کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

فروردین 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
            1
2 3 4 5 6 7 8
9 10 11 12 13 14 15
16 17 18 19 20 21 22
23 24 25 26 27 28 29
30 31          


 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل



آخرین مطالب


جستجو


 



  • – Rasmussen v. Denmark, Judgment of 28 November 1984, p. 40 , “ … The scope of the margin of appreciation will vary according to the subject-matter and; in this respect, one of the relevant factors may be the existence or non-existence of common ground between the laws of the Contracting States… “ ↑
  • -European Consensus. ↑
  • – Andrew Legg, op.cit , p.103. ↑
  • – P.G. Carozza, “Uses and Misuses of Comparative Law in International Human Rights: Some Reflections on the Jurisprudence of the European Court of Human Rights”, Notre Dame Law Review, 73, 1997-98, p.1220. ↑
  • – Handyside. ↑
  • – Handyside v United Kingdom , op.cit, para. 48. ↑
  • – Muller and ors v Switzerland, Judgment of 24 May 1988, para. 35. ↑
  • – Frette v France ,Judgment of 26 February 2002 , para 36.:”… The total lack of consensus as to the advisability of allowing a single homosexual … States should be afforded a wide margin of appreciation…” ↑
    • – در این قضیه متقاضی شکایتی را به دیوان اروپایی مطرح نمود مبنی بر اینکه که درخواست او برای مجوز گرفتن به دلیل همجنس بازی رد گردیده است و این به معنای تبعیض بر مبنای گرایش های جنسیتی است که بر خلاف ماده ۱۴ کنوانسیون می‌باشد. دولت فرانسه بیان داشت که دلیل رد شدن، تبعیض جنسیتی نمی‌باشد بلکه ضرر بالقوه ای است که به منافع کودک به هنگامیکه توسط یک همجنس گرا بزرگ شود به او می رسد چرا که او از یک نقش دوگانه مادری و پدری محروم می‌گردد. ↑
    • (( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

  • -Ibid at para. 41. ↑
  • – Dickson v. The United Kingdom,judgment of 04.12.2007, para 77.:”… The breadth of this margin varies and depends on a number of factors, including the nature of the activities restricted and the aims pursued by the restrictions…” ↑
  • – Brannigan ↑
  • Brannigan and McBride v United Kingdom , op.cit.,para 43:”… The Court recalls that it falls to each Contracting State, with its responsibility for “the life of [its] nation”, to determine whether that life is threatened by a “public emergency” …..this matter a wide margin of appreciation should be left to the national authorities…” ↑
  • – Ireland v UK , op.cit.,para. 207:”… In this matter Article 15 para. 1 (art. 15-1) leaves those authorities a wide margin of appreciation…” ↑
  • – Leander v. Sweden, Judgment of 26 March 1987, para. 59:” … the Court accepts that the margin of appreciation … … protecting national security, was a wide one….” ↑
  • – Observer v UK, judgment of 26 November, 1991, Partly Dissenting Opinion of judge Morneilla , para. 3 ↑
  • -Müller ↑
  • -Müller v. Switzerland, judgment of 24.05.1988, para.32. ↑
  • – Holy Synod of the Bulgarian Orthodox Church (Metropolitan Inokentiy) and Others v. Bulgaria, Judgement of 16 September 2010 , para. 2. ↑
  • – very weighty reasons. ↑
  • – C. A. Groenendijk, Elspeth Guild, Paul Eduard Minderhoud, In Search of Europe’s Borders,

Martinus Nijhoff Publishers, 2003,p. 38. ↑

  • -Burden of Proof. ↑
  • -Juliane Kokott, The Burden of Proof in Comparative and International Human Rights Law: Civil and Common Law Approaches With Special Reference to the American and German Legal Systems,Martinus Nijhoff Publishers, 1998 , p.229. ↑
  • – Convincing ↑
  • – Compelling ↑
  • – United Communist Party of Turkey and Others v. Turkey, 30 January 1998, Application No. 19392/92, para. 46. ↑
  • -Manoussakis and others v.Greece judgment of 26 September 1996, Reports of Judmentsand Decisions 1996, para. 44. ↑
  • – Kiyutin v. Russia, judgment of 10 March 2011, para. 63:”… the State’s margin of appreciation is substantially narrower and it must have very weighty reasons for the restrictions in question…” ↑
  • – manifestly without reasonable foundation- manifestly unreasonable- unreasonableness ↑
  • – Ali Riza Çoban, Protection of Property Rights Within the European Convention on Human Rights, Ashgate Publishing, Ltd., 2004,p.212. ↑
  • -Stec and Others v. the United Kingdom, 12 April 2006, paras. 52 and 66 ↑
  • -A. and Others v. the United Kingdom, 19 February 2009, paras. 173 – 174. ↑
  • – R.St.J, Macdonald., op.cit, p.85. ↑
  • – Steven ,Greer, The Margin of Appreciation: Interpretation and Discretion under the European Convention on Human Rights, op.cit, p. 33. ↑
  • – A.McHarg, “Reconciling Human Rights and Public Interest” ,The Modern Law Review
    ۶۲, No. 5 ,Sep , 1999, p. 695. ↑
  • -MuratTümay, op.cit , p. 234 ↑
  • – Steven Greer. “ Balancing’ and the European Court of Human Rights: A Contribution to the Habermas-Alexy Debate”, Cambridge Law Journal, Vol ۶۳, Issue ۰۲,۲۰۰۴ , p. 419. ↑
  • – Steven Greer, The Margin of Appreciation: Interpretation and Discretion under the European Convention on Human Rights,op.cit , p. 33. ↑
  • -Wingrove v. The United Kindom, op.cit., para. 64 ↑
  • -Otto-Preminger-Institut v Austria ,judgment of 20.09.1994, para55:”… the margin of appreciation left to the national authorities, ….the interests of society as a whole. …” ↑
  • -A. v. Norway, Application No. 28070/06, judgment of 9 April 2009, para. 74. ↑
  • – ماده پنجم کنوانسیون اروپایی حقوق بشر:«… ۳- هر کس که طبق مقررات بند (ج) این ماده دستگیر و یا بازداشت می‌شود… حق خواهد داشت که ظرف مدت معقولی محاکمه گردد…» ↑
  • – ماده ششم کنوانسیون اروپایی حقوق بشر:«… ۳- هر کس که به جرم کیفری متهم می‌شود حداقل حقوق ذیل را داراست… ب) داشتن زمان و تسهیلات کافی برای دفاع…» ↑
  • -reasonable time. ↑
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[دوشنبه 1401-04-13] [ 07:58:00 ب.ظ ]




ابعاد مربوط به بافت مدیریت دانش

نوع سازمان

الف: خصوصی ب: عمومی

اندازه سازمان

الف: کوچک و متوسط ب: بزرگ

مدیریت دانش همچنین شامل مدیریت از محققان، کارشناسان، و فرایندهای نوآوری به عنوان یک فرایند سازماندهی و مدیریت و نرم افزار را قادر می‌سازد.مدیریت دانش موثر نیاز به یک فرهنگ است که در آن دانش و اطلاعات از ارزش بالایی برخوردار است و دانش فرایندهای خاص (مانند ایجاد دانش، شناسایی، سازماندهی، ذخیره سازی، به اشتراک گذاری، و بهره‌برداری) بخشی جدایی ناپذیر از فرآیندهای کسب و کار شرکت است. علاوه بر این، محبوبیت مدیریت دانش در حال افزایش است در بسیاری از سازمان‌ها و ارائه فرصت‌ها و چالش‌های مراکز علمی رو به گسترش می‌باشد (Akhavan et al 2009).
۲ – ۳ مدیریت دانش و تدوین دانش
مشکلات مشابه در استفاده از زبان برای انتقال حسی از دانش که ادبیات مدیریت دانش بسیار مورد توصیه قرار گرفته است. برای مثال داونپورت و پراساک به اهمیت انتقال دانش توصیه می‌کنند و به گفتگو در مورد دانش و استفاده مجد، در حالی که پروست و همکاران. (۲۰۰۲) استفاده از مدت توزیع دانش را مورد بحث قرار می‌دهند. این شرایط رضایت بخش است، چرا که آنها این مفهوم را می‌رسانند که فعالیت‌های اصلی مدیریت دانش سازمان است که برای بسته بندی کردن دانش به عنوان اطلاعات در جهت حرکت از استفاده از واژه‌هایی را منجر میشود که ما از دیدن دانش که چگونه به عنوان افراد، در یک چارچوب سازمانی و دانش ما تعامل با دانش دیگران بدانند و یاد بگیرند. بر اساس چنین دیدگاهی، جنبش دانش ممکن است بیشتر ملاحظه به عنوان جنبش از مردم تصور شود. بنابراین طول می‌کشد تا نمای عملی از دانش به عنوان ارسال اطلاعات که در سطح فردی مدیریت، به دقت اجتناب پیامدهای ناشی از واژه‌هایی مانند انتقال و توزیع بوجود آید.

