۴-۵-۴- آزادی مردم عراق و اعطای دموکراسی

موضوعاتی نظیر دیکتاتور بودن صدام و نقض حقوق ملت عراق، فقدان مشارکت سیاسی اقلیت کرد و اکثریت شیعیان در ساختار سیاسی‎این کشور، فشارهای اقتصادی و اجتماعی در قبال شیعیان جنوب و کردها و سرکوب همه جانبه ناراضیان توسط بعثی‎ها، وجود سیستم‎های بسیار قوی اطلاعاتی و جاسوسی و… هرگونه آزادی و استقلال را از مردم عراق گرفته بودند و آنان در فضایی آکنده از ترس و خفقان به سر می‎بردند. ‎این وضعیت، مورد اجماع و اتفاق ناظران بین المللی بود و اشغال گران با تمسک به‎این وضعیت، در صدد توجیه تهاجم نظامی‎غیرقانونی خویش به‎این کشور برآمدند؛ در حالی که هیچ کدام از‎این امور، از دیدگاه حقوق بین الملل، نمی‎توانست دلیلی موجه و قانونی برای اشغال سرزمین عراق و تغییر حکومت آن کشور باشد. از سوی دیگر، طرح‎این قبیل شعارها، در صلاحیت دولت‎هایی چون آمریکا و انگلیس نبود؛ زیرا با وجود نبودن یک حکومت دموکراتیک و نقض حقوق بشر در دوران‎های طولانی توسط صدام، باز هم مشاهده می‎کنیم که تا قبل از‎این تاریخ، دولت صدام، مورد حمایت و تشویق‎این دولت‎ها بود و حتی در جنایاتی نظیر فاجعه شیمیایی حلبچه،‎این موضوع با سکوت و اغماض کشورهای بزرگ مواجه شد و در حوادثی همچون انتفاضه مردم عراق، دولت‎های غربی، دست دولت عراق را در سرکوب قیام مردم عراق، باز گذاشتند (ذاکریان، ۱۳۸۲، ص۱۲۰).

( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

علاوه بر‎این، نقض حقوق بشر و فقدان حکومت مردم سالار و دموکراتیک، مخصوص عراق نبوده است و مصادیق آن در بسیاری از کشورهای مورد حمایت آمریکا و انگلیس، به ویژه اسراییل، به طور کامل وجود داشته است و سوالی که مطرح می‎شد،‎این بود که چرا از میان همه‎این کشورها، فقط به عراق حمله کردند؟
همچنین برای افکار عمومی‎جهان،‎این ابهام مطرح بوده است که دولت آمریکا و انگلیس که خود از بزرگ ترین ناقضان حقوق بشر در سراسر جهان هستند­و­سابقه­ای­ننگین در کارشکنی و توطئه علیه حکومت­ها و نهضت‎های مستقل و آزادی خواه مردمی‎در سراسر جهان داشته اند و دستشان به خون میلیون‎ها انسان بی‎گناه، آلوده شده است، چرا با دروغ و نیرنگ و با بهره گرفتن از تبلیغات، به مردم خویش و جهانیان القا می‎کنند که در صدد‎ایجاد حکومتی مردمی‎در عراق هستند؟
واقعیت‎این است که طرح شعارهای چهارگانه فوق از سوی اشغال گران عراق، هیچ کدام، دلیل اصلی اشغال نظامی‎این کشور نبوده است؛ بلکه صرفاً ادعاهایی برای اقناع افکار عمومی‎جهان و موجه جلوه دادن‎ این اقدام غیرقانونی بوده اند (ذاکریان، ۱۳۸۲، ص۱۲۱).

