کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

فروردین 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
            1
2 3 4 5 6 7 8
9 10 11 12 13 14 15
16 17 18 19 20 21 22
23 24 25 26 27 28 29
30 31          


 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل



آخرین مطالب


جستجو


 



۱۹۴– سر کردن راه: یافتن راه، روان شدن در راه.
پر کردن چاه از اشک: کنایه ای اغراق آمیز از گریستن بسیار است.
قاصد با نامه محبوب روان شد و آرزوی تو ای کبوتر که پیام آوری از جانب معشوق بوده نصیب دیگری شد، حسرت خوردن و بسیار گریستن بی فایده است. معمول است که کبوتران در چاه مأوا می گیرند.
۱۹۹– معنی بیت: در راه وفا اگر بی وفایی کنی هیچ عذری پذیرفته نیست پس با امید پذیرفته شدن عذرت در این راه قدم نگذار بلکه به اخلاقیّات پایبند باش و وفاداری پیشه کن.
۲۰۰– معنی بیت: دل من مانند صورت زیبارویان باصفا و زیباست و این گونه به نظر می رسد که وجود مرا از آب و آینه که صفابخش است سرشته اند، بدین سبب دارای زیبایی روح و دل گشته ام.
۲۰۱– معنی بیت: چنان اسیر فکر و خیال و آرزوی گیسوی یار شده ام که گویی جز زنجیر گیسوی او منزل و مأوایی ندارم.
۲۰۲– معنی بیت: از بس که در فکر و خیال چهره زیبای او فرو رفتم [در این خیال عمرم به سر آمد.] و مدفون خاک شدم، سزاست اگر گل خورشید از خاکم بروید.
۲۰۳– در آفتاب افکندن: قرار دادن چیزی در مقابل آفتاب تا در معرض نور قرار گیرد.
اشاره دارد به این باور دینی که آفتاب تطهیردهنده اشیاء نجس است.
۲۰۴– معمول است که هر کس رو به آفتاب برود چشمش دچار خیرگی می شود و دیگر به راحتی قادر به دیدن نخواهد بود.
۲۰۵– موهوم: توهّم شده . خیال شده . تصوّرشده . گمان شده . || هرچیزی که وجود خارجی نداشته باشد. (ناظم الاطباء(
سراب: زمین صاف و هموار که در اثر گرمای زیاد، از فاصله دور به نظر آب می نماید. (فرهنگ فارسی معین)
معنی بیت: همانطور که عکس آیینه در سراب که عبارت از وجود آیینه است غرق می شود و آن در واقع آب نیست بلکه ظاهراً آب است؛ هستی موهوم تو نیز این چنین است که حقیقی نیست و تو آن را به غلط هستی پنداشته ای.
۲۰۶– معنی بیت: از شدّت گرمای آفتاب محشر دامن تر و آلوده من که نشان گناهکاری است همچون ابر رحمت در حقّ گناهکاران شد.
مفهوم بیت: بیانگر شدّت گناه کاری است.
۲۰۷– تشبیه سایه به فرش از جهت گسترده شدن آن روی زمین پذیرفتنی است و چون وجود سایه به واسطه آفتاب آشکار می شود به همین علّت به آفتاب فرّاش سایه گفته است.
دو پارادوکس زیبا در بیت مشهود است.
۲۰۹– الفاظ و کتاب و خامه با هم تناسب دارند.
۲۱۰– سیاه کاسه: کنایه از خسیس ، بخیل.
۲۱۱– خامی : بی تجربگی، پخته و خام تضاد دارند.
۲۱۲– مفهوم کلی بیت: تاکید بر بی تعلّقی و تجرید.
۲۱۳– گل: در اینجا به معنی داغ بسیار ، خال ها و لکّه های رنگی در یک زمینه مشخّص.
گل چشم: سفیدی کوچک که بر سیاهی پیدا آید. (غیاث ). داغی که در سیاهی چشم گل کند. (آنندراج.(آنچه به صورت آبله از چشم بیرون می آید و منجر به نابینایی می شود .
معنی بیت: دختر رز از نگاه گرم آفتاب محجوب و مستور می شود کاش قطعه ابری پیدا شود تا گل چشم آفتاب شود و سبب کوری و نتابیدنش شود. بدین ترتیب با پنهان شدن آفتاب در برابر ابر باده نوشی میسر می شود.
۲۱۴– پان: اسم هندی تنبول است . تامبول . تامول . تنبول . تنبُل . شاه صینی . (دمشقی). و آن برگی باشد از قسمی فلفل که آنرا در هندوستان با آهک و فوفل خایند تا لب ها را سرخ گرداند. (برهان ). مخلوطی از تانبول و فلفل و توتون که هندوان در دهان گیرند و آب آن بیرون کنند. معجونی از برگ تانبول و آهک و فوفل که هندوان همیشه در دهان دارند و آب آن بیرون کنند : در این حکم چنان مستقیم شد که خوطان را قدرت خوردن پان نبود تا به سوار شدن چه رسد. (تاریخ فیروزشاهی ).» ( دهخدا، ۱۳۸۵: ۵۵۰) «برگی باشد که آن را در هندوستان با آهک و فوفل خورند تا لب­ها را سرخ گرداند. » (برهان قاطع، ۱۳۶۲: ۳۶۰)
آب دادن: کنایه از پروردن.
معنی بیت: محبوبان زیباروی هند آن چنان با رغبت تمام پان می خورند،گویی پانی که می خورند از خون عشّاق پرورش یافته است .
مفهوم بیت: تمایل معشوق به هلاک شدن عاشق.
۲۱۵– فانوس حباب به سبب تر دامنی از نور شمع هیچ بهره ای نمی برد.
۲۱۶– به خواب دیدن چیزی : کنایه مبالغه آمیز است از نایاب بودن آن چیز.
سواد( سیاهی) و بیاض( سفیدی) تضاد دارند.
۲۱۷– معنی بیت: در فصل بهار کسی که ساغرش خالی از شراب است مانند نرگس سرش را از خجالت بالا نمی آورد .
زیبایی گل نرگس در این است که سر افکنده باشد.
۲۱۸– موج حصیر: کنایه از سطح ناصاف حصیر بافته شده که دارای پیچ و شکن و چین خوردگی است.
معنی بیت: زاهد به درجه ای از بی آبرویی رسیده است که از شومی قدمش موج آب دریا به موج حصیر تبدیل می شود؛ یعنی، بر خلاف عادت و انتظار ، دریا به خشک می شود .
مفهوم بیت: مبالغه در خشکی زهد زاهد.
۲۱۹– رباب : نام سازی است تاردار که نام دیگرش طنبور (تنبور) است . (فرهنگ نظام ) از آلات موسیقی زهی ، مانند طنبور که با دست یا آرشه نواخته می شود.( فرهنگ فارسی معین ( دهخدا، ۱۳۷۳: ۱۰۴۵۵)
رشته گلدسته عیش شدن: واسطه عیش گشتن.
۲۲۰– سرد مهری: بی الفتی و نامهربانی.
۲۲۱– نشئه: سرخوشی ، حالت خوشی و کیفی که بر اثر استعمال مواد مخدر یا مشروبات الکلی به وجود می آید. ( دهخدا، ۱۳۷۳: ۱۹۸۸۳)
ای غنی، همین که بیخودی و بیهوشی از شراب خواران دفع شد ، عقل ما هم مثل نشئه در شراب محو و پنهان شد .
مفهوم بیت: شراب نوشی واسطه هوشیاری است.
۲۲۳– به زمین نرسیدن پا : کنایه از داشتن شوق بسیار و کمال خوشی.
۲۲۴– آتش به زیر پا بودن: کنایه از بسیار مضطرب و بیقرار بودن.
۲۲۵– به رنگ: ادات تشبیه به معنای به مانند.
جای گرم شدن بلبل در آشیان: کنایه از آشیان نشینی یا تخم گذاشتن بلبل است .
معنی بیت: وقتی گل، بلبل را آشیانه نشین یافت برای محفوظ داشتن خود را ازچمن بیرون رفت ؛ اشاره دارد به ایام خزان و عدم توجه گل به خاطر بی پروایی و بی توجهی بلبل به آن .
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

۲۲۶– دمیدن: کنایه از ظاهر شدن.
۲۲۷– خنده گل: استعاره مکنیه (تشخیص) از شکفتن گل.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[دوشنبه 1401-04-13] [ 07:41:00 ب.ظ ]




مبحث اول:جایگاه حقوقی اقامتگاه شرکتهای خارجی در حقوق ایران و طریق ثبت آنها
بدون شک همگی اذعان داریم که فراگیری مباحث شکلی بدون دانستن قواعد ماهوی آن اگر غیرممکن نباشد، لااقل نامأنوس و غیرمفهوم است.از این جمله حقوق ثبت شرکتها و مالکیت صنعتی است. و برای درک این مفهوم ،در این مبحث در قالب دو گفتار به ارائه جایگاه حقوقی اقامتگاه شرکتهای خارجی در حقوق ایران و طریق ثبت آنها می پردازد .

