«یَا حَارِثُ إِنَّکَ نَظَرْتَ تَحْتَکَ وَ لَمْ تَنْظُرْ فَوْقَکَ فَحِرْتَ إِنَّکَ لَمْ تَعْرِفِ الْحَقَّ فَتَعْرِفَ أَهْلَهُ وَ لَمْ تَعْرِفِ الْبَاطِلَ فَتَعْرِفَ مَنْ أَتَاهُ»[۲۶۸]
ای حارث، تو به زیر پای خود نگریسته ای نه به بالای سر،از این رو حیران وسر گردان مانده ای! تو حق را نشناخته ای تا حق گرایان را بشناسی، و باطل رانشناخته ای تا باطل گرایان را بشناسی.
در جریان جنگ جمل، حارث گفت: «من با سعد بن مالک و عبد اللّه عمر، گوشه‏اى را اختیار مى‏کنم.» امام علی× در جواب فرمود: «سعد و عبد اللّه نه حقّ را یارى کردند و نه باطل را فرو گذاشتند.»
بعضى دربارۀ عبارت «انک نظرت تحتک و لم تنظر فوقک» گفته‏اند یعنى تو تنها به اعمال بیعت­شکنان ـ ناکثین ـ از اصحاب جمل که فقط به ظاهر اسلام عمل مى‏کردند و از نظر اعتقادى از تو پایین‏تر بودند، به دلیل این که آنان بر امام حق شوریدند. نگریستى، در نتیجه، فریب شبهۀ آنان را خوردى و از آنان پیروى کردى و به
بالاتر از خودت، یعنى امامت که اطاعتش واجب بود و مهاجرین و انصار که همراه او بودند نگاه نکردى و به نظر آن­ها گوش، ندادى. به دلیل این­که روى باطل با آن­ها دشمن بودى و این باعث سرگردانى و حیرت تو شد.[۲۶۹]
یک­جانبه­گری، یکی دیگر از موانع آرمان­گرایی به شمار می­رود؛ به این معنا که در نظرگیری پیوستۀ آرمان مستلزم اشراف و احاطۀ کامل و همه­جانبه است. لذا یک­جانبه­نگری باعث سوگیری ذهنیت انسان نسبت به آرمانش شده و انحراف از آرمان اصلی را درپی دارد. به عبارتی وقتی مصادیق جای معیارها را بگیرند، معیار اصلی که همان امامت ـ ملاک شناخت حق و باطل ـ است، مغفول می­ماند.

خود محوری
یکی دیگر از موانع آرمان­گرایی خودمحوری است. این افراد خودرأی در امور مهم، اهل مشورت نیستند به همین دلیل منزوی بوده و اتحاد جامعۀ مسلمانان را به هم می­زنند. از این جهت مانع رسیدن به اهداف آرمانی در جامعه می­شوند. امام علی × در­بارۀ این اشخاص چنین می­فرمایند:
«… مَفْزَعُهُمْ فِی الْمُعْضِلَاتِ إِلَى أَنْفُسِهِمْ وَ تَعْوِیلُهُمْ فِی الْمُهِمَّاتِ عَلَى آرَائِهِمْ کَأَنَّ کُلَّ امْرِئٍ مِنْهُمْ إِمَامُ نَفْسِهِ قَدْ أَخَذَ مِنْهَا فِیمَا یَرَى بِعُرًى ثِقَاتٍ وَ أَسْبَابٍ مُحْکَمَاتٍ»[۲۷۰]
… در مشکلات به خود پناه می­آورند و در مهمات بر رأی و نظر خویش تکیه می­ کنند؛ گویی هر کدامشان پیشوای خویش است در آن­چه درست بیند از سوی خود دستاویزهای محکم و اسباب استوار می­تراشد و به آن­ها می ­آید.
