز ۳)است. و این بدین معنی است که وضعیت ملاحظات فردی در جامعه مورد مطالعه بالا تر از حد متوسط است .
۵- متغیر درک نفوذ آرمانی دارای میانگین ۴۵/۳ و حداقل نمره ۱ و حداکثر نمره ۵ می باشد ومیانگین به دست آمده بیشتر از میانگین مورد انتظار (امتیاز ۳)است. و این بدین معنی است که وضعیت نفوذ آرمانی در جامعه مورد مطالعه بالا تر از حد متوسط است .
۶- متغیر انگیزه الهام بخش دارای میانگین ۴۵/۳ و حداقل نمره ۱ و حداکثر نمره ۵ می باشد ومیانگین به دست آمده بیشتر از میانگین مورد انتظار (امتیاز ۳)است. و این بدین معنی است که وضعیت انگیزه الهام بخش در جامعه مورد مطالعه بالا تر از حد متوسط است .
۷- متغیر ترغیب ذهنی دارای میانگین ۱۱/۳ و حداقل نمره ۱ و حداکثر نمره ۵ می باشد ومیانگین به دست آمده بیشتر از میانگین مورد انتظار (امتیاز ۳)است. و این بدین معنی است که ترغیب ذهنی در جامعه مورد مطالعه بالا تر از حد متوسط است .
۵-۳ نتایج آزمون فرضیه های تحقیق (آمار استنباطی)
آزمون فرضیه اول: در ارتباط با این فرضیه پژوهش، که بیان می‌کند سبک رهبری تحول آفرین با رفتار شهروندی سازمانی رابطه معناداری دارد، نتایج به دست آمده حاکی از وجود رابطه‌ای قوی میان این دو متغیر می‌باشد با توجه به مدل پایه تحقیق در حالت استاندارد، میزان آماره ی t برابر با ۸۲/۵ می باشد و از آن جا که در خارج از بازه ی ]۹۶/۱&96/1- [قرار دارد این فرضیه تایید می شود. با توجه به ضریب استاندارد هم می توان گفت که شدت رابطه میان رهبری تحولی و رفتارهای شهروندی سازمانی رهبر مدار برابر با ۴۲/۰ می باشد . از مقایسه نتایج آماری برای تک تک مؤلفه های رهبری تحول آفرین با رفتار شهروندی سازمانی نیز این نتیجه به دست آمد که رفتار شهروندی سازمانی با مؤلفه ترغیب ذهنی ارتباط بیشتری دارد. که این نتیجه با مطالعات یعقوبی و همکاران همخوانی دارد.

