روش تجزیه و تحلیل اطلاعات

این پژوهش از نوع تحقیق همبستگی ست، همبستگی بین خشونت خانگی، سبک های اسناد، سبک های ابراز هیجان و کلیشه های جنسیتی است. ‌بنابرین‏ از مدل رگرسیون سلسله مراتبی چندگانه استفاده می شود. زیرا چند متغیر پیش بین و یک متغیر ملاک داریم و همچنین در تحقیق همبستگی به بررسی رابطه تک تک متغیرها پرداخته می شود ‌بنابرین‏ از مدل رگرسیون چندگانه استفاده می شود (سرمد، بازرگان، حجازی،۱۳۹۰).

در رگرسیون چندگانه سلسله مراتبی، محقق ترتیبی را که متغیرهای پیش‌بین در قالب دو مجموعه وارد مدل می‌شوند، مشخص می‌کند. لذا با بهره گرفتن از این رویه می‌توان کیفیت مدل و اثر متغیری یا گروهی از متغیرها را بعد از کنترل اثرمتغیر(های) مرتبه اول بررسی نمود. محقق برای این متغیر(ها)، متغیرهای مرتبه اول، مدل رگرسیونی چندگانه را اجرا می‌کند. از روی خروجی مربوطه برای این مدل، مدل مرتبه اول، می‌توان میزان تغییراتی که توسط آن تبیین شده است را به دست آورد (منظور بررسی ضریب تعیین می‌باشد). محقق مدل مرتبه دوم را با ترکیب متغیرهای اولیه به همراه مجموعه متغیرهای جدید اجرا می‌کند.

در ایران یک بررسی گسترده که در ۲۸ مرکز استان کشور انجام شد نشان داد در۶۶% خانواده های مورد بررسی زنان دست کم یک بار از ابتدای زندگی مشترک خشونت را تجربه کردند و در ۳۰% خانوارها خشونت فیزیکی حاد و جدی و در ۱۰% خانوارها خشونت های منجر به صدمات موقت یا دائم گزارش شده است (مرکز مشارکت زنان و معاونت اجتماعی وزارت بهداشت ۱۳۸۳).

در تحقیقی که ادهمی و روغنیان (۱۳۸۸) انجام داداند ‌به این نتیجه رسیدند که در شیوه های جامعه پذیری جنسیتی نگرش های تسلیم طلبانه، منفعل،آرام و… زمینه جامعه پذیری را بر اساس همین صفات برای دختران فراهم می آورد و آن ها را با این صفات سازگار می کند ‌بنابرین‏ نتایج این تحقیق تاییدی بر نظریه یادگیری احتماعی و نظریه برچسب زنی جنسیتی در تبیین نابرابری جنسیتی در خانواده می‌باشد.

در نظریه شناختی به سبک های اسناد منفی و رابطه آن با درماندگی آموخته شده و افسردگی تأکید شده است این نظریه بر جامعه پذیری نقش های جنسیتی و تاثیر آن بر افسردگی زنان اهمیت می‌دهد بر حسب این نظریه زنان بین پاسخ و بازده پاسخ شان در حیطه های مختلف زندگی، ناهماهنگی بیشتری را تجربه می‌کنند و آموزش و تربیت آن ها به گونه ایست که بیشتر با نقش های زنانه نافعالی و درماندگی همانند سازی می‌کنند ( فایرستون و همکاران، ۲۰۰۳). زنان سبک های شناختی منفی تری دارند و علت رویدادهای منفی زندگی را بیشتر به عوامل پایدار کلی و درونی خود نسبت می‌دهند این نوع اسنادهای منفی زنان را نسبت به احساس های درماندگی و نومیدی در مواجهه با رویدادهای ناخوشایند زندگی اسیب پذیرتر می‌سازد (آبرامسون، ۱۹۸۹). ولی تا به حال تحقیقی در زمینه بررسی سبک هاّی ابراز هیجان و پذیرش خشونت خانگی ثبت نشده است.

فصل دوم

مبانی نظری

و

پیشینه پژوهش

مقدمه

خشونت عبارت است از هر گونه فعل یا ترک فعلی که باعث آسیب جسمی، جنسی و یا روانی شود (کار،۱۳۸۱). خشونت را می توان عملی آسیب رسان دانست که فرد برای پیشبرد مقاصد خویش انجام می‌دهد و صرفا جنبه فیزیکی ( بدنی) ندارد بلکه ممکن است ابعاد روانی (فحاشی، تحقیر، منزوی کردن فرد، داد و فریاد)، جنسی و اقتصادی هم به خود بگیرد (درویش پور۱۳۸۷، به نقل از محمدی، میرزایی،۱۳۹۱؛کار۱۳۷۹) .