امام علی × در توصیف افراد خودمحور این­گونه می­فرمایند در گرفتاری­ها و مشکلات به خودشان پناه مى‏برند و در مسائل مبهم و غیرمعلوم به رأى خود تکیه مى‏کنند. این بیان حضرت کنایه از این است که در تمام امور دشوار و دستورات و احکام شرعى، پیرو هواى نفس هستند و به قوانین شرعى اعتنایى ندارند و در نتیجه به خواسته‏هاى نفس امّاره که جز به بدى‏ حکم نمى‏کند، عمل مى‏کنند با وجودى که هواى نفس سرچشمۀ مخالفت با شریعت و پیشوایان بر حقى است که در فراگرفتن احکام و دستورات دین باید به آن­ها مراجعه کرد. ولى بر خلاف حقیقت هر کسى خود را پیشوا مى‏داند و درک خود را، ملاک حق قرار مى‏دهد، هر چیزى را که هواى نفسش صلاح بداند به کار مى‏بندد و به رأى خود عمل مى‏کند. گویا اندیشه‏اش، محکم‏ترین وسیله‏اى است که هر کس بدان چنگ زند، هرگز گمراه نمى‏شود و دربردارندۀ اسباب استوارى است که انسان را از خطا باز مى‏دارد بدین معنى که دستورات عقل فرامین آشکار و ادلّه‏اى واضح‏اند که اشتباهى در آن­ها نیست.[۲۷۱]
درنتیجه، این افراد عقید­ۀ خود را به واسطۀ کوته­نگری که دارند، امری قاطع و صحیح می­پندارند و این امر خود موجب انحراف آن­ها از مسیر نیل به آرمان­های مطلوب می­گردد.

تفرقه
تفرقه در امور نیز یکی از موانع آرمان­گرایی است؛ زیرا سبب بی ­اعتمادی و سستی در اجرای اوامر الهی می­ شود. امام علی × زمانی که مردم را برای لشکرکشی به شام فرا می­خوانند و آنان سرباز می­زدند، خطاب به مردم کوفه می­فرمایند:
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

«ایُهَا النَّاسُ الْمُجْتَمِعَهُ أَبْدَانُهُمْ الْمُخْتَلِفَهُ أَهْوَاؤُهُمْ کَلَامُکُمْ یُوهِی الصُّمَّ الصِّلَابَ وَ فِعْلُکُمْ یُطْمِعُ فِیکُمُ الْأَعْدَاءَ تَقُولُونَ فِی الْمَجَالِسِ کَیْتَ وَ کَیْتَ فَإِذَا جَاءَ الْقِتَالُ قُلْتُمْ حِیدِی حَیَادِ مَا عَزَّتْ دَعْوَهُ مَنْ دَعَاکُمْ[۲۷۲]
ای مردمی که بدن ها تان در کنار هم است و خواسته هاتان از هم دور! سخنانتان سنگ سخت را خرد می­ کند و کردارتان دشمن را در شما به طمع می­افکند. در انجمن­ها لاف و گزاف می­زنید و چون جنگ فرا می­رسد فریاد دور باش دور باش سر می­دهید! دعوت کسی که شما را بخواند به نتیجه نرسد.
مقصود حضرت از بیان این خطبه آن بود که کوفیان را به امورى که در دیانت زشت و نابه­جا است، آگاه نماید و به آن­ها رعایت نیک سیرتى را در احوال و گفتار و رفتارشان بیاموزد.
امّا در این که چگونه آن­ها در احوالشان رعایت جنبه‏هاى دیانت را نمى‏کردند؛ بدین­سان که در گردهمایى جسمانى اجتماعشان شایان توجه، امّا رأى و اندیشه‏هایشان پراکنده بود و همین پراکندگى اندیشه موجب خوارى و ذلت آن­ها مى‏گردید. آن­ها را از دفاع از دین بازمى‏داشت و این امر مصالح اجتماعى آن­ها را بر هم مى‏زد.
امّا به لحاظ گفتار سخنان اغراق‏آمیز و گزاف آن­ها چنان بود که شنیدن آن­ها دل­هایى را که در سختى و نیرومندى هم­چون سنگ­هاى محکم و بى‏نفوذ و غیر قابل تأثیر بود از هم مى‏شکافت و کسى که این سخنان را از آنان مى‏شنید، مى‏پنداشت که تنها حرف نیست؛ بلکه از پشتوانه قوى، ثبات و مقاومت نیز برخوردار است؛ زیرا در اجتماعات که با هم مى‏نشستند، مى‏گفتند: «دشمنان ما، توان دستیابى بر ما را ندارند، نسبت به آن­ها چنین و چنان خواهیم­کرد. و جز این­ها.» حضرت دو لفظ “صمّ” و “الصلّاب” را که از اوصاف سنگ­هاى سخت است، براى دل­هایى که از شنیدن سخنان آن­ها ضعیف مى‏شد، استعاره آورده­است. یعنى دل­هایى که همانند سنگ خاراست از گفتار غلوآمیز شما مردم کوفه سست و کم ­توان مى‏شود، امّا در عمل هیچ اثرى دیده­نمى‏شود.
