کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

فروردین 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
            1
2 3 4 5 6 7 8
9 10 11 12 13 14 15
16 17 18 19 20 21 22
23 24 25 26 27 28 29
30 31          


 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل



آخرین مطالب


جستجو


 



اقدامات دولت ایران در انطباق با ماده ۵ کنوانسیون حقوق کودک پیمان‌نامه جهانی حقوق کودک ضمن اذعان مسئولیت‌ها، حقوق و وظایف والدین و خانواده‌ها که قانوناً موظف به مراقبت از فرزندان خود هستند، دولت ‌ها را مسئول کامل ایجاد نهادها وارائه راهنمایی‌های لازم به آنها برای احقاق حقوق کودکان قرار داده است.

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

در اجرای کامل ماده ۵، دولت ایران برخی از وزارتخانه‌ها را مأمور طراحی و اجرای برنامه‌های مربوط به خانواده کرده است و مواد ۲ و ۳ قانون تنظیم خانواده و کنترل جمعیت، اجرای برنامه‌هایی را از وزارت‌ خانه‌های مختلف به ترتیب زیر خواسته است:
– وزارت آموزش و پرورش موظف خواهد بود مطالب آموزش مربوط به جمعیت و تأمین سلامتی مادران و کودکان را در متون درسی خود به نحوی مؤثر بگنجاند.
– وزارت فرهنگ و آموزش عالی و وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی موظف به ایجاد یک واحد درسی به نام جمعیت و تنظیم خانواده در کلیه رشته‌های آموزشی می‌باشند.
– وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی موظف است زمینه‌های جلب مشارکت فعال و مؤثر روزنامه ‌نگاران، فیلم‌سازان و سایر هنرمندانی را که به گونه‌ای با آن وزارتخانه ارتباط دارند به منظور ارتقاء سطح آگاهی‌های عمومی از برنامه‌های جمعیت و تنظیم خانواده فراهم کند.
– سازمان صدا و سیمای جمهور اسلامی ایران موظف است برای ارتقائ سطح آگاهی‌های عمومی در مورد سلامت کودکان و مادران و جمعیت، برنامه‌های آموزشی رادیویی و تلویزیونی به طور مستقیم و غیرمستقیم تهیه و پخش نماید.
برای تضمین اجرای کامل‌تر مفاد ماده ۵ سازمان بهزیستی کشور در زمینه هدایت والدین به اقدامات زیر دست زده است:
– انتشار گاهنامه «به کودکان بیاموزیم»
آنان با حقوق کودک.
– اعزام متخصصان آموزش و پیشگیری از معلولیت‌ها به مناطق شهری و روستایی برای افزایش آگاهی والدین.
– برگزاری جلسات برای والدین، توزیع جزوات و کتاب‌های اطلاع‌رسانی، تولید برنامه‌های رادیویی و تلویزیونی و فیلم‌های آموزشی و ویدیویی.[۱۵۱]

مبحث سوم: انواع مسئولیت دولت در برابر کودک آزاری در حقوق موضوعه ایران

گفتار اول: نظام حقوقی ایران و کودک‌آزاری

در قوانین ما تنبیه به قدر کفایت برای تربیت فرزند اشکالی ندارد و تأدیب محسوب می‌شود اما از کلماتی مانند «تنبیه»، «به قدر کفایت» و «در حدمتعارف» تعریف روشنی ارائه نشده است.
حد متعارف تنبیه در هر خانواده‌ای با توجه به وضعیت فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی آنها متفاوت است. یکی پشت دست کودک زدن و دیگری کمربند باز کردن و حبس کردن را تنبیه تلقی می‌کند. خلأ قانونی موجود در حقوق کودکان، از یک طرف کودکان را آسیب‌ پذیرتر و از طرف دیگر سرپرستان و والدین و آزارگران کودکان را جری‌تر می‌کند و به خاطر مالکیت پدر نسبت به فرزند در بسیاری از موارد افراد مطلع از این ناهنجاری‌ها عنوان می‌کنند که اجازه مداخله و گزارش به پلیس را ندارند به دلیل اینکه «فرزند پدر دارد».
متأسفانه قوانین روشن و شفافی در مورد کودک‌آزاری وجود ندارد. حتی تا سال ۸۱ کودک‌آزاری جرم خصوصی بود و برای طرح و رسیدگی در دادگاه نیازمند شاکی خصوصی بود.
تا سال ۸۱ فقط پدر که صاحب فرزند تلقی می‌شد، حق شکایت داشت.[۱۵۲]
بر اساس ماده ۵ قانون حمایت از کودکان و نوجوانان مصوب آذر ماه ۱۱/۱۰/ ۱۳۸۱ بر اساس طرح ۹ مادهای «کودک آزاری از جرایم عمومی بوده و احتیاج به شاکی خصوصی ندارد». و پدر از این مجازات مستثنی است که به هیچ وجه با مقررات و قوانین کنواسیون حقوق کودک مطابقت ندارد و از جرایمی تلقی شده که واجد حیثیت عمومی بوده و با توجه به مواد ۲و۳و۴ قانون آیین دادرسی کیفری، تعقیب متهم به جرائم فوق برابر ضوابط قانونی به عهده رئیس حوزه قضایی (به عنوان مدعی العموم) واگذار شده. قانون تشکیل دادگاههای عمومی و انقلاب مصوب ۱۳۷۳ در سال ۱۳۸۱ تعقیب کودک آزاری به عهده دادستان است.
و بر اساس ماده ۶ این قانون «تمامی افراد و موئسسات و مراکزی که به نحوی مسئولیت نگاهداری و سرپرستی کودکان را بر عهده دارند مکلف نموده به محض مشاهده موارد کودک آزاری،مراتب را جهت پیگرد قانونی مرتکب واتخاذ تصمیم مقتضی به مقامات صالح قضایی اعلام کنند». و تخلف از این تکلیف موجب حبس تا ۶ ماه یا جزای نقدی خواهد بود.[۱۵۳]
اما در مورد نحوه شکایت از کودک آزاری، معضل این است که معمولاً کودک‌ آزاری‌ها در منزل اتفاق می‌افتد و مسلماً پدر یا مادر کودک ‌آزار از خود شکایت نمی‌کنند. مادران هم معمولاً بی ‌پناه‌اند و حمایتی از آنها صورت نمی‌گیرد یا اینکه می‌ترسند یا امکان شکایت از پدر را ندارند.
پس کودک مجبور است در همان محیطی زندگی کند که مورد آزار قرار گرفته است.
آزارهای روانی که بخشی از مصادیق کودک‌آزاری است بیش از آثار جسمی تبعات منفی دارد. نبود مرجعی واحد و یکپارچه برای کودکان در کشور کاملاً محسوس است. در کشور ما مرجع قانونی، مرکز اطلاع‌رسانی و مکان امنی که کودک در صورت ضرورت بتواند به آنجا مراجعه کند، وجود ندارد.
به عنوان پیشنهاد باید گفت، این مرجع می‌تواند شورای عالی کودک و نهادی متشکل از نمایندگان همه وزارت‌خانه‌ها، نهادها و باشد که بیشترین مسایل کودکان به آنجا ارجاع داده شود و تصمیمات آن تأمین‌کننده بیشترین منافع کودکان باشد.
این شورا را می‌تواند کمیته مربوط به مبارزه با کودک‌آزاری ایجاد کند که در سطح کلان پیشنهاداتی به مجلس و دولت ارائه دهند و در عین حال نماینده آموزش و پرورش، وزارت کشور، دادگستری و بهداشت و درمان و نماینده سایر وزارتخانه ها نیز در آن حضور داشته باشند؛ این یکی از راه‌های روشن، مشخص و تدبیری برای مبارزه با کودک‌آزاری است همچنین بازنگری و تصحیح قوانین و ایجاد مراکز اضطراری و پناهگاه‌ کودکان از جمله راهکارهای مقابله با کودک‌آزاری است.[۱۵۴]

۱- مسئولیت دولت در برابر سلامت جسمانی کودک

۱-۱- دوران جنینی

براساس ماده ۱۸۰ ق.م..ع. ۱۳۰۴ «هر کس به واسطه ضرب و جرح و یا هر نوع اذیتی موجب سقط حمل زنی گردد، به حبس جنایی درجه یک از سه سال تا ده سال محکوم
میشود».
بر اساس مندرجات مواد ۹۰و ۹۱ ق.ت. مصوب ۱۳۶۲ سقط جنین تنها در صورتی که بوسیله طبیب یا قابله انجام گرفته باشد و یا دلالت زن بر استعمال ادویه برای این منظور صورت گرفته باشد، جرم شناخته شده و قابل مجازات بود و سقط جنین ناشی از اذیت و آزار از لحاظ کیفری قابل تعقیب نبود. در ماده ۶۲۲ ق.م.ا. ۱۳۷۵ «هر کس عالماًعامداًبه واسطه ضرب یا اذیت و آزار زن حامله موجب سقط جنین وی شود، علاوه بر پرداخت دیه یا قصاص، حسب مورد به حبس از یک تا سه سال محکوم خواهد شد». اذیت و آزار ممکن است جسمی یا روانی باشد، احراز رابطه سببیت میان آزار جسمی یا روانی و سقط جنین برای دادگاه ضروری است. در صورتی که در اثر این آزار، جنین از رحم خارج شود ولی قابلیت ادامه حیات را داشته باشد، مسئله سقط جنین منتفی است و در صورتی که جنین قادر به ادامه حیات باشد ولی به علت آزار و اذیت دچار نقص عضو شود در این صورت مجازات مرتکب جرم، قصاص عضو و یا پرداخت دیه خواهد بود.
بر اساس ماده ۱۸۲ ق.م.ع. ۱۳۰۴ «هر گاه زنی عالماً بدون اجازه طبیب، راضی به خوردن ادویه یا مشروبات یا استعمال وسایل مذکور شده باشد یا تمکین از استعمال آن وسایل کرده و به این واسطه، حمل خود را ساقط کرده باشد، در معرض مسئولیت کیفری قرار می گیرد. مجازات او از یک تا سه سال حبس جنحه ای است و اگر اقدام این زن در نتیجه امر شوهر خود باشد، زن از مجازات معاف و شوهر به مجازات مذکور محکوم خواهد شد».
براساس ماده ۴۸۹ ق.م.ا. «هر گاه زنی جنین خود را سقط کند دیه آن را در هر مرحله که باشد باید بپردازد و خود از آن دیه سهمی نمیبرد». چنان چه در مرحله حیات جنینی باشد میبایست محکوم به پرداخت دیه گردد. و اگر در مرحله حیات زیستی باشد، محکوم به قصاص خواهد شد.

۱-۲- مسئولیت معاون در سقط جنین

در صورت معاونت در سقط جنین با توجه به تخصص و عدم تخصص او متفاوت است. جرم معاون متخصص در ماده ۱۸۳ ق.م. ع. ۱۳۰۴ چنین بود. «اگر طبیب یا قابله یا جراح یا دوا فروش و اشخاصی که به عنوان طبابت یا قابلگی یا جراحی یا دوا فروشی وسایل سقط حمل را فراهم آورند از سه تا ده سال حبس جنایی درجه یک محکوم خواهد شد مگر این که ثابت شود که این اقدام طبیب یا جراح برای حفظ حیات مادر باشد». طبق ماده ۹۰ قانون تعزیرات ۱۳۶۲، «هرکس زن حامله را دلالت به استعمال ادویه و یا وسایل دیگری که موجب سقط حمل می گردد بنماید به سه الی شش ماه حبس محکوم خواهد شد».
طبق ماده ۶۲۳ ق.م. ا. ۱۳۷۵، هر کس به واسطه دادن ادویه یا وسایل دیگری موجب سقط جنین زنی گردد به شش ماه تا یک سال محکوم خواهد شد و اگر عالماً عامداً زن حامله ای را دلالت به استعمال ادویه یا وسایل دیگری نماید که جنین وی سقط گردد به حبس از سه تا شش ماه محکوم خواهد شد مگر این که ثابت شود این اقدام برای حفظ حیات مادر می باشد و در هر مورد حکم به پرداخت دیه مطابق مقررات داده خواهد شد.
طبق ماده ۶۲۴ق.م.ا. ۱۳۷۵ «اگر طبیب یا ماما یا دارو فروش و اشخاصی که به عنوان طبابت یا مامایی یا جراحی یا دارو فروشی اقدام می کنند، وسایل سقط جنین فراهم سازند و یا مباشرت به اسقاط جنین نمایند به حبس از دو سال تا پنج سال محکوم خواهند شد و حکم به پرداخت دیه مطابق مقررات مربوط صورت خواهد پذیرفت».[۱۵۵]

۲- مسئولیت دولت برابر تمامیت جسمی کودکان بعد از تولد

منظور از جرائم علیه تمامیت جسمانی، رفتارهایی هستند که موضوع آنها جسم و جان افراد است.
جرائمی که حق انسان و اصل مصونیت جسم او از تعدی و تعرض هدف قرار میگیرند که گاهی این تعرض منتهی به مرگ کودک که سنگین ترین نتیجه مجرمانه است منجر میشود و گاه نیز نتایج خفیف تری را از قبیل ضرب و جرح و قطع عضو و یا زایل شدن منافع آن را در پی دارد.[۱۵۶]

۲-۱- مجازات قتل کودک

براساس ماده ۱۹۲ قانون مجازات عمومی ۱۳۰۴ در صورت گذشت شاکی یا مدعی خصوصی، مرتکب قتل (عمد- غیرعمد) را به حداقل مجازات محکوم کند. و یا مجازات را یک درجه و در موارد اعدام دو درجه تخفیف دهد.[۱۵۷]
با توجه به ماده ۲۰۸ قانون مجازات اسلامی ۱۳۷۰ و ماده ۶۱۲ قانون تعزیرات ۱۳۷۵ در قتل عمد فقدان شاکی یا گذشت او از قصاص، در مواردی که اقدام قاتل موجب اخلال در نظم جامعه یا خوف شده یا بیم تجری مرتکب یا دیگران گردد، سه تا ده سال حبس برای او در نظر گرفته است.
بر اساس تبصره ماده ۲۰۸ معاون در قتل نیز در صورت وجود شرایط فوق می‌تواند موجب حبس یک تا پنج سال گردد. قتل کودکان نیز به استثنای مواردی از احکام کلی قتل (عمد- شبه عمد- خطای محض) پیروی می‌کند و به استثنای مواردی، با قتل افراد بزرگسال تفاوتی ندارد. با توجه به قانون مجازات اسلامی و مقررات مربوطه به موارد مختلف در ارتباط با قتل اطفال را مورد بحث قرار می‌دهیم.

۲-۱-۱- بچه کشی

قتل نوزاد توسط مادر، در قانون برخی از کشورها بچه‌کشی نامیده می‌شود. جرم بچه ‌کشی در قوانین اکثر کشورها به موجب احکام خاص دارای مجازات خفیف تری نسبت به سایر موارد قتل عمد می‌باشد. در قانون مجازات کشورمان بدون توجه به رابطه مادر- فرزندی بچه‌کشی توسط مادر بدون توجه به سن مقتول، تابع احکام قتل عمد می‌باشد. که براساس ماده ۲۲۳ قانون مجازات اسلامی هر گاه بالغ- نابالغ را بکشد قصاص می‌شود.