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

گفتار اول:اقامتگاه شرکتهای تجاری خارجی در حقوق ایران
گفتار دوم: نحوه ثبت شرکت خارجی در ایران و فعالیت آها
گفتار اول : اقامتگاه شرکتهای تجاری خارجی در حقوق ایران
بند اول : شرکتهای خارجی و قانون اساسی
در ارتباط با فعالیت شرکتهای خارجی در ایران پس از انقلاب اولین قانونی که به ذهن متبادر می شود اصل ۸۱ ق.ا است که مقرر می دارد: دادن امتیاز تشکیل شرکتها و موسسات در امور تجاری و صنعتی و کشاورزی و معادن به خارجیان مطلقاً ممنوع است!
پس سوال اینجاست که چگونه می توان اصولاً درباره ثبت شرکتهای خارجی صحبتی نمود و تعارض میان این اصل و واقعیت وجود شرکتهای خارجی در ایران و یا به عبارتی نیاز اقتصادی ایران نسبت به فعالیت این شرکتها چگونه قابل جمع است؟
فی الواقع شرکت های خارجی با وجود پیروزی انقلاب و انکار مصرف گرایی و غرب زدگی و جلوگیری از سلطه بیگانگان، باز هم میل شدیدی برای حضور در ایران و مشارکت در این بازار بزرگ و رقابت در سرمایه گذاری و تحصیل سود داشتند و احتمالاً سران حکومت نیز به این نکته رسیده بودند که فعالیت صحیح این شرکتها می تواند متضمن نفع اقتصادی و تعامل با دنیای خارج گردد اما با وجود اصل ۸۱ ق.ا چگونه ممکن بود از این مواهب هر دو طرف بهره مند گردند؟
احتمالاً این سؤال یا سؤالاتی از این دست بود که به ذهن شهید رجایی نخست وزیر وقت نیز رسید و باعث شد که وی طی نامه ای به شورای نگهبان مراتب را سؤال نماید که آن شورا نیز در نظریه مورخ ۲/۲/۱۳۶۰ خود اعلام داشت: شرکتهای خارجی که با دستگاه های دولتی ایران قرارداد قانونی منعقد نموده اند می توانند جهت انجام امور قانونی و فعالیتهای خود در حدود قراردادهای منعقده طبق ماده ۳ قانون ثبت شرکتها به ثبت شعب خود در ایران مبادرت نمایند و این امر با اصل قانون اساسی مغایرتی ندارد. [۸۵]
به این ترتیب اولین گام در راه شناسایی شرکت های خارجی پس از انقلاب با معیار ماده ۳ ق. ث. ش که مصوب ۱۳۱۰ یعنی ۴۷ سال قبل از انقلاب بود برداشته شد. این روال پیش از انقلاب نیز مرسوم بود و ثبت شرکتهای خارجی و شعب یا نمایندگیهای آنها بر اساس همین ماده ۳ و اصلاحات بعدی و رعایت مواد ۴ تا ۹ همان قانون و همچنین مادتین ۱ تا ۲۴ نظامنامه اجرای قانون ثبت شرکتها صورت می گرفت. اما شرط قرارداد با یکی از وزارتخانه ها و سازمانهای دولتی نیز به آن اضافه گردید.
نکته گفتنی در نظریه شورای نگهبان استعمال لفظ ثبت شعبه شرکت خارجی است که تقریباً با همین مضمون در ماده ۳ ق. ث. ش نیز وجود دارد. اما جالب است که در حقوق ایران ثبت شرکت خارجی یک چیز است و ثبت شعبه و نمایندگی چیز دیگر و از لحاظ شکلی و ارائه مدارک نیز متفاوتند و حتی برای ثبت شرکت بدون ثبت شعبه یا نمایندگی نیز تصدیق جداگانه اعطاء می گردد.
شاید بتوان گفت اصولاً شرکت و شعبه یا نمایندگی آن آثاری دارند که لازم و ملزوم یکدیگرند و یکی بدون دیگری معنی ندارد و نظریه شورای نگهبان با تأکید بر لفظ ثبت شعبه بطور عام ناظر بر ثبت شرکت و نمایندگی نیز می باشد.
از طرفی چنانچه بخواهیم بحث های نظری را تعمیق بخشیم به نظر اینجانب می توانیم بگوییم ثبت شرکت خارجی که در مملکتی دیگر و وفق مقررات کشور متبوع انجام گردیده بی معنی است مگر آنکه نسبت به آن در حقوق ایران معنایی مترادف حکم اعلامی قایل باشیم. چرا که این نهاد حقوقی قبلاً به ثبت رسیده یعنی شخصیت حقوقی بیگانه وفق مقررات کشوری دیگر تشکیل و ثبت گردیده، پس ثبت مجدد آن در ایران و اعطای تصدیق بدون آنکه شعبه یا نمایندگی آن ثبت گردد نمی تواند معنایی جز صدور حکم اعلامی داشته باشد.
اما ثبت شعبه و نمایندگی به معنای ایجاد نهاد و تأسیس شخصیت حقوقی دیگری است که هر چند نشأت گرفته از نام و سیاستهای شرکت اصلی است اما بدیع التأسیس است و ثبت آن از آنجا که در ایران صورت گرفته، منطقی است و چون به ناچار ثبت شرکت اصلی را مترادف حکم اعلامی انگاشتیم لاجرم ثبت شعبه و نمایندگی را با شرایط ملحوظ می توانیم مترادف با حکم تأسیسی دانسته و تصدیق صادره مربوط به این امر را این چنین بنامیم. وگرنه توجیه ثبت مجدد یک عمل حقوقی که ای بسا در جزئیات با قوانین ایران همخوانی نداشته باشد دارای چه معنایی است؟ همانند آنکه دو نفر خارجی در مملکت خود و بنا بر قوانین خود ازدواج نمایند و چنانچه بخواهند درایران اقامت گزینند آنها را وادار به ازدواج مجدد کنیم و یا تصدیقی مبنی بر ازدواج آنان در کشور متبوعشان صادر کنیم!
حال چنانچه این ازدواج مورد دعوا قرار گیرد و وفق مقررات کشور متبوع و احاله دادگاه ایرانی به خود، مورد رسیدگی در دادگاه صلاحیت دار ایران قرار گیرد، حکم صادره نسبت به صحت ازدواج زوجین آیا جز حکم اعلامی خواهد بود؟ [۸۶]
فواید تعیین اقامتگاه شرکت عبارتند از :
۱- هرگاه قانون برای تاسیس شرکت در محلهای خاص ( مثل مناطق آزاد تجاری ) تسهیلاتی (از جمله تسهیلات مالیاتی ) معین کرده باشد، اثبات وقوع اقامتگاه شرکت در این محلها مزایایی دارد.
۲- اقامتگاه شرکت معین میکند که شرکت تابعیت چه کشوری را دارد.
۳- دادگاه صلاحیتدار برای صدور حکم ورشکستی شرکت، دادگاه محل اقامت خود شرکت است ( ماده ۴۱۳ قانون تجارت ): برای صدور حکم ورشکستگی شرکت، طلبکاران فقط باید به دادگاه محل اقامت شرکت مراجعه کند .
۴- برای اقامه دعوا علیه شرکت نیز طلبکااران علی الاصول می توانند دادگاهی مراجعه کنند که اقامتگاه شرکت را مورد بررسی قرار می دهیم .
به موجب ماده ۵۹۰ قانون تجارت : اقامتگاه شخص حقوقی محلی است که اداره شخص حقوقی در آنجاست .ونظراکثر حقوقدانان ایرانی اینست و حتی اگر با تامل بیشتر بنگریم ماده اول قانون ثبت شرکتها (مصوب ۱۳۱۰) مقررکردهر شرکتی که در ایران تشکیل شود و مرکز اصلی آن در ایران باشد ایرانی است از تعریف قانون ثبت شرکتها می توان نتیجه گرفت که قانون گذار مرکز اصلی واقامتگاه را یکی دانسته و به عبارت دیگر ، اقامتگاه شرکت و محل اصلی آن یکی است.اما بر این اصل یک استثنا وارد است به عنوان مثال اگر شرکت شعبه داشته باشد وفق صراحت قانونی چنانچه باید علیه شرکت دعوایی طرح کرد به دادگاه محل اقامت شعبه شرکت مراجعه می شود.
و در مورد طرح دعوا علیه شرکت نکته ای است.
اصل این است دعوا باید در اقامتگاه شرکت طرح شود، مگر آنکه دعوا علیه شعبه مطرح می شود و اگرشعبه برچیده شده باشد می توان علیه شرکت در مرکز اصلی آن مطرح شود.
نکته مهمتراین است هر گاه موضوع دعوا شرکت بر اساس قرارداد باشد، اقامتگاه معین شده در قرارداد ملاک قرار می گیرد نه اقامتگاه ( مرکز اداره شرکت) . یعنی اگرضمن قرار دادی طرفین معامله یا یکی از آنها برای اجرای تعهدات حاصله از آن معامله، محلی غیر از اقامتگاه حقیقی خود انتخاب کرده باشد، نسبت به دعاوی راجع به آن معامله همان محلی انتخاب شده است اقامتگاه او محسوب می شود[۸۷].
بند دوم:اقامتگاه شرکت تجاری در قانون مدنی ایران
– یکی از عوامل تشخیص و تقسیم جغرافیایی اشخاص، اقامتگاه است. چنان‌چه تابعیت نیز از جمله این عوامل به شمار می‌رود. اقامتگاه عبارت است از رابطه‌ای مادی و حقوقی که شخص را به محل معینی مرتبط می‌سازد.
به هر حال هر شخص بستگی به محلی دارد که در آن‌جا سکونت گزیده و خانواده، شغل، منافع و دیگر امور زندگی او در آن‌جا است. استقرار شخص در ان محل خاص، باعث نظم و ترتیب در روابط و اعمال حقوقی وی می‌گردد. در علم حقوق به این وضعیت اقامت می‌گویند و محل یاد شده، اقامتگاه نامیده می‌شود.
حقوق مدنی ایران برای هر فرد، محل اقامت مخصوصی تعیین کرده است که آن را محل اقامت قانونی گویند. اگر چه شخص مزبور در حقیقت و در عمل در آن محل نباشد. شخص ممکن است دارای چند محل سکونت باشد، امّا تنها یک محل است که زندگانی و امور مهم خود را در آن‌جا انجام می‌دهد، که آن را اقامتگاه گویند.
«اقامتگاه هر شخص عبارت از محلی است که شخص در آن‌جا سکونت داشته و مرکز مهم امور او نیز در آن‌جا باشد. اگر محل سکونت شخصی غیر از مرکز مهم امور او باشد، مرکز امور او اقامتگاه او محسوب می‌شود.» (مفاد ماده ۱۰۰۲ قانون مدنی)
بند سوم: اقامتگاه شرکتهای تجاری در قانون تجارت ایران
بر اساس قوانین موضوعه ، از تاریخ ثبت واجد شخصیت حقوقی می شوند ، اعم از اینکه شرکت خصوصی باشد یا دولتی یا ترکیبی از آنها. موسسات عمومی غیر دولتی ، موسسات غیر انتفاعی وغیر تجاری ، دولت ، موقوفات و نهادهای عمومی هر کدام بر اساس مقررات خاص خود، دارای شخصیت حقوقی هستند . برعکس ، شرکتهای مدنی فاقد شخصیت حقوقی و تابع اداره اموال مشاعی هستند. همینکه شخصیت حقوقی شکل گرفت ، آن شخص واجد حق داشتن اموال و دیون و بطور کلی دارای حق و تکلیف می شود . دارای اهلیت تمتع می گردد و می تواند حقوق و تکالیفی مستقل و غیر از حقوق و تکالیف موسسین یا تشکیل دهندگان و صاحبان سهام و سرمایه آن داشته باشد .پس از تحقق عقد وقف ، بر اساس ماده ۳ قانون تشکیلات و اختیارات سازمان حج و اوقاف و امور خیریه ، موقوفه شخصیت حقوقی پیدا می کند و حسب مورد متولی یا سازمان اوقاف (در صورت نداشتن متولی یا مجهول التولیه بودن ) نماینده آن شخص حقوقی می باشند.