نتیجه این کلام این است که دعوت کننده شما به جنگ، به دلیل سستى و سهل‏انگارى شما خوار و ذلیل مى‏شود.[۲۷۳]
۴.۶.۵. سستی وتنبلی
یکی از موانع مهم که ما را از دستیابی به اهداف الهی باز می­دارد، تنبلی است؛ زیرا این­گونه افراد به هیچ وجه حتی برای آسایش خودشان حاضر نیستند خود را به زحمت بیاندازند. چون اهالی بصره دارای این اوصاف بوده ­اند، امام در مذمت آنان می­فرمایند:
«أرْضُکُمْ قَرِیبَهٌ مِنَ الْمَاءِ بَعِیدَهٌ مِنَ السَّمَاءِخَفَّتْ عُقُولُکُمْ وَ سَفِهَتْ حُلُومُکُمْ فَأَنْتُمْ غَرَضٌ لِنَابِلٍ وَ أُکْلَهٌ لِآکِلٍ وَ فَرِیسَهٌ لِصَائِلٍ»[۲۷۴]
زمین شما به آب دریا نزدیک واز آب باران آسمان دور است.سبک مغزید و نادان خرد. از این رو آماج تیر انداز،لقمه هر خورنده وشکار هر دام گسترید.
بعضى از علما گفته‏اند کلام امام علی × در این­جا براى نکوهش است و نظر به معناى ظاهر ندارد. چون اهل بصره داراى اوصاف نکوهیده‏اى بوده‏اند که امام علی × دربارۀ آن­ها برشمرد، از نزول رحمت آسمان وجود الهى به دورند و مستحقّ نزول عذاب الهى‏اند. در عرف نیز صحیح است به کسى که داراى اوصاف پست باشد گفته­شود که از آسمان به دور است.
فرموده­است: «خَفَّتْ عُقُولُکُمْ»
اشاره به این است که استعداد مردم بصره براى درک انواع مصالح خود اندک و عقلشان در نظم امور ضعیف است. غفلتشان از کارهاى لازم، موجب مى‏شود که در کارهاى غیر لازم عجله کنند و این باعث وصف آن­ها به کند فهمى شده­است.
فرموده است: «سَفِهَتْ حُلُومُکُمْ» بیان­گر توصیف مردم بصره به کم­خردى، سبکى و کم­صبرى است.
فرموده است: «فَأَنْتُمْ غَرَضٌ لِنَابِلٍ وَ أُکْلَهٌ لِآکِلٍ وَ فَرِیسَهٌ لِصَائِلٍ»
صفات سه­گانۀ فوق نتیجه سبک­مغزى و کم­ثباتى آنان است و به همین دلیل به دنبال دو جملۀ قبل آورده­است؛ زیرا هرکس قصد اذیّت آن­ها را داشته­باشد، با آگاهى به کم­خردى آن­ها در فهم مصالحشان، با نقشۀ صحیح بدان کار دست مى‏زند.
این که امام فرمود: «شما هدف هر تیرى هستید»، کنایه از این است که هدف هر کسى که بخواهد آن­ها را اذیّت کند واقع مى‏شوند.[۲۷۵]
به واسطۀ تنبلی و سستی­، تحمل مشکلات و سختی­ها را برای رسیدن به آرمان­های الهی ندارند و در صورت حملۀ دشمن توان رویارویی با او را نداشته و به­راحتی اموال و دارایی­هایشان به غارت دشمن می­رود.
