کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

فروردین 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
            1
2 3 4 5 6 7 8
9 10 11 12 13 14 15
16 17 18 19 20 21 22
23 24 25 26 27 28 29
30 31          


 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل



آخرین مطالب


جستجو


 



بهطور کلی از تعاریف میتوان چنین نتیجه گرفت که اضطراب احساسی رنجآور یا انتظار خطری که به شیئــی نامعین یا اتفاق مشخصی وابسته نیست.
۲-۳-۲ علائم اضطراب
۲-۳-۲-۱ علائم رفتاری[۷۱]
اضطراب بر رفتار فرد اثر گذاشته و موجب آسیب به عملکرد فرد میشود. مثلاً میتواند باعث لکنت، بیخوابی، پر تحرکی و رفتارهای تکراری شود. شایعترین اختلال رفتاری ناشی از اضطراب، اجتناب یا گریز است.
۲-۳-۲-۲ علائم فیزیکی[۷۲]
علائم تنفسی، انقباض در قفسه سینه، اشکال در نفس کشیدن، عوارض قلبی –عروقی که شامل تپش قلب، ناراحتی در ناحیه قلب، زق زق کردن گردن، همچنین مشکلات سیستم عصبی مرکزی مانند زنگ زدن گوش، تار دیدن، احساس گز گز و سر گیجه.
۲-۳-۲-۳ علائم معده ـ رودهای
علائم معده– روده ای شامل خشکی دهان، مشکلات بلع، ناراحتی معده و نفخ، مدفوع زیاد یا شل است.
۲-۳-۲-۴ علائم دستگاه ادراری
شامل تکرار ادرار، ناتوانی جنسی در مردان، کاهش میل جنسی، فقدان قاعدگی یا قاعدگی دردناک در زنان.
۲-۳-۲-۵ علائم تنشی
«که شامل سردرد تنشی، لرزش دستها، سفتی یا احساس درد در عضلات و خستگی است.
افکار نگران کننده معمولاً فکرهای پریشان کننده و اغلب تکراریای هستند که با سطح بر انگیختگی بالا همراه هستند. این افکار یا خیال پردازیها به خطر احتمالی تهدید فیزیکی و بیرونی مربوط هستند. ولی اغلب ترس از آسیب روانشناختی یا فیزیولوژیک را در بر دارد »(هلن کنرلی،۱۳۸۴: ۱۲۲).
«بهطور کلی میتوان علائم اضطراب را به دو دسته علائم جسمانی و روانی تقسیم کرد:
علائم جسمانی عبارتند از لرزش، سردرد، کمردرد، احساس تنگی نفس، خستگی پذیری، بازتاب از جا پریدن، اشکال در بلع و بیش فعالی سیستم عصبی خود مختار مثل رنگ پریدگی، تپش قلب، تعرق، سردی دست و پاها، خشکی دهان، اسهال و تکرر ادرار. علائم روانشناختی عبارتند از احساس ترس، اشکال در تمرکز، گوش به زنگ بودن بیش از حد، بیخوابی، کاهش میل جنسی، احساس توده در گلو »(سادوک و سادوک، به نقل از رفیعی و سبحانیان، ۱۳۸۲: ۱۱۱-۱۱۲).
۲-۳-۳ طبقهبندی اختلالات اضطرابی
۲-۳-۳-۱اضطراب تعمیم یافته[۷۳]
این نوع اضطراب به معنای نگرانی مزمن افراطی، و غیر قابل کنترل در مورد رویدادها و فعالیتهای جاری و آتی است. در اضطراب فراگیر شخص مدام احساس ترس و تنش میکند. شایعترین نشانه های جسمانی در این اختلال شامل عدم احساس آرامش، مختل شدن خواب، خستگی، سردرد، تپش قلب علاوه بر اینها فرد نگران پیشامدهای ناگوار است، نمیتواند تمرکز یا تصمیم گیری کند، وقتی هم تصمیم میگیرد، همان تصمیم تبدیل به منبع نگرانیهای دیگری میشود (هیلگارد[۷۴]، ۱۳۹۱). در «اضطراب تعمیم یافته دست کم شش ماه طول و تداوم دارد و به تجارب اخیر زندگی فرد مربوط نیست. معمولاً از جمله نشانه های اختلال اضطراب تعمیم یافته میتوان به نگرانی، گوش به زنگی بیش از حد، تنش حرکتی و فعالیت مفرط دستگاه عصبی خود مختار اشاره کرد که دارای علائمی مانند نگرانی و تشویش در مورد آینده، گوش به زنگی مفرط، تنش حرکتی، واکنش پذیری خـود مختار میباشد» (ساراسون و ساراسون،۱۳۹۰: ۳۰۸).
۲-۳-۳-۲ اختلال وحشت زدگی[۷۵]
حملات مکرر و غیر منتظره، وحشت زدگی که سبب ترس از بروز حملات آتی و اجتناب از موقعیتهایی میشود که به نظر میرسد با وقوع حملات دارند. حمله وحشت زدگی عارضهای ناتوان کننده است و ممکن است بی هیچ مقدمهای روی دهد. در واقع اصطلاح وحشت زدگی به هجوم ناگهانی اضطراب شدیدی اطلاق میشود که به سبب وجود محرکهایی معین یا افکار مربوط به این گونه محرکها یا بدون وجود محرکهای آشکار ایجاد میشود و به سرعت به اوج میرسد. این اضطراب خود انگیخته و غیر قابل پیش بینی است(همان منبع). حملهی وحشتزدگی شامل دوره های کوتاه از بیمناکی شدید است. فرد در این دوره یقین دارد که به زودی چیزی هولناک رخ خواهد داد. این احساس معمولاً با نشانههایی همچون تپش قلب، نفس تنگی، تعرق، لرزش عضلانی، از حال رفتن تهوع همراه میشود. این نشانه ها بر اثر تحریک بخش سمپاتیک دستگاه عصبی خود مختار به وجود میآید و همان نشانههایی هستند که فرد هنگام ترس شدید تجربه میکند. در وحشتزدگی شخص به ترس از مرگ گرفتار میآید (هیلگارد[۷۶]، ۱۳۹۱). در DSM IV-TR اختلال وحشتزدگی به صورت حملات مکرر و غیرمنتظره و وحشت زدگی تعریف شده است که با حداقل یک ماه نگرانی ممتد در مورد وقوع مجدد آن همراه باشد. نگرانی در مورد معانی ضمنی و پیامدهای بروز حملات وحشت زدگی، بخش مهمی از این اختلال است. افراد مبتلا به اختلال وحشت زدگی ممکن است همیشه مضطرب نباشند اما در عوض دچار حملات پیش بینی نشدهای میشوند که پس از دورههایی از کارکرد طبیعی عود میکنند. تپش قلب شدید، تنگی نفس شدید، ناراحتی یا درد در سینه، لرزش، سرگیجه و احساس درماندگی همه از مشخصه های حملات وحشت زدگی است. مبتلایان میترسند بمیرند، دیوانه شوند یا بیاختیار دست به کاری بزنند. این افراد در مورد احتمال رویداد حملات جدید و نیز معنای ضمنی و محتمل آنها، نگرانیهای مستمری دارند (همان).
۲-۳-۳-۳ اختلالات هراس[۷۷]
«اختلالات هراس شامل ترس و اجتناب شدید و در خور توجه از موقعیتهای اجتماعی به احساس شرم یا تحقیر (هراس اجتماعی) یا ترس و اجتناب شدید و قابل توجه از اشیا یا موقعیتهای خاص (هراسهای خاص) است. افراد مبتلا به اختلالات اضطراب تعمیمم یافته و افراد مبتلا به اختلالات هراس میدانند از چه میترسند. دست به تعریف قابل توجهی در واقعیت نمیزنند و به نظر نمیرسد هیچ مشکل جسمانی خاصی داشته باشند. با وجود این، ترس آنها با واقعیت تناسب ندارد، غیر قابل توضیح به نظر میرسد و خارج از کنترل ارادی فرد است»(ساراسون و ساراسون ،۱۳۹۰:۳۰۸).
۲-۳-۳-۴ هراس خاص[۷۸]
هراس، ترس غیر منطقی از یک شئ است (مثل اسب، بلندی، سوزن و …). شخص در رویارو شدن با شئ ترساننده احساس اضطراب مفرط میکند و میکوشد به هر قیمتی از آن اجتناب کند(DSM IV-TR، ۲۰۰۱).
۲-۳-۳-۵ هراس اجتماعی[۷۹]
«ویژگی مشخص هراسهای اجتماعی، ترس و شرمساری در رویارویی با دیگران است. غالباً شخص بیشتر از این میترسد که در مقابل افرادی که با آنها روبه رو میشود، علائم اضطراب از قبیل سرخ شدن زیاد و لرزش دست و صدا را نشان دهد. ترس از صحبت کردن و غذا خوردن در جمع، دو شکایت عمده افراد مبتلا به هراس اجتماعی است. ملاکهای هراس اجتماعی درTR-DSM IV- شامل ترس آشکار و مستمر از یک یا چند موقعیت اجتماعی یا عملکردی است. معمولاً این موقعیتها در بردارنده عناصری چون افراد ناآشناو مورد بررسی و ارزیابی قرار گرفتن از جانب دیگران هستند. واکنش هراس شامل نگرانی شدید در مورد تحقیر یا شرمنده شدن است.شخص در این موقعیت میداند ترسش افراطی و غیر منطقی است. اجتناب از موقعیتهای ترس آور، انتظار توأم با اضطراب و ناراحتی، زندگی شخص را به شدت مختل میکند »(ساراسون و ساراسون،۱۳۹۰: ۳۱۹).
۲-۳-۳-۶ اختلال وسواس فکری ـ عملی[۸۰]
خصیصه اصلی این اختلال، وجود وسواسهای فکری یا عملی مکرر و چنان شدید است که موجب رنج و عذاب شدیدی برای فرد میشود. این وسواس عملی و فکری سبب اتلاف انرژی و وقت برای فرد میشود و اختلال قابل ملاحضهای در روند معمولی و طبیعی زندگی، کارکر شغلی، فعالیتهای معمول اجتماعی، یا یا روابط فرد ایجاد میکند. این افراد ممکن است فقط به وسواس فکری، فقط وسواس عملی، یا هردوی این اختلالها را با هم داشته باشد (کاپلان و سادوک ، ۱۳۹۱).
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