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

تعدادی از مفسران اشاره کرده‌اند که در چگونه این دوگانگی آشکار مردم در مورد دانش صحبت کنند و مدیریت آن: یک رویکرد دانش رفتار – یا بیشتر به طور قابل توجهی شناخت – به عنوان یک فرایند انسانی است که بین مردم در شبکه‌های اجتماعی رخ می‌دهد. به عنوان چشم انداز جامعه یکی دیگر از چشم انداز رفتار دانش به عنوان یک شی، متعلق و اطراف آن به تصویب رسید، مشخص شناخته شود و یا چشم انداز و یا به عنوان داشتن معرفت شناسی. بنابراین هانسن و همکاران (۱۹۹۹). استدلال می‌کنند که روش‌های عملی برای مدیریت دانش گسترده تمایل به تمرکز بر روی هر یک از روابط بین مردم، و یا در روابط بین مردم و اطلاعات نمود پیدا می‌کند. این که آیا روش‌های مدیریت دانش در درون سازمان متمرکز است عمدتا در تسهیل روابط بین مردم، و یا روابط بین مردم و اطلاعات است، یک دوگانگی کاذب است در صورتی که قصد این است که اثر جنبش دانش: کار در یک چارچوب سازمانی به ناچار شامل جریان دانش بین مردم، اغلب نیاز به استفاده از اطلاعات است. البته این امکان وجود دارد که دانش می‌تواند بدون تدوین، به عنوان مثال، در جذب هنجارهای فرهنگی و روزمره در یک سازمان و یا همانطور که در روش استاد و شاگرد به یادگیری مهارت‌های صنایع دستی می‌باشد. با این حال، ما هنوز هم در سردرگمی چگونه به صحبت در مورد این حس جنبش دانش است که سازمان‌ها در حال تلاش برای تولید در زمینه مدیریت دانش باقی مانده اند (Matthew Hall,2006).
۲ – ۴ اکتساب دانش[۹]
عبارت از فرایند مارپیچی تعامل‌ها بین دانش نهان و آشکار که در چهارمرحله تبدیل به وجود می‌آید:
اجتماعی سازی
بیرونی‌سازی
ترکیب
درونی سازی (Nonaka & Takeuchi; 1995) یادگیری سازمانی متشکل از مجموعه‌ای از تعاملات بین انطباق های فردی و گروهی و انطباق در سطح سازمانی است.
۲ – ۵ تسهیل و انتقال دانش[۱۰]:
تسهیم و اشتراک دانش به صورت دو کنش در نظر گرفته می‌شود: ۱) انتقال (فرستادن یا عرضه دانش به یک گیرنده بالقوه) ۲) جذب دانش توسط آن فرد یا گروه (Nonaka & Takeuchi; 1995).
۲ – ۶ کاربری دانش[۱۱]
شامل فعالیت‌هایی در زمینه ایجاد دانش جدید از دانش موجود (مثلاً ‌کشف علائق درونی مشتریان از روی رفتار آنها) و به کارگیری دانش فعلی (در زمینه‌هایی مثل کسب مشتریان جدید و ابقای مشتریان فعلی) (Liu et al, 2010).
۲ – ۷ ذخیره (انباشت) دانش[۱۲]
فرآیندی که طی آن مواردی از تجربه‌های سازمانی که ارزش مراقبت و محافظت دارند، تعیین، شناسائی، و سپس در قالب حافظه سازمانی انبار می‌شوند (Ravindran, 2009).
۲ – ۸ اهمیت مدیریت دانش
کسب و کار در هزاره سوم دارای شرایط ویژه‏ای است. رقابت بین بنگاه‏های اقتصادی هر روز فشرده‏تر شده و نرخ نوآوری رو به افزایش است. رقابت بین بنگاههای اقتصادی باعث شده است که تا آنها به منظور کاهش هزینه‏ ها، تعداد نیروی انسانی خود- که منابع ارزشمند دانش محسوب می‏شوند- را کاهش دهند. کاهش تعداد نیروی انسانی، سازمانها را بر آن داشته است تا نسبت به صریح کردن دانش ضمنی موجود نزد کارکنان اقدام کنند. در دنیای امروزی کسب و کار، بخش اعظمی از کارها و فعالیتهای ما مبتنی بر اطلاعات هستند و زمان کمتری برای کسب تجربه و به‌دست آوردن دانش در دسترس است. در این شرایط سازمانها بر اساس میزان دانش خود با یکدیگر به رقابت می‏پردازند. محصولات و خدمات سازمانها هر روز پیچیده‏تر شده و سهم اطلاعات در آنها بیشتر می‏شود. در این میان مدیریت دانش با در اختیار داشتن ابزارهای لازم، فرصت خوبی برای ایجاد بهبود در عملکرد منابع انسانی و همچنین مزایای رقابتی ایجاد می‏کند. امروزه تمامی سازمانهای کوچک و بزرگ نیازمند پیاده‏سازی مدیریت دانش در خود هستند تا از گردونه رقابت عقب نمانند. انعطاف‏پذیری و عکس‏العمل سریع در برابر شرایط متغیر محیطی، استفاده بهتر از منابع انسانی و دانش موجود نزد آنها و همچنین اتخاذ تصمیمات بهتر، دستاوردهای مدیریت دانش برای سازمانهای امروزی است (نوروزیان، ۱۳۸۶).
۲ – ۹ الزامات سیستم‌های مدیریت دانش
به طور کلی، سیستم‌های‌ مدیریت دانش باید به همه افرادی کمک کند که در فرآیندهای ادراک، ارزیابی و سازماندهی کار مشارکت دارند. از جمله این افراد عبارتند از: کارکنان جدید سازمان مدیران، تحلیلگران سیستم، مشتریان و تهیه‌کنندگان مواد اولیه که در فرایندهای کاری کل سازمان مشارکت می‌کنند. با توجه به این مبحث، الزامات سیستم‌های مدیریت دانش عبارتند از :
تأکید بر روی مفاهیم: سیستم مدیریت دانش باید مفاهیمی را تعریف کند که برای توصیف و تحلیل سازمان مورد نیاز است. مفاهیمی از قبیل: استراتژی سازمان، واحد سازمانی، فرایند کسب و کار و … . باید توجه داشت که مفاهیم سازمانی جدای از یکدیگر قابل تعریف نیستند. بر خلاف سیستم‌های اطلاعاتی سنتی، سیستم‌های مدیریت دانش باید اجازه دهند سؤالاتی درباره مفاهیم سازمانی پرسیده شود. سؤالاتی مانند: فرایند کاری چیست؟ مفاهیمی که فرایندهای کاری جدید را تعریف می‌کنند، کدامند؟ مفاهیم سازمانی مربوط به استراتژی رهبری هزینه، کدامند ؟
استفاده مجدد از دانش موجود: اگرچه اصطلاح واحدی برای توصیف دانش سازمانی وجود ندارد، اما تعدادی مفاهیم دقیق و مستند در این رابطه وجود دارند. یک سیستم مدیریت دانش باید یک مجموعه‌ کامل از دانش موجود را ایجاد کند. این کار دلایل گوناگونی دارد از جمله: استفاده مجدد از دانش نه تنها به لحاظ اقتصادی کار مفیدی است بلکه این کار می‌تواند به بهبود کیفیت محتوای سیستم مدیریت دانش نیز کمک کند و علاوه بر این، انجام چنین کاری، باعث بهبود ارتباط بین افراد می‌شود.
مدیریت دانایی امری پایان ناپذیر: ممکن است مدیران دانش مدار احساس کنند که اگر آنها تنها می‌توانستند دانش موجود در سازمان خود را تحت نظارت درآورند، کار خود را با اثربخشی انجام می‌دهند. فناوری جدید، رویکردهای مدیریتی نو و اهمیت مشتری همیشه باید در مدیریت دانش مد نظر قرار گیرند. شرکتها، راهبردها، ساختارهای سازمانی و کالا و خدمات خود را تغییر می دهند و به تغییر مداوم این عوامل بر اساس نیازهای محیطی تاکید دارند. مدیران جدید، نیازمند دانش جدید هستند.
حمایت از دیدگاه های مختلف: یک سیستم مدیریت دانش باید به منظور حمایت از استفاده‌ کنندگان مختلف دانش و به دلیل وجود کارهای گوناگون در سازمان، دیدگاه های مختلفی را ارائه دهد که در مورد دانش از طریق سیستم مدیریت دانش ذخیره می‌شود.
یکپارچه‌سازی دانش با اطلاعات: در سیستم‌های مدیریت دانش تأکید به روی دانش است نه اطلاعات. اما نه به این مفهوم که باید نسبت به اطلاعات کاملاً بی‌توجه بود. این موضوع به دو دلیل صورت می‌گیرد: اول اینکه، تمایز قایل شدن بین دانش و اطلاعات، که آن نیز به قضاوت ذهنی ما بستگی دارد و دوم اینکه؛ دانش ارزش اطلاعات را بالا می‌برد و در مقابل اطلاعات باعث افزایش ارزش دانش می‌شود.
حمایت از آگاهی افراد نسبت به دانش سازمانی: به منظور افزایش یادگیری سازمانی، سیستم مدیریت دانش باید به انتشار دانش بینجامد. برای این منظور سیستم باید امکاناتی را فراهم کند که افراد به راحتی به اطلاعات و دانش دستیابی پیدا کنند ونیز به راحتی بتوانند آن را در اختیار افراد دیگر قرار دهند. (صیف و کرمی،۱۳۸۲ ).
۲ – ۱۰ سرمایه فکری چیست؟
با وقوع انقلاب «تکنولوژی اطلاعات»‌، شکل گرفتن جامعه اطلاعاتی و شبکه‌ای و نیز رشد و توسعه سریع تکنولوژی برتر، الگوی رشد اقتصاد جهانی تغییر اساسی کرده است. در نتیجه این تحولات، دانش به عنوان مهمترین سرمایه، جایگزین سرمایه‌های مالی و فیزیکی در اقتصاد جهانی شده است. در یک سازمان دانش محور، روش‌های سنتی حسابداری،که مبتنی بر دارائی‌های ملموس سازمان است، برای ارزش گذاری سرمایه فکری، که بزرگترین و ارزشمندترین دارائی ناملموس سازمان‌ها است، ناکافی است. رشته نوظهور سرمایه فکری، حوزه تحقیقاتی جدیدی برای محققان و دست اندرکاران سازمانی است که بر ایجاد مکانیزم‌های اندازه‌گیری جدید، برای گزارش‌دهی متغیرهای ناملموس مهم، مثل سرمایه انسانی، سرمایه سازمانی، رضایت مشتری و نوآوری تمرکز دارد
در یک تعریف ساده، سرمایه فکری عبارت است از تفاوت بین ارزش بازاری و ارزش دفتری دارایی‌های یک سازمان (Snyman. M et al, 2007). در تعریفی دیگر، سرمایه فکری بدین صورت تعریف شده است: دارایی‌ها یا معیارهای تجاری نامشهود یک سازمان که تاثیر مهمی بر عملکرد و سایر فاکتورهای کلیدی موفقیت آن داشته که البته این معیارها در ترازنامه منعکس نمی‌شوند (Joel et al, 2009).
سرمایه فکری تحت عناوینی همچون دارایی‌های ناملموس، دارایی‌های دانش محور، سرمایه دانشی، دارایی‌های اطلاعاتی، سرمایه انسانی و ارزش‌های پنهان سازمان بکار رفته (Kannabiran et al, 2010) و در برگیرنده ابداعات، ایده‌ها، دانش بنیادین، روش‌های مختلف طراحی محصول، برنامه‌های کامپیوتری و انتشارات می‌باشد. بعبارت دیگر، سرمایه فکری دارایی‌هایی را شامل می‌شود که ناملموس بوده، اما بتدریج موجب ثروت آفرینی برای سازمان‌ها می گردد (Sharifuddin, 2004).
تاکنون، مدل‌های متعددی از سرمایه فکری ارائه شده که در هر یک از آنها، ابعاد متفاوتی برای آن در نظر گرفته شده است (Plessis, 2007) و بر مبنای هر یک از ابعاد شاخص‌های تعریف شده، تکنیک‌هایی مورد استفاده و بهینه کاوی‌هایی به کار برده شده‌اند (Ravindran, 2009). اما در مهمترین مدل، سرمایه فکری به سه بخش سرمایه انسانی، سرمایه سازمانی (ساختاری) و سرمایه رابطه‌ای تفکیک شده است.
اصطلاح «سرمایه فکری» را اولین بار جان کنت گالبرایت در سال ۱۹۶۹ مطرح کرد. پیش از آن، پیتر دراکر اصطلاح «کارگران دانشی» را به کار برده بود. در تعریفی ساده، سرمایه فکری عبارت است از تفاوت بین ارزش بازاری و ارزش دفتری دارایی‌های یک شرکت. طبق این تعریف، سرمایه فکری، فرآیندها و دارایی‌هایی هستند که معمولاً در ترازنامه منعکس نمی‌شوند.
اندازه گیری سرمایه فکری از دو جنبه دارای اهمیت است. یکی، درون سازمانی که هدف از آن تخصیص بهتر منابع در راستای کارایی و به حداقل رساندن هزینه‌های سازمان است، دیگری، برون سازمانی که هدف از آن، در دسترس قرار دادن اطلاعات سرمایه‌گذاری‌های موجود و بالقوه سازمان برای پیش‌بینی رشد آینده و نیز برنامه‌ریزی‌های بلند‌مدت است. برای دستیابی به تصویری جامع از عملکرد عملیاتی و برآورد ارزش سازمان، می‌باید تمامی جنبه‌های سازمان بررسی شود. شیوه‌های رایج اندازه‌گیری که بر پایه حسابداری سنّتی استوارند به تنهایی از عهده این کار برنمی‌آیند.
سرمایه فکری (IC)[13] را می‌توان به عنوان ترکیبی از سرمایه‌های انسانی، ساختاری و اجتماعی تعریف شده است. به طور معمول، سرمایه انسانی از مهارت‌های کارکنان، دانش و تجربه تشکیل شده است، در حالی که سرمایه ساختاری متشکل از دانش تبدیل شده که در یک سازمان جا سازی شده است، مانند آنچه که در بر داشت در این سیستم‌ها، اختراع ثبت شده، اسناد، کپی رایت، و غیره سرمایه سازه اساساً شامل هر آنچه را که کنار گذاشته می‌شود. ترک سرمایه اجتماعی (گاهی اوقات نیز به عنوان سرمایه‌های رابطه‌ای می‌گویند) به ارزش ایجاد شده توسط ویژگی‌های اجتماعی سازمانی مانند شبکه‌ها، هنجارها و اعتماد اجتماعی که در تسهیل هماهنگی و همکاری در جهت منافع متقابل است (Dalkir , 2007).
به طور معمول روشی که برای هدایت مدیریت سرمایه‌های فکری استفاده می‌شود مدیریت دانش KM است. مدیریت دانش می‌تواند به عنوان مجموعه‌ای از فرآیندها و فعالیت‌های دیده شود که حمایت، تسهیل و اهرم توسعه و استفاده از ارزش دارایی‌های سرمایه‌های فکری و بالا بردن و افزایش و حفظ مزیت رقابتی که می‌تواند در مدیریت مناسب خود آنها را یافت. هدف از فعالیت‌های مدیریت دانش چنین است، به حداکثر رساندن ارزش افزوده است که مدیریت سرمایه‌های فکری می‌تواند برای یک سازمان به ارمغان بیاورد. در نتیجه، بحث از IC و IC اندازه گیری “با دانش نه با مدیریت دانش است (Dalkir, 2007).
۲ – ۱۱ رویکردها و روش های اندازه‌گیری نامشهودها