۴-۵-۵- پی گیری و تحقق طرح‎های سلطه جویانه

سیاست‎های تهاجمی‎و تجاوزکارانه‎ای که امروزه آمریکا در جهان تعقیب می‎کند، تابعی از استراتژی جدید آمریکاست. ریشه‎این طرح، به سال‎های ۱۹۷۰م. برمی‎گردد که ائتلاف میان جناح‎های افراطی دیگر که در رأس حکومت بودند، به طور مشخص شکل گرفت. برنامه سیاسی آنان، عبارت بود از متحد ساختن جامعه آمریکا، از راه جنگ و بسیج مداوم و تضمین برتری استراتژیک همه جانبه آمریکا. خطوط‎این طرح، در سال‎های ۱۹۸۰م. و سپس در آغاز دهه ۱۹۹۰م. رفته رفته، مشخص تر شد و سرانجام در حدود شش هفت ماه قبل از واقعه یازده سپتامبر، به عنوان استراتژی ملی، در آمریکا به تصویب رسید و مبنای حرکت آمریکا، در قرن ۲۱ شناخته شد. محورهای اصلی‎این برنامه، عبارتند از:

    1. یک جانبه گرایی،‎ایجاد سلطه و تثبیت رهبری آمریکا بر جهان، جهانی سازی اقتصاد و‎ایجاد همگرایی در اقتصاد جهانی، تحت حاکمیت نظام سرمایه داری حاکم بر آمریکا.
    1. ممانعت از شکل گیری هرگونه ائتلاف علیه آمریکا یا ممانعت از‎ایجاد رقیب برای آمریکا در عرصه سیاسی و اقتصادی.

تحقق استراتژی جدید و روند جنگ طلبی و نظامی‎گری آمریکا، بدون حوادث ۱۱ سپتامبر، امکان پذیر نبود؛ زیرا‎این حوادث، در داخل آمریکا، باعث بر هم زدن توازن نهادهای‎این کشور به نفع «راست نو» می‎گردید و بهانه‎های لازم را در سطح جهان، مهیا می‎ساخت. سرانجام به دنبال پیروزی انتخاباتی مورد مناقشه جرج بوش در سال ۲۰۰۰م. و نیز اجرای دقیق نقشه ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱م. شرایط و زمینه‎های مناسب، برای تحقق‎این استراتژی تهاجمی‎و توسعه طلبانه، توسط بوش و راست گرایان افراطی، فراهم شد.
بر‎این اساس، اشغال نظامی‎عراق توسط دولت بوش، در چارچوب مرحله‎ای از استراتژی کلان آمریکا در زمینه بین المللی بود؛ چنان که آناتول لیون از واشنگتن دی سی چنین بیان می‎کند: «برنامه دولت بوش که از زمان فروپاشی اتحاد شوروی در آغاز دهه ۱۹۹۰م. به تدریج توسط گروهی از متفکران نزدیک به دیک چنی و ریچارد پرل، تکوین یافته است، سلطه یک جانبه بر جهان، از طریق تفوق نظامی‎مطلق را هدف گرفته است» (ذاکریان، ۱۳۸۲، ص۱۲۱).

۴-۵-۶- دست یابی و کنترل نفت عراق

کشورعراق پس ازعربستان، با ذخایر ۱۱۲ میلیارد بشکه‎ای خود، دومین کشور دارنده منابع و ذخایر غنی نفتی است و هزینه‎های تولید نیز در این کشور، درمقایسه با سایر کشورها، بسیار پایین است (هاشمی، ۱۳۸۸، ص۱۷۵).
باتوجه به چنین ویژگی ممتازی، بسیاری از کارشناسان سیاسی معتقدند که جنگ عراق، بیان‎گر یک واقعیت است و آن هم «عطش روزافزون آمریکا برای نفت» و تلاش برای چپاول منابع نفتی است. به گفته پیرترزیان، مدیر مسئول نشریه پترواستراتژیک فرانسه، «نیروهای ارتش آمریکا و بریتانیا، تمام تلاش خود را جهت حفاظت از وزارت نفت به کار بسته اند؛‎این در حالی است که هیچ گونه اقدامی‎برای حفظ و نگهداری از سایر ادارات دولتی – مثل وزارت بهداشت – صورت نگرفته است. از‎اینرو، اولویت‎ها به خوبی مشخص می‎شوند. پاسکال لورت نیز معتقد است که «برای تمام شرکت‎های خارجی، عراق، زرستانی از نفت است که به سختی می‎توان در برابرش بی تفاوت ماند». (نصری، ۱۳۸۸، ص۱۷۷).
نوام چامسکی، محقق و نویسنده مشهور آمریکایی نیز می‎گوید: «برنامه ریزان آگاه، به خوبی از‎این امر اطلاع دارند که اشغال عراق، چه مزایایی در پی خواهد داشت». لوزنسی، مشاور امنیت ملی رئیس جمهور اسبق‎ایالات متحده نیز چنین گفته است: «پیروزی ما در جنگ عراق و کنترل‎این کشور، می‎تواند حاکمیت اقتصادی‎ایالات متحده را در دو قاره آسیا و اروپا به ارمغان آورد». (چامسکی، ۱۳۸۹، ص۹۱)