۲-۳-۳-۷ اختلال فشار روانی پس آسیبی[۸۱]
اختلال استرس پس از سانحه (PTSD) عبارت است از مجموعهای از علائم نوعی که در پی مواجهه با حوادث آسیبزای زندگی فرد به صورت ترس و درماندگی به این تجربه پاسخ میدهد. واقعه را دائماً در ذهن خود مجسم کرده و در عین حال میخواهد از یادآوری آن اجتناب کند (کاپلان و سادوک،۱۳۹۱).
“اشپیل برگر[۸۲] دو نوع اضطراب را بیان میکند:
الف) اضطراب حالتی[۸۳]: به حالت هیجان آنی که به وسیله تنش و بیم مشخص میشود، اطلاق میگردد. این اضطراب به وسیله احساسات ذهنی آگاهانه تنش و بیم که با فعالسازی سیستم عصبی خودکار توأم است مشخص میشود.
ب) اضطراب صفتی یا خصیصهای[۸۴]: عبارتست از پیش آمادگی نسبت به ادراک برخی موقعیتهای معین به عنوان موقعیتی تهدید آمیز و پاسخ دادن به این گونه موقعیتها همراه با سطوح مختلف اضطراب حالتی. این اضطراب یک انگیزه یا پیش آمادگی رفتاری اکتسابی است که فرد را جهت ادراک موقعیتهایی که از نظر عینی بیخطر هستند ـ به عنوان موقعیتی تهدید کننده و پاسخ دادن به این موقعیتها همراه با واکنش اضطراب حالتی که تناسبی با میزان خطر عینی ندارد ـ برمی انگیزد»(به نقل از طباطبایی فر ،۱۳۸۹: ۴۶-۴۷).
۲-۳-۵ درمانهای اضطراب
در زمینه اضطراب تاکنون براساس نظریههای گوناگون درمانهای متفاوت صورت پذیرفته است. از جمله این درمانها می توان به موارد زیر اشاره کرد:

    • روش های درمانگری کلی
    • رویکرد روان تحلیلیگری
    • درمانگری انساننگری
    • درمانگری هستینگر
    • درمانگرهستینگر
    • درمانگری متمرکز به شکل یا اختلال
    • درمانگری رفتاری
    • حساسیت زدایی
    • آموزش غلبه بر اضطراب
    • روی آوری الگوگیری
    • درمانگریهای مبتنی برخورد نظم جویی
    • درمان با پسخوراند زیستی
  • مراقبه متعالی
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[دوشنبه 1401-04-13] [ 09:12:00 ب.ظ ]




بر این استدلال انتقاد شده است به این که چون قاعده «مالا یضمن» در مورد قاعده «علی‌الید» وارد شده است لذا به هیچ وجه نمی‌توان آن را معارض قاعده علی‌الید و مخصص آن دانست[۶۱۶] بلکه بر فرض صحّت و تمامیت آن بدون شک بر قاعده علی‌الید مقدم است اعم از آن که نسبت به این قاعده اخص باشد یا اعم.

    1. مقصود از «ما یضمن» و «ما لا یضمن» مورد عقد است مانند عوضین در عقد بیع و منفعت و عوض آن در عقد اجاره، نه چیزی که خارج از مورد عقد است بنابراین عین مستأجره را در عقد اجاره شامل نمی‌شود لذا نسبت به عین مستأجره باید به سایر قواعد و اصول مراجعه کرد. در این صورت در مورد اجاره صحیح چون مالک، عین را برای استیفاء منفعت که مستأجر مستحق آن می‌باشد به وی تحویل نموده است لذا نزد او امانت است و تلف امانت موجب ضمان نیست. اما در مورد اجاره فاسد گر چه مالک آن را باز به خاطر استیفاء منفعت به مستأجر پرداخته است ولی چون مستأجر استحقاق استیفای منفعت را ندارد بنابراین ید او بر عین ید امانی نیست و به موجب قاعده ضمان ید ضمان تلف عین است.[۶۱۷]