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

آزمون فرضیه فرعی اول ( ملاحظات فردی ): با توجه به مدل پایه تحقیق در حالت استاندارد، میزان آماره ی t برابر با ۸۰/۲می باشد و از آن ج
ا که در خارج از بازه ی ]۹۶/۱&96/1- [قرار دارد این فرضیه تایید می شود. با توجه به ضریب استاندارد هم می توان گفت که شدت رابطه میان ملاحظه فردی و رفتارهای شهروندی سازمانی رهبر مدار برابر با ۱۵/۰ می باشد . نتایج به دست آمد نشان می دهد که رفتار شهروندی سازمانی با مؤلفه ملاحظات فردی ارتباط معناداری دارد. دلیل این موضوع را می‌توان با توجه به پژوهش یعقوبی و همکاران توضیح داد که ملاحظات فردی باعث افزایش رضایت شغلی و اعتماد در زیردستان شده که این دو با رفتار شهروندی سازمانی رابطه مستقیم دارد.
آزمون فرضیه فرعی دوم ( نفوذ آرمانی ): با توجه به مدل پایه تحقیق در حالت استاندارد، میزان آماره ی t برابر با ۰۲/۲می باشد و از آن جا که در خارج از بازه ی ]۹۶/۱&96/1- [قرار دارد این فرضیه تایید می شود. با توجه به ضریب استاندارد هم می توان گفت که شدت رابطه میان نفوذ آرمانی و رفتارهای شهروندی سازمانی رهبر مدار برابر با ۱۰/۰ می باشد . نتایج به دست آمد نشان می دهد که رفتار شهروندی سازمانی با مؤلفه نفوذ آرمانی ارتباط معناداری دارد. دلیل این موضوع را می‌توان با توجه به پژوهش یعقوبی و همکاران دانست که نفوذ آرمانی باعث حس احترام، تحسین و وفاداری در میان پیروان می شود. .
آزمون فرضیه فرعی سوم ( انگیزه الهام بخش ): با توجه به مدل پایه تحقیق در حالت استاندارد، میزان آماره ی t برابر با ۹۰/۰می باشد و از آن جا که در داخل بازه ی ]۹۶/۱&96/1- [قرار دارد این فرضیه تایید نمی شود. با توجه به یافته های تحقیق بین رفتار شهروندی سازمانی و انگیزش الهام بخش رابطه معنا داری وجود ندارد که دلیل این امر را می توان عدم تشویق کارکنان برای رسیدن به هدف دانست که این امر انگیزش و رضایت پیروان را به حداقل موجود می‌رساند.
آزمون فرضیه فرعی چهارم ( ترغیب ذهنی ): با توجه به مدل پایه تحقیق در حالت استاندارد، میزان آماره ی t برابر با ۲۱/۳می باشد و از آن جا که در خارج از بازه ی ]۹۶/۱&96/1- [قرار دارد این فرضیه تایید می شود. با توجه به ضریب استاندارد هم می توان گفت که شدت رابطه میان ترغیب ذهنی و رفتارهای شهروندی سازمانی رهبر مدار برابر با ۶۳/۰ می باشد . نتایج به دست آمد نشان می دهد که رفتار شهروندی سازمانی با مؤلفه ترغیب ذهنی ارتباط معناداری دارد. دلیل این موضوع را می‌توان با توجه به پژوهش یعقوبی و همکاران دانست که ترغیب ذهنی موجب برانگیختن کارکنان توسط مدیر به منظور کشف راه حل های جدید در مورد مشکلات سازمانی می باشد.
آزمون فرضیه دوم: با توجه به مدل پایه تحقیق در حالت اعداد معنی داری و میزان آماره ی t رابطه بین رهبر تحولی و درک عدالت بین فردی و همچنین رابطه بین درک عدالت بین فردی و رفتارهای شهروندی سازمانی رهبر مدار معنی دار است(در هردو مسیر آماره t بالاتر از ۹۶/۱ می باشد) لذا فرضیه تحقیق تائید می شود. نتایج به دست آمد نشان می دهد که بین رهبری تحول آفرین و درک عدالت بین فردی و درک عدالت بین فردی و رفتارهای شهروندی سازمانی رهبر مدار ارتباط معناداری دارد. دلیل این موضوع را می‌توان با توجه به بین (Bihn, 2005 ) دانست و به طور کلی می توان چنین نتیجه گیری نمود که ادراک فرد از رفتار مؤدبانه و با احترام مدیران و کارکنان بر بروز رفتار شهروندی سازمانی تأثیر مثبت و معناداری دارد ، یعنی چنانچه کارکنان، رفتار مدیران را با خود فرد و با دیگر کارکنان عادلانه و منصفانه ارزیابی کنند آن ها جوانمردی بیشتری از خود نشان داده و بیش از زمان مقرر در سازمان می مانند و در جهت رسیدن به اهداف سازمانی تلاش فراوانی می نمایند.