۲-۱-۲- قتل کودک توسط پدر

فرزند کشی یکی از جنبه های خشونت خانگی است که عمدتاً توسط نزدیکترین اشخاص به طفل، مانند والدین یا پدر بزرگ و مادر بزرگ اعمال میشود. عمدهترین دلیل فرزند کشی بعلت باز دارنده نبودن قانون در این زمینه میباشد. مجازات قتل عمد در قانون مجازات اسلامی، قصاص می‌باشد ولی در مورد استثناء قتل عمد توسط پدر و جد پدری این حکم قابل اعمال نمی‌باشد. هم چنان که در ماده ۲۲۰ قانون مجازات اسلامی مصوب سال ۱۳۷۰ مقرر داشته «اگر پدر یا جد پدری فرزند خود را بکشد قصاص نمیشود و به پرداخت دیه به ورثه مقتول و تعزیر محکوم خواهد شد». و بر طبق ماده ۶۱۲ ق.م. ا. قتل عمدی فرزند توسط پدر و جد پدری موجب قصاص نفس نیست و مجازات آن پرداخت دیه به ورثه مقتول و حبس تعزیری از ۳ تا ۱۰ سال محکوم خواهد شد.[۱۵۸]

۲-۱-۳ – خودداری از نجات کودک در معرض خطر به قصد سلب حیات

بر اساس ماده ۱۱۶۸ ق.م. نگهداری طفل هم حق و هم تکلیف ابوین است. اگر پدری عمداٌ از نجات کودک در معرض خطر، خود خودداری نماید و کودک بمیرد مسئول قتل وی می باشد.[۱۵۹]

۲-۱-۴- برخورد قانون در برابر قطع عضو و ضرب و جرح عمدی کودک

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[دوشنبه 1401-04-13] [ 07:23:00 ب.ظ ]




در تبیین کارکردی یک پدیده اجتماعی به آثار و نتیج آن توجه می‌شود. کارکرد گرایان مدعی آنند که هر یک از اجزاء و عوامل نظام اجتماعی کارکردی دارد که برای کلی جامعه ضروری است. به همین دلیل، در جواب این سئوال که چرا برخی از جامعه‌ها روسپی‌گری را به طور رسمی نپذیرفته یا غیر قانونی ندانسته‌اند و حتی به طور ضمنی موجودیت آن را قبول کرده، نسبت به آن بردباری به خرج می‌دهند، به تبیین کارکردی آن کمک می‌کند. بدین ترتیب به عقیده آنان روسپی‌گری نوعی نهاد اجتماعی است که برای کل نظام اجتماعی جوامعی که در قبال آن واکنش نشان نمی‌دهند ا سکونت می‌کنند، لازم به نظر می‌رسد.

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

کارکرد گرایان کارکردهای روسپی‌گری را به شرح زیر می‌دانند:
روسپی‌گری استغنای جنسی افرادی را که قادر یا حاضر به همسرگزینی نیستند، فراهم می‌کند.
روسپی‌گری استغنای جنسی موقت افرادی مانند: جهانگردان، ملوانان و دیگر کسانی را که دور از خانواده بسشر می‌برند، تامین می‌کند.
روسپی‌گری برای کسانی که حاضر یا قادر نیستند نیازهای جنسی خود را از طریق مشروع دنبال کنند، شرایط نسبتا مناسبی محسوب می‌شود.( ادیبی و انصاری ۶۴:۱۳۵۸)
به طور کلی که ملاحظه می‌شود، کارکرد گرایان روسپی‌گری را فقط بر حسب نتایجی که برای کل نظام جامعه دارد مورد تحلیل قرار می‌دهند. اما باید دانست که چنین تحلیلی تنها بخشی از واقعیتهای آن را مشخص می‌کند و مسائل مهمتر دیگری از قبیل علل ساختی و تضادهایی که برای خانواده‌ها پدید می‌آورد و موجب از هم پاشیدگی خانواده‌ها می‌شود، در این دیدگاه مورد غفلت قرار می‌گیرد.

بررسی علل جرائم و انحرافات جنسی در زنان

برخی از جرائم و انحرافات اجتماعی از ویژگیهای بیولوژیک ناشی می‌شود. از این رو، نوع و کیفیت و میزان جرائم و انحرافات زنان و مردان تفاوت عمده‌ای پیدا می‌کند.
در اکثر کشورهای جهان زنان در اثر عوامل اجتماعی و فرهنگی کمتر از مردها خود را در جرائم و انحرافات آلوده می‌کنند و میزان جرائم زنان در هر محیط اجتماعی به شرایط اقتصادی- فرهنگی و اجتماعی آنها وابستگی پیدا می‌کند، و با تغییر و تحرک اجتماعی و توسعه سریع شهر نشینی، گرایش زنان در انحرافات نیز افزایش پیدا می‌کند.
گرانر( Granor) بوسیله آمار نشان می‌دهد که از میان ۲۰۹۰۷۵ نفر زن و مردی که در دادگاههای جنائی و دادگاه اطفال محاکمه شده‌اند، تعداد ۲۷۳۰۵ نفر آنها یعنی ۱۳% کل بزهکاران را زنان تشکیل می‌دهد. ولی همانطور که در پیش اشاره شد میزان جرائم زنان در کشورهای مختلف متفاوت است. مثلا در فنلاند محکومیت زنان ۶/۴% کل محکومین ات و در سوئد و ژاپن این میزان به ۳/۶% می‌رسد. در کشورهای ایالات متحده و نروژ ۳/۸% و در فرانسه ۵/۹% و بالاخره در بلژیک و پرتقال بیشتر گزارش شده مثلا در بلژیک محکومیت زنان ۵/۲۲% و پرتقال ۵/۲۴% گزارش شده است ( Granor,1964:392).
از زمانی که محققان جرم شناسی برای مطالعه مسئله جرم علاقه‌ نشان داده‌اند کوششهای زیادی برای شناخت علل جرائم و انحرافات زنان نیز بعمل آمده است. زیرا محققان جرم شناسی می‌خواهد روشن کنند که چرا زنان در مقایسه با مردها کمتر خود را در جرائم و انحرافات آلوده می‌کنند. بعضی از جرم شناسان چنین اظهار کرده‌اند که علت تفاوت جرائم مردها و زنان به موقعیتهای متفاوتی که زنان را از مردها متمایز می‌نمایند مربوط می‌گردد.
نظریه دیگری که در این زمینه بیان شده آن است که چون دختران و زنان بطور مداوم تحت مراقبتهای شدید خانوادگی و کنترلهای اجتماعی قرار دارند، بدین جهت کمتر تحت تاثیر خرده فرهنگ جرم‌زا قرار می‌گیرند. بعلاوه مامورین انتظامی و قضات کیفری دادگاهها نیز اصولا نسبت به کشف جرائم و تعقیب زنان متهم کمتر تمایل دارند. از این رو، نسبت زنان مجرم که در آمارهای کیفری گزارش می‌شود کمتر از ارقامی است که آنها واقعا مرتکب می‌شوند. گذشته از اینها، چون زنان در مقایسه با مردها از نیرو و قدرت جسمانی کمتری برخوردارند، بدین جهت امکان ندارد که آنها همانند مردها برای اجرای بعضی از تخلفات از قبیل تخریب و اعمال زور و یا اخاذی ورزیدگی داشته باشند.
رابطه انحرافات جنسی و جرائم دیگر زنان
شکی نیست که عوامل روانی نیز در جرائم و انحرافات زنان نقش مهمی بازی می‌کنند. بعبارت دیگر زنان می‌توانند در بعضی از جرائم به طریق مختلف رفتارهای ضد اجتماعی داشته باشند، مثلا رفتارهای انحرافی یا روابط نامشروع بویژه در آن مواردی که مواظبت و کنترلهای اجتماعی و خانوادگی کمتر بوده باشد، یک انحراف متداول است. اما باید توجه داشت که بین این نوع از جرائم جنسی ذکر شده و اشکال دیگر رفتارهای ضد اجتماعی زنان نیز یک رابطه مستقیم وجود دارد. مثلا زنانی که از مغازه‌ها دزدی می‌کنند و یا مشروبات الکلی استعمال می‌نمایند، اغلب در محیط خانواده نیز نافرمانی می‌کنند و یا زنانی که بیشتر اوقات خود را در خارج از خانه می‌گذرانند، بعدها به انحرافات دیگری از قبیل رابطه نامشروع کشیده می‌شوند. بنابراین، بین تخلفات جنسی و اشکال دیگر انحرافات زنان رابطه قابل ملاحظه‌ای وجود دارد.
اما جرائم دیگری وجود دارد که اکثرا به وسیله زنان به مورد اجرا گذاشته می‌شوند. مانند راه انداختن « خانه‌های فساد» با مسموم کردن و آدم کشی برای انتقام گرفتن، و بچه کشی و سقط جنین در موارد خاص و یا کتک زدن فرزند ناتنی و … بنابراین نوع جرم بر حسب جنسیت گوناگون است و کمتر مشاهده می‌شود که زنان دست به دزدی اتومبیل بزنند و یابرای دزدی شبانه وارد خانه‌ای شوند که با تخریب همراه باشد، در صورتی که دزدی از فروشگاه ها بیشتر از جرائم زنان است.

علل جرائم و انحرافات اجتماعی در زنان و دختران

مطالعه و ارزیابی نقش جرم‌زایی خانواده‌های نابسامان موجب گردیده که جرم شناسان به اهمیت آن تاکید نمایند و خانواده‌های نابسامان را در گروه جرم‌زا قرار دهند. بنا به نظر پروفسور لئوته، از هم پاشیدگی خانواده‌ها در اشخاصی که واجد خصوصیات زیر می‌باشند جرم‌زا محسوب می‌شود:
در شخصیت آن افراد، استعداد جنائی و آثار خرده فرهنگ جرم‌زا وجود داشته باشد.
این افراد از عوامل گوناگون ثمر بخش خانوادگی آنان را در مسیر فضائل و ملکات اخلاقی سوق دهد، و از منهیات و انحرافات باز دارد محروم مانده باشد.(کی نیا، ۷۹۷:۱۳۷۶)
گذشته از تاثیرات از هم پاشیدگی خانواده در بزهکاری زنان ، اغلب جرم شناسان ، معتقدند که اکثر زنان مختلف را نمی‌توان در الگوی معمولی به عنوان مجرم شناخت . زیرا اکثر آنان مقدار زیادی اضطراب روانی نشان می‌دهند . بعلاوه زمینه‌های تزلزل شرایط اقتصادی و ناپایداری خانوادگی در میان زنان بزهکار بیشتر از مردان است .
در تحقیقی که بوسیله ریگ انجام شده ، ضعف رابطه با پدر نشان داده شده است . این محقق ۲۵ نفر از زنان را با یک گروه از زنان که غیر بزهکار بودند مقایسه کرده و دریافت که :
دختران مجرم پدرانشان را به عنوان پدری می شناسند که درستی با آنها کوتاهی کرده است .
دختران مجرم کمتر از افراد غیر مجرم از راهنمایی والدین بر خوردار شده و خود والدین نیز برای دختران سر مشق های بدی بوده اند .
دختران مجرم در مقایسه با دختران غیر مجرم ،. جدایی پدرانشان را بشتر تحمل کرده و رقم بزرگی از آنها مخصوصا در اوائل سالهای بلوغ از داشتن پدر محروم بوده اند .
علاوه بر اینها ، از نظر جرم شناسان ، زنان دارای طبع انفعالی هستند و بیشتر از مردها به محبت نیاز دارند، و در عین حال آنان از نظر عاطفی از مردها قوی تر می‌باشند . بنابراین ، اکثر جوامع قبول کرده اند که دختران بیش از پسران به مراقبتهای خانوادگی نیاز دارند . طبق تحقیقی که در دانشگاه شیکاگو به عمل امده ، آسیب پذیری دختران در خانواده‌های از هم پاشیده بیشتر از پسران است . زیرا محققان این دانشگاه به این نتیجه رسیده اند که ۸/۶۶ درصد دختران بزهکار که با رقم ۸/۴۴ درصد برای دختران غیر بزهکار قابل مقایسه است به خانواده های از هم پاشیده مربوط بوده اند بنابراین علی رغم سایر عوامل موثر در بزهکاری زنان می‌توان گفت که از هم پاشیدگی خانواده در میان دختران بزهکار ۵/۱ برابر بیش از گروه غیر بزهکار است .

علل روانی و جسمانی جرائم در زنان

لمبروزو با توجه به طرز تفکر کلی خود راجع به بزهکاری می‌گوید : رابطه جسمانی و روانی جرم در زنان کمتر از مردان است و تعداد جانی بالفطره در میان آنها کم است و میزان محکومین زنان به مراتب از مردان کمتر است .
به عقیده او ، این امر معلول چهار علت زیر می‌باشد :
زنان اصولاً از لحاظ زیستی محافظه کارتر هستند و علت اصلی این محافظه کاری را باید در عدم تحرک یاخته های ماده « اوول » زن در مقایسه با « اسپرماتوزوئید » مرد دانست .
نقش اجتماعی زنان نیز در مقایسه بامردان فرق می‌کند . چه کار زنان بیشتر در خانه انجام می‌شود ، در حالی که مردها در خارج از خانه فعالیت دارند .
مسئله انتخاب همسر نیز از عوامل مؤثر است . یرا ازدواج های نامناسب نیز یکی از علل مهم انحرافات زنان است .
غشای مغزی زنان فعالیت کمتری دارد و وجود عوامل محرومیت زا نیز نه تنها گاهی زنان را به بزهکاری سوق می‌دهد ، بلکه سبب پیدایش عوارض روانی و هیستریک و مشکلات جنسی در زنان می‌شود .
به عقیده « لمبروزو» علل جسمانی و واپس گرائی تکوینی مربوط به دورانهای گذشته ، فقط در میان خود فروشان دیده می‌شود . نظر او این است که زنان بزهکار نقص اخلاقی ندارند ، بلکه بیشتر تحت تأثیر تلقین و وسوسه های غیر قابل اجتناب منحرف می‌شوند . از طرف دیگر ، به نظر او ، زنان بزهکار بیش از مردان قسی القلب و حسابگر و شیطان صفت هستند . اوچنین می‌گوید : کشتن دشمن ،‌زن بزهکار را راضی نمی‌کند ، بلکه او میل دارد قربانی خود را در حال عذاب نیز ببیند ، تا مقتول طعم مرگ را کاملاً بچشد . اومعتقد است که تعداد زن جنایتکار بالفطره نادر است ، ولی اگر زنی به راه بزهکاری افتاد ، خیلی شقی خواهد بود . عقیده او این است که یکی از عوامل بزهکاری زنان حس انتقام جوئی آنها است و این حس از کینه و نفرتی پدید می آید که به عوامل جنسی و حسادت زنانگی بستگی دارد. (همان منبع : ۱۲۹)

