« اَلْتائبونَ العابدونَ اَلْحامِدونَ السَّاحُونَ الرَّاکِعُونَ السَّاجِدُونَ اَلْأمِرُوُنَ بالمَعْروفِ وَ النَّاهُونَ عَنِ المُنکَرِواَلْحفظونَ لِحُدودِ اللهِ و بَشِّرِالمُؤمِنینَ، آن مؤمنان، توبه کنندگان، پرسش کنندگان، ستایش کنندگان، روزه داران، رکوع کنندگان، سجده کنندگان، فرمان دهندگان به (کار) پسندیده، و منع کنندگان از کار ناپسند، پاسداران مرزهای خدایند و مؤمنان را مژده بده»(قرآن کریم، ترجمه رضایی اصفهانی، التوبه/۱۱۲)
هجویری ذیل مطالبی پیرامون شخصیت جعفربن محمد(ع) و گریز به سخنان ایشان مبنی بر این که توبه بدایت مقامات و عبودیت نهایت آن است به این آیه استناد کرده است.
خصوصیات و ویژگی‌های مسلمانان مؤمن در این آیه بیان شده است و به نظر می‌رسد خطاب به اهل بیت پیامبر و همه مسلمانانی که این صفات فضیله را دارا باشند نازل شده است.
رضایی اصفهانی در تفسیر قرآن مهر آورده است :
« در میان نه صفت که برای مؤمنان مجاهد در این آیه شمرده شده،‌عشق صفت اول به جنبه خودسازی و تربیتی افراد مربوط است، و صفت هفتم و هشتم (امر به معروف و نهی از منکر) به وظایف اجتماعی و پاک‌سازی محیط جامعه ارتباط دارد و صفت نهم (حفاظت از حدود الهی و اجرای قوانین) به مسئولیت‌های همگانی در مورد تشکیل حکومت صالح و شرکت فعال در مسائل مثبت سیاسی مربوط می‌باشد.» (رضایی اصفهانی، ۱۳۸۹: ۶۵۸)

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

نگارنده مفاهیم آیه را به شرح زیر بیان می‌کند :
۱- ویژگی‌های مسلمانان مؤمن و مجاهدان راه حق اشاره شده، آن‌هایی که با مجاهده در راه خدا عبادتهای زیاد، و متنوعی انجام می‌دهند خداوند آن‌ها را وارد بهشت کرده و به انواع فضیلتها میهمانی می‌کند. ۲- عبرتی است برای انسان که به خودسازی و تزکیه درون بپردازد حدود الهی و اجرای قوانین آن را رعایت کرده، و بدانند هدف غایی انسان بازگشت به سوی خداست و تلاش کنند برای آخرت خود در این دنیا ذخیره معنوی جمع کنند.
ابومحمد حسن بن علی (ع) : عَلَیْکُمْ بِحِفْظِ سرائرفَانَ اللهَ تعالی مُطّلعٌ علی الضَمایِرِ، و بر شما باد به حفظ اسرار که خداوند تعالی داننده ضمائر است.
هجویری با اشاره به مطالبی پیرامون شخصیت اهل بیت به سخنان آن‌ها که در قالب حدیث بیان شده اشاره کرده است.
نکات آموزنده از آیه فوق به این شرح است که :
توضیح آنکه اسرار و رازهای خودتان را حفظ کنید، و بدانید معبودی دارید، و بدون این‌که او را ببینید بر اسرار شما آگاهست، مربی و راهنمای شما خداست و یاد خدا بودن یک اصل تربیتی است، یعنی یاد ذات پاکی باشید که سرچشمه تمام خوبی‌ها و نیکی‌هاست. روح و جان خود را پاک و روشن سازید، و به قدرت بی‌کران الهی توجه کنید، بدانید انسان به هر طرف رو کند خداوند آنجاست، و تحت نظر خدا هستید پس مراقبت اعمال و رازهای درون خود باشید چرا که خداوند اعمال انسان را تحت نظر دارد و به موقع آن‌ها را محاسبه و مجازات می‌کند. لذا انسان خوب کسی است که در حفظ اسرار خود کوشا، و با تقوا بوده و آیات الهی را به خاطر بسپارد و با جدیت به آن‌ها عمل کنید.