۴.۶.۶. پیروی ازهواهای نفسانی
پیروی از هو­ای نفسانی یکی از ­مهم­ترین موانع دستیابی به آرمان­هاست؛ زیرا خواهش­های نفسانی دشمن درونی انسان است و باعث زایل­شدن عقل که نیروی هدایت به سوی کمال در وجود اوست، می­ شود. در نتیجه، از مسیر رشد و تعالی منحرف شده، در ضلالت و گمراهی می­افتد. از این رو، امام علی × در ماجرای خانۀ شریح قاضی می­فرمایند:
«شَهِدَ عَلَى ذَلِکَ الْعَقْلُ إِذَا خَرَجَ مِنْ أَسْرِ الْهَوَى وَ سَلِمَ مِنْ عَلَائِقِ الدُّنْیَا »[۲۷۶]
شاهد این داد وستد خردی است که از بند هوی وهوس برهد واز وابستگی های دنیا سالم بماند.
آخرین نکته‏اى که در نسخۀ امام راجع به قبالۀ خانل شریح قاضى وجود دارد آن است که عقل هرگاه از بند هوا و هوس رها شود و از وابستگی­هاى دنیا دور باشد، به آن­چه در این نسخه از معایب این معاملۀ ذکرشده گواهى مى‏دهد؛ چراکه عقل هنگام خالى بودنش از این وابستگی­ها، از کدورت باطل پاک است و حق را چنان که شایسته است، مى‏بیند و بر طبق آن حکم مى‏کند. اما اگر اسیر دست هوس­ها و مقهور سلطۀ نفس اماره باشد، با دیدۀ سالم به حق نمى‏نگرد؛ بلکه با چشمى بر آن نگاه مى‏کند که پردۀ تاریکی­هاى باطل روشناییش را از بین برده­است. پس به دلیل آن­که حقیقت را به­ طور خالص نمى‏بیند گواهى خالصانه هم بر آن نمى‏دهد؛ بلکه شهادت
به حقانیت امرى مى‏دهد که در ظاهر حق است اگر چه در باطن امر، باطل مى‏باشد؛ مثل گواهى دادن به این که در طلب مال و منال دنیا مصلحت­هایى وجود دارد که از جمله، پرهیز از تنگ­دستى آیندۀ خود و باقى گذاشتن براى فرزندانش و جز این­ها از امورى که در ظاهر شرع، دلیل بر جواز به­دست­آوردن دنیا و تعلقات آن مى‏باشد و اگر با دیدۀ حق­بین بنگرد، مى‏داند که جمع­آورى ثروت براى اولاد وظیفۀ او نیست؛ زیرا روزى­دهندۀ فرزند، خداى آفرینندۀ او مى‏باشد و به­دست آوردن مال و منال به دلیل ترس از تنگ­دستى، خود تعجیل در فقر و موجب انصراف از امر واجب و توجه به غیر آن مى‏باشد. توفیق از خداست.[۲۷۷]
پیروی از هواهای نفسانی، عقل انسان را به بند کشیده، آدمی دیدۀ حق­بین خود را از دست می­دهد و موجب وابستگی او به مادیات می­گردد و در نهایت از مسیر حرکت به سوی دستیابی به آرمان­ الهی باز می­ماند.
۴.۶.۷.عصبیّت:
یکی دیگر از موانع آرمان­گرایی تعصب خشک و بی­جا است که سبب تکبر و فخرفروشی می­ شود. تعصب­های خشک جاهلی سبب به­وجودآمدن تفرقه و دشمنی می­ شود که انسان را از رسیدن به آرمان­های الهی باز می­دارد. امام علی × در این مورد می­فرمایند:
«فَاللَّهَ اللَّهَ فِی کِبْرِ الْحَمِیَّهِ وَ فَخْرِ الْجَاهِلِیَّهِ فَإِنَّهُ مَلَاقِحُ الشَّنَئَانِ وَ مَنَافِخُ الشَّیْطَانِ… »[۲۷۸]
خدارا ! خدارا ! که از تکبرهای غرورانگیز و افتخارهای جاهلی دست بردارید! که آن تولیدکنندۀ بغض و دشمنی و کورۀ وسوسه­های شیطانی است …
از ظاهر عبارت برمى‏آید روى سخن حضرت با پیروان معاویه است که به جنگ با آن حضرت و یاران او و خدا و تمام اولیایش برخاسته­بودند و به­ طور مکرر جامعه را در مورد صفت ناپسند خودپسندى و برخود بالیدن از خداوند و عقوبت او برحذر داشته­است و این­که در فرمایش خود دو صفت، «کِبْرِ الْحَمِیَّهِ» و «فَخْرِ الْجَاهِلِیَّهِ» را به طریق اضافه ذکر فرموده و اشاره به کبر و فخر ناپسند کرده؛ زیرا گاهى این دو صفت ممدوح و پسندیده‏اند مثل تکبر فقرا و بینوایان در برابر اغنیا و ثروتمندان و به منظور ایجاد نفرت بیشتر از این خصلت ناپسند آن را تولیدکنندۀ دشمنی­ها نامیده­است.