بر این استدلال نیز ایراد شده است به این‌که بر فرض که عین مستأجره به طور مستقیم، مورد عقد اجاره نباشد و چنان‌که در استدلال آمده است مورد عقد اجاره منفعت باشد نه عین مستأجره ولی بدون شک عین مستأجره به کلی از عقد اجاره خارج نیست بلکه به موجب شرط ضمنی به طور غیرمستقیم داخل در عقد اجاره است در این صورت چنان‌چه عکس قاعده «مالا یضمن» صحیح باشد، همان‌گونه که عین در صحیح اجاره مضمون نیست همین طور در فاسد اجاره نیز باید مضمون باشد.[۶۱۸]
در عین حال برخی از فقها مستأجر را در عقد اجاره فاسد ضامن عین مستأجر نمی‌دانند.[۶۱۹] چنین استدلال می‌کنند که ظاهر این است که در اجاره، عین مستأجره متعلق به عقد اجاره است و هر چند عقد اجاره عبارت است از تملیک منفعت عین در برابر عوض است لکن تملیک منفعت به عنوان مستقل انجام می‌شود بلکه به عنوان صفتی از صفات عین انجام می‌گردد و از این جهت عین مستأجره را حقیقتاً باید متعلق عقد اجاره دانست، همان‌طور که در عرف از عقد اجاره معنی انشاء عقد نسبت به عین فهمیده می‌شود و حتّی در صورت عینیت یافتن منفعت مانند میوه موجود در درخت ثابت در باغ، آن‌چه مورد اجاره قرار می‌گیرد عین مستأجره یعنی درخت و باغ است و الا عقد اجاره نسبت به منفعت عین موجود، باید عقد بیع به حساب آید.[۶۲۰]
به این استدلال ایراد شده است به این‌که به نظر می‌رسد که مورد عقد و متعلق اجاره همان منفعت است هر چند که وجود مستقل ندارد و به عنوان عارض بر عین و وابسته به آن مورد توجه قرار می‌گیرد. وابسته بودن منفعت به عین مولد آن سبب نمی‌شود که عین مزبور نیز مورد عقد تلقی گردد.[۶۲۱]
همان‌گونه که در عقد اجاره شخص، انسان به عنوان عین مولد منفعت تحت استیلای مستأجر قرار نمی‌گیرد بلکه منافع او در اختیار مستأجر قرار می‌گیرد با وحدت ماهیت عقد اجاره شخص و شی می‌تواند فهمید که در عقد اجاره مطلقاً موضوع حقیقی که تحت استیلای انسان به عنوان مورد عقد قرار می‌گیرد همان منفعت است نه عین.
دخالت عین در عقد اجاره در اراده طرفین از دو جهت قابل تصوّر است یکی از حیث تعیین نوع و اوصاف منفعت مورد عقد که وابستگی به عین دارد و دیگری از نظر لزوم تسلیم عین برای تحقق تسلیم منفعت نه از نظر مورد عقد بودن.
همان‌طور که معلوم است، منفعت نیز مانند عین در ردیف اموال، قرار دارد و اط نظر حقوقی می‌تواند مستقلاً مورد عقد واقع شود اگر چه از نظر مادی وابسته به عین است.[۶۲۲] ایراد به این‌که اگر عین داخل در موضوع نباشد عقد مزبور بیع است، وارد نیست زیرا موضوع منحصر عقد بودن منافع و انتقال منافعی که به صورت عین هستند منحصراً اثر بیع نیست و ممکن است اثر عقد اجاره باشد چرا که ممکن است عقود متعدد دارای اثر ذات یکسان و مشترکی باشند مانند انتقال مالکیّت مال معین که می‌تواند اثر عقد بیع یا صلح یا معاوضه باشد. به عبارت دیگر، اگر انتقال میوه‌ها عینیت یافته را بتوان در قالب عقد اجاره محقق ساخت این اثر بدون لحاظ عین مستأجره در موضوع عقد نیز محقق می‌شود.
به نظر می‌رسد وضعیت تصرّف مستأجر در عین مستأجره در صورت فساد عقد این است که تصرّف مزبور ضمانی می‌باشد زیرا قاعده علی‌الید شامل آن گونه تصرّف نیز خواهد بود و همان‌گونه که در مباحث قبل اشاره شد، اصل، ضمانی بودن ید است مگر این‌که امانی بودن آن بیان شده باشد. امانی بودن ید مستأجر در عقد اجاره صحیح به دلیل نصوص فقهی و حقوقی است و دلیل فقهی بر امانی بودن ید مستأجر در اجاره فاسد موجود نیست و هر چند که نحوه اذن مالک در تصرّف در عین مستأجره در اجاره صحیح و فاسد به یک نحو است اما علت عدم مضمون بودن عین در اجاره
صحیح، از آن جهت است که در عقد اجاره صحیح، اذن در تصرّف عین مستأجره اذن مالکی نیست بلکه از باب اذن شارع است و تسلیم عین مستأجره، از جهت وفای به عقد اجاره می‌باشد لذا تسلیم عین مستأجره از باب شارع است لذا اذن شرعی است نه مالکی و این اذن شرعی در اجاره صحیح موجود است لذا مستأجر ضامن تلف آن نیست ولی در اجاره فاسد، اذن شرعی موجود نیست زیرا اجاره فاسد را شارع امر به وفای آن نکرده است.[۶۲۳]
این‌که برخی از فقها به استناد قاعده اقدام موجر، بر عدم ضمان و مأذون بودن مستأجر در تصرّف عین و اصل عدم ضمان مستأجر را منتفی دانسته‌اند، مورد قبول نیست. زیرا اولاً؛ اقدام موجر به عدم ضمان مستأجر ثابت نیست زیرا صرف تسلیم عین به دیگری به منظور استفاده او از آن دلالت بر اراده مالک بر عدم ضمان گیرنده ندارد و همان‌گونه که گفته شد امانی بودن ید مستأجر در عقد اجاره صحیح به دلیل فقهی است که این دلیل در عقد اجاره فاسد موجود نیست و احتمال عدم اقدام موجر در عدم ضمان گیرنده مخصوصاً در صورت عدم اطلاع موجر از فساد عقد اجاره قوی است.
ثانیاً؛ اذن موجر به تصرّف مستأجر نیز به تنهایی سبب امانی بودن شدن ید مستأجر نخواهد شد، بلکه از اطلاق علی‌الید خلاف آن استنباط می‌شود.
ثالثاً؛ اصل عدم در صورتی می‌تواند مورد استناد قرار گیرد که دلیلی بر خلاف آن موجود نباشد در حالی که اطلاق علی‌الید بر خلاف آن وجود دارد.
در قانون مدنی آن‌چه که نسبت به وضعیت تصرّف مستأجر در عین مستأجره در صورت فساد عقد به نظر می‌رسد آن است که تصرّف مزبور ضمانی می‌باشد. هر چند که ماده ۴۹۳ ق.م بیان می‌دارد: «مستأجر نسبت به عین مستأجره ضامن نیست، به این معنی که اگر عین مستأجره بدون تفریط و تعدی او کلاً یا بعضاً تلف شود، مسؤول نخواهد بود ولی اگر مستأجر تعدی یا تفریط نماید ضامن است اگر چه نقص در نتیجه تفریط یا تعدی حاصل نشده باشد»، ولی باید توجه نمود که این ماده، امانی بودن ید مستأجر در عقد اجاره صحیح بیان می‌دارد در حالی که این دلیل قانونی یعنی امانی بودن ید مستأجر در عقد اجاره فاسد موجود نیست.
ثانیاً؛ ماده ۶۳۱ ق.م بیان می‌دارد: «هرگاه کسی مال غیر را به عنوانی غیر از مستودع متصرّف باشد و مقررات این قانون او را نسبت به آن مال امین قرار داده باشد مثل مستودع …» پس برای این‌که شخصی امین به حساب آید باید «مقررات این قانون او را نسبت به آن مال امین قرار داده باشد» و چون گیرنده عین در عقد اجاره فاسد را قانون مدنی در هیچ متنی امین مالک قرار نداده است باید او را مسؤول در تلف و نقص دانست اگر چه تقصیر نکرده باشد.[۶۲۴]
اما در فقه اهل سنّت برخی از فقهای ایشان این عقیده را دارند که اگر اجاره صحیح باشد باید مال‌الاجاره با تسلیم عین پرداخت گردد خواه مستأجر از آن منتفع شود یا خیر. لیکن در اجاره فاسد فقهای حنبلی دو روایت دارند یکی آن که اجاره فاسد درست مانند اجاره صحیح است لذا مستأجر ضامن عین نیست و روایت دیگر آن که در اجاره فاسد اگر از عین انتفاع شده باشد در پرداخت مال‌الاجاره مستأجر ضامن عین هم هست.[۶۲۵] صاحب مغنی در اجاره فاسد مستأجر را هم ضامن عین می‌داند چه استیفاء منفعت کرده باشد و چه نکرده باشد و ضامن عین.[۶۲۶]
حنفیان در این مورد دو نظر دارند برخی می‌گویند که عین اجاره که قبض شده در حکم عینی است که غصب شده است لذا عمل قابض را شبیه غصب می‌دانند و برخی دیگر می‌گویند چون عین اجاره به اذن موجر صورت گرفته، لذا مال در حکم امانت است و قابض جز در صورت تعدی و تفریط مسؤول نیست.[۶۲۷]