ابوعبدالله الحسین بن علی : اَشْفَقُ اَلإخْوانَ عَلَیْکَ دینُکَ، شفیق‌ترین برادران تو دین تو است، هجویری با اشاره به این که امام حسین سخنان نیکویی در طریقت حق همراه با رموز بسیار دقیق بیان کرده به این حدیث استناد کرده است. آن‌چه که از متن حدیث مذکور قابل فهم است، توصیه به دینداری انسان بوده، زیرا همه نعمتهایی که خداوند به بشر عطا می‌کند به واسطه دینداری او بوده و دینداری سبب می‌شود انسان به حقانیت معجزات پیامبران و نعمتهای الهی، همچون کتاب‌ آسمانی، ایمان راسخ داشته، و به تبع آن عفو و بخشش و روحیه سپاسگزاری در وی تقویت شده، و سپاسگذار نعمت‌های الهی شوند و نافرمانی و ناسپاسی نکنند. نقطه مقابل دینداری بی‌دینی است سبب می‌شود انسان به تباه کردن استعدادهای کمال آفرین خویش بپردازد و آن را در جهت راه رشد و کمال خویش به کار نبرد و به کژ راهه‌های شرک گام نهد و خود را سزاوار عذاب کرده و به خود ستم کند.
۳-۸- اهل صُفه
اهل صفه گروهی از مسلمانان بودند که از مکه مهاجرت کرده، و در مدینه سکنی گزیده بودند و در آن‌جا خانه و کاشانه‌ای نداشتند و به همین دلیل در کنار سکویی جلوی مسجد پیامبر می‌خوابیدند، را خداوند هم آن‌ها را در قرآن تحسین کرده و فضایل این نیک مردان را بیان کرده است.
انصار (مسلمانان مدینه ) به مهاجرینی که برای رضای خدا هجرت کرده بودند در خانه و کاشانه خود برای آن سهم قائل شدند زیرا این مسلمانان در عین فقر و نداری خم به ابرو نمی‌آوردند.
هجویری با اشاره به این که اهل صفه از لذایذ دنیوی اعراض کرده و پیامبر آن‌ها را ستوده بود در ذکر مناقب اهل صفه به این آیه استناد کرده است.
آیاتی قرآنی مورد استناد در این بخش به شرح زیر بیان شده است که :
« وَ لَا تَطْرُدِ الّذینَ یَدْعُونَ رَبَهُمْ بالغَداوهٍ و العَشِیِ یُریدونَ وَجْهَهُ ما عَلَیْکَ مِنْ حِسَابِهِم مِنْ شیءٍ مَا مِنْ حِسابکَ عَلَیْهِم مِنْ شَیءٍ فَتَطْرُدَ هُمْ فَتَکُونَ مِنْ الظّالِمینَ. آنان را که صبح و شام خدا را می‌خوانند و مراد و مقصد ایشان فقط خداست زنهار آن‌ها را از خود مران که نه چیزی از حساب آن‌ها برتو و نه چیزی از حساب تو بر آن‌هاست پس تو اگر آن خدا پرستان را از خود برانی از ستمکاران خواهی بود.» (قرآن کریم، الانعام/۵۲)
طباطبایی در المیزان ذیل آیه آورده است که :
« مشرکان معاصر رسول خدا (ص) از آن جناب توقع داشته و پیشنهاد می‌کرده‌اند که : این یک مشت فقیر و بیچاره‌ای که دور خود جمع کرده‌ای، متفرق ساز، سایر امت‌ها هم از انبیای خود از این گونه خواهشهای بیجا داشتند، که چرا امتیازی برای اغنیاء بر فقرا قاعل نمی‌شوند، و از روی نخوت و غرور انتظار داشتند پیغمبران آن‌ها اغنیا را دور خود جمع کرده، فقرا و بینوایان را، با اینکه از صمیم دل ایمان آورده‌اند از خود دور سازند، از آن جمله از قوم نوح این نوع خواهشهای بی‌جا را حکایت می‌کند.» ( علامه طباطبایی، ۱۳۸۷: ۱۴۱)
پیام‌های این آیه این است که : در دین مقدس اسلام ثرومندان به دلیل تمکن زیاد بر فقیران هیچ‌گونه برتری نداشته و پیامبر که اسوه و الگوی مردم بود به فقرا توجه بیشتری داشته است زیرا فقرا پروردگار را فقط برای خودش می‌خواهند و عبادتشان فقط برای ذات خداست. مسلمانان فقیر مورد لطف الهی هستند و به آنان نعمت سنگینی عطا می‌کند.
