کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

فروردین 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
            1
2 3 4 5 6 7 8
9 10 11 12 13 14 15
16 17 18 19 20 21 22
23 24 25 26 27 28 29
30 31          


 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل



آخرین مطالب


جستجو


 



۱-پدر ومادری بر چند پایه استوار است : اسپرم ، تخمک ورحم ( حمل و زایمان ) واین سه از نظر شرعی می بایست در یک شخص به نام همسر جمع گردد .با دخالت رحم زن دیگر ، رحم تغییر پیدا می کند وتشخیص « مادر » دچار ابهام واشتباه می گردد . پس ، هر چیزی منجربه اختلاط انساب گردد ، به دلیل قیاس وزنا و فرزند خواندگی حرام است . (مجله مجمع فقه اسلامی ۱۴۰۴).
۲-یکی از لوازم وپی آمد غالب شیوه های باروری غیر طبیعی وبا کمک پزشکی ، کشف عورت است . نسبت به همسر زوج ، به دلیل ضرورت ، اضطرار وعسر وحرج ، در برخی موارد قابل توجیه می باشد ، اما برای مادر جانشین که نیاز به مادر شدن ندارد ، توجیه پذیر نیست . پس ، به این دلیل انجام آن حرام است. ( مجله فقه اسلامی ، دوره دوم :۲۶۲و۲۶۶).

( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

۳- پیش بینی آثار وپی آمد های زیان بار این نوع شیوه فرزند آوری به دلیل بدیع و نو بودن آن نیاز به سالیان دراز از عمر چنین فرزندانی دارد ، هرچند در آن صورت هم پیش بینی آنها دارای پیچیدگی خواهد بود ( همان:۲۶۶) .
۴-در این شیوه مسئله نسب تابع نظر پزشک معالجه کننده می گردد ؛ چون بعد از بیرون کشیدن تخم واسپرم زوجین ، از کجا معلوم ومشخص می گردد که تخمک بارور شده زوجین تلقیح شده است احتمال دارد پزشک اشتباه کند ، ظرف های محتوای آن مشتبه گردد و…، در حالی که این نوع کارها حقوق محرمانه زوجین است وجز آن دو ، کسی را یارای تجاوز به این «حق خلوت » نیست(همان) .
۵-حفظ فروج واحتیاط در آن ، یک اصل پذیرفته شده فقهی ومورد تأکید در روایات است ، مثل حدیث ابن سیابه وصحیحه شعیب حداد در حالی که موضوع بحث برخلاف احتیاط مزبور است (علوی قزوینی۱۰:۱۳۷۴)
در تأیید همه این استدلال ها وپی آمد های زیان بار آن ، می توان به فتوای بعضی از فقها استناد کرد که آن را حرام دانسته اند ، مانند آیهالله سیستانی:۲۸۲ ،آیه الله سید محمد حسین فضل الله :۲۷۰وآیه الله فاضل لنکرانی:۶۰۳ .
۴-۱-۲-۲- جواز مادر جانشین با رحم بیگانه (غیر همسر)
۱- دیدگاه موافقان مادر جانشینبا رحم بیگانه
دیدگاه موافقان :این گروه می گویند : کشت جنین حاصل از اسپرم وتخمک زوجین در رحم بیگانه دارای هیچ گونه عنوان حرامی نیست ، نه سفاح (زنا ) است ونه عنوان حرام دیگری ، چون روایات یاد شده به عملیات بهره برداری جنسی حرام ، انصراف وبرگشت دارد .( حرم پناهی ،۱۴۹:۱۳۷۶) .
بعضی دیگر می گویند : روایات یاد شده به موردی انصراف دارد که مهبل زن یکی از دو رکن تشکیل نطفه باشد ، به طوری که این نطفه به وسیله تخمک همین مهبل تشکیل یافته باشد ، اما در موضوع بحث ، مهبل هیچ نقشی در تشکیل نطفه ندارد ، بلکه ظرف مناسبی است که نطفه سپرده شده در آنپرورش می یابدورشد می کند . از این رو ، اخبار وروایات ، این مورد را در بر نمی گیرد، بلکه از آنانصراف دارند .( مؤمن قمی ، همان : ۶۵) .
همچنین عده ای دیگر استدلال می کنند : حال که محذور شرعی ودلیلی بر نفی اجاره رحم به دلیل محقق شدن ضرر یا منافات داشتن با حق دیگری و…وجود ندارد ، می توان به اصل ( مباح بودن تمام اشیاو فعالیت ها ، جز مواردی که دلیل قطعی بر منع وجود داشتنه باشد ونیز اصل برائت عقلی وشرعی )استناد کرد ، به خصوص که عموم واطلاق ادله ای که بر جواز اجیر شدن انسان وخدمات وی دلالت می کند ،دلیل بر جواز مسئله است . البته این استدلال نسبت به زنی که دارای شوهر نیست مطرح شده ونسبت به زنی که دارای شوهر است ، دو احتمال جواز وممنوعیت منتفی نیست هر چند که در هر دومورد ، حکم به جواز خلاف احتیاط است .( حرم پناهی ، ۱۴۹:۱۳۷۶) .
مؤید استدلال های یاد شده ، نظر بعضی از فقها ، مثل آیه الله خامنه ای(پزشکی در آینه اجتهاد:۱۱۵) ، آیه الله صانعی(استفتائات پزشکی:۶۳) ، ایه الله صافی گلپایگانی(استفتائات ونظریات:۶۶۳) ، آیه الله مکارم شیرازی(استفتائات جدید:۱۳۸۱) می باشد که به جواز فتوا داده اند .
۲- ادله موافقان وپاسخ نظریه مخالفان
تطبیق مقدمات پیشین ، بر موضوع اصلی بحث (جواز یا منع استفاده از رحم جانشین ) نتیجه ای جز جوازمسئله را در پی ندارد ، زیرا روایاتی که بر حرمت انتقال نطفه به رحم بیگانه دلایت دارند :
اولأ ، بعضی از آنها ضعیف اند ؛
ثانیأ، موضوع این روایات «انتقال یا استقرار نطفه » است که با توجه به نکات پیش گفته وهمچنین توضیحات که ذکر خواهد شد ، می توان گفت : مقصود انتقال اسپرم به رحم بیگانه است ؛رحمی که آماده کننده جزء دیگری برای اسپرم است تا با ترکیب آن دو، زیگوت (تخمک بارور ) به وجود آید ، در حالی که موضوع بحث ما ، انتقال تخمک بارور شده زوجین می باشد که رحم بیگانه برای آن هاهیچ گونه مواد ژنتیکی فراهم نمی کند ، بلکه صرف پرورش زیگوت ایجادشده را به عهده دارد . پس، روایات، موضوع بحث را فرا نمی گیرند .
ثالثأ ، روایات بر فرض فراگیر بودن وشمول ، از موضوع بحث انصراف دارند ، چون در زمان صدور روایات ،استعمال نطفه در مایع منی گسترش وغلبه داشته ،نه در تخمک بارور ،چرا که اساسأ امکان اخذ تخمک از تخمدان زن وباروری خارج رحمی امکان پذیر نبوده ومقصود از قرار دادن نطفه ، به اعتبار استناد واژه نطفه به ضمیر مذکر ( نطفته ) ،قرار دادن مایع منی تنها ، منظور است ، چناکه رحم مورد استفاده ، یکی از دو رکن وعنصر تشکیل دهنده زیگوت بوده ومعمولأ به شیوه مقاربت جنسی ومستقیم صورت می گرفته است . همه این قراین سبب انصراف روایات از موضوع بحث می باشند ( رضا نیا معلم ، ۲۶۹:۱۳۸۳).
بعضی از فقها می گویند : عبارت «فی غیر موضعه ) در روایات یاد شده نتیجه می دهد که قرار دادن نطفه در غیر جایگاه مرد حرام است ومنظور از جایگاه مرد ، همان موضع ومکانی است که از دید گاه شرعی در اختیار او گذارده شده ومفهوم آن این می شود که اگر این نطفه در رحم زنی گذاشته شود که همسر او نباشد ،مشمول روایت می گردد . (مؤمن قمی ،۹۲:۱۳۷۴).
در پاسخ گفته شده :
اولأ ،با عنایت به عبارت « جایگاه مرد» فهمیده می شود که منشأ فرزند آوری تنها مرد نیست ،بلکه تا وی نطفه خود را در جایگاه قرار ندهد ، نتیجه واثری بر آن مترتب نخواهد شد .از این رو ، موضوع روایت ، جایی است که نطفه وجایگاه مرد ، هر دو نقش دارند ودارای اثر اند ، هم چنان که از عبارت « فی رحم یحرم علیه » قابل فهم است .پس به این جهت ، قرار دادن نطفه در آن مکان حرام شده است ، اما در موضوع بحث رحم نقش تأثیر گذاری در تشکیل جنین ندارد تا مشمول حدیث گردد .
ثانیأ ، همین روایت در نسخه کافی به صورت «فی غیر مو ضعها » نقل شده وموضع به نطفه استناد داده شده است . در این صورت ، موضع نطفه ، تخمک است که در موضوع بحث ، نطفه در جایگاه خودش که تخمک همسر مشروع وقانونی باشد ، قرار گرفته است (همان) ثالثأ ، چنانکه گفته شد واژه ی نطفه ذکر شده در روایات شامل تخمک بارور نمی شود وبر فرض فراگیر بودن ، ادعای انصراف بعید به نظر نمی رسد .
پاسخ سایر دلایل وپی آمد های غیر اخلاقی
۱-پاسخ اشکال نخست مخالفان :
اولأ ، اساس وهیئت شرعی معیار پدری ومادر ، تنها ، تکون وخلقت فرزند از پدر ومادر است .در مورد پدر ،تنها پیدایش فرزند از اسپرم وی کافی است ، اما در مورد مادر ، ملاک مادر بودن ، پیدایش فرزند از سلول زاینده مادر یعنی تخمک است ، چرا که بر اساس آخرین اطلاعات پزشکی ، رحم زن تنها نقش های متعدد در تغذیه ، رشد ، حفظ و… جنین دارد ، چنان که در هیچ کتابی بیان نشده است که رحم زن نقش نخستین در پیدایش وحتی در تکامل جنین دارد .در عرف گذشته ، راه تشخیص پیدایش فرزند ، زایمان بوده وجز این ، راه دیگری در دسترس نداشته .پس ، گریزی نبوده که زایمان ، ملاک عرفی واماره ظاهری بر دخالت رحم زن در تشخیص جنین به حساب آید، اما بعد از کشف میزان دخالت زن در مسئله تولید نسل ، اعتبار گذشته را نخواهد داشت ؛ یعنی اماره بودن زایمان مطلق نیست واز نظر قضایی ، اثبات خلاف اماره امکان پذیر است ، چنان که عرف زمان حاضر منشأ پیدایش فرزند را تخمک می دانند . بنا بر این ، درمورد خاصی که عرف ، یقین داشته باشد زنی ناباروراست ، به صرف قدرت حمل وزایمان ، او را مادر تلقی نمی کند ، هم چنان که اگر قبل از موعد با عمل جراحی ، جنین از رحم زن باروری بیرون اورده شود ،عرف او را مادر می داند واز این رو نسب فرزند دچار اشتباه نمی شود .بنا براین ملاک عرف در مادر بودن زایمان نیست .البته این بدان معنا نیست که زن در پیدایش جنین دخالت ندارد ، چنان که شاعر عرب چنین برداشت نادرستی نموده است :«مادران مردم تنها ظرف پرورش به حساب می آیند وامانت دار پدران هستند » (طبا طبائی ،بی تا:۳۱۲).
بلکه یکی از نقش های مهم رحم آماده سازی رحم برای پذیرش جنین وکنترل رشد تهاجمی آن می باشد ، چون جنین قبل از لانه گزینی به صورت یک توده سلولی تمایز نیافته ومانند یک تومورسرطانی قادر به جای گزینی در هر بخش از بدن است واگر در جایی به جز رحم جای گزین شود ، مثل یک تومور رشد کرده وسبب تخریب بافت جایگزین شده می گردد (مانند حاملگی های خارج رحمی که منجربه خون ریزی فراوان ازبافت مجاور میشود ) (رضانیا،۲۷۱:۱۳۸۳).
جنین فقط در زمان خاصی در رحم قادر به جایگزین است ودر غیر این زمان توسط رحم دفع می شود .
نقش دیگر رحم ، ایجاد سیستم ایمنی برای جلوگیری از دفع جنین است؛یا این توضیح که جنین محتویات ژنتیکی متفاوتی از مادر دارد وبه همین جهت به طور طبیعی توسط سیستم ایمنی مادر به عنوان یک جسم خارجی تلقی شده وقابل دفع است . با وجود این ، سیستم دفاعی در رحم به طور موضعی مهار می شود تا جنین دفع نگردد .
نفش دیگر رحم ، تشکیل جفت است که در مبادلات غذایی ، تنفسی ومواد دفعی جنین با مادر نقش اساسی دارد ، چنان که در زمان لانه گزینی پیام هایی بین جنین ومادر مبادله می شود که به تمایز ها وسلولهای تمایز نیافته جنین کمک می کند . با وجود چنین نقش وفراتر از ظرف بودن رحم ، این مقدار اطلاعات پزشکی ، نقش پیدایش تخمک را نادیده نمی گیرد(معرفت غفاری،۱۳۷۷).
بنا براین ، انتقال جنین به رحم زن دیگر هیچ مشکلی در مسئله نسب ایجاد نمی کند وهیئت مجموعی تخمک ، حمل وولادت مربوط به حالت غالب ومتداول اند ، بدون این که عناصر تعیین کننده عنوان مادر باشند . لذا در موضوع بحث که اسپرم و تخمک زوجین ترکیب شده اند ونیز از عناصر تشکیل دهنده عنوان پدری و مادر اند ، انتقال آن به رحم بیگانه ، اشکال واثر زیان را در بر نخواهد داشت وجایز ومشروع می باشد (رضانیا معلم ،۳۷۲:۱۳۸۳).
ثانیأ ، در مواردی که به علل گونا گون ، مثل مرگ مادر ، زود رسیدن جنین ، وجود خطر جانی برای مادر یا فرزند و…، مادر قدرت ادامه حمل وزایمان نداشته باشد وبا عمل جراحی ، جنین از رحم زن بیرون آورده شود ودر رحم مصنوعی با مراقبت های ویژه رشد یابد ، عرف تردیدی ندارد که زن حامل ( که تا پایان مدت حاملگی وزایمان او را در رحم خود پرورش نداده ) مادر واقعی نوزاد تلقی می گردد . پس ، « رحم » نمی تواندعنصر مطلق ومنحصر تشخیص مادر بودن زنی محسوب گردد . بنا براین ، در موضوع مورد بحث با وجود ترکیب اسپرم وتخمک زوجین ودخالت رحم شخص ثالث ، تشخیص مادری دچار ابهام واشتباه نمی گردد (همان).
۲- در پاسخ به اشکال دوم می توان گفت : اهمیت بقای خانواده وامیدوار ساختن زن وشوهر مشتاق فرزند به استمرار رابطه زوجیت ، ملاک معالجه ناباروری برای زوجین است ، خصوصأ که بعضی از فقهای اهل سنت درمان ناباروری را در بعضی از حالات واجب دانسته اند . بنا براین ، حرمت کشف عورت برای زوجین در بعضی حالت ها وبه استناد روایات وفتاوا قابل توجیه است ، اما در مورد مادر جانشین استفاده از رحم وی ملازمه با کشف عورت ندارد ، چرا که در بعضی از موارد بدون پیش آمدن هیچ گونه محذوری (مثل کشف عورت ) ، می توان از راه شکم ، تخمک بارور را به رحم زن وارد کرد. این راه حل در زمانی است که پزشک زن باشد ، اما اگر پزشک مرد باشد ومادر جانشین هم بی شوهر باشد می توان با اجرای صیغه ، حرمت کشف عورت را بر طرف نمود واگر مادر جانشین دارای شوهر باشد از راه نخست استفاده می شود ودر صورتی که ممکن نباشد ، می توان بدون نگاه مستقیم به عورت زن اجاره ای ، تخمک بارور به رحم وی انتقال داد ؛ علاوه بر اینکه برابر با نظر برخی از فقها ، حرمت لمس ونگاه به اجنبی ، حرمت احترامی است که در موضوع بحث ، به دلیل غرض عقلایی ومشروع ، حرمت از بین می رود (جواهری۱۴۱۹:۳۴۴تا۳۴۶).
۳-از شکال سوم می توان چنین پاسخ داد که در همه مسائل نو ، به خصوص فن آوری های جدید ، چنین بوده وتجربه پیش وجود نداشته است .با این حال ، فقها ، به رغم تردید ها ی نخستین ، آنها را مباح وجایز دانسته اند ، مثل انتقال وخرید و فروش خون ، چنانکه امروزه در مورد خرید وفروش اعضای بدن ومرگ مغزی اختلاف آرا ءزیاد است ؛ ثانیأ ؛ با وضع وتدوین قوانین می توان از پیش آمد ها وآثار زیان بار آن ( تا آن جا که ممکن باشد) پیش گیری کرد وثالثأ ، با رعایت مصالح شرعی ، اخلاقی،قوانین ونظر جامعه ، شاید هیچ گونه آثار زیان باری در پی نداشته باشد . پس صرف احتمال برای منع کافی نیست .
۴-پاسخ ایراد چهارم این است که : اولأ ، اشکال مزبور در مورد زایمان های طبیعی هم که بعد از زایمان ، تمام نوزاد ها را کنار هم می گزارند ، قابل پیش بینی است .با وجود این ، فقها ایراد یا منعی وارد نکرده اند .البته معمولأ وبلکه در همه موارد ، احتمال اشتباه منتفی است ، چرا که ماما یا پرستار برابر قانون موظف به آویزان کردن دست بند به نوزاد است ؛ ثانیأ ، می توان با وضع قوانین واختصاص مراکز مطمئن با کادر با تجربه ومؤمن ونظارت بر آن ، از ورود اشتباهات جلوگیری نمود وثالثأ ، هیچ گونه تجاوزی به حق خلوت زوجین صورت نگرفته است ، چون که حق خلوت مربوط به روابط جنسی مرد وزن است که در تولید مثل به شیوه جدید هم همان حق خلوت باقی است وشبیه هر بیمار دیگری ، تلقیح مصنوعی وبارورهای پزشکی نوعی درمان محسوب می شود ، نه التذاذ جنسی یا … (رضا نیا معلم ،۱۳۸۳).
۵-در پاسخ به ایراد پنجم می گوییم : وقتی ممنوعیت به عنوان حکم اولی اثبات نشده واجماع هم وجود نداشت (به خصوص که بعضی از فقها اعتقاد به جواز آن دارند ) وعوارض وآثار زیان باری که سبب منع گردد ، وجود نداشته یا مشخص نباشد ، چرا دستور به احتیاط دهیم ؛ به ویژه که ما اسلام را دین جهانی وبرای همه مات ها می دانیم . بنا براین ، حتی اگر فن آوری های ماشینی به مرز زندگی سنتی انسان وبه هم زدن تعریف ثابت شده خانواده وارد گردند، مانعی وجود ندارد ، مگر آنکه با حکم شرعی یا مصالح کلان اخلاقی انسان ها ونظم عمومی ناسازگاری داشته باشند ؛ مثلأ با کرامت نسانی ، اخلاقی حسنه و…در ستیز باشند که در این حالت ها ممنوع اند ولی تشخیص آن اولأ ، آسان نیست وثانیأ ، برابرفرهنگ هر جامعه متغییر است .با وجود این ، ما در پی دستیابی به راه های طبیعی برای رهایی از عقیمی ونا باروری هستیم ، نه این که در پی بازیچه قرار دادن تولید نسل انسانی باشیم .پس، احتیاط در این موارد بایستی طبیعی باشد ، نه غیر طبیعی که منجربه تحریم حلال گردد که در آن صورت خود ، ضداحتیاط است ومصداق آیه « قل ء آلله أذن لکم أم علی الله تفترون » خواهد بود(همان) .
نظر برگزیده
پس ، به نظر می رسد استفاده از رحم جانشین از منظر فقهی جایز است وبه خودی خود عنوان حرامی را در بر ندارد ، اگر چه وضع قوانین وایجاد مراکز مطمئن با کادر مؤمن وبا تجربه ونظارت بر آن ها لازم وضروری است .
البته نگارنده در پی این نیست که به کارگیری رحم جانشین گسترش یابد ، بلکه به دلایلی ، مانند حفظ کرامت انسانی ، اخلاق حسنه ، نظم عمومی ، ترغیب وگسترش تشکیل خانواده ، تنها آن را به عنوان یک راحل درمانی (نه تجارتی وغیر طبی ) و برای خصوص زوجین مجاز می داند ، نه اشخاص مجرد ، زنان شاغل ، تن پرور ، ورزش کار ومؤ سسات تجاری .
بخش دوم: اهداء تخمک
۴-۲-۱ – اهداء تخمک (تکنیکهای داخل رحمی)
در این حالت از تخمک اهدائی استفاده می شود بدین صورت که اسپرم شوهر و تخمک اهداء شده از یک زن دیگر ( به غیر از زوجه ) پس از تهیه به وسیله روش های پیشرفته پزشکی ، در زمان مناسب همراه با هم و بدون این که ترکیب شوند وارد لوله رحم همسر مرد صاحب اسپرم زوجه می شوند تا هم لقاح و هم رشد جنین به طور طبیعی در داخل لوله رحم زوجه انجام پذیرد(نائب زاده،۴۵۳:۱۳۸۰) .
در این حالت ممکن است که تخمک اهدائی متعلق به همسر دوم مرد صاحب اسپرم باشد یعنی تخمک متعلق به زنی باشد که با شوهر زن پذیرنده تخمک رابطه زوجیت قانونی دارد ویا ممکن است که تخمک اهدائی از آن زن بیگانه با مرد صاحب اسپرم باشد که ما هر دو فرض را به صورت تفکیک مورد بررسی قرار می دهیم .
۴-۲-۱- وضعیت فقهی وحقوقی اهداء تخمک با بهره گرفتن از تخمک همسر دوم:
در مورد وضعیت فقهی « نفس وارد کردن تخمک متعلق به دیگران که مستعد برای تکون جنین می باشد به رحم زن دیگر » قبلاً در هنگام بررسی فقهی حالت مادر جانشین بحث نموده ایم . در آنجا به این نتیجه رسیدیم که تنها دلیلی که ممکن است مورد استناد مخالفان جواز این عمل قرار گیرد استفاده از مفهوم عام آیات قرآنی در رابطه با حفظ فروج می باشد و سایر دلایل برای منع تزریق تخمک زنی به زن دیگر کافی به نظر نمی رسد .
در این قسمت صرف نظر از جواز یا عدم جواز تزریق اجزاء ژنتیکی زنی به رحم زنی دیگر این سؤال به میان می آید که آیا فراهم ساختن زمینه لقاح دو عنصر ژنتیکی در رحم زنی که صاحب تخمک نیست جایز است ؟ به عبارت دیگر با فرض جواز تزریق تخمک زنی به رحم زن دیگر آیا لقاح بین دو عنصر ژنتیکی در رحم آن زن که صاحب تخمک نیست ، از نظر فقهی منعی دارد ؟
در فرض مورد نظر ما یعنی وقتی که تخمک اهدائی متعلق به همسر دوم مرد صاحب اسپرم می باشد ، این بحث به صورت این سؤال مطرح می شود که آیا لقاح اسپرم و تخمک زن و مردی که با یکدیگر رابطه زوجیت دارند ، در فضای رحم زنی دیگر که همسر دیگر مرد صاحب اسپرم است ، جایز است یا خیر ؟
ابتدا باید بررسی نماییم که آیا این عمل مشمول منع حاصل از آیات قرآنی (فصل دوم همین رساله) ناظر بر حفظ فروج می گردد یا خیر ؟
در این خصوص لازم است ملاک عمومیت آیات مزبور ، بنابر شمول آیات مذکور نسبت به استعمال تکنیک های نوین باروری احراز شود ؛ به عبارت دیگر به چه دلیل زنان موظف به حفظ فروج خویش شده اند ؟ آیا مفاد آیات مزبور انشاء حکمی تعبدی است یا این که حکم مذکور مبتنی بر یک ملاک منطقی و قابل درک است ؟ چنانچه مفاد آیات ذکر شده وضع حکمی تعبدی باشد ، به دو گونه می توان به سؤال بالا پاسخ گفت . یکی این که در صورت تعبدی بودن حکم آیات مذکور ، لقاح مورد بحث ما مشمول منع حاصل از آیات خواهد شد زیرا به موجب این آیات زنان به نحو تعبدی موظف به حفظ فروج خویش از غیر شده اند ، خواه این « غیر » ، تزریق اسپرم باشد یا تخمک ، خواه تخمک تزریقی از آن زنی بیگانه با شوهر زن پذیرنده باشد یا همسر دوم و خواه تخمک تزریقی منجر به لقاح با اسپرم شوهر بشود و یا نشود در همه حال او موظف به حفظ فروج خویش از اجزاء ژنتیکی متعلق به غیر است و مجرد رابطه زوجیت بین زن صاحب تخمک و شوهر زن صاحب رحم وضعیت موضوع منع حاصل از آیات مزبور را تغییر نمی دهد (جعفر زاده ، س ۱۳۷۸ ).
دیگر اینکه حتی اگر حکم آیات مزبور را تعبدی هم بدانیم ، حفظ فروج دلالتی بر عدم جواز لقاح بین اسپرم شوهر آن زن با تخمک زوجه صاحب اسپرم ( همسر دیگر وی ) ندارد و بسیار محتمل است که منظور ، حفظ فروج از اسپرم است نه تخمک و بدینسان حتی می توان در مورد فرض تزریق تخمک زنی به زن دیگر نیز نظر داد که عام بودن آیات ذکر شده دلالتی بر عدم جواز تزریق تخمک ندارد و حفظ فروج شامل تخمک زن دیگر نمی شود (همان).
چنانچه ممنوعیت مفاد آیات ذکر شده حکمی غیر تعبدی و مبتنی بر ملاکی قابل درک باشد وضعیت به گونه ای دیگر خواهد بود . بنابر نظر گروهی از فقها ملاک اصلی و مقصود از حکم آیات ، حفظ فروج از مرد اجنبی و بیگانه است که تبعاتی از جمله اختلاط نسب ، تزلزل پیوند زناشوئی و نظام خانواده را به همراه دارد . حتی اگر قرائت اخیر پذیرفته شود به نظر می رسد باز هم فرض مزبور بلامانع باشد چه آنکه صاحب اسپرم شوهر زن صاحب رحم است و نسبت به او بیگانه محسوب نمی شود و از طرفی صاحب اسپرم ، معین و همسر قانونی و شرعی زن صاحب تخمک است بنابراین تبعاتی از جمله اختلاط نسب و تزلزل مبانی خانواده را هم به دنبال نخواهد داشت . با این تفسیر به نظر می رسد لقاح در فرض مزبور شامل ممنوعیت حاصل از آیات نخواهد شد(همان) .
روایات ناظر به موضوع بحث(فصل دوم همین رساله) حتی با آن قرائتی که آنها را تنها ناظر به منع لقاح اسپرم و تخمک در فضای رحم می دانست و نه مجرد تزریق منظور لقاح اسپرم و تخمک متعلق به زن و مرد فاقد رابطه زوجیت است در صورتی که در فرض مورد بحث ما صاحب تخمک همسر دوم صاحب اسپرم است و تلقیح بین اسپرم و تخمک زن و شوهر ایجاد می گردد و اگر اسپرم و تخمک زن و شوهر قانونی است لذا روایات مزبور مانع جواز این فرض نخواهد شد . (جعفر زاده ، ۱۳۷۸).
متقضای قاعده احتیاط و مغایرت با اغراض تشریع ازدواج نیز دلایل محکمی برای منع و تحریم فرض مورد نظر ما به حساب نمی آیند چرا که قاعده احتیاط حتی اگر براساس عقیده اخباریون مجرای آن را شک در تکلیف بدانیم بایستی در فرض مورد نظر ما مبتنی بر ملاکی باشد که می توان ملاک آن را جلوگیری از اختلاط میاه و حفظ نسب دانست که در این فرض اختلاط میاهی در کار نیست چرا که از اسپرم مردی استفاده می شود که هم با صاحب تخمک و هم با زن صاحب رحم ، اختلاط نسبی نیز روی نمی دهد چرا که این دو نیز زن و شوهر هستند (آیت اله مومن ، ۸۱:۱۴۵۳ ).
انجام این عمل مغایرتی نیز با اهداف شارع در تشریع ازدواج و حفظ بنیانهای خانواده ندارد(همان) .
با عنایت به موارد فوق دانستیم که ادله ذکر شده هیچ کدام کافی برای منع استفاده از فرض مورد نظر ما نبوده و علی الاصول بهره برداری از تخمک همسر دوم شخص اعم از اینکه رابطه زوجیت قانونی بین این دو دائم یا منقطع باشد برای بارور ساختن اسپرم مرد و در نتیجه بارداری همسر دیگر مرد از جنین حاصله ، بلااشکال می باشد.
۴-۲-۱-۲ – وضعیت فقهی وحقوقی اهداء تخمک با بهره گرفتن از تخمک زن بیگانه