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 07:58:00 ب.ظ ]




زنان با توقعاتی بیش از آنچه زندگی زناشویی می تواند به آنها بدهد، ازدواج می کنند.
استرس ها ومشکلاتی که زنان متأهل به عنوان همسر و مادر با آن روبرو می شوند به مراتب بیشتر از مشکلاتی است که مردها در نقش شوهر یا پدر دارند. (پاینز،۱۹۹۶،ترجمه ی شاداب،۱۳۸۱)
مطابق دیدگاه تکاملی وروان پویایی اگر عنصر اصلی تصورات عاشقانه زنان، وابستگی و ارتباط عاطفی است و اگر عنصر اصلی تصورات عاشقانه مردان روابط جنسی است، بدیهی است که هم برای زنان و هم برای مردان دشوار است که همزمان و از طریق یک رابطه تصورات عاشقانه شان را برآورده سازند. بنابراین تأثیرات تفاوتهای جنسیتی در فرسودگی زناشویی بسیار آشکار است و فرسودگی معمولاً غیر قابل اجتناب است. در این میان چون زنان از یک طرف، ابراز خواسته های مختلف را منطقی می دانند و مطالبات متناقض و تعهدات خانوادگی را به عنوان مسئولیت می پذیرند و توقعات بیشتری از خود و رابطه زناشویی دارند، استرس بیشتری را تجربه می کنند. از طرف دیگر این انتظار که عملکردشان به اندازه انتظاری که از خود دارند نیست، سبب بروز احساس گناه و تقصیر در آنها می شود. از نظر بسیاری از زنان زندگی ایده آل یعنی داشتن یک رابطه زناشویی عالی که احساسات مشترک درونی، اهداف مشترک، شناخت دو جانبه، قدرشناسی دو جانبه وخودشکوفایی را در خود جای داده است و وقتی احساس می کنند که در این راه شکست خورده اند ورابطه شان چیزی نیست که گمان می کرده اند دچار فرسودگی می شوند. (داورنیا،۱۳۹۲).

( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

۶-۲-۲ تفاوت فرسودگی زناشویی و رکود زناشویی :
به نظر می رسد همه ی ازدواجها بعد از مدتی سیر نزولی پیدا می کنند، عشق اولیه بعد از مدتی فروکش میکند و هیجان های شدید به تدریج رو به اول می روند. این موضوع امری طبیعی است . در نوع بشر ماندگاری احساس اشتیاق به همسر و ترشح آدرنالین[۳۶] برای سالهای طولانی بعد از ازدواج غیر ممکن است، بنابراین کم شدن شور واشتیاق به همسر نمی تواند فرسودگی تعریف شود، بلکه رکود زناشویی است. رکود زناشویی وقتی است که احساسات فرد به همسرش منفی نیست و فرد تنها شور و اشتیاق سابق را احساس نمی کند و هیچ گونه رنجش، خشم، حسد، تلخی وتعارض حل نشده نسبت به همسرش ندارد، در حالیکه فرد دلزده از روابط زناشویی، نسبت به همسرش حس خوبی ندارد و با افراد دیگری غیر از همسرخود روابط نزدیک دارد و صحبتهایش را با فرد دیگری انجام می دهد، به طور خلاصه شخص دیگری را جایگزین همسرش می کند.(لی،۲۰۱۱، به نقل از فیض آبادی،۱۳۹۲).
برخی از افراد احساسات منفی نسبت به همسر خود را به خاطر بعضی تجارب بد یا بحثهایی که در گذشته بین آنها پیش آمده، حفظ می کنند. آنها انتخاب می کنند که این احساسات را برای آرامش رابطه فاش نکنند. اما حتی اگر فرد سعی کند از احساساتش چشم پوشی کند، آنها روزی ظاهر خواهند شد. این یک علامت روشن فرسودگی از ازدواج است واین چیزی است که فرسودگی در ازدواج را از روند طبیعی ازدواج متفاوت می سازد. اعتدال ازدواج آنجایی است که همسرا ن با وجود اینکه احساسات عمیق عاطفی گذشته را ندارند هنوز هم بهترین دوستان برای هم هستند. از طر ف دیگر، دلزدگی یا فرسودگی زناشویی آنجایی اتفاق می افتد که روابط فرد با شخص یا اشخاص دیگر نسبت به همسر خودش صمیمی تر است، رازهای شخصی اش را با اشخاص دیگر(غیر از همسرش) تقسیم می کند، بیشتر کارها را با دیگران انجام می دهد ،بیشتر وقتش را با دیگران می گذراند، فرد گرایش دارد بیشتر به دیگران فکر کند تا به همسرش وحتی ممکن است در مورد ازدواج با آنها خیال پردازی کند، فرد از اشخاص دیگر حمایت می کند در حالی که انجام آن را برای همسرش متوقف کرده است. در کل قرار گرفتن دیگری در جای همسر از پدیده ی فرسودگی زناشویی خبر می هد. در مقابل زوجی با ازدواج طولانی ممکن است در بیشتر اوقات احساس عشق به یکدیگر نداشته باشند اما گرایشاتشان به سمت یکدیگر بیشتر از آن عشق است. در فرسودگی یا فرسودگی زناشویی فرد یک احساس قوی تر عشق را برای شخص دیگری بجز همسرش تجربه می کند. اعتدال زناشویی در جایی است که عاملی که فرد را به همسرش متعد نگه می دارد بر طبق اصول اخلاقی درونی است تا شرایط بیرونی. مثال برای اصول اخلاقی درونی، وفاداری، آموزشهای مذهبی، صداقت، حس مسئولیت پذیری ودوست داشتن می تواند باشد. مثال شرایط بیرونی، توقعات وانتظارات افراد، یک تصویر که فرد نیاز دارد تأیید کند، نیازهای بچه ها و… می باشد. اگرچیزی که فرد را نسبت به همسرش متعهد نگه می دارد صرفأ بر طبق شرایط بیرونی باشد، وقتی این شرایط تغییر می کند (برای مثال زمانیکه بچه ها رسد می کنند وخانه را ترک می کنند)، تعهد فرد به ازدواج به تدریج کاهش میابد. این مسئله یکی از علائم دلزدگی یا فرسودگی زناشویی است.(نیازپور،۱۳۸۸).
۷-۲-۲ مولفه های فرسودگی زناشویی:
پاینز(۱۹۹۶)، برای فرسودگی زناشویی سه مولفه مشخص کرد : خستگی جسمانی، تحلیل روانی، ازپا افتادن روانی :
۱-۷-۲-۲ ازپا افتادن جسمی :
فرسودگی بدنی ناشی از دلزدگی به صورت خستگی مزمن بروز می کند که با خواب رفع نمی شود. این افراد گرفتار کابوس شبانه می شوند. برای به خواب رفتن، از قرص خواب استفاده می کنند، بعد از بیدار شدن خسته وکسل و بی حالند و معمولاً سردرد شدید دارند، گاهی دچار دردهای شکمی یا کمر درد می شوند. مستعد ابتلا به انواع بیماری ها بوده و مرتباً دچار سرماخوردگی می شوند، ممکن است پرخوری یا کم خوری داشته باشند.
۲-۷-۲-۲ تحلیل عاطفی :
احساس تباه شدن می کنند و آزرده و دلسردند. علاقه ای به توضیح دادن چیزی ندارند و اقدامی برای مشکلاتشان نمی کنند. امیدی به بهبود روابطشان ندارند. زندگی برایشان تهی و بی معناست، اغلب افسرده اند. احساس می کنند برای ایجاد هر نوع تغییری، بی یار و یاورند. انگیزه ای برای تغییر خودشان ندارند. احساس در دام افتادن می کنند. در موارد شدید، احساس یأس و بیهودگی می تواند منجر به آشفتگی عاطفی ویا انگیزه خودکشی شود.
۳-۷-۲-۲ از پا افتادن روانی :
از پا افتادن روانی ناشی از دلزدگی یا فرسودگی معمولاً به شکل کاهش خودباوری و نظر منفی گرایانه نسبت به روابط، بخصوص رابطه با همسر تظاهر می یابد. افرادی که با عشق ازدواج می کنند ولی با شروع زندگی، بطور دردناکی به کوچکترین کارهای طرف مقابل توجه می کنند و هیچ چیز برایشان مثل گذشته نیست، دچار از پا افتان روانی می شوند. احساس یأس وسرخوردگی فقط به همسر محدود نمی شود بلکه در مورد ناکامی خودشان احساس وحشتناکی دارند. وقتی تصویر خود را در آینه نگاه می کنند، چی وچروکهایشان را می بینند و خودشان را دوست ندارند ایناحساس روی زندگی شان، احساساتشان در مورد سایر افراد، آینده و توانایی عشق ورزیدنشان تأثیر می گذارد. .(پاینز،۱۹۹۶، ترجمه ی شاداب،۱۳۸۱).
۸-۲-۲ علائم فرسودگی زناشویی :
مبتلایان به فرسودگی زناشویی احساس می کنند که از نظر هیجانی تباه شده اند، آزده خاطر و دلسردند، علاقه ندارند چیزی را توضیح بدهند ویا در جهت حل مشکلات گام بردارند. تصور می کنند که دیگر برای آنها در رابطه شان نقطه امیدی باقی نمانده است. لذا روز به روز ناراحت تر می شوند . ازنظر آنها هر روز بدتر از روز قبل است. زندگی را بی ارزش وبی معنا می دانند. اغلب افسرده اند و اگر هم نیروی کمی برایشان باقی بماند آن را صرف کار و فرزندانشان می کنند. به ایجاد هیچ نوع تغییر و تحولی در رابطه شان امید ندارند واحساس می کنند که برای هر تغییری بی یار ویاور هستند و در دام افتاده اند.(پاینز،۱۹۹۶، ترجمه ی شاداب،۱۳۸۱)
افراد دلزده ممکن است احساس که با وجود تلاش فراوان کمتر به نتیجه ی دلخواهشان می رسند. آنها ممکن است نسبت به حالت عادی، زودتر خشمگین شوند واحساس کنند که توانایی خوشگذرانی و حس شوخ طبعی شان را از دست داده اند .
نیلز[۳۷] (۲۰۰۹)، برای وجود فرسودگی ۱۳ نشانه معرفی می کند که عبارتنداز :