جرم شناسی زنان Feminist criminology

تا قبل از دهه ۱۹۷۰ همه توجه و دیدگاه جرم شناسی زنان و تئوریهای جرم شناسی مربوط به آنان بسوی مسأله جنسیت و سوء استفاده جنسی از آنان و اینکه آنها بسیار بیشتر از مردان قربانی جرائم می‌شود معطوف بوده است زیرا که تا قبل از این دهه نگرش نسبت به علت و چگونگی جرم شناسی زنان با تفکرات کلیشه ای و قالبی کهن سکسی که مردم از گذشته ها در اندیشه خود نسبت به دختران و زنان داشته اند مطرح بوده است . که این مسأله ریشه در تفکرات لمبروزو فری (۱۹۲۳)(lllombroso and ferrero ) سپس در تفکرات کاوی و سلاتر ( cowie and slater ) (1968) تا وی ای توماس (۱۹۲۳) (konopka ) داشته است .
نگرش نسبت به جرائم زنان نگرشی کاملا مبتنی بر تفکرات لمبروزو و اندیشه هایی همانند اندیشه های او بود . که در مجموع زنان را موجوداتی پست تر از مردان می دانست و اعتقاد داشت که زنان از نظر اندیشه و تفکرات و مسائل ژنتیکی و احساسات و تفکرات منطقی در درجه پست تر ی از مردان قرار دارند . این تفکرات به همین شکل همچنان ادامه داشت تا هنگتمی که البرت کوهن بیان داشت که : جرائم و بزهکاری های زنان ویژگی های مخصوص به خود را دارا است که شدیدا با جرائم و مسائل جنسی ارتباط و پیوند دارد و یا به موقعیت هایی که مسائل جنسی بشکلی در ان مطرح است مرتبط است .
در رابطه با مسائل جرائم زنان تفکر این است که زنان مجرم بعد از محکوم شدن و تحمل کیفر و ترخیص از زندان تمایل کمتری به ارتکاب مجدد جرم داشته و بطور کلی نسبت به مردان دارای شخصیتی کمتر خطرناک هستند . و زنان در مسائل مربوط به ارتکاب جرائم بیشتر تحت تاثیر شخصیتی کمتر خطرناک هستند . و زنان در مسائل مربوط به ارتکاب جرائم بیشتر تحت تاثیر همسران و خویشاوندان نزدیک خود هستند و اصولا مسائل مربوط به جرم شناسی زنان در بین مردم جامعه و رسانه های گروهی مسأله‌ای پر زرق و برق جلوه داده می‌شود . و همچنین اعتقاد بر این است که جرائم زنان وابسته به مواد مخدر و مسائل خانوادگی است .
بعضی دیگر دیدگاهشان درباره جرائم زنان این است که اکثر جرائم آنان بستگی بسیار فراوانی به مسائل سکسی و جنسی داشته و کمترین درصد جرائم ارتکابی آنان مربوط به جرائم خشونت بار است . بعضی ادعا کرده اند که اختلاف بین جرائم زنان و مردان بستگی دارد به نوع تحقیق و مطالعه محقق و جرم شناسی و اینکه این اختلاف همچنین مربوط است به نوع تئوریها و همچنین انواع برداشتی که محقق و پژوهشگر از مطالعه درباره جرائم دارد . و این اختلاف و تفکر همگانی و عمومی درباره مسائل مربوط به جرائم زنان و مردان از انجا ناشی می‌شود که اولین مرتبه توسط یک جرم شناس مرد بیان شد که مردان نسبت به زنان رفتارهای جنایی بیشتری از خود نشان می‌دهند و این باورها به ان علت است که جرم شناس سنتی بیان داشته است که جرائم مردان از عمومیت بیشتری به نسبت جرائم زنان برخوردار است . جرم شناسی سنتی ارزش و اعتبار بسیار کمتری برای ارتکاب جرائم توسط نسوان قائل است بحث دیگر مطرح در مسأله جرائم نسبت جنسی شرکت در جرائم و عمومیت ارتکاب جرائم از نظر جنسیت در بین زنان و مردان است .
نظریه فشارهای ساختاری
از دیدگاه این نظریه مسائل و مشکلات و آسیبهای اجتماعی نتیجه فشارهای اجتماعی است که بر مردم جامعه وارد می‌شود مفهوم نابسامانی و بی هنجاری اجتماعی را که اصیل لورکسیم برای اولین مرتبه وارد جامعه‌شناسی کرد در این نظریه به عنوان یک مفهوم سیار مهم به کار می‌گیرد نابسامانی و یا بی هنجاری‌ها عبارتست از شرایط پیچیده و بغرنجی که بر فرد و جامعه وارد و تحمیل می‌شود و آن هنگامی است که هنجارهای اجتماعی به ضعف گراینده محور نابود شده و یا با یکدیگر دچار تعارض گردند.
دورکیم بر این باور بود که جوامع نوین مخصوصا در معرض نابسامانی اجتماعی قرار دارند زیرا که گوناگونیهای فرهنگی در آنها موجب پیچیدگی هنجارها و ارزشها شده و مردم را بدون راهنمایی روشن و اخلاقی رها می‌سازد کسانی که در چنین شرایط بی هنجاری قرار می‌گیرند فاقد هر گونه روش و قاعده‌ای برای رفتارهای خود بوده و احساس بسیار ضعیف و کم رنگی از نظم و انضباط اجتماعی را در اعمال و تمایلات خود دارند. در بحث از بی هنجاری در جامعه « رابرت مرتون» نیز نیز مفهوم بی هنجاری را توسعه داد و آن را در مورد آسیبهای اجتماعی و رفتارهای انحرافی بکار برد. او مانند دورکیم از دیدگاه کارکردی؟ به پدیده آسیبها و انحرافهای اجتماعی نگریست و آن را نتیجه عدم هماهنگی و تعادل در نظام اجتماعی معرفی کرد از دیدگاه مرتون بی هنجاری زمانی بروز پیدا می‌کند که بین اهداف مورد تایید اجتماع و دسترس به وسائل مورد تاید اجتماعی برای رسیدن به آنها عدم تعادل وجود داشته باشد. بنابراین هنگامی که اهداف مورد نظر مردم نتواند به نتیجه برسد و آنها برای رسیدن به خواسته‌های خود امکانات کافی در دسترس نداشته باشند عدم تعادل در هنجارهای اجتماعی بوجود می‌آید بطور مثال اگر مردم جامعه برای رسیدن به اهداف خود که داشتن درآمدی معقول نه برای تهیه یک زندگی عادی لازم است نرسند در این روند کسب درآمد از راه های مشروع و پذیرفته شده اجتماعی هنگامی که نقض و تضاد و کمبود و مشکل پیش بیاید، مردم جامعه چون لامحاله برای ادامه زندگی خود نیاز به کسب درآمد دارند چون راه های مشروع و معقول و مناسب و اخلاقی و معمولی آن در جامعه سد شده و در سر راه آن مانع بوجود آمده است لذا مردم جامعه از هنجارها و راه های مناسب و معقولانه دور شده و برای کسب پول و درآمد به راه های غیر مشروع و غیر اخلاقی چون سرقت، کلاهبرداری فحشاء قاچاق مواد مخدر و غیره روی می‌آورند تا بتوانند به هدف خود که ادامه زندگی است دسترس پیدا کنند.
مرتون چنین اظهار می‌داشت که مردم ممکن است به یکی از پنج طریق زیر به اختلافی که بین اهداف و وسایل مورد تایید جامعه است پاسخ دهند و این مسأله بستگی دارد به چگونگی قبول یا رد اهداف و وسایل مورد نظر.
سازگار گرایی: از دیدگاه مرتون سازگاری زمانی صورت می‌گیرد که مردم هم اهداف و هم وسائل مورد تائید جامعه را قبول دارند و افراد سازگار سعی دارند این اهداف را به عنوان موفقیت بدست آورند و برای این کار معمولا از وسائل مورد قبول جامعه استفاده می‌کنند حتی اگر نتوانند موفقیتی را بدست آورند.
نوگرایی: زمانی اتفاق می‌افتد که مردم اهداف مورد تایید را قبول دارند و به وسائل تایید متوسل می‌شوند، این نوع عمومی‌ترین شکل مشکل اجتماعی و انحراف است و زمانی اتفاق می‌افتد که بطور مثال یک زن می‌خواهد که پول بدست بیآورد اما برای بدست آوردن راه روپسی گری در پیش می‌گیرد و از راه روپسی گری می‌خواهد به اهداف خود برسد.
مراسم گرایی: زمانی اتفاق می‌افتد که مردم اهداف را کنار می‌گذارند چرا که معتقدند برای زندگی آنان مناسب نیست ولی در عین حال وسایل را قبول دارند و به آن پای بندند مثال رایج این مورد افراد بور و کرات یا دیوان سالاری است که آن چنان در قوانین و مقررات مورد احترام جامعه فرو رفته‌اند که دید اصلی را که هدف قوانین و مقررات است از دست داده‌اند.
انزواگرایی: از دیدگاه مرتون هنگامی اتفاق می‌افتد که مردم هم اهداف و هم وسایل آن را کنار می‌گذراند از دیدگاه جامعه این افراد شکستی دو گانه دارند همانند افراد ولگرد، معتادان جامعه و غیره.
طفیان گرایی: زمانی اتفاق می‌افتد که مردم هم اهداف و هم وسایل تایید شده رسیدن به اهداف مورد نظر خود را رو می‌کنند و بجای آن اهداف و وسایل جدیدی می‌آفرینند همانند اینکه افراد به جای کار و کوشش و تلاش برای کسب ثروت و پول آن روش را ترک کرده و برای رسیدن به پول و برابری اجتماعی طفیان را بر علیه نظام حاکم بر سیاست و ثروت انتخاب کند.
در ارزیابی نظریه فشار ساختاری باید بیان داشت که این نظریه نه فقط منشا مسائل و مشکلات و آسیبهای اجتماعی را به ساخت اجتماعی که به نقش افراد مربوط می‌سازد بعلاوه توضیح قابل قبولی نیز در مورد چگونگی ارتکاب برخی انحرافات بویژه جرائم مالی را بیان می‌دارد.
«آلبرت کوهن» : این مسأله را خاطر نشان ساخته که گروه های بزهکاری معمولا متشکل از نوجوانان طبقات پائین جامعه هستند که فاقد زمینه تحصیلی و اجتماعی شدن لازم برای موفقیت از طریق راه های تایید شده می‌باشند این گروه از طریق شیوه‌های رفتاری که با هنجارهای گروهی آنان مطابقت دارد در پی جلب توجه آنان می‌باشند بنابراین گروه برای کسانی که نمی‌توانند پایگاه اجتماعی قابل احترامی را در جامعه به دست آورد این فرصت را فراهم می‌سازد که سایر شکلهای دستیابی و موفقیت را انتخاب کند. حتی اگر این شکلها مورد تایید جامعه نباشد متاسفانه باید گفت که این نظریه برای بعضی از شکلهای انحراف فایده‌های اندکی دارد بطور مثال نمی‌تواند توضیح دهد که چرا مردم ثروتمندی که دسترسی به وسایل کسب پول بطور مشروع بر ایشان موجودات ممکن است مرتکب برخی از جرائم همانند اختلاس یا تجارتهای پنهانی غیر قانونی برای کسب پول بیشتر شوند.
نظریه کنترل اجتماعی Social Control lneories theories
یکی از نظریه‌های بسیار مهم درباره مسأله انحرافات اجتماعی نظریه کنترل اجتماعی است این دیدگاه بیان می‌دارد که انحراف نتیجه شکسته شدن کنترلهای اجتماعی است بر خلاف سایر نظریه‌های انحراف که با این سئوال آغاز می‌کنند که چرا مردم منحرف می‌شوند این نظریه با این سوال شروع می‌کند که چرا مردم در ابتداع سازگار بوده‌اند لذا طرفداران نظریه کارشناسی معتقدند که انحراف و نه سازگاری باید مورد توجه و بررسی قرار گیرد. از دیدگاه این نظریه زندگی سراسر وسوسه و فریب است و برخی اعمال انحرافی ممکن است در بردارنده پاداش باشند و اگر چنین کنترلی نبود ممکن بود سازگاری کمتری داشته باشند این نظریه در تایید دیدگاه دوگیم است که اثبات نمود در یک که همبستگی اجتماعی بیشتر ست و در جامعه‌ای که همبستگ کمتر یا ضعیف تر است احتمال انحراف بیشتر است نظریه کنترل اجتماعی نیز بر این نقطه نظر تاکید دارد مردمی که بیشتر وابسته به اجتماع خود می‌باشند تمایل بیشتری به پیروی از قواعد آن دارند و مردمی که منزوی هستند تمایل بیشتری به نقش آنها دارند.
تئوری بر چسب labeling theory
شکل دیگر نشانه‌های تئوری متقابل در مشکلات اجتماعی ان است که یک مشکل اجتماعی هنگامی مشکل است که از طریق افراد جامعه بر چسب مشکل بر آن موضوع زده شود. بر طبق تئوری برچسب حل مشکلات اجتماعی باید شامل تغییرات اساسی در معناها و مفاهیم و تعاریف از مشکل اجتماعی باشد که آن نتیجه تفکر مردم جامعه و موقعیتهای متنوع اجتماعی ویژه مشکل اجتماعی است. بعنوان مثال نوجوانان و جوانان خوردن و صرف کردن مشروبات الکلی را به عنوان یک حالت سر شدن و خنک شدن و تفریح و سر گرمی تلقی می‌کنند. بنابراین با این طرز تلقی که آنها به سوؤ مصرف الکل دارند و همچنان که جامعه ما به منظور جلوگیری از آبستنی نوجوانان تعلیم و تربیت مسائل جنسی و سکسی را در جامعه فراهم کرده است و تا هنگامی که مسأله جلوگیری از آبستن در روابط جنسی نوجوانان به عنوان یک مسأله نامناسب و غیر اخلاقی تلقی شود و از جانب دیگر نوجوانان در تفکرات خود این آبستن در روابط جنسی نامشروع را غیر اخلاقی و نا مناسب ندانند نرخ و درصد آبستن نوجوانان در کشورهای صنعتی در روابط جنسی نامشروع بسیار بالاتر از سایر کشور غیر صنعتی خواهد بود.
این دیدگاه مسائلی را مطرح می‌کند که سایر نظریه‌ها قادر به حل آنها نبوده‌اند. این دیدگاه انحراف را بعنوان جریانی که بوسیله آن برخی از مردم موفق می‌شوند برخی دیگر را بعنوان منحرف تعریف کنند تبیین می‌کند تاکید عمده ابن نظریه بر نسبی بودن انحراف است و چنین ادعا می‌کند که یک شخص یا یک عمل تنها زمانی انحرافی نامی‌ده می‌شود که بر چسب انحرافی بوسیله دیگران بر آن زده شده باشد. طرفداران این نظریه تاکید می‌کنند روشی که مردم بعنوان منحرف بر چسب می‌خورند و نه اعمال آنها باید مرکز توجه جامعه‌شناسان باشد.
این دیدگاه برای درک جریان بر چسب خوردن عمیقی به نظریه کنش متقابل در جامعه‌شناسی دارد و در سالهای اخیر جنبه‌هایی از نظریه تضاد را برای توجیه و تبیین اینکه چگونه برخی مردم و رفتار آنان و نه اشخاص دیگری از جامعه منحرف نامی‌ده می‌شوند بکار گرفته است.
طرفداران اولیه نظریه بر چسب ادوین لمرت و هواردبکر خاطر نشان ساخته‌اند که هر کس ذاتا در زمانی یا زمان دیگر به یک روش انحرافی عمل کرد اکثر این اعمال در مقوله انحراف اولیه قرار می‌گیرد یعنی نوعی ناهنجاری که موقتی، کنجکاوانه آزمایشی یا به سادگی قابل اختفا می‌باشد.
منحرف اولیه ممکن است کسی باشد که تعدادی از درآمد خود را از تحصیل دار مالیات پنهان می‌کند یا والدینی باشند که برخی اوقات از سنگینی فشار به حالتهای هیجانی گرفتار می‌شوند یا نوجوانی باشد که روابط جنسی نامشروع برقرار کرده و یا فردی باشد که مصرف مواد مخدر را آزمایش کرده است.
این رفتار ممکن است مورد توجه جدی قرار نگیرد و افراد موفق نه خودشان را منحرف بدانند و نه دیگران را.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 07:23:00 ب.ظ ]




در سنت رسول اکرم (ص) رفتاری بی نظیری با اسیران جنگی وجود داشت .ایشان به لشکریانشان توصیه می کرد، با اسرای جنگی به عنوان برادر ویک انسان هم نوع معامله کنند وچه بسا اسیرانی را که در مقابل سواد آموزی به یاران آزاد می کردند. در سیره پیامبر (ص) بیش از ۲۷غزوه و متجاوز از هفتادسریّه نظامی هرگز رفتار سوئی درباره اسیران جنگی دیده نشده است و هرگز پیامبر لطمه به اسیری نزده است ،یا به آنان تحقیرو آزار روحی روا نداشته است.همواره بامهربانی وملاطفت رفتار کرده است و با اندک بهانه و عذری حتی آن را آزاد ساخته است. در احادیث متعددی نیزبه این حق اسیر تأکید شده است ؛لازم به ذ کر است تأکید بر رفتار نرم داشتن ،شامل همه معاملات نیکو با اسیر است که عبارتند از:
پیامبر(ص)می فرمایند:نیکی به اسرا،دشمنانتان را خوار می کند[۱۱۴]. البته در برخی روایات آورده اند که در آن علاوه بربیان حق اطعام وغذای اسرا،به مرافقه بااسیر ونیکی به آنان اشاره داشته وآن را از حقوق واجب وی می دانند .
مقدم دانستن اسیر بر خویشدر اطعام و… : هنگامی که اسیری را به محضر پیامبر می آوردند ،او را به برخی از مسلمین می سپرد و می فرمودند: به اونیکی کن .اسیر دو سه روز پیش آن مسلمان، می ماند واو اسیر را بر خود مقدم می داشت .
اسیر کنندگان حق ندارند،به دلخواه یااز روی کنیه وانتقام جویی با اسرارفتار کنند. رسول(ص):”إستَوَصوا بالاساری خیراٌ[۱۱۵]” بهترین رفتار با اسراداشته باشید.
گرامی داشتن اسرا :ونیز در حدیثی دیگرآمده است :و “أوصی أصحابِه یومَ بدرٍأن یَکرمواالأساری فکانوا یقَدّمونهم علی أنفسهم عند الغزاء”یعنی ایشان به اصحابش فرمودند :اسرا را گرامی بدارند ایشان نیز اسرا را در هنگام غذا برخورد مقدم می داشتند.
۳.۳.۲-خدمات رفاهی:
اسلام علاوه برتأکید به رعایت احترام اسراء؛ به فراهم آوردن خدمات رفاهی برای رفاه و آرامش آنان تأکید کرده است که در این باب میتوان به موارد ذیل اشاره کرد:

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

۲.۳.۲.۱. خوراک اطعام (آب وغذا دادن ) به اسیر و مدارا کردن با وی خواه کافر باشد یا مسلمان، کاری شایسته است . خداوند متعال در این باب می فرمایند: “و یطعمون الطعام علی حبه مسکیناّ و یتیماّ و اسیراّ” [۱۱۶]و غذا را در عین دوست داشتنش به مسکین ویتیم و اسیر انفاق میکنند . از امام صادق(ع) در باب این آیه سؤال شد که در پاسخ به آن فرمودند: “هو الاسیر”(منظور از این آیه اسیر است)[۱۱۷] این آیه در مدح اهل بیت رسول (ص) نازل شده است ؛که از روی اخلاص ،غذای خود را به خاطر خداوند انفاق کردند[۱۱۸] و در آیات بعد هم وعده پاداشی نیکو به آنان داده شده است.[۱۱۹] بر این اساس خداوند انسانهای خالصی را که با وجود احتیاجات شدید خودشان ،به واجباتشان عمل می کنند، را مدح می نماید.لذا خداوند متعال إطعام اسیر را از صفات أبرار ونیکوکاران بر شمرده اند و در احادیث بسیاری أئمه معصومین إطعام را احسان و نیکی بر او دانسته اند حتی اگر قرار بر قتل اسیر باشد و به آن امر کرده اند . در حدیثی از إمام باقر (ع) ، از إمام علی (ع) نقل شده است که “إطعام الأسیر و الإحسان إلیه حق واجب و إن قتلته من الغد[۱۲۰]“؛ یعنی “إطعام اسیر و نیکی کردن به او حقی است واجب،هر چند که بخواهی او را در روز بعد به قتل برسانی” . «ابو البختری» از امام صادق (ع) از پدرش، امام علی (ع) در مورد قاتل خود به فرزندانشان نیز توصیه کردند:” إحبسوا هذا الأسیر و أطعموه و اسقوه و أحسنوا إسارهَ[۱۲۱] ” این اسیر را بازداشت کنید و به او غذا دهید و سیرابش کنید و نیک اسیر داری کنید. همچنین در همین مورد از لوط بن یحیی از اساتید خودش نقل کرده که گفت:آن گاه [امام علی (ع)] به سوی فرزندش حسن نگریست و فرمود :«پسرم ! با اسیری که در اختیار داری مدارا کن، با او مهربان باش ، به او نیکی کن و بر او نرم باش .» تا آن که گوید :وقتی آن حضرت به هوش آمد ، امام ححسن کاسه بزرگی از شیر آورد . علی (ع) اندکی از آن را نوشید و بعد آن را از دور دهانش دور کرد و فرمود: آن را برای اسیرتان ببرید[۱۲۲] . از جمله تأکیدات اسلام بر مسلمین این است که ،کشتن اسیر نباید با گرسنگی و تشنگی صورت گیرد.تغذیه و سیراب کردن اسیر بر عهده کسی است که او را اسیر کرده است، مادامی که وی را به فرمانده سپاه یا کسی که از جانب وی منصوب شده است، تحویل دهد ؛ و از امام صادق (ع) در این باب روایت شده است “إطعام الاسیر حق علی من أسره و إن کان یُراد منَ الغد قتله فإنّه ینبغی أن یطعم و یُسقی و یُرفق به کافرا ً کان اأو غیرَه[۱۲۳] “(إطعام روزانه حق است بر کسی که او را اسیر کرده است و اگرچه قرار باشد فردا او را بکشند پس همانا بر او شایسته است که او را بخوراند و یا بنوشاند و برای او سایه اندارد و به او رحم کند کافر باشد یا نه .
پس اگر اسیر کننده او را اطعام نکند واجب میباشد بر امام و اگر امام انجام نداد بر مسلمین میباشد لکن اطعام واجب عینی نمیباشد و هزینه آن را از بیت المال مسلمین (بودجه عمومی دولت اسلامی) می پردازند. . إمام صادق (ع) می فرمایند :”الاسیر یطعم وإن کان یقدم للقتل و قال :إن علیاً کان یطعم من خلد فی السجن من بیت مال المسلمین ” یعنی “اسیر اطعام میشود هرچند که محکوم به مرگ باشد و سپس فرمودند : حضرت علی (ع) به زندانیانی که بایست تا آخر عمر در زندان بمانند (حبس ابد برای آنان صادر شده بود ) از بیت المال غذا می دادند[۱۲۴] .
مسلمین اگر اسیر داشتند گاهی غذای خود را به او ومیدادند و اگر دو نوع غذا داشتند غذای بهتر و لذیذتر را به او میدادند در حقیقت آنان را بر خود مقدم میگذاشتند. ابو العاص بن الربیع اسیر گروهی از أنصار بود میگوید: هنگامی که آنان به ما غذا میدادند ما را بر خود مقدم میداشتند پس به ما نان میدادند و خود خرما را میخورند ریرا نزد آنان نان کم بود و خرما زیاد بود [۱۲۵]. ابن هشام از ابو عزیز بن عمیر که در جنگ بدر به اسارت مسلمین در آمده بود، نقل می کند که چون مسلمین میخواستند ناهار یا شام بخورند ،ابتدا به من تعارف نیکردند و به من نان می دادند و خود فقط خرما می خوردند ،سپس اضافه می کند :هیچ کس از آنان مقداری نان در اختیارش قرار نگرقت مگر آنکه ابتدا به من تعارف کرد .[۱۲۶]
۲.۳.۲.۲-پوشاک
از جمله حقوق واجبی که دولت بازداشت کننده بایستی برای اسیر مهیا کند ،تهیه پوشاک مناسب برای وی می باشد لذا چنانچه اسیری لباس نداشته باشد باید به وی لباس داده شود . همانطور که به عباس نیز لباس دادند در حالی که برای او لباسی نبود پس رسول ص نگاهی به وی کرد پس برای او لباس عبدالله بن ابی را یافتند[۱۲۷] همین ماجرا در رابطه با اسیران جنگ حنین نیز صورت گرفت و به دستور رسول اکرم (ص) به همه اسرا لباس پوشاندند [۱۲۸] . و در یکی از جنگها برای دختر طایی لباسی مناسب به وی دادند [۱۲۹].
۳.۳.۲.۳-مکان (بازداشتگاه)
یکی دیگر از خدمات رفاهی که بر عهده دولت بازداشت کننده می باشد و برای راحتی اسیر بایستی مهیا گردد ، فراهم
آوردن مکانی مناسب است ، که بایستی دارای تمام حقوق و نیازهای اولیه زندگی هر انسانی باشد [۱۳۰]. دور از مناطق جنگی بودن و ایجاد امنیت برای اسرا در برابر آتش جنگ ، رعایت نکات بهداشتی در بازداشتگاهها ، داشتن شرایط جوی مناسب بازداشتگاه ، محل مناسب جهت استراحت و خوابشان و … همه از شرایط لازم هربازداشتگاه می باشد. در أحادیث زیادی به وجود سایبان تأکید شده است ، و از نگه داشتن آنان در زیر آفتاب شدیدمنع کرده است ، از جمله خبر سلیمان بن خالد “یطعم و یسقی و یظل”اسرا را اطعام کنید و سیراب نمایید و برای آنان سایه بان قرار دهید ” آمده است.و از زسول (ص) در بنی قریضه نقل شده است که ایشان بعد از یک روز سوزان در روز تابستان “لا تجمعوا علیهم حرّهذا الیوم و حرّ السلاح قیلوهم حتی یبردوا” ،” آنها را در گرمای امروز جمع نکنید و آتش جنگ تا اینکه خنک شوند.”[۱۳۱] ” رسول به قتل مرد یهودی ، محکوم به قتل ،در گرمای خورشید راضی نبودند و امر کرد به نکشتن وی تا اینکه هوا خنک شود[۱۳۲]، پس چطور میتوان گفت که ایشان به وجود سایه در محل سکنای اسرا راضی نبودند . ودر برخی روایات سایه را در کنار إطعام و سیراب کردن وی ، آورده اند . (جرّاح المدائنی) از أبی عبدالله نقل میکند که:”شایسته می باشد که اسیر را إطعام کند وسایبانی برای او مهیا کند ،همچنین با او مدارا کند ، چه کافر باشد چ غیر کافر.[۱۳۳]سایه در تمام این أحادیث کنایه از مکان مناسب است . در صورتی که مسلمین مکان مناسبی برای اسرا نداشته باشند او را در مسجد جای می دهند ، یا اینکه حاکم برای آنها مکان مناسبی را فراهم میکند و آنان را در آنجا سکنی می دهد[۱۳۴] ؛ همانطور که مسلمین در صدر اسلام مکانهایی رابرای حبس اسرا نداشتند ، لذا آنها را یا موقتا، تا روشن شدن حگمشان ، در مسجد قرار میدادند و یا اینکه آنها را در میان مسلمین به اعتبار شان در حکومت سکنی می دادند. و این چنین بود که وقتی اسیری را نزد رسول اکرم (ص) می آوردند. ایشان آن اسیر را به مسلمانی می سپردند و وی را امر بر نیکی با اسیر می کردند و آن اسیر دو تا سه روز نزد آن مسلمان می بود[۱۳۵].
۳.۳.۲.۴- مرکب
از دیگر حقوق اسیر جنگی در اسلام ، عدم تحمیل فشار بر او و تهیه کردن و سائط نقلیه لازم برای انتقال وی به پشت جبهه و تحویل او به امام و فرمانده سپاه می باشد. چنانچه مرکبی برای انتقال او در دسترس نبوده و اسیر نیز از راه رفتن ناتوان و عاجز باشد، باید او را آزاد کرد زیرا رأی امام بر وی نامعلوم می باشد و چه بسا امام رآی به آزادی اسیر بدهد[۱۳۶]. در همین باب می توان به روایت ذیل اشاره کرد: امام سجاد (ع) می‌فرماید: « اذا اخذتَ اسیراً فعجز عن المشی و لم یکن معک محمل فارسله و لاتقتله فانک لاتدری ما حکمالأمام فیه[۱۳۷] » “ترجمه: اگر دشمنی را اسیر کردی که از راه رفتن عاجز بود و تو نیز مرکبی برای حمل وی نداشتی، وی را آزاد کن و حق کشتن او را نداری، زیرا از حکم امام در مورد او بی‌اطلاعی . این حق در صدر اسلام چنان محترم بود که ولید بن ولید که خود از اسیران جنگی بود می گوید :أصحاب پیامبر (ص) ما را بر دوش خود حمل می کردند و راه می رفتند[۱۳۸]. از زهری از امام حسین نقل شده است :هنگامی که گرفتی اسیری را پس عاجز بود از راه رفتن و نبود همراه تو محملی ،پس او را رها کن و وی را نکش زیرا تو حکم امام را در مورد او نمی دانی .پس قتل او صحیح نیست.[۱۳۹] لکن اگر اسیری عاجز از راه رفتن باشد و مرکبی هم برای حمل وی نباشد و از آزاد کردن وی هراس باشد که وی به دشمن بپیوندد ، وی جایز است و چه بسا حکم قتلش واجب باشد و این حکم به خاطر مراعات حفظ نظام از خطرات حاصل از الحاق وی به دشمن میباشد که عبارتند از:داد ن روحیه به دشمن ، یاری آنان در جنگ با مسلمین و یا افشای اسرار مسلمین می باشد[۱۴۰].
علی بن جعفر از نزدیکترین روایات از برادرش(ع) نقل کرده است:درباره مردی از ایشان پرسیدم که،برده مشرکی را در حالی که در بلاد مشرکین بود خرید ، پس بنده گفت از راه رفتن عاجزم در حالی که مرد از الحاق آن بندخ به مشرکین هراس داشت .آیا قتل وی جایز است؟ گفت هنگامی که از وی ترسید پس او را کشتند[۱۴۱]. و مثل این روایات که دال بر جواز قتل است. همین حکم در باره اسیری و است، که عاجز از راه رفتن نباشد، بلکه خودش اهمال میکند و سستی می ورزد[۱۴۲] .
۳.۳.۳-رعایت بهداشت و طب
یکی دیگر از مهمترین خدمات مورد نیاز اسیر رعایت بهداشت و مداوای اسرا می باشد .بایستی بارداشتگاه اسیر تمیز و پاکیزه باشد و همچنین در وسائل مورد استفاده اسرا بهداشت رعایت شود وامّا در روایات به پاکیزگی غذا و غذاخوری اسرا تأکید شده است. همانطور که امام علی (ع) در مورد قاتلشان به امام حسن (ع) فرمودند: از هر آنچه می خورید به او بخورانید ،از آنچه می نوشید به او بنوشانید و محیط غذا خوری و غذای او را پاکیزه نگه دارید. می توان از مقتضیات احسان و مرافقه با اسیر معالجه و مداوا کردن او را دانست. علی (ع) به مداوای جراحت خوارج اقدام می نمودند ، به صورتی که ۴۰مجروح از آنها را به کوفه فرستاد و به مداوای آنها امر کرد . سپس فرمودند : آنها را به هر شهری خواستید بفرستید[۱۴۳].
۳.۳.۴- حق آزادی اسیر
در نزد شیعه به اسارت گرفتن وآزاد کردن با منّ{منّ :منت گذاردن بر اسیر و آزاد نمودن اوست}وفداء{گرفتن مبلغ قابل ملاحظه ای بوده که پس از خاتمه جنگ می گرفتند واسرا را در مقابل ان ازاد می کردند.}جایز نمی باشد، مگر بعداز پیروزی مسلمین ، شکست خوردن وکشتن گروه کفار جنگجو،به طوری که خط تجمع وهجوم مجددآنان،وجود نداشته باشد. در باب آزادی اسرا می توان به آیه ای که حکم اسیران را به کامل ترین وجه بیان می کند اشاره نمود:”فإذا لَقیتُم ألّذین کفروا فضرب الرِّقابِ حتّی إذآأثخنتموُهم فشدّوا الوِثاقَ فَإمّا منّاً بعدُ و فداءًحتّی تضع الحرب أوزارَها …[۱۴۴]“یعنی “هنگامی که با کافران در میدان جنگ روبرو شدید ،گردنهایشان را بزنید و همچنان ادامه دهیدتا به اندازه کافی دشمن را در هم بکوبید.در این هنگام اسیران را محکم بندید ،سپس یا بر آنها منت گذارید(و آزادشان کنید)یا در برابر آزادی آنها فدیه (عوض)بگیرید و این وضع همچنان ادامه یابد تا جنگ بار سنگین خود را بر زمین نهد.”بنابراین ،براساس نص صریح قرآن، حکم اسیران جنگی فقط آزادی است ،یا آزادی یک طرفه (منّ)،یا به وسیله عوض (مبادله با سربازان مسلمان اسیر شده ،در دست دشمن یا مال) است. همچنین می توان به برخی از احادیث در این باب استناد کرد ؛ از جمله روایتی از امام چهارم [سجاد (ع)] که فرموده اند: “فکاکَ الاسیرِالمسلم لازمٌ علی اهلِ الأرضِ التّی قاتلُ علَیها ” آزادی اسیر مسلمان براهل زمین که در آن جنگ می کند لازم است، بلکه نسبت به اسیران غیر مسلمان نیز نظر مساعد دارد.و از امام صادق (ع)نیز روایت شده است :” إذا وَضَعَتِ الحربُ أوزارَها وأثخُن اهلها فکلّ أسیر اُخذِ علی تِلکَ الحال فِکانَ فی ایِدیهم والامام فیه با لخیارِ إنِ شاءَ منّ علیهم فارسلهم و…..[۱۴۵] هنگامی که کارزار به پایان آمد و مردان جنگ از کارزار بازماندند، هراسیری که در این حال دستگیر شده ؛ ودر اختیار مسلمین قرار گیرد ،امام در مورد او مختار است اگر خواست منت بگذارد و آزاد کند و… . از امیر المؤمنان(ع) نیز نقل است : پس از سفارش به هزینه کردن مال برای اموری چون نیکی به خویشاوند، پذیرایی از میهمان ، آزاد سازی اسیر و گرفتار کمک در راه مانده فرمود : توفیق به دست یابی به این خصایل، مکارم دنیا و شرف آخرت است [۱۴۶]. در باب شفاعت برای آزادی اسیر از رسول(ص) برترین صدقه زبان چیست؟فرمود ند :شفاعت وساطت برای آزادی اسیر و پیشگیری از خونریزی می باشد[۱۴۷].
۲.۳.۴.۱-آزادی با منّ(منت): با منّ یا منت به معنای انعام کردن و نیکی کردن، بر شخصی می باشد[۱۴۸] . آزادی با منّّ یعنی آزادی بی قید و شرط ، بدون غرامت وفدیه یکی از راه های رهایی اسیراست . همانطور ذکر شد ؛ در آیه ۴ سوره محمّد (ص) [فشدّوا الوِثاقَ فَإمّا منّاً بعدُ و فداءً] به آن اشاره شده است. در سیره ائمهمعصوم (ع) نیز این نوع رفتار با اسیر کم نبود،به عنوان نمونه :
۱ – در جنگ حنین، بعد از تقسیم اسرا بین رزمندگان و نمایندگان ،”هوازن[۱۴۹] ” به خدمت رسول خدا (ص) رسیدند و تقاضای لطف و منت کردند . آن حضرت فرمودند : من مدتی منتظر شما ماندم و گمان نمودم دیگر نخواهید آمد، لذا غنایم تقسیم شدو سهم اشخاص معلوم گردید . سپس عده ای دیگر از هوازن شرفیاب شده و تقاضا را تکرار کردند ، رسول خدا (ص) فرمودند : آنچه سهم من و فرزندانم عبدالمطلب قرار گرفته، از آن شما خواهد بود ، و از مردم نیز چنین درخواستی خواهم کرد . به هر حال هنگام نماز ظهر این کار انجام شد ،و با موافقت انصار و مهاجرین ، تمام اسرای جنگ حنین آزاد شدند [۱۵۰].
۲ -در فتح مکه که پس از ۲۱ سال شرارت و شکنجه و جنگ علیه مسلمین رخ داد. با وجود آنکه همگی در حکم اسیر جنگی بودند و باید طبق نظام آنروز کشته یا برده می شدند ،با یک جمله “لاتثریب علیکم الیوم … إذهبوا و انتم الطلقاء…”همه را آزاد کردند.
۳-رسول (ص) سیران قبیله بنی سعد را به خاطر کارهایی که حلیمه [دایه ایشان]انجام داده بود آزاد کرد وسبب این آزادی “شیما “خواهر رضاعی رسول (ص) همه اسرایی که ححدود۶۰۰۰نفر کرد[۱۵۱].
در باب منت قابل ذکر است که فقط باید یک بار صورت گیرد چنانچه فردی را یک بار بار بامنت آزاد کنیم و مجددا به جنگ بیاید دیگر نمی توان او را آزاد کرد.