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[دوشنبه 1401-04-13] [ 07:51:00 ب.ظ ]




آیت الله گلپایگانی (ره) عقیده دارند: « بر حسب مستفاد از ادلۀ شرعیه نطفۀ مرد به هر نحو در رحم حلیه اش قرار بگیرد، جایز است و طفل حاصله ملحق به مرد و حلیه است و توارث از طرفین ثابت است (موسوی گلپایگانی،۱۵۵:۱۳۷۱).
آیت اله خویی اظهار نظر نموده اند: «تلقیح زن به نطفۀ شوهرش جایز است… و حکم ولد حاصل از این عمل نیز بدون هیچ تفاوتی مانند سایر اولاد زوجین خواهد بود» (خویی،۱۳۷۱:۴۲و۴۳ ).
آیت اله خمینی(ره) نیز در تحریر الوسیله بعد از فتوی به جوار عمل تلقیح مصنوعی زن با اسپرم شوهر بیان نموده اند بچه ای که به این ترتیب به وجود می آید، متعلق به زن و شوهر است و فرزند آن دو محسوب می شود. (تحریرالوسیله ،ج۲ :۶۲۱ )
بنابراین طبق نظرات فقهی ارائه شده ، طفل متولد شده از عمل «تلقیح مصنوعی زن یا زوجین »یکسان بوده و فرقی بین این دو وجود ندارد.

( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

تنها اشکالی که به نظر می رسد این است که اگر شوهر از کار زن آگاه نباشد، بچۀ ناخواسته را چگونه می توان به او تحمیل کرد. شاید به همین دلیل باشد که بعضی فقها نسبت طفل را تنها به مادر ، مشروع دانسته اند ولی این اشکال نمی تواند نسب طفل را نامشروع سازد و اثر انعقاد نطفه های زن و شوهر را خنثی کند (امامی، ۱۳۴۳: ۱۸۴و۱۸۵ ).
از جمع مطالب ارائه شده می توان نتیجه گرفت که در نزدیکی جنسی مذکور در مواد ۱۱۵۸ و ۱۱۵۹ ق .م به اعتبار این که سبب انعقاد نطفه ای می گردد مورد نظر قانونگذار واقع شده است و خصوصیتی در نزدیکی و مواقعۀ زوجین نیست تا در نسب مؤثر گردد لذا طفل ناشی از «تلقیح مصنوعی زن با اسپرم شوهر» ملحق به زوجین است چه تلقیح به وسیلۀ زوج انجام شود یا شخص بیگانه ای مباشر عمل گردد. این که زوجین از این عمل با خبر باشند یا اینکه هر دو یا یکی از آنها بی اطلاع باشند و عمل با عدم توجه ایشان صورت گرفته باشد، اثری در انتساب طفل به زوجین و مشروعیت طفل، به دنیا آمده نخواهد داشت بلکه آنچه بر طفل حاصل از نزدیکی طبیعی زن و شوهر وارد است بر چنین طفلی مترتب می گردد.
بنابراین وقتی مرد پدر این کودک باشد فرزندان این مرد نیز برادران و خواهران کودک برادران و خواهران مرد عمه ها و عموهای کودک خواهند بود و در این صورت، دلیلهایی که احکام شرعی را بر مبنای عناوین نسبی در تمام بابهای فقه مانند ازدواج، ارث، نگاه کردن خضانت و تربیت و… بیان می کند این کودک را در بر می گیرد هم چنین است از طرف مادر و دلیلی بر تخصص عمومیت و تقیید اطلاق این دلیلها وجود ندارد.
۳-۱-۳- ولایت
یکی از آثار نسب مشروع ولایت است یعنی بعد از آنکه نسب شرعی طفل مشخص شد طبق قانون مدنی این مسأله مورد سؤال که ولایت طفل با چه کسی است؟
ولایت در لغت به معنی حکومت کردن است و هم چنین به معنی دوست داشتن ، یاری دادن، دست یافتن، تسلط پیدا کردن و تصرف کردن، آمده است(امامی ۶۰:۱۳۷۳).
قهری : در لغت به معنای جبری و اضطراری است(همان :۶۱).
و اما در اصطلاح عبارت است از : قدرت و اختیاری که برابر قانون به یک شخص ذیصلاح برای ادارۀ امور محجور واگذار شده است(همان).
این ولایت اقسامی دارد ۱- ممکن است به حکم مستقیم قانون به کسی داده شده و یا ۲- به موجب و صایت واگذار گردیده ۳-یا به حکم دادگاه برقرار شده باشد . ولایتی که به طور مستقیم به شخص واگذار می شود همان ولایت قهری است که قانون مدنی در مواد ۱۱۸۰ تا ۱۱۹۴ از آن سخن گفته است.[۱]
و اما هر گاه محجور ولی خاص نداشته باشد و ولایت از طرف دادگاه به شخص واگذار شده باشد این ولایت را قیمومت گویند که دارای احکام و شرایطی است و گاهی نیز لازم می شود فردی به وسیله دادگاه موقتاً برای ادارۀ محجور منصوب گردد که این شخص امین موقت نامیده می شود (همان).
برابر مادۀ ۱۱۸۰ ق.م طفل صغیر تحت ولایت پدر و جد پدری خود می باشد و همچنین است طفل غیر رشید یا مجنون در صورتی که عدم رشد و یا جنون او متصل به صغر باشد.
طفل ناشی از تلقیح مصنوعی با اسپرم شوهر نیز تا زمانی که به سن بلوغ و رشد برسد تحت ولایت قهری پدر و جد پدری است و اگر بعد از بلوغ معلوم شد که این کودک غیر رشید است یا دارای جنون می باشد و سفه یا جنون وی زمان صغر اتصال دارد، تحت ولایت پدر و جد پدری است و از نظر اسلام خصوصاً مذهب تشیع، بر فرزند ولایت ندارد. فقه امامیه هم سمت ولایت قهری را به پدر و جد پدری اختصاص داده و این سمت را برای مادر نشناخته است .
۳-۱-۴-حضانت
حضانت که به معنای نگهداری اطفال از جهت جسمی و روحی و تربیتی است(المنجد،۱۱۲۳:۱۳۶۰). در مورد فرزند ناشی از تلقیح مصنوعی هم حق و هم تکلیف برای ابوین محسوب است و پدر و مادر مکلف هستند برابر ماده ۱۱۶۸ قانون مدنی از چنین فرزندی حفاظت نمایند. و از این جهت نیز هیچ تفاوتی بین اطفال ناشی از رابطه جنسی و اطفال ناشی از تلقیح مصنوعی وجود ندارد. بنابراین برابر مادۀ ۱۱۶۹ قانون مدنی برای نگه داری طفل مادر تا ۲ سال از تاریخ ولایت فرزند بر پدر اولویت دارد و پس از انقضای این مدت حضانت با پدر است مگر نسبت به اطفال اناث که تا سا ل هفتم حضانت آنها با مادر خواهد بود. و اگر مادر در طول مدتی که حضانت با اوست مبتلا به جنون شود و یا بعد از پدر فرزندش ازدواج دیگری نماید حق حضانت با پدر خواهد بود و در صورت فوت یکی از ابوین حق حضانت با آنکه زنده است خواهد بود هر چند متوفی پدر بوده و برای او قیم معین شده باشد، هیچ یک از طرفین در طول مدتی که حضانت با اوست حق ندارد از نگهداری طفل امتناع نماید. ولی در صورت امتناع حاکم با تقاضای دیگری یا تقاضای قیم یا یکی از اقارب و یا با تقاضای قائم مقام مدعی العموم نگه داری طفل را به هر یک از ابوین که حضانت بر عهده اوست الزام می کند و در صورتی که الزام ممکن یا مؤثر نباشد حضانت را به خرج پدر و اگر فوت شده باشد به هزینه مادر تأمین کند(امامی ،ج۲، ۱۳۷۳: ۱۱۹).
۳-۱-۵- تربیت
از دیگر حقوق غیر مالی طفل حق تربیت است، تربیت در لفظ به معنای پروردن و پرورانیدن و آموختن آداب و اخلاق و پرورش روح و جسم است و در اصطلاح حقوقی به معنای پرورش روحی و اخلاقی یا معنوی اطفال به کار رفته است.
تربیت بر عهده کیست ؟
طبق مادۀ ۱۱۷۸ ق.م همانطور که اشاره شد ابوین مکلف هستند در حدود توانایی خود در تربیت اطفال بر حسب مقتضی اقدام کنند.
و در مادۀ ۱۱۷۳ ق.م آمده است : هر گاه در اثر عدم مواظبت یا انحطاط اخلاقی پدر یا مادر که طفل تحت حضانت اوست صحت جسمانی و یا تربیت اخلاقی طفل در معرض خطر باشد محکمه می تواند به تقاضای ا قربای طفل یا به تقاضای قیم او و یا به تقاضای مدعی العموم هر تصمیمی را که برای حضانت طفل مقتضی بداند انعقاد کند.
بنابراین دادگاه می تواند طفل را به جهت نگهداری و تربیت به هر کس که مقتضی بداند بسپارد در صورت فقدان پدر و مادر و جد پدری و پس از وصی منصوب از پدر و یا جدّ پدری و در صورت نبودن وصی قیم به ترتیبی که در مبحث حضانت برابر مواد ۱۱۸۸ و ۱۱۳۵ مقرر است عهده دار تربیت طفل خواهند بود.
در رابطه با کودکان متولد از طریق تلقیح مصنوعی نیز از آن جایی که حکم نسب آنها به صاحبان نطفه یعنی اسپرم و اوول قطعی است مسألۀ تعلیم و تربیت آنها توسط ابوین ثابت می شود و این اطفال نیز مانند اطفال دیگر از همۀ حقوق در این زمینه برخوردار هستند.
نکته ۱ : حدود تربیت با وجود اینکه تربیت کودکان و نوجوانان اهمیت خاصی دارد و لازم است حدود آن مشخص باشد قانون مدنی ایران به عنوان قانون مادر حدود و ضوابطی را برای آن تعیین نکرده است ولی با توجه به مفاد ماده ۱۱۷۸ ق.م مسلم است که تربیت باید بر حسب زمان و مکان به نحوی باشد که طفل مهمل نماید و تکلیف ابوین در این زمینه محدود به توانایی مالی و فکری آنان شده است.
نکته ۲ : فرق بین حضانت و تربیت : بین حضانت و تربیت می توان از جهات زیر فرق گذاشت.
۱- از جهت موضوع : حضانت امری مادی و تربیت امری معنوی است.
۲- از جهت زمان شروع تکلیف، تکلیف حضانت با ولادت طفل آغاز می شود که این تکلیف در پسر تا ۲ سال و در دختر تا ۷ سال به عهدۀ مادر است و سپس به عهدۀ پدر خواهد بود اما تکلیف تربیت بدنی بعد از ولادت آغاز می گردد(ماده ۱۶۹ ق.م).
۳- از جهت ضمانت اجرا: تکلیف حضانت اولاد بیشتر مورد توجه قانونگذار قرار گرفته و این تکلیف از جهت ضمانت اجراء از تربیت قوی تر و جدی تر است بعضی قانونگذار برای حضانت، پاره ای ضمانت اجرای مدنی و کیفری مقرر کرده، اما در زمینۀ تربیت کودکان، ضمانت اجرایی این تکلیف بیشتر جنبۀ اخلاقی دارد و برای مسامحه و غفلت والدین در خصوص تربیت کلی و عمومی ضمانت اجرای مادی و حقوقی خاص پیش بینی نشده (کاتوزیان۱۳۷۲-۵۴۱:۱۳۷۱ ).
۳-۱-۶-نکاح
از جمله مسائلی که با حکم نسب در ارتباط است مسأله نکاح می باشد. لذا انسان برابر قانون و شرع اسلام نمی تواند با اقارب نسبی خود هر چه بالاتر رود ازدواج کند(ماده۱۰۴۵ق.م). و فرزند ناشی از تلقیح مصنوعی یا اسپرم شوهر چون با پدر و مادر خود قرابت نسبی دارد ، تمام آثار ناشی از نسب مشروع بر این فرزند جاری می شود.
با توجه به اینکه طبق قانون ماده ۱۰۴۶ ق.م قرابت رضاعی از حیث حرمت نکاح در حکم قرابت نسبی است .چنانچه فرزند رضاعی والدین بخواهد با چنین فرزندی که از لقاح مصنوعی به وجود آمده ازدواج کند، ازدواج آنها ممنوع و باطل است(مهر پور،۱۸۹:۱۳۷۶).
۳-۱-۷- حق قصاص
طبق ماده ۲۱۹ قانون مجازات اسلامی، کسی که محکوم به قصاص است باید با اذن ولی دم او را کشت. پس اگر کسی بدون اذن ولی دم او را بکشد مرتکب قتلی شده که موجب قصاص است و در مادۀ ۲۲۰ پدر یا جد پدری که فرزند خود را بکشد قصاص نمی شود و به پرداخت دیه قتل به ورثۀ مقتول و تعزیر محکوم خواهد شد . با توجه به هر دو مادۀ فوق چنین نتیجه می گیریم که در قتل عمد حق قصاص با ولی دم مقتول است و بدون اذن او اگر شخصی را به حکم قتل بکشند محکوم به قتل عمد است اما ولی دم کیست؟ ولی دم کسانی هستند که حق ارث از ترکۀ میت را داشته باشند به غیر از زن و شوهر نسبت به یکدیگر .
پس در رابطه با تلقیح مصنوعی اگر کسی طفل را بکشد ولی دم او همان زن و مردی هستند که این طفل از نطفۀ آنها به وجود آمده، حق قصاص دارند همچنین فرزندان آنها که خواهر و برادر طفل هستند. و بالعکس یعنی اگر یکی از ابوین و یا یکی از اقارب نسبی طفل به قتل برسند، آن طفل دارای حق قصاص خواهد شد (نعمتی،۱۳۴).
۳-۲- آثار مالی
۳-۲-۱- توارث
توارث از باب تفاعل که به معنی ارث بردن از یکدیگر است. ارث در لغت به معنی ترکه و مالی است که از متوفی مانده باشد. و در اصطلاح حقوق عبارت است از انتقال قهری دارائی متوفی به ورثه است(امامی ،۱۶۹:۱۳۷۵). یکی از آثار حقوقی قرابت نسبی شروع توراث است که در حقوق ایران مقررات ارث از حقوق امامیه اقتباس گردیده است برابر مواد ۸۶۱ تا ۹۳۹ ق.م پدر و مادر و و اولاد و اولادِ اولاد، واجداد و جدات و برادر و خواهر و اولاد آنها و عمام و عمات و اخوال و خالات و اولاد آنها به ترتیب اقربیت از متوفی ارث می برند(همان:۱۷۰) بنابراین فرزند ناشی از تلقیح مصنوعی با اسپرم شوهر از کلیه اقارب ارث می برند و کلیه اقارب مذکور نیز از او ارث خواهند برد و شرط اینکه موجبات ارث فراهم گردد و موانع ارث وجود نداشته باشند، شرط وراثت این گونه اطفال این است که نطفه آنان در حین فوت موروث منعقد شده باشد و اگر این عمل بعد از فوت پدر به وجودآمده باشد یا اینکه فرزند شرعی و قانونی آن پدر است و با او کاملاً قرابت خونی دارد معذلک برابر مادۀ ۱۷۵ ق.م چون نطفۀ او حین الموت پدر منعقد نشده از او ارث نخواهد برد(رضانیا،۳۶۱:۱۳۸۳) و عین ماده چنین است: «شرط وراثت زنده بودن در حین فوت موروث است و اگر حملی باشد در صورتی ارث می برد که نطفه او حین الموت منعقد بوده و زنده هم متولد شود اگر چه فوراً پس از تولد بمیرد».
فرض مسأله چنین است که اگر اسپرم شوهر اخذ شده باشد تا بعد از تقویت و انجام عمل مقدماتی به زوجه تلقیح گردد و یا اینکه زوجه بعد از اخد اسپرم با وسایل پزشکی آمادگی تولید تخمک نداشته باشد در این صورت لازم است اسپرم تا آمادگی زن برای تولید تخمک در وسایل مصنوعی نگه داری شود حال اگر در فاصله این اخذ اسپرم و تلقیح آن به زوجه شوهر فوت شده باشد و بعد از فوت شوهر اسپرم وی به زوجه به متوفی تلقیح گردد و این امر ثابت باشد در این صورت فرزند حاصل از این لقاح از پدر خود ارث نخواهد برد این اتفاق ممکن است به شکلی صورت گیرد که زوجه و پزشک معالج اطلاعی از فوت صاحب اسپرم نداشته باشند و ممکن است اقدام تلقیح یا اطلاع از فوت شوهر انجام گرفته باشد که نتیجه یکی است و فرزند ناشی از این تلقیح برابر ماده یاد شده از متوفی یعنی پدر خود ارث نخواهد برد البته انتقاد حقوقی و منطقی بر این ماده وارد است زیرا فرزند کاملاً به ارتکاء نامشروع بودن نسب از ارث محروم است. بنابراین دور انصاف و عدالت است که چنین فرزندی از ارث محروم گردد و به طور مثال فرزند عمه یا خاله متوفی ارث این شخص را ببرد. در قبال این انتقاد ممکن است گفته شود به محض فوت شخصی قهراً و بلافاصله، ترکه ورثه موجود انتقال پیدا می کند و فقط حمل موجود، از ارث متوفی، منتفع خواهد شد و اسپرم بدون ترکیب با تخمک حمل نیست که صاحب حق باشد. در پاسخ می توان گفت امر ارث مانند سایر مسائل اجتماعی امری قراردادی است که برای تنظیم روابط مردم وضع گردیده است و مسألۀ تلقیح مصنوعی امری حادث است که جا دارد در این زمینه مقررات مناسب با آن وضع گردد به نحوی که عدالت و انصاف حفظ شود. هر چند در حال حاضر بین حقوقدانان و فقها چنین مسأله ای ممکن است غیر منطقی یا غیر اصولی به نظر برسد ولی وجود حکم مذکور در ماده ۸۷۵ ق.م که مقتبس فقه شیعه است این طرز فکر بعید و دور از ذهن و خارج از منطق و اصول موجود به نظر می رسد والا با توجه به وجدان خالی از ضوابط موجود می توان نظر عنوان شده را منطبق با عدالت دانست(موسوی،۱۲۳:۱۳۸۲).
به فرض که با توجه به ضوابط ظاهری بر این عقیده باشیم که چنین فرزندی از پدر خود که در زمان ایجاد شدن حمل فوت شده باشد ارث نبرد ولی این سؤال مطرح است که آیا چنین فرزندی با توجه به اینکه از نظر بیولوژی و از نظر عرفی فرزند کسی است که از اسپرم او به وجود آمده است آیا از سایر اقارب نسبی خود مثل برادر و خواهر و اجداد و جدات و عمات و خالات آنان ارث می برد یا خیر؟
با توجه به ماده ۸۷۵ ق.م در موقع فوت اقارب نامبرده شده، طفل وجود داشته و نطفۀ او قبل از فوت آنان منعقد بوده است بنابراین مغایرتی با ارث بردن وی از اقارب مذکور با حکم مذکور در مادۀ اشاره شده ندارد و از طرف دیگر عرفاً فرزند حاصل از این تلقیح برادر یا خواهر، خواهران و برادران خود است، هم چنین نوه جد و جده خود محسوب می گردد و از جهت قانونی و شرعی نیز از محارم آنان محسوب است(همان).
۳-۲-۲- نفقه
از جمله آثار مالی که بر نسب مشروع شخص مترتب است نفقه واجب است برابر ماده ۱۱۹۶ ق.م در روابط بین اقارب نسبی فقط بین اقارب نسبی در خط عمودی یا مستقیم اعم از صعودی یا نزولی حق مطالبه نفقه دارد فرزند ناشی از لقاح مصنوعی با اسپرم شوهر فرزند مشروع و قانونی است بنابراین تمام شرایط انفاق اقارب نسبی در این مورد وجود دارد. البته نفقۀ اقارب و فرزندان آن عبارت از مسکن، البسه و غذا و اثاث البیت به قدر حاجت است با در نظر گرفتن استطاعت انفاق کننده تعلق می گیرد و فقط گذشته اقارب و فرزندان با توجه با ماده ۱۰۲۶ ق.م قابل مطالبه نیست.
البته حکم قسمت اخیر مادۀ ۱۲۰۶ که عنوان کرده اقارب فقط نسبت به آینده می توانند مطالبۀ نفقه کنند به هیچ وجه منطقی به نظر نمی رسد(نائب زاده،۳۶۳:۱۳۸۰).
۳-۲-۳-سایر روابط مالی
هزینۀ حضانت و تربیت آموزش فن و حرفۀ مناسب و همچنین تعهد حفظ مال فرزند را به عنوان سایر روابط مالی می توان مطرح کرد.
فرزند ناشی از تلقیح مصنوعی با اسپرم شوهر مثل فرزند ناشی از روابط جنسی زن و شوهر است. بنابراین حضانت و تربیت این فرزند بر عهده والدین آنهاست و هزینۀ حضانت و تربیت در درجه اول بر عهده پدر و در صورتی که پدر فوت شده باشد یا قادر به تأمین هزینۀ حضانت و تربیت نباشد بر عهدۀ مادر خواهد بود و یا جد پدری به عنوان ولی قهری موظفند از فرزند مزبور نگاهداری، و اموال او را حفاظت نمایند که از این جهت نیز چنین فرزندی با فرزند ناشی از روابط جنسی تفاوت ندارد(نائب زاده،۳۴۲،۳۶۲،۳۶۳:۱۳۸۰).
بخش سوم :آثار حقوقی بر تلقیح مصنوعی با اسپرم بیگانه
۳-۳-۱-آثار غیر مالی
۳-۳-۱-۱- نسب
در این جا مسأله پیش می آیدکه اگر این عمل انجام گرفت ،رابطه نسبی طفل با چه کسانی محقق خواهد بود پس این مسأله باید روشن شود که چه کسی مادر است وچه کسی پدر ؟
همانطور که در مسائل پیش اشاره شد عرف به صاحبان نطفه اطلاق ابوین می کند ونطفه ترکیبی است از اسپرم وتخمک ، در نتیجه به لحاظ عرف در تلقیح مصنوعی با اسپرم بیگانه مادر همان کسی است که طفل از تخمک او به وجودآمده اعم از این که در رحم زن پرورش یابد یا خارج از رحم او ویا در رحم زن دیگر وپدرهمان صاحب اسپرم است .اما در این جا یک سئوال مطرح می شود وآن این که در فرض حرمت تلقیح با اسپرم اجنبی آیا باز هم رابطه نسبی بین طفل وصاحب اسپرم بر قرار است یا خیر در ضمن باید ببینیم طفل با شوهر زنی که از تخمک او به وجود آمده چه رابطه ای خواهد داشت .
پس به طور خلاصه باید به سه مسأله پاسخ دهیم :