۵-۴ پیشنهادات تحقیق
پیشنهادات این پژوهش با توجه به نتایج و اهداف در نظر گرفته شده به شرح زیر است :
با توجه به میانگین سؤالات هر متغیر و نیز وجود رابطه معنادار در فرضیه ها، و با عنایت به یافته های تحقیق، در راستای فرضیه اول پیشنهاد می‌شود مدیران برای ایجاد فرهنگ مشارکت در سازمان باید عوامل بازدارنده آن را شناسایی و در جهت رفع آن اقدامات لازم را انجام دهند. عوامل بازدارنده مانند: فرهنگ فردگرایی و تک روی در بین کارکنان؛ بدبینی زیردستان نسبت به اثر بخشی مدیرت مشارکتی؛ و این که مدیران مشارکت را عامل تهدید و تزلزل قدرت خود می‌دانند. برای از بین بردن موانع بالا، مدیران باید نسبت به استقرار نظام پیشنهادها در سازمان اقدام کنند. در این زمینه مدیران سعی کنند عملاً رفتارهای تحول آفرین از خود بروز دهند و به عنوان سرمشق و الگو در این زمینه معرفی شوند، تا زمینه ای برای رفتارهای تحول آفرین در سطوح پایین تر سازمان فراهم گردد.مثلاً هر چند گاه جلسات غیر رسمی بین کارکنان و مدیران و نیز جلسات غیر رسمی پرسش و پاسخ نمایند و کارکنان را از چگونگی عملکرد و اهداف سازمان به منظور پیشگیری از وقوع هر گونه مشکلات کاری مطلع سازند و به پیشنهاد کارکنان در مورد بهبود روش ها و وظایف سازمانی اهمیت دهند.
با توجه به مؤلفه ملاحظات فردی مدیران باید کارمندان خود را مورد راهنمایی، آموزش و حمایت قرار داده و توانایی هایشان را در یک فرایند منظم رشد و توسعه دهند. برای این کار نیازسنجی نموده و با برگزاری کلاسهای آموزشی مرتبط، توانمندی آنها را افزایش و زمینه ارتقای آنها را فراهم نمایند. زیرا کارمندانی که دارای سطح توانمندی فردی بالایی هستند، احساس تسلط بیشتری دارند، به ابتکار بیشتر دست می‌زنند، در کارهای
شان احساس مسئولیت بیشتری می‌کنند و سریع تر یاد می‌گیرند.
همچنین با توجه به مؤلفه نفوذ آرمانی، پیشنهاد می شود مدیران اعتماد عمومی را نسبت به اهداف سازمان ایجاد کنند. برای افزایش اعتماد عمومی، مدیران باید نسبت به تعهدات و وعده های خود سخت پایبند باشند؛ باید صداقت خود را با برقراری ارتباط باز با کارکنان نشان دهند؛ مدیران باید پیش از آنکه سخن بگویند، به سخنان کارکنان سازمان به طور جدی گوش دهند؛ باید به طرق مختلف در دسترس کارکنان سازمان باشند؛ مدیران باید به کارکنان احترام گذاشته و در انجام امور منصف و مصر باشند؛ مدیران باید پاسخگو باشند، از سرزنش پرهیز کنند و برای کمک به رفع مشکلات کارکنان سازمان همکاری نمایند و راهکار بجویند. و…
در خصوص مؤلفه انگیزش الهام بخش مدیران باید کارکنان را ترغیب کنند تا به هدف و قابل دستیابی بودن آن با تلاش، باور پیدا کنند تا نسبت به آینده و قابل دستیابی بودن اهداف خوش بین باشند. این کار با دادن پاداش های نقدی و تشویق کتبی و شفاهی به کارکنان، منبع انگیزش و تحریک کافی برای حرکت در مسیر هدف های سازمان را پدید می‌آورد که پدیده رفتار شهروندی سازمانی را در سازمان تسهیل می‌کند.
