کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

فروردین 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
            1
2 3 4 5 6 7 8
9 10 11 12 13 14 15
16 17 18 19 20 21 22
23 24 25 26 27 28 29
30 31          


 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل



آخرین مطالب


جستجو


 



مهمترین مشکلاتی که درخت رطوبتی ایجاد می کند شامل :
کاهش طول عمر کابل
با وجود اینکه نزدیک به ۳۰ سال یا بیشتر از شناخت پدیده درخت رطوبتی در کابل های PE و XLPE می گذرد هنوز نحوه فرایند تولید درخت رطوبتی و روش های تشخیص تنزل عایقی مورد بحث و بررسی است .
خطری که درخت رطوبتی ایجاد می کند باعث تسریع تغییرات خواص عایقی در کابل های پلیمری می­ شود.
در اواخر عمر کابل ممکن است درخت رطوبتی به درخت الکتریکی تبدیل شده و احتمال وقوع تخلیه جزئی را افزایش دهد.
رسانایی درخت ­رطوبتی بسیار بالا بوده و با رشد خود باعث شکست عایق کابل می شود.
باعث کاهش استقامت الکتریکی عایق کابل های پلیمر می­ شود.
رشد درخت رطوبتی تحت هر شرایطی می تواند ترکیبات و خواص مختلفی را از عایق خارج کند.
روش های جلوگیری از وقوع درخت رطوبتی در عایق کابل ها
مواردی که باعث ایمنی کابل دربرابر درختان رطوبتی می شود .
روش­های غیر مخرب مکان­ یابی درخت رطوبتی
خشک کردن درخت رطوبتی به روش های مختلف.
استفاده از زره رطوبتی برای کابل ها ( درصورت مقرون به صرفه بودن اقتصادی)

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

روش های جلوگیری از رشد درخت رطوبتی درعایق کابل­ها
مواردی که می تواند درجلوگیری از رشد درخت رطوبتی موثرباشد شامل:
کاهش تغییرات خواص عایقی
کاهش تنش میدان الکتریکی
جمع بندی
درخت رطوبتی از مهمترین پدیده­ تنزل عایقی درعایق کابل ها هستند، چنانچه تشخیص داده نشوند باعث شکست می­شوند. عامل اصلی وقوع پدیده درخت­رطوبتی درعایق کابل ها، افزایش میدان بصورت محلی در تنه عایق به دلایل مختلف از جمله وجود حفره ، ذرات یونی و … می تواند باشد. عواملی ازجمله ولتاژ اعمالی(هرچه قدر که اندازه ولتاژ اعمالی به عایق بیشتر باشد، میدان قوی­تری داخل عایق و به خصوص در حفره­ها و دربرآمدگی­های هادی ایجاد می­ شود)، فرکانس ولتاژ اعمالی(با افزایش فرکانس، تدریجا ضخامت شاخه­ها بیش­تر می­ شود)، رطوبت (چنانچه رطوبت ناشی از محلول نمکی مثل Naclبدلیل وجود یون ها، تخلیه ها شدیدتر شده و درخت رطوبتی ساده تر تشکیل شوند)، بارهای فضائی (وجود این بار باعث تغییر توزیع مکانی میدان الکتریکی در عایق کابل می شود) و … در رشد، سرعت و گسترش درخت رطوبتی در عایق کابل موثرند.
فصل سوم
آشکار سازی ومدلسازی پدیده درخت رطوبتی در عایق کابل ها
در این فصل، مسائل زیر بررسی شده است:
انواع روش های آشکارسازی
اعتبارسنجی روش های آشکارسازی
انواع مدل سازی
اعتبار سنجی مدل سازی ها
آشکارسازی و مدلسازی درخت رطوبتی
از معایب کابل­های زیرزمینی، علاوه بر هزینه بالای نصب، شکست عایقی است که سبب کاهش قابلیت اطمینان سیستم قدرت می­ شود و تعمیرات پر هزینه ای را نیز در بر دارد. برای بهبود قابلیت اطمینان سیستم قدرت و همچنین کاهش هزینه­ های بهره برداری، لازم است که روش­هایی برای پیش­گیری و جلوگیری از شکست عایقی کابل­های زیرزمینی، تدارک دیده شود همچنین با پی بردن به مکان فرسودگی عایقی ایجاد شده، می­توان هزینه و زمان تعمیرات را کاهش داد[۲۵]. از آن­جایی که پدیده درخت در عایق­ها تهدیدی جدی برای عایق و سیستم محسوب می شود، تشخیص زود هنگام وجود این پدیده در عایق ها امری مهم است. روش های مختلفی برای تشخیص وجود درخت در عایق ها پیشنهاد شده است که برخی مخرب و برخی غیر مخرب هستند.
یکی از رایج­ترین روش­هایی که مهندسین برق برای شناخت و تحلیل رفتار پدیده ­های پیچیده و هم­چنین برای آزمایش و اعتبارسنجی الگوریتم­های پیشنهادی خود در فضای مجازی استفاده می­ کنند، مدل­سازی است. هرچند به دلیل وجود عوامل ناشناخته درونی و بیرونی متعدد و هم­چنین وجود نویز، هیچ­گاه نمی­ توان ادعا کرد که مدل به صورت همه­جانبه هم­سنگ با پدیده است، لیکن مدل­ها معمولاً ابهامات بسیاری را روشن می­سازند و یا حداقل می­توان توسط آن­ها تغییر رفتار پدیده ­ها را در برابر تغییر شرایط گوناگون تخمین زد.
با توجه به این­که اعمال و مطالعه تاثیر تمامی شرایط فوق به عایق کابل در عمل بسیار مشکل و شاید نشدنی است، باید از مدل­های محاسباتی برای شبیه­سازی خرابی­های عایقی و اعمال شرایط فوق استفاده شود. کاملا واضح است که این مدل­ها باید بتوانند به صورت دقیق درخت رطوبتی را مدل کنند[۲۵].
مدل­های محاسباتی­ موجود برای پدیده ­های عایقی (پدیده­هایی مثل حفره و درخت رطوبتی که منجر به تنزل عایقی می­شوند) را می­توان به صورت زیر دسته­بندی کرد:
مدل­های میدانی، که معمولاً با مدل کردن بخش­های مختلف الکترود، عایق و خرابی عایقی با بارهای معادل، میدان را در هر لحظه از زمان در قسمت­ های مختلف عایق محاسبه (مثلا با بهره گرفتن از قوانین کولمب و جمع آثار و پواسن) و اگر میدان از آستانه­ای بیش­تر شد، در آن ناحیه درخت رطوبتی رخ داده است.
مدل­های مداری، که در آن­ها بخش­های مختلف عایق و خرابی عایقی با مدار معادل خود (معمولاً موازی) مدل می­شوند. این مدل­ها در این فصل مورد بررسی قرار گرفته و مدل مداری جدیدی برای درخت رطوبتی ارائه شده است.
برای شناخت بهتر پدیده درخت رطوبتی لازمست با روش های آشکارسازی آشنا شده و سپس نحوه مدلسازی مورد بررسی قرار گیرد. تاکنون روش استانداردی برای آشکارسازی درخت رطوبتی ارائه نشده است. برخی روش هایی که ارائه شده بر مبنای این فرض هستند که فرسودگی عایق سبب تغییرات در امپدانس مشخصه کابل می­شوند، بنابراین زمانی که یک سیگنال مربعی در داخل کابل منتشر می­ شود، بخشی از آن بازتاب خواهد کرد. با آشکارسازی این سیگنال و سیگنال منعکس شده از انتهای باز کابل، با محاسبه تاخیر زمانی، می­توان مکان فرسایش را مشخص کرد[۲۵].
برخی روش­ها، بر مبنای این حقیقت هستند که ناحیه فرسوده در عایق مانند یک المان غیر خطی عمل می­ کند. بنابراین اگر دو سیگنال با فرکانس­های مختلف در داخل کابل منتشر کنیم، سیگنال­های جدیدی با فرکانس­های برابر جمع و تفریق دو فرکانس اولیه حاصل می­ شود که با آشکارسازی آن­ها می­توان مکان فرسودگی را معین کرد[۲۵].
در ادامه، برخی از این روش­ها بررسی شده ­اند:
اندازه ­گیری ضریب تلفات tanδ
یکی از قدیمی­ترین روش­هایی­که هم اکنون نیز به وفور برای تشخیص شرایط عایق از آن استفاده می­ شود، اندازه ­گیری ضریب تلفات عایق است. نسبت جریان مقاومتی به جریان خازنی، tanδ، معیار خوبی برای نمایش ضعف عایقی است، زیرا مقدار ضریب تلفات عایقی عموما با افزایش خرابی عایقی، زیاد می شود. می­دانیم که ضریب تلفات عایقی، با رشد درخت­های رطوبتی افزایش می­یابد و ولتاژ شکست عایقی کاهش می یابد. روشی که از tanδ استفاده می­ کند، در شرایطی که خرابی­ها هم شکل هستند مفید خواهد بود. اما این روش قابلیت تشخیص تعداد بی شمار درخت رطوبتی با خرابی کم را از تعداد کمی درخت با خرابی زیاد ندارد[۲۵].
بدین ترتیب می­توان رابطه ضریب تلفات را از معادله (۳-۲) بدست آورد:

که در اینجا
Y: ادمیتانس کل عایق کابل با درخت رطوبتی
G: قسمت حقیقی ادمیتانس
B: قسمت موهومی ادمیتانس
چون ضریب تلفات بدست آمده نسبی است می توان آن را بصورت درصد نیز بیان کرد.
اندازه گیری بار باقیمانده
روش اندازه ­گیری بار باقیمانده یکی از روش­هایی درتشخیص تنزل عایقی کابل ها بر اساس اندازه گیری تجمع بار است. این روش با اعمال ولتاژ DC به غلاف کابل رخ می­دهد که در صورت سالم بودن کابل زمان اتصال کوتاه برابر صفر است درغیر این صورت مدت زمانی طول می­کشد تا به صفربرسد ، با اندازه ­گیری بارهای موجود (بارهای باقیمانده) در این مدت زمان می­توان درخت رطوبتی را آشکارسازی کرد.
مدار آشکارسازی بار باقیمانده
مدار آشکارسازی بار باقیمانده درشکل (‏۳‑۱) نشان داده شده است. ابتدا ولتاژVdc به CA (کابل) اعمال شده سپس بین هادی و غلاف اتصال کوتاه گردیده و سپس ولتاژac نیز اعمال شده است. مولفه ولتاژDC ، Vd(t) وقتی ظاهر می ­شود که Cd درطول ولتاژ ac اعمالی با امپدانس بالا توسط ولتمتر DC آشکارشده باشد.
مقدار Cd بیشتر از CA است. مقدار بار باقیمانده Q(t) که در معادله(۳-۳) نشان داده شده تعریف شده است[۲۱].

شکل (‏۳‑۱). مدار اندازه ­گیری بارباقیمانده[۲۱]
شکل (‏۳‑۲) مشخصه زمانی هرنمونه را نشان می دهد. درنمونه A زمان آسودگی[۳۰] بار باقیمانده سرعت قابل ملاحظه ای دارد ، بارباقیمانده تقریبا در ناحیه اشباع با صعود[۳۱] ac شبیه سازی شده و حتی اگر ولتاژ ac نگه داشته شود، بارباقیمانده بسختی افزایش می یابد. شکست ولتاژ ac در این نمونه ۳۰ کیلوولت است. زمان آسودگی در نمونه B کمتر از زمان آسودگی درنمونه A است. شکست ولتاژ ac دراین نمونه تا ۱۸۰ کیلوولت است . بار باقیمانده نمونه C از بار سطحی سرکابل با اعمال ولتاژ DC حاصل شده است. این بار باقیمانده نشان می دهد فرایند تجمع ­بار الکتریکی در سطح سرکابل حرکت کرده و کاهش یافته و تحت دمای بالا و رطوبت باعث مقاومت سطح گردیده است[۲۱].
شکل (‏۳‑۲). مشخصه زمان آسودگی بار باقیمانده تحت ولتاژ اعمالی AC[21]
جمع بندی روش اندازه ­گیری بار باقیمانده
با توجه به توضیحات داده شده نتیجه می گیریم که اندازه ­گیری زمان آسودگی بار باقیمانده روش موثری درآشکارسازی درخت رطوبتی است زیرا زمان آسودگی بارباقیمانده درکابل درخت رطوبتی شده سریعتر اتفاق می­افتد و زمان آسودگی بار باقیمانده در درخت رطوبتی بطور کامل چندین ثانیه است.
نتایج بدست آمده از این روش بشرح زیر است:

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[دوشنبه 1401-04-13] [ 06:07:00 ب.ظ ]




این تئوری پیشنهادات مختلفی ارائه می دهد:
نخست اینکه صلاحیت دادگاه های نوجوانان نسبت به اعمالی که در مورد بزرگسالان جرم نیست مانند نوشیدن الکل یا رفتارهای جنسی (در برخی از کشور ها ) زیاده از حد است و باید تقلیل یابد و مداخله، تنها به موارد خاص مانند سلامت و امنیت نوجوان محدود گردد. [۵۸]
بعنوان دومین راهکار، نظریه عدم مداخله بیان میدارد که جرایم خرد (سبک)، به منظور اجتناب از فرایند برچسب زنی حاصل از دادرسی رسمی، باید خارج از نظام دادگاه ها، بصورت غیر رسمی و از طریق برنامه های داوطلبانه مورد رسیدگی قرار گیرند. این دسته از برنامه ها دو فایده مهم دارند:
۱-از آنجا که انتخاب آنها توسط نوجوانان اختیاریست، احساس می کنند که دادگاه به تصمیم آنان احترام می گذارد.
۲- امکان تبعیض و سرکوب و خشونت موجود در دادرسی های رسمی نیز کاهش می یابد. [۵۹]
بنابراین رفتار هایی چون حبس، حضور در دادگاه و یا بازداشت نوجوان در جرایم کمتر خطرناک، غیر ضروریست همچنانکه چه بسا جرم زدایی از برخی اعمال (( بی بزهدیده)) یا ((دور از تجاوزگری)) مانند ولگردی، مصرف مواد مخدر و یا روسپی گری، بجهت ورود خسارت، منحصرا برخود فرد مرتکب و نداشتن متضرری با عنوان شاکی همراه با پیش بینی کمک و مساعدت به کودکان و نوجوانان مرتکب این افعال، نتیجه ای بسیار مطلوب تر از واکنش های کیفری، در پی داشته باشند.[۶۰]