« والسابقونَ اَلأولونَ مِنَّ المُهاجرینَ و الأَنصارِ وَ الَّذینَ اَتَّبَعُوهُمْ بِا احْسَانٍ رَّضِیَ اللهُ عَنْهُمْ وَ رَضُواعَنْهُ و اَعَدَلَهُمْ جَناتٍ تَجْری مِن تَحْتِهَا الانهارُ خالدینَ فیها ابداً ذالکَ اَلفَوزُ العَظیمُ. آنانکه در صدر اسلام سبقت با ایمان گرفتند از مهاجر و انصار و آنانکه به طاعت خدا پیروی کردند خدا از آن‌ها خشنود است و آن‌ها از خدا خشنودند و خدا بر آن‌ها بهشتی که از زیر درختان نهرها جاریست مهیا ساخته که در آن تا ابد متنعم باشند و این به حقیقت سعادت بزرگ است.» (قرآن کریم، التوبه/۱۰۰)
هجویری با اشاره به این که اصحاب صفه از بهترین و فاضل‌ترین مردمان بوده‌اند به این آیه استناد کرده است.
« سابقون کسانی هستند که اساس دین اسلام را استوار نموده، قبل از اینکه بنیانش استوار گردد و بیرقش به اهتزار در آید، پایه‌های آن را به پا داشتند، حال با اینکه ایمان آورده و به رسول خدا پیوسته و در فتنه‌ها و شکنجه‌ها شکیبایی نموده و از دیار و اموال خود چشم پوشیده و به مدینه هجرت کردند و یا اینکه آن حضرت را یاری نموده و او و مهاجرین با او را در شهر خود و خانه‌های خود منزل دادند و قبل از آنکه واقعه‌ای رخ دهد از دین خود دفاع کردند.» (علامه طباطبایی، ۱۳۸۷: ۵۰۵)
این آیه خطاب به مهاجران و انصار می‌باشد همان کسانی که در صدر اسلام و از بدو شروع دعوت پیامبر مسلمان شده بودند، و لفظ سابقون را که برای آن‌ها به کار برده به همین دلیل بوده که در قبول دعوت پیامبر از دیگران جلوتر بودند. اینها در واقع هرچه از خدا می‌خواستند به آن‌ها عطا می‌کرد و خدا هم از آن‌ها خشنود بوده، و پاداشهای فوق‌العاده به آنان عطا می‌کرد، در واقع مهاجران (اهل صفه) را به عنوان پیرون راستین و پیشگامان اسلام دانسته‌اند.
۳-۹- مقامات عرفانی
۳-۹-۱- رضا :
نگارنده براین عقیده است وقتی انسانی مقام رضا اختیار می‌کند در واقع اعتقاد وی براین اساس بوده که خداوند تعالی در تمامی لحظه‌ها بر اوضاع و احوالش بینا و آگاه است، و در این صورت بنده از بند سختیها رها شده و ضمیر و درون خود را از هر چه جز خداست پاک می‌گرداند، زیرا رضا سبب محو صفات بشری از انسان شده و انسان از حق تعالی راضی و در برابر هر بلا و سختی به رضای خالق خویش ایمان می‌آورد و دل از دنیا می‌کنند و با خدای خویش ارتباط برقرار می‌کند.