    1. خستگی مزمن -فرسودگی- احساس از پا افتادن از نظر جسم
    1. عصبانیت نسبت به دیگران
    1. انتقاد کردن از خود به علت تحمل کردن درخواستهای دیگران
    1. عیبجویی، منفی گرایی، تحریک پذیری
    1. احساس تحت فشار بودن از هر طرف
    1. به آسانی عصبانی شدن در مورد موضوعات کم اهمییت
    1. سردردهای متناوب و آسیب های گوارشی
    1. افزایش یا کاهش وزن

۹ . بی خوابی و افسردگی

    1. تنگی نفس
    1. بد گمانی
    1. احساس عجز و ناتوانی
    1. احساس خلاء عاطفی

همچنین گورکین (۲۰۰۹) معتقد است نشانگان فرسودگی عبارتند از: عدم اعتماد و اطمینان در مورد آینده و در کنار یکدیگر بودن، درماندگی برای بهبود اوضاع، حس عمیق آسیب پذیری، تجربه ی یک حس عمیق از دست دادن، احساس اینکه هیچکس آنها را درک نمی کند، اجتناب از کشمکش، مشخص نبودن حد ومرز .عدم توانایی در نه گفتن.(به نقل از نیازپور،۱۳۸۸).
کایزر[۳۸]، در ضمن پژوهشی چند مرحله ای برای تعیین مراحل و فرایند های شناختی، عاطفی و رفتاری فرسودگی زوجین نشان داد که اگرچه تغییرات زیادی در احساسات و افکار و رفتار طی فرایند سرخوردگی اتفاق می افتد، ولی بعضی از افکار غالباً در همه ی مراحل تکرار می شوند، که از جمله ی این افکار تکرار شونده، تمرکز بر ویژگی های منفی همسر است، بنابراین کایزر معتقد است علاوه بر کاهش صمیمیت عاطفی وشیوه های حل تعارض ناکافی،اسنادهای مکرر مشکلات به همسر یکی از عوامل مهم بروز فرسودگی در زوجین است. در واقع در این وضعیت حساسیت زوجین به رفتارهای منفی همسر بیشتر از معمول می شود.(شریفی و همکاران،۱۳۹۰).
۹-۲-۲ پدیدآیی و مراحل تحول فرسودگی زناشویی :
بسیاری از همسران زندگی خود را با عشق آغاز می کند در این زمان هرگز به این موضوع فکر نمی کنند که روزی ممکن است شعله عشق آنها به خاموشی بگراید .الیس [۳۹]عنوان می کند که ممکن است زمانی عشق افسانه ای آنها کمرنگ شود و این درست زمانی است که فرسودگی آغاز شده است .(بختیارپور و عامری،۱۳۸۹). انباشته شدن فشارهای روانی تضعیف کننده ی عشق، افزایش تدریجی خستگی و یکنواختی و جمع شدن رنجش های کوچک به بروز فرسودگی کمک میکند.(اسدی و همکاران،۱۳۹۲).
ایدلوچ و بروسکی فرسودگی را به عنوان سرخوردگی پیشرونده در نظر میگیرند که شامل ۴ مرحله تصاعدی است :
۱.اشتیاق
۲.ایستایی ورکود
۳.ناامیدی
۴.بی احساسی و بی علاقگی.(خاکسار،۱۳۹۳).
در حقیقت فرسودگی با عدم تعادل میان منابع و تقاضا شروع می شود ، یک ناهمخوانی میان انتظارات و ایده آل های افراد از یک سو و واقعیات از سوی دیگر، نتیجه ی ناهمخوانی نیز استرس است. استرس ممکن است به طور آگاهانه و هوشیارانه مشاهده شود یابه طور ناآگاهانه در مدت طولانی پایدار بماند و به مرور زمان در حالتهای مختلف بروز کند. به تدریج برای افراد فشارهای عاطفی، خستگی های مزمن و فرسودگی شروع می شود. مرحله ی سوم شامل تغییراتی در نگرشها و رفتارها می شود، در این مرحله است که افراد نگرش هایشان بخصوص در مورد زندگی مشترکشان و همسرشان تغییر می کند ونتیجه ی فرایند چیزی جز فرسودگی نمی شود.(نیازپور،۱۳۸۸).
۱۰-۲-۲ علل و عوامل ایجاد فرسودگی زناشویی :
عوامل متعددی روابط زناشویی بین زوجین را در گذر زمان تهدید می کند و سبب فرسایش عشق و صمیمیت در بین همسران و در نتیجه فرسودگی زناشویی در آنها می شود. یکی از این عوامل، تاثیر توقعات و انتظارات است، توقعاتی که به دنبال عشق رویایی به وجود می آیند، همیشه جزئی از اعتقادات شخصی است. این تو قعات ممکن است آگاهانه و یا ناآگاهانه، به بیان آمده یا پنهان، فردی یا دو طرفه باشند.(پیرفلک و همکاران، ۱۳۹۳).
درمورد اینکه عوامل فرسودگی چیست و چه مواردی را می توان علل اصلی ایجاد فرسودگی یا فرسودگی زناشویی دانست، تحقیقات بسیاری انجام شده است؛ از آن جمله: تصورات رویایی از (پاینز،۱۹۹۶)، عدم توانایی حل تعارضات زناشویی واثرات زیان بار آن بر سلامت فیزیکی و عاطفی زوجین (ماهونی،۲۰۰۶؛ به نقل از شریفی و همکاران،۱۳۹۰)، زوال خانواده ی گسترده، تغییر نقش های زن و مرد (پاینز،۱۹۹۶)، باورهای ارتباطی (ادیب راد ،۱۳۸۴) و…
اما فاکتورهای اصلی که در بروز فرسودگی نقش دارند عبارتند از:

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 07:58:00 ب.ظ ]




بسامد و خوانش: این واژه در بندهشن پنج بار تکرار شده است و املای آن بسیار متنوع و به دو صورت پازند و پهلوی کتابی است که در زیر تشریح می‌شود: بار اول) در TD1, TD2, DH (azara)،[۱] در K20 (ažara) ، در K20b (awara)، در M51 (avar) (پاکزاد، ۲۰۰۵: ۳۵پ۳۸)؛ بار دوم) در همه نسخ به صورت پهلوی [ˀp̄lk’] (پاکزاد، ۲۰۰۵: ۴۱پ۱۷۲)؛ بار سوم) در همه نسخ به صورت پهلوی [ˀp̄lk] (پاکزاد، ۲۰۰۵: ۷۶پ۴)؛ بار چهارم) در TD1, TD2, DH [ˀp̄lk]، در K20, K20b, M51 [ˀwlk] (پاکزاد، ۲۰۰۵: ۹۲پ۴)؛ بار پنجم) در TD1, DH [ˀp̄lk]، و در TD2 از قلم افتاده است (پاکزاد، ۲۰۰۵: ۱۱۹پ۱۴).
خوانش پژوهشگران مختلف متنوع و به شرح زیر است: مکنزی (۱۹۶۴: ۵۱۴) و بهار (۱۳۷۵: ۵۹) آنرا Azarag گرفته اند؛ یوستی (۱۸۶۸: ۱۲۷) تقی‌زاده (۱۳۱۶: ۳۲۶) و وست (۱۸۸۰: ۱۱-۱۲) نام منزل قمری مربوطه را Avra و ستاره همنام آنرا Avrak خوانده‌اند؛ زنر (۱۹۳۸: ۳۱۱) آنرا به صورت aβrak ؛ بهزادی (۱۳۶۸: ۵) و انکلساریا (۱۹۵۶: ۳۱) آنرا به صورت Azara ثبت کرده‌اند. مکنزی (۱۹۶۴: ۵۱۴پ۲۱) در پانوشت مقاله خود به طور گذرا به تلفظ Abarag نیز به عنوان یکی از احتمالات اشاره کرده است. هنینگ (۱۹۴۲: ۲۳۵) آنرا بی هیچ توضیحی Aparak خوانده است.
علیرغم خوانش های گوناگونی که برای این منزل قمری ارائه شده است، هیچ یک از پژوهشگران تلاشی برای اثبات خوانش خود نکرده است. اما با توجه به بسامد این واژه در بندهشن متوجه خواهیم شد که صورتهای پهلوی موجود در کلیه نسخه ها [ˀp̄lk(‘)] یا [ˀwlk] است و صورتهای پازند عبارتند از: awara ، avar ، ažara (که به علت شباهت حرف اوستایی ž و w ، صورت تحریف شده awara است). از ۲۹ بسامد املایی این واژه تنها سه بار با املای پازند azara آمده است که به علت شباهت حرف اوستایی z با v ، صورت تحریف شده avara می‌باشد. لازم به ذکر است که تحریف حروف اوستایی z با v دارای بسامد بالایی است. در نتیجه، تمام نسخ، املای پازند awara و پهلوی [ˀp̄lk’] را تایید می‌کنند. از طرفی کاملا مشخص است که این دو املاء نام یک ستاره واحد را نشان می‌دهند و با هم یکی هستند؛ چراکه املای پازند واژه پهلوی abar ، awar است (نیبرگ، ۱۹۷۴: ۲۲) و اکثر واژه های پهلوی که به -ag [-k’] ختم می‌شوند، املای پازندشان به -a ختم می‌شود.[۲] بنابراین، برخلاف نظر اکثر پژوهشگران تلفظ صحیح این واژه در پهلوی Abarag [ˀp̄lk’] و املای پازند آن Awara می‌باشد.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