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

در مجموع می توان اینگونه نتیجه گرفت که تئوری عدم مداخله بنیادین بر لزوم مدارای بیشتر در برخورد با جرایم اطفال و نوجوانان تاکید دارد.
به این معنا که تخلف و نقض قانون توسط نوجوان را بعنوان بخشی از روند رشد وی که غالباً نیز با افزایش سن ترک می شود بپذیریم و در موارد قابل اغماض از ورود و نشان دادن واکنش بپرهیزیم و در صورت لزوم اتخاذ تدبیر نیز حتی الامکان از تماس کودک با نظام عدالت کیفری جلوگیری نماییم و به اطلاح رفتارهای نوجوان از خلال برنامه ها و فعالیت های مطلوب و استاندارد تربیتی – درمانی، بپردازیم. می توان نتیجه گرفت که جنبش قضازدایی که در تمامی مراحل دادرسی از پلیس تا دادسرا و دادگاه، راهکارهایی را برای پرهیز از فرایند دادرسی کیفری با هدف تغییر مسیر به برنامه های حمایتی – اجتماعی، ارائه می دهد، ریشه در دستاوردهای همین تفکر دارد. شاهد این نتیجه گیری توضیحی است که در شرح قاعده یازدهم مقررات پکن به این صورت عنوان شده:
قضازدایی که متضمن پرهیز از فرایند رسیدگی کیفری و غالباً تغییر جهت به خدمات حمایتی اجتماعی است بطور معمول در بسیاری از نظام های حقوقی بر مبنای رسمی و غیر رسمی اجرا می گردد. این امر مانع از تاثیرات منفی دادرسی های متعاقب در رسیدگی قضایی نوجوانان (برای مثال برچسب محکومیت و مجازات) می گردد. در بسیاری موارد عدم مداخله مطلوب ترین واکنش خواهد بود، از این رو قضازدایی در بدو امر و بدون ارجاع به خدمات (اجتماعی) جایگزین، احتمالاً واکنش بهینه خواهد بود. این امر بویژه در مواردی که ماهیت جرم شدید نبوده و خانواده، مدرسه یا سایر نهادهای غیر رسمی کنترل اجتماعی به نحوی مقتضی و سازنده واکنش نشان داده یا احتمال می رود واکنش نشان دهند، صادق می باشد.
ج-اصل مخدوش بودن اراده
تحمیل مجازات ها بر شخص مجرم بر این مبنا استوار است که او علاوه بر ارتکاب عملی مادی که قانون آنرا جرم انگاشته، از نظر روانی نیز در ارتکاب جرم عمد و قصد داشته (جرائم عمدی) و یا در اجرای عمل بی آنکه قصد منجزی بر ارتکاب بزه از او سر بزند خطایی انجام داده که میتوان او را دارای مسئولیت جزایی و مستحق مجازات دانست. در شناسایی جرایم عمدی، احراز قصد مجرمانه ضروریست که عبارتست از کشش و تمایل به انجام عملی که قانون آن را نهی کرده.البته این میل، خواستن و اراده باید در شرایط متعارف یک انسان عاقل، بالغ و مختار مطرح گردد زیرا زوال عقل و اختیار موجب می شودکه تمایل یا اراده بر ارتکاب جرم مخدوش گردد و مسئولیت کیفری مجرم زایل گردد همچنانکه عدم رشد، مجرم را در دایره کودکان قرار می دهد و مسئولیت کیفری او را از بین می برد.[۶۱]
در حقیقت (( فرض قانونگذار این است که بزرگسالان که عاقل و بالغ هستند اعمال ارتکابی خویش را بر اساس آزادی اراده و قوه تمیز خوب از بد و زشتی از زیبایی انجام میدهند. در این فرض چنانچه شخصی با این شرایط، ارتکاب جرم را انتخاب نمود مستحق مجازات و کیفر خواهد بود. بر خلاف حقوق جزای عمومی در حقوق کیفری اطفال، این فرض آزادی اراده منقلب می شود زیرا فرض بر اینست که کودک فاقد اراده آزاد و مستقل است. قوه تمیز کودک هنوز رشد کافی نیافته و علیرغم دریافت های انتزاعی و پراکنده هنوز قادر به تجزیه و تحلیل کیفی و کمی تجربیات و دریافت های علمی نیست. به همین جهت مجازات کردن چنین افرادی منصفانه نخواهد بود و فقط باید تحت تدابیر آموزشی و تربیتی قرار گیرند.))[۶۲]
در پاسخ به استدلال فوق ممکنست گفته شود که در عصر حاضر و با وجود پیشرفت فناوری های ارتباطی و بالا رفتن کیفیت آموزش کودکان و نوجوانان، توجه گسترده تری نسبت به روزگاران گذشته به این قشر می شود و لذا همچون قدیم الایام نمیتوان آنان را فاقد قوه درک و تمیز زشت و زیبا و خوب و بد دانست و مسئولیت تام کیفری و بدنبال آن مجازات را منتفی نمود.
اگرچه نمیتوان بطور کامل منکر بالا رفتن سطح درک و فهم کودکان و نوجوانان بود و بر آشنایی زود هنگام تر آنها با مفاهیم مختلف فرهنگی و اجتماعی بواسطه آموزش های گسترده و توجه و سرمایه گذاری های بیشتر چشم بست اما اندکی دقت نظر در این زمینه ما را به این نتیجه میرساند که یک انسان عاقل، بالغ و رشید در هنگام ارتکاب عملی مثبت و یا منفی، پیشاپیش تمامی جوانب و نتاج آنرا مورد بررسی قرار می دهد تا بداند که در قبال آنچه که انجام می دهد چه واکنش و پاسخی دریافت می دارد و با آگاهی نسبت به نفس عمل ارتکابی، دیدگاه اکثریت جامعه به آن و ماحصل فعل خود به یک تصمیم گیری نهایی در باب انجام و یا عدم انجام اقدام مورد نظر،دست می یابد.
فرآیندی که در خصوص کودکان و نوجوانان ولو در عصر حاضر، به هیچ عنوان بصورت قطعی قابل تایید نیست.طفل و یا نوجوانی که با نقض قوانین کیفری بعنوان مثال مرتکب سرقت می شود ممکنست از اولیاء خود، معلمان مدرسه و یا رسانه های گروهی، بارها مطالبی را در خصوص ذمّ این عمل شنیده باشد اما احساس یک لذت آنی از ارتکاب عمل در فضای عدم آگاهی نسبت به مفهوم سرقت بعنوان یک جرم مشخص قابل کیفر بعضا شدید در مجموعه قوانین جزایی همان حلقه مفقوده ای است که ما را به سمت برخورد توام با اغماض و مساعدت با کودک مرتکب بزه سوق میدهد.
چنین فردی بطور قطع نمیداند که در پی ارتکاب سرقت، زندگی خانوادگی، تحصیلی و اجتماعی وی (در سطح محدود محلی) دچار اختلال عمیق خواهد شد و او در برابر نظامی خشک، رسمی و سخت گیر حاضر شده و ملزم به پاسخگویی می شود و نهایتا با اثبات جرم وی به کیفر رسانده می شود.
بنابراین حتی در عصر حاضر نیز ادعای حصول درک و فهم کامل نسبت به اعمال و نتایج آن ها،خوب یا بد، توسط اطفال و نوجوانان چندان قابل دفاع نیست.
با توسل به اصل مخدوش بودن اراده می خواهیم بگوییم که کودک در ارتکاب جرم از اراده ای تام و کامل با هوشیاری به تمامی جوانب امر برخوردار نیست و بعبارت دیگر به درجه مذموم بودن فعل خود وقوف کامل ندارد. در چنین شرایطی اعمال مجازات های سنگین و بد نام کننده و هرچه بیشتر درگیر داشتن کودک در فرایند عدالت کیفری که ممکنست به پذیرش تصویر مجرمانه نزد خود نوجوان و شناخته شدن او بعنوان مجرم نزد مقامات قضایی و اجرایی گردد، کمکی نخواهد کرد. از همین رو ست که اسناد بین المللی و قوانین داخلی مرتبط با اطفال و نوجوانان مگر در خصوص جرائم شدید و سنگین،غالبا بر بکارگیری روش های قضا زدایی و دور ساختن هر چه بیشتر کودک از نظام دادرسی رسمی و در عوض جایگزین نمودن فعالیت های آموزشی و اجتماعی تاکید میکنند.
د-اصل تدریجی بودن مسئولیت کیفری
ابتدائا لازمست که تعریفی از مسئولیت کیفری ارائه شود و سپس باید به این مطلب پرداخت که منظور
از “تدریجی بودن” آن در مورد اطفال و نوجوانان،چیست.
مسئولیت کیفری عبارتست از “قابلیت” یا “اهلیت” شخص برای تحمل تبعات جزایی رفتار مجرمانه خود.تبعاتی که بر وی “تحمیل” یا “الزام” می شود و او “ملتزم” یا “مجبور” به تحمل آنهاست.[۶۳]
پس از یادآوری مفهوم مسئولیت کیفری و در باب اطفال و نوجوانان باید گفت که در نظام های حقوقی مختلف،قانونگذار حداقل سنی معینی را مشخص می نماید که پایین تر از آن،طفل بطور کامل فاقد مسئولیت کیفری(با تعریفی که پیش تر ارائه شد)دانسته میشود و بنابراین قابل مجازات نیست و حسب مورد مشمول اقداماتی نظیر نصیحت،تسلیم به والدین،آموزش، درمان وغیره قرار می گیرد.این حداقل سنی در نظام های مختلف ممکنست ۱۰ سال،۱۲ سال ،۱۸ سال و یا همچون نظام حقوقی ما ۹ و ۱۵ سال تمام قمری، به ترتیب برای دختران و پسران باشد.
با توجه به این حقیقت که ظرفیت و توانایی فکری و روانی کودکان و نوجوانان از این حداقل سنی(۹ و ۱۵ سال تمام قمری)تا هجده سال که سن رشد و بلوغ کامل روانی-اجتماعی کودکان دانسته می شود و در اسناد بین المللی مرتبط با اطفال همچون پیمان نامه حقوق کودک نیز مورد اشاره قرار گرفته،متفاوت است و این امر ضرورت درجه بندی نمودن مسئولیت کیفری رااز حداقل پیش گفته تا رسیدن به سن مورد قبول که همان ۱۸ سال است،روشن می سازد،باید از تدریجی بودن مسئولیت کیفری اطفال سخن گفت.به این معنا که همگام با رشد و بلوغ روانی-عاطفی نوجوان در سنین مختلف،پاسخ های در نظر گرفته شده برای کودک و نوجوان نیز،باید تفاوت یابد.
با این تفسیر میتوان گفت که واکنش اتخاذی در برابر ارتکاب جرم توسط نوجوانی ۱۲ ساله لزوما برای فردی ۱۸ ساله،ولو در شرایط مساوی،مناسب نخواهد بود و لذا در انتخاب نحوه واکنش به جرائم اطفال و نوجوانان باید علاوه بر نوع جرم ارتکابی و درجه سنگینی آن،به محدوده سنی آن ها نیز توجه نمود چراکه تصور اینکه کودک تا نه یا پانزده سال فاقد مسئولیت کیفریست و به یکباره با رسیدن به این حداقل دارای مسئولیت کامل کیفری می شود،دور از واقعیات مربوط به رشد روانی،عاطفی و اجتماعی اطفال است.
اگر اقدامات و مجازات های پیش بینی شده برای اطفال و نوجوانان حتی الامکان با عنایت به محدوده سنی آنان در نظر گرفته شود،می توان امید داشت که از حضور نوجوانان کم سال در نظام عدالت کیفری جلوگیری شده و پاسخ های متناسب،جایگزین حبس و نگهداری های طولانی مدت می گردند.روندی که به طور قطع،احتمال برچسب خوردن نوجوانان را بویژه در سنین پائین تر کاهش دهد.
خوشبختانه باید گفت که قانون مجازات اسلامی مصوب ۱۳۹۲ در مواد ۸۸ و ۸۹ خود به این مسئله توجه نموده است و واکنش های قابل اعمال در برابر ارتکاب جرائم تعزیری کودکان نه تا پانزده سال با مجازات های پیش بینی شده برای نوجوانان پانزده تا هجده سال در صورت اقدام به ارتکاب جرائم تعزیری،متفاوتست.
دسته اول مشمول تصمیماتی همچون تسلیم به والدین یا سایر اشخاص حقیقی یا حقوقی ذیصلاح،نصیحت،اخطار و اخذ تعهد و یا نگهداری در کانون،در تعزیرات درجات یک تا پنج(که دو مورد اخیر صرفابرای نوجوانان ۱۵ تا ۱۲ سال قابل اجراست)هستند حال آنکه دسته دوم با توجه به جرم ارتکابی ممکنست با نگهداری در کانون،جزای نقدی و یا خدمات عمومی رایگان روبرو شوند.
خلایی که در نظام عدالت کیفری اطفال و نوجوانان کشورمان وجود داشت و به نظر میرسد که تلاش هایی در جهت پر کردن آن در حال انجام است.
ه- اصل غیر علنی بودن دادرسی
((علنی بودن دادرسی بویژه در امور جزایی وسیله ای است برای نظارت عمومی بر محاکم و یکی از محکم ترین تضمینات حق دفاع متهم. انجام محاکمه بطور مخفیانه و در اتاق در بسته نگرانی عدم رعایت صحیح قانون و اجرای تضمینات لازم برای احقاق حقوق اصحاب دعوا و متهین را در بردارد.))[۶۴]
چنین نظارتی افراد جامعه را از بیطرفی دستگاه قضایی و اجرای عدالت مطمئن میسازد.
بر خلاف تصور غالب و مورد تایید در قوانین، صرف عدم ایجاد مانع، کافی نیست بلکه باید زمینه و امکانات لازم برای حضور عموم مردم در جلسات دادگاه ها همچون اطلاع رسانی زمان و مکان دادرسی ها از طریق مطبوعات و رسانه ها، فراهم گردد.[۶۵]
ماده ۱۰ اعلامیه جهانی حقوق بشر مصوب ۱۹۴۸ بر این اصل اساسی تاکید می نماید و مقرر میدارد:
هر شخص متهم به جرمی کیفری سزاوار و محق است تا زمان احراز و اثبات جرم بر اساس قانون در محکمه ای علنی که تمامی حقوق وی در دفاع از خویشتن تضمین شده باشد، بیگناه تلقی شود.
علیرغم اهمیت برگزاری جلسات دادرسی بنحو علنی، این اصل در مواردی با استثناء مواجه شده است که ماده ۱۰ اعلامیه جهانی حقوق بشر در مورد استثناءات ساکت است اما بند یکم ماده ۱۴ میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی مصوب ۱۹۶۶ به مواردی اشاره میکند که بنا بر مصالحی امکان برگزاری جلسات غیر علنی را ممکن دانسته. یکی از این ملاحظات، مصلحت اطفال است.
علت این حکم با کمی تامل روشن می شود چرا که (( علنی نمودن فرایند کشف، تحقیقات مقدماتی و دادرسی، افشای هویت و مشخصات اطفال و نوجوانان از طریق مطبوعات و رسانه های گروهی یا حضور افراد، به شخصیت و حیثیت آنان لطمه جبران ناپذیر وارد کرده و موجب سلب اعتماد بنفس ایشان خواهد گردید. طرح اتهام طفل یا نوجوان در کوچه و بازار و بر چسب زنی به وی موجب خدشه دار شدن شخصیت طبیعی او می گردد و وی خود را در قالب مجرم تصور و تجسم می نماید. آنگاه در مسیر اصلاح و تربیتش معضلات اساسی ایجاد می شود.))[۶۶]
امروزه توجه گسترده ای به لزوم غیر علنی بودن تحقیقات و دادرسی جرائم کودکان و نوجوانان در اسناد مختص به آنان، صورت گرفته است.
قسمت هفتم از بند دوم ماده ۴۰ پیمان نامه حقوق کودک بر ضرورت حفظ حریم شخصی کودک در تمامی مراحل دادرسی، تاکید دارد. در کنار آن مقررات پکن نیز در قاعده هشتم خود،عنوان جداگانه ای به این مهم اختصاص داده و اشاره میکند که اصولا هیچ گونه اطلاعاتی که منجر به افشای هویت نوجوان بزهکار گردد، انتشار نخواهد یافت.
به این ترتیب قضات و مقامات دست اندرکار جرائم اطفال و نوجوانان باید از هر گونه اقدامی که به هر نحو هویت کودک را ولو در سطحی نه چندان گسترده ( برای مثال حتی در جامعه محلی نزدیک به کودک و نوجوان) آشکار میسازد، خودداری نمایند و پس از صدور حکم و اجرای آن نیز ضرورت دیگری در باب حفظ و حراست محتویات و اطلاعات پرونده اطفال و نوجوانان معارض قانون و عدم افشای آنها مگر در موارد قانونی و نزد مرجع ذیصلاح، احساس می شود.
باید به خاطر داشته باشیم که هدف از اجرای مجازات ها و اقدامات تامینی و تربیتی در مورد این قشر نهایتا بازگرداندن آنان به جامعه و مساعدت برای آغاز یک زندگی عاری از جرم، است و شناساندن نوجوان در سطح جامعه بعنوان بزهکار،مجرم، سارق و امثالهم این مقصود را ممتنع و یا دور از دسترس می سازد.
در همین راستا ماده ۲۲۵ قانون آئین دادرسی دادگاه های عمومی و انقلاب در امور کیفری مصوب ۱۳۷۸ مقرر میدارد:
رسیدگی به جرائم اطفال علنی نخواهد بود، در دادگاه فقط اولیا و سرپرست قانونی طفل و وکیل مدافع و شهود و مطلعین و نماینده کانون اصلاح و تربیت که دادگاه حضور آنان را لازم بداند حاضر خواهند شد.انتشار جریان دادگاه از طریق رسانه های گروهی و یا فیلمبرداری و تهیه عکس و افشای هویت و مشخصات طفل متهم ممنوع و متخلف به مجازات قانونی مندرج در ماده ۶۴۸ قانون مجازات اسلامی محکوم خواهد شد.
اما ماده ۴۱۳ لایحه قانون آئین دادرسی کیفری این مضمون را بنحو دیگر بیان نموده است:
در دادگاه اطفال و نوجوانان ، والدین ، اولیاء یا سرپرست طفل و نوجوان، وکیل مدافع ، شاکی، اشخاصی که نظر آنان در تحقیقات مقدماتی جلب شده، شهود، مطلعان و مددکار اجتماعی سازمان بهزیستی حاضر می شوند. حضور اشخاص دیگر در جلسه رسیدگی با موافقت دادگاه بلامانع است.
دقیقا نمی توان فهمید که هدف قانونگذار از انشای این ماده و اشاره به مفهوم (( لزوم غیر علنی بودن جلسات رسیدگی به جرائم اطفال و نوجوانان )) بنحوی اینچنین غیر صریح چیست؟
بهتر بود که مقنن بشکلی صریح همچون قانون فعلی اشاره میکرد که (( رسیدگی به جرائم اطفال علنی نیست)) یا (( رسیدگی به جرائم اطفال غیر علنی است)) و سپس به بیان استثنائات میپرداخت. ضمن اینکه در انتهای ماده با پیش بینی امکان حضور سایر اشخاص علاوه بر اشخاص مصرح در ماده بنظر میرسد که هدف غایی وضع حکم، نقض شده است چرا که دایره افراد حاضر در دادگاه میتواند کاملا گسترده شود و مناسب تر بود که قانونگذار بشکلی محدود و منجر تعیین تکلیف نماید.
و- اصل حضوری تلقی کردن دادرسی
همانطور که در فصل گذشته اشاره شد هر اندازه میزان تماس کودک و نوجوان با نظام عدالت کیفری بیشتر باشد، احتمال الصاق یک بر چسب مجرمانه بر وی توسط اطرافیان طفل و متاسفانه گاهی بانیان اجرای عدالت حوزه اطفال و نوجوانان افزایش می یابد. طیف وسیعی از برنامه های قضا زدایی یا تغییر مسیر نیز که در همه مراحل از برخورد ضابطان و پلیس تا دادسرا و دادگاه، توصیه می شوند با هدف کاهش ارتباط کودک با سیستم عدالت کیفری به اجرا در می آیند.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 06:07:00 ب.ظ ]