۴-۵-۷- مقابله با جهان اسلام

فشارهای لابی صهیونیستی و القائات دو سیاست گذار مهم سیاست خارجی آمریکا، یعنی «فرانسیس فوکویاما» و «ساموئل‎هانتینگتون» در معرفی اسلام به عنوان دشمن جدی تمدن غرب و لزوم برخورد نظامی‎با جهان اسلام، از سوی غرب، جهت استیلای خویش و غلبه‎ایدئولوژی لیبرال – سرمایه داری، نقش بسیار مهمی‎در طرح و شکل گیری سیاست خارجی جدید آمریکا داشت. (عباسی، ۱۳۸۲، )
از‎این رو، بعد از سناریوی ۱۱ سپتامبر، بی درنگ، «جنگ صلیبی» از سوی رئیس جمهورآمریکا مطرح شد و وی، نیات شوم قلبی خویش را ظاهر ساخت. او تلاش کرد تا خاطرات تاریخی جهان مسیحیت (جنگ‎های صلیبی) را دوباره تجدید کند و با بهره گیری از آموزه‎های مسیحیت، خود را منجی بشریت و مأموری الهی برای نجات تمام انسان‎ها معرفی کند (چامسکی، ۱۳۸۲، ص۹۱).
علاوه بر تهاجم نظامی‎به افغانستان، اشغال عراق به عنوان کشوری که از موقعیت مهمی‎از نظر تاریخی، مذهبی و جغرافیایی برخوردار است، می‎توانست زمینه‎های خوبی را برای تحقق اهداف شوم صهیونیسم بین الملل فراهم سازد. به گفته کارشناسان و با توجه اعترافات ضمنی دولت آمریکا، حفاظت از اسراییل و کمک به اجرای نقشه‎های توسعه طلبانه‎این کشور، (دانش، ۱۳۸۶) کنترل نفوذ گسترده و روبه افزایش‎ایران بر جهان اسلام، با حضور فیزیکی آمریکا در مرزهای جمهوری اسلامی، تجزیه جهان اسلام و جلوگیری از شکل گیری یک اتحادیه قدرتمند اسلامی، از اهداف اصلی اشغال نظامی‎عراق بوده اند. (حاجی یوسفی، ۱۳۸۳، ص۱۴).

