معنی و مفهوم: تصویر آتش در آتشدان، مانند آن است که زنبور سرخ بی‌رحمی را در خانه‌ی عنکبوت انداخته باشند.
آرایه‌های ادبی: خانه‌ی مگس‌گیران استعاره از خانه‌ی عنکبوت و سرخ زنبور کافر استعاره از آتش است.
۲۱ – بـــر لــب خشــک جــام رعــنا فــش
عــاشــقان بــوسـه‌ی تـــر انــدازنــــد
واژگان: رعنا فش: زیبا و فریبنده، رعنا گون. (فرهنگ لغات)
معنی و مفهوم: عاشقان در مجلس بزم، از جام که مانند فردی مغرور و با ناز و تکبّر در بزم حضور دارد، شراب می‌نوشند، گویی با شراب نوشی خود بر لب جام بوسه می‌زنند.
آرایه‌های ادبی: لب جام اضافه‌ی استعاری از نوع تشخیص است. تر و خشک با هم تضّاد دارند. رعنا فش خواندن جام آرایه‌ی تشخیص دارد.
۲۲ – گــر چـــه میــران لشـکرنـــد همــه
جــرعــه بــر میــر لشـکر انــدازنــــد
معنی و مفهوم: عاشقان حاضر در بزم و باده نوشی اگر چه همگی امیران و فرماندهان لشکر هستند؛ امّا در این بزم، ترک جاه و مقام خود می‌کنند و آن را خوار می‌دارند.
آرایه‌های ادبی: جرعه انداختن در مصراع دوم کنایه از خوار داشتن است.
۲۳ – چـون هـمـه جـان شـوند چون می و صبـح
جــان بـــه شـــاه مظـــفر انــدازنــــد
معنی و مفهوم: وقتی که از تأثیر شراب بر عاشقان، همه‌ی وجودشان همچون می و صبحدم، لطیف شد و سراپای وجودشان به روح و جان تبدیل گردید، آن‌گاه تمام وجود خویش را نثار شاه مظفر و پیروز، مظفرالدّین اخستان می‌کنند.
آرایه‌های ادبی: مظفر در مصراع دوم ایهام دارد یکی به معنای پیروزمند و دیگری به نام شاه ممدوح، مظفرالدّین اخستان است.
۲۴ – ســر ســامــانیــان و تــاج کیــان
ملــک ابــن المــلک میــان ملـوک
واژگان: سامانیان: سلسله‌ی پادشاهان ایرانی که بعد از طاهریان در ماوراءالنهر و خراسان سلطنت داشتند. (فرهنگ لغات) کیان: دومین سلسله‌ی پادشاهی از دوره‌ی تاریخ افسانه‌ای ایران. (معین)
معنی و مفهوم: شاه اخستان، سرور سلسه‌ی سامانی و همچنین سرور و تاج پادشاهان کیانی است. در میان پادشاهان فقط اوست که پادشاه و فرزند پادشاه است و نسل در نسل ملک زاده است.
توضیحات:
سامانیان: آل سامان، سلسله‌ی پادشاهان ایرانی که بعد از طاهریان در ماوراءالنهر خراسان سلطنت داشتند و از ۲۶۱ یا ۲۷۱ تا ۳۸۹ﻫ. ق سلطنت کردند، نخستین ایشان، اسماعیل بن احمد و آخرین ایشان، نوح بن منصور بود. (فرهنگ لغات)
بند سوم:
کلمات قافیه: بر، سر، خاور و …
حروف اصلی قافیه: ر
حرف روی: ر
حروف الحاقی: ندارد
ردیف: کش
۲۵ – ســاقیــا، تــوبـــه را قــلم درکـــش
بــــر در میـــکده عـلــم بــــرکــــش
واژگان: قلم درکشیدن: محو کردن و از میان بردن چیزی را. (فرهنگ لغات) علم برکشیدن: درفش برافراشتن. (فرهنگ لغات)
معنی و مفهوم: ای ساقی، توبه‌ای که از باده خواری و ساقی‌گری نموده‌ای، بشکن و باطل کن. بیا و دوباره درفش خویش را بر در میکده برافراز و به کار ساقی‌گری بپرداز.
آرایه‌های ادبی: قلم درکشیدن کنایه از باطل و مردود دانستن و علم برکشیدن کنایه از خودنمایی و اظهار وجود کردن است. علم و قلم جناس یکسویه در آغاز دارند.
۲۶ – زهـــد را بنــــد آهنــین بـــر نــــه
عقـــل را میـــل آتـشــین در کــــــش
واژگان: میل کشیدن: کورکردن کسی با میل داغ کرده، نابینا کردن. (فرهنگ لغات)
معنی و مفهوم: در مجلس بزم و باده نوشی، زهد و پرهیزکاری را به زنجیر بکش و اسیر کن و در چشمان عقل، میل داغ آتشین بکش تا کور شود و مانع از باده خواری و عشرت تو نشود.
آرایه‌های ادبی: زهد به شخصی مانند شده که باید به زنجیر کشیده شود و عقل را نیز به شخصی مانند کرده که باید میل آتشین در چشم او کشیده شود.
۲۷ – خــانــه‌ی دل سبــیل کــن بــر مــی
رقــــم لا یُبــــاع بــــر در کــــــش
واژگان: لایباع: فروخته نمی‌شود. (فرهنگ لغات)
معنی و مفهوم: خانه‌ی دل خویش را یکسره وقف باده و باده خواری کن و بر در آن (خانه دل) بنویس، فروشی نیست (هیچ کس دیگر را در آن راه مده).
آرایه‌های ادبی: خانه دل اضافه‌ی تشبیهی است .
۲۸ – جان چـو سـگ طـوق دار مجلـس توسـت
هــم تــو داغ سگیــش بـــر ســرکـــش
واژگان: طوق: هرچه گِرد چیزی را گیرد. (منتهی الارب)
معنی و مفهوم: ای معشوق (ممدوح)، جان من همانند سگی است که بند بندگی در مجلس تو را به گردن دارد. جان مرا به عنوان سگ خویش داغ و نشان کن.
آرایه‌های ادبی: شاعر جان خویش را مانند سگی دانسته که طوق بندگی ممدوح را در گردن دارد.
۲۹ – گـر بــه دل قــانعــی، دو اسبـــه درآی
ور بــه جـان خُشـندی، خــر انـــدر کــش
واژگان: دواسبه درآمدن: با شتاب حرکت کردن. (فرهنگ لغات)
شاهد: جــــان دو اســـبه دوان پـــی دل و عمــــر
به یکــی زیـــن دوگــــانــــه مــــی نــــرســــد

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...