۳- موانع فنی و تکنولوژیکی
۴- موانع ناشی از طراحی نامناسب
۵- موانع ارتباطی
۶- موانع محیطی
اگر فرایند طراحی و پیاده سازی سیستم‌های اطلاعاتی مدیریت در سازمانها را به سه دسته «طراحان، کاربران (مدیران) و کارشناسان پشتیبانی تقسیم کنیم. برای شناسایی همه عوامل مرتبط با موانع سازمانی لازم است که نقش و وظیفه هر یک از سه دسته مزبور را در فرایند توسعه و استقرار MIS تعریف و تعیین نموده و سپس بر اساس آن، موانع سازمانی را که ممکن است در هر مرحله بروز نماید تعیین و مشخص نمایئم. لذا اگر قرار باشد با یک نگرش سیستمی همه موانع سازمانی شناسایی گردند. لازم است با توجه به تقسیم بندی فرایند به سه دسته فوق، به عامل دیگری هم توجه داشت و آن مراحل و گامهای مختلفی است که در فرایند ایجاد سیستم‌های اطلاعاتی مدیریت در سازمانها طی می‏شود.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

به این ترتیب شناسایی و روشن کردن همه عوامل موثر در ارتباط با هر یک از عوامل سه گانه فوق‏الذکر، روشن کننده کلیه موانع سازمانی خواهد بود که بر سر راه سازمانها در فرایند ایجاد و بکارگیری MIS وجود داشته یا خواهند داشت.برای بیان روشن و مناسب این عوامل از الگوهایی که هر سه جنبه مزبور در آن دیده شده باشند باید بهره گیری نمود. در این تحقیق تلاش می‏گردد بر اساس یافته‏های تحقیق الگوی مناسبی برای این منظور پیشنهاد نمود.
۱-۷- متغیرهای پژوهش
الف) متغیر مستقل[۱۱]: یک ویژگی از محیط فیزیکی یا اجتماعی است که بعد از انتخاب، دخالت یا دستگاری شدن توسط محقق مقادیری را می‏پذیرد تا تاثیرش بر روی متغیر دیگر (متغیر وابسته) مشاهده شود (بازرگان و دیگران، ۱۳۸۱، ۴۳).
در این تحقیق، متغیرهای مستقل، عوامل موثر بر عدم استقرار سیستم‏های اطلاعاتی مدیریت شامل: (*****) می‏باشد.
ب) متغیر وابسته[۱۲]: متغیری است که تغییرات آن تحت تاثیر متغیرهای مستقل قرار می‏گیرد، انتخاب یک متغیر به عنوان وابسته (تابع) به هدف پژوهش بستگی دارد (بازرگان و دیگران، ۱۳۸۱، ۴۳). با توجه به هدف تحقیق استقرار موفق سیستم‌های اطلاعاتی مدیریت به عنوان متغیر وابسته می‏باشد.
ج) متغیرهای میانجی: همه متغیرهای موجود در یک شرایط پژوهشی را نمی‏توان همزمان مورد مطالعه قرار داد. گاهی اوقات متغیرهایی که تاثیر برخی از آنها در تعیین رابطه بین متغیرهای مستقل و وابسته، باید خنثی یا ثابت نگه داشته شود (بازرگان و دیگران، ۱۳۷۶: ۴۴). در این تحقیق نیز از عوامل تاثیر‏گذار بر استقرار سیستم‏های اطلاعاتی مدیریتی که شامل عوامل محیطی، شغلی، فردی، (انسانی) می‏باشد ثابت در نظر گرفته می‏شود و به عنوان متغیرهای میانجی، کنترل یا مداخله گر قلمداد می‏شوند. و بیشتر به عوامل سازمانی پرداخته می‏شود.
۱-۸- فرضیه ‏های پژوهش
فرضیه های اصلی :

    1. فقدان دانش درکاربران موجب عدم استقرار مناسب MISدرمخابرات استان خراسان می شود .
    1. فقدان زیر ساختهای لازم موجب عدم استقرارصحیح MIS در شرکت مخابرات استان خراسان می شود.
    1. ناآگاهی مدیران از اصول سیستمهای اطلاعات مدیریتی موجب عدم استقرار صحیح MIS در مخابرات استان خراسان می شود.
    1. نبودن آموزش و تخصص کاربران موجب عدم استقرار MIS در شرکت مخابرات می شود.
    1. فقدان رویه ها و فرآیندهای لازم موجب عدم اسقرار صحیح MIS در شرکت مخابرات می شود.

فرضیهای فرعی:

    1. سن پاسخگو در نظر او در خصوص علل عدم استقرار صحیح MIS در شرکت مخابرات استان خراسان تاثیر گذار است.
    1. سابقه کار پاسخگو در نظر او در خصوص علل عدم استقرار صحیح MIS در شرکت مخابرات استان خراسان تاثیر گذار است.
    1. میزان تحصیلات پاسخگو در نظر او در خصوص علل عدم استقرار صحیح MIS در شرکت مخابرات استان خراسان تاثیر گذار است.