ریشه شناسی: واژه abar مطابق مکنزی (۱۳۷۳: ۴۸) «برتر، بالاتر» است و از ترکیب آن با پسوند اسم ساز -ag [k’] واژه Abarag به معنی «بلندپایه، متعالی» ساخته می‌شود. مطابق دهخدا نیز واژه «بَر» به معنای «فراز، بالا» است. این منزل قمر مطابق با منزل عربی «طَرف» است که در لغتنامه دهخدا لفظاً به معنی «نهایت، منتهای هر چیزی» تعریف شده است و به عنوان یک اصطلاح نجومی عملاً علاوه بر اینکه یک منزل قمر است، به معنی خودِ «برج سرطان» نیز آمده است. از طرفی ستارۀ «طَرف» (Altarf=β Cancri) روشن ترین ستارۀ برج سرطان است (مور، ۲۰۰۲: ۶۹). این ستاره در وسط این برج واقع می‌باشد و منزل طَرف نیز دقیقاً از وسط برج سرطان آغاز می‌شود. از آنجا که این ستاره در برج سرطان یعنی در بالاترین جایگاه خورشید بر دایرهالبروج قرار دارد و آنجا شرف سیارۀ هرمزد نیز هست، ستارۀ طَرف و در نتیجه منزل قمری مربوط به آن در پهلوی Abarag به معنی «بلند پایه، متعالی» و در عربی طَرف به معنی «غایت و منتها» قرار داده شده است: هند و ایرانی آغازین: *(H)upara- (لوبوتسکی، ۲۰۰۹: ۱۱۵)؛ سانسکریت: upara- (مونیرویلیامز، ۱۹۶۰: ۲۰۴)؛ اوستایی: upara- (مایرهوفر، ۱۹۹۲: ۲۲۰؛ نیبرگ، ۱۹۷۴: ۲۲)؛ فارسی میانه: Aparak (هنینگ، ۱۹۴۲: ۲۳۵)؛ abarag [ˀp̄lg] «برتر، بالاتر» (مکنزی، ۱۳۷۳: ۲۸)؛ apar (نیبرگ، ۱۹۷۴: ۲۲)؛ فارسی میانه اشکانی ترفانی: از abar (دورکین-مایسترارنست، ۲۰۰۴: ۱۲؛ بویس، ۱۹۷۷: ۶)؛ فارسی میانه کتیبه ای: از abar (ژینیو، ۱۹۷۲: ۳۳)؛ پازند: awara (بندهشن، ۲: ۲)؛ مشتق از awar «برتر» (نیبرگ، ۱۹۷۴: ۲۲)؛ aβrak (زنر، ۱۹۳۸: ۳۱۱)؛ فارسی نو: از، بَر + پسوند ـک (ـگ، ـه)؛ انگلیسی: over, super ؛ معادل عربی: طَرف.
ترکیبات:
xwurdag ī Abarag «خردۀ اَبَرَگ، منزل اَبَرَگ، ماهخانۀ اَبَرَگ».

abargarān gāh [ˀp̄lglˀn’ gˀs | Av. uparō.kairiia-]
(تنجیم: طبقات آسمان)
* گاه اَبَرگران: گاه امشاسپندان، پایه ششم آسمان
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
توضیحات: واژۀ «abargar»، صفت کلیه ایزدان و امشاسپندان است. مکنزی (۱۳۷۳: ۲۸) آن را مترادف با «ایزد، خدا» و نیبرگ (۱۹۷۴: ۲۲) آنرا به معنی «نیروی برتر، قَدَر» محسوب می‌کند. در بندهشن واژه «abargarān» با «مینوگان ایزدی» مترادف است و از آنجا که مینوگان ایزدی همان امشاسپندان هستند، گاه ابرگران برابر با پایه ششم آسمان یا گاه امشاسپندان است. (برای توضیحات بیشتر رک. gāh ī Amahraspandān و pāyag)
ریشه شناسی: ترکیب اضافی abargarān gāh از جمع واژه abargar + gāh تشکیل شده است. خود واژۀ abargar از صفت abar + واژۀ gar ساخته شده است. از آنجا که صفت abar در ترکیبات معنی «آسمانی» می‌دهد (نیبرگ، ۱۹۷۴: ۲۲) و gar به معنی «خالق، سازنده، کننده» است، واژه abargar به معنای «خالق آسمانی» یا همان «ایزد و خدا» است. برای ریشه شناسی abar و gāh ، به سرواژه های abar-āmadan و gāh مراجعه کنید. بررسی ریشه شناختی gar در زیر آمده است: ایرانی آغازین: *kara- از ریشه *kar- «کردن، ساختن» (چئونگ، ۲۰۰۷: ۲۳۶)؛ سانسکریت: اسم kará- «کننده، سازنده» (مونیرویلیامز، ۱۹۶۰: ۲۵۳) از ریشه kar- «کردن، ساختن» (مایرهوفر، ۱۹۹۲: ۳۰۷-۳۰۸)؛ ریشه ضعیف kṛ- (مونیرویلیامز، ۱۹۶۰: ۳۰۱)؛ اوستایی: kairiia- «کار» (رایشلت، ۱۹۱۱: ۲۲۶) از ریشه kar- «کردن» (بارتولومه، ۱۹۰۴: ۴۴۴؛ رایشلت، ۱۹۱۱: ۲۲۵)؛ در ترکیب uparō.kairiia- به معنی «اَبَرکار» (نیبرگ، ۱۹۷۴: ۲۲)؛ و همچنین «کُنندۀ برتر» (رایشلت، ۱۹۱۱: ۲۲۴)؛ فارسی باستان: kara- «کننده» از ریشه kar- (کنت، ۱۹۵۳: ۱۷۹)؛ فارسی میانه: در ترکیب abargarān gāh (بهار، ۱۳۴۵: ۲۲؛ نیبرگ، ۱۹۷۴: ۲۲؛ مکنزی، ۱۳۷۳: ۲۸)؛ و apargar «برتر» (دومناش، ۱۹۴۵: ۲۶۶)؛ فارسی میانه ترفانی: kar- از ریشه kird- (هنینگ، ۱۹۷۷: ۲۰۲)؛ پهلوی اشکانی ترفانی: kar- از ریشه kird- (گیلن، ۱۹۶۶: ۵۷)؛ پهلوی کتیبه ای: -kar از ریشه kard- (ژینیو، ۱۹۷۲: ۱۹)؛ پهلوی اشکانی کتیبه ای: -kar از ریشه kard- (ژینیو، ۱۹۷۲: ۴۹)؛ پازند: gar در awargar (نیبرگ، ۱۹۷۴: ۲۲) از ریشه kard- (نیبرگ، ۱۹۷۴: ۱۱۴)؛ فارسی نو: بَرکار «مسلط به کار» (دهخدا).

abāxtar [ˀp̄ˀhtl | Av. apāxtara-, apāxəδra- | M ˀbˀxtr | N bāxtar]
(نجوم: سیارات؛ جهات)
* اباختر: ۱) سیاره؛ ۲) شمال
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
توضیحات ۱: در اوستا apāxtara- صفتی است به معنای «شمالی» (بارتولومه، ۱۹۰۴: ۸۰) و بنا بر بندهشن، شمال جایگاه اهریمن و دوزخ است؛ از طرفی سیارات پدیده هایی اهریمنی محسوب می‌شوند که دایم در حال نبرد با ستارگان ثابت هستند (بندهشن، ۵: ۴). فلسفه وجودی و حرکت آنها در آغاز دوران آمیزش یک امر اهریمنی است و با پایان این دوره، حرکت و نبرد آنان با ثوابت (اختران اهورایی) نیز پایان می‌پذیرد. از این گذشته، در فرگرد ۲۷، بند ۵۸ از بندهشن صریحاً آمده است که «دوزخ را بند به هفت سیاره است». در نتیجه، تحول معنایی apāxtar- از «شمالی» (= دوزخی، اهریمنی) در اوستایی به «سیاره» (=ستارۀ اهریمنی) در فارسی میانه امری کاملاً منطقی است.
توضیحات ۲: لفظِ «سیاره»، «متحیر» و planet (به معنی «سرگردان») به این دلیل به ستارگانِ متحیر یا سیارات اطلاق می‌شود که برخلاف ستارگان ثابته یا ثوابت، مسیر حرکت و موقعیت شان نسبت به پس زمینه آسمان دائم در حال تغییر است (مصاحب، ۱۳۸۷: ۱۳۸۶). در نجوم سنتی، سیارات و کلیه اجرام آسمانی را «ستاره» یا «کوکب» می‌گویند و هر گاه بخواهند بطور خاص به ثوابت اشاره کنند از لفظ «ستارگان ثابت» استفاده می‌کنند. تعداد سیارات هفت است و آنها عبارتند از: خورشید تاریک یا اباختری (شمس)، ماه تاریک یا اباختری (قمر)، اورمزد اباختری (مشتری)، زهره اباختری (اناهید)، تیر اباختری (عطارد) ، بهرام اباختری (مریخ)، کیوان اباختری (زحل). این سیارات اباختری که مادی هستند و با ستارگان آمیزنده در هم می‌آمیزند و جایگاهشان در آسمان در زیر فلک ستارگان آمیزنده (فلک البروج) است، با ایزدان همنام خود که مینوی هستند و جایگاهشان در بالای سپهر ستارگان آمیزنده است، فرق دارند (رک. axtar). مطابق بندهشن (۵الف: ۱۰)، «این روشنی که از ایشان پیداست همان روشنی هرمزدی است؛ روشنی در چشم خرفستران چونان کهتران است که جامۀ دیبا پوشند» (بهار،۱۳۷۸: ۵۹). (برای توضیحات بیشتر رک. tamīg و pāyag)
ریشه شناسی: این واژه وام گرفته از صورت اوستایی apāxtara-؛ apāxəδra- «شمالی» است. بارتولومه (۱۹۰۴: ۸۰) ساخت این واژه را در معنای «شمال»، از ترکیب (apa + axtara-) اشتباه محسوب می‌کند و آن را صفت برتر apā̊nk- «پس، پشت، وارون، برگشته» می‌داند؛ او واژه apāxtar- در معنای «سیاره» را مرکب از (upa + axtar-)، به معنی «آنچه نزدیک اختر است»، می‌داند: اوستایی: apāxtara-؛ apāxəδra- «شمالی» (نیبرگ، ۱۹۷۴: ۲۵؛ بارتولومه، ۱۹۰۴: ۷۹)؛ فارسی میانه: abāxtar (بهار، ۱۳۴۵: ۱۱؛ مکنزی، ۱۳۷۳: ۲۹؛ نیبرگ، ۱۹۷۴: ۲۵)؛ فارسی میانه ترفانی: abāxtar «سیاره»؛ پهلوی اشکانی ترفانی: abāxtar «شمال» (بویس، ۱۹۷۷: ۴؛ دورکین-مایسترارنست، ۲۰۰۴: ۸)؛ پازند: awāxtar : «شمال» (نیبرگ، ۱۹۷۴: ۲۵)؛ فارسی نو: باختر: «غرب»؛ «شمال»؛ «شرق» (دهخدا)؛ باختر در فارسی نو به معنی «سیاره» بکار نرفته است؛ معادل انگلیسی: north, planet ؛ معادل عربی: متحیره، سیاره؛ شَمال.
ترکیبات:
kust ī abāxtar = kustag ī abāxtar «ناحیت شمال، ناحیه شمال»
abāxtar rōn «سوی شمال، جانب شمال، سمت شمال»
az abāxtar nēmag «از میان ناحیه شمال، از وسط شمال، از منتصف شمال»
abāxtar spāhbed «سپاهبدِ شمال»؛
abāxtarān [ˀp̄ˀhtlˀn’] «سیارگان»
haftān abāxtarān [7ˀn ˀp̄ˀhtlˀn’] «سیارات هفت‌گانه، سیارات سبعه، کواکب سبعه»
haft abāxtarān «سیارات هفت‌گانه، سیارات سبعه، کواکب سبعه»
druzān abāxtarān «سیارات دیونهاد، سیارات بدنهاد»
murnǰēnīdārān abāxtarān «سیارات مرگ‌آور»
haft abāxtarān spāhbedān «سپاهبدانِ سیاراتِ سبعه، سپاهبدان اباختری»
abāxtarīgān spāhbedān spāhbed «سپاهبدان-سپاهبدِ اباختری، سیارۀ کیوان».