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 07:51:00 ب.ظ ]




مستند این نظریه تقیید ادله احکام به ظلم ارتکازی است .
این استدلال مشتمل به شش مقدمه است :
مقدمه اول : عقلای عالم اموری را به ارتکاز خود عدل یا ظلم می دانند . در این استدلال ارتکاز ظلم مد نظر قرار می گیرد و ارتکاز عدل خارج از حوزه استدلال است (بلاغی،۱۳۷۰: ۲۳).
مقدمه دوم : شارع می تواند عقلای مخاطب خود را در ارتکاز ظلم تخطئه کند اما این تخطئه باید به صورت صریح باشد نه عام و مطلق .
مقدمه سوم : اگر اطلاق یا عموم یک دلیل ظلم ارتکازی تنجیزی نه تعلیقی بود این ارتکاز ظلم به عنوان یک قرینه لبی ِ متصل باعث تقیید و تخصیص آن دلیل می شود .
مقدمه چهارم : اگر اطلاق یا عموم دلیلی در زمان صدور آن ظالمانه نبود یعنی ارتکاز عقلانی آن زمان آن را ظالمانه ندانست این اطلاق و عموم منعقد می شود و حجیت آن باعث می شود اگر بعداً همان موضوع از دیدگاه عقلای زمان جدید ظلم انگاشته شود ،ارتکاز آنان تخطئه شده باشد.
مقدمه پنجم : در فرض وجود اطلاق با عموم که در مقدمه چهارم گفته شد اگر اختلاف نظر میان عقلای دو زمان در ظالمانه بودن و نبودن، درباره یک موضوع باشد، ارتکاز عقلایی زمان نص مقدم است. ولی اگر در دو موضوع متفاوت باشد به گونه ای که عقلای امروز موضوع را متحول دانسته و در واقع چیز دیگری را ظالمانه می دانند، آن اطلاق یا عموم نمی تواند این ارتکاز جدید را تخطئه کند(همان) .
مقدمه ششم : اگر ارتکاز ظلم از سوی هیچ دلیلی تخطئه نشده باشد مانند آنچه در مقدمه پنجم گفته شد این ارتکاز ظلم به دو دلیل معتبر است : یکی عدم ردع و دیگری امضای صریح توسط ادله امر به عدالت و پرهیز از ظلم .
تذکر چند نکته درباره مقدمات ششگانه فوق لازم است :
اول اینکه : در واقع مقدمه ششم ربطی به تقیید و تخصیص ادله احکام به ارتکاز ظلم ندارد ولی چون بخشی از مدعای نظریه عدالت واقعی را تشکیل می دهد در اینجا به عنوان یک مقدمه ذکر شده است(همان: ۲۴).
دوم اینکه : مقدمه دوم نیز ربطی به تققید و تخصیص ادله احکام ندارد و در واقع مقدمه ای توضیحی درباره موارد تقیید و تخصیص است .
سوم اینکه : در مقدمه پنجم اختلاف رأی عقلای زمان صدور روایت و زمان جدید مطرح شد . عین همین اختلاف را می توان در اختلاف رأی عقلای دو مکان در زمان صدور روایت بیان کرد. یعنی اگر ارتکاز عقلای مخاطب مکان شارع با ارتکاز عقلای مکان دیگری در همان زمان مخالف بود . در فرض اتحاد موضوع ارتکاز عقلای مخاطب مکان شارع مقدم است.
چهارم اینکه : گاه یک ارتکاز جدید ظلم واقعاً ارتکاز نیست و صرفاً ناشی از قانون است که به آن استحسان رعایت قانون گفته می شود ، و به تبع رسوخ این قانون، مخالفت با آن ظلم انگاشته می شود . در مقدمه ششم که گفته شد ارتکاز ظلم توسط هیچ دلیلی تخطئه نشده باشد با عدم ردع و امضای شارع معتبر می شود، مراد از آن ارتکاز واقعی است نه ارتکازی که ناشی از استحسان رعایت قانون است .
۲-۲-۶- اقسام قاعده فقهی و تبیین نوع قاعده عدالت
در کتب فقه ، اصول و قواعد فقهی بیش از آنکه تعریف جامعه و مانعی برای قاعده فقهی ارائه دهند به فرق آن با قاعده اصولی و مسئله فقهی پرداخته اند ، اما می توان قاعده فقهی را بر اساس کارایی آن اینگونه تعریف کرد : قاعده فقهی قاعده کلی درباره بخشی از احکام شرعی است که می توان از آن برخی از احکام کلی شرعی را استخراج ، یا برخی از احکام شرعی جزئی را تطبیق ، یا برخی از موضوعات یا متعلقات احکام شرعی را احراز کرد. ( شیخ انصاری ، ۱۴۱۹،ج ۲ : ۵۴۴ ).

( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

برای توضیح این تعریف باید اقسام قاعده فقهی را بشناسیم . قاعده فقهی به دو قسمت تقسیم می شود : اول قاعده ای که برای شناخت حکم شرعی به کار می آید . دوم قاعده ای که موضوع یا متعلق حکم شرعی را احراز می کند . قسم دوم مانند قاعده فراغ که مثلاً در وضو به کار می رود و موضوع حکم وجوب غسل یا مسح اعضاء را در آن احراز می کند . مثلاً اگر در هنگام مسح شک کردیم که صورت را شستیم یا نه قاعده فراغ می گوید بنا را بر این بگذار که شسته ای و یا مانند قاعده سوق مسلمین ، که مثلاً تذکیه گوشت هایی که در بازار مسلمانان خرید و فروش می شود را اثبات می کند . قسم اول که حکم شرعی را اثبات می کند ، خود به دو نوع تقسیم می شود : اول آنکه حکم شرعی مستقل از ناحیه شارع را اثبات می کند . دوم آنکه حکم شرعی جزئی را که جعل مستقل از ناحیه شارع ندارد را اثبات می کند . ( امام خمینی ( ره ) بی تا ، ج ۱ : ۲۸۳ ) .
قواعد نوع دوم از این قسم ، خودشان احکام شرعی کلی مجعول از ناحیه شارع هستند و کلیت آنها به گونه ای است که می توان آنها را بر کوچک تری تطبیق کرد ، مانند . قاعده ضمان در پیمان فاسدی که صحیحش ضمان آور است .این قاعده خودش یک حکم کلی است که از ناحیه شارع جعل شده است و بر احکام دیگر چون . ضمان بیع فاسد ، و ضمان اجاره فاسد تطبیق می شود . این احکام دیگر گرچه حکم شرعی هستند اما جعل مستقل ندارند بلکه با جعل آن قاعده کلی به دست آمده اند و از جزئیات آن به شمار می آیند . ( مکارم شیرازی ، ۱۴۱۰ ،ج ۲ : ۲۱۱ ).
تفاوت این نوع از قواعد فقهی با قواعد اصولی آن است که قاعده اصولی در راه شناخت جعل شرعی به کار می آید ولی این قواعد جعل شرعی را اثبات نمی کند بلکه بر جزئیات خود تطبیق می شوند و احکام جزئی خود را اثبات می کنند .
نوع اول که حکم ِ شرعی ِ کلی ِ مجعول ِ شارع را اثبات می کند بسیار شبیه قاعده اصولی است . مثلاً . اصالت طهارت ، در شبهات حکمیه، حکم کلی ِ طهارت ِ اشیائی را که فقیه دلیل خاصی بر طهارت یا نجاست آنها ندارد را اثبات می کند . پس قاعده طهارت یک قاعده مجعول شرعی است که می توان از آن برخی از احکام مجعول شارع را استنباط کرد . تفاوت این قسم از قواعد فقهی با قواعد اصولی آن است که قاعده اصولی اختصاص به بابی از ابواب فقهی ندارد ولی این قواعد فقط مربوط به بخشی از ابواب فقه است . ( جبل عامل ، بی تا ،ج ۲ : ۲۱۷ ).
شهید صدر در تقسیم بندی قواعد فقهی، برای آن بخش از قواعدی که می تواند حکم شرعی ِ کلی ِ مجعول ِ شارع را کشف کند دو قسم بیان می کند . یکی آن قاعد ه ای که خودش مجعول شارع است مانند همین قاعده . اصالت طهارت ،در شبهات حکمیه و دیگری آن قاعده ای که خودش جعل شرعی مستقل ندارد بلکه صرفاً یک بیان کلی از مجموعه ای از جعل های شرعی است مانند . قاعده لا ضرر ،مضمون این قاعده نفی جعل حکم ضرری در اسلام است. و احکام ِ شرعی ِ کلی ای که از این قاعده بدست می آید عبارتند از : اختصاص وجوب وضو به غیر حالت ضرر . اختصاص وجوب صوم به غیر حالت ضرر ، و مانند آن هر یک از این احکام دارای جعل های مستقلی هستند که در تقیید وجوب وضو و صوم به عدم حالت ضرر صورت گرفته است ، و چنین نیست که یک جعل کلی واحد مثلاً به جعل . قاعده لا ضرر ، جعل شده باشند .
شهید صدر این قسم از قواعد فقهی را که خودش یک جعل مستقل و تقرر واحد ندارد بلکه تجمیعی از جعل های متفاوت است به تعبیر فنی قاعده فقهی نمی داند ، اما به هر حال این قواعد قواعدی هستند که می توانند در استنباط احکام کلی شرعی به کار آیند .
درباره این قسم از قواعد فقهی شاید بتوان گفت ، اگر با استقراء تام به دست آمده باشند فایده جدیدی اثبات حکم شرعی ِ مجهولی ندارند و اگر با استقراء ناقص به دست آمده باشند نمی توانند کاشف معتبری از جعل حکم مجهولی باشند بلکه اگر چنین قاعده ای از طریق قرآن و سنت اثبات شود می تواند مفید باشد . ( مکارم شیرازی، ۱۴۱۰ ، ج ۱ : ۲۸ ).
قواعدی که به کار فقیه می آید گاه یک کبرای کلی است مانند « کل نجس حرام اکله» به گونه ای که حکمی که از آن ها به دست می آید از مصادیق آن کبرای کلی به شمار می آید. و گاه معیار و ضابطه ای است که در ارزیابی حکم متضاد از ادله به کار می آید مانند قاعده . لاضرر یعنی فقیه پس از این که از طریق ادله احکام به فتوایی رسید، آنگاه نفی ظلم را به عنوان معیار برای تایید یا رد فتوای خود به کار می گیرد. از دیدگاه او عدالت این چنین است و کارکرد در فقه ، استنباط تطبیق و امثال آن نیست بلکه نوعی ارزیابی فتوا است.
در نقد گفتار یاد شده می توان این سوال را مطرح کرد که آیا ضابطه و معیار ارزیابی فتوا پس از اتمام کار افتاء است یا جزئی از فرایند آن ؟ از آن جا که معنا ندارد که ارزیابی فقیهانه یک فتوا را خارج از فرایند افتاء بدانیم نتیجه گرفته می شود که قاعده فقهی به معنای معیار و ضابطه ارزیابی مانند دیگر قواعد فقهی از قواعدی است که در مسیر افتاء به کار گرفته می شود بله شاید مراد گوینده مذکور این باشد که گستره و شمول برخی از قواعد فقهی نسبت به احکام شرعی بسیار محدود است و گستره و شمول برخی دیگر فراگیر و قاعده عدالت از قواعد فراگیر است.( عاملی ، ۱۴۱۳: ۴۵۶).
۲-۲-۷- مراتب قاعده عدالت
عدالت دارای مراتب است اولین مرتبه اش بعد از مرحله فسق است و آخرین مرتبه اش قبل از مقام عصمت بلکه می توان به عبارتی مقام عصمت را آخرین مرتبه عدالت شمرد، چنانچه در حدیث آمده است. مراتب قاعده عدالت عبارتنداز:
۱- مستوریت
بنا بر نظریه ظهور در اسلام و عدم ظهور فسق اگر از مسلمانی فسقی دیده نشد محکوم به عدالت است عدم شناخت ما از رفتار و احوال شخص کافی است که او را عادل بشماریم زیرا یقیناً نمی توانیم او را فاسق بدانیم پس عادل است. زیرا بین این دو واسطه نیست.
۲- تقوی
بنابر سایرمبانی درتعریف عدالت، انسان متقی عادل است. البته خود تقوی چند مرتبه دارد. اجتناب از محرم و مکروه و مباح که دو مرتبه در باب عدالت محل بحث است :
الف – تقوی به معنی اجتناب از کبائر بنا بر مبنای مشهور فقها ، تقوی عبارت است از اجتناب از کبائر و عدم اصرار بر صغائر. چنین عادلی مرتبه اش برتر از عادل در مرتبه قبلی است. ب- تقوی به معنی اجتناب از جمیع گناهان : بنابر مبنای تعدادی از فقها خصوصاً برخی ازقدما مانند ابن ادریس و طبرسی و برخی از معاصرین. امام خمینی در تحریر الوسیله اجتناب از همه گناهان برای تحقق تقوی شرط است بنابراین چنین عادلی مرتبه اش از عادل در مراتب قبلی بالاتر است.
۳- تقوی و مروت
بنابر مبنای مشهور فقها رعایت مروت در کنار تقوی برای تحصیل عدالت لازم است بنابراین کسی که دارای تقوی است به هر یک از دو معنائی که گفته شد و مروت را نیز مراعات می کند مرتبه اش بالاتر از سابقی ها است.
۴-ورع
ورع را به اجتناب از شبهات معنی کرده اند. که بالاتر از اجتناب از محرمات است گرچه برخی ورع را با تقوی اشتباه میکنند مثلاً در مستند می گوید: «اذا المراد بحسن الظاهر کونه مجتنباً ورعا. » صاحب جواهر مرتبه ورع را بالاتر از عدالت می شمارد و می گوید: «المراد بالورع کما فی الذکری و هو مرتبه وراء العداله تبعث علی المکروهات و التجنب عن الشبهات والرخص»منظور از ورع همان طور که ذکر شد مرتبه ای بالاتر از عدالت وادار کردن به انجام مکروهات ودوری از شبهات ورخصت (نجفی، ج۱۳ :۳۶۷ ).
شهید اول در ذکری بین مراتب ورع و مراتب عدالت ملازمه دانسته و گفته است . «کلما کان الورع اتم کان تحقق العداله » .(مفتاح الکرامه ، بی تا ، ج: ۳ ۴۸۲).
ائمه معصومین (ع) به این مرتبه از عدالت تشویق کرده اند و مؤکداً تحصیل این مقام را از شیعه خواسته اند به نمونه هائی اشاره می شود. امام صادق : «فما اقل والله من یتبع جعفراً منکم انما اصحابی من اشتد ورعه و عمل ثوابی هؤلاء اصحابی»والله چه کمندکسانی از شما که از جعفر پیروی کنند حقیقتا کسانی که تقوایشان زیاد است وعمل ثوابی انجام دهند آنهااصحاب من هستند .(سفینه البحار، ج ۲ : ۶۴۲ ).
۵-عصمت
عصمت یعنی پرهیز از مطلق گناه و اشتباه برای همیشه به یک تعبیر عصمت مقامی است بالاتر از عدالت و خداوند افراد مخصوصی را به مصالحی در این مقام داده است و دیگران تنها می توانند پیرو معصوم باشند اولاً دلیلی بر آن نداریم و ثانیاً نیازی به اثبات آن نیست. ولی به تعبیر دیگر می توان عصمت را بالاترین مرتبه عدالت شمرد و معصوم را اعدل الناس مطلق دانست شاید مراد امام هشتم) ع( از مرتبه یقین همین مقام عصمت باشد آنجا که می گوید :« الایمان فوق الاسلام بدرجه و التقوی فوق الایمان بدرجه والیقین فوق التقوی بدرجه و لم یقسم بین العباد شئ اقل من الیقین».(اصول کافی، ج۳: ۸۸).
توضیح حدیث : ظاهراً مراد از ایمان مرتبه اول عدالت است و تقوی مرتبه دوم تا چهارم و یقین هم مرتبه پنجم عدالت. درجه بندی علامه مجلسی در تقوی نیز با برداشت ما سازگار است او می گوید: تقوی سه مرتبه دارد: اول : باز داشتن نفس از عذاب ابدی با تصحیح عقاید ایمانی . دوم: دوری از گناه و همین مرتبه تقوی نزد اهل شرع معروف است. سوم : پرهیز از هر چه که دل را از خدا بازدارد. و هذه درجه الخواص بل خاص الخاص .( سفینه البحار، ج۲ : ۶۷۸ ).
صاحب و سائل در پایان حدیث می گوید: « هذا بیان لا علی مراتب العداله » این بیان کلامی است که بر مراتب عدالت نیست. و اختصاص می دهد این مرتبه را به ائمه معصومین.(وسائل، ج: ۵ ۲).
صاحب جواهر نیز این تفسیر را تحسین می کند.( نجفی ، ۱۹۸۱، ج: ۱۳ ۳۰۱).
حضرت امام در کتاب تحریرالوسیله، عدالت فقهی را چنین تعریف کرده است:
عدالت عبارت از ملکه راسخه‏ای است که باعث ملازمت تقوی در ترک محرمات و انجام واجبات می‏گردد. در مبحث شرایط امام جماعت، حضرت امام تعریف دیگری از عدالت ارائه می‏کند که از تعریف یاد شده روشن‏تر و گویاتر است: عدالت “حالتی نفسانی است که باعث ملازمت تقوی می‏گردد و از ارتکاب کبائر باز می‏دارد و اقوی آن است که از ارتکاب صغایر نیز باز می‏دارد تا چه رسد به اصرار بر آنها که خود از کبائر به شمار می‏آید و نیز ارتکاب اعمالی که عرفاً بر بی‏مبالاتی فاعل آنها نسبت به دین دلالت دارد؛
گناهان کبیره را از راه‏های متعددی می‏توان شناخت. ۱- نصی وارد شده باشد که جزای گناهی را آتش یا عقاب دانسته یا تشدیدی عظیم درباره آن به کار برده است. ۲-. دلیل، دال بر آن باشد که گناهی از کبیره‏ای دیگر بزرگتر یا همانند آن است.۳- داوری عقل این باشد که گناهی کبیره است.۴- متشرعان گناهی را کبیره دانسته باشند.- ۵. نصی وارد شده باشد که گناهی را در شمار کبائر دانسته باشد.
عدالت فقهی در شش شخص معتبر است: مرجع تقلید ،مفتی، قاضی، امام جماعت، امام جمعه، شاهد و حاکم اسلامی.
۲-۲-۸- اطلاق و نسبیت عدالت
آیا عدالت مفهومی مطلق است یا نسبی؟ شاید از مسئله سطوح سه گانه تعریف عدالت برداشت شود که عدالت در سطح مفهوم خود نسبی است زیرا همگان مدعی آنند و فقط مصادیقش با یکدیگر اختلاف دارند ولی عدالت در سطح مصداق ، مطلق است زیرا ادعای مشترکی میان مکاتب مختلف در آن وجود ندارد. اما این برداشت از اطلاق و نسبیت باطل است. مفهوم نسبی مفهومی است که نسبت به یک امر صادق باشد و نسبت به امر دیگر صادق نباشد. مثلاً مفاهیم بزرگ وکوچک نسبی اند.زیرا یک شیء نسبت به چیزی بزرگ است و نسبت به چیز دیگری کوچک اما مفهوم وجود و عدم مطلق اند. اگر یک شیء موجود باشد صدق مفهوم وجود بر آن وابسته به نسبت آن به چیزی نیست. درباره عدالت آیا صدق عدل بر یک حکم ، وابسته به چیزی نیست؟ که در این صورت مفهومی مطلق است ، و یا وابسته به چیزی است ؟ شاید گمان شود اختلاف مصادیق عدالت در مکاتب مختلف سبب نسبی بودن مفهوم عدالت می شود، و مثلاً گفته می شود فلان حکم نسبت به مبانی این مکتب عادلانه است و نسبت به مبانی آن مکتب عادلانه نیست.اما این گمان نیز ناشی از بی توجهی به مفهوم نسبی و مطلق است. اختلاف آراء در مکاتب مختلف بر سر مصادیق عدالت باعث نمی شود مفهوم عدالت از دیدگاه هر یک از آن ها مفهومی نسبی باشد(جعفری لنگرودی،۱۳۸۱: ۸۹).
اما می توان ، اطلاق ونسبیت عدالت را مبتنی بر پذیرش و انکار پشتوانه واقعی عدالت دانست. منشاء اینکه حکمی را عادلانه می دانیم چیست؟ آیا به این دلیل است که این حکم مطابق با یک واقعیتی در عالم خارج است یا صرفاً به دلیل مقبولیت عمومی ، توافق عمومی و امثال آن است؟ مثلاً اگر حکم قصاص جرح را یک حکم عادلانه می دانیم بدان دلیل است که در درون انسان این حق نهفته است که بتواند در برابر عضو مجروح به عمد ، مقابله به مثل کند(همان).
و گرفتن این حق از او عملی مخالف با نفس انسان است؟ یا اینگونه نیست و عادلانه بودن این حکم صرفاً به دلیل مقبولیت اجتماعی آن یا توافق عمومی و امثال آن است؟
اگر معیار عدالت را امری واقعی بدانیم عدالت مفهومی مطلق می شود و اگر آن را به مقبولیت وتوافق عمومی مستند کنیم مفهومی نسبی خواهد بود زیرا در این حالت اختلاف جوامع مختلف بر سر عدالت صرفاً اختلاف آراء در مصداق نیست بلکه اختلاف آراء ماهیت عدالت را می سازد.در فرض اطلاق عدالت هر جامعه ای جامعه مخالف خود را تخطئه می کند ولی در فرض نسبیت عدالت هیچ جامعه ای جامعه مخالف خود را تخطئه نمی کند.
نظریه غیر فقهی عدالت این معنای از نسبیت را پذیرفته است. نظریه فقهی عدالت واقعی به انکار این معنای از نسبیت تمایل دارد. نظریه عدالت عرفی به پذیرش این معنای از نسبیت متمایل است.
تذکر : نکته ای که در این مسئله باید مورد توجه قرار گیرد ارتباط مبنای نسبیت و اطلاق عدالت با مبنای ثابت و تغییر مصداق عدالت است. در بحث اطلاق و نسبیت سخن بر سر مفهوم و ماهیت عدالت است ولی در بحث ثابت و تغییر سخن در مصداق عدالت . (کاتوزیان ، ۱۳۷۹ : ۵۸ ).
۲-۲-۹-امضایی و تاسیسی بودن عدالت
آیا تعامل شارع با مردم درودای عدل و ظلم تعامل امضایی است یا تاسیسی ؟
پاسخ به این پرسش یکی از مبانی قاعده عدالت را تشکیل می دهد. به اجمال می توان گفت نظریه غیر فقهی عدالت خطاب شارع درباره عدل و ظلم را امضایی می داند و نظریه اخباریان که در این مجموعه منعکس شده است.تاسیسی بودن آن است.اما نظریات فقهی عدالت عرفی و واقعی حدی متوسط میان آن دو دارند و آن را نه تاسیسی مطلق و نه امضایی مطلق دانسته اند.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 07:51:00 ب.ظ ]




عادت از او را تایید نمود، که در بخش دیدار با فرشتگان و نیز سفره­ی آسمانی بدان اشارتی خواهد
رفت.

