استراتژی: استراتژی ها ابزاری هستند که شرکت می‌تواند بدان وسیله به اهداف بلند مدت خود دست یابد.

اهداف بلند مدت: می توان اهداف بلند مدت[۲] را به صورت نتیجه های خاصی که سازمان می کوشد در تأمین مأموریت خود به دست آورد، تعریف کرد. مقصود از دوره بلند مدت،دوره ای است که بیش از یک سال باشد.

فصل دوم

مروری بر ادبیات نظری و پیشینه­­ی تحقیق

۲-۱ مقدمه

هر سازمانی برای آگاهی از میزان تحقق اهداف تعیین شده در برنامه استراتژیک، مطلوبیت و کیفیت فعالیت­ها و نتایج عملکردش در محیط­های پیچیده و پویا، نیازمند برقراری نظام­های مناسب پایش و کنترل عملکرد خاص خود است. فقدان چنین نظامی به معنی عدم برقراری ارتباط با محیط درونی و بیرونی سازمان بوده که در نهایت افول سازمان­ های باز، پویا و فعال و در نهایت جامعه را در پی خواهد داشت. در همین زمینه مهم­ترین پرسش­های اساسی ‌در مورد سازمان­ های دولتی عبارتند از:

    • آیا سازمان­ های دولتی توانسته ­اند انتظاراتی را که در برنامه ­های استراتژیک متصور شده است، تحقق ببخشند؟

    • نقاط ضعف­ها و برتری­ها در چه بخش­ها و زمینه­هایی بوده است؟

    • دلایل اصلی موفقیت یا عدم موفقیت سازمان­ها چیست؟

  • چگونه ‌می‌توان سازمان­ های دولتی را به سمت تعالی هدایت کرد؟

‌بنابرین‏ از نگاه علم مدیریت برای ‌پاسخ‌گویی‌ به پرسش­هایی یاد شده، طراحی، اجرا و استقرار نظام جامع مدیریت عملکرد و ارزیابی و پایش برنامه ­های استراتژیک در بخش دولتی، امری اجتناب­ناپذیر است. (رفیع زاده، ۱۳۸۸)

از مهم­ترین موضوعات مدیریت نوین، در قلمرو مدیریت استراتژیک منابع انسانی، مدیریت عملکرد است. بحث مدیریت عملکرد از ابتدای دیدگاه کلاسیک در رابطه با موضوع ارزیابی مطرح بوده و امروزه به عنوان یک پدیده نوین در سه بعد، فرد، واحد و سازمان ارائه شده است. یعنی ارزیابی در سازمان­ها در سطح فردی (ارزیابی عملکرد، خصوصیات رفتاری و فرایند کاری فرد)، در سطوح واحدی (ارزیابی فرایند کار هر واحد و نتایج کار هر واحد) و در سطح سازمان (ارزیابی عملکرد سازمان) مورد توجه قرار گرفته است (خدیوی و همکاران، ۱۳۹۲). مدیریت عملکرد فرآیندی است مبتنی بر یک سری فعالیت­ها و به نحوی بنا شده است که از طریق بهبود مستمر عملکرد افراد و گروه­ ها، سازمان را به سوی بهبود تمرکز راهبردی و اثربخش سازمانی رهنمون گردد. در کل ‌می‌توان مدیریت عملکرد را فرآیندی دانست که بواسطه آن ‌می‌توان ‌در مورد آن­چه که سازمان باید به آن دست یابد و برای چگونگی دست یافتن به آن یک درک واحد و زبان مشترکی ایجاد نمود. (علوی و همکاران، ۱۳۸۸) مدیریت عملکرد به منظور دستیابی به نتایج و پیامدهای مورد انتظار از سازمان­ های دولتی و نیز پاسخ­گویی به ذی­نفعان و عامه مردم در قبال هزینه ­هایی که از منابع عمومی می­ شود، بسیار حائز اهمیت است (یاوری و زاهدی، ۱۳۹۲).

بهبود در بهره ­وری، نتیجه استفاده بهینه و کارآمد از منابع، تقلیل ضایعات، کاهش قیمت تمام شده، بهبود کیفیت، ارتقا رضایت مشتریان، دلپذیری در محیط کار، افزایش انگیزه و علاقه کارکنان به کار است که در نهایت رشد و توسعه هر سازمان را به دنبال خواهد داشت. مؤسسات مالی مهم­ترین نهادهای اقتصادی یک کشور به شمار می­رود که رشد و شکوفایی اقتصاد کشور در گرو رشد و توسعه آن­ها ‌می‌باشد. بانک­ها به عنوان مهم­ترین نهادهای بازار مالی در ایران ‌می‌باشد و ارزیابی و مدیریت عملکرد آن در کشور از اهمیت به سزایی برخوردار است.