واژه “مَلَاقِحُ” که به معناى حیوان‏هاى نر آبستن­کننده است؛ استعاره از کبر و نخوت­هاى برجسته‏اى است که آدمى را به شدت دچار خودبزرگ­بینى مى‏سازد و بدیهى است که این ویژگی­ها، همه را به او بدبین مى‏کند و باعث ایجاد دشمنى و کینه مى‏شود. جمع آوردن “مَلَاقِحُ” به دلیل کثرت معناى کبر در اذهان متکبّران است.
“مَنَافِخُ الشَّیْطَانِ”، “مَنَافِخُ” جمع “منفخ” مصدر میمى و به معناى دمیدن مى‏باشد. انواع کبر و خودپسندى که در روحیۀ انسان به ­وجود مى‏آید، از وساوس و دمیدن­هاى ابلیس است و در عرف متداول به کسى که خود را از دیگران بلندمقام‏تر مى‏داند، مى‏گویند شیطان باد به دماغ وى انداخته است. سپس مى‏فرماید که این نفخه‏هاى شیطانى ملت­هاى گذشته را فریب داد به این دلیل که امور باطل را در نظر آنان حق نمایش داد از باب مثال خوى ناپسند تکبر و آن­چه را که لازمۀ آن است براى آنان خوب جلوه داده و چنان وانمود مى‏کرد که از صفات نیکوتر و سودمندتر مى‏باشد. بالاخره این ظاهرفریبی­ها چه بسا که سبب افتادن آن­ها در تاریکی­هاى نادانى و چاه­هاى هولناک گمراهى بوده ­است.[۲۷۹]
عصبیت از جهل انسان ناشی می­ شود و سبب می­گردد که دیده ی دل حق­بین انسان، کور شده و او را از راه حق و رسیدن به قلۀ کمال و سعادت منحرف می­سازد. از این جهت ضروری برای دستیابی به آرمان­ها انسان این صفت را از وجود او دورنماید.
۴.۶.۸. تقلید کورکورانه از نیاکان
پیروی کورکورانه از نیاکان یکی از اساسی­ترین موانع آرمان­گرایی در طول تاریخ بوده ­است. امام علی × خطاب به معاویه، بزرگ­ترین رهبر اهل باطل زمان خود، در نامه­ای می­فرمایند:
«أَمَّا بَعْدُ فَقَدْ آنَ لَکَ أَنْ تَنْتَفِعَ بِاللَّمْحِ الْبَاصِرِ مِنْ عِیَانِ الْأُمُورِ فَقَدْ سَلَکْتَ مَدَارِجَ أَسْلَافِکَ بِادِّعَائِکَ الْأَبَاطِیلَ وَ اقْتِحَامِکَ غُرُورَ الْمَیْنِ وَ الْأَکَاذِیبِ… .»[۲۸۰]
اما بعد، همانا وقت آن رسیده که با دیدۀ تیز و باز از آن­چه عیان است بهره­مند شوی؛ زیرا تو به همان راهی که گذشتگانت رفته­اند، قدم نهاده­ای با دعوی­های باطلی که کرده­ای و در وادی اکاذیب و دروغ­های فریبنده درآمدی …
از باب پندگیرى و برحذر داشتن معاویه از ادعاى چیزى که حق او نیست، هشدار به اوست. مقصود آن است که هنگام سود گرفتن تو از کارهاى واضح و مشاهدۀ آن­ها با چشمانت فرارسیده­است.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...