الف -نمایندگان اشخاص حقوقی: در اشخاص حقوقی حقوق عمومی ، رئیس هر دستگاه ، نماینده قانونی آن دستگاه محسوب می شود و بالاترین مقام اجرائی دستگاه به افراد پایین دست تفویض اختیار و نمایندگی می کند. در اینجا این بحث مطرح می شود که : آیا دولت به طور کلی یک شخص حقوقی است ؟ وزراتخانه ها و ارگانهای تحت نظر دولت، حسب مورد ، نمایندگان دولت هستند یا اینکه هر یک از وزارتخانه ها و ادارات ، خود شخصیت حقوقی مستقل دارند؟ به عنوان مثال : آیا وزارت آموزش و پرورش و وزارت جها د کشاورزی دو شخصیت مستقل حقوقی محسوب می گردند؟ یا هر دو ،نمایندگان یک شخص حقوقی یعنی دولت، با تفکیک وظایف حسب مورد، هستند؟ اگر پیکره کلی دولت را یک شخص حقوقی و وزارتخانه ها و ادارات و به طور کلی دستگاه های اجرائی زیر مجموعه هر کدام را ، در حدود وظایف ، یک نماینده دولت تلقی نمائیم ، اصولاٌ معاملات دستگاه های زیر مجموعه با همدیگر و طرح دعوای این دستگاه ها بطرفیت همدیگر مواجه با اشکال می شود[۸۸] . زیرا، نمایندگان یک شخص نمی توانند هر کدام به نمایندگی از شخص مزبور با دیگری ، با همین عنوان ، معامله کنند . مثلاٌ نمی شود شخص حقیقی ملک خودر ا به خود بفروشد ولو اینکه توسط یک وکیل خود فروشنده وتوسط وکیل دیگر خود خریدار باشد. طرح دعوای یک شخص علیه خودش نیز وجاهتی ندارد ولو اینکه نماینده یک شخص علیه موکل خود با نمایندگی ووکالت دیگری طرح دعوی کرده باشد . در نتیجه، به نظر می رسد باید برای هر یک از دستگاه های اجرائی زیر مجموعه دولت ، قائل به شخصیت حقوقی مستقل باشیم تا چنین مشکلاتی ایجاد نگردد . در اشخاص حقوقی حقوق خصوصی ، تعیین نماینده شخص حقوقی مطابق اساسنامه ای است که آن شخص حقوقی بر طبق آن تشکیل شده است .در شرکتهای تجاری ، بر اساس مقررات ، شرکت دارای مجمع عمومی است که در مورد مسائل مهم مثل تغییرات اساسنامه وافزایش و کاهش سرمایه و انحلال یا بقاء شرکت تصمیم گیری می کند . همچنین مجمع عمومی ، مدیران را برای مدت معین انتخاب می نماید و به تراز مالی سالیانه رسیدگی می کند و بازرسانی را برای نظار ت بر اعمال هیأت مدیره تعیین می نماید. مجمع عمومی نماینده شرکت تجاری نیست بلکه اجتماع صاحبان سهام است. به عبارت دیگر ، مجمع عمومی تجمع افکار سهامداران است نه نماینده سهامداران یا شخص حقوقی . مجمع عمومی از کلیه صاحبان سهام تشکیل می گردد و در صورت عدم حضور تمام سهامدران ، با آن تعداد از سهامداران حاضر که نصاب قانونی را داشته باشد تشکیل می گردد . در آن صورت ، چنانچه تمام سهامداران از وقت جلسه مجمع عمومی مطلع باشند ، یا به طریق قانونی مقرر در اساسنامه ، برای اطلاع سهامداران از وقت جلسه مجمع عمومی اطلاع رسانی شده باشد ، فرض بر این است که اعضاء غایب با اطلاع از وقت و دستور جلسه ، اسقاط حق حضور کرده اند . به همین سبب ، چنانچه تعداد حاضرین به حداقل نصاب مقرر در اساسنامه و قانون برسد ، جلسه رسمیت می یابد و معیار تصویب موضوعات مطروحه اکثریت لازم از آراءحاضر در جلسه است .در این حالت ، مجمع عمومی خود صاحبان سهام هستند که برای موضوعات مطروحه تصمیم می گیرند و مجمع عمومی ، نماینده شرکت محسوب نمی گردد . به عبارت دیگر ، مجمع عمومی اصیل است نه نماینده. مجمع عمومی افرادی را به عنوان اعضاء هیأت مدیره انتخاب میکند و هیأت مدیره لااقل یک شخص حقیقی را جهت انجام امور اجرائی به سمت مدیرعاملی انتخاب می کند در نتیجه ، هیأت مدیره یا مدیر عامل ، حسب مورد ، نماینده قانونی شخص حقوقی محسوب می گردند .اعضاء هیأت مدیره ممکن است اشخاص حقوقی باشند ، در آن صورت شخص حقوقی که به عنوان عضو هیأت مدیره انتخاب شده یک نفر شخص حقیقی را به نمایندگی دائمی خود جهت انجام وظایف مدیریت معرفی می نماید. هیأت مدیره باید لااقل یک شخص حقیقی را به مدیریت عامل انتخاب نمایند . حدود اختیارات مدیر عامل و مدت مأموریت او را هیأت مدیره تعیین می کند (۱- ماده ۱۱۰ لایحه اصلاح قسمتی از قانون تجارت ۲-ماده ۱۲۴ لایحه اصلاح قسمتی از قانون تجارت ماده ۱۰۷ لایحه اصلاح قسمتی از قانون تجارت مقرر می دارد : « شرکت سهامی به وسیله هیأت مدیره که از بین صاحبان سهام انتخاب شده وکلاٌیا بعضاٌ قابل عزل می باشند اداره خواهد شد . .. .» پس ، بدین ترتیب ، هیأت مدیره نماینده قانونی شرکت است . .. ..» ماده ۱۱۸ لایحه یاد شده تمام اختیاراتی که برای اداره امور شرکت لازم است را ، جز آنچه به موجب مقررات قانون در صلاحیت مجمع عمومی قرارداده شده ، برای هیأت مدیره قایل شده است . ماده ۱۲۵ قانون مزبور مقرر داشته : « مدیر عامل در حدود اختیاراتی که توسط هیأت مدیره به او تفویض شده است نمایند ه شرکت محسوب و از طرف شرکت حق امضاء دارد . » در نتیجه ، هیأت مدیره ، نماینده قانونی شرکت محسوب می گردد و حق واگذاری اختیارات به مدیر عامل را نیز دارد . مدیر عامل نیز در همان حدودی که هیأت مدیره به او اختیار داده نماینده قانونی شرکت محسوب است . [۸۹]
از مطالب فوق الذکرکه بگذریم در تقابل میان مرکز اصلی شرکت و شعبه و نمایندگی آن است که مباحثی چون اقامت و تابعیت شرکت نمود می نماید.
اصولاً تردیدی نیست که هرگاه صحبت از شرکت های خارجی پیش می آید نمی توان این عبارت را از مفاهیمی چون اقامتگاه و تابعیت منفک نمود. در بحث اقامتگاه تعارضی مشهور میان مواد ۵۹۰ ق.ت و ۱۰۰۲ ق.م و همچنین ۲۲ ق.آ.د.م است که هر کدام تعریفی را بعنوان اقامتگاه شخص حقوقی در نظر دارند.
ماده ۵۹۰ ق. ت مقرر می دارد: اقامتگاه شخص حقوقی محلی است که اداره شخص حقوقی در آنجاست.
ماده ۱۰۰۲ ق. م اشعار دارد: اقامتگاه اشخاص حقوقی مرکز عملیات آنها خواهد بود.
از سوی دیگر ماده ۲۲ ق. آ. د. م اجمالاً مقرر می دارد: دعاوی مربوط به ورشکستگی و . . . در دادگاه صلاحیت دار مربوط به مرکز اصلی شرکت اقامه می گردد.
همانطور که حتماً می دانید درباره موارد فوق بین حقوقدانان اختلاف نظر وجود دارد. بطور خلاصه می توان گفت برخی ماده ۱۰۰۲ ق. م را بعلت موخرالتصویب بودن ناسخ ماده ۵۹۰ ق. ت می دانند. و همانند دکتر اسکینی ماده ۲۲ آ. د. م را اصولاً در تعیین اقامتگاه فاقد صلاحیت می دانند. اما این نظر نمی تواند صحیح باشد چرا که نسخ قانون خاص سابق توسط قانون عام لاحق مقدور نیست و خلاف قاعده است این نظر مورد تأیید دکتر اسکینی نیز می باشد و ایشان فقط قایل به عدم صلاحیت قانون آیین دادرسی مدنی در این باره می باشند. برخی دیگر مثل دکتر نصیری ماده ۵۹۰ ق. ت را مربوط به اقامتگاه اداری و ماده ۱۰۰۲ ق. م را مربوط به اقامتگاه مدنی می دانند. نظر ایشان نیز به نظر صحیح نمی رسد چرا که نص صریح ذیل ماده ۱۰۰۲ ق. م اشعار دارد اقامتگاه اشخاص حقوقی مرکز عملیات آنها می باشد. و از آنجا که قانون مدنی قانون عام است لذا عبارت اشخاص حقوقی نیز باید در معنای عام آن موردنظر قرار گیرد که شامل اشخاص اداری و اشخاص حقوقی شرکتهای تجاری، اشخاص حقوقی شرکتهای مدنی، اشخاص حقوقی حقوق خصوصی، اشخاص حقوقی حقوق عمومی . . . خواهد بود.
از سوی دیگر دکتر امامی و دکتر کاتوزیان معتقدند این عبارات با یکدیگر تعارضی ندارند یعنی عبارت (مرکز عملیات) موضوع ماده ۱۰۰۲ ق. م و (مرکز اداره) موضوع ماده ۵۹۰ ق. ت و (مرکز اصلی شرکت) موضوع ماده ۲۲ آ. د. م را مترادف یکدیگر می دانند و می فرمایند منظور قانونگذار از بکار بردن این عبارت یکی است و بکار بردن الفاظ متفاوت مؤید تعارض معنی نیست. به نظر می رسد این نظر نسبت به انظار دیگر بیشتر مقرون به واقعیت است و چنانچه آن را بپذیریم توانایی آن را دارد که قاطع بحث باشد و یقیناً نظر قانونگذار را نیز تأمین می نماید. [۹۰]
به نظر اینجانب با در نظر گرفتن اینکه بحث ما مربوط به شرکتهای تجاری است یعنی به عبارتی موضوع تجاری است و همانطور که گفته شد ماده ۵۹۰ ق. ت نیز نسخ نشده است لذا تعریف قانون تجارت را مبنا گرفتن اولی است. پس اقامتگاه شرکت خارجی مرکز اداره عملیات آن می باشد.
تابعیت شرکت خارجی
اما اینکه چرا بحث اقامتگاه چنین حائز اهمیت است؟ زیرا توجه به این نکته لازم است که در اکثر کشورها اقامتگاه شرکت مبنای تعیین تابعیت شرکت نیز می باشد. در همین راستا برخی شرکت ها برای فرار از مقررات سخت دولت متبوع خود، در اساسنامه شرکت، کشوری را بعنوان اقامتگاه شرکت معرفی می کنند که مقررات آسانتری در مورد شرکت ها دارد و یا اقدام به تأسیس یک مرکز اصلی تصنعی در کشور دیگر می کنند. در ایران قانون خاصی برای جلوگیری از این تقلب وجود ندارد لیکن در بعضی کشورها مثل آمریکا و فرانسه، رویه قضایی اقدامات مؤثری درباره تعیین اقامتگاه واقعی به موقع اجرا درآورده است.
اما در مبحث تابعیت شرکت، مادتین ۵۹۱ ق. ت و ۱ ق.ث.ش مصرحاتی دارند:
ماده ۵۹۱ ق. ت اشعار دارد: اشخاص حقوقی تابعیت مملکتی را دارند که اقامتگاه آنها در آن مملکت است. یعنی معیار تابعیت در ماده ۵۹۱ ق. ت فقط اقامتگاه شرکت است در صورتی که ماده یک ق.ث.ش مقرر می دارد: هر شرکتی که در ایران تشکیل و مرکز اصلی آن در ایران باشد شرکت ایرانی محسوب است. یعنی دو معیار، معیار تابعت شرکت است، تشکیل شرکت و وجود مرکز اصلی در کشور متبوع.
جهت حل تعارض طبق روال معمول، نظرات مختلف حقوقدانان بررسی می گردد.
گروهی مثل دکتر اسکینی معتقدند قانون تجارت به علت موخرالتصویب بودن بر قانون ثبت شرکتها ناسخ آن است استناد آن را نیز خاص بودن هر دو قانون می دانند. اما باید گفت موضوع ماده ۵۹۱ ق. ت اشخاص حقوقی اعم از اشخاص حقوقی حقوق خصوصی و اشخاص حقوقی حقوق عمومی است ولی ماده ۱ ق. ث. ش فقط راجع به ثبت شرکتها می باشد.
پس ماده ۵۹۱ ق. ت نسبت به ق. ث. ش عام می باشد و لذا طبق قاعده، قانون عام لاحق ناسخ قانون خاص سابق نیست. [۹۱]
از طرفی برخی عنوان می کنند قانون ثبت شرکتها فقط مربوط به تعیین تابعیت کشورهای ایرانی است که این نظر می تواند صحیح باشد چون لفظ شرکت ایرانی در آن لحاظ شده، همچنین در بحث تابعیت نباید مسئله تعارض قوانین را از نظر دور داشت چرا که تابعیت بحثی بین المللی است و کاملاً مشخص است ماده ۵۹۱ ق. ت متضمن قاعده حل تعارض می باشد. یعنی به عبارتی از نظر قواعد حل تعارض ایران، اشخاص حقوقی تابع مملکتی محسوب می شوند که اقامتگاه آنها در آن کشور مستقر می باشد. پس با توجه به مراتب فوق حاکم قرار دادن ماده ۵۹۱ ق. ت صحیح تر است البته نه به دلیل دکتر اسکینی که به سبب موخرالتصویب بودن آن را حاکم می داند بلکه به دلیل همخوانی ماده با قاعده حل تعارض.
به هر حال در حقوق ایران با بهره گرفتن از مفهوم مخالف ماده یک ق. ث. ش و تلفیق آن با ماده ۵۹۱ ق.ت نتیجه گرفته شده: اگر شرکت در خارج تشکیل شده و مرکز اصلی اش در خارج باشد خارجی است و در این صورت طبق ماده ۵۹۱ ق. ت شرکت تابع کشوری است که مرکز اصلی آن در آنجا واقع است.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 07:41:00 ب.ظ ]




