تا اوایل دهه ۱۹۶۰ م ‌در مورد جنبه‌های غیرکلامی ارتباطات انسانی مطالعات کمتری انجام شده بود، اما محققان پس از دهه ۱۹۶۰ متوجه شدند که برای بررسی کامل فرایندهای ارتباطی الزاماًً باید کانال‌های غیرکلامی را نیز در نظر گرفت. بردویسل (Birduhistell، ۱۹۷۰) که از چهره های برجسته حوزه ارتباط غیرکلامی است، در تصدیق نقش حساس فرایندهای غیرکلامی می‌گوید: «هر شخص عادی عملا روزانه ۱۰ تا ۱۱ دقیقه صحبت می‌کند و هر جمله او به طور متوسط ۵/۲ ثانیه طول می کشد.»

او همچنین تخمین می زند که در یک برخورد دو نفره معمولی یک سوم معانی اجتماعی از طریق مؤلفه های کلامی و دو سوم مابقی از طریق کانال غیرکلامی منتقل می شود. پس بخش اعظمی از اطلاعات از طریق کانال غیرکلامی رد و بدل می شود و ویژگی های زیر را برای آن می توان بیان کرد:

۱٫ رفتارهای غیرکلامی مکمل گفتار هستند.

۲٫ رفتارهای غیرکلامی حالات عاطفی را می رسانند و بر غنای کلماتی که نشانگر حالات هیجانی هستند می افزایند.

۳٫ رفتارهای غیرکلامی به ترسیم و توصیف محتوای پیام ها کمک می‌کنند.

۴٫ رفتارهای غیرکلامی به عنوان یکی از اجزای جدا نشدنی فرایند ارتباط، تأکید فرد را بر بخش های کلامی می افزایند.

۵٫ رفتارهای غیرکلامی به تنظیم جریان ارتباط سخنگو و شنونده کمک می‌کند.

۶٫ رفتارهای غیرکلامی با فراهم کردن فیدبک (= بازخورد) برای تعامل کنندگان به شروع و حفظ ارتباط کمک می‌کنند.

۷٫ رفتارهای غیرکلامی از طریق تعریف ضمنی روابط، تأثیر قابل توجهی بر دیگران می نهند; مثلا، کسی که می‌خواهد بر دیگری تسلط پیدا کند می‌تواند برای رسیدن به هدف خود به رفتار غیرکلامی متوسل شود.

ارتباط والدین و فرزندان از جمله ارتباطات انسانی است که بخش اعظم این ارتباط را، ارتباط غیرکلامی تشکیل می‌دهد. بدون شک، برای ایجاد و رشد ارتباط مؤثر و مطلوب والدین با فرزندان باید از ارتباطات غیرکلامی (که بنابر تحقیق فوق ۳۲ ارتباطات انسانی را تشکیل می‌دهد و چه بسا در خصوص ارتباط والدین با فرزندان بیش از این مقدار باشد) و ویژگی های آن بهره جست و به عبارت دیگر، می توان گفت: ارتباط مؤثر بیش از آنکه تحت تأثیر ارتباط کلامی باشد ناشی از ارتباط غیرکلامی است.

پذیرش غیرمشروط

یکی دیگر از مهم ترین مبانی روان شناختی ارتباط مؤثر با فرزندان پذیرش غیرمشروط نسبت به فرزندان است; بدین معنا که والدین، کودک و نوجوان را آن گونه که هست بپذیرند، هر چند ممکن است رفتار او مورد پذیرش آنان نباشد. باید به فرزند به عنوان یک شخص مستقل احترام گذاشت و برای او به عنوان یک انسان با توانایی ها و رغبت های خاص خود، ارج و ارزش قایل شد. نباید کوشش خود را صرفاً ‌به این خاطر که فرزند، انسانی کوچک تر، ناآگاه تر و نارسیده تر است پی ریزی نمود و بر حاکمیت و تسلط بر او به کار گرفت، بلکه باید حق مسلم او را برای «فرزند بودن» شناخت و انرژی خویش را متوجه جهت دادن به اعمال و رفتار او در مسیر سازگاری مطلوب و پیشرفت و موفقیت نمود. والدین باید درک کنند که رفتار برای فرد صاحب رفتار، اعم از کودک یا نوجوان، چه معنا و مفهومی دارد.

در گسترش روابط مطلوب، باید به کودک اجازه داد تا نظرات و تصمیمات خویش را هر گاه و در هر زمانی که ممکن باشد ابراز کند. اجرای این امر مستلزم آن است که برای کودک حق اشتباه کردن نیز قایل شد و جز در مواردی که این اشتباه برای خود او یا دیگران خطرناک است به او اجازه داد تا نتایج حاصل از اعمال خویش را تحمل و تجربه کند.