۶٫ پیش‌بینی‌ها

آگاهی دادن از آینده امر است که در همه ادوار انسانی کاری حیرت­آور بوده است. گرچه این
کار برای پیامبران الهی که به وحی و فرشتگان الهی دسترسی داشته اند امری شدنی به نظر آید اما به هر روی، در دید عموم انسان­ها حتی در مواردی از سخنان قرآن کریم از دید انبیای الهی نیز حیرت­آور بوده است.

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

۶-۱٫ پیش‌بینی هلاکت دشمنان خدا

مهمانان ابراهیم(علیه السلام) که از فرشتگان الهی بودند بر ابراهیم(علیه السلام) آشکار گشته و خود را فرستاده خدا، برای نابودی قوم لوط معرفی کردند.[۲۳۲] اینکه فرشتگان خود را بر انسانی آشکار کنند کاری است شگفت که نتها برای اولیای الهی رخ داده و می­دهد.

۶-۲٫ پیش‌بینی حضرت عیسی(علیه السلام) از آمدن پیامبری پس از خود با نام و نشان

من مژده­دهنده به رسولى­ام که پس از من مى‏آید و نامش «احمد» است. پس چون با معجزات، به سوى آنان آمد گفتند: این جادویى آشکار است: «مُبَشِّراً بِرَسُولٍ یَأْتی‏ مِنْ بَعْدِی اسْمُهُ أَحْمَد».[۲۳۳] نکته­ی افزون بر بازگویی امر خارق عادت، این است که در پی ناتوانی از برابری با آن امور واکنش رودررویان مخالف را نشان داده به اینکه کار تو جادویی آشکار است.

۶-۳٫ پیش‌گویی کتاب رسول گرامی اسلام(صلی الله علیه و آله)

گرچه همه قرآن کریم، با ادبیات­های گونه­گون آگاهی دادن آدمی به روی­دادهای پیش و پس از خود است اما خبر از شکست رومیان در آینده­ی آن زمان صدر اسلام در نظر مردم شگفت می­نمود. قرآن کریم هم این سخن را با هیمنه­ای که در گفتار هم رخ نمایان کرده است چنین می فرماید که گویا پیش از این، این کار به وقوع پیوسته است: «غُلِبَتِ الرُّوم: رومیان شکست خوردند.»[۲۳۴]

۶-۴٫ پیش بینی حضرت لوط(علیه السلام) در فریادرسی نهانی خداوند از وی در برابر ناپاکی مردمان

«جاءَتْ رُسُلُنا لُوطاً… إِنَّا مُنَجُّوکَ وَ أَهْلَکَ»:[۲۳۵] فرشتگان زمانی بر خود لوط فرود آمدند و او اندوه­گین شد، مبادا به آنان آزاری رسد که آنها خبر نابودی قومش را به وی دادند.

۷٫ درمان بیماران به‌گونه فراعادی

مداوای بیماری جسمی، امری است که به بدن آدمی مربوط می شود و می بایست از راه انجام فعالیت های پزشکی مداوا شود اما گاه رخ داده که به گونه ای جز امور پزشکی بیماری سلامت خویش را به دست آورده است.در قرآن کریم نیز مواردی هست که این مدعا را گواه است.

۷-۱٫ شفای بیماران بی‌علاج

قرآن کریم بارها از شفای بیماران لاعلاج به دست قدرت روح توان­مند عیسای مسیح(علیه السلام) آگاهی می‌دهد، که وی کور مادرزاد را بینا می‌کرد و پیسی را درمان می‌نمود.و حتی مردگان را جان می‌بخشید که در جای خود گذشت: «وَ أُبْرِئُ الْأَکْمَهَ وَ الْأَبْرَص‏…»[۲۳۶]

صد هزاران طبِّ جالینوس بود
عیسی قادر بود که از یک دعا
کآن فسوس و اسم اعظم را که من
اکمه و ابرص چه باشد مرده نیز

پیش عیسی و دمش افسوس بود[۲۳۷]
بی توقف بر جهاند مرده را[۲۳۸]
بر کر و کور خواندم شد حسن[۲۳۹]
زنده گردد از فسون آن عزیز[۲۴۰]

۷-۲٫ درمان بیماری از دور

پیراهن یوسف(علیه السلام) و روشنی چشم پدر داستانی است دل­انگیز که آغازی امیدبخش برای پیامبری سوخته­دل در غم هجران یوسف گم‌گشته‌اش را قرآن کریم به زیبایی به تصویر می‌کشد: «اذْهَبُوا بِقَمیصی‏ هذا فَأَلْقُوهُ عَلى‏ وَجْهِ أَبی‏ یَأْتِ بَصیراً: این پیراهنم را ببرید و آن را بر روى پدرم بیاندازید تا بینا گردد.»، «پس چون بشارت دهنده [به نزد او] آمد، آن [پیراهن‏] را بر رویش افکند و بینا شد.»[۲۴۱] و بیش از آن، قلبش آرام گرفت.

بوی بد مر دیده را تاری کند
در قضا یعقوب چون بنهاد سر

بوی یوسف دیده را یاری کند[۲۴۲]
چشم روشن کرد از بوی پسر[۲۴۳]

۸٫ خلق و ایجاد

در قرآن کریم به روشنی بر انحصار آفرینش برای خداوند متعال آیاتی بیان شده است اما آیاتی نیز وجود دارد که برخی پیامبران ادعای آفریدن اشیاء را نموده ­اند و یا به حقیقت، آفریده اند و این، افزون بر اینکه یک امری بس شگفت است پرسشی بنیادین در باب انجام امور خارق عادت از برخی انسان­ها نیز می باشد که در بحث اذن الهی بدان پرداخته خواهد شد.

۸-۱٫ خلق ‌شتر از سوی صالح(علیه السلام)

«هذِهِ ناقَهُ اللَّهِ لَکُمْ آیَه»: این ماده­شتر از سوی خداوند به عنوان معجزه براى شما است‏ حضرت صالح(علیه السلام) در پس ایمان نیاوردن قومش مجبور به آوردن امری شگفت شد اما نکته این است که باز هم همانند دیگر اولیا و پیامبران الهی به آنها یادکرد می کند که مبادا به او آسیبی رسانید که آنگاه عذابى دردناک شما را فروگیرد داستان ناقه صالح(علیه السلام) به همراه این سخن، در دو جای قرآن بازگو شده است.[۲۴۴]

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 07:51:00 ب.ظ ]




۴)فرهنگ سازی: یکی از وظایف اصلی خدمات پس از فروش فرهنگ سازی لازم جهت استفاده مطلوب از محصول می باشد .این فرهنگ سازی منوط به قشر خاصی نیست، یعنی نبایستی فقط به فرهنگ سازی مشتریان اهتمام ورزید، بلکه افزایش سطح علمی نمایندگیهای مجاز، آموزش لازم برای تعمیرکاران، بهبود شبکۀ توزیع قطعات و از نظر فرهنگی، همکاری با گروه های مؤثر بر فرهنگ محصول(خدمت) مانند صدا و سیما، نیروی انتظامی و …. بخشی از این مقوله میباشند.

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

۵)توسعه شبکۀ توزیع لوازم یدکی و تعمیرکاران : مسئولیت اصلی شبکه لوازم یدکی و حتی آموزش و مدیریت تعمیرکاران بر عهده خدمات پس از فروش می باشد. البته این وظیفۀ بسیار دشواری است که با توجه به شرایط اقتصادی و اجتماعی کشورها حساسیت می یابد، اما مهم آن است که نباید این وظیفۀ اصلی مورد غفلت واقع شود (وزیر زنجانی و همکاران،۱۳۸۹ ،ص۷۱).
۲-۵-۲-۲) مراحل تکامل خدمات پس از فروش
خدمات پس از فروش با گذر از یک چرخه چهار مرحله­ ای به تکامل می رسد: (ذهبی و پورعمران،۱۳۸۹،ص۴۳).
فاز یک: شناسایی نیاز مشتری. کمک به مشتری­ها در انتخاب محصول با ارسال عکس، فیلم، و اطلاعات مربوط به محصولات. همچنین کمک های هوشمندانه در انتخاب محصول (سوال در مورد حدود قیمت، کیفیت و…).
فاز دو: تقاضا. کمک به مشتری در بدست آوردن محصول دلخواه (امکان خرید online، امکان چانه زنی و امکان ارسال محصول به منزل مشتری).
فاز سه:مالکیت.حمایت از مشتری و پاسخ دهی به کلیه سوال های مربوطه از طریق interactive online use groups، online technical support، FAQs، و ایجاد امکان عضویتonline برای مشتری ها.
فاز چهار: کنار گذاردن محصول. کمک به مشتریان برای رهایی از دست محصول های فرسوده (امکان فروش online و…)
با توجه به چنین خصوصیاتی , شرکت ها برای فروش محصولات خود قطعا به خدمات پس از فروش و نیز جلب رضایت مشتریان خود نیازمندند (ذهبی و پورعمران،۱۳۸۹،ص۴۳).
۲-۵-۲-۳)خدمات پس از فروش گام مهم جهت جلب رضایت مشتریان
آنچه امروز بیش از پیش اهمیت دارد توجه به مشتری، تعهد به مشتر ی، رضایت مشتری تاسرحد خشنودی است، چرا که رضایت مشتری مزایای زیادی همچون جلب اعتماد عمومی ترغیب، تشویق، تکرار معامله و وفادار ی، بهبود افزایش فروش شرکت، کاهش هزینه جلب مشتری جدید، ایجاد مزیت های رقابتی، دور کردن مشتریان از رقبا و نهایتاً رشد و توسعه پایدار را برای سازمان به همراه دارد. ازطرفی شرکتهای خدماتی به دلیل مسأله جهانی شدن و موضوع پیوستن ایران به سازمان تجارت جهانی ضرورت دارد که به خدمات پس از فروش توجه بیشتری داشته ، و برنامه های متنوع و اساسی را به خوبی اجرا کنند تا بتوانند در صحنه رقابت قادر به بقا باشند و با برنامه های مانند گسترش دفاتر منطقه ای، افزایش نمایندگی ها و فروشگاه های مجاز و­ مراکز تعمیراتی و سایر برنامه های بهبود کمی و کیفی خدمات پس از فرو مورد توجه و حمایت قرار گیرد (شرج شریفی نیا،۱۳۹۰، ص۱).
مهمترین ابزار سنجش عملکرد بخش خدمات بعد از فروش هر شرکتی، اندازه گیری میزان رضایت مشتریان است.این امر نه تنها جهت سنجش عملکرد خدمات قبل از فروش شرکت مفید بوده بلکه به منظور تعیین استراتژی های رقابتی مناسب ، امری ضروری است. در چند سال اخیر ، در سطح ملی مورد ارزیابی قرار می گیرد. نتایج حاصل از اندازه گیری رضایت مشتری در بسیاری از کشورها راه را برای یافتن بهترین و متعادل ترین سازمانها قرار می گیرد. نتایج حاصل از اندازه ­گیری رضایت مشتری در بسیاری از کشورها راه را برای یافتن بهترین و فعالترین سازمانها هموارساخته است و معیارهای اتخاذ تصمیمات استراتژیک به منظور ارزیابی و بهبود وضعیت رقابتی را فراهم کرده است . در این رهگذر صنایع خدماتی در دنیا با چنین تفکر و اندیشه ای شکل گرفته و با سرعت فراینده ای در حال رشد و پویایی است و این صنعت در کنار هم فعالیتهای مشتری یا مصرف کننده به عنوان تداوم بخشنده ی این رشد و حرکت نگاه می کند . پر واضح است که این نگرش موجب این می گردد که سعی و تلاش هم دست اندرکاران این صنعت در راه جلب رضایت بشتر و برطرف کردن نیازهای مشتری یا مصرف کننده باشد. باید توجه داشت که رضایت مشتری لازم است اما شرط کافی نیست بلکه بعد از این مرحله باید مشتری راضی را به مشتری مستمر تبدیل نمود. استمرار مشتری یا مصرف کننده هنگامی صورت می گیرد که مشتری یا مصرف کننده ارتباطی تنگاتنگ با شرکت و با سازمان فروشنده داشته باشد و حالتی خاص از این ارتباط ، رابطه و برخوردی است که مشتری با کارکنان شرکت و با سازمان دارد (ذهبی و پورعمران،۱۳۸۹،ص۴۴).
یکی از مهمترین راهکارهای تبدیل مشتری راضی به مشتری مستمر ، خدمات پس از فروش و وجود گارانتی در محصول و یا خدمات می باشد . که در این راستا بایست فعالیتهای صورت داد که افزایش رضایت مشتریان ، موجب تبدیل مشتریان به مشتری مستمر گردد. برخی از این گونه فعالیتها عبارتند از :
۱- توجه به شرایط مکانی و فیزیکی نمایندگی ها
۲- اعتماد و اطمینان مشتری به خدمات
۳- نحوه پذیرش و ترخیص محصول
۴- روابط عمومی و نحوه ارتباط بین نماینگی ها و مشتری
۵- کیفیت خدمات (تعمیرات و سرویس دهی)در نمایندگی.
۶- میزان ارائه خدمات جانبی و اضافی و امور رفاهی
۷- کیفیت ، هزینه و سایر شرایط قطعات و لوازم مورد استفاده در نمایندگی
تمامی این عوامل می توانند به نحوی بر مشتری و نظرات وی اثر گذار باشند که در نهایت موجب افزایش و یا کاهش رضایت وی از خدمت انجام شده گردد.
کولر و سال
ن برگر در تحقیقاتی که در سال ۲۰۰۹ انجام داده اند ، کیفیت خدمات پس از فروش را اصلی ترین عامل خرید محصول در نظر گرفته اند و عواملی که منجر به دستیابی کیفی می شوند را به شرح زیر دسته بندی نموده اند:
۱- ارائه ارزش به مشتری
۲- مدیریت خدمات
۳- برآورده کردن انتظارات مشتری
۴- برآورده کردن انتظارات نمایندگی (ملکی و دارابی،۱۳۸۷،ص۲۸).
۲-۵-۲-۴) تبیین برخی از خدمات پس از فروش در شرکتهای بیمه