حدیث آورده شده، عبارت است از : «إِنَّ اللَّهَ اخْتَارَکُمْ وَ فَضَّلَکُمْ وَ طَهَّرَکُمْ وَ جَعَلَکُمْ أَهْلَ بَیْتِ نَبِیِّهِ وَ اسْتَوْدَعَکُمْ‏ عِلْمَهُ‏ وَ أَوْرَثَکُمْ کِتَابَهُ وَ جَعَلَکُمْ تَابُوتَ عِلْمِهِ وَ عَصَا عِزِّهِ وَ ضَرَبَ لَکُمْ مَثَلًا مِنْ نُورِهِ‏ وَ عَصَمَکُمْ مِنَ الزَّلَلِ وَ آمَنَکُمْ مِنَ الْفِتَنِ فَتَعَزَّوْا بِعَزَاءِ اللَّهِ فَإِنَّ اللَّهَ لَمْ یَنْزِعْ مِنْکُمْ رَحْمَتَهُ وَ لَنْ یُزِیلَ عَنْکُمْ نِعْمَتَهُ». [۳۳۹]همانا خدا شما را برگزیده و برترى داده و پاک نموده وخانواده پیغمبرش قرار داده و علم خود را به شما سپرده، و کتاب خود را به شما به ارث داده و شما را صندوق علم و عصاى عزتش ساخته، و از نور خود براى شما مثل زده و شما را از لغزش محفوظ داشته­ واز فتنه‏ها ایمن ساخته­ پس شما با دلدارى خداتسلیت­­یابید،زیراخدا رحمتش را از شما باز نگرفته، و نعمتش را زایل نفرموده است.‏
علامه براین­عقیده است،که کلمه” تابوت” به معناى صندوق است و این کلمه به طورى که گفته‏اند، صیغه فعلوت از ماده” توب” است، و توب به معناى رجوع است و اگر صندوق را تابوت گفته‏اند، براى این است، که صاحبش همواره و پى­درپى به سراغ او مى‏رود، و به آن رجوع مى‏کند.[۳۴۰]
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

مولف دراطیب­­البیان آورده است،که تابوت صندوقى بوده، که ودایع انبیا در آن بوده است.[۳۴۱]

۳-۱۵-رسخ

طریحی بیان کرده است، که “رسخ یرسخ” به معنای ثابت شدن و استواری درموضع وجایگاهی است.[۳۴۲] در ذیل این واژه آیه­­ی آورده شده،عبارت است از:
«هُوَ الَّذِی أَنْزَلَ عَلَیْکَ الْکِتابَ مِنْهُ آیاتٌ مُحْکَماتٌ هُنَّ أُمُّ الْکِتابِ وَ أُخَرُ مُتَشابِهاتٌ فَأَمَّا الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ زَیْغٌ فَیَتَّبِعُونَ ما تَشابَهَ مِنْهُ ابْتِغاءَ الْفِتْنَهِ وَ ابْتِغاءَ تَأْوِیلِهِ وَ ما یَعْلَمُ تَأْوِیلَهُ إِلاَّ اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ یَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ کُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنا وَ ما یَذَّکَّرُ إِلاَّ أُولُوا الْأَلْبابِ» (آل عمران/۷ )« اوست کسى که این کتاب [قرآن‏] را بر تو فرو فرستاد؛ پاره‏اى از آن آیات محکم [صریح و روشن‏] است؛آنها اساس کتابند و [پاره‏اى‏] دیگر متشابهاتند[که تاویل‏پذیرند]؛ اما کسانى که دردلهایشان انحراف است، براى فتنه‏جویى و طلب تاویل آن [به دلخواه خود] از متشابه آن پیروى مى‏کنند، با آنکه تاویلش را جز خدا و ریشه‏داران دردانش کسى نمى‏داند؛[آنان که‏] مى‏گویند:«ما بدان ایمان آوردیم همه [چه محکم و چه متشابه‏] از جانب پروردگار ماست»و جز خردمندان کسى متذکر نمى‏شود».
حدیث آورده شده، در این قسمت عبارت است از: عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام)قَالَ‏ الرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْأَئِمَّهُ مِنْ بَعْدِهِ. [۳۴۳](علیه السلام).
هم چنین حدیث دیگری ذیل آیه آمده است،که عبارت است از:عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام)قَالَ‏ نَحْنُ‏ الرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ وَنَحْنُ نَعْلَمُ تَأْوِیلَه[۳۴۴].از ابی عبدالله(علیه السلام) نقل شده، که فرمود:راسخون درعلم ما هستیم و ما تاویل آن رامی دانیم.
راغب براین باور است، که”رُسُوخ‏ الشّی‏ءِ”یعنى ثابت شدن و استوار ماندن آن چیز در نهایت پایدارى.[۳۴۵]
طبرسی­براین­باوراست،­که­تفسیرمتشابهات­راجزخداوند­­­­­­­­وراسخان­درعلم­کسى نمى‏داندومرادازراسخان­کسانى‏اند،که­­دردانش­خویش ثابت و ریشه‏دار و متقن و محکم‏اند،و بیان­­­می- دارد،که در معنای راسخون درعلم دو قول گفته شده است؛اول اینکه راسخون به وسیله واو به اللَّه عطف شده است؛یعنى تفسیر متشابهات را جز خدا و راسخان درعلم کسى نمى‏داندو راسخان هستند،که آنها را دانسته‏اند، همه قرآن را مى‏دانستند،دوم:اینکه واو در راسخون به جاى عطف نبوده و اول کلام است، بنابراین منظور این است که، تفسیر متشابهات راجز خدا کسى­­­­­­نمى‏داند،بنابراین­­­اینان­مى‏گویندراسخون­­­­درعلم نیزتفسیر متشابهات را نمى‏دانند،چیزى که هست، همگى می گویند:ما به آنها ایمان داریم.[۳۴۶]