۴-۶ -تاریخچه روابط عراق و‎ایران

سیر مناسبات دوکشور را می‎توان در سه دوره متمایز مورد بررسی قرار داد:
۱)سالهای ۱۹۲۰تا۱۹۵۸ را در بر میگیرد که می‎توان به دوره همکاری‎های نسبی و تفاهم نامید. در‎این دوره در هر دوکشور نظام‎های پادشاهی حاکم بودند. بین دوکشور تعارض وکشمکش خاصی مشاهده نمی‎شد و دولت‎های دو کشور در مورد بسیاری از مسائل دو جانبه، منطقه‎ای وحتی بین المللی با هم همکاری داشتند
۲)سالهای ۱۹۵۸تا۱۹۸۸را می‎توان دوره کشمکش وخصومت ورزی نامید. در‎این دوره پس از سرنگونی حکومت پادشاهی عراق وبه قدرت رسیدن حکومت رادیکال قاسم، به تدریج روابط دو کشور دچار تنش شد.‎این روند با پیروزی انقلاب اسلامی‎تشدید ودر نهایت به بروز جنگ بین دوکشور منجر شد. البته بین سالهای ۱۹۷۵تا۱۹۷۹ مواردی از همکاری وتفاهم بین دوکشور مشاهده شد ولی‎این همکاری‎ها عمیق و پایدار نبوده ومحرک آن عوامل خارجی بوده است.
۳)دوره بعد از ۱۹۸۸تا کنون را باید دوره ابهام نامید. با‎اینکه نیروهای عراقی از اراضی‎ایران عقب نشینی کرده وموافقت نامه الجزایر مورد پذیرش عراق قرار گرفته است، اما هنوز عهدنامه رسمی‎صلح بین دو کشور امضاء نشده است. در واقع‎این دوره دوره نه جنگ ونه صلح بوده وتعاملات دوطرف آمیزه‎ای از همکاری و خصومت بوده وهنوز فضای بی اعتمادی وسوء ظن برمناسبات دوکشور حاکم می‎باشد (میلر، ترجمه تقی زاده ۱۳۷۰، ص ۱۳۹).

۴-۷- اهمیت عراق در امنیت ملی‎ایران

چسبیدگی جغرافیایی‎ایران وعراق وتبارشناسی روابط امنیتی گذشته، تاثیر فراوان عراق بر امنیت ملی‎ایران راتعیین می‎کند. عراق تنها کشور همسایه‎ای است که در ۱۵۰سال اخیر به‎ایران حمله کرده است ؛ وگروههای معاند حکومت‎های‎ایران همواره در‎این کشور به فعالیت مشغول بوده اند. وجود عنصر کردی، ژئوپلیتیک عراق، مرزهای آبی وخاکی، جمعیت ۶۰% اهل تشییع در‎این کشور، ناامن بودن فضای داخلی‎این کشور بعد از حمله سال ۲۰۰۳، قدرت یابی نیروهای سیاسی شیعی، نیازمندی وپتانسیل‎های اقتصادی – عمرانی‎این کشور، حضور قدرت‎های بین المللی ورقابت قدرت‎های منطقه‎ای در‎این سرزمین ونمونه‎های فراوان دیگر از جمله مواردی است که اهمیت عراق را در امنیت ملی‎ایران برجسته کرده است. بنابراین ازچند بعد به‎این مهم می‎پردازیم.