رضا زائیده محبت خداوند به بندگان خاص خود است و این گونه است که عاشق هر آن‌چه معشوق گوید تسلیم می‌شود، و در مقابل نیرو و قدرت پروردگار اختیاری ندارد.
رضا یکی از مقامات عرفانی در تصوّف است به هر تقدیر عرفا و صوفیه رضا را هفتمین مقام از مقامات عرفانی می‌دانند، البته این نکته را هم یادآور شوم که عده‌ای از صوفیه، رضا را از احوال می‌شمارند و عده‌ای دیگر آن را از مقامات دانسته‌اند، و آن‌هایی که رضا را از جمله مقامات می‌شمارند باورشان بر این است که : مقامات را با ویژگی‌ دوام و ثباتی که دارند در قیاس با احوال راحت‌تر می‌شمارند و رضا را نهمین مقام عرفانی شمرده‌اند.
« خلاف است میان خراسانیان و عراقیان اندر رضا، که رضا از احوالست یا از مقامات و خراسانیان گویند : رضا از جمله مقامات بود، و این نهایت توکل است و معنی این باز آن آید که بنده به کسب و حیلت بدور شد و عراقیان گویند : رضا از جمله احوال است و بنده را اندرین کسب نبود، بلکه اندر دل فرود آید چون حالتهای دیگر، و ممکن بود میان هر دو زبان جمع کردن، گویند بدایت رضا مکتسب بود بنده را آن از مقامات است و نهایت وی از جمله احوال بود و مکتسب نیست.» ( قشیری، ۱۳۶۷: ۲۹۸-۲۹۷)
وقتی انسان در مقابل مصائب زندگی دوام می‌آورد و شکوه نمی‌کند حاکی از این است، که راضی به رضای پروردگار خود بوده و هرگز نافرمانی نمی‌کند زیرا کسانی که به این مقام نائل می‌شوند هرگونه پلیدی و زشتی را کنار می‌گذارند، و در مقابل آن‌چه پروردگار به آن‌هاعطا می‌کند و یا در مقابل به آن‌ها عطا نمی‌کند در هر دو صورت راضی هستند به خوبی می‌دانند هرگاه انسان به مقام عبودیت و اتصال با خداوند نائل شود، در مرتبه والاتری از کمال قرار می‌گیرد.
اشعار زیبایی در باب رضا از سعدی بیان شده که به شرح زیر بیان می‌شود :

سعادت به بخشایش داورست
چو دولت نبخشد سپهر بلند
یا چو نتوان بر افلاک دست آختن

نه در چنگ و بازوی زور آور است
نیاید به مردانگی در کمند
ضروری است یا گردشش ساختن»
(سعدی، ۱۳۸۴: ۱۳۶)

« رضا بر دو گونه باشد : یکی رضای خداوند بر بنده و دیگری رضای بنده از خداوند، اما حقیقت رضای خداوند ارادت ثواب و نعمت و کرامت بنده باشد و حقیقت رضای بنده اقامت بر فرمآن‌های وی و گردن نهادن مر احکام وی را، پس رضای خداوند تعالی مقدم است بر رضای بنده؛ که تا توفیق وی نباشد، بنده هر حکم وی را گردن ننهد و بر مراد وی اقامت نکند؛ از آنکه رضای بنده مقرون به رضای خداوند است و قیامتش بدان است و در جمله رضای بنده استواری دل وی باشد بر دو طرف قضا.» (هجویری، ۱۳۸۷: ۲۶۹-۲۶۸)
آیات قرآنی مورد استناد هجویری حول موضوع «رضا» به شرح زیر بررسی می‌شود :
« قالَ اللهُ هَذا یَومُ یَنفَعُ الصَّادقینَ صِدْقُهُمْ لَهُمْ جَناتُ تَجْری مِنْ تَحْتِها الانهارُ خالِدینَ فیها أبَداً رَضی اللهُ عَنْهُم و رَضُواعَنْهُ ذالِکَ الْفوْزُ الْعَظیمُ، خدا فرمود این روزی است که راستگویان را راستی‌شان سود بخشد برای آنان باغ‌هایی است که از زیر درختان آن نهرها روان است، همیشه در آن جاودانند، خدا از آنان خشنود است و آنان نیز از او خشنودند این است رستگاری بزرگ» (قرآن کریم، ترجمه بحرانی، المائده/۱۱۹)
هجویری ذیل مطالبی پیرامون «رضا» و اینکه کتاب خدا و سنت پیامبر به ذکر رضا ناطق است به این آیه استناد کرده است.