۱-۱۰- تعریف واژه ها
مدیریت[۱۳]: فرد یا گروهی از افراد که مسئولیت بررسی، تحلیل، تصمیم‏ گیری و اجرای عملیات را برای تحقیق هدفهای سازمانی عهده دار هستند (زاهدی شمس السادات – الوانی، مهدی – فقیهی، ابوالحسن، ۱۳۷۶، ۲۲۵).
سیستم[۱۴]: مجموعه‏ای از اجزای بهم وابسته که به علت این وابستگی ، کلیت جدیدی را بدست می‏آورد و از نظم و سازمان مخصوصی پیروی و در جهت تحقیق هدف خاصی فعالیت می‏کند. (زاهدی و دیگران، ۱۳۷۶، ۳۷۴)
اطلاعات[۱۵]: مفهومی که فرد، عرفاً از داده‏ها استنباط می‏کند. در کامپیوتر عبارت است از داده‏ها، رقمها، علامتهای مشخص و مانند آنها که توسط کامپیوتر، پردازش یا تولید شده است (زاهدی و دیگران، ۱۳۷۶، ۱۶۸)
سیستم‏ اطلاعات مدیریت[۱۶]: سیستمهای اطلاعاتی کامپیوتری که اطلاعات لازم را در زمینه‏های مختلف سازمان در اختیار مدیریت می‏گذارد و آنان را در تصمیم گیریهایشان یاری می‏دهد. (زاهدی و دیگران، ۱۳۷۶، ۲۲۶)
مدیریت عال
ی (ارشد)
[۱۷]: سطح عالی سلسله مراتب اداری. مدیرانی که در این سطح قرار دارند بیشتر، مسئولیت هماهنگی کار دیگر مدیران را عهده دار هستند. (زاهدی و دیگران ، ۱۳۷۶، ۳۸۵)
مدیریت میانی[۱۸]: در سلسله مراتب سازمان، رده‏ای از مدیرت است که مسئولیت اجرای دستورهای مدیریت عالی است. (زاهدی و دیگران، ۱۳۷۶، ۲۳۶)
حمایت مدیریت[۱۹]: عبارتست از درک کاربر از میزان علاقه، شناسایی و برنامه ریزی مدیریت
در بکارگیری و استقرار سیستم‏های اطلاعات مدیریت در واحد زمانی (Choe, 1997. 227)
مدیریت عملیاتی[۲۰]: طراحی، اجرا و نظارت بر سیستمهایسازمانی با بهره گرفتن از روشهایی چون تجزیه و تحلیل جریان کار، برنامه ریزی تولید، کنترل موجودی و کنترل جامع کیفیت ، به منظور نزدیک کردن فعالیتهای موسسه با نیازهای بازار. (زاهدی و دیگران، ۱۳۷۶، ۲۲۶) .
مشارکت[۲۱]: روشی که در آن تصمیم‏ گیری‏های مدیریت با مشارکت کارکنان انجام می‏گیرد. در این سبک مدیریت، کارکنان تعهد بیشتری برای اجرای تصمیم‏ها احساس می‏کنند و با روحیه‏ی قویتری به کار می‏پردازند (زاهدی و دیگران، ۱۳۷۶، ۲۷۶) .
ساختار سازمانی[۲۲]: مبنای توزیع نقشها در سازمان ساختار شامل سلسله مراتب سازمانی، مکانیسمهای تصمیم گیری و عملیاتی است که مبنای مقررات و رویه‏های سازمان و خطوط ارتباطی لازم برای اجرای کارهای روزمره را فراهم می‏آورد(زاهدی و دیگران، ۱۳۷۶، ۲۷۱).
تعامل[۲۳]: کنش و واکنش بین دو یا چند نفر. تکرار دستورالعملهای کامپیوتری (زاهدی و دیگران، ۱۳۷۶، ۱۷۶) .
عوامل فنی و تکنولوژیکی[۲۴]: دانش و روش های مربوط به پروش،‏ ساخت و پردازش چیزی، به ویژه در مورد چگونگی ساخت و کاربست ابزار و ماشین آلات (صائب، ۱۳۷۵، ۶۲۱)
آموزش ضمنی خدمت[۲۵]: آموزشی است که به اشتغال جاری مستخدم مربوط می‏شود و زمانی اتفاق می‏افتد که وی در استخدام موسسه است. (صائب، ۱۳۷۵، ۳۱۴)
تکنولوژی اطلاعات[۲۶]: تکنولوژی مرتبط با انتقال و ذخیره اطلاعات (صائب، ۱۳۷۵، ۳۱۳).
کارشناسان پشتیبانی یا متخصصان اطلاعاتی[۲۷]: متخصصان اطلاعات می توانند مساعدتهایی را در هر مرحله از فرایند حل مسئله انجام دهند. وقتی مسائل شناسایی شوند متخصصین اطلاعات می‏توانند برای درک آنها به استفاده‌گران سیستم کمک نمایند. (Mcleod, 1998, 188)
متخصصان اطلاعاتی که کار آنها ارائه خدمات اطلاعاتی است شامل واحدهایی چون تحلیل‏گر سیستم‏ها، مدیران پایگاه داده، متخصصان شبکه، برنامه نویس‏ها، و اپراتورها می‏باشند.
تحلیل‏گر سیستم[۲۸]: تحلیل‏گر سیستم به استفاده گر در شناسایی و درک مساله کمک نموده و سپس راه های مختلف حل مساله را در مورد توجه قرار می‏دهد. (Mcleod, 1998, 185)
سیستم اطلاعاتی(IS)[29]: سیستمهایی هستند که به کمک ابزارهای رایانه‏ای و فن‏اوری اطلاعات به گردآوری اطلاعات و پردازش سیستم‏ها می‏پردازند. (Mcleod, 1998, 23)
۱-۱۱- قلمرو تحقیق
۱-۱۱-۱- قلمرو مکانی تحقیق
قلمرو مکانی این تحقیق شرکت مخابرات استان خراسان می‌باشد که مشتمل بر۸ حوزه ستادی، ۳ معاونت و ۹ منطقه تلفن شهری می‌باشد.
۱-۱۱-۲- قلمرو زمانی
چارچوب زمانی این تحقیق نیمه دوم ۱۳۸۹ می‌باشد.
۱-۱۱-۳- قلمرو موضوعی
چارچوب موضوعی این تحقیق بررسی موانع سازمانی استقرار سبستم‌های اطلاعاتی مدیریت می‌باشد. با توجه به اهمیت موضوع و اهمیت استقرار (MIS) به بررسی موانع سازمانی یعنی شناسایی و میزان تأثیرگذاری آن بر استقرار سیستم‌های اطلاعاتی مدیریت می‌پردازد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 06:07:00 ب.ظ ]




علامه نائینی نظریه­پرداز نامدار حکومت مشروطه در‌ایران یکی از نزدیکان آخوند خراسانی است که عقلانیت اجتهادی‌ایشان نیز قابلیت چشمگیری برای الهام­گیری شیوه کلّیِ استخراج نظریه از نص برای تحول­آفرینی در فقه و خصوصاً فقه جزایی دارد. علامه نائینی در کتابی که در آغاز قرن گذشته تحت عنوان «تنبیه الأمه و تنزیه­الملّه» تألیف کرده، تصریح داشته: «همان­گونه که با بهره­ گیری از تعقل ما قواعد فقهی را استنباط می­کنیم، همچنین می­توانیم با «جودت استنباط» از مقتضیات مبانی و اصول مذهب، قواعد مربوط به ترقی و پیشرفت و کلیه حقوقی که حکمای اروپ به آن مباهات می­ کنند استخراج نمود.»[۹۲۸]
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

از دیگر شخصیت­های بنام در عرصه نوآوری در قرائت از دین و کارکردهای آن، شهید مرتضی مطهری (ره) است.‌ایشان تلاش فراوانی در تنویر کارکردهای بی­شمارِ «قاعده فقهی عدالت»[۹۲۹] داشته و آن را به راهبردی برای برون­رفت از بسیاری از چالش­های قرائت­های­ سنتی از اسلام و فقه تبدیل کرده است. شهید مطهری، عدالت را از جمله مقیاس­های اسلام شمرده[۹۳۰] و انکار آن را موجب عدم رشد فلسفه اجتماعی و فقه متناسب با‌این اصول می­داند و از همین جا می­گوید «اگر در دوران اولیه اسلام حریت و آزادی فکر وجود داشت و موضوع برتری اصحاب سنت بر اصل عدل پیش نمی­آمد و بر شیعه مصیبت اخباری­گری نرسیده بود و فقه ما نیز بر مبنای اصل عدالت بنا شده بود، دیگر دچار تضادها و بن­بست­های کنونی نمی­شدیم»[۹۳۱].‌ایشان افسوس می­خورد که اصل مهم عدالت مورد غفلت واقع شده و با‌این حال هنوز یک قاعده و اصل عام از آن استنباط نشده است که‌این مطالب موجب رکود تفکر اجتماعی ما شده است[۹۳۲]. دکتر سید حسین نصر نیز در مقدمه اثری که از علامه محمدحسین طباطبایی به انگلیسی برگردان نموده، پاسخ علامه به‌این سؤال که «آیا عقل، مستقل از متون دینی قادر به تشخیص عدل و ظلم می­باشد؟» را چنین نقل کرده است که «عقل می ­تواند عادلانه یا ناعادلانه بودن عمل را تشخیص دهد و‌این تشخیص را نمی­ توان به طرف­داری از اراده­گرایی محض در جانب خداوند، کاملاً تعطیل کرد»[۹۳۳].
در‌این رابطه و در خصوص اعتبار ادرکات عقل و رابطه‌این ادراکات با عدالت و سهم عدالت در نظام حقوقی و بالأخص سامانه سیاست جنایی در هر نظام حقوقی باید گفت عدالت، یک مفهوم عقلانی است و عقل بشری قادر به بررسی و ارزیابی آن می­باشد. قرآن مجید که بارها بشر را به رعایت عدالت در خانه و خانواده[۹۳۴]، عدالت در زندگی اجتماعی[۹۳۵]، عدالت در قضاوت[۹۳۶]، عدالت در اتیان شهادت[۹۳۷]، عدالت در تنظیم و کتابت اسناد[۹۳۸]، عدالت در صلح و آشتی[۹۳۹]، عدالت در معاملات[۹۴۰]، عدالت در برخورد با دشمنان[۹۴۱] و عدالت برای بپاخاستن همگانی[۹۴۲].‌آیات برشمرده به هیچ وجه در مقام تعریف اصطلاح «عدالت» نبوده­ و بیانی از ماهیت شرعی آن ارائه نداده­ و با‌این رویکرد، در واقع، عدالت را یک مفهوم انسانی تلقی می­ کند که برای قوه عقلانی بشر قابل وصول است.آیت الله محقق داماد، پس از بیان نتیجه ­گیری مذکور از‌آیات مرتبط با عدالت، در ادامه سخن خود همچنین در تفسیر‌ایه «قد أرسلنا رسلنا بالبیّنات و أنزلنا معهم الکتاب و المیزان لیقوم الناس بالقسط» ابراز ­داشته که هدف از بعثت انبیاء الهی آن است که انسان­ها با دریافت هدایت­های آسمانی و به­ کارگیری میزان – یعنی خرد بشری خود – قائم به قسط گردند[۹۴۳]. بر‌این اساس، از آنجا که احساس­های مشترک بشری ارتباط تنگاتنگی با فطرت و ادراک سالم و عقل سلیم و معقولیت دارد، هر هنجار حقوقی در صورتی عادلانه خواهد بود که معقول باشد. از سوی دیگر، می­دانیم خداوند دو حجت را بر انسان­ها قرار داده است: ۱) حجت ظاهری، یعنی پیامبران و امامان که دو منبع پایه شریعت – قرآن و سنت – از‌این دو سرچشمه می­گیرند؛ ۲) حجت باطنی، یعنی عقل مه در نهاد انسان برای کشف واقع و تمیز حق از باطل به ودیعه گذاشته شده است. در علم کلام نیز دلایل عقلی و نیز نقلی فراوان برای اثبات‌این دو حجت بیان شده است. اما‌این که‌آیا به غیر از‌این منابع یاد شده – یعنی کتاب و سنت – منبعی دیگر در عرض آنها قابل شناسایی است موضعی درخورد تأمل است که هم علم کلام می­توان پاسخگوی آن باشد و هم در علم اصول فقه می­توان جواب­هایی را برای آن یافت.
در مواجهه با تنگناهای رویکرد سنّتی به فقه، ظرفیت­های اندیشه و تمدن اسلامی بسیار فراوان است. بنای عقلا تنها یکی از‌این پتانسیل­ها بود، رویکرد مقاصدی به فقه و رویکرد حکومتی به فقه، از دیگر ظرفیت­ها برای برون­رفت از معضلات تنش میان اندیشه سنتی تمدن اسلامی و اقتضائات علوم جدید و واقعیت­های حیات مدرن بشری است. از‌این ظرفیت­ها باید برای بومی­سازی فقه جزایی اسلامی با سیاست جناییِ علمی و جامعه ­شناسی جنایی و جامعه ­شناسی کیفری بهره جست.
طبق نظریه ولایت انتصابی عامه فقیهان، فقیهان عادل و حکومت اسلامی دارای اختیاری فراتر از احکام شرعی اولیه و ثانویه نیستند[۹۴۴]؛ اختیارات ولی فقیه محدود و مقید به احکام فرعیه­ی الهیه است و هیچ شرط و قانونی فراتر از آن پذیرفته نیست. اما امام خمینی (ره) قائل به‌این بود که حکومت از احکام اولیه اسلام است و حفظ نظام اسلامی از اهم واجبات و مقدم بر سایر احکام اولیه اسلام است.‌ایشان بیان می­ کنند: «حکومت شعبه ای از ولایت مطلقه رسول الله (ص) است؛ یکی از احکام اولیه اسلام است و مقدم است بر تمام احکام فرعیه حتی نماز و روزه، و حج… حکومت می ­تواند از هر امری چه عبادی و چه غیرعبادی که جریان آن مخالف مصالح اسلام است مادامی که چنین است جلوگیری کند[۹۴۵]. توجه داشته باشیم که در نظریه ولایت انتصابی عامه فقیهان احکام حکومتی مقدم بر احکام اولیه نیست. فقیه نمی­تواند حکم حکومتی­ای دهد که در تعارض با احکام اولیه باشد. وجه تمایز حکم حکومتی با احکام اولیه آن است که گرچه هیچ­یک مقید به تحقق عنوان عسر و حرج نیستند، اما حکم اولی حکمی است که موضوع آن، بما هو هو، حکم شرعی ثابت و دائمی است که در صورت نبودن معارض و تحقق موضوع، ثبوت حکم دائمی است. در نتیجه، زمان و مکان به مفهوم کتابی خود در‌این احکام اولی اثر ندارد. در مقابل، احکام حکومتی به احکامی اطلاق می­ شود که حاکم شرع (پیامبر، امام یا ولی فقیه) بر اساس مصالح عموم جامعه در عرصه ­های مختلف اجتماعی صادر می­ کند[۹۴۶]. در نظریه ولایت فقیه امام خمینی (ره)، حکم حکومتی که از جانب فقیه صادر می­ شود بر تمامی احکام شرعیه مقدم است و بر تمامی مردم واجب است که از حکم حکومتی فقیه تبعیت کنند، ولو‌این که برخلاف احکام شرعی باشد. از‌این رو، به درستی گفته شده که امام خمینی (ره) با حفظ استخوان­بندی نظریه ولایت انتصابی عامه فقیهان، به تحول و تکامل‌این نظریه پرداخته و شکل تکامل­یافته‌این نظریه را با بهره­ گیریِ حداکثری از ظرفیت تأسیسِ اجتهاد، در نظریه ولایت مطلقه فقیه نشان داده است.[۹۴۷]
آنچه در‌این مقدمه­ی مشروح آمد، تصویری بسیار کوچک و شماتیک از گوشه ­ای از ظرفیت­های بالفعل و بالقوه در نظام فکری حاکم و گفتمان­های رسمی و غیررسمیِ موجود در فضای معرفتیِ‌ایرانِ اسلامی بود. باید کوشید تمام‌این نیروها را در تدوین الگوی اسلامی-‌ایرانیِ سیاست جنایی با آرایشی منسجم و طبق یک الگوی تعاملِ نظام­مند، به نحوی تعامل داد که چرخ­دنده­هآیاین سه مخزن معرفتیِ شرعی، ملی و غربی در هم کاملاً قفل شود و بروندادِ‌این تعامل، طراحیِ خودِ «نظریه اسلامی-‌ایرانیِ سیاست جنایی» باشد. به مرحله طراحیِ کاملِ خودِ آن نظریه نخواهیم رسید، مگر با طی سه مرحله:

    1. توافق بر کلیات طرح اجرایی (هدف، تعاریف و مفاهیم، اجرا، دستورات هماهنگی، محورهای ارزیابی)
    1. تعیین تیم اجرایی و الگوی تعامل آنها (۱- تصمیم­سازان سیاستگذاریِ جنایی، ۲- مجریان سیاست­ها: بدنه پرسنل نظام کلان سیاست جنایی)
    1. تهیه طرح اجرایی (طرح اجمالی:‌آینده­پژوهشی برای بومی­سازی سیاست جنایی / طرح تفصیلی: تدوین الگوی راهبردی و عملیاتیِ درازمدت سیاست جنایی بومی)

بی شک، هر نظریه­ای برای تداوم خود نیازمند است تا با مقتضیات زمانی و مکانی هماهنگی و تحول یابد. در تحول یک نظریه، باید فرضیه ­های اصلی یک نظریه را حفظ کرد تا به بن و ریشه آن ضربه وارد نشود. از سوی دیگر، تحول باید به گونه ­ای باشد که یک نظریه بتواند با شرایط زمانی و مکانی خود وفق یابد.

گفتار اول: اقتضائات؛ در تقابل و تعامل میان بومی­شدن و جهانی­شدن

گسترش ارتباطات جهانی و پیوستگی مسائل بین‌المللی سبب پیدایش پدیده «جهانی‌شدن» شده است. اکثر چالش­های نظری درباره جهانی­شدن در حوزه ­های اقتصادی و فرهنگی بوده است، گرچه برخی به مباحثی در حوزه سیاست نیز پرداخته­اند، اما سهم «حقوق» به معنای خاص آن در میان مباحث مطرح شده چندان چشمگیر نیست. باوجود این، باید «جهانی­شدن» را پدیده­ای فراگیر توصیف کرد که تقریباً همه ابعاد و حوزه‌‌های زندگی اجتماعی بشری را تحت تأثیر قرار داده است. جهانی­شدن در سیاست، دولت­ها را مجبور به احترام به افکار عمومی در سطح ملی و جهانی کرده و رعایت حقوق بشر و تأمین آزادی­های افراد و نیز رعایت قوانین بین ­المللی برای حفظ زیست­بومِ انسانی را الزام­آور و اجتناب­ناپذیر ساخته است. برخی به کنایه می­گویند: «دولت – ملت برای حل مسائل بزرگ زندگی، بسیار کوچک و برای حل مسائل کوچکِ زندگی، بسیار بزرگ است.»[۹۴۸] بنابراین جای شگفتی ندارد اگر از مفاهیمی چون «فرسایش»، «محدود»، «مشروط»، «جزیی»، «کوچک شده» یا «تحت تأثیر» برای توصیف ویژگی‌‌های «حاکمیت» در دنیای کنونی سخن گفته می­ شود[۹۴۹]. جهانی‌شدن، تمام عرصه‌های فرهنگی، سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فکری جوامع بشری را به شدت تحت تاثیر قرار داده و در «حقوق» و تأسیس قواعد حقوقی نیز اثرات خود را نشان داده است[۹۵۰]. اساساً «جهانی شدن از حقوق بشر آغاز می شود»[۹۵۱]. به علاوه، جهانی شدنِ سیاست و سیاستگذاری نیز امکانی است برای هماهنگی سیاست­های کشورها در امور بین المللی و جهانی که خواه ناخواه به تنظیم قواعد حقوقی برای نظم بخشیدن به این امور و سیاست­ها نیازمند است. جهانی شدن حقوق به عنوان بخشی خاص از جهانی شدن به فرایندی اطلاق می شود که به همسان­سازی و یکسان­سازی قواعد، مفاهیم و نهادهای حقوقی خاصی در سطح داخلی و بین ­المللی می­انجامد. این فرایند، تمام قلمروهای هنجاری یا تمام قلمروهای سرزمینی را به طور یکنواخت پوشش نمی­دهد اما تأثیرات عمده و جریان­سازی بر نظام­های حقوقی داخلی و بین ­المللی بر جای می­ گذارد[۹۵۲]. نه پروژه­ های پلید جهانشمول­گرایی و قطبی­سازیِ جهان توانسته است مانع جهانی شدن و جهانی شدن حقوق و سیاست جنایی گردد، و نه چالش نسبی­گرایی و تنوع­گرایی فرهنگی و نه حتی هیچ یک از انواع مقاومت­ها – با هر توجیهی برای مقامت – در برابر جهانی شدن، هیچ یک، نتوانسته­اند مانع این روند شوند.
اگرچه بین ­المللی شدن و جهانی­شدن یکی نیستند، اما به صورتی پویا مفاهیمی به هم وابسته دارند. جهانی­شدن را می­توان عامل شتاب­دهنده و کاتالیزور تصور کرد، در حالی ­که بین ­المللی­شدن، گونه ­ای پاسخ است، اما پاسخی است فعال و هوشمندانه. به همین خاطر است که پروفسور نایت معتقد است بین ­المللی شدن، جهان آموزش عالی را تغییر می­دهد و جهانی شدن، دنیای بین ­المللی شده را تغییر می­دهد[۹۵۳]. بین ­المللی­شدن اشاره به روابط میان دولت- ملت­ها دارد، به گونه ­ای که شناخت و احترام به تفاوت­ها و سنت­ها را تشویق می­ کند. اما پدیده جهانی شدن، تمایل و رغبتی به احترام به تفاوت‌‌ها و مرزها ندارد و مبانی بسیاری از دولت­ها را تحلیل برده و همگنی و یکسان سازی را دنبال می کند. در نظر اسچورمن، بین ­المللی شدن فرایند آموزشی ضدسلطه­ای و در جریان است که در متن علم و عمل بین­الملل اتفاق می­افتد، جایی که جوامع به عنوان خرده­سیستمی از جهانِ بزرگ­تر و جامع­تر در نظر می­آیند. این فرایند در نظام آموزشی، مستلزم برنام­های جامع و چندوجهی از عمل است تا در همه جنبه­ های آموزشی تلفیق و ادغام شود[۹۵۴]. اکثر صاحب­نظران معتقدند اصلی­ترین عنصر بین ­المللی­سازی، برنامه ­های درسی دانشگاه­هاست.
یکی دیگر از مباحثی که به دنبال پدیده جهانی شدن مطرح شده، بحث هویت ملی و هویت جهانی و مسئله ماندگاری یا تداوم هویت­های ملی در جریان جهانی­شدن و بین ­المللی شدن است. هویت عبارت است از «فرایند معناسازی بر اساس یک ویژگی فرهنگی یا مجموعه به­هم­پیوسته­­ای از ویژگی­های فرهنگی است که بر منابع معنایی دیگر اولویت داده می­ شود[۹۵۵]. به بیان دیگر، هویت ملی عبارت است از «ترکیبی از گرایش­ها و ادراکات مربوط به عناصر و وابستگی­های اجتماعی فرهنگی که موجب وحدت و انسجام اجتماعی می­ شود و جزئی از هویت فرد را تشکیل می­دهد. در رابطه با پدیده جهانی­شدن و مسئله حفظ یا حذف هویت ملی، نظرگاه­های متفاوتی مطرح شده است. برخی معتقدند حرکت در جهت جهانی­شدن، تأثیر منفی بر هویت­های ملی و محلی دارد. گروهی دیگری بر این اعتقادند که جهانی­شدن، تأثیری در یکسان­سازی و همگرایی جهانی و حذف هویت ملی ندارد. گذوه سوم، معتقدند در زمینه ارتباطات، باعث تشدید آگاهی­ های قومی فرهنگی بیشتر می­ شود. از نظر این گروه، جهانی­شدن همواره متضمنِ همزمانی و درون­پیوستگی دو پدیده بوده که به صورت قراردادی «امر جهانی» و «امر محلی» نامیده می­شوند. گذشته از نظریات فوق که گویای جهت­گیری افراد در ارتباط با پیامدها و اثرات جهانی­شدن و بین ­المللی­شدن بر هویت ملی و جهانی بوده، نظریه­ های دیگری نیز وجود دارد که جهت­گیری برخی نظام­های آموزشی را در ارتباط با سطح تمرکز بر دانش بومی، هویت ملی، دانش جهانی و هویت جهانی نشان می­دهد[۹۵۶]. این نظریات نشان می­دهد نظام­های آموزشی بر مبنای هریک از این نظریه ­ها در ارتباط با پدیده جهانی­شدن و نظریه بومی ماندن، چه سیاست­هایی می­توانند اتخاذ کنند و‌این که برنامه ­های درسی آنان دارای چه ویژگی­هایی است و به­ طور کلی نظام آموزشی از چه نقاط قوت و نقاط ضعفی برخوردار است و در نهایت پیامد و برونداد آن نظام چیست.
به طور کلی می توان دو گرایش عمده در جریان جهانی شدن حقوق را برشمرد: نخست، گرایشی آرمان­گرا که خواستار «یکسان‌سازی»[۹۵۷] قوانین و مقررات در همه کشورهاست. انتخاب این استراتژی معمولاٌ با مقاومت حاکمیت دولت­ها و موانع سیاسی روبروست. گرایش دوم در پی «هماهنگ‌سازی»[۹۵۸] قوانین است. در این راهبرد، قواعد حقوق داخلی در هر کشور متناسب با نظام داخلی و البته بر مبنای قواعد مشترک جهانی پایه‌ریزی می­ شود. این روش گرچه خطر چندپارگی مجدد قواعد حقوقی را در پی دارد و جستجوی هماهنگی، خود ممکن است تأیید «اختلاف» تلقی شود اما هر اختلافی نیز در این استراتژی پذیرفته نیست؛ اختلافات از مرز مشخصی فراتر نمی­رود و اصول، مشترک خواهد بود. بدین ترتیب یک نوع «تکثّرگرایی حقوقی منظّم» پذیرفته خواهد شد و یک نظام جهانی متکی به نظام­های ملی (و نه جانشین نظام ملی) پی‌ریزی می­ شود[۹۵۹]. اما آیا حقوق کیفری واجد خصوصیّات لازم برای جهانی‌شدن هست یا خیر؟
یقیناً نسبی‌گرایان و طرفداران تکثر فرهنگی و هواخواهان سنتی حاکمیت ملی، نمی­پذیرند یا به سختی می­پذیرند که قواعدی حقوقی در جامعه جهانی به صورت مشترک بنیان‌گذاشته شود و حدّاکثر ممکن است به «کشف» قواعد مشترک موجود در قالب حقوق تطبیقی رضایت ‌دهند. اما واقعیت این است که پیچیدگی و درهم­تنیدگی مسائل بین‌المللی نیازمند درک متقابل جامعه جهانی از مسائل، گفتگو و یافتن راه‌حل­های مشترک و منصفانه برای حل آنهاست و شاید به جرأت بتوان گفت هر مسأله جهانی، می ­تواند زمینه­ ساز بروز یک قاعده حقوقی جهانی باشد. در نگاه اول، حقوق کیفری موضوعی مربوط به حاکمیت دولت­ها و در محدوده مرزهای آنها و حتی گاهی نشانه بارز و دلیلی بر حاکمیت ملی شناخته می­ شود[۹۶۰] اما تأمین حقوق وآزادی­های فردی، تضمین مقررات حقوق بشردوستانه، تعارض نظام­های کیفری ملی، عدم اعتبار احکام بیگانه در کشورها، گسترش دامنه و قلمرو بزهکاری، بروز جرایم سازمان‌یافته بین‌المللی، عدم امکان استرداد مجرمان در بسیاری موارد، ارتکاب جرایمی که به کل جامعه بین‌المللی و نظم عمومی جهانی مربوط ‌بوده و معمولاً به دلیل مصونیت غیرقابل‌توجیه مرتکبان آنها بدون مجازات می‌ماند، و بالاخره جرایمی که صلح، امنیت و رفاه جهان را تهدید می­ کند و در مقدمه اساسنامه دیوان بین‌المللی کیفری به این موارد به خوبی اشاره شده است، زمینه‌های کافی برای جهانی­شدن حقوق کیفری را فراهم نموده ‌است[۹۶۱]. این ‌امر موجب تأثیرات متقابل میان حقوق داخلی و بین‌المللی گشته است؛ به‌ نحوی ‌که امروزه از یک سو دادگاه­ های ملی در ایجاد رویه قضایی برای دادگاه­ های بین‌المللی مؤثّرند و وجود یک نوع «حقوق تطبیقی کیفری بین‌المللی» اجتناب‌ناپذیر شده و از سوی دیگر، دادگاه­ های داخلی ناگزیرند به معاهدات و موازین بین‌المللی نظر داشته و در موارد لزوم به آنها استناد کنند و حتی این معاهدات را «تفسیر قضایی» نمایند. در این روند، حقوق بین‌الملل نیز نقش اصلی و اغماض­ناپذیری در هماهنگ­سازی قوانین کیفری ملی دارد[۹۶۲]؛ زیرا این حقوق، گاه تعهداتی تقنینی نیز بر دولت­ها تحمیل می­نماید. بی­گمان جهانی شدن ،کمرنگی نیروی سیاسی و اقتصادی حکومت­ها را به همراه می ­آورد.‌این محدودیت­ها در چارچوب­های گوناگون ملی، منطقه­ای و بین ­المللی ارزیابی می­شوند.
جهانی­شدن، همچنین معیارهای تازه­ای را برای ارزیابی مشروعیت حکومت­ها به معیارهای پیشین افزوده است که عبارتند از: تشکّل­های غیردولتی و عدم تمرکز[۹۶۳]. در پهنه حقوق داخلی، جهانی­شدن دو دستاورد فراگیر دارد: ۱) تصمیم­گیرندگان دیگری را در کنار حکومت وارد عرصه حقوق می­ کند؛‌این تصمیم­گیرندگان ممکن است اشخاص حقوق خصوصی یا عمومی باشند. نمونه بارز آن، شوراهای محلی هستند. ۲) حکومت­ها رفته­رفته پهنه­های بسیاری را در آفرینش هنجارهای حقوقی به سود دیگر نهادها رها می­ کنند.
در همین خصوص، سازمان­های بین ­المللی اعم از دولتی و غیردولتی، حرفه­ای یا عام همگی عملاً توانسته ­اند گستره وسیعی از قواعد و هنجارهای حقوقی را که قابلیت پذیرش جهانی دارند از طریق معاهدات بین ­المللی، اساسنامه­ها، اسناد پیشنهادی و قطعنامه­ها، جمع­آوری و شناسایی نمایند. هنگامی که شناسایی قاعده از طریق معاهده­ای بین ­المللی صورت می­پذیرد، تکثیر قواعد در حقوق کشورهای مختلف از طریق تصویب معاهده و انطباق قوانین داخلی با آن به عنوان یک تعهد بین ­المللی و برای رهایی از مسؤولیت بین المللی انجام می پذیرد. اما در سایر موارد، فرایند تکثیر اصولاً از نظر حقوقی به صورت سیستماتیک، قاعده مند و شفاف قابل تبیین نیست و این امر بیشتر بستگی به نگرش­های سیاسی و نظرات افکار عمومی دارد که تا چه اندازه از این قواعد حمایت کنند تا در سطوح مختلف حقوق داخلی به رسمیت شناخته شوند. چالش عمده ناهمگرایی فقه جزایی با ارزش­های حقوق بشری و حقوق بین ­المللی دقیقاً همین جا بروز می­یابد.
در یک فرایند ویژه، امروزه خارج شدن حقوق کیفری (از تدوین قواعد جرم‌انگارانه تا مجازات مجرمان) از صلاحیت صِرف دولت­ها در جامعه جهانی پذیرفته ‌شده ‌است. اما مهم‌ترین بخش این فرایند، معاهدات عام بین‌المللی است که با توجه به حقوق کیفری تنظیم شده و ضمن ایجاد یک «حقوق بین‌الملل کیفری»، قواعد این حقوق را به حقوق داخلی کشورها وارد کرده و دول عضو نیز این معاهدات می­پذیرند و این قواعد را در نظام حقوقی داخلی خود مراعات ‌نمایند. در بسیاری از موارد، کنوانسیون­های کیفری موضوعاتی را جرم دانسته است که شاید تا پیش از آن در برخی نظام­های کیفری در حقوق موضوعه جایی نداشته و کشورها لاجرم اصلاحات و الحاقاتی بر حقوق کیفری داخلی خود وارد آورده‌اند. همچنین بسیاری از معاهدات بین ­المللی تاکنون کمتر از منظر حقوق کیفری مورد توجه قرار گرفته­اند. اما تأمّلی در معاهدات بین‌المللی مخصوصاً معاهدات مربوط به حقوق بشر و حقوق بشردوستانه نشان می­دهد در اکثر این معاهدات، قواعدی از حقوق کیفری وضع ‌شده ‌است که کشورها را ملزم می­ کند حقوق داخلی خود را با توجه به مفاد معاهده اصلاح نمایند[۹۶۴].
از مهم­ترین‌این معاهدات بین ­المللی کیفری که وارد حقوق کیفری بین ­المللی و حقوق کیفری داخلیِ اکثر کشورها شده ­اند، می­توان به‌این اسناد بین ­المللی اشاره کرد: ۱- معاهده راجع به جلوگیری از نسل کشی و مجازات آن ۱۹۴۸، ۲- معاهدات حقوق بشردوستانه ۱۹۴۹ ژنو، ۳- کنوانسیون بین المللی رفع هر نوع تبعیض نژادی ۱۹۶۵، ۴- کنوانسیون بین‌المللی منع ومجازات جنایت آپارتاید ۱۹۷۳، ۵- میثاق بین‌المللی حقوق مدنی و سیاسی، ۶- کنوانسیون حقوق کودک ۱۹۷۹، ۷- کنوانسیون منع شکنجه ۱۹۸۴، ۸- معاهدات مربوط به مواد مخدر و روانگردان ۱۹۶۱، ۱۹۷۱ و ۱۹۸۸، ۹- کنوانسیون سازمان ملل متحد علیه جنایات سازمان‌یافته فراملّی ۲۰۰۰ و ۲۰۰۳، ۱۰- معاهدات درباره جرم ارتشاء وفساد مالی ۲۰۰۳، ۱۱- معاهدات مبارزه با جرائم هواپیمایی ۱۹۷۰ و ۱۹۷۱، ۱۲- معاهدات مبارزه با تروریسم ۱۹۷۱ تا ۲۰۰۵، ۱۳- معاهده تأسیس دیوان بین‌المللی کیفری ۱۹۹۸.