-رسول (ص) در روز بدر از میان اسیران به “أبوعزّه” که شاعر بود ، امان داد؛ و او را آزاد کرد. او گفت: من پنج دختردارم که چیزی ندارند. ای محمد؛ به خاطر ایشان بر من تطف و رحمت بفرمای .من با تو پیمان می بندم که هرگزبه جنگ تو نیایم ومردم را بر ضد تو جمع . رسول{ص} او را آزاد نمود .وی در مدح آن حضرت مدحی سرود، اما هنگامی که قریش برای جنگ احد بیرون آمدند، صفوان بنی امیه پیش ابوعزّه آمده و گفت : تو مردی شاعر و زبان آوری با زبان خود ما را یاری ده. ابوعزّه گفت : من با محمّد، عهد بسته ام که به جنگ او نروم وکسی را علیه او جمع نکنم او تنها بر من منت نهاده و بدون فدیه آزادم کرده است.صفوان متعهد شد، که اگر ابوعزّه کشته شود،دختران او را همراه دختران خود، نگهداری کند و اگر زنده بماند،مال فراوانی به او بدهدکه تمام شدنی نباشد.أبوعزّه،صفوان را پذیرفت و در سرزمین تهامه به راه افتادو بااشعاری که می گفت؛ قبایل “بنی کنانه”رابه جنگ بامسلمانان فرامی خواندواز پیشرفت اسلام برحذر میداشت.سپس همراه قریش به جنگ آمد واتفاقاًدر “حمراءالأسد[۱۵۲]” اسیر شد وجز اوکسی ازقریش رااسیر نکردند .چون بار دیگر تقاضای عفوواغماض کرد رسول(ص)فرمودند : عهد وپیمانی که بامن کردی چه شد ؟ به خدا سو گند دیگرنخواهی توانست که درمکه دست به گونه های خود بکشی و بگویی من دو مرتبه، محمد را فریب دادم، سپس به عاصم بن ثابت دستور داد،تا گردنش رابزند.
۳.۳.۴.۲- آزادی با فدیه
مبحث فدیه؛دومین مطلبی که در آیه ۴ از سوره محمد (ص) به آن اشاره شده است. این دستور قرآن نیز یک دستور کامل عادی و طبیعی است و در همه جا و هر زمان و در هر مکتب دینی و حتی امروز هم متداول است معمولا پس از کشور مغلوب و متجاوز غرامت جنگی گرفته می شود. درست است که شاید غرامت های امروزی را در برابر آزادی اسیران قرار نمی دهند ولی به هر حال گرفتن غرامت پس از جنگ در کنار آزادی اسیران جزء موارد صلح نامه هاست. فدیه در لغت : فدیه از “فَدَی” به معنای سربها(آنچه از مال آزاد شود.)داد و آزاد کرد[۱۵۳].و نیز به معنای غرامت می باشد. فدیه دراصطلاح،عوضی است که؛در مقابل آزادی اسیر دادهمی شود[۱۵۴].عوض ممکن است پول، کالا،خدمت،مبادله با اسرای خودی یا همکاری در امور جنگی باشد. آیه شریفه شامل همه این انواع می شودودرجنگ های صدراسلام آزادی اسرا درمقابل فدیه با انواع مختلف آن اتفاق افتاده که به موارد آن به تفکیک با ذکر نمونه اشاره می کنیم:
فدیه مالی : بیشترین تعداد از میان هفتاد نفر اسیر قریش با پرداخت سربهاآزاد شدند و مبلغ آن نسبت به موقعیت و ثروت اشخاص متفاوت از چهار هزار درهم تا یک هزار درهم می بود. در سریّه عبدالله بن حجش دو نفراز قریش به نامهای عثمان بن عبدالله و حکم بن کیسان ،اسیر شدند. قریش برای آزادی آنها فدیه فرستادند،ولی چون دو نفر از مسلمین که در سریّه شرکت کرده بودند، هنوز باز نگشته بودندو احتمال دستگیری آنها به دست قریش می رفت. رسول خدا(ص)نپذیزفت . چون آن دو بازگشتند حضرت پذیرفتندوآن دو راآزاد کردند. امّا حکم بن قیاس اسلام آورد،درمحضر پیامبر(ص) ماند،تادر ماجرای بئر معونه به شهادت رسید[۱۵۵].
در روایتی دیگر آمده است: فدیه بیشترى براى آزاد کردن اسیر خود فرستاد و هر که کمتر داشت کمتر. از جمله کسانى که براى آزادى اسیر خود فدیه فرستاد زینب دختر رسول خدا (ص) و همسر ابى العاص بن ربیع بود که براى آزاد شدن شوهرش قلاده‏هاى خود را فرستاد و این قلاده‏ها جزو جهیزیه‏اى بود که مادرش خدیجه کبرى (ع) به او داده بود، و از طرفى ابو العاص خواهرزاده خدیجه بود، لذا وقتى چشم رسول خدا (ص) به آن قلاده‏ها افتاد فرمود: خدا رحمت کند خدیجه را این قلاده‏ها را او به عنوان جهیزیه به زینب داده بود، آن گاه دستور داد ابو العاص را آزاد کردند به شرطى که همسرش زینب را نزد آن حضرت بفرستد و با آمدنش به نزد آن جناب مخالفت نکند، ابو العاص عهد بست که چنین کند و به عهد خود وفا کرد[۱۵۶].
روایت شده که پیامبر صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم به عبّاس فرمود: از طرف دو فرزند برادرانت عقیل بن ابى طالب و نوفل بن حرث فدیه بده. عباس گفت: آیا مى‏خواهى مرا چنان فقیر کنى که در باقیمانده عمر دست را پیش طایفه قریش دراز کنم؟ پیامبر فرمود: پس طلایى که به همسرت امّ الفضل دادى و گفتى: اگر براى من پیشامدى روى داد، این مال براى تو و فضل و عبد اللَّه و قثم باشد کجاست؟ عباس گفت: چه کسى این خبر را به تو داده؟ پیامبر فرمود: پروردگارم به من خبر داده است. عباس گفت: شهادت مى‏دهم که تو در دعوت خود راستگویى و خدایى جز خداى یکتا نیست و تو بنده و رسول اویى به خدا سوگند من در تاریکى شب طلا را به امّ الفضل دادم و هیچ کس جز خداوند از آن آگاه نبوده است. من درباره پیامبرى تو در شک و تردید بودم امّا اکنون که مرا از این امر آگاه کردى شکّى در آن ندارم (پس از این واقعه) عباس مى‏گفت: خداوند بهتر از آن را به من داد اکنون من بیست بنده دارم که کمترین آنها بیست هزار درهم ارزش دارد و خداوند زمزم را نیز به من بخشید که همه اموال مردم مکه را با آن عوض نمى‏کنم و انتظار آمرزش پروردگارم را دارم.[۱۵۷]
خدمت: همچنان که پرداخت مالی،به عنوان سربها موجب آزادی اسیر می گردد.انجام کار و خدمتی که به اسیر محول می شود نیز می تواند سربها تلّقی شده و سبب آزادی او شود. در جنگ بدر تعدادی از مشرکین اسیر شده در مقابل سوادآموزی به چند نفر از فرزندان انصار آزاد شدند[۱۵۸]. اسرای بدر۷۰ نفر بودند،پس همه آنها رارسول اکرم(ص) بدون فدیه وجمعاًبه شرط اینکه هر نفر ۱۰جوان مسلمان را نوشتن یاد دهند آزاد کردو از تعدادی فدیه هر یک نفر ۴۰۰۰ گرفت.مگر دو مرد که آنها را کشتند[۱۵۹].
ج- همکاری: مواردی در تاریخ صدراسلام به چشم می خورد که اسیر به دلیل همکاری با نیروهای اسلام آزاد شده است. از جمله در سریّه علی بن ابی طالب (ع) به سوی بنی سعد که از این قرار می باشد: جاسوسی از آنان به دست مسلمانان ،اسیر شد و به ناچار اعتراف کرد که جاسوس بنی سعد است ؛ از او در باره محل بنی سعد و چارپایان آنها پرسیدند. به او گفتند: اگر همکاری کند ، در امان خواهد بود . او مسلمین را به محل رمه شتران و گوسفندان آنان راهنما یی کرد و در نتیجه اموال آنان به غنیمت مسلمین در آمد . در این هنگام اسیر درخواست کرد که اورا آزاد کنند، لیکن مسلمین بیان کردند، تا از تعقیب دشمن آسوده نشوند ،رهایش نمی کنند. بنی سعد از طریق چوپانها از حم له مسلمین مطلع شدند و متفرق گشتند ، لذا اسیر گفت: آنان متفرق شده اند پس چرا مرا نگه داشته اید؟امیرالمؤمنین (ع) فرمودند :هنوز به لشکرگاه نرسیده ایم و وقتی سربازان اسلام به لشکرگاه بنی سعد دست یافتند، او را رها کردند[۱۶۰].
مورد دیگر سریّه “عکّاشه بن محصِن” است؛ که پیامبر (ص) او را همراه چهل مرد به سوی “غَمر”فرستادند . دشمن از آمدن مسلمانان با خبر شده گریختند، اما دیده بانی از آنان که شب تا صبح بیدار و در آن زمان خفته بود،در خواب دستگیر شد و چون با مسلمین همکاری کرد. او را امان داده سپس آزاد کردند[۱۶۱].
د- مبادله اسرا: یکی دیگر از اقسام «فداء»، مبادله اسیر با اسیر می باشد که نه تنها انسانی تر و پسندیده ترین ر اهها است بلکه کاری است که معمولاً در مواردلزوم وضروری امکان پذیر است:اولاًَ: دشمن نیز از طرف مقابل اسیرانی داشته باشد و ثانیاً حاضر به مبادله اسیر باشد تا به مقتضای اهمیت اسیری،تعدادی از اسیران طرف مقابل را آزاد سازد. عمر و پسر ابوسفیان در بدر اسیر شدند، ابوسفیان فدیه ای برای آزادی فرزندش نپرداخت و گفت بگذارید تا وقتی که می خواهند او را نگه دارند. در این اوان سعد بن نعمان که از قبیله بنی عمروبن عوف بود، برای ادای مناسک عمره عازم مکّه شد. قریش از پیش متعهد شده بودند که متعرض زائرین خانه خدا نشوند ، امّا ابوسفیان قانون شکنی کرد و سعد بن نعمان را به جای فرزندش به گروگان گرفت.قبیله بنی عمروبن عوف از رسول خدا(ص) درخواست کردند که فرزند ابوسفیان را به ایشان واگذار تا با آزاد کردن او زمینه آزدی سعدبن نعمان فراهم کنند. رسول خدا (ص) نیز پذیرفتند و در نتیجه سعد بن نعمان آزاد شد[۱۶۲]. همچنین قبیله ثقیف دو نفر از مسلمین را اسیر گرفته بود. رسول خدا (ص) آن دو نفر را با اسیری که در اختیار مسلمانان بود مبادله کردند[۱۶۳]. لازم به ذکر است در اسلام علاوه برفراهم کردن آزادی اسیر با منّ و فداء[هر کدام از مصادیق فدیه ] ؛گاهی با بهانه های کوچک نیز کافی است ، تا اسباب آزادی اسیر را فراهم کند به عنو ان مثال : با فرارسیدن ماه رمضان رسول(ص) همه اسیران را آزاد می کردند و به هر نیازمندی که به ایشان مراجعه می کرد،چیزی می بخشیدند[۱۶۴]. یا گاهی آزاد کردن اسیر به عنوان کفاره برخی از افعال انسانی قرار داده شده است . افعالی چون: افطار عمدی روزه ماه مبارک رمضان . اسرای جنگی ای را که به اجبار و یا اکراه بجنگ با مسلمین آمده باشند، آزاد می شوند. حضرت رسول (ص) در جنگ بدر فرمودند: هر کس در جنگ بدر توانایی گرفتن اسیر از فرزندان عبد المطلب را دارد؛ اسیر بگیرد، و آنان را نکشد،زیرا آنان به اجبار و اکراه ، همراه لشکر قریش از مکه بیرون آمده اند . و قصد جنگ با ما نداشته اند [۱۶۵].
۳.۳.۵ –حق تآمین جانی اسیر
درامان بودن جان و جسم اسیر از مهم ترین حقوق اسرا است. لذا اسیر کننده مسئول جان و جسم اوست . وی علاوه برایجاد شرایط مناسب برای حفظ جان و جسم اسیر ، بایستی از انجام هر نوع رفتار سوئی که باعث آزردگی اسیر میشود، بپرهیزد و حافظ جان او باشد. از جمله اصولی که بایستی در باب حفظ حیات اسیر رعایت شود،عبارت است از: ۳.۳.۵.۱- قتل: اگر اسیری قبل از پایان جنگ به اسارت در آید قتل او جایز است، لیکن اغلب فقهای شیعه معتقدند که کشتن اسیری که پس از پایان جنگ اسیر شده است جایز نیست.اگر چه ممکن است در برخی موارد با اذن امام قتل جایز باشد با این وجود اذن به قتل اسیر جز در موارد استثنایی مقبول شارع نمی باشد. ،چنان که حتی آزار و شکنجه درباره افرادی که محکوم به قتل هستند ،نیز روا نیست. در تاریخ اسلامی،جز در موارد بسیار استثنایی این پدیده را برای اسیران جنگی مقدر نساخته و حتی همین موارد بسیار اندکی هم که واقع شذه است نه به دلیل اسارت بلکه به علت جرایم دیگری که به وقوع پیوسته است ،می باشد. آنچه در متون و أحادیث آمده است نشان سیره معصومین در باب اسیر و اسرا است:
حضرت علی(ع)در صفین به سپاهش فرمودند:هیچ اسیری را گردن نزنید .
کسانی که اسیر کردید از بنی عبد المطلب پس نکشید پس همانا آنها به صورت اجباری و اکراه به جنگ آمده اند[۱۶۶] . ۳-هنگامی که “مرداس بن نهیک الفدکی “به سپاه رسول (ص)رسید، در ناحیه الجبل اهلش را گرد آورد و گفت: (أشهد أن لا إلهَ إلاّ لله…). پس رفت به سمت “عاتب اسامه بنِ زید” و تسلیم وی شد، لیکن اسامه او را کشت . وقتی که به سمت حضرت رسول اکرم(ص )بازگشت ،او را از ماجرا باخبر کرد وبه رسول خدا(ص) گفت که آیا کشتی مردی را که شهادت به خدا داده بود ،اسامه پاسخ داد که او از روی ترس مسلمان شد. در پاسخ وی رسول (ص) پرسیدند : آیا از قلبش آگاه بودی ؟نه آنچه را گفت قبول کردی و نه از قلبش آگاه بودی[۱۶۷].
با وجود نهی از قتل اسیر ،گاهی به دلیل موجباتی چون قصاص و یا ارتکاب جرمی که استحقاق قتل را دارد ، کشتن اسیر جایز می باشد ، لیکن بایستی اجرای این حکم بر اساس رأی حاکم و یا فرمانده سپاه باشد ،و هیچ فردی حتی شخص اسیر کننده شایستگی قتل اسیر را به تنهایی ندارد لذا بایستی اسیر را به فرمانده سپاه یا امام تحویل دهد . إذن امام آنچنان اهمیت دارد که اگر فردی نتواند اسیر را تحویل دهد ،به هر دلیلی ،(مثلاً نبود وسائل نقلیه برای انتقال اسیر و یا عجز اسیر از راه رفتن و….) بایستی او را همان جا رها کند زیرا او حکم امام و فرمانده سپاه را نمی داند. امام سجاد (ع) این گونه بیان می دارند: « إذا أخَذتَ اسیراً فعجز عن المشی و لم یکن معک محمل فارسله و لاتقتله فانک لاتدری ما حکمالأمام فیه[۱۶۸]» حق ایمنی اسیر از تاراج و به غنیمت گرفتن اسیر کننده از آن کسی که او را اسیر کرده نیست و فرقی ندارد ،که امام اسیر را بکشد یا نکشد [۱۶۹]. زیرا نبی اکرم ص تاراج را برای قاتل قرارداد لکن اسیر گیرنده قاتل نیست[۱۷۰] .وفقط امام یا فرمانده سپاه است که حق قتل اسیر را دارد . لذا حال اگر شخصی چه مسلمان و چه کافر پیش دستی کند و اسیر را قبل از اینکه به حضور امام برساند؛ بکشد، چه اسیری که قبل از پایان جنگ دستگیر شده باشد و چه اسیری که بعد از آن دستگیر گردد ،معصیت کرده لیکن ضمان ندارد و دیه و کفاره ای دراین مورد بر او نیست و هرچند کشتن در مورد دوم(یعنی اسارت بعد از پایان جنگ) واجب نمی باشد ، چون خون اسیر کافر احترام ندارد . نویسنده ی جواهر می گوید : در این مسئله مخالفی از مذهب شیعه پیدا نکردم اگر چه کشتن در مورد دوم (یعنی اسارت بعد از پایان جنگ) جایز نیست [۱۷۱]. در تذکره الفقها آمده است که : قاتل اسیر کافر به صلاح دید امام و حاکم تعزیر می شود[۱۷۲] .حال اگر اسیری محکوم به قتل باشدبه هر علتی که امام جایز بداند باید اصول زیر را رعایت کند :
سوزاندن اسیر جایز نیست،در روایت آمده است:به محمد بن “حمزهالأسلمی “گفتند:اگر گرفتید فردی راپس بکشیداورا لکن نسوزانیدش. پس همانا فقط آتش خداوند عذاب می کند[۱۷۳]. ایشان نیز سوزاندن چیزی از حیوان را نهی کردند. از همین فرموده
می توان به نسوزاندن حیوان پی برد.
رعایت رحم و عطوفت در قتل: رسول اکرم (ص)بر رعایت نیکی درقتل امر کرده اندو در ادامه فرموده اند:هنگامی که قصد کشتن کسی را دارید،به نیکی او را بکشید.و هنگامی که نیت ذبح کردن دارید، به نیکی زبح کنید. نیکی در قتل یعنی:از شمشیر یا چاقو استفاده شودو نیز از قتل صبر (توضیحش می آید.)پرهیز شود. احکامی که در باب حیوانات و درختان امر شده(در اینکه حیوان را قبل از ذبح آب دهید[۱۷۴]. نهی از قطع نخاع[۱۷۵]، از ذبح از پشت گردن[۱۷۶]، از جدا کردن پوست او در حالی که روح در بدن آن حیوان باشدو در آخر عدم شکنجه حیوان و… ) نشان می دهد که ، شارع این امور را در قتل انسان به ارجحیت رضایت نداده است؛ هر چند کافر مستحق قتل به شکنجه باشد. در متون و احادیث آمده است: رسول ص می فرمایند : “إنَّ اللهَ تعالی کَتَبَ الإحسان علی کلّ شئ فأحسِنوا القتله”
۳-در اسلام از قتل صبر نهی شده است. قتل صبر در لغت به معنای کشتن کسی در حال دستگیری و حبس است ،که نتواند به هیچ وجه از خود دفاع کند. مثل کشتن با شکنجه [۱۷۷]و معنای اصطلاحی این کلمه در اصطلاح به همان معنای لغوی به کار برده شده است . اشدّقتلها قتل صبر ست ؛انسان یا حیوانی {در کل هر جانداری} رادر محلی حبس کنند و آن قدر به او با چوب و سنگ ویا هر چیز دیگری ضربه بزنند، تا بمیرد. این گونه کشتن چهارپایان نهی شده است[۱۷۸]؛ امام صادق (ع) می فرمایند : ( لمتقتل رسول الله صبرا قطّ غیرَ رجلٍ و واحدٍ عقبه إبن أبی معیط) رسول(ص) کسی را به (قتل صبر) مگر یک نفر را به نام عقبۀ بن أبی معیط [۱۷۹] نکشت.
امام سجاد (ع)در خطبه ای که برای مردم کوفه بیان داشت:(اَنابنُ مَن قُتِلَ صَبراٌ کَفیبَذلک فَخراٌ)من فرزند کسی هستم که او را به قتل صبر کشتند واین برای ما موجب افتخار است [۱۸۰]. از آنجا که صبر به معنای کف حبس و بازداشتن هم می باشد. به قاتلی که مقتول را می بنددو صابر می گویند،و مقتول او را هم مصبور گویند. لیکن اگر حبس کننده (صابر) شخص دیگری باشد، قاتل را قصاص و صابر را حبس میکنند.در باب قتل صبر میتوان به بارزترین نمونه آن یعنی قتل سیّد الشهدا اشاره کرد.ایشان در عین مظلومیت و مفابل قساوت کوفیان با وجود اینکه هنوز جان در بدن داشت به بدترین و سخت ترین ضربات مورد ضربات شمشیر و نیره قرار گرفتند تا آنکه به مقام والای شهادت نایل شدند.
۳.۳.۵.۲- ممنوعیت سوزاندن و مثله کردن:

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 07:23:00 ب.ظ ]




چو آگاهی آمد به سام دلیر

که شیر دلاور شد از رزم سیر

خروشید و بسیار زاری نمود

همی هر زمان ناله‌ای برفزود

بسوی حصار دژاندر کشید

بیابان و بی ره سپه گسترید

سرانجام نومید بر گشت سام

ز خون پدر نا رسیده به کام”

سوتگرنسک یکی از نسک‌های اوستا به طور مفصل از گرشاسب سخن گفته است. این نسک از بین رفته ولی خلاصه آن در کتاب نهم دینکرد آمده است. رستم پهلوان از نژاد گرشاسب است. اسدی توسی گرشاسب نامه دارد که درباره کارهای شگفت این پهلوان است.
از سام شش فرزند زاده شدند به نام‌های دَموک، خسرو، ماریندک که دو تا، دو تا یک نام داشتند. سام در دوران زاب و قباد و منوچهر بود.
به فرمان اورمزد سروش ونریوسنگ ایزد به سوی گرشاسب می‌روند و سه بار او را صدا می‌زنند و بار چهارم گرشاسب بلند می‌شود و به مقابل اژدهاک می‌رود و گرز بر سرش می‌زند و نابودش می‌کند. در متن‌های اوستایی و فارسی میانه بارها از او و پهلوانی‌هایش سخن به میان می‌آید. او پسر اثرت است. صفات او “نرمش”، “مجعد موی” و “گرزدار” است. در متن‌های میانه سام نام دارد.
کارهای نیک سام اینها بود: کشتن مار شاخدار و گرگ کبود و دیو آبی کندرو و مرغ کمک و دیو بیابانی. تن او در دشت پیشانسه نزدیک کوه دماوند است. ایزدان پارسایانی را برای نگهبانی او گماشته‌اند. گرشاسب صاحب بخشی از فرّه جم شد که توسط آن توانست کارهای پهلوانی بسیاری را انجام دهد.