abāxtarīg [ˀp̄ˀhtlyk’]
(نجوم: سیارات؛ جهات)
* اباختری:
* ۱) شمالی (=دوزخی، اهریمنی، بد سرشت، بد نهاد)
* ۲) منسوب به سیارات (=سیّار، متحیّر)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
توضیحات: واژۀ پهلوی abāxtarīg در لفظ به معنی «شمالی» و بطور ضمنی به معنی «دوزخی، اهریمنی، بد سرشت، بدنهاد» بوده است. این صفت نسبی در بندهشن به عنوان صفت سیارات بکار رفته است. (برای توضیحات بیشتر رک. abāxtar)
ریشه شناسی: این واژه مرکب است از: abāxtar + پسوند صفت ساز -īg . (رک. abāxtar)
ترکیبات:

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 07:58:00 ب.ظ ]




کنوانسیون اروپایی حقوق بشر[۱۲] بطور محسوس تری احساس گردید، به طوریکه قبل از امضاء کنوانسیون، دولتها صلاحیت اختیاری برای حمایت از حقوق بشر در سطح اتحادیه اروپا داشتند لکن به هنگام تصویب کنوانسیون درتاریخ ۴ نوامبر ۱۹۵۰ حداقل استانداردهایی برای حمایت از حقوق بشر ایجاد گردید و آنها در صورت تصویب کنوانسیون میبایست اجرا و حمایت از این حقوق را تضمین مینمودند و تعهد میکردند که استانداردهایی را که در این سیستم قانونی وجود دارد را محدود ننمایند. این امر در حالی بود که دولتهای عضو در پاره ای اوقات و در شرایط خاص با توجه به نیازهای اساسی متفاوت خود و همچنین برآوردن ضرورتهای حاکمیتی و منافع حیاتی دولت خویش ناچار به اعمال برخی محدودیت‌ها و در مواردی اعمال محرومیت در اجرای برخی از حقوق مندرج در کنوانسیون از طریق تفسیر مواد کنوانسیون، بودند.در این شرایط با اعطاء اختیارات مطلق در تفسیر به دولتها، کنوانسیون عملاً کارائی خود را از دست می داد چرا که در این صورت همواره این خطر وجود داشت که دولتها به نام امنیت و منافع ملى، آزادیهای اساسى افراد را قربانى نمایند و در صورت عدم اعطاء اختیارات، دولتها دیگر خود را پایبند به اجرای مفاد کنوانسیون نمیدانستند. لذا برای حل این مشکل سازکاری از میان آراء رسیدگی شده توسط دیوان اروپایی حقوق بشر موسوم به دکترین صلاحدید دولتها[۱۳] استخراج گردید که مشکل ایجاد شده را با اعطای اختیارات و آزادی عمل قانونی به دولتهای عضو کنوانسیون در یک چارچوب مشروع در جهت حفظ منافع اساسی تا حد زیادی مرتفع می کند.

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

ب- سوالات تحقیق:
سؤال اصلی در تدوین تحقیق پیش رو این است که نقش دکترین صلاحدید دولتها در معاهدات بین المللی چیست ؟ و برخی پرسشهای فرعی در این زمینه عبارتند از اینکه: چگونه دکترین صلاحدید دولتها توانسته است تعارض بالقوه موجود میان منافع ملی دولتها و التزام به معاهدات بین المللی را در برخی از شرایط خاص حل و فصل نمایند ؟ نقش مراجع قضائی بین المللی در دکترین صلاحدید دولتها چیست ؟آیا میتوان مفهوم دکترین صلاحدید دولتها را در معاهداتی به غیر از کنوانسیون اروپایی حقوق بشر یافت؟
ج- فرضیه ها:
۱-با توجه به اینکه دکترین«صلاحدید دولتها» اقدامات مقتضی در خصوص تفسیر یک معاهده بین المللی به هنگام مواجه با یک وضعیت خاص را به صوابدید دولت‌ها واگذار می‌‌نماید و نیز توجه به این نکته که تفسیر معاهدات میبایست همراه با رعایت استانداردهای خاصی به مانند تناسب، مشروعیت هدف و… باشد، لذا به نظر می رسد اعطاء این اختیارات به دولتها باعث انعطاف و پویایی بیشتر معاهدات بین المللی گردد.
۲- دکترین صلاحدید دولتها با ایجاد چارچوبی قانونی و تعیین حوزه ای مشخص، اختیاراتی را در این چارچوب به دولتها اعطاء مینماید تا از این طریق هم به حاکمیت دولتها در جهت حفظ منافع ملی آنان احترام گذارد و هم از نقض معاهدات بین‌المللی جلوگیری نماید.
۳- در خصوص نقش مراجع داوری و قضائی بین‌المللی در دکترین صلاحدید به نظر می رسد این مراجع به کمک استانداردهای بررسی به مانند عدم تبعیض، مطابقت با قانون، مشروعیت و… از سوء استفاده از آزادی عمل و اختیارات اعطاء شده به دولتها جلوگیری مینمایند.
۴- در خصوص اینکه آیا می‌توان دکترین صلاحدید را در حوزه معاهداتی به غیر از کنوانسیون اروپایی حقوق بشر مشاهده نمود یا نه، به نظر می رسد به دلیل شرایط کلی حاکم بر تعهدات بین المللی به مانند شرایط حاکم بر تعهدات تخییری دولت‌ها و یا درج شروط غیر مانع و نیز به علت شرایط کلی حاکم بر مراجع قضائی بین المللی میتوان این نوع اختیار و آزادی عمل را برای دولتها در دیگر معاهدات بین المللی در نظر گرفت.
د- سوابق مربوطه:
در خصوص منابع و سوابق مربوط به «نقش دکترین صلاحدید دولتها در تفسیر معاهدات بین‌المللی» لازم به ذکر است که این مفهوم بیشتر در رویه دیوان اروپایی حقوق بشر و در حوزه کنوانسیون اروپایی حقوق بشر مورد استفاده قرارمی‌گیرد. لذا بیشتر آثار موجود که تنها به زبان انگلیسی میباشند، در خصوص آشنائی با دکترین صلاحدید دولتها و بررسی پیشنه و تاریخچه دکترین صلاحدید به خصوص در مورد کنوانسیون اروپایی حقوق بشر میباشد. لذا هم در منابع داخلی و هم خارجی با اثر خاصی که مستقلاً در خصوص نقش دکترین صلاحدید دولتها در تفسیر معاهدات بین المللی اعم از معاهدات حقوق بشری، سرمایه گذاری و تجاری و دیگر معاهدات را مورد بحث قرار داده باشند، مواجه نگردیدم. حال در این قسمت به ذکرچند منبع موجود در خصوص دکترین صلاحدید دولتها می‌پردازیم:

    1. کتاب “: The Margin of Appreciation in International Human Rights Law Deference and Proportionality “ نویسنده: Andrew Legg. این کتاب در ۳ بخش تنظیم شده است. مولف در بخش اول به رابطه بین دکترین صلاحدید و احترام به دولتها و همچنین رابطه نسبیت گرائی و جهانی بودن حقوق بشر با حقوق بشر پرداخته است. بخش دوم این کتاب که از سه فصل تشکیل شده است به موضوعاتی به مانند تحلیل موضوع مشروعیت بررسی‌های قضائی و نیز مشروعیت دموکراتیک دولتها و تاثیر این دو حوزه بر دکترین صلاحدید، اجماع بین دولتهای عضو کنوانسیون و تاثیر آن بر دکترین صلاحدید، عواملی که موجب اعطاء حق ارزیابی به دولتها تحت قالب دکترین صلاحدید به دولتها گردیده، اشاره دارد و در نهایت در بخش سوم این کتاب که در دو فصل تنظیم گردیده به بررسی موضوع اصل تناسب و جایگاه آن در دکترین صلاحدید و همچنین تاثیر نوع و ماهیت حق‌های بشری بر دکترین صلاحدید میپردازد.
    1. کتاب “Hierarchy in International Law: The Place of Human Rights “ نویسنده Erika De Wet and Jure Vidmar. این کتاب که متشکل از ۱۱ فصل می‌باشد به بحث در خصوص مباحث نظری حقوق بشر به مانند امنیت جمعی و حقوق بشر، تعارض هنجارها و وجود سلسله مراتب در حقوق بین‌الملل، حقوق بشر و مصونیت دولتها و سازمان های بین المللی، حقوق بشر و پناهندگان و آوارگان در حقوق بین‌الملل، رابطه بین حقوق تجارت بینالملل وحقوق بشر و دیگر موضوعات حقوق بشری پرداخته است. در این کتاب نویسنده سعی نموده در خلال چندین پرونده به بیان دکترین صلاحدید بپردازد.
    1. مقاله “Margins of Appreciation: Cultural Relativity and the European Court of Human Rights in the Post-Cold War Era” نویسنده Sweeney،در این مقاله نویسنده بعد از بیان کلیاتی در مورد نسبیت و یا جهانی بودن مبانی حقوق بشر به رابطه بین دکترین صلاحدید دولتها با موضوع نسبیت فرهنگی و نقش دیوان اروپایی حقوق بشر در حل و فصل اختلافات پیش آمده در خصوص این دو موضوع می‌پردازد.
    1. مقاله “The Margin of Appreciation and Human Rights Protection in the War on Terror: Have the Rules Changed before the European Court of Human Rights” نویسنده Richard Smith. این مقاله به بررسی موضوع ترور و تروریسم در بین دولتهای عضو کنوانسیون اروپایی حقوق بشر و تاثیر این وقایع بر حمایت از حقوق بشر و آزادیهای اساسی به خصوص بعد از وقایع ۱۱ سپتامبر پرداخته است. همچنین در این مقاله روشی که دیوان اروپایی حقوق بشر در مبارزه با تروریسم اتخاذ نموده و نیز نقش دکترین صلاحدید در تصمیمات دیوان به هنگام رسیدگی به پرونده های مربوط به تروریسم مطالبی ارائه می‌گردد.
    1. مقاله “Margin ofAppreciation, Consensus and Universal Standards“ نویسنده: Eyal Benvenisti . در این مقاله نویسنده کوشیده است در ابتدا ضمن بیان حقوق اقلیتهای موجود در هر جامعه به بیان تاثیر دکترین صلاحدید دولتها بر حقوق این افراد بپردازد و در قسمت دیگر این مقاله نویسنده تلاش دارد در کنار تاثیر دکترین صلاحدید بر حقوق این افراد به بررسی تاثیر اجماع بر ایشان نیز بپردازد.
    1. مقاله”The Margin of Appreciation and Freedom of Religion: Between Treaty Interpretation and Subsidiarity”نویسنده: Monica Lugato