۳-۱۶-دبر

طریحی دراین قسمت، ذیل آیه:«وَ مِنَ اللَّیْلِ فَسَبِّحْهُ وَ أَدْبارَ السُّجُودِ» (ق/۴۰)« و پاره‏اى از شب و به دنبال سجود [به صورت تعقیب و نافله‏] او را تسبیح گوى».
حدیث ذیل راآورده است، که عبارت است از:« ازعَنْ زُرَارَهَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ (علیه السلام) قَالَ‏ قُلْتُ لَهُ‏ آناءَ اللَّیْلِ ساجِداً وَ قائِماً یَحْذَرُ الْآخِرَهَ وَ یَرْجُوا رَحْمَهَ رَبِّهِ‏ قَالَ یَعْنِی صَلَاهَ اللَّیْلِ قَالَ قُلْتُ لَهُ‏ وَ أَطْرافَ النَّهارِ لَعَلَّکَ تَرْضى‏ قَالَ یَعْنِی تَطَوَّعْ بِالنَّهَارِ قَالَ قُلْتُ لَهُ‏ وَ إِدْبارَ النُّجُومِ‏ قَالَ رَکْعَتَانِ قَبْلَ الصُّبْحِ قُلْتُ‏ وَ أَدْبارَ السُّجُودِ قَالَ رَکْعَتَانِ بَعْدَ الْمَغْرِب»‏[۳۴۷] در خدمت ابو جعفر باقر (علیه السلام) این آیه را تلاوت کردم، که مى‏گوید: «کسى که ساعات شب رادر سجده و قیام بسر مى‏برد، تا از کیفر آخرت در امان بماند، و رحمت پروردگارش را دریابد»؛ ابو جعفر گفت: این آیه به نافله شب تشویق مى‏کند؛من آیه دیگرى تلاوت کردم، که مى‏گوید: «و در ساعات روز هم خدا راتسبیح کن باشد،که به خواسته‏هایت برسى»؛ابو جعفر گفت: این آیه به نافله نیم روز فرمان مى‏دهد؛من­­­­آیه دیگرى­تلاوت­­­کردم، که مى‏گوید:«وبه­هنگام فرو رفتن ستارگان خداراتسبیح کن»؛ابوجعفر گفت: این آیه به نافله صبح اشاره مى‏کند؛من­آیه دیگرى خواندم، که مى‏گوید:«ودرپایان همه سجده‏ها،خدا را تسبیح کن»؛ ابوجعفر گفت: این آیه به دو رکعت نافله مغرب اشاره مى‏کند.
مولف دراطیب البیان، براین باور است، که« وَأَدْبارَ السُّجُودِ»به معنای نوافل شبانه روزى ظهر و عصروصبح قبل­الفریضه و مغرب و عشا بعد الفریضه و صلوه لیل و شفع و وتر یا مطلق اذکار در اوقات مذکوره، و« وَ أَدْبارَ السُّجُودِ» یعنى پى­­­­­درپى دردبر یکدیگراست.[۳۴۸]
علامه بیان داشته است،که معنای آن یعنى درپاره‏اى از شب تسبیح گو، که این نیز مى‏تواند با نمازهاى مغرب و عشاء منطبق باشد، وهم چنین بیان می­دارد، که کلمه” ادبار” جمع” دبر” است، و در عبارت است، از منتهى الیه هر چیز، البته منتهى الیه آن و ما بعدش و گویا مراد از آن تسبیح بعد از همه نمازها باشد،چون سجده در آخر هر رکعت از نماز است و قهرا با تعقیبات نمازهاى پنجگانه منطبق مى‏شود.[۳۴۹]
مولف درکتاب تبیین قرآن بیان داشته است، که ادبارجمع دبر، به معنای عقب است ومنظور از ادبار سجود، منظور بعد نماز است.[۳۵۰]
مولف در کتاب الوجیز بیان داشته است، که منظور از ادبار سجود، وتر آخر شب است.[۳۵۱]
هم چنین مولف، در کشاف براین نظر است،که منظور از ادبار سجود، تسبیح در آخر نماز و وسجده و رکوع که ازآن تعبیر به نماز می شود.[۳۵۲]
ادبار سجودیعنی، به دنبال آنکه سجده کردی وعبادت نمودی، با دلیل روشن به هنگام اجتماع مردم پروردگارت­را­تنزیه کن، تا باسجده­کردن،هدایت به دنبال سجده،بندگی برای توحاصل شود.[۳۵۳]

۳-۱۷-شجر

آیه­­ی آورده شده در این قسمت،عبارت است از:« وَ إِذْ قُلْنا لَکَ إِنَّ رَبَّکَ أَحاطَ بِالنَّاسِ وَ ما جَعَلْنَا الرُّؤْیَا الَّتِی أَرَیْناکَ إِلاَّ فِتْنَهً لِلنَّاسِ وَ الشَّجَرَهَ الْمَلْعُونَهَ فِی الْقُرْآنِ وَ نُخَوِّفُهُمْ فَما یَزِیدُهُمْ إِلاَّ طُغْیاناً کَبِیراً» (اسرا/۶۰) «و [یاد کن‏] هنگامى را که به­تو گفتیم:«به راستى پروردگارت برمردم احاطه دارد.» و آن رویایى را که، به­­تو نمایاندیم، و [نیز] آن درخت لعنت شده، در قرآن را جز براى آزمایش مردم قرارندادیم و ما آنان را بیم مى‏دهیم، ولى جز بر طغیان بیشتر آنها نمى‏افزاید».
حدیث آورده شده، عبارت است از : فَأَنْزَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِی کِتَابِهِ- وَ ما جَعَلْنَا الرُّؤْیَا الَّتِی أَرَیْناکَ إِلَّا فِتْنَهً لِلنَّاسِ وَ الشَّجَرَهَ الْمَلْعُونَهَ فِی الْقُرْآنِ‏ یَعْنِی بَنِی أُمَیَّهَ.[۳۵۴] در اینجا بود، که خداوند این آیه را فرستاد، که: «و آن خوابى را که به تو نمودیم و آن درخت نفرین شده در قرآن را جز براى آزمایش مردم نکردیم» و مراد از درخت ملعونه، بنو امیّه است.
علامه­براین باور­ است،که از­­این وحدت­سیاق برمى‏آید، که داستان رویا و شجره ملعونه، دو امرمهمى است، که یا به زودى در بشریت پیدا مى‏شود؛ ویا آنکه در ایام نزول آیات پیدا شده، و مردم را دچار فتنه نموده؛ و فساد را در آنان شایع ساخته و طغیان و استکبار را در آنان پرورش داده، ومعنای آیه این شد، که ما شجره ملعونه در قرآن را (که تو با معرفى ما آن را شناختى و در رویا پاره‏اى از فسادهایش را دیدى) قرار ندادیم، مگر فتنه براى مردم و بوته امتحانى که یک یک مردم، در آن آزمایش گردند، و ما به همه آنان احاطه داریم.[۳۵۵]
مولف در کتاب بحرالعلوم بیان داشته است،که منظور از شجره ملعونه در قرآن فتنه و امتحان و بلا است.[۳۵۶]
دربیان حدیث، معنای شجره ملعونه را بنی امیه دانسته است، این معنا، معنای های دیگری رادر خود، وآنچه به تبع آن می ­آید، مانند فساد را در بردارد، چراکه همه این امرها در بنی امیه نمایان ومشهود بوده است.

۳-۱۸ -ترب

مولف واژه ترب را به معنای فقرشدید و خاک نشینی بیان کرده است است[۳۵۷]. آیه­ی آورده شده،عبارت است از: «وَ یَقُولُ الْکافِرُ یا لَیْتَنی‏ کُنْتُ تُراباً »(نبا/۴۰) «وکافر گوید:کاش من خاک بودم».
حدیثی که در ذیل آیه­­­ی بالا آورده شده، عبار ت استاز:« قال یا لیتنی کنت ترابا یعنی من شیعه علی و ذلک قول الله عز و جل‏ و یقول الکافر یا لیتنی کنت ترابا[۳۵۸]
علامه براین باور است، که کافراز شدت­­­آن روز آرزوی خاک بودن می­­­­­­­­­کند؛چرا که خاک فاقد شعور و ادراک است، و اگر او نیز چنین بود، مجازات نمی­­­شد.[۳۵۹]
در این­آیه کافرآرزوی خاک بودن می­­­­کند،و در حدیث معنایی تفسیری برای آن میکند ومصداق آن را پیروان ولایت اما م علی (علیه السلام )می­داند.