حال، پرسش‌این است که با وجود‌این گسترش قواعد حقوقیِ جهانی­شده،‌آیا حقوق داخلی می ­تواند بدون در نظر گرفتن‌این قواعد و مفاهیم تازه مفید و کامل باشد؟ حتی اگر برخی از‌این قواعد، ریشه ­های مشترک با برخی قواعد حقوقی سنّتی در یک نظام حقوقی داخلی داشته باشند، اما‌اینک از زاویه و منظری دیگر نیز باید به آنها نگریست. برای مثال، اگر قاعده عدم عطف بماسبق شدن قوانین کیفری – که خود یکی از پایه‌‌های نظریه «حاکمیت قانون» را تشکیل می‌دهد– در برخی قواعد فقه اسلامی نیز قابل مشاهده باشد؛ باید دانست که در دوران جدید، ضمن پاسداشت حرمت الهی‌اینگونه قواعد، باید از منظر رابطه شهروند با دولت نیز به‌این قاعده نگریست و در‌این فضا نیز آن را تفسیر و اجرا نمود. در‌این صورت، حتی حکومتهای غیرالهی نیز متعهد به چنین هنجارهایی خواهند بود.‌این «زاویه دید» در شناخت‌این مفاهیم بسیار مهم و مؤثر است. امروزه بسیاری از‌این قواعد در حقوق داخلی وارد و تکثیر شده‌اند. بنابراین بدون شناخت سابقه، ریشه، فضای خلق قاعده، روح حاکم بر آن و مبانی و منابع آن نمی­ توان مدعی فهم کامل‌این مفاهیم حقوقی شد. از سوی دیگر، اهمیت خاص هر یک از‌این قواعد نیز ضرورت فهم آنها و هنجارسازی در نظام­های حقوقیِ داخلی به شکل سازگار با آنها را ناگزیر ساخته است. برای مثال،‌آیا می­توان حقوق جزای عمومی را بدون لحاظ اجرای قوانین در مکان و شناخت اصل «صلاحیت جهانی» تصور کرد؟‌آیا قانونگذاری و اصلاح قانون در حیطه مجازات­های حدود و قصاص و دیات و تعزیرات را می­توان بدون تسلط بر اقتضائات بین ­المللی و تشخیص زمینه ­های وهن اسلام و بی­توجه به فقه المصلحه و فقه حکومتی و صرفاً بر پایه نگرش جواهری به فقه، ترتیب داد؟ بی تردید، پاسخ منفی است. بنابراین، سیاستگذاری در نظام حقوقی و خصوصاً نظام سیاست جنایی کشور نمی­تواند بی نیاز از فهم و لحاظ مفاهیم و قواعد حقوقیِ جهانی­شده جدید و مبانی و منابع آنها باشد.
اما وضعیت ایران و واکنش آن در مقابل جهانی‌شدن حقوق کیفری چگونه است؟ با مروری بر معاهدات فوق الذکر، مشاهده می­ شود ایران بسیاری از معاهدات مهم را تصویب نموده و گاه تغییرات لازم را در حقوق داخلی خود نیز انجام داده است، گرچه نمی­ توان گفت ایران فرایند جهانی‌شدن حقوق کیفری را به ‌طور کامل پذیرفته و اجرا می­نماید لیکن این واکنش ایران هماهنگ با تأثیرپذیری از سایر وجوه اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و اقتصادی جهانی‌شدن است. برخی قوانین جزایی کشور منطبق یا همگام با‌این معاهدات به تصویب رسیده است؛ مانند قانون مجازات تبلیغ تبعیض نژادی (۱۳۵۶)، قانون حمایت از کودکان و نوجوانان (۱۳۸۱)، قانون مبارزه با مواد مخدر (۱۳۶۷) و نیز موادی از قانون مجازات اسلامی (۱۳۷۵) مانند ماده ۵۱۱ در مورد تهدید یا ادعای بمب­گذاری در هواپیما و کشتی، و ماده ۵۷۸ پیرامون شکنجه[۹۶۵] و ماده ۵۷۹ (مجازات فراقانونی)، ۵۸۳ (توقیف یاحبس غیرقانونی) و… . علاوه بر این باید به این نکته نیز اشاره نمود که هم‌اکنون لایحه الحاق دولت ایران به پروتکل‌‌های اول ودوم ۱۹۷۷ معاهدات ژنو براساس درخواست مورخ ۶/۴/۸۳ دولت در مجلس در حال بررسی بوده و کنوانسیون مبارزه با جنایات سازمان‌یافته فراملّی نیز در قوه مجریه تحت بررسی است. «قانون مبارزه با قاچاق انسان» ۲۸/۴/۸۳ در مجلس تصویب شد. ایران هنوز به کنوانسیون پالرمو نپیوسته است. در مورد نسل‌کشی و جنایت علیه بشریت نیز مجلس شورای اسلامی مصوبه‌ای داشته که با توجه به ایرادات شورای نگهبان تاکنون مسکوت مانده است[۹۶۶]. همچنین کنوانسیون ۱۹۷۹ علیه گروگانگیری در جلسه مورخ ۳/۳/۸۵ مجلس به تصویب رسیده است. کنوانسیون مبارزه با فساد نیز در تاریخ ۲۰/۱/۸۵ در مجلس تصویب[۹۶۷] و پس از ایرادات شورای نگهبان به مجمع تشخیص مصلحت نظام ارسال گردید[۹۶۸] و به زودی در مجمع مورد بررسی قرار می­گیرد. بدین ‌ترتیب ملاحظه می­ شود که حقوق کیفری ایران به طور کلی، روند جهانی‌شدن حقوق کیفری را گام به گام و با استراتژی «هماهنگ­سازی» (و نه یکسان‌سازی) می­پذیرد. اما هنوز مهم­ترین معاهده در این زمینه (یعنی اساسنامه رم) به­رغم امضای دولت، تصویب نشده و حتی هیچ طرح یا لایحه‌ای از سوی مجلس یا دولت برای تصویب آن ارائه نشده است.
در تحلیل کلی وضعیت ایران نسبت به روند مزبور ممکن است ابتدائاً این پرسش مطرح شود که برخی از مواردی که همگرایی با فرایند بین ­المللی شدن حقوق کیفری شناخته شده است پیش از این به عنوان قواعد فقهی اسلامی نیز وجود داشته است؛ چنان­که می­توان به اصولی مانند برائت، منع شکنجه، رعایت قواعد اخلاقی و فقهی در زمان جنگ و منع جرایم جنگی و… اشاره نمود. اما اولاً این قواعد گرچه سابقه فقهی، اخلاقی و تاریخی نیز ممکن است داشته باشند و چه بسا تمدن­های دیگر نیز مدعی وجود برخی از این قواعد – به ویژه قواعد اخلاقی – نزد خود شده باشند؛ لذا این اصول و قواعد حقوقی در فرایندهایی مانند پیوندزنی و یا با عنوان عام «اصول کلی حقوقی ملل متمدن» در حقوق بین الملل نیز شناسایی شده ­اند[۹۶۹] و سپس به عنوان یک الزام حقوقی بین ­المللی به نظام­های حقوق داخلی بازگشته­اند. بنابراین فرایند بین ­المللی شدن حقوق، نافی و مانع سابقه تاریخی، فقهی و اخلاقی قواعد حقوقی نخواهد بود. ثانیاً، برخی از مفاهیم حقوق کیفری، محصول نظریه­پردازی­هایی است که حقوقدانان طی سال­های اخیر – البته باز هم با افزودن بر دانش بشری – انجام داده­اند و به ایجاد یک «ادبیات» حقوقی شده است که چه برای تأیید، چه برای نفی و چه برای چالش کردن با قواعد حقوقی بین ­المللی شده، باید بر اساس این ادبیات گفتگو نمود تا فهم مشترکی از مفاهیم و مصادیق وجود داشته باشد. این ادبیات و مفاهیم حقوقی جدید، پرسش­هایی را برای فقه و حقوق مبتنی بر فقه برانگیخته است که در بسیاری موارد با توجه به ظرفیت­های فراوان فقه شیعی و با تکیه بر اجتهاد خردمندانه و اجتماع­محور و نیز با بهره­ گیری از مصالح و مقاصد و غآیات شریعت، پاسخ­هایی در تعامل با این ادبیات فراهم آمده است که تا حدود زیادی گره­گشا بوده و تعامل و – در نتیجه – همگرایی حقوق ایران با فرایند بین المللی شدن حقوق کیفری را تسهیل می نماید. همچنین به نظر می­رسد می­توان معاهدات مزبور را در سه حوزه حقوق بشر، صلح و امنیت بین المللی و حقوق کیفری اقتصادی طبقه بندی نمود، که البته برآیند ارزیابی میزان همگرایی حقوق ایران با هر یک از این سه حوزه نشانگر وجود تنش­ها پررنگ­تری در حوزه اول – یعنی حوزه حقوق بشر – در مقایسه با دو قلمرو دیگر، میان حکومت جمهوری اسلامی (و از جمله سیاست جنایی جمهوری اسلامی‌ایران) با هنجارهای جهانی است.
در مجموع، باید مرور کرد که معاهدات بین‌المللی کارآمدترین روش برای جهانی­شدنِ حقوق کیفریِ جهانی بوده است. ورود تعهدات بین ­المللی کیفری ناشی از اسناد حقوق بین­الملل در حقوق داخلی کشورها که مصادیقی از آن از جمله در ایران اشاره شد به خوبی روند جهانی­شدن حقوق کیفری و تأثیر آن در کشورها و هماهنگ­سازی با نظام بین ­المللی را نشان می­دهد. البته این بدان معنی نیست که در تمام موارد، تعهدات بین ­المللی کیفری به انداز­ه­ای که روند جرم­انگاری در حقوق داخلی توسعه یافته، در عمل نیز اثر گذاشته باشد. بسیاری از کشورها با بهانه­های مختلف از جمله إعمال شرط در معاهدات مذکور، از اجرای کامل تعهدات قراردادی اجتناب کرده ­اند و مدتها طول می­کشد تا تعهدات موجود به رویه عملیِ تثبیت شده دولت­ها بینجامد.
در جمهوری اسلامی، انتظار می­رود گفتمان و ادبیات حاکم بر دستگاه­های متولی تدوین و اجرای سیاست جنایی، بر «حاکمیت قانون» متمرکز باشند. در همکاری­های بین‌المللی برای مبارزه با «جنایات شدیدی که صلح، امنیت و رفاه جهان را تهدید می­ کند» و «برای پیشگیری از چنین جنایاتی» ایران باید مشارکت فعال داشته باشد، و از آن مهمتر، در تنظیم و ارتقاء سیاست جنایی داخلی، همت مضاعف گمارد.‌این راستا، راستای تنش­زدایی و بلکه تشریک مساعی و مساعی جمیله با جهانی­شدن حقوق کیفری از رهگذر استراتژی «هماهنگ‌سازی» قابل رصد و اجرا شدنی خواهد بود.
فراموش نکنیم در‌این گفتار، ملزومات و اقتضائاتی که باید در تدوین مبانی الگوی اسلامی-‌ایرانیِ سیاست جنایی در نظر گرفته شوند و بر اساس یک راهبرد صحیح به تعامل با هم واداشته شوند، باید شناسایی و تحلیل شوند.
ایران هم­اکنون کانون یک اندیشه آزادی­بخشِ دینی شده که قرار است در رزمگاه جهانی با قدرتمندترین و بانفوذترین اشکال فرامدرن استعمار درآویزد و با شکافتن فلک مدرنیسم و فرامدرنیسم، طرحی نو از زندگانی سعادتمندانه انسان دراندازد. ولی‌آیا پروسه یا پروژه­ی جهانی­سازی را به خوبی شناخته­ایم؟ و‌آیا برای مواجهه با آن ضرورتی احساس می­ شود؟ و اگر آری،‌آیا توان آن را خواهیم داشت؟ از‌این مهم­تر، فارغ از اقتضائات جهانی،‌آیا نظام سیاست جنایی‌ایران،‌ایران را درست شناخته است؟ پاسخ را باید در مجموعه تحلیل­های انسان­شناسیِ بومی و انسان­شناسیِ بومیِ حقوقی جست­و­جو کرد.
انسان­شناسیِ بوم­شناختی[۹۷۰]، مجموعه ­ای از تلاش­هاست که به منظور فهم چگونگی تطابق میان انسان و محیطش صورت گرفته­اند.‌این دانش می­ کوشد چگونگی کنش متقابل فرهنگ و بوم­شناسی را در جریان تطابق جوامع انسانی با زیست­بوم­های مختلف دریابد. همچنین، کشف عقلانیتِ محیطیِ فرهنگ­های جوامع بومی با شرایط جدید و خصوصاً مدرنیته، از جمله موضوع­های محل بحث در‌این علم است. مطالعات انسان­شناسیِ حقوقی[۹۷۱] نیز در چارچوب تاریخی و قیاس بین فرهنگ­ها صورت گرفته و در توسعه تکاملی و مردم­نگارانه­ی کنترل اجتماعی و فرهنگی نقش بسزایی داشته است. برای مثال، مالینوفسکی شیوه مردم­نگاری را برای پاسخ دادن به پرسش­های مربوط به حقوق و قانون به­کار گرفت. دلمشغولی اصلی او پرداختن به رابطه میان شبکه تعاملات اجتماعی و نظام کنترل اجتماعی است[۹۷۲]. مسئله «تعریف قانون» از اصلی­ترین مباحث انسان­شناسی حقوقی است. اگر قانون به صورت قدرت سازمان­یافته سیاسی تعریف شود، آن­گاه چشم به جوامعی خواهیم گشود که در آنها مرز قانون با دیگر اشکال کنترل اجتماعی (نظیر فقه در سیاست جنایی جمهوری اسلامی‌ایران) فاقد کمترین وضوح است.
اما واقعاً انسان­شناسی‌ایرانی چیست؟‌آیا اساساً چنین معرفتی تأسیس شده است و وجود دارد؟ اگر آری، به چه موضوعاتی می ­پردازد و گفتمان­های آن کدام­اند؟ مسائل آن چیست؟ انسان­شناسی حقوقی چطور؟‌آیا در سیاست جنایی رسمی جمهوری اسلامی،‌این معرفتِ علمی جایگاهی دارد؟ اگر پاسخ مثبت است، در کدام نهاد قوه قضائیه یا مجلس یا دولت یا در کدام پژوهشگاه که تحقیقات علمی­اش ملاک عملِ مسئولان سیاستگذاریِ جنایی می­باشد؟ متأسفانه، پاسخ همه‌این پرسش­ها در‌ایران منفی است. چنین دانشی دست­کم در حوزه حقوق و حقوق جزا و جرم­ شناسی، موضوعِ تولید علم قرار نگرفته و هیچ توجهی به آن نمی­ شود. نگارنده معتقد است، بُعد مشارکتیِ سیاست جنایی هرگز از بحرانِ انفعال و فقدِ جایگاه درنخواهد آمد، مگر با طی مراحلی که اولین مرحله­اش تأسیس رشته مطالعاتیِ «انسان­شناسی حقوقی» و بسط پژوهش­های خصوصاً جزایی و جرم­ شناسی حول‌این رشته مهم، و از‌اینها مهم­تر،‌ایجاد فرهنگ و سپس‌ایجاد سازوکارهای قانونیِ لازم برای وارد کردن داده ­های این مطالعاتِ علمی به گردونه نظام تصمیمم­سازی در عرصه سیاست جنایی است. متأسفانه در حال حاضر، انسان­شناسیِ حقوقی که هیچ، حتی انسان­شناسیِ عمومی نیز در‌ایران جایگاهی ندارد و در محدوده تنگِ چند گروه آموزشی در معدودی از دانشگاه­هآیایران و دو یا سه همایش و خلصه انفعالِ محض قرار دارد. دکتر نعمت­الله فاضلی – انسان­شناس برجسته‌ایرانی – در «کنگره ملی علوم انسانی» در پژوهشگاه مطالعات فرهنگی وزارت علوم، بیان داشت: «ما تاکنون نیازهای خود را تدوین نکرده­ایم و نتوانسته­ایم چشم­اندازی از تاریخ فرهنگی‌ایران را بازنویسی کنیم، نمی­دانیم فضای خویشاوندی و جنسیتی ما چگونه است و چه ربطه­ای با قدرت دارد… ما تاکنون مشکلاتمان را مدون نکرده­ایم و برای آن چارچوبی نظری ارائه نکرده­ایم تا بر اساس آن چشم­اندازی اختیار کنیم[۹۷۳]. امان­اللهی نیز مشکلات انسان­شناسی در‌ایران را بیش از هر چیز، توسعه و گسترش­نآیافتگی‌این رشته در‌ایران می­داند و علت آن را «عدم شناخت قلمرو انسان­شناسی»، «کمبود کتاب و نشریه در رشته انسان­شناسی»، «فقدان انجمن یا کانون انسان­شناسان»، و در نهایت، «تدریس انسان­شناسی توسط افراد بدون صلاحیت» ذکر می­ کند. کوثری نیز مهم­ترین مشکل انسان­شناسی در‌ایران را «ضعف مفهوم­سازی» می­داند.[۹۷۴]
جدا از تحلیل­های انسان­شناختی به طور کلی، اگر از منظر انسان­شناسیِ حقوقی به وضعیت سیاست جنایی‌ایران بنگریم می­بینیم در تاریخ حقوق‌ایران، به قدری رویکرد هنجاری و مبناگرایانه حاکمیت داشته است (خصوصاً از انقلاب شکوهمند اسلامی به بعد) که توجهِ بایسته به اهمیت رویکرد جامعه­شناختی و واقع­بینانه­ به جامعه ­شناسی جناییِ‌ایرانی و واقعیتِ مسائل کیفری و نگاه­های بومی به عدالت کیفری را به محاق برده است. گفتمان رسمی (حکومتی) و پژوهش­های سیاست جنایی اسلامی، به واقعیت­های بزهکاری و نگرش­های مردم به پیشگیری از جرم و إعمال مجازات و ساختار و کارکرد دستگاه عدالت کیفری بسیار کم­لطف هستند و‌این مهم­ترین مقوله را عموماً به شکلی ساده­انگارانه به حدّ توصیف مسأله­ رابطه­ فقه و عرف و عبور سریع از آن تقلیل می­ دهند.‌این گفتمان و‌این پژوهش­ها، آن­گاه هم که به نقش افکار عمومی در مسائل جزایی می­پردازند، یا در دام استفاده صوری از مردم­سالاری در مسائل جزایی می­افتند و یعنی از سیاست­های پوپولیستی حمایت می­ کنند، و یا اهمیت ابعاد متنوع و استراتژیکِ جامعه ­شناسی جنایی و جامعه ­شناسی کیفری را متوجه نیستند و حق آنها را ادا نمی­کنند و به ورطه هنجارگراییِ افراطی و بعضاً حتی‌ایدئولوژی­باوریِ ضدعقلانی و ضداجتماعی درمی­افتند.