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

“سنسکریت: کرشاشوَ krö¦öva-بزرگ‌ترین و نامدارترین پهلوانان باستانی و حماسه‌ی ملی ایران. مهم‌ترین منابع ما درباره‌ی او اوستا، متون فارسی میانه و منظومه‌ی گرشاسپ‌نامه است در اوستا، لقب او نَئیومَنَه، به معنی نریمان و نیرومند است و نسب خانوادگی او سامَه (پهلوی و شاهنامه: سام؛ گرشاسپ‌نامه‌ی اسدی طوسی، همان جا: شَم). از او با لقب گُرزوَر (دارای گرز) و گیسوَر (دارای گیسوان) یاد شده است. کرساسپه، نیرومندترین و پرآوازه‌ترین یلِ اوستا، قوی‌ترین و سهمناک‌ترین اژدهایان و دیوان و دیویسنان را از پای درآورد، تا آنجا که ، به روایت مینوی خرد (فصل ۲۶، بند ۵۳)، اگر گرشاسپ این پتیارگان را نمی‌کشت “رستاخیز و تنِ پسین کردن” ممکن نمی‌شد. حتی اورمزد به زردشت می‌گوید که اگر گرشاسپ این کارها را نمی‌کرد، او و هیچ یک از آفریدگان هستی‌مند نمی‌شدند (روایت پهلوی، ص ۳۲) بیشتر پهلوانی‌های کرساسپه در زامیادیشت شرح داده شده است. او هیتاسپ زرین تاج را به انتقام کشته شدن برادرش اورواخْشَیَه (پهلوی، اوروَخش) از پای درآورد. بنابر متن روایت پهلوی (ص ۳۰) کرساسپه، گَندَرِوَ را که دوازده دِه را خورده بود، بکشت، در حالی که مردم دِه به دندان‌هایش آویزان بودند (برای شرح دقیقی از اعمال این دیو، نک. پانائینو، ص ۲۶۷-۲۶۹). بنابر یشت‌ها (یشت ۱۹، بند ۴۱) کرساسپه، یلی به نام پیتئونه با لقب اَش-پئیریکا (دارنده‌ی پریان بسیار) را بکشت، ولی به روایت وندیداد خود در ایالت وَاِکِرِتَه (کابلستان) در دام یک پری به نام خناثَئیتی گرفتار آمد و با او درآمیخت (وندیداد، فرگرد۱، بند ۹). این پری در سام‌نامه (ج ۱، ص ۳۸۸-۴۰۸) در هیات عامل‌افروز شیفته‌ی سام می‌شود (سرکاراتی، ص ۲۷۸-۲۸۰). سناویذَکَه همان کسی بود که گفته بود چون به بُرتایی برسد، گردونه‌ی خود را از آسمان می‌سازد و زمین را چرخ آن می‌سازد و اورمزد و اهریمن را بر گردونه‌ی خود می‌بندد. در رساله‌ی پهلوی ماه فروردین روز خرداد (بند ۱۷) نیز آمده است که در این روز سام نریمان سناویذکِ دیو را کشت (همچنین نک. مینوی خرد، فصل ۲۶، بند ۵۰ که از غالب دیوان و پتیارگانی که به دست گرشاسپ کشته شدند، از جمله مار شاخدار، گرگ کبود، پَشَن، دیو آبی گَندَرو، مرغ کَمکَ و دیو بیابانی یاد شده است). یکی از مهم‌ترین متن‌های پهلوی، درباره‌ی کرشاسپ، کتاب نهم دینکرد است که به ویژه از این نظر اهمیت داردکه دربردارنده‌ی خلاصه‌ی یکی از نسک‌های مفقود اوستاست به نام سوتگرنسک، که فرگرد چهاردهم آن به کرده‌های پهلوانی کرساسپه اختصاص داشته است (دینکرد، به کوشش مَدَن، ص ۸۰۲-۸۰۳). بنابراین روایت او حتی با ایزدِ باد، که ویرانگری میکرد کشتی گرفت و او را بر زمین زد تا دیگر ویرانگری نکند (همچنین نک. روایت پهلوی، ص ۳۰-۳۱؛ برای روایت فارسی زردشتی این رویداد، نک. روایت داراب هرمزدیار، ص ۶۳ که بنابر آن، اهرمن و دیوان باد را فریفتند تا رو یا روی کرشاسپ بایستد). در این بخش از دینکرد، که کهن‌ترین روایت در باب موضوع مهم مناسبات کرساسپه با ایزد آذر است، روایت جالب توجه دیگری نیز آمده است که بنابر آن گرشاسپ، به چز کار ناشایست آمیزش با پری، ایزد آتش پسر اورمزد را زده بود و به همین سبب ایزد آذر و فرشته‌ی موکل بر او، یعنی اردیبهشت، نگذاشتند که روان گرشاسپ به بهشت برود. ولی گوشورون ایزد چهارپایان، دوست گرشاسپ او را از آتش دوزخ دور نگه داشته بود. در کتاب نهم دینکرد که جزء سوتگرنسک خلاصه‌ی نسک دیگری از اوستا به نام وَرْشْتْ مانْسَر نیز آمده است، درباره‌ی گرشاسپ روایت دیگری نیز آمده است که بنابر آن پیش از زردشت دین به جمشید و فریدون و کی‌آرش و گرشاسپ الهام شده بود، ولی آنان نپذیرفته بودند (نک. فرگرد ۱۳). به روایت بندهشن (فصل ۲۹، بند ۱۲؛ ترجمه فارسی، ص ۱۲۸؛ همچنین نک. فصل ۳۳، بند ۴۲؛ ترجمه فارسی، ص ۱۴۲) سام (گرشاسپ) بی‌مرگ بود، ولی چون دین مزدیسنان را خوار کرد، پسری تورانی به نام نُهین او را، در حالی که در دشت پیشانسه (بنابر این روایت در کابلستان) خفته بود، با تیری بزد و او در حالت بوشاسپ (رخوت و سستی) در زیر برف سنگین بماند. در متن روایت پهلوی آمده است گرشاسپ هرمزد را تحقیر کرد و به همین سبب اکومن (=اندیشه‌ی بد، سر کرده‌ی دیوان) او را در دشت پیشانسه کشت (روایت پهلوی، ص ۵۷). بنابر این، سه روایت متفاوت از سرانجام گرشاسپ در دست است: یکی اینکه او بی‌مرگ است و فروهر پرهیزگاران از آن مراقبت می‌کنند و چنان که دیدیم، این روایت بسیار کهن است و به اوستا می‌رسد و روایت دوم اینکه تنِ بی‌روان او تا زمان فرشگرد جاودان می‌ماند و روایت سوم اینکه او مرده و روانش مانند دیگران به برزخ یا بهشت رفته است و در این روایت، اثری از جاودانگی او نیست. در اوستا و متون فارسی میانه و حماسه‌ی ملی گرشاسپ با فریدون پیوند نزدیکی دارد. به روایت بندهشن، سام (گرشاسپ) شهریاری ایالت‌های مختلف ایران را بین شش فرزند همزاد خود بخش کرد (نک. ادامه‌ی مقاله)، همچنان که فریدون جهانرا را بین سه پسرش سلم و تور و ایرج بخش کرد. گرشاسپ و فریدون هر دو از بخش‌هایی از فرّ جمشید بهره‌مند می‌شوند. نبرد هر دو با اژی‌دهاک و مسلح بودن هر دو به گرز گاو سار (برای این همسانی‌ها و همسانی‌های دیگر، نک. سرکاراتی، ص ۲۴۴-۲۴۶؛ نیز نک. صفا، ص ۵۴۰-۵۴۱). چنان که دیدیم در متون پهلوی شخصیت سام مستقل از گرشاسپ نیست، بلکه هموست، ولی در شاهنامه و حماسه‌ی ملی ایران شخصیت گرشاسپ، لقب او نریمان و نام نیای او سام به سه شخصیت مستقل تبدیل شده است: گرشاسپ پدر یا عموی نریمان و نریمان پدر سام. بر پایه‌ی شواهدی، این سه گانه شدن شخصیت گرشاسپ نه به دوره‌ی اسلامی، بلکه دسته کم به دوره‌ی اشکانی مربوط می‌شود. یکی اینکه در قطعه‌ای بازمانده از یکی از آثار مانی به نام “سفر الجبابره” (یا به فارسی میانه: کوان= کی‌ها، پادشاهان) ضمن برشمردن غولان و پهلوانان و جبّاران از دو پهلوان ایرانی به نام‌های سام و نریمان یاد می‌شود (نک. هنینگ، ص ۵۲؛ کریستنسن، ص ۱۹۰، حاشیه‌ی ۳). کرده‌های گرشاسپ در اوستا و فارسی میانه بین این سه شخصیت بخش شده که البته در شاهنامه بیشتر آنها در کارنامه‌ی سام ثبت شده است. گرشاسپ در میان سلسله پادشاهان ایران، از اوستا تا شاهنامه و متون فارسی و عربی از جایگاه ثابتی برخوردار نیست. در یسنای نهم، کرساسپه میان فریدون و زردشت، در یشت نهم میان فریدون و افراسیاب و در یشت پانزدهم میان فریدون و کیخسرو جای دارد (کریستنسن، ص ۱۵۲). در کتاب هشتم دینکرد (فصل ۱۳ بند ۱۲) و مینوی خرد (فصل ۲۶، بند ۴۵) نام گرشاسپ بعد از کَی‌کَوات (کیقباد)، نخستین پادشاه کیانی آمده و در کتاب هفتم دینکرد (فصل ۱، بند ۳۲)، نام او بعد از منوچهر و زاب و پیش از نام کیقباد ذکر شده است. در دادستان دینی (فصل ۳۷، بند ۳۵) گرشاسپ میان منوچهر و کیقباد و در بندهشن (فصل ۳۶، بند ۷) گفته شده است که در زمانه‌ی زاب و قباد و منوچهر بوده است. این گونه اختلاف‌ها در منابع دوره‌ی اسلامی چون تاریخ طبری (ج۱، ص ۵۳۲-۵۳۳) که به روایت بندهشن نزدیک است، مروج الذّهب مسعودی (ج۱، ص ۲۷۳) و آثارالباقیه‌ی ابوریحان بیرونی (همان جا) نیز دیده می‌شوند. به روایت ابن بلخی (ص ۳۹)، گرشاسپ بعد از زاب به پادشاهی رسید و آخرین پادشاه پیشدادی بود، به روایت ابوریحان بیرونی (ص ۱۰۴) گرشاسپ در پادشاهی شریک زَو بود (نیز نک. طبری، همان جا) و آن دو ۵ سال حکومت کردند. به روایت ثعالبی مرغنی (ص ۱۳۱؛ نیز نک. مجمل‌التواریخ و القصص، ص ۴۴) گرشاسپ وزیر و مشاور زو بود. با وجود پهلوانی چون رستم، در شعر فارسی کمتر از گرشاسپ سخن گفته شده و تنها در چند مورد به پهلوانی و نیرومندی او مثل زده شده است (مثلاً نک. خاقانی شروانی، ص ۲۶۴؛ سیف اسفرنگی، ص ۳۰۴).
از بزرگی و فخر او یکی آن بود که به روزگار ضحاک که هنوز چهارده ساله بیش نبود، یکی اژدها را که چندِ کوهی بود تنها بکشت به فرمان ضحاک (۵، سیستان). گرشاسب که بعد از پدرش زو بر تخت نشست، جهان را با زیب و فرّ اداره می‌کرد اما پادشاهی در زمان او به خوبی زمان پدرش زو نمی‌گردید (۴۷، شاهنامه (۲)) (صدیقیان، ۱۳۸۶: ۳۰۷). بنا کردن سیستان بر دست گرشاسپ بود (۲، سیستان). گرشاسب آخر ملوک پیشدادان بود… پس از او پادشاهی به کیانیان افتاد (۳۹، فارس). گرشاسب سه سال پادشاهی کرد (۸۵، التنبیه)”.
در زمان سوشیانس اولین مرده که برخیزنده می‌شود گرشاسب است. اورمزد به سروش و ایزد نریوسنگ فرمان می‌دهد که گرشاسب را بلند کنند. گرشاسب از خواب بر می‌خیزد و ضحاک را می‌کشد.
سام به خاطر خوار کردن دین به حالت بیهوشی درآمد. گرشاسب از پهلوانان اوستایی است که ظاهراً در شاهنامه ویژگی‌هایش به رستم نسبت داده شده است. در ادبیات فارسی سام به صورت شخصیت مستقلی درآمده است و نام پدر زال است. سام و گرشاسب در شاهنامه دو نفر هستند و لی در ادبیات اوستایی سام لقب گرشاسب است. در ادبیات پهلوی اغلب این نام به جای یکدیگر به کار می‌روند
گرشاسب از لحاظ قدمت به دوران هند و اروپایی تعلق دارد. داستان‌های این شخصیت پیش زردشتی وارد روایت‌های دینی شده و رنگ زردشتی به خود گرفته است و به همین خاطر زمان و شخصیت گرشاسب در تاریخ اسطوره‌ای به سادگی قابل تشخیص نیست (دوستخواه، ۱۳۸۳: ۱۵۷؛ عفیفی، ۱۳۷۴: ۵۵۰؛ اوشیدری، ۱۳۷۱: ۴۰۷؛ فردوسی و شاهنامه سرایی،۱۳۹۰: ۳۹۹-۴۰۴، ۴۰۶، ۴۰۸-۴۰۹، ۴۱۱-۴۱۳، ۴۱۹؛ بهار، ۱۳۷۵: ۱۸۸، ۲۳۸، ۲۸۹، ۲۹۰ و ۱۳۷۸: ۱۲۸، ۱۵۱، ۱۵۵؛ راشدمحصل، ۱۳۶۶: ۱۵۳ و ۱۳۷۰: ۱۹، ۳۶، ۴۶ و ۱۳۸۹: ۲۰۳؛ تفضلی، ۱۳۵۴: ۴۵، ۸۰؛ صدیقیان، ۱۳۸۶: ۳۰۷-۳۰۸، ۳۱۰؛ آموزگار، ۱۳۸۶، ۶۲).
۱۷-۲ san¦w§zag d§w [سناوزگ دیو]: این دیو شاخدار به دست گرشاسب کشته می‌شود. “طبق یشت ۱۹ بند ۴۴ دیوی است شاخدار و سنگین دست که زمانی که در انجمن بود چنین گفت:برنا هستم،نه نا برنا،هنگامیکه برنا شوم،زمین را چرخ خود کنم و آسمان را گردونه کنم، من سپند مینو را از گرزمان به زیر خواهم کشید.اهریمن را از دوزخ تیره به بالا خواهم برد،اینان، سپند مینو و اهریمن باید گردونه مرا بکشند اگر گرشاسپ مرا نکشد،او را گرشاسپ دلیر کشت،جان او را بگرفت و نیروی زندگی اش را نابود ساخت” (پورداوود ، ۱۳۷۷، ۳۳۸).
۱۸-۱ ¦z ¨ dah¦g [اژدهاک]: “در اساطیر فارسی اژدها نماد خشکسالی و پلیدی و در متون اخلاقی نماد نفس امّاره است”
ضحاک در سپیدرود آذربایجان از اهریمن و دیوان درخواست آیفت کرد. هنگامی که جم را بریدند فره جم به دست ضحاک افتاد ضحاک به دست گرشاسب از میان می‌رود. ضحاک بیوراسب توسط فریدون بر بند کشیده می‌شود. دوران بد پادشاهی ضحاک هزار سال بود. ضحاک در پایان دوران هوشیدرماه از بند رها می‌شود و بسیاری از آفریده‌های اورمزد را از بین می‌برد. سویانش ظهور می‌کند. اولین شخص از مرده‌گان گرشاسب برانگیخته می‌شود و ضحاک را می‌کشد. ضحاک از پشت سیامک است از طرف مادر به اهریمن می‌رسد.
زمانی که ضحاک از بند رها می‌شود یک سوم از مردم و گاو و گوسفند و دیگر آفریده‌های اورمزد را از بین می‌برد. و آب و آتش و گیاه را نابود می‌کند. آب و آتش و گیاه شکایت پیش اورمزد می‌برند و می‌گویند فریدون را زنده کن تا اژدهاک را بکشد. اورمزد دو ایزد به نزد روان گرشاسب می‌فرستد و او را بیدار می‌کنند و گرشاسب اژدهاک را می‌کشد.
سودهایی از ضحاک و افراسیاب بود. این بود که اگر آنها فرمانروایی نمی‌کردند، اهریمن فرمانروایی را به خشم می‌سپرد و چون او جسم ندارد از بین بردنش ممکن نبود. اهریمن قبل از آن پیشنهاد فرمانروایی را به زردشت داده بود به این شرط که از دین دست بکشد.
“واژه‌ی ضحاک صورت عربی شده‌ی نامی است که در پهلوی ساسانی به صورت azdah¦g (مکنزی، ص ۱۶، ۲۳) و Dah¦g آمده است. حمزه اصفهانی برای “دهاک”اشتقاق “ده آک” یعنی ده زشتی و عیب را می‌آورد که از لحاظ قواعد زبان فارسی درست نیست (پورداوود، ج۱، ص ۱۸۹). در اوستا روایتی از نبرد اژدهاک و ایزد آذر برای دستیابی بر فرّه/ خوره نیز آمده است (یشت ۱۹، بند ۴۶-۵۲). اژی‌دهاک ایزد آذر را تهدید می‌کند که، اگر ایزد آذر فرّه را به دست بیاورد، او نخواهد گذاشت هیچ روشنایی در زمین بتابد و ایزد آذر ضحاک را تهدید می‌کند که اگر تو بر این فرّه دست یابی، من چنان بر پشت و دهان تو آتش برافروزم که تاب رفتن نداشته باشی. اژدهاک قوی‌ترین دروغی است که اهریمن بر ضد جهان مادی آفریده است (یشت ۱۹، بند ۳۷) و فریدون بر او چیره می‌شود. ضحاک معمولاً لقب تازی دارد و در نسب‌نامه‌ی او نیز نام تاز آمده است. در شاهنامه آمده است که ضحاک فرزند شاهی تازی (فردوسی، ج۱، ص ۴۸، بیت ۱۰۹)، “گرانمایه” و “نیکمرد”، به نام “مَرْداس” بود. این نام که به معنی آن “کشنده‌ی مرد” یا “مردم‌خوار” (خالقی مطلق، “مرداس و ضحاک”، ص ۱۲۵، نقل از پژوهنده‌ای آلمانی به نام روته) است، صفتی برای ضحاک بوده است. نکته جالب توجه درباره‌ی ضحاک در ادبیات پهلوی و فارسی این است که او، در زندان دماوند، در واقع عمری دراز تا پایان جهان می‌یابد. این امر او را یکی از پر عمرترین فرد در اساطیر ما می‌سازد (بهار، ص ۱۹۱)”.
“این پادشاه را ایرانیان بیوراسب و اعراب ضحاک نامند (۸، ثعالبی)، (۱۴۳، بلعمی) (صدیقیان، ۱۳۸۶: ۱۲۶). به ظلم و جور حکومت کرد و بسیاری از مردم را کشت و دار زدن و گردن زدن را او بنیاد نهاد (۱۶، اخبار). ضحاک جز کژی و کشتن و غارت و سوختن نمی‌دانست (۵۱، شاهنامه (۱)). شیطان چون ضحاک را به کشتن پدر اغوا می‌کرد، به او قول داد در صورت کشتن پدرش، بر هفت اقلیم مسلط می‌شود (۹، ثعالبی). گویند عمر او یک هزار سال بود که ششصد سال پادشاهی داشت و بقیه‌ی عمر را نیز به قدرت و نفوذ همانند شاه بود. بعضی گفته‌اند عمرش هزار و صد سال بود. هزار سال پادشاهی کرد تا وقتی فریدون قیام کرد و او مغلوب و مقتول شد (۱۴۱، طبری (۱)). چون فریدون به شاهی رسید، منزلگاه ضحاک را تصرف کرد و به تعاقب وی برخاست و او را در کوهستان دنباوند زندان کرد و گروهی از جن را بر او گماشت (۱۴۰، طبری (۱))”.
“آمیختگی با اساطیر سامی
برخی گفته‌اند ضحاک همان نمرود است (۱۶، اخبار). به پندار بعضی، نوح (ع) به روزگار ضحاک بود (۱۴۲، طبری (۱))، (۱۹، اخبار).”
اهریمن اژیدهاک را به وجود می‌آورد. اهریمن برای مردم بیماری به وجود می‌آورد. ولی سرانجام شکست می‌خورد. او از جمله کسانی است که برای اردوی سوراناهیتا قربانی می‌کند. تا حدودی می‌تواند به آفریده‌های اورمزد آسیب برساند. فریدون اولین کسی است که در برابرش قرار می‌گیرد و او را به بند می‌کشد. در اوستا از او بعنوان اژدهایی یاد شده که مردم را نابود می‌کند. در اوستا از نشستن او به جای جمشید چیزی ننوشته است و حتی در مورد فرمانروایی‌اش هم چیزی نوشته نشده. در اوستا به صورت اژدهای مخوفی آمده است که پادشاهان با کشتنش برکت را در زمین رواج می‌دهند. در ادبیات پهلوی او به صورت انسان است که جمشید را از بین می‌برد و بر تخت سلطنت به مدت هزار سال شاهی می‌کند. ولی سرانجام از فریدون شکست می‌خورد. ضحاک پر عمرترین فرد در ادبیات ما است. در نوشته‌های پارسی و عربی با ضحاکی روبرو می‌شویم که خانه‌ها را از مردم می‌گیرد و اموال و زنان را عمومی اعلام می‌کند. در ادبیات پهلوی ضحاک شهصی است که مار از دوش او روییده است که بازمانده اژی سه کله است. ممکن است آن ضحاک نوشته‌های پارسی و عربی اشاره به آن شخصیت می‌باشد که مال و زن را از آن همه می‌داند همان زمان که مردم بومی ایران بر ضد اشرافیت قیام کردند.
ویشوه روپه ودایی در برابر اژی‌دها که اوستایی است بنا بر وداها دارای سه سر می‌باشد که تریته و ایندره او را می‌کشند.
در متن‌های دینی ایران اژی‌دهاک جزء دیوان است که اهریمن او را به وجود آورده است سه سر ششچشم و سه پوزه دارد. او اساطیری‌تر از بقیه زیانکاران توصیف شده است. او شدیداً میل به تخریب آفریده‌های هرمزدی دارد. او نیرومند‌ترین دروغی است که اهریمن بر ضد جهان آفریده است (تفضلی، ۱۳۵۴: ۴۴، ۷۵، ۱۳۷؛ فردوسی و شاهنامه سرایی،۱۳۹۰: ۳۵۱-۳۵۲، ۳۶۱، ۷۳۵؛ صدیقیان، ۱۳۸۶: ۱۲۶، ۱۳۹، ۱۵۱-۱۵۲، ۱۷۰، ۱۸۷، ۱۹۰؛ بهار، ۱۳۷۵: ۸۱، ۱۹۱، ۴۸۲ و ۱۳۷۸: ۷۵، ۹۱، ۱۲۸، ۱۳۷-۱۳۹، ۱۴۲، ۱۴۹، ۱۵۵؛ راشدمحصل، ۱۳۶۶: ۹۰ و ۱۳۷۰: ۱۰، ۱۶، ۱۸-۱۹؛ آموزگار، ۱۳۸۶: ۵۶-۵۷).