« رضی اللهُ عَنْهُمْ و رَضُوعَنهُ : این مقام و مرتبه ( یعنی راضی بودن عبد از خدا و راضی بودن خدا از او ) کامل‌ترین سعادت و بالاترین کمالات است و صاحب این مقام همیشه راحت و آرام است و هیچ‌گاه تزلزل و اضطراب ندارد، زیرا در او چیزی به عنوان خواستن و نخواستن وجود ندارد و خواستن و نخواستن برای او یکی است، یعنی همواره تسلیم اراده و خواسته خداست از خودش چیزی اعمال نمی‌کند که اگر به مرادش نرسید ناراحت شود.» (شهید ثانی، ۱۳۸۰: ۳۹)
نکته بسیار زیبایی که در آیه فوق به تصویر کشیده شده این است که : رضایت و خشنودی خداوند از بندگان باعث سعادت و حرکت انسان در مسیر کمال شده و چه رستگاری بزرگتر از این که پروردگار از بنده خود راضی و بنده هم از او خشنود ‌باشد به همین دلیل در آیه فوق بزرگترین سعادت برای فرد رضایت خداوند دانسته شده و «صدق» خطاب به پیامبران و امامان راستین بوده زیرا آن بزرگواران در گفتار و کردار خود صداقت داشته‌اند و در واقع هیچ برنامه و هدفی جز راه صدق و راستی مد نظرشان نبوده است.
«لَقَدْ رَضِیَ اللهُ عَنِ المؤمنینَ إذیُبَایِعُونِکَ تَحتَ اَلشَجَرَهِ فَعَلَمَ مَافی قُلوبِهِم فَأَنزَل السَکِینهَ عَلَیْهِم و اَثابَهُمْ فَتْحاً قَرِیباً، به راستی خدا هنگامی که مؤمنان زیر آن درخت با تو بیعت می‌کردند از آنان خشنود شد و آن‌چه در دل‌هایشان بود، بازشناخت بر آنان آرامش فرو فرستاد و پیروزی نزدیکی به آن‌ها پاداش داد.» (قرآن کریم، ترجمه بحرانی، الفتح/۱۸)
هجویری با اشاره به این که کتاب خدا و سنت پیامبر بر حقیقت رضا ناطق است و امت برآن اتفاق نظر دارند به این آیه استناد کرده است.
رضایی اصفهانی در تفسیر قرآن مهر ذیل آیه آورده است که :
« پیامبر به همراه و چهار صد نفر از مسلمانان بدون تجهیزات جنگی، برای انجام مراسم عمره راهی مکه بودند و در محلی به نام حُدیبیه متوقف شدند آنگاه پیامبر نماینده‌ای به شهر مکه فرستاد که مشرکان او را موقتاً بازداشت کردند اما شایعه قتل او به گوش مسلمانان رسید و از این رو پیامبر زیر درختی از مسلمانان بیعت مجدد گرفت که برای پیکار با دشمن آماده باشند و کسی پشت به میدان جهاد نکند در تاریخ اسلام به بیعت رضوان مشهور شد.» (رضایی اصفهانی، ۱۳۸۹: ۹۲)

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...