والدین مؤثر باید نخست یک شنونده خوب باشند تا بتوانند در زمینه تعبیر و تفسیر اطلاعات و ارائه کمک و راهنمایی و تأثیرگذاری مطلوب اقدام ورزند. فرزندان نیاز دارند که با تمام وجود احساس کنند مورد عشق و علاقه والدین و پذیرش غیرمشروط والدین هستند، هر چند که اعمال و رفتارشان احتمالا مورد تأیید آنان نخواهد بود. به بیان دیگر، باید مفهوم «من را دوست دارند اما از کارم خوششان نمی آید» را با تفکیک معنی ‌در مورد والدین احساس کنند.

پذیرش غیرمشروط موجب می شود تا رابطه انسانی غنی تر و مؤثرتر به وجود آید. پذیرش غیر مشروط یا توجه بدون قید و شرط بدین معنا است که والدین ارج و حرمتی به طور مطلق و کلی برای فرزند قایل باشد نه آنکه مشروط; یعنی کودک را آن گونه که هست بپذیریم، نه آن گونه که والدین می خواهند. تحقیقات نشان می‌دهد که توجه بدون قید و شرط تغییرات سازنده و رشد و تکامل را در کودک و نوجوان تسهیل می‌کند. (شکوه نوابى نژاد، سه گفتار درباره راهنمایى تربیت فرزندان، ۱۳۷۵، ص ۲۳٫)

فهرست منابع

۱- ابومحمد الحسن بن شعبه حرانى، تحف العقول عن آل الرسول، بیروت، اعلمى للمطبوعات، ۱۹۷۴م، ح ۲۳، ص ۱۸۹٫

۲- احدی، حسن ، (۱۳۸۸)، بایست های تربیت.

۳- استن هاوس، گلن، (۱۳۸۰)، کلیدهای تربیت کودکان، مترجم: ناهید آزادمنش، چاپ سوم- تهران انتشارات صابرین .

۴- اسحاقی، سیدحسین، (۱۳۸۷)، سلوک علوی (راهبردها و پیشنهادات امام علی(ع)) در تربیت فرزندان.

۵- اسماعیل بیابانگرد، روان شناسى نوجوان، چ سوم، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، ۱۳۷۸، ص ۶۸٫

۶- اسماعیل بیابانگرد، روان شناسى نوجوان، چ سوم، تهران، دفتر نشر و فرهنگ اسلامى، ۱۳۷۸، ص ۹۷٫

۷- اصغری پور، حمید، (۱۳۸۷)، کلیات راهنمایی و مشاوره، چاپ هشتم- مشهد، انتشارات تمرین.

۸- اون هارجى و دیگران، مهارت هاى اجتماعى در ارتباط میان فردى، ترجمه خشایار بیگى و مهرداد فیروزبخت، تهران، رشد، ۱۳۸۴، ص ۲۷۴٫

۹- بی نا ، (۱۳۸۸)، آثار سوء تنبیه کردن،

۱۰- بیابان‌گرد، اسماعیل، راهنمای والدین و معلمان در تربیت و آموزش کودکان ، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی ، ۱۳۷۷، ص۱۳۸٫

۱۱- بیابان‌گرد، اسماعیل، روش‌های افزایش عزت‌نفس در کودکان و نوجوانان، تهران، انتشارات انجمن اولیاء و مربیان کشور، ۱۳۷۳٫

۱۲- پاول هنرى ماسن و همکاران، رشد و شخصیت کودک، ترجمه مهشید یاسایى، تهران، نشر مرکز، ۱۳۸۰، ص ۱۷۶٫

۱۳- پرینگل، میاکلمر، نیازهای کودکان ، چاپ اول- مترجم: جواد شافعی مقدم، (۱۳۸۰)، تهران، انتشارات رشد.

۱۴- جمعى از مؤلفان، روان شناسى اجتماعى با نگرش به منابع اسلامى، تهران، پژوهشکده حوزه و دانشگاه، ۱۳۸۲، ص ۱۳۷٫

۱۵- حسین بستان، اسلام و جامعه شناسى خانواده، قم، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، ۱۳۸۳، ص ۱۰۰٫

۱۶- حسین شکرشکن و همکاران، مکتب هاى روان شناسى و نقد آن، چ دوم، تهران، سمت، ۱۳۷۷، ج ۲، ص ۴۴۳٫

۱۷- حسین نورى طبرسى، مستدرک الوسایل، بیروت، مؤسسه آل البیت لاحیاء التراث، ۱۹۸۸م، باب ۲۴ و ۳۸۹٫

۱۸- خنیفر، حسین- پورحسینی مژده، مهارت‌های زندگی، قم مرکز مدیریت حوزه های علمیه خواهران، مرکز نشر هاجر، ۱۳۸۵ ص ۵۲۸٫

۱۹- دیماتئو، ام. رابین، روان شناسى سلامت، ترجمه سیدمهدى موسوى اصل و همکاران، تهران، سمت، ۱۳۷۸، ج ۲، ص ۴۳۹٫

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...