۴-۱-۲۷-اجتناب از مدح و ذم قوّال
درویش چون در حلقه ی سماع حضور می یافت و اقدام به رقص و پایکوبی می‌کرد، نباید به مدح و ذم و قوال توجّه می‌کرد.« باید قوّال اگر خوش خواند، نگوید که خوش می خوانی و اگر ناخوش ونا موزون گویدوطبع را خارج کند، نگوید بهتر خوان وبه دل بر وی خصومت نکند و وی را اندر میانه نبیند. » (هجویری،۶۰۹:۱۳۸۸)
۴-۱-۲۸-پاداش قوّال
علاوه‌بر پول نقدی که به قوّالان برای مزد آنها داده می‌شد . صوفیان از سر ذوق و حال، جامه‌ی خود را از تن بیرون می‌آوردند و به سوی او می‌افکندند و آن را به او می‌بخشیدند.کاشانی در این باره در مصباح الهدایه نوشته: « خرقه که از صاحب سماع به قوال رود، دو نوع بود: صحیحه و ممترقه. » (کاشانی، ۱۳۸۸: ۱۳۹)

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

۴-۱-۲۹-خرقه دری مجلس سماع
زمانی که صوفیان در حلقه‌ی سماع، به سماع می‌پرداختند، شوری عظیم در میان آنها پدید می‌آمد، بدان حدّ که بی اختیار و از غلبه‌ی شوریدگی و وجد و حال، جامه‌ی خود را پاره می‌کردندکه به تعبیر آن روزگار خرقه برتن خود می‌دریدند، و آن را به سوی نوازندگان و قوّالان‌یا جمع حاضر در مجلس می‌انداختند. این رها کردن خرقه و انداختن آن به سوی قوّالان ‌یا حاضران در مجلس سماع را، علی فاضل در کتاب شرح و احوال و نقد و تحلیل آثار احمد جام، با تعابیری هم چون: «خرقه اندازی»، « خرقه افکنی،» « قوّال اندازی»، « طرح خرقه»، «خرقه بازی»، آورده است. » (فاضل، ۱۳۷۳: ۱۳۹)حال باید ‌یاد آور شد که القای خرقه در حلقه‌ی سماع، توسّط درویشان مطابق سنّت انجام می‌شد. سهرودی نوشته: « خرقه انداختن سنّت است. که درآن وقت که کعب زهیر –رض‌- آن قصیده که درمدح رسول –عللم- انشاد کرده بود، بر رسول- عللم -می‌خواند، رسول- عللم- خرقه‌ی خودبدو انداخت. » (سهروردی،۱۳۸۴: ۱۹۶)
محمّدبن منوّر نیز در این باره در توحید الا اسرار آورده: «مقرّیان می‌خواندند، درویشان در خاک می‌گشتند، و حالت ها رفت، پس خرقه ها پاره کردند. » (محمّدبن منوّر، ۱۳۸۰: ۳۸۰)
هجویری در توجیه این آیین صوفیان چنین خاطر نشان کرده که: «حقیقت اندر تخریب ثیاب آن است که ایشان را از مقامی به مقام دیگر نقل افتد، در حال از آن جامه بیرون آیند و شکر وجدان مقام را و جامه‌های دیگر لباس ‌یک مقام بودو مرقّعه لباس جامع مرکلّ مقامات طریقت و فقر صفوّت را و بیرون آمدن از این جامه و تبرا کردن، تبرّا بود از همه. » (هجویری، ۱۳۸۸: ۷۶) خاقانی هم در مورد خرقه دری آورده:

من در رقص و دل در حال و ناله در سماع

من دریده خرقه‌ی صبر و فغان آورده ام. »

(خاقانی، ۱۳۸۸: ۳۴۱)

«در مشرق آفتاب چنان جامه خرقه کرد

کاو از خرق جامه به مغرب شنیده اند»

(همان: ۱۸۷)
مولانا می‌گوید:

«زآن خرقه‌ی خویش ضرب کردیم

تا زآن به قبای ششتر آییم»