بند اول: اقتضائات ملی سیاسی

زندگی و کردارهای سیاسی در هر جامعه­ای در چارچوب گفتمان سیاسی مسلط تعیّن می­یابد. هر گفتمانی شکل خاصی از زندگی و کردارهای سیاسی را ممکن می­سازد و هویت و خودفهمی­های فردی را به شیوه ویژه­ای تعریف می­ کند و برخی امکانات زندگی سیاسی را متحقق و برخی دیگر را حذف می­ کند. شیوه ظهور، تسلط و سرانجام زوال گفتمان­های مسلط، بحث پیچیده­ای است که در پژوهش­های مستقل دیگری بحث شده است. اما توجه به‌این مقوله اهمیت دارد که از آنجا که هر گفتمان سیاسی حاوی اصول و قواعدی است که کردارهای سیاسی را متعین می­سازند، تحول گفتمانی لازمه تحول در آن کردارهاست. ساختار سیاسی حوزه­ای است که در پرتو گفتمان شکل می­گیرد و با تغییر گفتمان­ها ساختارها دگرگون می­شوند و از نو تعیّن می­یابند. از سوی دیگر، استقرار و سلطه هر گفتمانی نیازمند پشتیبانی آن از جانب نیروها و قدرت­هایی است.‌این قدرت­ها در اندیشه مدرنیته کدام­اند و چه وجوه و آثاری از حیث فلسفه سیاسی دارند؟
داده ­های تاریخی نشان می­ دهند که قبل از قرن شانزدهم، واحدهای سیاسی جهان عمدتاً بر اساس دودمانی بودند که در آن تعلقات اتباع بر پایه وفاداری به حکمران آن دودمان تعریف و تعیین می­شد که با گذشت زمان،‌این نوع دولت­ها با افول مواجه شدند[۹۷۵]. امروزه سیستم جهانی، واحدهایی را دولت می­نامد که در شکل دولت- ملت سازمان یافته­اند که از نظر تعریف، به اقتداری گفته می­ شود که تحت حاکمیت یک ملت واحد اداره شود[۹۷۶].‌این بدان معنا است که اشکال دولت تابع زمان- مکان است. پس سیاست­گذاری­های دولت­ها نیز تابع مؤلفه ­هایی از جمله زمان و مکان است. سیاست جنایی، از‌این قاعده مستثنا نیست.
از نظر ماکس وِبِر، دولت مدرن که بر اساس دولت- ملت سازمان­یافته است، با دولت­های دیگر، یک رابطه رقابتی دارد و بر پایه حاکمیت ملی، از حدود و ثغور خود دفاع می­ کند. وِبِر از سه نوع اقتدار سنتی، کاریزماتیک و بوروکراتیک سخن می­گوید و بر‌این عقیده است که اقتدار بوروکراتیک، عقلانی و قانون­محور است و در آن نهاد قانون­گذاری، کاربرد زور مشروع فیزیکی را صادر می­ کند و حاکمیت ملی نیز به وسیله آن که در ادبیات حقوق اساسی به قوه مقننه معروف است، تجلی می­یابد[۹۷۷]. حال اگر حاکمیت قید شده، به انحائی تحت تأثیر عوامل فراملی قرار گیرد، آن وقت دیدگاه وی از دولت، لااقل در دوره جهانی شدن سیاست، که دامنه اختیارات دولت- ملت محدود می­ شود، قابل دفاع نخواهد بود. در‌این شرایط، میان حقوق موضوعه کشورها و حقوق بشر، یک رابطه سلسله مراتبی به وجد می ­آید که در آن حقوق بشر مقدم بر حقوق موضوعه خواهد شد.
ساختار قدرت مطلقه معمولاً نمی­تواند از درون خود انگیزه مشارکت و رقابت سیاسی آزاد و نهادها و ابزارهای لازم برای آن را بدون آن که نتیجه تناقض­آمیزی به بار آورد،‌ایجاد کند. باید توجه داشت که توسعه نهادها برحسب اندازه، شمار و کارآیی و نیز با ملاک­های انعطاف­پذیری، پیچیدگی، خودمختاری و انسجام اندازه ­گیری می­ شود[۹۷۸]. بدین سان، در ساختار قدرت مطلقه احتمال خودمختاری نهادها و سازمان­های سیاسی کاهش می­یابد. از ج