مبحث چهارم: مرتهن در رهن فاسد

یکی دیگر از مواردی که به عنوان نقض ضمان گیرنده مال مقبوض به عقد فاسد معرفی شده، عقد رهن است. در عقد رهن صحیح ضمان وجود ندارد و مرتهن ضامن مال مرهون نیست در حالی که به عقیده برخی در رهن فاسد، مرتهن متصرّف مورد رهن، ضامن خواهد بود.[۶۲۸]
برخی دیگر از فقها حکم به عدم ضمان مرتهن در رهن فاسد داده‌اند.[۶۲۹] ایشان این‌گونه استدلال کرده‌اند که راهن خود، مال مرهون را به مرتهن تسلیم می‌کند تا وثیقه دین او باشد و قصد معاوضه و مبادله نکرده است لذا مال در ید مرتهن، امانت به نحو مالکانه است و لذا ید مرتهن ید مأذونه است.
این ید از مفاد قاعده علی‌الید به نحو تخصّص یا تخصیص خارج است و در فاسد آن هم به خاطر وحدت سبب در آن دو یعنی اقدام مالک در تسلیم مال مرتهن، ضمان وجود ندارد. اگر گفته شود چه فرقی است بین اجاره و رهن که در رهن، عین در ید مرتهن مضمون نیست نه در رهن صحیح و نه در رهن فاسد ولی در اجاره، عین در اجاره صحیح در ید ید مستأجر مضمون نیست ولی در فاسد آن مضمون است با این‌که تسلیم عین مرهونه به مرتهن از باب وفای به عقد رهن است که چون راهن عین را وثیقه قرار داده تسلیم می‌کند و راضیدر تصرّف عین مرهونه نیست و بودن عین مرهونه در ید مرتهن از باب اذن شارع است نه اذن مالک و اذن شارع در رهن فاسد نیست.[۶۳۰]
در جواب باید گفت که اذن در تصرّف عین مرهونه به موجب اذن مالکی است و مالک از باب رضا و طیب نفس، عین را به مرتهن تسلیم می‌کند نه از باب وفای به عقد رهن، زیرا ویقه قرار دادن عین که مدلول عقد رهن است ملازمه با تسلیم عین مرهونه به مرتهن را ندارد بلکه حق دارد که به شخص ثالث تسلیم کند و به مرتهن تسلیم نکند پس تسلیم عین به مرتهن از باب وفای به عقد نیست تا از جهت اذن شرعی در ید مرتهن باشد بلکه از باب اذن مالک است زیرا شخص راهن مخیر است بین تسلیم به مرتهن و به شخص دیگر (مواد ۷۷۲ و ۷۷۶ ق.م).
بنابراین چون اذن مالکانه است و چون اذن مالک در صحیح و فاسد به یک نحو موجود است مرتهن ضامن عین نیست نه در صحیح و نه در فاسد آن، بر خلاف عقد اجاره که اذن در عین مستأجره شرعی است و چون در اجاره فاسد، اذن شرعی موجود نیست لذا مستأجر ضامن است.
برای مثال هرگاه مدیون به منظور توثیق دین مؤجل خود، مالی نزد دائن به رهن بگذارد و در ضمن عقد رهن به نحو شرط نتیجه، شرط شود که اگر مدیون دین خود را رأس اجل نپردازد، عین مرهونه مبیع گردد و به ملکیّت مرتهن در‌آید. در چنین وضعیتی عقد رهن و عقد بیع هر دو باطل هستند. عقد رهن به این دلیل باطل است که از جمله شرایط صحّت عقد رهن، عدم توقیت عقد رهن است. عقد بیع نیز به دو دلیل باطل است یکی این‌که تنجیز، شرط صحّت عقد بیع است در حالی که در عقد مذکور عقد بیع به صورت معلق منعقد شده و دوم این‌که هرگاه عقدی باطل باشد شرط ضمن آن نیز باطل است زیرا شرط ضمن عقد التزامی تبعی است و از ویژگی‌های تعهدات تبعی این است که در صحّت و لزوم، تابع تعهد اصلی هستند.
در چنین وضعیتی هرگاه مرتهن عین مرهونه را قبض نماید بعد از اجل و نه قبل از آن، ضامن آن است زیرا قبل از فرا رسیدن اجل، عین مرهونه به رهن فاسد در تصرّف مرتهن است و بعد از اجل به بیع فاسد در تصرّف مرتهن است و فاسد هر عقدی در ضمان تابع صحیح آن است و چون عقد صحیح ضمان‌آور نیست باطل آن نیز ضمان‌آور نمی‌باشد اما بعد از اجل، مشمول قاعده «ما یضمن» می‌شود در حالی که قبل از اجل مشمول قاعده «مالا یضمن» می‌باشد.[۶۳۱]
ناگفته نماند که مقدس اردبیلی در مضمون بودن عین مرهونه بعد از اجل تردید نموده است و با استصحاب عدم ضمانی که قبل از اجل وجود دارد حکم به عدم ضمان بعد از اجل نموده است.[۶۳۲]
صاحب ریاض المسایل نیز، هم در فرض جهل متعاقدین و هم در فرض جهل دافع و علم قابض مسئله را مرود تردید قرار داده است و در هر دو فرض یاد شده با استناد به عموم علی‌الید حکم به ضمان قابض را قبل از اجل تقویت نموده است.[۶۳۳] لکن صاحب جواهر تردیدهای فوق را به منزله اجتهاد در مقابل نص دانسته‌اند.[۶۳۴]

مبحث پنجم: حمل در بیع فاسد حیوان حامل

یکی دیگر از مواردی که به عنوان نقض ضمان گیرنده مال مقبوض به عقد فاسد بیان شده ضمان حمل مبیع می‌باشد. در بیع حیوان حامل، حمل مضمون نیست، زیرا ثمن معامله در برابر حیوان قرار می‌گیرد و حمل داخل در معامله نمی‌شود و در ملکیّت بایع باقی می‌ماند که پس از متولد شدن و به دست آوردن قابلیت حیات مستقل یابد، به بایع برگردانده شود یا این که اگر داخل در بیع باشد از حیث ثمن تابع مادر است و چیزی از ثمن در برابر آن قرار نمی‌گیرد تا بتوان آن را مستقلاً مورد ضمان تصوّر کرد، در صورتی که در عقد فاسد هرگاه حمل نزد مشتری تلف شود باید بدل آن را به فروشنده تسلیم کند.[۶۳۵] همان‌گونه که شیخ طوسی در مبسوط و محقق حلّی در شرایع و علامه‌حلّی در تذکره بیان نموده‌اند.[۶۳۶]
برخی دیگر از فقها که خریدار را در بیع صحیح ضامن حمل و حمل را داخل در بیع حیوان دانسته‌اند خریدار را بدین جهت ضامن حمل معرفی کرده‌اند که قسمتی از ثمن در برابر حمل قرار می‌گیرد و خسارت تلف و نقص آن به خریدار وارد می‌شود که در این صورت نقض محقق نمی‌شود. زیرا به صورت موردی از قاعده اصل چه در صحیح و فاسد آن، ضمان حمل بر عهده خریدار قرار می‌گیرد.[۶۳۷]
اما نقض مذکور چنین پاسخ داده شده که اگر حمل داخل در بیع نباشد پس در عقد صحیح از شمول قاعده «ما لایضمن» خارج است زیرا مورد عقد نیست تا مشمول قاعده شود پس در فاسد هم خریدار ضامن نیست چرا که حمل نزد خریدار امانت مالکانه خواهد بود اما اگر حمل را داخل در بیع بدانیم هم در صحیح و هم در فاسد آن خریدار ضامن خواهد بود.[۶۳۸]
برخی از فقها به نقض این گونه پاسخ داده‌اند که نزاع در این باب لفظی است چرا که کسانی که قائل به ضمان شده‌اند حمل را جزء مبیع دانسته‌اند و کسانی که قائل به عدم ضمان شده‌اند حمل را جزء مبیع ندانسته‌اند. در حالی که شأن حمل در این بحث مانند شأن عین در عقد اجاره نمی‌باشد بنابراین نقضی وجود نخواهد داشت.[۶۳۹]
به نظر می‌رسد همان‌طور که امروزه متعارف است حمل در بیع حیوان داخل در مبیع است و دخول آن در مبیع به صورت شرط ضمنی در نزد طرفین پذیرفته شده است.[۶۴۰] در این صورت اگر بیع صحیح باشد و حمل از حیث ثمن معامله تابع مادر فرض نشود و قسمتی از ثمن در برابر آن نیز قرار گیرد، در این صورت مشمول قاعده «ما یضمن» می‌گردد و صورت صحّت و فساد عقد، حمل مورد ضمان خریدار قرار می‌گیرد و به این ترتیب نقض تلقی نمی‌شود.
در مورد حمل، قانون مدنی در ماده ۳۵۸ صراحت دارد: «… حمل در بیع متعلق به مشتری نمی‌شود مگر این‌که تصریح شده باشد یا بر حسب عرف از توابع شمرده شود. در هر حال، طرفین عقد می‌توانند به عکس ترتیب فوق تراضی کنند.» بنابراین اگر حمل داخل در بیع نباشد پس در عقد صحیح از شمول قاعده «مالا یضمن» خارج است زیرا مورد عقد نیست تا مشمول قاعده شود، پس در بیع صحیح هم خریدار ضامن نیست چرا که حمل نزد خریدار امانت مالکانه خواهد بود. اما اگر حمل را داخل در بیع بدانیم هم در صحیح و هم در فاسد خریدار ضامن خواهد بود و مشمول قاعده «ما یضمن» است.