۴-۷-۱-نقش ژئوپلیتیکی عراق در امنیت ملی‎ایران

توجه به واقعیت‎های ژئوپلیتیکی داخلی ومنطقه‎ای ونیز مد نظر قرار دادن معادلات سیاسی واقتصادی حاکم بر دو سطح منطقه‎ای و بین المللی موجب شده تا دولتمردان عراقی در سطح روابط با همسایگان ضمن اعلام نا خرسندی از مرزهای موجود سیاستی تهاجمی‎اتخاذ نمایند. دامن زدن به اختلافات مرزی وارضی با همسایگان و مطرح کردن ادعاهای دیرینه که منجر به دو جنگ بزرگ با‎ایران وکویت شد ونیز بحث وجدال مقامات عراقی با کشورهای همسایه بر سر عبور خط لوله نفت، دست یابی به امکان بهره گیری از مسیرهای مختلف برای دسترسی به آب آزاد و بالاخره تامین آب مصرفی‎این کشور از طریق رودخانه‎های مشترک مرزی، نمونه‎هایی از نحوه ارتباط‎این کشور با همسایگان بوده که در قالب ژئوپلتیک عراق تحلیل می‎شود (تیشه یار وظهیر نژاد ، ۱۳۸۴ص۱).
انعقاد قراداد ۱۹۷۵ با‎ایران وتقسیم اروند رود از منظر بسیاری از تحلیل گران سیاسی در‎این کشور به منزله خدشه دار شدن تمامیت ارضی کشور بوده و وقوع‎این مسئله را همچون تصرف سرزمینی عربی، مانند فلسطین در خور سرزنش می‎دانند (رابینز، ۱۳۸۱، ص۴۶ ).
عراق کشوری است که همانند سایر همسایگانش به دریای آزاد راه ندارد. تنها راه عراق به جهان خارج از طریق شط العرب وپهنای بسیار کوچکی از خلیج فارس امکان پذیر است، که آن هم تحت سیطره‎ایران قرارداشته وگلوگاه تنگه هرمز وخلیج فارس‎این واقعیت را تکمیل می‎کند. از شمال نیز با تنگنا‎های ترکیه مرتبط است. تفرقهای قومی‎عرب وعجم، شیعه وسنی نیز درطول تاریخ‎این کشور به همراه محذورات جغرافیایی آن باعث تشدید توسعه طلبی‎این کشور، بالاخص نسبت به‎ایران شده است .
قرارگیری اکثر شهرهای مهم‎این کشور، مراکز بندری، چاه های نفت وسایر شریانهای اقتصادی – استراتژیکی در قسمت شرقی عراق حاکی از ژئوپلیتیک ویژه‎این کشور دارد، که همواره خطرپذیری آن را بالا برده ولذا باعث اتخاذ سیاست‎های تهاجمی‎این کشور شده است. بنا براین هرچند ساختار سیاسی عراق تغییر کرده است واین کشور در شرایط ضعف وعدم استقرار سیاسی قرار دارد ؛ لیکن واقعیتهای ژئوپلیتیکی موجود واراده‎های معطوف به رهبری جهان عرب وتوازن سازی منطقه‎ای در برابر قدرت‎های غیر عربی همچون ‎ایران می‎تواند هم چنان چشم انداز ژئوپلیتیکی عراق‎اینده را تبیین نماید (تیشه یار وظهیر نژاد، ۱۳۸۴ص۱ ).

۴-۷-۲- تحولات داخلی عراق وامنیت ملی‎ایران

هرچند عراق جدید همانند گذشته یک تهدید نظامی‎نیست. اما همچنان زمینه‎های بالقوه هدایت تنش وناامنی به حوزه امنیت ملی‎ایران را دارا می‎باشد. مسائل امنیتی در شرایط جدید تغییر ی جدی کرده است. چالش‎های ناشی از رقابت گروه های مختلف قومی‎وسیاسی در داخل عراق وآثار زیانبار ناشی از بی ثباتی وجنگ داخلی، افراط گرایی، تفرقه‎های قومی‎ومذهبی ونهایتا احتمال تجزیه‎این کشور از جمله چالش‎های جدید می‎باشند که از زاویه داخلی عراق وارد حوزه امنیت ملی‎ایران می‎شود (برزگر، ۱۳۸۶، ص۱۳ ).
خلاء قدرت ناشی از حمله متفقین درسال ۲۰۰۳ به‎این کشور به همراه ناامنی‎های داخلی که محل رشد گروه های تروریستی، تجزیه طلب وتفرقه گرای مذهبی وقومی‎است، امنیت ملی‎ایران را از ناحیه مرزهای غربی متاثر می‎نماید.
حضور قدرت‎های منطقه‎ای وافزایش نفوذ اسرائیل درشمال عراق وتاثیر گذاری آن بر قومیت‎های موزائیکی عراق، مسائل جدیدی را در حوزه امنیتی ما درباره تحولات عراق نوین باز کرده است واین خود ناشی از خلاء قدرتی توانمند درصحنه عراق است که توان‎ایجاد ثبات وامنیت رادر فضای داخلی‎این کشور دارا نیست(برزگر، ۱۳۸۶، ص۱۳ ) .