خشونت علیه زنان پدیده ای چند بعدی است که خشونت خانگی یکی از تظاهرات آن به شمار می رود. خشونت در هر جامعه شکل هایی به خود می‌گیرد که با ساختار قانونی، سنتی و دینی و سیاسی همان جامعه متناسب است. ‌بنابرین‏ اثار خشونت علیه زنان در ایران را باید در مجموعه ای به هم تنیده از انواع خشونت های خانگی، اجتماعی، سیاسی و تفاسیر خاصی از دین جستجو کرد. تأکید بر ارزش هایی مانند جداسازی افراد دو جنس در مراکز دانشگاهی، منع حضور زنان از تماشای مسابقات ورزشی مردان، جلوگیری از فعالیت زنان هنرمند در جایگاه خواننده و مانند این ها، شکل هایی از خشونت است که بر زنان ایران تحمیل شده است (کار، ۱۳۸۱). به هر نوع عمل و یا احتمال رفتاری که به آسیب جسمی، جنسی، روانی یا محرومیت و عذاب منجر شود خشونت علیه زنان گفته می شود این تعریف، تهدید به چنین اعمال و رفتاری، محرومیت از آزادی به اجبار یا به اختیار، اعم از اینکه در زندگی شخصی(خصوصی) یا جمعی رخ دهد را نیز در بر می‌گیرد (نهاوندی۱۳۸۶ به نقل از وردی نیا، ریاحی، اسفندیاری).

همان گونه که گفته شد چنانچه رفتار خشونت آمیز علیه زنان در چارچوب خانواده و میان زن و شوهر روی دهد از آن به خشونت خانگی تعبیر می شود (پور رضا و موسوی،۱۳۸۲؛ سازمان جهانی بهداشت،۱۳۸۰).

پسران این رفتار رسانه ها را به مثابه الگوی رفتاری یاد می گیرند و در مقابل دختران می آموزند که رفتار خشونت آمیز برای زنان امری غیر مرسوم است (اعزازی،۱۳۸۰). در ایران نیز زنان در اثر فشارهای سنتی هزاران ساله که دامنه ای وسیع دارد خو گرفته اند که بخش عمده ای از وضعیت خشونت بار زندگی خود را از دیگران بپوشانند (کار، ۱۳۸۱).

خشونت نسبت به گروه طبقه و یا ملیت فرق می‌کند چنانچه زنان طبقه پایین یا مهاجران شهری یا مناطق عشیره ای بیشتر تجربه خشونت جسمانی تا قتل های ناموسی را دارند گاهی همین زنان چنان جامعه پذیر می‌شوند که خشونت را بازتولید و استمرارش را تداوم می بخشند (محمدی اصل، ۱۳۸۸)، چرا که پنهان نگاه داشتن خشونت علیه زنان و پرهیز زنان از واکنش فعال نسبت به آن، یکی از مشخصات خشونت علیه زنان در تمام جوامع است به نظر می‌رسد چنین نگرشی به خشونت در هر جامعه دلایل خاص خود را دارد و با شرایط و زندگی فردی زنان هر جامعه متناسب است (وردی نیا و همکاران،۱۳۸۶).

وقتی زنان یاد گرفته اند مورد کمک واقع شوند انگیزش ها و شناخت ها و رفتارهایشان را با خشونت همساز می‌کنند در نتیجه ترس از مرد و عدم اعتماد به نفس زنان را فرا می‌گیرد و ‌به این ترتیب آنان ایفای نقش خشونت آمیز توسط مردان را با این روحیات تکمیل می‌کنند (همان منبع).

مردم شناسان بریتانیایی در چند قرن اخیر، خشونت خانگی را چنین تعریف کرده‌اند: تحمیل خواهش ها و دیدگاه های یک فرد خانواده بر عضو و یا سایر اعضای خانواده، از طریق اعمال زور، فشار، تهدید، تحقیر و جبر اقتصادی. این دانشمندان بر این باورند که خشونت خانوادگی مرز دینی، جغرافیایی، جنسی و نژادی نمی شناسد.

حقوق ‌دانان در مصر بر این باورند که خشونت خانوادگی منشا جنسی دارد و همیشه زنان خانواده قربانی آن هستند. آن ها می‌گویند: چون زنان در بسیاری از موارد از کمبود امنیت های فردی و شهروندی خویش رنج می‌برند ‌بنابرین‏ قربانی خشونت های خانگی می‌گردند (جلایی فرد، فکور راد، ۱۳۸۹).

خشونت خانگی علیه زنان

در برخی موارد خشونت های خانگی را خشونت های داخلی خوانده اند که به معنای حاکمیت غیر قابل تحمل فیزیکی و روانی یک فرد خانواده بر فرد یا افراد دیگر خانواده است. این حاکمیت غیرقابل تحمل به گونه های تحقیر، توهین، برخوردهای فیزیکی و محدود سازی آزادی ها برای قربانی تبارز می‌کند (زیبایی نژاد،۱۳۸۶).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...