مبحث ششم: مورد عقد امانی فاسد به علت اکراه یا عدم استحقاق دهنده مال

یکی دیگر از مواردی که به عنوان نقض ضمان گیرنده مال مقبوض به عقد فاسد بیان شده، ضمان گیرنده مال به مناسبت عقد امانی فاسد که تحت تأثیر اکراه یا به وسیله تسلیم کننده فاقد استحقاق واقع شده است، می‌باشد.[۶۴۱] هرگاه مالک تحت تأثیر اکراه عقد امانی مانند عاریه یا اجاره انشاء کند و مورد عقد به گیرنده تسلیم شود، گیرنده ضامن آن مال است که در صورت تلف و نقص باید خسارت وارده را جبران کند خواه به عدم نفوذ عقد مطلع باشد یا نباشد. در حالی که عقد عاریه و یا اجاره صحیح باشد مستعیر یا مستأجر مسؤولیتی از نظر نقص و تلف مورد عقد نخواهد داشت. هم‌چنین اگر دهنده مال استحقاق عاریه و یا اجاره دادن مورد عقد را نداشته مثل این‌که مال را غصب کرده باشد در این صورت گیرنده در برابر مالک ضامن خواهد بود.[۶۴۲] در صورتی که عقد عاریه و یا اجاره صحیح می‌بود گیرنده ضامن مورد عقد نبود. چرا که این حدیث دلالت آشکار بر این مطلب دارد: «عن أبی‌عبدالله علیه‌السلام قال: إذا استعیرت عاریه بغیر اذن صاحبها فهلکت فالمستعیر ضامن»[۶۴۳]
همان‌گونه که قبلاً بیان شد حکم به عدم ضمان قابض در قاعده «مالا یضمن» مقید به صورتی است که فساد عقد ناشی از معیوب بودن اراده یا عدم اهلیت مالک نباشد زیرا هرگاه اراده مالک معیوب باشد و یا مالک فاقد اهلیت لازم برای تصرّف اموال و حقوق مالی خود باشد قطعاً قابض ضامن خواهد بود و علت عدم جریان قاعده «مالا یضمن» این است که تملیک مجانی و اذن در تصرّف اعمال ارادی است لذا در صورتی نافذ خواهد بود که اقدام مالک ناشی از اراده صحیح و سالم باشد.
به عبارت دیگر در موارد فقدان اراده یا معیوب بودن اراده، اذن ضمن عقد کالعدم و لغو محض است. بنابراین ضمان مورد عقد امانی فاسد به علت اکراه یا عدم استحقاق دهنده مال از موارد نقض به شمار می‌آید.
در حقوق مدنی ایران نیز همین مطلب صادق است و بنابر ماده ۳۰۳ ق.م: «کسی که مالی را من غیر حق دریافت کرده است ضامن عین و منافع آن است اعم از این‌که به عدم استحقاق خود عالم باشد یا جاهل» لذا هرگاه مالک تحت تأثیر اکراه عقد امانی انشاء کند و مورد عقد به گیرنده تسلیم شود، گیرنده ضامن آن است خواه به عدم نفوذ عقد مطلع باشد یا نباشد.
در حالی که اگر عقد امانی مانند عاریه یا اجاره صحیح باشد مستعیر یا مستأجر مسؤولیتی از نظر تلف و نقص مورد عقد نخواهد داشت.[۶۴۴] ماده ۴۹۳ ق.م بیان می‌دارد: «مستأجر نسبت به عین مستأجره ضامن نیست …» و ماده ۶۴۰ ق.م بیان می‌دارد: «مستعیر ضامن تلف یا نقصان مال عاریه نمی‌باشد مگر در صورت تعدی یا تفریط»
هم‌چنین اگر دهنده مال استحقاق عاریه یا اجاره دادن مالی را نداشته مثل این‌که مال مزبور را غصب کرده باشد در این صورت گیرنده در برابر مالک ضامن خواهد بود. در صورتی که عقد عاریه یا اجاره صحیح می‌بود (مواد ۴۹۳ و ۶۴۰ ق.م) گیرنده ضامن مورد عقد نخواهد بود. در روابط بین گرینده و غاصب اگر ید گیرنده در حالت صحیح آن ضمان باشد مانند تصرّف در بیع فاسد، استقرار ضمان بر عهده
گیرنده است والاً اگر تصرّف گیرنده در گونه صحیح عقد امانی باشد مانند تصرّف مورد ودیعه یا عاریه در صورت جهل گیرنده به غصب استقرار ضمان بر عهده غاصب خواهد بود.[۶۴۵] (مواد ۶۲۵ و ۳۲۵ ق.م)
در فقه اهل سنّت، نویسنده الاشباه والنظایر یکی از موارد نقض را همین مورد بحث می‌داند و اظهار می‌دارد که اعمالی که از سفیه و کودک صادر می‌شود و صحیح آن موجب ضمان نیستند در صورت فساد آن‌ها قابض مسؤول و ضامن است.[۶۴۶] ایشان این نظر را مورد اجماع تمام فقها چه شیعه و چه سنّی می‌دانند.[۶۴۷] بنابراین از کلام آن‌ها معلوم می‌گردد که اعمالی که از صغیر و سفیه صادر می‌شود در صورت قبض، قابض ضامن است.

مبحث هفتم: مورد عقد امانی فاسد به علت حجر تسلیم کننده

شیخ طوسی یکی دیگر از مواردی که به عنوان نقض ضمان گیرنده مال مقبوض به عقد فاسد را ضمان گیرنده مورد عقد امانی فاسد به علت حجر تسلیم کنند دانسته است.[۶۴۸] در توجیه این نقض گفته شده است که عقد مجنون یا صغیر غیر ممیز یه علت فقدان تمیز و قصد انشاء نزد این اشخاص باطل است که در این صورت می‌تواند گفت که در حقیقت از ناحیه این اشخاص باطل است که در این صورت می‌توان گفت که در حقیقت از ناحیه این اشخاص اقدامی در جهت تشکیل عقد صورت نگرفته است. اما گیرنده مال در این صور ن ضامن خواهد بود مگر این‌که به قصد حفظ مال از ایشان گرفته باشد.[۶۴۹]

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 09:11:00 ب.ظ ]




همچنین به زن و جنگ و زن و بیپناهی (در خانواده سرباز) زن و منشهای خجسته، و بی وفایی زن نسبت به همسر، زن و جگر آوی گفت و شنود همسر با زن که غمهایش را با او در میان میگذارد. توصیف زن و تصویرگری زنان ساده که برای شاعر خوشایند است. توجه کردن به جنبه های منفی زنان علاوه بر جنبه های نیک و برجسته و گاهی شاعر در آفرینش سرودههایش، از عشق و علاقهی زنی الهام میگیرد.