“چو ضحاک بر جهان شهریار
نهان گشت کردار فرزانگان

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 07:23:00 ب.ظ ]




طبق قواعد بین المللی امروزه مبنای مصونیتهای سیاسی نمایندگان سیاسی کنوانسیونهای و موافقت نامههای بین المللی است، اهمیت این مقررات به اندازهای است که دولتها لازم ندیدهاند مورد تضمین قرار دهند. با این حال از قرن هفدهم به بعد که نمایندگیهای دائمی و سیاسی در جهان بوجود آمده است دولتها مقررات مربوط به امتیازات و مصونیتهای سیاسی در قراردادها و عهدنامههای بین خود تائید نمودهاند.
در عهدنامههای که در قرن نوزدهم بین دول اروپایی با دول آمریکایی و شرقی منعقد شده است موادی که حاکی از طرز فکر است دیده میشود.

۲-۱-۳-۲ مصونیتهای سازمان های بین المللی

الف- سازمانهای بین المللی: سازمانهای بین المللی به بخشی از دولتها اطلاق میشود که بر اساس یک سند تاسیس (معاهده) تشکیل میشود و اعضای آن اهداف مشترکی در چهارچوب نهادو کارگزاریهای ویژه با فعالیت مستمر و مداوم دنبال میکنند.
ب- تعریف و مبنای مصونیت در حقوق بین الملل: «مصونیت عبارت از حقی است که به موجب قانون نسبت به کلیه اعمالی که وظایف خود انجام میدهد از تعقیب جزائی، مدنی و اداری در امان باشند و منظور از مزایا اعطای امتیازاتی است که سایر مردم حق استفاده از آن را ندارند» (انصاری ۱۳۷۸، ۳۱-۲۹).
مصونیتهای سازمانهای بین المللی شامل مصونیت قضایی، مصونیت اموال و اماکن سازمانهای بین المللی و هیات دولت، مصونیت بایگانی و اسناد و آزادی ارتباطات و پناهندگی خواهد بود.

۲-۱-۳-۳ مصونیتهای پارلمانی

«منظور از مصونیت پارلمانی این است که نماینده قوه مقننه را نمیتوان در دوران نمایندگی، بدون اجازه مجلس که نماینده عضو آن است تحت تعقیب کیفری قرار داد و بازداشت نمود (آخوندی ۱۳۷۹، ۲۰۰).
مصونیت حرفهای (شغلی)
چون این امر قضاوت فوق العاده حساس و مهم بوده و در تعیین سرنوشت قضایی افراد تأثیر به سزایی دارد هیچگاه نمیتواند اختیار عزل و نصب قضات از مشاغل قضایی بدون رعایت هیچ نوع قید و شرطی مانند سایر کارمندان دولتی در دست روسای آنان قرار گیرد چرا که امنیت قضایی مردم دچار اختلال شده و قضات نمیتوانند با بی طرفی و استقلالی که لازمه انجام این وظیفه است امور قضایی را به مرحله اجراء بگذارد.

۲-۲- قضاء

۲-۲-۱ قضاء از نظر لغوی

قضاء در لغت عرب از فعل قضی یقضی است و در کتب لغت وفقه بیش از ده معنی برای این واژه بیان شده است از جمله نیز آمده است: قضا به معنی حکم، چنانچه در آیه ۹۳ سوره یونس میفرماید: «ان ربک یقضی بینک یوم القیامه» (ای یحکم و یفصل) حکم و داوری مینماید (طریحی ۱۳۶۴، ۳۴۲: ۲). همچنین به معنای اظهار و اعلام، فراغ را معنای حقیقی و دیگر معانی را مجازی دانسته است (جبعی ۱۳۷۵، ۳۲۵).

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

و لیکن نظر تحقیق آن است که، معنای اصلی و حقیقی آن حکم بوده و سایر معانی یا از لوازم حکم و یا معنی مجازی آن میباشند (صالحی ۱۳۸۵، ۷۲).
محمد جعفر جعفری لنگرودی در ترمینولوژی حقوق میگوید: «قضا (دادرسی ) در لغت به معنی ختم و فراغ است و قضاوت غلط است» (جعفری لنگرودی ۱۳۷۸، ۵۴۷).
۲-۲-۲ قضاء در اصطلاح فقه و حقوق
قضا در مفهوم اصطلاحی به تعابیر مختلفی بیان گردیده، که برگشت تمامی این تعاریف به معنای لغوی آن است، زیرا فقیهانی که درصدد تعریف آن برآمدهاند این واژه را در مشهور ترین معنای آن یعنی حکم تفسیر کردهاند.
لنگرودی اظهار میدارد که در فقه قضاء را چنین تعریف کردهاند: ولایت صدور حکم از کسی است که صلاحیت افتاء دارد و در مورد جزئیات قوانیت شرعی و بین اشخاص معین به منظور اثبات حقوق و استیفاء آنها به نفع ذینفع آمده است.
«القضاء انشاء امره جزئی فی واقعه معینه بحیث لا یتعدی الی مثلها بل یحتاج الی انشاء حکم آخر بخلاف الفتوی فانها لیست انشاءً ا….»
قضاوت ایجاد و حکم کردن است، در یک واقعه معین، بنحوی به مثل آن تعدی نمییابد و در مورد مشابه نیاز به حکم جدید دارد به خلاف فتوی که انشاء نیست بلکه اختیار است.
این تعریف که به ماده ۵ قانون آیین دادرسی مدنی مطابقت کامل دارد نشان میدهد که صرف نظر از مسئله تفکیک قوای ثلاثه مملکتی، اساساً طبق قضاء این است و این امر خیلی قدیمی تر از نظریه تفکیک قوای ثلاثه میباشد (جعفری لنگرودی ۱۳۷۸، ۵۴۷).
شهید ثانی در تعریف آن مینویسد: «و لایه شرعیه للحکم فی المصالح العامه من قبل الامام (ع)» (جبعی ۱۳۷۵، ۱۴۸: ۲)، محقق طباطبایی نیز میگوید: «هو الحکم بین الناس عند التنازع و التشاجر و رفع الخصومه و فصل الامر بینهم» (طباطبایی ۱۳۳۹، ۳۲۵) قضاوت یعنی حکم کردن بین مردم هنگام منازعه و مشاجره و رفع خصومت بین آنها است.

۲-۳- قاضی

منظور از قاضی کیست؟ آیا منظور از منحصر در قضات محاکم و دادگاه ها است، یا این واژه دارای مفهومی عام بوده و شامل قضات دادسرا نیز میگردد.
راجع به مفهوم قاضی اختلاف نظرهایی وجود دارد که به دو دیدگاه عمده و اساسی اشاره میگردد.قبل از شروع در تبیین این دو دیدگاه باید بگویم: از منظر روایات و فقهاء قاضی کسی است که در مقام فصل خصومت برآید.
چنانچه شیعه نوعاً نظر بر اجتهاد قاضی دارند اگر چه به نحو موجب جزئیه و معتقدند وی متولی کلیه امور قضاء از تحقیق تا صدور حکم نهایی میباشند همان گونه که تشکیل دادگاه ها ی عمومی و انقلایب بر همین اساس بوده است.
و لکن پس از تشکیل دادسرا و تفکیک اقدامات، قضات به دو دسته تقسیم شدند. قضات دادسرا و قضات دادگاه ها که قضات دادسرا امر تحقیقات (و رسیدگی شکلی) تا صدور کیفر خواست بر عهده دارند و قضات دادگاه ها رسیدگی ماهوی مینمایند.
در قانون تشکیل دادگاه ها ی عمومی و انقلاب مصوب ۱۵/۴/۱۳۷۳ با اصطلاحات و الحاقات بعدی چنین آمده است.
ماده ۲- تاسیس دادگاه ها ی عمومی در هر حوزه قضایی و تعیین قلمرو محلی و تعداد شعب دادگاه های مزبور به تشخیص رئیس قوه قضائیه است.
ماده ۳- ( اصلاحی ۲۸/۷/۱۳۸۱) – در حوزه قضایی هر شهرستان یک دادسرا نیز در معیت دادگاه های آن حوزه تشکیل میگردد.
الف-دادسرا که عهده دار کشف جرم، تعقیب متهم به جرم، اقامه دعوی از جنبه حق الهی و حفظ حقوق عمومی و حدود اسلامی، اجرای حکم و همچنین رسیدگی به امور حسبیه وفق ضوابط قانونی است. به ریاست دادستان میباشد و به تعداد لازم معاون، دادیار، بازپرس و تشکیلات اداری خواهد داشت…) (دادسرا و دادستان ۱۳۷۲، ۱۶).

۲-۳-۱ دیدگاه اول: قاضی به معنی دادرس

با توجه به شرح فوق الذکر، برخی برآنند که عنوان قاضی مورد اشاره در اصول قانون اساسی و قوانین عادی به معنی دادرس میباشد. این نظریه ممکن است به دلایل ذیل مورد استناد قرار گیرد:
اولاً اصل ۱۷۱ قانون اساسی و ماده ۵۸ قانون مجازات اسلامی متخذ از روایات و نظر مشهور فقیهان است که ملاک و معیار خطای حاکم و قاضی قرار گرفته است. و از منظر روایات و فقهاء قاضی کسی است که در مقام فصل خصومت برآید و چون قضات دادسرا چنین وظیفهای ندارند پس این واژه از آنها و تصمیماتشان انصراف دارد. از طرف دیگر اگر ادعای اطلاق این کلمات گردد در این صورت میگوییم چون در زمان تشریع حکم و صدور روایات نهادی به نام دادسرا وجود نداشته است در این صورت ادعای حمل مفهوم قاضی بر قضات دادسرا وجهی ندارد.
ثانیاً گفته می شود دادسرا قاضی نیست، بلکه متقاضی و طرف دعوی است چه اینکه او به نام جامعه اقدام میکند یعنی دادسرا دعوایی را دنبال میکند که به جامعه تعلق دارد و بدین جهت گفته میشود دادسرا وکیل جامعه است او فقط اختیار تعقیب و اجرای دعوای عمومی را دارد نه حق اصدار حکم.
«آندره هوریو، استاد فرانسوی بین قضات و اعضای دادسرا فرق گذاشته و میگوید که مقصود ما از قضات کسانی هستند که مکلف به حل و فصل در منازعات میباشند، یعنی دست به صدور حکم در ادعاهای متعارضی میزنند و مقصود از اعضای دادسرا کسانی هستند که مکلف به تحقیق در جرائم به نیابت از جامعه میباشند» (مسلم ۱۹۶۸، ۱۰۱).

۲-۳-۲ دیدگاه دوم: قاضی به معنی تصمیم گیرندگان امور قضایی

دیدگاه دوم این است که واژه قاضی دارای مفهوم عام و کلی بوده و لذا منظور از قاضی اعم از قضات دادگاه و دادسرا میباشند. در این خصوص میتوان از مشروح مذاکرات راجع به اصل ۱۷۱ قانون اساسی و برخی قوانین و مقررات جاری استعانت جست.
مشروح مذاکرات، با توجه به اینکه اساسی ترین منبع تفسیر قانون ملاحظه نظر قانونگذار در مقام وضع میباشد، مراجعه به صورت مشروح مذاکرات بررسی نهایی قانون اساسی کارگشا است.
گلزاده غفوری؛ (احد از نمایندگان بررسی اصل ۱۷۱ قانون اساسی در جلسه رسیدگی اظهار میدارد) اینکه علاوه بر قاضی، قضات تحقیق هم هستند. چه بسا اشتباه قاضی و حد تقصیر قاضی بخاطر جهانی باشد که آن بازپرسها و قضات تحقیق هم دخالت داشته باشند . بنابراین هر کس که در این راه مقصراست، از این جهت است که بیشتر در امور محوله دقت نمایند و حکمی اشتباهاً صادر ننمایند (همهمه نمایندگان …).
رئیس؛ آقایان بنده هم برای خودم نوبت گرفته بودم که صحبتی را خدمتتان عرض کنم و آن این است که هر گاه در اثر تقصیر یا تقصیرات یا اشتباه قاضی ضرر وزیان مادی یا معنوی از طرف قاضی متوجه کسی شود، در صورت تقصیر، بر طبق موازین اسلامی مقصر ضامن است (چه قاضی و چه بازپرس) و در غیر این صورت دولت طبق موازین اسلامی ضامن است (صورت مشروح مذاکرات مجلس ۱۳۶۷، ۱۷۵۴).
ظاهر کلمات قانونگذار، استفاده مطلق از کلمه قاضی بوده و خصوصیتی در سمت قضایی وجود نداشته و لذا مفهوم وسیع آن کلیه قضات محاکم و دادسرا را شامل میشود.
قوانین و مقررات جاری؛ در برخی از مواد قانونی از جمله مواد ۵۹۴ و ۵۸۷ و ۶۰۴ و … قانون مجازات اسلامی و قوانین دیگر در بیان مسئولیت جزایی از قضات محاکم و دادسراها تحت عنوان عام قضات، مستخدمین قضایی، دارندگان پایه های قضایی و عناوین مشابه دیگر یاد شده است و قضات دادسرا از نظر جرائم و مجازاتهای شغلی و تخلفات انتظامی و امکان تعقیب جزایی یا انتظامی مشابه و معادل قضات محاکم به حساب آمدهاند.
بعلاوه از جهت شرایط استخدام، پیشرفت، ارتقاء، حیثیت و شئون شغلی نیز تفاوتی بین قضات دادگاهها و دادسراها وجود ندارد.
بعضی نیز قائلند که زمانی عنوان قاضی اصطلاحی صدق مینماید که متصدی امور قضاء دارای پایه قضایی باشد حال چه در دادسرا، چه در دادگاه و چه مامور به خدمت در سایر ارگانها ولی اگر فاقد پایه قضایی بود در رسیدگی به تخلفات و جرائم وی رعایت شرایط مخصوص دارنده پایه قضایی جهت وی لزومی ندارد.
داریوش وفاقی در جزوه کیفیات تعلیق و رفع تعلیق قضات متهم میگوید:
بطوریکه مشاهده میشود جهت ورود به قضیه و شروع اقدامات دادستان انتظامی قضات شرایطی وجود دارد.
اولاً … ثانیاً پایه قضایی باشد در سنوات بعد از پیروزی انقلاب اسلامی عدهای از قضات بدون داشتن پایه قضایی با سمت دادستان و دادیار و بازپرس در دادسراهای انقلاب مشغول خدمت بودند که هر چند به امور قضایی اشتغال داشتند لیکن فاقد پایه قضایی بودند و چنین وضعیتی در حال حاضر در مورد رسییدگی به آن در صلاحیت محاکم عمومی است و نیازی به تعلیق از خدمت نمیباشد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 07:23:00 ب.ظ ]