همچنین در میان ابعاد رهبری تحول آفرین، ترغیب ذهنی دارای بالاترین رابطه با رفتار شهروندی سازمانی می‌باشد. این امر بدین معنی است مدیران باید برای آموزش کارکنان وقت صرف کنند و آنها را تشویق کنند تا سؤال بپرسند، عمیقاً در مورد شغل خود فکر کنند و بهترین روش اجرای وظایف مربوط خود را پیدا کنند مثلاً با شرکت دادن کارکنان در جلسات و نظرخواهی از آنها، به کارکنان بعنوان شخصیت مستقل می نگرند و مدیران با این کار می توانند به تقویت نقاط قوت آنها کمک کنند.
با توجه به روابط بدست آمده از فرضیه دوم پیشنهاد می گردد مدیرا ن سازمان با کارمندان در شان و احترام آنها رفتار کنند و هنگام برخورد با آنها باید رفتاری حاکی از اعتماد و عدالت از خود نشان دهند. برای مثال چنانچه افراد توزیع نتایج ( پاداش ها) را عادلانه و منصفانه ادراک کنند رویه ها ی سازمانی یعنی فرایند هایی که منجر به توزیع نتایج می گردد را نیز عادلانه تلقی می نمایند. همچنین توزیع عادلانه پاداش منجر می شود افراد روابط متقابل بین شخصی مدیران را نیز عادلانه تصور نمایند .
۵-۵ محدودیت های تحقیق
۱-با توجه به وسعت و پراکندگی مجموعه دانشگاه علوم پزشکی گیلان، پرسشنامه تنها بین کارکنان ستادی توزیع شد که تعمیم نتایج حاصله را به سایر کارکنان غیر ستادی و کل مجموعه دشوارتر می سازد.
۲-با توجه به حجم نمونه و استفاده از نمونه برداری دردسترس می توان گفت که اینگونه نمونه برداری یکی از محدودیتهای تحقیق بوده که منجر به افزایش تعداد پاسخ دهندگان با جنسیت زن نسبت به مرد شده است البته یکی از دلایل دیگر اکثریت جنسیت زن بودن پاسخ دهندگان این است که تعداد کارمندان زن نسبت به کارمندان مرد در دانشگاه علوم پزشکی گیلان بیشتر است.
۳- در این تحقیق، برای گردآوری اطلاعات فقط از پرسشنامه بسته استفاده شد و این به دلیل عدم تمایل کارکنان و همچنین کمبود زمان بوده است.
۴-با توجه به نتایج بدست آمده در این پژوهش، متغیر سن و پست سازمانی در پاسخگویی به سؤالات مطرح نشده بود.
۵-۶ پیشنهادات برای تحقیقات آینده
۱-پیشنهاد می گردد که سایر کارمندان دانشگاه علوم پزشکی گیلان نیز مورد بررسی و تجزیه و تحلیل قرار گرفته و چه بهترکه تمامی مجموعه بهداشت، درمان و آموزش پزشکی در این موضوع مورد مطالعه قرار گیرد.
۲-پیشنهاد می گردد در تحقیقات آینده از سایر روش های نمونه برداری استفاده گردد. تا محقق به اطلاعات کامل تری دست پیدا کند.
۳-پیشنهاد می گردد در تحقیقات آینده از سایر روش های گردآوری اطلاعات مانند مصاحبه استفاده گردد و نتایج بدست آمده از آنها با نتایج بدست آمده از این پژوهش مقایسه گردد.
۴-پیشنهاد می گردد از متغیرهایی همانند، سن و پست سازمانی پاسخ دهندگان استفاده شده و تأثیر آن مورد سنجش قرار گیرد.
منابع فارسی
۱-آذر، عادل ؛ مومنی، منصور، آمار و کاربرد آن در مدیریت ، چلد اول، ۱۳۹۰، انتشارات سمت، چاپ هجدهم
۲-امیرکبیری، علیرضا؛ خدایاری، ابراهیم؛ نظری، فرزاد؛مرادی، محمد، بررسی رابطه بین سبک های رهبری تحول آفرین و تبادلی با تعهد سازمانی کارکنان، فرهنگ مدیریت، ۱۳۸۵، سال چهارم، شماره ۱۴، ص ۱۴۲-۱۱۷