و به مرد حیات میبخشد و به قول جلال ستاری «زنان هر سرزمین، شاعران سرزمیناند، شعر که چون دریای پر موجی است و روح هر جامعه در زنان آن جامعه، چون گل میشکفد و یا پژمرده میشود، تا جامعه چه پایگاهی به وی اعطا کند.[۱۶۱]»
سیمای زن اندرزگو در شعر معاصر، از نقش زنان خبر میدهد مثل پند و اندرزهایی که در شعر پروین دیده میشود. زن همراه و همدوش مرد، با مشکلات زندگی دست و پنجه نرم میکند و برای همسر خود احساس دل نگرانی میکند.
سوگواری زنان در ادبیات معاصر به شکلهای گوناگون چون سوگ فرزند خواهر یا برادر نمود میکند.
هم چنین تقدیم شعر به شاعران زن هم در شعر معاصر دیده میشود مثل تقدیم شعر سهراب سپهری به فروغ فرخزاد.
هر چند در ادبیات گذشته با توجه به حاکمیت مطلق نظام مرد سالاری سیمای زن بسیار ناخوشایند و ناشایست ارائه شده است و زن به عنوان «جنس دوم» معرفی گشته است و چهره زن در هالهای از برداشتهای نادرست ترسیم شده است.
اما سیمای زن در ادبیات امروز به طور قابل محسوسی تغییر یافته است این تغییرات را میتوان در آستانه نهضت مشروطه مشاهده کرد زنان در این عصر، به تکاپو افتادند و برای دفاع از حق و حقوق خویش پا به عرصهی اجتماع نهادند با تلاش زنان در عصر مشروطه خواندن و نوشتن در بین آنان متداول شد و از این تاریخ به بعد ما شاهد پیشرفت فرهنگی و علمی زنان در زمینه های مختلف هستیم در واقع، نهضت مشروطه، نقطهی آغاز فعالیتهای زنان ایرانی است هر چند زنان در ابتدا، با مشکلاتی روبرو شدند، اما جسورانه، با مقاومت در برابر مشکلات، توانستند تا حدودی راه را برای جنبشها و قیامهای دیگر هموار نمایند اولین روزنامه نگاران زن، در عصر مشروطه مشاهده میشود و به گفتهی برخیها، زنان ایرانی در عصر مشروطه، راه صد ساله را یک شبه پیمودند و میتوان نتیجه گرفت تحولات مبتنی بر قانون و رهایی از حکومت استبدادی و آشنایی با عقیده آزادی به مفهوم اروپایی در این زمان رواج یافت و همین طور انعکاس دفاع از حقوق زنان در شعر و نثر منعکس شد و در این راه زنان زیادی پیشقدم شدند که نامشان را ذکر کردیم.
فصل سوم:
ادبیات مشروطه
۳-۱- مقدمه: ادبیات عصر مشروطه
ادبیات دوره مشروطیت را نمیتوان در چارچوبی از سالها و ماه گنجاند. این ادبیات از یک سو به سلطنت ناصر الدین شاه بر میگردد، و از سوی دیگر تا حوالی کودتای ۱۲۹۹ شمسی و حتی چند سال پس از آن ادامه دارد.
این ادبیات مبتنی بر قانون، رهایی از حکومت استبدادی و آشنایی با آزادی به مفهوم اروپایی است.
مفهوم غربی آزادی که هدف آن حکومت بر مبنای قانون و نظم اجتماعی بر پایهی آزادی بود؛ بر اثر آشنایی شاعران و ادیبان با غرب در اندیشه ها و احساسات آنها پدید آمد.
ترقی خواهان و پیشگامان ایرانی از اواخر دوره صفوی با شیوه تفکر و نظم و رویهی زندگی مردم غرب آشنا شده بودند. آشنایی با این فرهنگ، از طریق هند صورت گرفته بود.
و عقیده آزادی از راه هند و روسیه و امپراتوری عثمانی و با زبان ترکی (ترکی استانبولی) در ایران گسترش یافت.
۳-۱-۱- ویژگیهای شعر دوره مشروطه
از دربار گسست و به کوچه و بازار راه یافت لبریز از آرمانها، گرمی زندگی و خونهای به زمین ریخته شد.
شعر دوره مشروطه مضمون و محتوای شعر فارسی را تا آن اندازه تغییر داد که پیوندش با گذشته را گسست و مضامینی چون آزادی، وطن، حقوق زنان و اجتماع جایگزین مضامین عاشقانه، وصف، مدح و ذم شد.
۳-۱-۲- موجهای شعری در دوران مشروطه
موج ادبیات سنتی- ادیبان سنت گرا که به رغم علاقه و اشتیاق وافر به جریانهای اجتماعی حاضر نبودند قدمی از قلمرو سنت فراتر نهند.
موج میانه رو- شاعران هوادار اصلاح اصلاحی بر پایه سنت، استحکام فرم و قوت زبان شعر.
حمایت از توده مردم- شاعرانی که به لایه های وسیعی از توده مردم به خصوص خوانندگان عوام نظر داشتند تلاش برای مشروطیت یکی از خصایص اصلی شعر آنها بود.
۳-۱-۳- حوزه های مختلف شعری
الف- حوزه اندیشه و محتوا
«۱- وطن
۲- آزادی و قانون
۳- فرهنگ نو و آموزش و پرورش جدید
۴- ستایش علوم جدید
۵- زنان مسأله زنان و برابری زن و مرد
۶- نقد و اصول کهن اخلاقی
۷- مبارزه با خرافات مذهبی (و گاهی با خود مذهب)[۱۶۲]»
ب- حوزه زبان شعر
از آن رو که در شعر احساسات و عواطف به آن جایگاهی رسید که با افکار و اندیشه ها دمساز شد. برای برآورده شدن نیازهای عمیق اجتماعی به زبان مردم کوچه و بازار روی آورد.
ج- در قلمرو صور خیال
شعر دوره مشروطه پر شور، مهیج با دیدگاهی افراط گونه است که برای صور خیال در آن جایی نیست.
د- در حوزه شکل و ترکیب
در این دوره، شعر مستزاد رونق مییابد و قالب قصیده رواج خود را از دست میدهد.
شاعرانی که به لایه های وسیعی از توده مردم به خصوص خوانندگان عوام نظر داشتند. تلاش برای مشروطیت یکی از ویژگیهای اصلی شعر آنها بود.
در آثار نثر نویسان این دوره نیز مسائل ازدواج نامتناسب و اجباری، که گاهی منجر به سرانجام تیره میشد و دیگر بدبختیها و بیچارگیهای زنان جایگاه اول را دارد. نویسندگانی مانند مرتضی مشفق کاظمی، یحیی دولت آبادی و عباس خلیلی که نه از دلبری و دلربایی بلکه از جهان معنوی زنان سخن میگویند «عفت» و «شکوه» در تهران مخوف؛ «وسیله خانم» در انتقام؛ و «شهرناز» در رمانی به همین نام، همگی زنانی هستند که از بدبختیهای اجتماعی زجر میکشند.
در این دوره نمایش نامهها هم از اروپائیان تأثیر پذیرفته است. از جمله افرادی که دارای نمایش نامه هستند میتوان از: میرزا جعفر قرچه داغی نام برد. او در سال ۱۸۷۴/۱۲۹۱ هـ.ق، در تهران کتابی در یک جلد حاوی هفت نمایش نامهی فارسی همراه با مقدمهای درباره ارزش تربیتی صحنهی بازی با چاپ سنگی منتشر کرد.
«یکی از مضمونهایی که در آن دوران مورد توجه قرار گرفته بود. وضع ناگوار و مظلومانه زنان ایرانی است. بی سوادی و بی فرهنگی، قوانین مرد سالار و یک جانبه و تبعیض جامعهی پدر شاهی، زنان را محکوم اسارت و بندگی مردان میکند که اگر زنی زنجیر این اسارت را بگسلد فقط به دردسر سنگین تری دچار شده است، جامعهی گرگ صفت برای او فحشاء و بیماری و مرگ را تدارک میبیند. مضمون رمانهای چندی در آن سالها داستان زنان بی گناهی است که به خاطر بنیادهای غلط محیط به روسپی گری افتادهاند[۱۶۳]
در دوره مشروطیت بیانیههای ادبی چندی در ایران منتشر شد. نخستین بیانیه تند، بیانیهی میرزا فتح علی آخوند زاده بود؛ که در میانهی دورهی ناصر الدین شاه ادبیات کهن ایران و مدیحه سرایی و تملق را به شدت رد کرد و با نوشتن نمایشنامههایی که از نخستین نمایشنامهها میباشد. به نقادیهای خود روح و معنی بخشید.
در این دوره شعر سخنورانی چون ادیب الممالک، سید اشرف الدین قزوینی، دهخدا و بهار منعکس شده از فعالیتهای سیاسی و اجتماعی در سایه دموکراسی از رواج و رونق بسزا و بایسته برخوردار شد.
بنابراین ادبیات عصر مشروطه تصویرگر شرایط اجتماعی است این دوره را میتوان واقع گراترین و نوگراترین دوره به شمار آورد.
۳-۲- مروری بر زندگی نامه میرزاده عشقی