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 06:07:00 ب.ظ ]




« یکی از اساسی­ترین نکات در برند، امکان باقی­ماندن حق انحصاری نام تجاری برای یک شرکت ویا یک هنرمند می­باشد. این قضیه علاوه بر لزوم ثبت­نام تجاری بایستی امکانی برای صاحب خود فراهم آورد که دیگران امکان تهیه آن را نداشته باشند. بر این اساس است که معمولا به صاحبان صنایع پیشنهاد می­ شود برند خود را وابسته به یک فن­آوری قابل دسترس و یا فرد قابل استفاده توسط دیگران ننهد». (دیویس، ۲۰۰۳، ۴۶). اهمیت حق کپی رایت یا ثبت­شوندگی بیش از پیش می­باشد. این امر می ­تواند از کپی­برداری شدن تولیدات صنایع دستی، در امان بماند، برند و نشان ظاهری صنایع دستی با قوانین تجارت جهانی حمایت شود. برند تمامی ذینفعان خود را تحت تأثیر قرار می­دهد.برند موجب ثبات اقتصادی، سیاسی، جذب سرمایه­داران در بخش خصوصی و نیروی کاری متعهد می­گردد و یک تمایز را در ذهن مشتری براساس تجربیات خوب و خرید محصولی در در گذشته بدست می ­آورد. ویژگی­های محصول و استانداردهای آن را اعلام می نماید و از سوی دیگر یک راه برای انتخاب سریع از میان صدها گزینه پیش رو است. بدیهی است تا این موارد، مورد توجه جدی قرار نگیرند، قدم برداشتن در راستای خلق یک برند موفق و قابل رقابت با صنایع دستی کشورهای پیشرفته، امکان پذیر نخواهد بود.

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

۵- ۱۳ نتیجه ­گیری
هنر تصویری روشن از فرهنگ و تمدن سرزمین ها و جوامع و بیانگر مؤلفه های فکری و اعتقادی یک ملت است. به وسیله کاوش و بررسی آثار هنری به شناخت جامعه، مردم، دین، آداب و رسوم و دیگر زمینه های فکری جوامع می­توان دست یافت.
شناخت مؤلفه­ های هنری تاثیرگذار بر یک اثر هنری، تنها صورت ظاهری، تجسم و تشخیص، حرکت، رنگ، گفتگوی مابین اجزا، دریافت تناسبات و تقارنها و فضاهای مثبت ومنفی، رنگ ونقش به کار رفته در آن، تکنیک اجرایی،کیفیت و مواد استفاده شده در اثر، و … به لحاظ پایایی ومانایی نیست بلکه، معانی مجرد و ذهنی، حالت‌های درونی و موضع‌گیری‌های انسانی و اجتماعی، نوآوری‌های صوری و معنایی، مبنا و قاعده بنیادین در هر عصر، آثار فکری و عقیدتی، نوع و تعریف مفاهیم و هزارن عنصر دیگر درپیامدهای هنر و هنرمندی تاثیرگذار است.
محصولات صنایع دستی که امروز در بازار ایران موجود است دارای توانایی های بسیاری است. حوزه صنایع دستی در ایران از دیرباز بسیار گسترده بوده، در نتیجه مشاغل و حرفه­ های بسیار زیادی در خود ایجاد نموده که هرکدام متضمن طراحی، مهندسی و فن­آوری خاص خود می­باشند و نیازمند متخصصین زبده وکارامدی هستیم که با بهره گرفتن از تکنولوژی و استفاده از قابلیت‌های دنیای مدرن، توانایی بالا و قابلیت ­های منحصر به فرد صنعتگران دستی، هنرمندان و استادکاران زبده ایرانی را افزایش و بهبود بخشند. لحاظ نمودن مؤلفه­ های زیبایی شناختی، طراحی بنیادین و هدفدار از فرم شی، منطبق ساختن شکل و کاربرد آثار صنایع دستی، نگاه عمیق به طراحی و زیباشناختی فرم، طرح، نقش و رنگ، تزیینات حساب شده و نه تنها در جهت پر نقش و نگار ساختن اثر بلکه با ایده و نگاه درست استفاده از تزیینات، این اشیاء را بار دیگر خیره کننده و چشم­گیر نماییم و ترکیبی از زیبایی وتمدن را ارائه دهیم. به دقت و ظرافت کار هنرمندان در ساخت، ارزش و بها دهیم و هنرمند را به واسطه ساخت اثری دارای هویت و نگاه متمایز و مهارت تشویق و جهت دار سازیم تا آثار صنایع دستی دارای ارزش افزوده قابل توجهی گردند و همچون ره آورد سفرشان تا به امروز، حامل تفکر و تمدن عصر حاضر باشند. هرکدام از اشیاء برای هر طبقه و یا قشری که ساخته می­شده به فراخور شرایط فرهنگی و اقتصادی دارای تزئینات خاصی متناسب و شایسته آن گروه بوده است.آنچنانکه با دیدن گنجینه های موجود از هنر و زیورالات موزه ها به این مسئله بر می­خوریم که هنرمندان درگذشته هر نوع سلیقه و سطح طبقاتی را به لحاظ فرهنگ و اقتصاد درنظر داشته و به گسترس هنر و توسعه آن می­ اندیشیدند. می­بایست وضعیت موجود صنایع دستی ایران مورد مطالعه و بررسی قرار داد و ضعف­ها، قوت­ها، فرصت­ها و تهدیدها و نوع تامین منابع مالی را واکاوی نمود. تصویر مثبت ذهنی در میان خریداران و ایجاد روابط مثبت با تأمین­کنندگان و سرمایه گذاران خصوصی، تغییر در وضعیت رقابت و وضع قوانینی در بهبود روابط با خریداران و فروشندگان ، طراحی راهبردی جهت شرایط مطلوب اقتصادی و فرهنگی در بخش تولیدکنندگان صنایع دستی تدوین گردد.
تاکید بر این نکته ضروری است که هر هنرمند در پیکره‎ی هنر یک ملت، بسیار تاثیرگذار است. باید در نظر آورد که از تعالی میلیارد‎ها صور ترکیب احتمالی این هنرمندان ‎در عرصه‎های حیات هنر و فرهنگ (که هر یک از آن‎ها، خود بر میلیون‎ها صور احتمالی ترکیب اندیشه‎ی فردی متکی است)، چه نیروی شگرفی در حال پدید آمدن است. هنر صنایع دستی در یک جامعه،با الهام از خرده فرهنگ‎ها:فرهنگ­های قومی، قبیله­ای، ناحیه­ای، گروه ­های زبانی یا اقلیت­های مذهبی و باورهایی که پیشینه هنر یک ملت می­باشد، پدیدار می‎گردد و به هدف هنر که تکامل روح انسانی است و انتقال سینه به سینه هویت ملت است،منجرخواهد شد. هنرمندی که تنها برجنبه های اقتصادی اثر هنری متکی است، هدف فلسفی را از آفرینش هنر از دست خواهد ­داد. هنرمند تاثیرگذار و نیرومند‏‎ کسی خواهد بود، که قدرت خود را در انبوه تولیدات جستجو نجوید بلکه قدرت خود را وابسته به نیرویی برگرفته از سرمایه فرهنگی کند و به شیوه ی هژمونی فرهنگی، نگرش خویش به تعالی و کمال جهان و انسان و روابط اجتماعی را چنان همه‌گیر نماید که به صورت یک اصل در بطن جامعه در‌آید و آنانی که مخاطب هنر هستند این نگرش را به آرامی بپذیرند. در این صورت است که، نگرش هنر برتر از اقتصاد را ، به عنوان آرمان فرهنگ و خواست ملی را به عنوان اصل می­پذیریم. هنرمند می­توانند نقش تعیین کننده ­ای در گسترش آگاهی­ های اجتماعی و درک متقابل انسان­ها داشته باشند، ولی با گمراهی هنر برای اقتصاد و گاه محدود شدن به مخاطب خاص که نفع اقتصادی موزه داران را تضمین می­ کند، از هدف ایجاد ارتباط با مخاطب هنر دور می­ شود. در راستای برجسته نمودن صنایع دستی ایران، لازم است که وضعیت کنونی هنرمندان صناعی دستی در ایران مورد مطالعه و بررسی قرار گیرد. با کمک تحلیل شرایط، قابلیت تأثیر و تأثر مستقیم، در ارتباط با ویژگی­های اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و حتی سیاسی جوامع و با شناختی که از نقاط قوت، ضعف، تهدیدها و فرصت­های صنایع دستی، حاصل می­شوند، می توان طراحی راهبردی در جهت­مندی هنرمندان صنایع دستی تدوین نمود. با این نگاه است که می­توانیم به جامعه، هنر را بشناسانیم و هنرمند واقعی را ارج دهیم تا هنرمند تنها دغدغه­اش خلق هنر باشد و احساس و نگاه مخاطب را به سوی آرمانهای انسانی متوجه سازد. اقتصاد هنر درعصر حاضر و نهادهایی که بر سودجویی‏های فقط اقتصادی پایه‎ریزی شده، با بهره‎گیری از بی‎خبریِ گروه‎های اجتماعی، خطر بزرگی برای فرهنگ‎های ملی گردیده‎اند.
گزارش کارعملی
چرایی و چگونگی،نحوه طراحی و شکل­­گیری،تولید،معرفی ابزار ها
ارتباط منطقی میان پژوهش نظری وفعالیت اجرایی در خلق اثر هنری
هنگام ساخت کار عملی سعی شد تا میان پژوهش نظری و فعالیت اجرایی در خلق اثر هنری ارتباط برقرار سازیم. شناخت موالفه­های هنری تاثیرگذار بر یک اثر هنری همچون رنگ، گفتگوی مابین اجزا دریافت تناسبات و تقارنها و فضاهای مثبت ومنفی، رنگ ونقش به کار رفته در آن، تکنیک اجرایی،کیفیت و مواد استفاده شده در اثر، و … به لحاظ پایایی در نظر گرفته شود. همچنین نوآوری‌های صوری و معنایی، چون آوردن نقش گل و مرغ مدرن در غالب مینا، زمینه تیره و مشکی از تاثیر پذیری­هایی بود که از پژوهش در کار عملی لحاظ شد.
ارائه منطقی وایده پردازی اولیه بر پایه مبنای نظری
ایده های بسیاری انجام شد. در مرحله اول سعی شد تا همچون بازار اصفهان به ساخت بشقابی با نقش و نگاری که بسیاری از آنها را هم در بازار تهران، هم در بازار اصفهان مشاهده می­کنیم، بسازیم.
بعد سعی کردیم با نوآوری طرح بشقاب را عوض کرده و بشقاب دیگری با نوآوری و خلاقیت، طراحی و نقش بزنیم. و درمرحله بعد به ساخت ترنجی متفاوت با زمینه تیره پرداختیم.
سیر تحول طرح­هایی از اتودهای اولیه تا دستیابی به نتیجه قابل قبول
در مرحله اجرا و انتقال طرح، ایده بسیاری از تجربیات، همچون ترکیب رنگها با یکدیگر و نقوش جدید با تکنیک اجرای متفاوت و تی نوع کوره گذاشتن اثر، به دست می­آمد که برای مرحل بعدی مورد نظر قرار می­گرفت.
معرفی تکنیک،ابزار و مواد اولیه مورد نیاز
ابزارهای موردنیاز برای ساخت ظروف مینا عبارتند از:
*ورقه (طلا، نقره، مس، ورشو، آهن و برنج) به جهت چکش‌خوارگی بیشتر و اکسید نشدن در دمای ذوب مینا بیشتر از طلای ناب استفاده می‌شد.
*هاون
*ماده آبگینه‌ای مینا
*کاغذ کپی
*چکش
*سندان
*گیره
*اره کمانی و اره فلز بر
*قیچی فلز بر
*قلم مو
*رنگ (گیاهی، معدنی یا فلزی)
*کوره
اولین گام
در ساخت یک محصول مینا، تهیه زیرساخت است که معمولا به دو روش زیر تهیه می‌شود:

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 06:07:00 ب.ظ ]