۲-۲ مبانی نظری تحقیق

۲-۲-۱ مفهوم مدیریت عملکرد

مویینهان[۳] بر این باور است که با آغاز قرن بیست و یکم، ما خود را در عصر «حمکرانی بر مبنای مدیریت عملکرد»[۴] می­بینیم. تأکید بر پیامدها و عملکرد، ریشه این نام­گذاری است. در دهه­های اخیر، مفهوم مدیریت عملکرد در مرکز تحولات مدیریت دولتی قرار گرفته و به هدف­محوری آن تبدیل شده است. بیشترین و گسترده­ترین تحولات ربع قرن اخیر بر مفاهیم و عملکرد و اثربخشی متمرکز بوده که بهبود عملکرد بخش دولتی را به عنوان هدف نهایی خود ذکر کرده ­اند. ( مویینهان و پاندی، ۲۰۰۵)

‌می‌توان گفت در طول ۲۰ سال گذشته، انقلابی در سنجش و مدیریت عملکرد رخ داده و علاقه ­مندی بسیار زیادی ‌به این دو حوزه در انتشارات و همایش­ها منعکس شده است. (ردنور و مک گیویر[۵]، ۲۰۰۴) البته با این­که تصور می­ شود مدیریت عملکرد، ابداع مدرنی است و عبارت مدیریت عملکرد نیز تا دهه ۱۹۷۰ استفاده نشده، اما سوابق نشان می­دهد که در برخی موارد، تجزیه و تحلیلی اطلاعات و هدف­گذاری به منظور گزارش عملکرد گذشته و گاه، پیش ­بینی عملکرد آینده وجود داشته است (فریر و دیگران، ۲۰۰۹). بوکارت و هلیگان[۶] معتقدند که مدیریت عملکرد، هسته مرکزی مدیریت دولتی را تشکیل می­دهد و علی­رغم داشتن سابقه­ای طولانی، خاستگاه متأخر آن، مدیریت دولتی جدید است؛ و با وجود بحث­های دامنه­دار درباره آن، هنوز مدیریت عملکرد به سان معما باقی مانده و فاقد فراتحلیل­های منسجم است. مدیرت عملکرد را ‌می‌توان مجموعه یکپارچه­ای از روش­های برنامه­ ریزی و بازنگری دانست که سازمان به منظور برقراری ارتباط میان هر فرد و راهبرد کلی سازمان به جریان می­ اندازد. مدیریت عملکرد از راهبردها و فعالیت­های مرتبط با یکدیگر برای بهبود عملکرد افراد، تیم­ها و سازمان­ها و نیز دستیابی به اهداف و پیامدها استفاده می­ کند. مار[۷] مدیریت عملکرد را به مثابه رویکردی سازمانی به شفاف­سازی[۸]، ارزیابی، اجرا و بهبود مستمر راهبردهای سازمان معرفی می­ کند. ‌بنابرین‏، مدیریت عملکرد از تعاریف محدودی همچون جمع ­آوری اطلاعات و گزارش­دهی، فراتر می­رود و چیزی بیشتر از مدیریت افراد است. مدیریت عملکرد عبارت است از شناخت، سنجش و سپس مدیریت آن­چه به منظور بهبود اثربخشی، کارایی و عملکرد کلی سازمان اهمیت دارد (یاوری و زاهدی، ۱۳۹۲).

مدیریت عملکرد را ‌می‌توان مجموعه ­ای از اقدامات و اطلاعات تلقی کرد که به منظور افزایش سطح استفاده بهینه از امکانات و منابع در جهت دستیابی به هدف­ها به شیوه­ای اقتصادی توأم با کارایی و اثربخشی صورت ‌می‌گیرد. مدیریت عملکرد ضمن بهبود شایستگی فعلی افراد و کل سیستم، ایجاد ارتباط بین شایستگی فرد با کارکرد واقعی­شان را مورد توجه قرار داده و به دنبال بهبود و توسعه شایستگی­های جدید افراد برای هماهنگی با فناوری ­های مدرن و دنیای متحول فرد است. (پیدایی و فولادی، ۱۳۸۹).

مدیریت عملکرد، در مفهوم جدید خود چرخه­ای است که به مدیران کمک می­ کند پس از هدف­گذاری و برنامه­ ریزی ‌در مورد عملکرد و رفتار کارکنان تحت سرپرستی خود در ابتدای دوره ارزیابی، به میزان و کیفیت اجرای برنامه­ ها و تحقق اهداف در پایان دوره ارزیابی بپردازند و از طریق ریشه­یابی و تحلیل رفتارها و عملکردهای رضایت بخش و غیر رضایت بخش و به کارگیری مستمر این چرخه، زمینه را برای بهبود عملکرد و ارتقاء رفتار کارکنان فراهم آورند.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...