در این مقاله نویسنده به موضوع آزادی مذهب در اروپا پرداخته است، بدین منظور ایشان با مطرح نمودن قضیه Lautsi که در دیوان اروپایی حقوق بشر رسیدگی شده است به بیان تحلیل خود از رای دیوان و نیز بررسی جایگاه آزادی مذهب در اروپا و تاثیر دکترین صلاحدید بر آن می‌پردازد.
س- روش‏تحقیق:
این رساله به شیوه توصیفی – تحلیلی و با بهره گرفتن از منابع کتابخانه ای اعم از اسناد، آراء، گزارش ها، کتب، مقالات چاپی و اینترنتی نوشته شده است. بدین نحو که ابتداًبا مراجعه به مقالات و کتب مربوطه، چارچوب موضوعات مورد بحث، مشخص و تبیین گردید. به هنگام تحلیل و بررسی آراء، کتب و مقالات ماخوذه، سعی گردید، به دلیل محدودیت در نگارش رساله و علیرغم اینکه یافتن سند، رای یا نظر ارائه شده و تحلیل آن ساعت ها وقت گرفته است، تنها مفاهیم و مطالب مهم بیان گردد و حتی المقدور در صورت ترجمه، بخشهایی از متن اصلی و یا عبارات مهم آن نیز ذکر شود. به عنوان نمونه به هنگام تبیین نقش دکترین صلاحدید در تفسیر معاهدات بین‌المللی، نظرات و رویه‌های مهم موجود مراجع قضائی منطقه‌ای و بین المللی در خصوص حدود اختیارات دولتها در مواجه با مفاد معاهده و یا کنوانسیون به تفکیک و به دقت مطالعه و نظرات آنان ارائه گردیده است. همچنین سعی شده است به هنگام مطالعه کتب، مقالات و آراء مربوطه تمامی موارد با بهره گرفتن از منابع اصلی، مطالعه و ارائه گردد ؛ به عنوان مثال بیش از صد رای نهادهای حقوق بشری اروپایی و آمریکایی و همچنین آراء مراجع قضائی داوری بین‌المللی در حوزه تجاری و سرمایه گذاری و مراجع قضائی بین‌المللی که مستقیماً ویا غیر مستقیم در ارتباط با موضوع بوده، مورد بررسی قرار گرفته است. همچنین با توجه به اینکه مطالعه نقش دکترین صلاحدید دولتها را می‌توان در خصوص تمامی معاهدات بین المللی مورد واکاوی و بحث قرار داد لکن به دلیل محدودیت، سعی شده است با دسته بندی این معاهدات به سه حوزه معاهدات حقوق بشری، تجاری و سرمایه گذاری و همچنین دیگر معاهدات مهم بین‌المللی به بررسی نقش دکترین صلاحدید در تفسیر این معاهدات پرداخته شود. در میان منابع موجود، دیدگاه های نویسندگان مطرح، آراء نهادهای اروپایی، آمریکایی و مراجع حل اختلافات بین‌المللی در اولویت تتبع قرار داشته‌اند.
و- تعریف مفاهیم وواژگان اختصاصی تحقیق:
* دکترین صلاحدید دولتها
دکترین صلاحدید، اشاره به اعطاء اختیار و یا آزادی عمل به دولتها در تفسیر معاهدات بین المللی دارد تا بدین وسیله از یک طرف اطمینانی در جهت حمایت از حاکمیت و منافع ملی دولتها ایجاد گردد و از طرفی دیگر موجب تحکیم التزام دولتها به رعایت معاهدات بین‌المللی شود.
*امنیت ملی و تهدید علیه امنیت ملی
به طور کلی امنیت ملی سطحی از موقعیت اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی همراه با رضایتمندی لایه های مختلف جامعه است که تمامیت ارضی، اقتدار ملی، رفاه عامه، توسعه پایدار و مصونیت فرهنگی و فراز فکری را بدون دخالت قدرتهای خارجی برای موجودیت و کیان دولت فراهم می سازد. لذا با این توضیح میتوان بیان داشت که هرگونه عمل یا حوادثی که امنیت اقتصادی، اجتماعی، داخلی یا نظام سیاسی ـ عقیدتی و ساکنان یک کشور را تهدید کند، تهدید علیه امنیت ملی است.
* نظم عمومی
نظم عمومی یک مفهوم نسبی می‌باشد بدین معنا که به دلیل تفاوت ارزشها در دولتهای مختلف، این مفهوم به نحوی خاص درهردولت به کار گرفته می‌شود. نتیجه اینکه تعیین مفهوم نظم عمومی باید به هر کشوری در جهت نیازهای خودش، واگذار شود.
* بهداشت و سلامت عمومی
بهداشت و سلامت عمومی مربوط به هر عاملی است که از نظر جسمی، روانی و اجتماعی بر سلامت جامعه تاثیر گذارد، لذا هرگونه نقص و یا آسیبی که به هر یک از محورهای جسمی، روحی و اجتماعی وارد شود منجر به نقض بهداشت و سلامت می‌شود.
*اخلاق عمومی
مفهوم اخلاق عمومی یک مفهوم نسبی است به عبارتی دیگر بحث و قضاوت دربارۀ اخلاق عمومی در چارچوب سیر تاریخی – اعتقادی ویا سلایق و باورهای فرهنگی هر دولت صورت می‌گیرد. نمونه این نسبیت اخلاق عمومی را در محدودکردن انتشار نشریات و کتب حاوی مطالب و تصاویر مستهجن و غیراخلاقی در بعضی از دولتها میتوان دید، این در حالی است که انتشار این نوع از کتاب ها در دولتهای دیگر ممکن است با محدودیتی مواجه نباشد.
ﻫ- سازماندهی تحقیق:
به منظور تسهیل ارجاع و دسترسی به مطالب، این رساله را در دو بخش سازمان دهی کرده ایم. چرا که شناخت و تبیین نقش دکترین صلاحدید دولتها در تفسیر معاهدات بین‌المللی در ابتدا منوط به شناخت مفهوم دکترین صلاحدید دولتها و متعاقب آن نقش این دکترین در تفسیر معاهدات بین المللی میباشد. بدین منظور در بخش اول این رساله طی نه فصل به بررسی مبانی نظری دکترین صلاحدید دولتها می‌پردازیم.
بدین منظور فصل اول به تبیین مباحث مقدماتی در خصوص حاکمیت دولتها و تعارضی که این حاکمیت ها در عرصه بین‌المللی در التزام به تعهدات بین‌المللی و حفظ منافع ملی دارند، اختصاص داده شده است. در فصل دوم، معنا، مفهوم دکترین صلاحدید دولتها بحث و تحلیل می‌شود از این رو در این فصل طی سه مبحث ضمن تبیین معنا و مفهوم دکترین، مبانی فلسفی «صلاحدید»در نظرات چند تن از فلاسفه مطرح می‌گردد. فصل سوم بخش اول به تبیین مولفه های ایدئولوژیکی و سیاسی دکترین صلاحدید پرداخته است. فصل چهارم به زمینه‌های ایجاد دکترین و فصل پنجم ریشه دکترین صلاحدید در حقوق اداری را طی چهار مبحث تبیین مینماید. فصل ششم تحت عنوان حوزه دکترین صلاحدید دولتها طی سه مبحث ضمن بررسی انواع دکترین به تاثیری که انواع دکترین بر اختیارات دولتها و نظارت دیوان اروپایی حقوق بشر دارد، می‌پردازد. فصل هفتم انواع کاربردهای دکترین صلاحدید و فصل هشتم اشاره به اصول حاکم بر دکترین صلاحدید دارد. ودر نهایت فصل نهم بخش اول طی دو مبحث جداگانه به بررسی نظرات موجود در خصوص محاسن و معایب وارد بر دکترین صلاحدید دولتها پرداخته است.
در بخش دوم این رساله بعد از تبیین مباحث مقدماتی دکترین صلاحدید دولتها در بخش اول به نقش دکترین صلاحدید دولتها در تفسیر معاهدات بین المللی میپردازیم. بدین منظور فصل اول به ارتباط دکترین صلاحدید دولتها و تفسیر معاهدات بین‌المللی اختصاص دارد. در فصل دوم این بخش ادله و شواهدی که دلالت بر وجود مفهوم دکترین صلاحدید دولتها در دیگر معاهدات بین‌المللی به غیر از کنوانسیون اروپایی حقوق بشر می کند، طی پنج مبحث به طور مفصل مورد بحث و تحلیل قرار گرفته است. در فصل سوم با توجه به نقش بسیار مهمی که محاکم بین‌المللی در جلوگیری از سوء استفاده از دکترین صلاحدید بر عهده دارند، به بررسی نقش این محاکم در دکترین می‌پردازیم. در فصل چهارم به دلیل اهمیت الزامات و استانداردهای مورد استفاده محاکم بین‌المللی در جهت نظارت بر تفسیر و اعمال دکترین از ناحیه دولتها، به طور مفصل به بیان این استانداردها و الزامات پرداخته ایم. لازم به ذکر است به دلیل اینکه این الزامات و استانداردها از بدو تاسیس دیوان اروپایی حقوق بشر و به مرور زمان، در خلال صدها قضیه رسیدگی شده توسط دیوان ایجاد شده است، لذا سعی شده در تبیین این استانداردها و الزامات، آراء قضائی متنوعی نیز مورد استفاده قرار گیرد. و در نهایت در فصول پنجم، ششم و هفتم به بررسی نقش دکترین صلاحدید دولتها در تفسیر معاهدات حقوق بشری اعم از کنوانسیون اروپایی حقوق بشر و کنوانسیون آمریکایی حقوق بشر، معاهدات تجاری و سرمایه گذاری و در نهایت در تفسیر منشور سازمان ملل متحد و دیگر معاهدات بین‌المللی به تفکیک می‌پردازیم. البته به دلیل اصل ممنوعیت تفسیر یکجانبه در حقوق بین‌الملل، دکترین صلاحدید دولتها از دو جزء جداگانه تشکیل شده است که عبارت است از، ارزیابی و تفسیر اولیه توسط دولتها از مفاد معاهدات و شرایط خاص پیش آمده و جزء دوم نظارت محاکم قضائی و داوری بین‌المللی بر دکترین اعمالی توسط دولتها، لذا در تمام این سه فصل سعی شده است این نقش دکترین با توجه به رویه محاکم بین‌المللی مورد بحث قرار گیرد.
بخش اول:
مبانی نظری دکترین صلاحدید دولتها
درآمد
چگونگی پیوند بین منافع دولتهای عضو کنوانسیون اروپایی حقوق بشر با التزام عملی و واقعی آنها به اعمال مفاد مندرج در کنوانسیون همواره از موضوعات مطرح در مباحث مربوط به کنوانسیون بوده است. اهمیت این موضوع زمانی بیشتر می‌شود که بدانیم علت اینکه دولتهای اروپایی حاضر شدند با تشکیل کنوانسیون اروپایی حقوق بشر این محدودیت را بر حاکمیت خود وارد نمایند این امر میباشد که تصمیم گیرندگان ملی معتقدند که اینکار به سود منافع ملی دولتشان می‌باشد به این معنا که تقریباً همه دولتهای اروپایی بر این باورند که از پیوستن به کنوانسیون بیش از آنچه که از دست می دهند به دست میآورند[۱۴] لذا دولت‌های مزبور با پیوستن به این کنوانسیون اولاً از ادعای حاکمیت سرزمینی خود دست برنداشته‌اند[۱۵] و ثانیاً در حوزه های منافع مهم ملی با اعطاء هیچ امتیازی موافقت نمیکنند. از طرفی دیگر با توجه به اینکه هدف از تشکیل کنوانسیون اروپایی حقوق بشر، حمایت مؤثرتر از انسان است لذا دغدغه ایجاد تأثیری واقعی برای نظام حق‌های تضمین شده کنوانسیون اروپایی حقوق بشر، همواره ذهن نهادهای ناظر بر اجرای این معاهده را به خود مشغول کرده است.[۱۶] براین اساس دیوان اروپایی حقوق بشر با علم به این موضوع که الحاق دولتها به کنوانسیون اروپایی به مثابه اعراض آنها از منافع ملی نمیباشد و توجه به این نکته که هر زمانی ممکن است تعارضی بین این منافع و اجرای مفاد مندرج در کنوانسیون ایجاد گردد، اقدام به اعطاء حق صلاحدید به دولتها در جهت حفظ منافع ملی خویش و نیز بالا بردن التزام واقعی دولتها به رعایت مفاد کنوانسیون نموده است.
فصل اول – حاکمیت دولتها در حقوق بین‌الملل، نوسان بین التزام به رعایت تعهدات بین‌المللی و حفظ منافع ملی
پیش از بررسی مفهوم، معنا و خاستگاه دکترین صلاحدید دولتها، لاجرم میبایست این موضوع را مطرح نماییم که چه عواملی در سطح بین‌المللی باعث گردید که جامعه جهانی به سمت اعطاء اختیارات به دولتها تحت قالب دکترین صلاحدید دولتها حرکت نماید. که در این فصل به بیان این موضوع میپردازیم.
مبحث اول – التزام دولتها به تعهدات بین‌المللی
جزء اول – سیر تاریخی حاکمیت دولتها
حاکمیت، به عنوان سنگ بنای نظام حقوق بین‌الملل، همانند سایر مفاهیم حقوقی با گذشت زمان دچار تغییر و تحول شده است. این مفهوم از زمان‌های بسیار قدیم و شاید از ابتدای تشکیل جوامع بشری وجود داشته است. اما اصطلاح حاکمیت را نخستین بار ژان بدن[۱۷] در قرن شانزدهم، مطرح نمود. در نظریّه ژان‌بدن فرانسوی که واژه حاکمیّت را در سده شانزدهم میلادی وارد علوم سیاسی کرد، حاکمیّت همانا«قدرت مطلق و لایزال»است و نیز پادشاه«قاهر مطلق»است؛یعنی«کسی که قدرت فائقه دارد». از این‌رو، در ابتدا مفهوم حاکمیّت، به معنای«اقتدار مطلق»به کار می‌آید و به آن استناد می‌شود.[۱۸] وی حاکمیت را دارای دو چهرهء داخل و خارجی می‌دانست؛ یعنی قدرت برتر بر اتباع در یک سرزمین و آزادی از دخالت‌ خارجی دولت‌های دیگر. بعد از وی متفکر هلندی گروسیوس و سپس متفکران انگلیسی چون‌ توماس هابز و جان لاک و جان آسیتن در توضیح مفهوم حاکمیت برآمدند؛ جرج ویلهم‌ فردریش و هگل آلمانی نیز این مفهوم را توسعه دادند. به عنوان نمونه توماس هابز نیز در بررسی «لویاتان» به هنگام بحث از ویژگی‌های حاکمیت،آن را مطلق می‌داند و به حاکم در همه موارد حق می‌دهد. طبق‌ نظر هابز، عقد قانونی که میان فرمانروا و اتباع او بسته می‌شود، دیگر فسخ‌شدنی نیست و این‌ نشان می‌دهد که مردمی که از حقوق و آزادی‌های خود گذشته‌اند، دیگر اراده‌ای از خود ندارند. همچنین او در خصوص رابطه مردم با فرمانروا بیان می‌دارد که«اراده اجتماعی در وجود فرمانروایی حکومت عجین شده است، این اراده نامحدود میباشد و بالاتر از فرمانروای مطلق یا در کنار او قدرت دیگری وجود ندارد»[۱۹]
جزء دوم – محدود شدن حاکمیت دولتها از طریق معاهدات بین‌المللی
بیان گردید که حاکمیت ابتدا مطلق فرض می‌شد لکن دیری نپایید که به تدریج در شکل و مفهوم حاکمیت در طول زمان تغییراتی صورت‌ گرفت؛ بدین‌صورت که به تدریج حاکمیت از شکل پادشاهی و سلطنتی خارج گردید و در سده‌های ۱۸ و ۱۹ میلادی بویژه با انقلاب های فرانسه و آمریکا، حکومت به مردم منتقل شد.[۲۰]عمده‌ دولتهای اروپایی در ساختار سیاسی-حکومتی خود تغییرات هرچند جزئی ایجاد کردند. بدین صورت که در برخی از این دولتها قانون اساسی نوشته شد، مجلس یا پارلمان به‌ وجود آمد، نظام تفکیک قوا پایه‌ریزی شد و حکومت مشروطه سرکار آمد. به دنبال این‌ تغییر و تحولات، حاکمیت هم تغییر شکل داد و مهم‌ترین تغییر آن، تقسیم آن به‌ قوه‌های مختلف بود. در عرصه بین‌المللی نیز حضور دولتها در جامعه بین‌المللی مستلزم این موضوع گردید که دولتها با گذار از آزدی عمل کامل و مطلق، از بخشی از این آزادی عمل به نفع حداقل منافع مشترک خویش صرفنظر نمایند.[۲۱] لذا معاهدات بین‌المللی به عنوان تبلور تراضی جمعی دولتها ظهور یافت تا حاکمیت تعدیل شده، دولتها را به سمت و سوئی هماهنگ شده سوق دهد. و در این بین تعدیل حاکمیت ها از طریق معاهدات حقوق بشری بسیار محسوس تر بود، بطوریکه در این برهه با تشکیل جامعه ملل امضای قرارداد حمایت از اقلیت ها صورت گرفت،در بسیاری از معاهدات صلح، سیستمی جهت حفاظت از حقوق ایشان مورد پذیرش واقع شدو نیز در این دوران به حقوق زنان و کودکان توجه ویژه گردید. این روند تا تشکیل سازمان ملل متحد و تاسیس منشور نیز ادامه داشت تا جائی که منشور برای دولتهای عضو تعهداتی ایجاد نمود تا رعایت و احترام به حقوق بشر را بدون تبعیض قائل شدن بین نژاد ها، جنسها یا ملیتها، ارتقاء بخشند.[۲۲] نتیجه اینکه امروزه اصول و هنجارهای حقوق بشر تبدیل به تعهداتی با وصف عام الشمول[۲۳] در برخی از موارد این تعهدات تبدیل به مقام قواعد آمره[۲۴] گردیدند و رعایت آن به عنوان یکی از تعهدات اصلی حاکمیت های سیاسی نه تنها بر حقوق اساسی و بنیادینی که از جمله حقوق ذاتی است تاکید دارد[۲۵] بلکه جزئی از حقوق غیر قابل سلب افراد در مقابل حاکمیت و جامعه تلقی شده و دولتها حتی در صورت عدم الحاق به معاهدات مربوط به حقوق بشر، نسبت به رعایت و احترام به حقوق مزبور ملزم و مکلف تلقی شده اند.[۲۶] این تعدیل و محدود شدن حاکمیت ها از طریق منشور، و مجموعه‌ای از موافقت‌نامه‌های چند جانبه در عصر حاضر تا بدان جا گسترش یافته است که امروزه رعایت حقوق بشر بعنوان یک تعهد بین‌المللی مطرح شده و نقض آن به عنوان عملی نامشروع تلقی می‌شود و به تبع آن شرایطی را برای دولتها و سازمان های بین‌المللی فراهم می کند که از طرق مورد قبول حقوق بین‌الملل عکس العمل نشان دهند.[۲۷]
مبحث دوم –جایگاه منافع ملی دولتها در عرصه حقوق بین‌الملل

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 07:58:00 ب.ظ ]