    1. پرداخت خسارت به موقع و حمایت سریع از اشخاص حقیقی و حقوقی بیمه گذار در مواقع بروز حادثه.
    1. اطلاع رسانی درست و به موقع در مورد اتمام دوره بیمه انجام شده و یادآوری آن به مشتری برای انجام دوباره عملیات پوشش بیمه ای.
    1. برآورد صحیح و عادلانه خسارت به وجود آمده درمورد حادثه با بهره گرفتن از کارشناسان مجرب و کار آزموده.
    1. راه اندازی و تقویت سیستم پاسخگویی به مشکلات و شکایات مشتریان (اعم از حضوری و اینترنتی).

۲-۵-۳)سهولت خرید
براساس نظر دیویس این عامل مستقیماً توسط متغیرهای خارجی مشخص می‌شوند. به نظر می‌رسد که سهولت درک شده، تأثیر مثبتی بر اعتماد دارد، زیرا می‌تواند انتظار یک فرد را برای کسب نتایج درک شده به سمت پذیرش فناوری نوآورانه سوق دهد.
الف) قابلیت پشتیبانی ازخریداران
در نظر گرفتن مکانیزم‌های پشتیبانی‏کننده و قابلیت پشتیبانی سیستم‌ها، یکی دیگر از عوامل مهم در پذیرش فناوری است. این مکانیزم‌ها در صورت عدم آگاهی کاربران از فناوری مورد استفاده یا در صورت بروز خرابی و حوادث پیش‌بینی نشده می‌توانند بسیار مؤثر باشند. همچنین باید اشاره نمود که این مکانیزم‌ها تنوع بسیاری دارند و شامل عامل پشتیبانی‌کننده انسانی، برنامه رایانه‌ای و یا ترکیبی از این دو می‌باشند (هسو و لین[۱۱۵]،۲۰۰۸،ص۶۵).
ب) اعتماد
امنیت اطلاعات در محیط‏های مجازی همواره به‏عنوان یکی از زیرساخت‏ها و الزامات اساسی در استفاده از خدمات دولت الکترونیکی مورد تاکید قرار گرفته است. ایجاد سطحی از امنیت که به اندازه کافی و متناسب با نیازها و سرمایه‏گذاری انجام‏شده باشد، تقریبا در تمامی شرایط محیطی امکان‏پذیر است. تنها با فراهم بودن چنین سطح مطلوبی است که اشخاص حقیقی، سازمان‏ها، شرکت‏های خصوصی و ارگان‏های دولتی ضمن اعتماد و اطمینان به طرف‏های گوناگون، نقش مورد انتظار خود را به‏عنوان گروه‏های مؤثر از این شبکه متعامل و هم افزا ایفا خواهند نمود(هسو و لین[۱۱۶]،۲۰۰۸،ص۶۵).
ج) ویژگی‌های فردی (سن،‌ جنس و تحصیلات)
واقعیت این است که هریک از شهروندان با توجه به عقاید، باورها، ‌جنسیت، سن، فرهنگ، مکان زندگی، سطح تحصیلات و … با یکدیگر تفاوت دارند که این امر موجب تنوع وسیعی از نیازها و علایق شده است که تأمین همه آن‏ها بسیار مشکل است. به همین جهت پیشنهاد می‌شود که دولت‌ها برای ارائه و گسترش خدمات خود و پذیرش آن‏ها از سوی شهروندان، اقدام به طبقه‌بندی شهروندان نموده و نیازهای هر طبقه را با توجه به ویژگی‌های آن پاسخ گویند (ملکی و دارابی،۱۳۸۷،ص۲۸).
۲-۶)تصویر شرکت
هر شرکتی خواسته یا ناخواسته در ذهن هریک از ذینفعان خود دارای یک تصویر است و این تصویر بر مبنای ادراک آن ذینفعان از اقدامات، عملکرد و برنامه های خاص آن شرکت و همچنین صنعت و کشور مبداء آن شرکت می باشد. این تصویر در ابعاد گسترده ای رفتار و واکنش ذی نفعان را به اقدامات و موضوعات مرتبط با آن شرکت و محصولات شرکت تحت تاثیر قرار می دهد. به عنوان مثال دیده شده که مشتریان به عنوان یکی از ذینفعان سازمان، هنگام خرید علاوه بر مطلوبیت کارکردی محصول، یک رابطه و مفهوم شخصی و اجتماعی با آن محصول برقرار می کنند. محصولات و خدمات به عنوان مفاهیم روانی، سمبولی از ذهنیت های شخصی، اهداف و انگیزه ها تشخیص داده شده اند. از این رو انجام یک خرید مستلزم یک ارزیابی (پنهان یا آشکار) از سمبول هاست. اهمیت تصویر شرکت مبتنی بر مفهوم مرتبط با آن است و اگر آن مفهوم برای شرکت مهم و مطلوب است باید مفاهیم فرعی روانی مرتبط با آن مفهوم و چگونگی تاثیر آن ها بر ذهنیت مشتریان از برند شرکت مورد توجه قرار گیرد. بنابراین مفاهیم فرعی مرتبط با آن مفهوم اصلی نیز بسیار مهم بوده و باید مورد توجه قرار گیرد چرا که در برخی مواقع آن ها به تنهایی و جدا از مفهوم اصلی شرکت را تحت تاثیر قرار می دهند (بندریان،۱۳۸۸،ص۹۵) .
تصویر شرکت عبارت است از عکس های ذهنی که به صورت انتخابی ادراک شده است. مجموع همه این مشخصات ادراک شده از شرکت چیزی است که به آن تصویر شرکت می گویند. این در حالی است که بسیاری از ذی نفعان در هنگام تعامل با سازمان، در بدست آوردن اطلاعات دقیق از سازمان در دو بعد ظرفیت و تمایل کوتاهی می کنند. تصویر شرکت در برخی موارد می تواند به عنوان جایگزین مفیدی برای واقعیات مستحکم عمل کند. بر این اساس سازمان ها برای مدیریت تصویر خود تلاش می نماید هر چند که مطالعاتی که اخیراً در ایالات متحده در خصوص شأن و جایگاه شرکت ها انجام شده است نشان می دهد که کسب و کارهای بزرگ آمریکا از داشتن تصاویر ضعیف رنج می برند. نتایج این بررسی نشان می دهد که: از هر ۱۰ نفر آمریکایی ۸ نفر احساس می- کنند که همزمان با بزرگ شدن شرکت ها، روابط آن ها با مشتریان سردتر و غیرشخصی تر می شود. ۷۹ % از افراد احساس می کنند که تقریباً در هر
یک از صنایع، مشتریان مدهوش یک یا دو شرکت غالب در آن عرصه می باشند. ۶۰ % افراد معتقدند که مدیران شرکت ها برای انجام یک جهش در کسب وکار خود به هر کاری دست می زنند و ترجیح می دهند مخارج آن را از جیب مشتریان تامین کنند. ۵۰ % افراد معتقدند که برخی کسب و کارها دارای سودهای بسیار فراتر از حد معمول می باشند (رفیعی و همکاران،۱۳۹۱،ص۱۸۲)
۲-۶-۱) ماهیت تصویر شرکت
تصویر شرکت یک ادراک کلی از شرکت است که توسط بخش های مختلف جامعه ایجاد می شود. در این تعریف دو واژه کلیدی ” ادراک کلی ” و ” بخش های مختلف ” دلالت بر آن دارد که تصویر شرکت فراتر از یک مجموع صرف از ایده ها و طرز فکرهای افراد است و دربرگیرنده کلیه نقش ها و وظایف سازمان می باشد. تصویر شرکت متشکل از اطلاعات و استنتاجاتی است که یک کارمند، یک فروشنده و یک سرمایه گذار درباره شرکت به عنوان یک شهروند صنعتی می باشد. یک شرکت با توجه به ماهیت تعاملات خود با گروه های مختلف، دارای بیش از یک تصویر می باشد. از آنجایی که افراد به شرکت هایی که دارای خلق و خوی انسانی هستند تمایل بیشتری دارند، تصویر شرکت نیز ممکن است شامل ویژگی هایی باشد که اغلب به انسان ها نسبت داده می شوند مانند : حامی و حمایت کننده، دوستانه، ظالم و نظایر آن. بخش های مختلفی که اغلب مورد توجه شرکت هاست، گروه های مختلف ذینفعان آن ها می باشند. هر یک از گروه های اصلی ذی نفعان دارای مشخصات، نیازها و انتظارات متفاوتی می باشند و می توانند تصویر متفاوتی از شرکت داشته باشند. گروه های اصلی ذی نفعان یک سازمان عبارتند از: (بندریان،۱۳۸۸،ص۹۵).
۱) سهامداران: افرادی که در شرکت سرمایه گذاری کرده اند و مهم ترین نیاز آن ها حداکثرسازی بازده سرمایه خود می باشد.
۲) اعضای هیات مدیره: افرادی که امور شرکت را مدیریت می کنند و وظیفه اصلی آن ها امانتداری است.
۳) کارکنان: افراد شاغل در مدیریت میانی و پایین تر که درسازمان شاغل هستند.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 07:51:00 ب.ظ ]