(مولانا، ۱۳۸۴: ۶۱۸)
۴-۱-۳۰-القا وتخریق خرقه در سماع فقط در صورت غلبه‌ی حال
در آیین صوفیان روانبود که سالک حاضر در حلقه‌ی سماع، خرقه‌ی خود را به اختیار پاره کند، الّا در صورتی که حال بر او مستولی می‌شد. دلیل این مهّم را کاشانی در مصباح الهدایه بیان کرده: «چه دراین صورت هم دعوی حال است بی معنی حال و هم اتلاف مال» (کاشانی،۱۳۸۸: ۱۳۹) سهرودی در این باره در عوارف المعارف اشاره کرده: «و تا تواند تخریق خرقه نکند، که اتلاف مال و انفاق محال باشد. » (سهروردی،۱۳۸۸: ۱۳۹) غزّالی نیز این مهّم را در کتاب کیمیای سعادت خاطر نشان کرده: « اما دریدن جامه به اختیار نشاید: که این ضایع کردن مال بود. » (غزّالی،۱۳۸۸: ۴۵۶)هجویری این مطلب را در کشف المحجوب اظهار داشته: «هر چند که خرق کردن را اندر طریقت هیچ اصلی نیست، و البتّه اندر سماع در حالت صحّت نشاید کرد؛ که آن جز اسراف نباشد. » (هجویری، ۱۳۸۸: ۶۰۷)
۴-۱-۳۱-چه نوع خرقه ای شایستگی پاره کردن در محفل سماع را داشت؟
جامه‌هایی را که صوفیان در سماع پاره می‌کردند و بر دیگر جماعت حاضر تقسیم می‌کردند باید دارای شرایط وی‍ژ گی‌های خاص بودند. از جمله این که: آن خرقه به رسول اکرم(ص) انتساب داشت. و آن خرقه را مرید از راه ارادت پوشانده بود.وحتماً باید رنگ آن ارزق بود…. ابو‌المفاخر‌یحیی باخرزی در این باره شرح داده: «اوّل آن است که جامه ای که تخریق را شاید باید که از آن کسی باشد که خرقه‌ی او به مصطفی (ص) منسوب باشد و از دست شخص امین که شیخیّت را شاید، از راه ارادت پوشیده باشدو آن خرقه باید که کبود باشد‌یا فوطه‌یا برد‌یمانی. و اگر سفید است تخریق را نشاید مگر که با صاحب آن خرقه حالی و امر عظیم باشد که شایسته‌ی تخریق گردد. » (باخرزی، ۱۳۸۳: ۲۲۰)
۴-۱-۳۲-انواع خرقه‌های القا شده در سماع
خرقه‌های القا شده توسّط درویشان صاحب وجد، دو نوع بود.« مشکل ترین این جمله خرقه‌ی سماعی باشد وآن بردوگونه باشد:‌یکی مجروح و دیگری درست. » (هجویری،۱۳۸۸: ۶۰۶) کاشانی نیز می‌گوید: «خرقه که از صاحب سماع به قوال رود، دو نوع بود: ممز قه و صحیحه. » (کاشانی، ۱۳۸۸: ۱۳۹)
۴-۱-۳۳-حکم خرقه‌ی صحیحه در سماع
در مورد خرقه‌ی القا شده‌ی صحیحه توسّط درویشان صاحب وجد، صوفیان خود اختلاف نظر داشته‌اند. به طوری که عدّه ای آن را از آن قوّال دانسته اند اما بنا بر شرایطی خاص: «بعضی گفته اند: قوّال را باشد، از بهرآن که این حرکت به سبب قول او ظاهر شده است. » (سهروردی،۱۳۸۴: ۹۶) کاشا
نی نیز در مصباح الهدایه خاطر نشان کرده : « اما حکم خرقه‌ی صحیحه اگر مراد واجد آن در القا و اعطای آن تخصیص قوال بود، و دیگری را با او در آن مشارکت و مساهمّت نباشد.و اگر مراد تخصیص او نبود و شخصی مهیب و ممتثل الا مر حاضر باشد بر حسب اجتهاد خود اگر ببیند به قوّال دهد و اگر خواهد به دیگری ببخشد.و هیچ کس را بر او مجال اعتراضی نه؛ چه تصرّفات او همه از سر خبرت و بصیرت بود. اگر حاضران مجلس سماع همه اخوان باشندو شیخ حاضر نه خرقه به قوال دهند؛ چه محرّک و باعث وجد که سبب القای خرقه باشد قول او بود«و من قتل قتیلاً فله سلبه. » (کاشانی،۱۳۸۸: ۱۴۰- ۱۳۹ )هجویری نوشته : «بنگریم تا مراد آن درویش مستمع که جامه بیفکند چه بوده است، اگر مراد قوّال بوده است، وی را باشدو اگر مراد جماعت، ایشان را. » (هجویری،۱۳۸۸: ۶۰۸- ۶۰۷ )

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...