۴-۷-۳- چالش‎های مذهبی

عراق محل حضور اقوام ومذاهب مختلف در صحنه اجتماع است. گوناگونی مذهبی علی الخصوص شیعه و سنی، بافت قدرت وتحولات اجتماعی‎این کشور را ویژه کرده است. حضور اقلیت سنی در راس هرم قدرت در تاریخ گذشته عراق، وفشار‎های شدید برشیعیان‎این کشور مهمل اختلافاتی فراوان با‎ایران بوده است. از طرفی‎ایران به عنوان تنها کشور شیعی منطقه که به لحاض قومی‎هم قرابت نژادی با سایر کشورهای خلیج فارس واعراب ندارد، به صورت قدرتی مخالف از طرف اعراب قلمداد می‎شده و‎این موضوع در گذشته باعث نضج گیری اندیشه‎های پان عربی منطقه واتحاد مذهبی اعراب سنی در قبال ‎ایران شده بود.‎این موضوع در داخل عراق هم باعث تشدید فشار بر شیعیان شده بود. عراق جدیدی هرچند با توجه به اکثریت شیعی در سیستم دموکراتیک‎این کشور دغدغه‎های مذهبی‎ایران را کاهش داده است ؛ لیکن به دلیل شکننده بودن ساختار قدرت در‎این کشور همچنان‎این اختلافات مذهبی بالاخص با تبلیغات وسیع وهابیون در صحنه اجتماعی عراق از دغدغه‎های مهم‎ایران در عراق نوین قلمداد می‎شود (برزگر، ۱۳۸۶، ص۱۳ ) .

۴-۷-۴- چالش‎های ناشی از هویت‎های قومی

مسئله ژئوپلیتیک قومی‎عراق وتاثیرات آن بر منافع و امنیت ملی‎ایران یک اصل پایدار در روابط دو کشور است. به دلیل ماهیت سه گانه هویت جمعیت عراق (شیعه، سنی وکرد) وحضور شهروندان دربخش‎های مستقل و جدا، مسئله ژئوپلیتیک عراق وچگونگی برخورد با آن، یک معضل وچالش اساسی در حوزه تفکر سیاستمداران‎ایرانی بوده وخواهد بود. در طول سالهای پس از استقلال عراق، حضور هویت‎های کاملا مستقل کرد، سنی وشیعه در مناطق شمالی، میانی وجنوبی‎این کشور وچگونگی حفظ تعادل میان آنها همواره منجر به تنش در سطح داخلی و منطقه‎ای بوده است. باتوجه به‎این ویژگی، نگرانی از تجزیه عراق به گروه های مختلف هویتی وآثار منفی آن بر امنیت ملی‎ایران، همواره محور اصلی تجزیه وتحلیل مسائل عراق در حوزه سیاست خارجی ‎ایران بوده است. (برزگر، ۱۳۸۷، ص ۶۶ ).
در چارچوب حفظ وگسترش نفوذ‎ایران جهت‎ایجاد تعادل در صحنه عراق، رژیم سابق‎ایران تمرکز خود رابرروی اقوام کرد ودر دوران جمهوری اسلامی‎تقویت نقش شیعیان در صحنه سیاسی عراق متمرکز گردید. سقوط صدام هرچند باعث به قدرت رسیدن گروه های مذکور وکاهش چالش‎های‎ایران در عرصه عراق شد، اما مسئله ژئوپلیتیک عراق وچگونگی برقراری تعادل بین هویت‎های متمایز در جهت حفظ تمامیت ارضی عراق، همچنان دل مشغولی‎ایران باقی خواهد ماند.