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 09:11:00 ب.ظ ]




۴-۱-۲۷-اجتناب از مدح و ذم قوّال
درویش چون در حلقه ی سماع حضور می یافت و اقدام به رقص و پایکوبی می‌کرد، نباید به مدح و ذم و قوال توجّه می‌کرد.« باید قوّال اگر خوش خواند، نگوید که خوش می خوانی و اگر ناخوش ونا موزون گویدوطبع را خارج کند، نگوید بهتر خوان وبه دل بر وی خصومت نکند و وی را اندر میانه نبیند. » (هجویری،۶۰۹:۱۳۸۸)
۴-۱-۲۸-پاداش قوّال
علاوه‌بر پول نقدی که به قوّالان برای مزد آنها داده می‌شد . صوفیان از سر ذوق و حال، جامه‌ی خود را از تن بیرون می‌آوردند و به سوی او می‌افکندند و آن را به او می‌بخشیدند.کاشانی در این باره در مصباح الهدایه نوشته: « خرقه که از صاحب سماع به قوال رود، دو نوع بود: صحیحه و ممترقه. » (کاشانی، ۱۳۸۸: ۱۳۹)

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

۴-۱-۲۹-خرقه دری مجلس سماع
زمانی که صوفیان در حلقه‌ی سماع، به سماع می‌پرداختند، شوری عظیم در میان آنها پدید می‌آمد، بدان حدّ که بی اختیار و از غلبه‌ی شوریدگی و وجد و حال، جامه‌ی خود را پاره می‌کردندکه به تعبیر آن روزگار خرقه برتن خود می‌دریدند، و آن را به سوی نوازندگان و قوّالان‌یا جمع حاضر در مجلس می‌انداختند. این رها کردن خرقه و انداختن آن به سوی قوّالان ‌یا حاضران در مجلس سماع را، علی فاضل در کتاب شرح و احوال و نقد و تحلیل آثار احمد جام، با تعابیری هم چون: «خرقه اندازی»، « خرقه افکنی،» « قوّال اندازی»، « طرح خرقه»، «خرقه بازی»، آورده است. » (فاضل، ۱۳۷۳: ۱۳۹)حال باید ‌یاد آور شد که القای خرقه در حلقه‌ی سماع، توسّط درویشان مطابق سنّت انجام می‌شد. سهرودی نوشته: « خرقه انداختن سنّت است. که درآن وقت که کعب زهیر –رض‌- آن قصیده که درمدح رسول –عللم- انشاد کرده بود، بر رسول- عللم -می‌خواند، رسول- عللم- خرقه‌ی خودبدو انداخت. » (سهروردی،۱۳۸۴: ۱۹۶)
محمّدبن منوّر نیز در این باره در توحید الا اسرار آورده: «مقرّیان می‌خواندند، درویشان در خاک می‌گشتند، و حالت ها رفت، پس خرقه ها پاره کردند. » (محمّدبن منوّر، ۱۳۸۰: ۳۸۰)
هجویری در توجیه این آیین صوفیان چنین خاطر نشان کرده که: «حقیقت اندر تخریب ثیاب آن است که ایشان را از مقامی به مقام دیگر نقل افتد، در حال از آن جامه بیرون آیند و شکر وجدان مقام را و جامه‌های دیگر لباس ‌یک مقام بودو مرقّعه لباس جامع مرکلّ مقامات طریقت و فقر صفوّت را و بیرون آمدن از این جامه و تبرا کردن، تبرّا بود از همه. » (هجویری، ۱۳۸۸: ۷۶) خاقانی هم در مورد خرقه دری آورده:

من در رقص و دل در حال و ناله در سماع

من دریده خرقه‌ی صبر و فغان آورده ام. »

(خاقانی، ۱۳۸۸: ۳۴۱)

«در مشرق آفتاب چنان جامه خرقه کرد

کاو از خرق جامه به مغرب شنیده اند»

(همان: ۱۸۷)
مولانا می‌گوید:

«زآن خرقه‌ی خویش ضرب کردیم

تا زآن به قبای ششتر آییم»

(مولانا، ۱۳۸۴: ۶۱۸)
۴-۱-۳۰-القا وتخریق خرقه در سماع فقط در صورت غلبه‌ی حال
در آیین صوفیان روانبود که سالک حاضر در حلقه‌ی سماع، خرقه‌ی خود را به اختیار پاره کند، الّا در صورتی که حال بر او مستولی می‌شد. دلیل این مهّم را کاشانی در مصباح الهدایه بیان کرده: «چه دراین صورت هم دعوی حال است بی معنی حال و هم اتلاف مال» (کاشانی،۱۳۸۸: ۱۳۹) سهرودی در این باره در عوارف المعارف اشاره کرده: «و تا تواند تخریق خرقه نکند، که اتلاف مال و انفاق محال باشد. » (سهروردی،۱۳۸۸: ۱۳۹) غزّالی نیز این مهّم را در کتاب کیمیای سعادت خاطر نشان کرده: « اما دریدن جامه به اختیار نشاید: که این ضایع کردن مال بود. » (غزّالی،۱۳۸۸: ۴۵۶)هجویری این مطلب را در کشف المحجوب اظهار داشته: «هر چند که خرق کردن را اندر طریقت هیچ اصلی نیست، و البتّه اندر سماع در حالت صحّت نشاید کرد؛ که آن جز اسراف نباشد. » (هجویری، ۱۳۸۸: ۶۰۷)
۴-۱-۳۱-چه نوع خرقه ای شایستگی پاره کردن در محفل سماع را داشت؟
جامه‌هایی را که صوفیان در سماع پاره می‌کردند و بر دیگر جماعت حاضر تقسیم می‌کردند باید دارای شرایط وی‍ژ گی‌های خاص بودند. از جمله این که: آن خرقه به رسول اکرم(ص) انتساب داشت. و آن خرقه را مرید از راه ارادت پوشانده بود.وحتماً باید رنگ آن ارزق بود…. ابو‌المفاخر‌یحیی باخرزی در این باره شرح داده: «اوّل آن است که جامه ای که تخریق را شاید باید که از آن کسی باشد که خرقه‌ی او به مصطفی (ص) منسوب باشد و از دست شخص امین که شیخیّت را شاید، از راه ارادت پوشیده باشدو آن خرقه باید که کبود باشد‌یا فوطه‌یا برد‌یمانی. و اگر سفید است تخریق را نشاید مگر که با صاحب آن خرقه حالی و امر عظیم باشد که شایسته‌ی تخریق گردد. » (باخرزی، ۱۳۸۳: ۲۲۰)
۴-۱-۳۲-انواع خرقه‌های القا شده در سماع
خرقه‌های القا شده توسّط درویشان صاحب وجد، دو نوع بود.« مشکل ترین این جمله خرقه‌ی سماعی باشد وآن بردوگونه باشد:‌یکی مجروح و دیگری درست. » (هجویری،۱۳۸۸: ۶۰۶) کاشانی نیز می‌گوید: «خرقه که از صاحب سماع به قوال رود، دو نوع بود: ممز قه و صحیحه. » (کاشانی، ۱۳۸۸: ۱۳۹)
۴-۱-۳۳-حکم خرقه‌ی صحیحه در سماع
در مورد خرقه‌ی القا شده‌ی صحیحه توسّط درویشان صاحب وجد، صوفیان خود اختلاف نظر داشته‌اند. به طوری که عدّه ای آن را از آن قوّال دانسته اند اما بنا بر شرایطی خاص: «بعضی گفته اند: قوّال را باشد، از بهرآن که این حرکت به سبب قول او ظاهر شده است. » (سهروردی،۱۳۸۴: ۹۶) کاشا
نی نیز در مصباح الهدایه خاطر نشان کرده : « اما حکم خرقه‌ی صحیحه اگر مراد واجد آن در القا و اعطای آن تخصیص قوال بود، و دیگری را با او در آن مشارکت و مساهمّت نباشد.و اگر مراد تخصیص او نبود و شخصی مهیب و ممتثل الا مر حاضر باشد بر حسب اجتهاد خود اگر ببیند به قوّال دهد و اگر خواهد به دیگری ببخشد.و هیچ کس را بر او مجال اعتراضی نه؛ چه تصرّفات او همه از سر خبرت و بصیرت بود. اگر حاضران مجلس سماع همه اخوان باشندو شیخ حاضر نه خرقه به قوال دهند؛ چه محرّک و باعث وجد که سبب القای خرقه باشد قول او بود«و من قتل قتیلاً فله سلبه. » (کاشانی،۱۳۸۸: ۱۴۰- ۱۳۹ )هجویری نوشته : «بنگریم تا مراد آن درویش مستمع که جامه بیفکند چه بوده است، اگر مراد قوّال بوده است، وی را باشدو اگر مراد جماعت، ایشان را. » (هجویری،۱۳۸۸: ۶۰۸- ۶۰۷ )