۳-۱۹-نکث

مولف براین عقیده است،که واژه نکث به معنای شکستن عهد وپیمان می­­­باشد.[۳۶۰] آیه­­­ی بیان شده،عبارت است از: « وَ إِنْ نَکَثُوا أَیْمانَهُمْ مِنْ بَعْدِ عَهْدِهِمْ وَ طَعَنُوا فی‏ دینِکُمْ فَقاتِلُوا أَئِمَّهَ الْکُفْرِ إِنَّهُمْ لا أَیْمانَ لَهُمْ لَعَلَّهُمْ یَنْتَهُونَ » (توبه /۱۲)« واگر سوگندهاى خود را پس از پیمان خویش شکستند؛ و شما را در دینتان طعن زدند، پس با پیشوایان کفر بجنگید؛ چرا که آنان را هیچ پیمانى نیست، باشد که [از پیمان‏شکنى‏] باز ایستند».
حدیثی که دربیان آیه­ی بالا آورده شده،عبارت است از:عن علی(علیه السلام) قال: أمرت بقتال الناکثین و القاسطین و المارقین‏».[۳۶۱]
علامه درتفسیرالمیزان براین باور است، که آیه مورد بحث درمورد قومی است،که با زمام دارمسلمین عهدی داشته اند؛وآن­راشکسته­­اند،وخداوندقسم­هایشان رالغوکرده ودستور کارزارباآنان را می­دهد؛تاازعهدشکنی­دست بردارند،وآنان راپیشوایان کفرنامیده است.[۳۶۲]راغب اصفهانی آورده است،که نکث به معنای پاره شدن لباس، و هر چیز بافته شده است.[۳۶۳]
باتوجه به آیه وحدیثی که در ذیل آن آمده است، به واضح روشن است، که این حدیث درجهت­­تعیین معنای واژه است، و نا­کثین در حدیث کسانی بودند،که با امام علی«علیه السلام» عهدی بستند، وآن را شکستند؛ با این کار، این لقب را بر روی خود نهادند؛ این نکث، به طور استعاره نامی برای کسانی است که چنین حالتی دارند.

۳-۲۰-قصد

مولف براین نظراست،که واژه قصدبه معنای اعتدال و میانه­­روی است.[۳۶۴] آیه­ا­­­ی که در این قسمت آورده شده،عبارت است از :« وَ اقْصِدْ فِی مَشْیِکَ وَ اغْضُضْ مِنْ صَوْتِکَ إِنَّ أَنْکَرَ الْأَصْواتِ لَصَوْتُ الْحَمِیر» (لقمان/۱۹)«در رفتارت راه میانه را برگزین وآوازت را فرود آر، زیراناخوش‏ترین بانگها بانگ خران است».
حدیثی که طریحی درذیل آیه­ بیان کرده، عبارت است از: «واقتصد یا بنی فی معیشتک و اقتصد فی عبادتک و علیک فیها بالأمر الدائم الذی تطیقه و الزم الصمت تسلم و قدم لنفسک تغنم»[۳۶۵]-از نشستن درسرکوى و برزن بپرهیز و بحث و جدل رابا کسى­که عقل و دانشى ندارد رها ساز؛ پسرجانم درزندگانى و نیزدرعبادت خودراه اعتدال و میانه روى را پیش گیرو در عبادت به کارى که مداوم و مورد توان توست، بپرداز و پیوسته خاموش باش تا سالم بمانى و کردار نیکى براى خودت پیش فرست،تا غنیمت برى.
این حدیث بیانی­­­­­تفسیری­ وتعیینی دارد، ومعنای قصدرابیان وتفسیرمی­کند،واین میانه روی را درزندگی و عبادت سفارش می­ کند.

۳-۲۱-وقذ

مولف بیان داشته است، که واژه وقذ به معنای زدنی که منجر به مرگ شود، است.[۳۶۶]
آیه­­­­­­­ی­آورده شده در ذیل این واژه، عبارت استاز: «حُرِّمَتْ عَلَیْکُمُ الْمَیْتَهُ وَ الدَّمُ وَ لَحْمُ الْخِنْزِیرِ وَ ما أُهِلَّ لِغَیْرِ اللَّهِ بِهِ وَ الْمُنْخَنِقَهُ وَ الْمَوْقُوذَهُ وَ الْمُتَرَدِّیَهُ وَ النَّطِیحَهُ وَ ماأَکَلَ السَّبُعُ إِلاَّ ما ذَکَّیْتُمْ»(مائده /۳)«حرام شدبر شما مردار وخون وگوشت خوک و هرحیوانى که، به هنگام کشتنش نام دیگرى جز اللّه را بر او بگویند، و آنچه­خفه ­شده باشد؛ یا به سنگ­ زده باشند، یا از بالا در افتاده باشد؛ یا به شاخ حیوانى دیگر بمیرد، یا درندگان از آن خورده باشند، مگر آنکه ذبح اش کنید.»
حدیثی که درذیل آیه­­­­ی بالا آورده شده، عبارت است از :«روَى عَبْدُ الْعَظِیمِ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْحَسَنِیُّ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ الرِّضَا (علیه السلام) أَنَّهُ قَال:قال عَزَّ وَ جَلَّ- وَ الْمُنْخَنِقَهُ وَ الْمَوْقُوذَهُ وَ الْمُتَرَدِّیَهُ وَ النَّطِیحَهُ وَ ما أَکَلَ السَّبُعُ إِلَّا ما ذَکَّیْتُمْ‏ قَالَ‏ الْمُنْخَنِقَهُ الَّتِی انْخَنَقَتْ بِأَخْنَاقِهَا حَتَّى تَمُوتَ‏ وَ الْمَوْقُوذَهُ الَّتِی مَرِضَتْ وَ قَذَفَهَا الْمَرَضُ حَتَّى لَمْ یَکُنْ بِهَا حَرَکَهٌ وَ الْمُتَرَدِّیَهُ الَّتِی تَتَرَدَّى مِنْ مَکَانٍ مُرْتَفِعٍ إِلَى أَسْفَلَ أَوْ تَتَرَدَّى مِنْ جَبَلٍ أَوْ فِی بِئْرٍ فَتَمُوتُ‏ وَ النَّطِیحَهُ الَّتِی تَنْطَحُهَا بَهِیمَهٌ أُخْرَى فَتَمُوتُ‏ وَ ما أَکَلَ السَّبُعُ‏ مِنْهُ فَمَاتَ‏»[۳۶۷] حضرت فرمود:منخنقه آن حیوانیست، که گلو و راه تنفّسش را بفشارندتا خفه شود و بمیرد، و موقوذه آن حیوانیست، که بیمارى پیدا کندکه نتواند از جاى برخیزدیا بجنبد؛ و همچنین بماندتا بمیرد، و متردّیه آنست که از سطح بلندى چون کوه بیفتد، یا در چاهى افتد و بمیرد؛ و نطیحه آنست که حیوان شاخ دارى او را با شاخش زخم زند، و از جراحت آن بمیرد و آنچه درنده‏اى آن را پاره کند، و از آن بخورد.
مولف درمجمع­البیان براین باور است،که موقوذه حیوانی است، که از شدت ضرب مرده باشد.[۳۶۸] مولف اطیب البیان، موقوذه­ را کشتن حیوانات با سنگ وچوب می­داند.[۳۶۹] علامه براین باور است، که آن حیوانی است، که کتک خورده باشد.[۳۷۰]
این حدیث معنای­موقوذه رادربیان امام تبیین معنا وتفسیر می­­کند، ومصداق آن رابیان می دارد، آن چنان­که بیان شد، موقوذه به معنای کشتن حیوان به وسیله ضرب است؛ واین حدیث­آن را به معنای حیوانی­که­ مریض­است،طوری­که نتواندازجای برخیزد،بیان می­داردوآن را تعیین معنا می­ کند.

۳-۲۲-شور

طریحی­ براین عقیده است، که کلمه شورکه کلمه مشاوره از این ریشه است، به معنای مشارکت درکلام است،تاحق آشکار شود.[۳۷۱] آیه­ی آورده شده،دراین قسمت عبارت است از: «فَبِما رَحْمَهٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ کُنْتَ فَظًّا غَلِیظَ الْقَلْبِ لانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَ شاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ فَإِذا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُتَوَکِّلِین»(آل عمران/۱۵۹)«به سبب رحمت خداست، که تو با آنها این چنین خوش­خوى ومهربان هستى، اگرتندخو و سخت‏دل مى‏بودى، ازگردتو پراکنده مى‏شدند؛پس بر آنها به بخشاى و برایشان آمرزش بخواه و درکارها با ایشان مشورت کن و چون قصد کارى کنى، بر خداى توکل کن، که خدا توکل کنندگان را دوست دارد.»
حدیثی­که درذیل­آیه­ی بالاآورده­شده،عبارت­است از:« قَالَ أَمِیرُالْمُؤْمِنِینَ (علیه السلام) لَا ظَهِیرَکَالْمُشَاوَرَهِ­ وَقَالَ(علیه السلام) لَامُظَاهَرَهَ أَوْثَقُ مِنْ مُشَاوَرَه».[۳۷۲]
-امیر مومنان(علیه السلام) فرمود:پشتیبانى­چون مشورت کردن نباشد، وفرمود: همیارى کردنى چون هم شورى نیست.
راغب اصفهانی بیان­ کرده است،که مشاوره ومشوره وتشاور از ماده “شرت العسل” است، وقتی­که عسل­را از جایش بیرون می­آوری، رای را نیز از طرف مقابل بیرون می­آوری.[۳۷۳]
این­ حدیث ­بیانی­تعیینی ­وتفسیری­دارد، که­مشورت­باعث­محکم کردن­کارها­می­ شود،هم چنان­که ­درآیه مشهود است،ابتدا مشورت رادر اولیت انجام کارقرار داده است، و توکل رابعد از آن آورده است، واین پر اهمیت بودن امر مشورت رامی رساند.

۳-۲۳-عبر

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 07:41:00 ب.ظ ]




رابطه اتحادیه مدیریت

رابطه رسمی رقابت آمیز میان مدیریت و اتحادیه، زمان زیادی در جهت بنای یک ارتباط غیر رسمی مبتنی بر اعتماد و احترام متقابل صرف می شود.

رابطه اتحادیه و مدیریت آهنگ مشارکت جویانه تری به خود می گیرد. هر دو طرف دائماً بر حسب نیاز نقش های خود را در قالب مشارکت جو و رقابت طلب تغییر می دهند.