۴-۷-۵- تاثیرات سیاسی – استراتژیک

از لحاظ سیاسی استراتژیک عراق جدید کارکردی دوگانه را در ظرفیت‎ها وپتانسیل خوش مستقر دارد.
۱) عراق می‎تواند از حالت متعادل کننده قدرت‎ایران در منطقه خارج شود ودر طرح و استراتژی‎های سیاسی– استراتژیک در کنار‎ایران قرار بگیرد. به عبارت دیگر با خروج از تعریف سنتی توازن قوا، فرصت جدیدی برای‎ایران فراهم می‎شود تا به باز تعریف نقش منطقه‎ای خود به عنوان یک بازیگر وقدرت منطقه‎ای بپردازد.‎ این تعریف جدید نیازمند تقویت نخبگان و شخصیت‎های همگام با‎ ایران دارد (برزگر، ۱۳۸۷، ص ۸۷).
۲) عراق همواره مهمترین رقیب منطقه‎ای و استراتژیک‎ایران بوده وشرایط فعلی از سر ضعف است نه یک استراتژی دامنه دار وبلند مدت. اختلافات مرزی، موقعیت ژئوپلیتیک، رهبری جهان عرب، هویت‎های واگرایانه عجم وعرب، بنیه نظامی‎– اقتصادی و بسیاری عوامل دیگر ظرفیت‎هایی هستند که می‎تواند عراق جدید را پس از تثبیت واستقرار مجدد، دوباره به عنوان مهمترین چالش امنیت ملی‎ایران در سطح منطقه وارد معادلات سیاسی- استراتژیک نماید (برزگر، ۱۳۸۷، ص ۸۷ ).

۴-۸- راهبردهای سیاسی – امنیتی‎ایران در عراق جدید

الف) رویکرد‎ایده آلیستی وهمگرایی
این رویکرد معتقد به شرایط پیشرفت وهمگرایی بوده ومخالف‎این دیدگاه است که جنگ شرایط طبیعی سیاست جهانی است. ­علاوه بر­دولت‎ها­سازمانهای بین المللی، شرکتهای چند ملیتی، NGO‎ها، وساختار­های غیر رسمی‎نیز جزء بازیگران جهانی اند. در روابط بین دولت‎ها معتقد به همکاری بوده ومنافع ملی را با آن غلظت رئالیستی نفی می‎کنند. نظم در سیاست جهانی از موازنه قدرت به دست نمی‎آید بلکه حاصل تعاملات بین توافقات دولت‎ها، قوانین وحقوق (حقوق بین الملل ). هنجارهای مورد توافق، رژیم‎های بین المللی وقوائد سازمانی است (راه چمنی ودیگران، ۱۳۸۳ص۲۹ ).
در‎این رویکرد بیشتر بر همکاری، صلح وعدم تعارض تاکید دارد ؛ منطقه گرایی، تشکیل اتحادیه‎های همکاری بیشتر اقتصادی و نهادگرایی از جمله پیشنهادات‎این گفتمان نظری است. پوچالا همگرایی راچنین تعریف می‎کند « یک رشته فرایند‎ها که باعث‎ایجاد و تداوم یک نظام هماهنگ در سطح بین المللی می‎شود. به عبارت دیگر، نوعی نظام بین المللی که درآن بازیگران همواره خودرا برای هماهنگ ساختن منافع خود، مصالحه درباره اختلافات خویش و تحصیل عواید متقابل از طریق تعاملات آماده می‎سازد. درباره رویکردهای سیاست خارجی ‎ایران در عراق از نگاه‎این نظریه همکاریها وتعاملات منطقه‎ای وبیشتر مراودات اقتصادی مد نظر خواهد بود. قدرت گیری شیعیان و هماهنگی آنان با‎ایران، توافقات وتعاملات اقتصادی، همکاری‎های امنیتی و فنی، کارکردگرایی در همکاری‎های طرفین وغیره از جمله ابعاد پیشنهادی‎این چند ظلعی نظری است که راهبردهای سیاسی – امنیتی‎ایران را با حکام بغداد بر اساس همکاری صرف و‎ایده آلیستی تبیین می‎کند.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...