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 09:11:00 ب.ظ ]




قرآن کریم در دو جا به نام حضرت ادریس اشاره می کند: یک جا در سورۀ مریم می فرمایند: « وَرَفَعْنَاهُ مَکَانًا عَلِیًّا وَاذْکُرْ فِی الْکِتَابِ إِدْرِیسَ إِنَّهُ کَانَ صِدِّیقًا نَّبِیًّا »(مریم۵۷-۵۶)
« و در این کتاب از ادریس یاد کن که او نبی راستگویی بود و ما او را به مقامی بلند ارتقاء دادیم»
و در جای دیگر سورۀ انبیاء می فرمایند:
« وَإِسْمَاعِیلَ وَإِدْرِیسَ وَذَا الْکِفْلِ کُلٌّ مِّنَ الصَّابِرِینَ ،وَأَدْخَلْنَاهُمْ فِی رَحْمَتِنَا إِنَّهُم مِّنَ الصَّالِحِینَ »
(انبیاء ۸۶- ۸۵)
« و اسماعیل و ادریس و ذوالکفل را ( یاد کن ) که همه از صابران بودند، و آنان را در رحمت خود داخل نمودیم، چرا که ایشان از صالحان بودند».
قمی(متوفی قرن سوم ق) نوشته است که ادریس را به علت پرداختن زیاد به مطالعه و تدریس کتاب به این نام نهاده اند(قمی،۱۳۸۷، ج۲، ۵۲)
محمد زمخشری (متوفی۵۳۸ ق) در مورد ادریس چنین می گوید:
«خداوند سی صحیفه بر او نازل کرد و او نخستین کسی بود که لباس دوخت و آن را پوشید» (زمخشری،: ۱۳۸۹،ج۳، ۹۵)
طبرسی (متوفی۵۴۸ ق) در مورد ادریس می گوید : «خدا علم ستاره شناسی، کیهان شناسی، ریاضی را به او آموخت و این دانش ها که در نزد او بود پرتوی از اعجاز و نشانه ای از نشانه های دعوت آسمانی و رسالت او است.» (طبرسی،۱۳۸۰، ج ۱۵ و ۱۶، ۶۴۰)
در کتاب المیزان به تفصیل دربارۀ ادریس سخن گفته شده و بیشتر سخنان مفسرین و محدثین در این کتاب گردآمده است: «ادریس یکی از اجداد نوح علیه السلام است. در آیات قرآن، خداوند وی را به ثنایی جمیل ستوده است. او را نبی صدیق و از زمره صابرین و صالحین شمرده و خبرداده که او را به مکانی منیع بلند کرده است»(طباطبایی،۱۳۶۳، ج۱۴، ۹۵)
علامه طباطبایی سپس به نقل شرح حال ادریس از کتاب های تاریخی می پردازد و تأکید می کند که «ادریس همان هرمس و شاگرد آغاتاذیمون یکی از انبیاء یونانیان و مصریان است. او در مصر اقامت نمود و خلایق را امــر به معروف و نهی از منکــر می نمود. مردم زمان او با هفتاد و دو زبان حرف می زدند وخداوندزبان همگی آنان را به وی تعلیم داد.تا هرفرقه ای ازایشان را به زبان خودش تعلیم دهد،همچنین مهارت نقشه کشی برای شهرسازی راآن ها بیاموخت.»(طباطبایی، ۱۳۶،ج ۱۴، ۱۰۴)

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

۲-۴ ادریس در ادب فارسی
در مورد نام ادریس نبی (ع) همانند الیاس نبی(ع) خصوصیاتی نظیر حکمت و دانایی و شجاعت و راز دانی در اشعار شاعران فارسی زبان آمده:
عیسی و ادریس بر گردون شدند با ملایک چونکه همجنس آمدند
(مولوی، دفتر چهارم،۱۳۸۸: ۲۶۷۲/۷۵۸)
بود جذبیت در ادریس از نجوم هشت سال او با زحل بود در قدوم
(مولوی، دفتر ششم،۱۳۸۸: ۲۹۸۵/۱۸۸)
زیر قلم حجت او حکمت ادریس خاک قدم استر او تاج اسکندر
(ناصر خسرو،۱۳۸۷:۴۲۹۶/۲۸۳)
و آنجه که سخن خیزد از آیات الهی سقراط سزد چاکر و ادریس عیالش
(همان، ۵۱۴۶/۳۰۵)
زافعال نکوهیده شود پاک چو ادریس نبی آید به افلاک
(شبستری،۱۳۸۴، ۳۳۳/۱۵۴)
سنایی نیز در مورد ادریس در حدیقه الحقیقه اشعاری گفته است:
نه چون ادریس پوستش بفکند در فردوس را ندید به بند
(سنایی،۱۳۵۹، ۱۰/۷۹)
کو شکش درولایت تقدیس صحن او بام خانۀ ادریس
(همان،۱۰ /۱۹۰)
مهرش ادریس را بداده نوید لطفش ابلیس را نکرده نمید
(۱۴/۲۰۰)
رفعت ادریس از ثنای تو یافت سدره جبرئیل از برای تو یافت
(۷/۲۰۸)
خاقانی نیز از ادریس و مقامات او در اشعارش بهره ها برده :
ادریس قضا بینش و عیسی روان بخش داده لقبش در دو هنر واضع القاب
(خاقانی،۱۳۶۵، ۴۱۵ )
بر تخت شهنشاهی و بر مسند عزت ادریس بقا باش که فردوس لقایی
(همان/۴۳۹)
بودت هزار جا خط و یک جای خط دریغ جا حظ نماند و جاحط ادریس جان نماند
(همان۸۷۱)
۲-۵ هرمس در ادبیات فارسی
نام هرمس در ادبیات فارسی در شعر شاعران بزرگی همچون نظامی، ناصر خسرو، عطار، و مولوی انعکاس یافته و از او به عناوین مختلفی یاد شده است. به نظر می رسد هرمس در نظر این شاعران عموماً یکی از هفت حکیم بزرگ قدیم و پایه گذار و حامی علوم و حکمت تلقی شده است. حکیم نظامی بیش از دیگر شعرا در اشعار خود از هرمس یاد می کند و ضمن برشمردن اواز زمرۀ هفت گانه، جایگاه او را نیز در آسمان هفتم می داند.
از آن فیلسوف گزین کرد هفت که بر خاطر کس خطایی نرفت
ارسطو که بُد مملکت را وزیر بلیناس برنا و سقراط پیر
فلاطون و والیس و فرفوریوس که روح القدس کردشان دستبوس
همان هفتمین هرمس نیک رای که بر هفتمین آسمان کرد جای
(نظامی، اقبالنامه،۱۳۷۶، ۱۰/۱۲۰)

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 09:11:00 ب.ظ ]