رابطه مبتنی بر تشریک مساعی بین اتحادیه و مدیریت وجود دارد یا همچنان که تمایزات موجود بین مدیریت و غیر مدیریت به تدریج کم رنگ می شود، نقش های طرفین مجدداً تعریف می شود.

محتوای موضوعات

موضوعاتی که نسبت به مؤسسه بیرونی است و تمایل به تأکید بر محیطی بودن دارد.

دامنه گسترده ای از موضوعاتی که از محیط فراتر رفته و موضوعات مربوط به کارکنان، اتحادیه ها، برنامه ریزی، خط مشی ها و موضوعات کاری روزمره را در بر می گیرد محدودیت موجود خط مشی های سازمان است.

بین موضوعات کیفیت زندگی کاری و دیگر موضوعات، تمایزی وجود ندارد. کلیه ایده ها مورد ملاحظه قرار می گیرند. خط مشی های سازمانی، مبنای کیفیت زندگی کاری را تشکیل می دهد.

۲-۱-۱۶ تعابیر نوین کیفیت زندگی کاری
امروزه عوامل برنامه های کیفیت زندگی کاری در مفاهیم زندگی کاری در مفاهیم مدیریت کیفیت فراگیر[۲۶]، توانمندسازی کارکنان[۲۷] و مهندسی دوباره سازمان گنجانده شده است.
۲-۱-۱۶-۱ مدیریت کیفیت فراگیر
این مفهوم به عنوان یکی از مفاهیم بهبود سازمانی محسوب می شود. یکی از صاحبنظران بهبود سازمانی، رابطه بین مدیریت کیفیت فراگیر و بهبود سازمانی را اینگونه تعریف می کند: مدیریت کیفیت فراگیر تلاشی است که به دنبال ایجاد و دائمی ساختن جوی در سراسر سازمان است که در آن کارکنان به طور مداوم توانمندی های خود را جهت ارائه محصولاتی که مشتریان ارزش ویژه ای برای آنها قائلند، بهبود بخشند (نجفی،۱۳۸۵،۶۶).

( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

ویژگی های زیر از خصوصیات مدیریت کیفیت فراگیر است:
تأکید بر سنجش به وسیله فنون کنترل فرایند آماری و کنترل کیفیت آماری
الگو سازی رقابتی
جستجو مداوم علل منشأ نواقص با هدف حذف کلی آنها
مدیریت مشارکتی و تأکید بر تیم ها و کار تیمی
تأکید عمده بر آموزش مستمر (تمجیدی،۱۳۸۶،۳۵).
۲-۱-۱۶-۲ توانمندسازی کارکنان
مفهوم توانمند سازی کارکنان در طی ده سال گذشته شهرت بسیاری پیدا کرده است. دو تن از صاحب نظران دو نظریه کاملاً متفاوت از توانمندسازی کارکنان ارائه کرده اند. برخی از این افراد، بر این باورند که توانمندسازی به تفویض اختیارات و مسئولیت مربوط مشخص نموده و آنرا بر عهده کارکنان می گذارند. بر اساس این دیدگاه که آنرا دیدگاه مکانستیک (ایستا) می نامند، تفویض اختیار تصمیم گیری، از طریق مرز بندی ها و واگذاری مسئولیت به طور دقیق انجام می شود که موجب افزایش کنترل مدیریت می شود.
دیدگاه دوم که آنرا دیدگاه ارگانیک می نامند، بر این باور است که توانمند سازی، رویکردی از پایین به بالا است و بر مفاهیمی نظیر ریسک پذیری آگاهانه، رشد و تغییر، اعتماد و مالکیت، تأکید می کند. در این شیوه کارکنان به عنوان کارآفرینان و مالکان مطرح می شوند که تصمیمات هوشمندانه اتخاذ می کنند (نجفی،۶۶،۱۳۸۵).
توانمندسازی یک رویکرد مدیریتی است که به کارکنان اختیار اساسی داده می شود تا خودشان به اختیار تصمیم بپردازند. به عبارت دیگر توانمندسازی عبارت است از تفویض اختیار به غیر مدیران برای اتخاذ تصمیمات مهم سازمانی که در این صورت اغلب کارکنان به صورت تیمی گروه بندی می شوند و سپس برای فعالیتهای خود مدیریتی همچون استخدام،اخراج، آموزش افراد، تعیین اهداف و ارزیابی کیفیت نتایج، مسئولیت کامل به تیم داده می شود. توانمندسازی زمانی اتفاق می افتد که کارکنان به اندازه کافی آموزش دیده باشند، تمامی اطلاعات مربوط به کار فراهم گردیده باشد، ابزار ممکن در دسترس باشند، افراد کاملاً، درگیر کار باشند، در تصمیمات مشارکت کنند و برای نتایج مطلوب، به آن ها پاداش مناسب داده شود (عباسی، ۱۳۹۰، ۳۵).
توانمندسازی فرایند نیل به بهبود مستمر در عملکرد سازمانی است که از طریق توسعه و گسترش نفوذ افراد و تیم های شایسته و با صلاحیت در بیشتر جنبه ها و وظایفشان محقق می شود که این به نوبه خود در عملکردشان و عملکرد کل سازمان اثر می گذارد. محیط کار توانمند، از روابط جدید بین کارکنان و روابط جدید بین انسانها و سازمان ریشه می گیرد.اینها شرکای یکدیگراند. هر فردی، نه تنها در قبال کار و وظیفه اش مسئول است، بلکه نسبت به کل سازمان احساس مالکیت دارد.گروه کار،صرفا به تقاضاها پاسخ نمی دهد،بلکه مبتکر عملیات است. کارمند تابع نیست،بلکه تصمیم گیرنده است. هر کس احساس می کند که به طور مستمر، چیزی یاد می گیرد و مهارتهای خودش را برای پاسخ دادن به تقاضاهای جدید گسترش می دهد. تواناسازی کارکنان، با تغییر در درون مدیر آغاز می شود، یعنی مدیر باید درک کند که اختیار دادن،رها کردن کنترل نیست، بلکه اعمال کنترل است. (بایبوردی،۱۳۹۰، ۴۰)
۲-۱-۱۶-۳ مهندسی مجدد (باز مهندسی) سازمان
باز مهندسی که که از نهضت مدیریت کیفیت جامع نشأت گرفته است، در سالهای اخیر توجه قابل ملاحظه ای را به خود جلب کرده است. کوتاه ترین تعریف مهندسی مجدد سازمان در همه چیز از نو آغاز کردن است. مهندسی مجدد به معنای کنار گذاشتن نظم موجود و برپا کردن نظامی نوین است. نویسندگان کتاب مهندسی مجدد سازمان تعریف رسمی از این مفهوم را چنان بیان می کنند: باز اندیشی بنیادین و طراحی نو و ریشه ای فرایندها برای دستیابی به بهبود و پیشرفتی چشم گیر در معیارهای حساس امروزی همچون قیمت، کیفیت، خدمات و سرعت (نجفی۱۳۸۵،۶۶).
۲-۱-۱۷ شاخص های کیفیت زندگی کاری
دانشمندان و مراکز علمی برای کیفیت زندگی کاری شاخص های متفاوتی را ذکر کرده اند که در جدول شماره ۲-۳ نشان داده شده است.
جدول ۲-۳- شاخص های کیفیت زندگی کاری (منبع: نجفی،۱۳۸۵،۷)

صاحب نظران

شاخص های مورد قبول

والتون

پرداخت منصفانه و کافی، شرایط کاری ایمن و بهداشتی، توسعه قابلیت های انسانی، رشد و امنیت مداوم، اهمیت در جامعه، قانونمندی کار، تناسب اجتماعی کار، با معنی بودن و چالشی بودن کار (میرسپاسی)

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 07:41:00 ب.ظ ]




خط مشی اقتصادی جامعه روحانیت مبارز مبتنی بر حمایت از بخش خصوصی و کاهش نقش دولت در امور اقتصادی است. آیت الله مهدوی کنی، دبیرکل جامعه روحانیت مبارز می‌گوید:
وقتی دولت وارد یک کاری می‌شود، برای دولت گران تمام می‌شود. این یک امر طبیعی است. بنابراین بهتر است که [کار را به] دست مردم بدهیم و ما نظارت کنیم، از این بهتر است که دخالت کنیم( کردی، ۱۳۷۵ : ۲۳۸- ۲۳۷).
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