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 08:51:00 ب.ظ ]




r: ضریب همبستگی
n: تعداد نمونه
r2: ضریب تعیین
۴- ۴- نتایج تجزیه وتحلیل رگرسیون به روش پنلی
۴-۴-۱ آزمون معنادار بودن اثرات ثابت
برای آزمون معنادار بودن ضریب آلفا می‌توان از نسبت t استفاده نمود. این فرضیه صرفا در خصوص یک گروه خاص می‌باشد. اگر بخواهیم اثرات گروهی را بصورت یکجا آزمون کنیم، دراین صورت می‌توان از آزمون F استفاده نمود. در این حالت، آزمون میکنیم که آیا اثرات گروهی متفاوت است ویا یکسان هستند. بدین ترتیب فرضیه ها بصورت زیر هستند:

برای آزمون این فرضیه از آماره F استفاده می‌شود.بزرگ بودن F بدان معناست که فرضیه صفر رد می‌شود ولذا اثرات ثابت ،معنادار است و الفا ها یکسان نیستند.به عبارت دیگر تفاوت های بین فردی یا گروهی معنادار است.
جدول ۴-۲- نتایج آزمون‌هایF لیمر

فرضیه صفر ()
مدل های تحقیق
آماره اِف لیمر
احتمال
نتیجه آزمون

داده‌های تلفیقی (عرض از مبدأ های تمامی مقاطع با هم یکسان می باشند.)

مدل (۱)

۲/۳۰۸۶۱۸

۰۰۰/۰

رد می‌شود

مدل (۲)

۲/۳۴۲۸۹۳

۰۰۰/۰

رد نمی‌شود

در واقع فرضیه صفر بیانگر عدم وجود اثرات ثابت است. مقدار آماره Fبرای کلیه فرضیات تحقیق به اندازه کافی بزرگ است وسطح معناداری آنها از ۰۵/۰ کوچکترمی‌باشد لذا فرضیه صفر را می‌توان رد کرد وبدان معناست که اثرات ثابت وجود دارد.
بنابراین برای بررسی فرضیات اول ودوم رگرسیون لازم است که از رگرسیون با اثرات ثابت مقطعی استفاده گردد.برای انتخاب از میان رگرسیون با اثرات ثابت یا رگرسیون با اثرات تصادفی از آزمون هاسمن استفاده می‌شود.این آزمون عدم همبستگی میان متغیرهای توضیحی مشاهده شده واثرات تصادفی منحصر به فرد مشخص را بررسی می نماید.
۴-۴-۲ آزمون هاسمن
فرض اصلی مدل اثرات تصادفی آن است که اثرات تصادفی با متغیرهای توضیحی،همبستگی ندارد. روش عمومی برای این آزمون را هاسمن ارائه کرده است که برای مقایسه تخمین های اثرات ثابت وتصادفی ضرایب است.بدیم منظور ابتدا مدل را با لحاظ کردن اثرات تصادفی مقطعی،تخمین ی زنیم.سپس آزمون هاسمن انجام می گیرد.تحت فرضیه صفر آماره مورد استفاده به منظور بررسی این فرضیه آماره کای دومی با درجه ازادی تعداد متغیر های توضیحی (K-1) منهای یک. اگر مقدارکای دو کوچک باشد در این صورت فرضیه صفر رد نمی‌شود. یعنی این فرضیه که اثرات فردی با متغیرهای توضیحی، همبستگی ندارد نتیجه می‌گیریم که اثرات فردی را بایستی به صورت اثرات تصادفی در نظر بگیریم و نه به صورت اثرات ثابت.
فرضیات به قرار زیر می باشند:
عدم همبستگی میان متغیرهای توضیحی مشاهده شده واثرات تصادفی:H0
وجود همبستگی میان متغیرهای توضیحی مشاهده شده واثرات تصادفی:H0
جدول ۴-۳- نتایج آزمون‌های هاسمن

فرضیه صفر ()
مدل های تحقیق

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 08:51:00 ب.ظ ]