حجه‌الاسلام والمسلمین تقوی نیز در این باره چنین می‌گوید:
ما معتقد نیستیم که همه کارها در دولت متمرکز شود و دولت همه کارها را انجام بدهد. بنابراین مردم را باید به صحنه میدان عمل بکشانیم و به سمت خصوصی سازی، متناسب با آن معیارهایی که قانون اساسی و برنامه مشخص می‌کند، حرکت کنیم(مرتجی، ۱۳۷۷: ۶۵).
چنان که قبلا بیان شد، چنین رویکردی در جامعه روحانیت و اعتقاد راسخ این تشکل به آن، یکی از دلایل انشعاب تعدادی از اعضای آن در سال پایانی دهه اول انقلاب از آن گردید. اختلاف تفکر اقتصادی جامعه روحانیت و مخالفین آن در مخالفت با برنامه های اقتصادی دولت مهندس میرحسین موسوی تبلور یافت. خط مشی جامعه روحانیت در اقتصاد بر اسلام مبتنی است. بر این مبنا با هر عملی که اقتصاد کشور را به بیگانگان وابسته سازد، مخالف است.
تحقق عدالت اجتماعی و حمایت از اقشار مستضعف و محروم اجتماع یکی از اهداف اساسی جامعه روحانیت در حوزه مسایل اقتصادی است که با حساسیت ویژه‌ای از سوی این تشکل روحانی مورد تاکید قرار می‌گیرد و در مناسبت‌های مختلف ضرورت توجه به آن به مسئولین اجرایی و سیاستگذاران کلان اقتصادی و قانونگذاران کشور گوشزد می‌شود. به عنوان نمونه در بیانیه جامعه روحانیت که در آستانه انتخابات مجلس چهارم صادر شد، این نکته به وضوح به چشم می‌خورد:
ما معتقدیم که در نظام اسلام اصلی وجود دارد که آن اصل بر همه مقررات اقتصادی و اجتماعی اسلام حاکمیت دارد و آن اصل وجوب عدال و احسان و دوری از «بغی» است که خداوند متعال در قرآن فرموده، «ان الله یامرکم بالعل و الاحسان و ایتاء ذی القربی و ینهی عن الفحشاء و المنکر و البغی»( روزنامه رسالت، ۲۸/۱۲/۱۳۷۰).
در این راستا جامعه روحانیت سرمایه سالاری و حاکمیت پول را به عنوان یکی از خطراتی که همواره جوامع در حال توسعه را تهدید می‌کند، به شمار می‌آورد.
با این توصیف، سیاستهای کلی اقتصادی جامعه روحانیت مبارز به قرار زیر است:
۱- کاهش دخالت دولت در امور اقتصادی و گسترش مشارکت مردم؛
۲- رفع موانع اداری و اقتصادی سرمایه‌گذاری بخش خصوصی و هدایت نقدینگی به فعالیت‌های تولیدی؛
۳- توسعه صادرات غیر نفتی و افزایش مشارکت مردم در تجارت خارجی؛
۴- واگذاری شرکتهای دولتی به مردم و محدود شدن فعالیت دولت به امور اساسی و مهم؛
۵- استفاده از ظرفیت‌های تولیدی موجود و افزایش سرمایه‌گذاری در امور زیربنایی؛
۶- اصلاح نرخ ارز و تجدید نظر در روش قیمت‌گذاری محصولات تولیدی وارداتی و صادرات به نحوی که از تولید و صادرات حمایت شود؛
۷- استفاده از اعتبارات خارجی برای سرمایه‌گذاری در امور زیربنایی؛
۸- منطقی کردن نظام تشکیلاتی دولت و کاهش تدریجی کارکنان؛
۹- متناسب کردن فرد و حقوق با بهره‌وری کار و تجدید نظر در قیمت کالاها و خدمات دولتی برای تعدیل هزینه‌ها و درآمدها.
۳-۲- سیاست‌های فرهنگی
خط مشی جامعه روحانیت بیش از هر چیز ریشه در اندیشه اسلام ناب و تفکرات اصیل شیعی و در نتیجه گرایش بر حفظ ارزش‌های معنوی و مسایل ارزشی اسلام دارد. بر اساس این رویکرد، برخی از مهمترین سیاستهای فرهنگی جامعه روحانیت مبارز به شرح زیر هستند:
یک. حفظ و ترویج ارزشهای اسلامی
همان گونه که یادآور شدیم، مهمترین اصل در سیاستهای فرهنگی جامعه روحانیت مبارز به حفظ اصول و ترویج ارزشهای اسلامی برمی‌گردد. بر این مبنا زیر سئوال بردن اعتقادات اصیل اسلامی به هیچ وجه پذیرفته نیست و نمی‌توان با نام آزادی نقد، زیر بنای اعتقادادی جامعه را تخریب کرد. آیت‌الله مهدوی کنی معتقد است:
زیر سئوال بردن اصول و مبانی، انتقاد نیست، بلکه تخریب و فساد است. مردمی که در یک جامعه با پذیرش اصول مشترکی در آن زندگی می‌کنند. احترام به آن اصول برای همه لازم است.
حجه‌الاسلام والمسلمین ناطق نوری نیز می‌گوید:
ما یک سری ارزش‌ها و اصول داریم که روی آنها با کسی معامله نمی‌کنیم….اسلام، انقلاب، امام و رهبری اصول غیر قابل تغییر و قابل خدشه هستند و در این زمینه با کسی تعارف نداریم.
همچنین حجه‌الاسلام والمسلمین سیدرضا تقوی معتقد است:
به اعتقاد ما، ما با ارزش‌هایمان زنده هستیم و بر سر ارزش‌هایمان هرگز نباید معامله کنیم.
دو. مقابله با تهاجم فرهنگی
جامعه روحانیت مبارز ضمن آنکه استفاده از موارد مثبت سایر فرهنگها را به عنوان «تبادل فرهنگی» مجاز می‌شمارد، معتقد است که عصر حاضر، عصر تهاجم فرهنگی است که تاریخ، هویت، ارزش‌ها و شخصیت جمعی ملت‌ها و از جمله مردم ایران در معرض هجوم قدرتهای غربی قرار گرفته است و برای مقابله با این تهاجم می‌بایست یک برنامه جامع فرهنگی پیش‌بینی و تدوین گردد. جامعه روحانیت برای مقابله با تهاجم فرهنگی دو شیوه سلبی و ایجابی را تجویز می‌کند:
در بخش سلبی، این اقدام عموما جنبه بازدارندگی دارد. آیت الله مهدوی کنی معتقد است:
اقدامات سلبی یعنی [اینکه] حزب‌الله همواره مراقب اوضاع باشند و در اوقات مناسب حضور خود را به نمایش بگذارند و امر به معروف و نهی از منکر کنند…اگر دشمنان غدار و بدجنس را به حال خود رها کنیم و بگوییم ما باید کارهای ایجابی، تبلیغ کنیم و فرهنگ را درست کنیم، پیش از آن که در اصلاح فرنگ جامعه موفق شویم، دشمن با سیل خروشان همه چیز را برده است.
اما اقدامات ایجابی جنبه تبلیغی و تبیین مواضع اسلام را دارد. دبیرکل جامعه روحانیت مبارز در این ارتباط معتقد است:
کارهای ایجابی یعنی تبیین مواضع فرهنگ اسلام، تربیت نسل جوان و فرزندان و نونهالان این آب و خاک.
سه. کنترل قبل از انتشار محصولات فرهنگی
از دیگر سیاستهای جامعه روحانیت در حوزه مسایل فرهنگی، اعتقاد به پیشگیری قبل از درمان است. به همین منظور بر کنترل قبل از انتشار محصولات فرهنگی نظیر فیلم و کتاب تاکید می‌ورزد. حمایت جامعه روحانیت از تصویب قانون ممنوعیت استفاده از ماهواره و یا قانون ممنوعیت استفاده از واژه‌های بیگانه و قانون چگونگی استفاده از علائم و نشانه‌ها در همین راستا است. بر این اساس، برخی تشکل‌ها و جریانات که معتقد به نوعی لیبرالیسم فرهنگی هستند، جامعه روحانیت را متهم به نگرش بسته و غیر منعطف در حوزه مسایل فرهنگی می‌کنند. به عنوان نمونه «عصر ما» ارگان سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی در تاریخ ۲۳/۱/۱۳۷۶ با درج مقاله‌ای نتیجه گرفت:
از نظر طیف سنتی [جامعه روحانیت و تشکل‌های همسو با آن] متحجر، بسته و قایل به کشیدن حصار فرهنگی به دور کشور است( عصر ما، ۲۳/۱/۱۳۷۶، شماره ۶۶).
چهار. اسلامی کردن دانشگاه‌ها
دو مرکز تولید و انتشار اندیشه در جامعه اسلامی ایران، حوزه‌های علمیه و دانشگاه‌ها و مراکز آموزش عالی هستند. در این میان، قالب، قواره و سیستم آموزشی دانشگاه‌ها از جهان غرب وارد گردیده که با توجه به طرح اندیشه‌های غیر اسلامی در آن از قبل از انقلاب اسلامی خطر انحراف در آن وجود دارد. جامعه روحانیت مبارز با عنایت به توجه مقام معظم رهبری و خواست ایشان مبنی بر اسلامی کردن دانشگاهها، یکی از سیاستهای فرهنگی خود را اسلامی کردن دانشگاه‌ها اعلام کرده است. در یکی از بیانیه‌های این تشکل درباره مفهوم درست اسلامی کردن دانشگاه‌ها چنین آمده است:
آنچه در اسلامی کردن دانشگاه‌ها باید مورد بیشترین اهتمام قرار گیرد، ایجاد تحول اسلامی در فرهنگ دانشگاه‌ها و عرصه دانش پژوهی و محتوای دروس به ویژه علوم انسانی است.
گرامیداشت سالروز شهادت آیت‌الله مفتح عضو موسس جامعه روحانیت و طراح وحدت حوزه و دانشگاه، از سوی این تشکل روحانی و یادآوری آفت‌ها و موانع موجود بر سر راه این وحدت، از جمله اقدامات عملی جامعه روحانیت در ترویج ضرورت اسلامی کردن دانشگاه‌هاست.
بهره سوم:
۳- سیاستهای خارجی
در حال حاضر جامعه روحانیت مبارز در زمینه سیاست خارجی معتقد به برقراری رابطه دیپلماتیک از سوی جمهوری اسلامی با تمامی کشورهای جهان به غیر از دولتهای آمریکا و اسرائیل است.
در یک نگاه کلی مهمترین اصول مورد نظر جامعه روحانیت مبارز در بخش سیاست خارجی را در موارد زیر می‌توان خلاصه کرد:
۱- اصل صلح و ارتباط متقابل با دولتها و ملتها به استثنای دشمنان اسلام و کشورهای نامشروع؛
۲- اصل عدم رابطه با کشورهای سلطه جو بر مبنای آیه نفی سبیل؛
۳- اصل دفاع از مظلوم و ستیز با ظالمان؛
۴- اصل وحدت با کشورهای اسلامی؛
۵- اصل استقلال و دفاع از تمامیت ارضی و منافع ملی و دینی.
اصول یاد شده خود مبتنی بر اسلام ناب محمدی (ص) و در راستای عزت اسلام و مسلمین و دفاع از منافع ایران اسلامی است.
با توجه به اصول یاد شده، از نظر این تشکل روحانی آنچه به عنوان یک معیار اساسی در برقراری رابطه با سایر کشورها باید مد نظر قرار گیرد، پرهیز از سلطه‌پذیری است. به عنوان نمونه جامعه روحانیت طی بیانیه‌ای در آبان ماه ۱۳۷۴ اعلام کرد:
با همه کشورهای جهان که در موضع سلطه‌جویی نباشند، ارتباط متقابل خواهیم داشت.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 07:41:00 ب.ظ ]