گفتار پنجم:
تفسیر و توضیح آیه از دیدگاه سیدعبدالحسین طیب
و حکم فرمود پروردگار تو و دستور داد برای جمیع مکلفین؛ اینکه عبادت نکنید مگر او را و به والدین، یعنی پدر و مادر، احسان کنید و هرآینه اگر زودتر یکی از آن‌ها به پیری و کهنسالی رسیدند و یا هردوی آن‌ها، پس به هر دوی آن‌ها «اف» را نگو و آن‌ها را از خود دور مکن و از برای آن‌ها کلام محترمانه بگو. «و قضی» کلمۀ قضی در آیات، اطلاق بر معانی شده، مِن‌جمله: به معنی امر است؛ مثل این مورد؛ یعنی امر فرمود و چنین دستور از مقام ربوبی صادر شد «ان الا تعبدو الا ایاه» یعنی او را پرستش کنید، لاغیر، که مفاد کلمه طیبه «لا اله الا الله» است که اولین دستور جمیع انبیاء بود. و گفتیم این کلمه سه دلالت دارد: «مطابقی، التزامی، اقتضایی» و اما دلالت مطابقی توحید عبادتی است که پرستش نکنید جز ذات مقدس او را و دلالت التزامی، ذاتی و صفاتی است؛ زیرا اگر غیر از واجب‌الوجود بود یا خلق و رازقی بود؛ آن هم سزاوار پرستش بود و دلالت اقتضایی یعنی آنکه به جمیع فرمایشات او باید معتقد باشند و باور کنند و عمل نمایند از عقاید، اخلاق و وظایف دینی. «و بالوالدین احساناً» اولاً اطاعت از والدین از واجبات مهم شرعیه است و در جمیع مباح و مستحب و مکروه که اگر امر کرده‌اند واجب می‌شود و اگر نهی کرده‌اند، حرام می‌شود. بله؛ اگر امر آن‌ها بر تارک واجبی یا فعل حرامی است، نباید اطاعت کرد. ثانیاً غیر از عنوان اطاعت باید به آن‌ها احسان کرد. چه در امور دنیوی و چه در امور اخروی. «اما یبلغن عندک الکبر احدهما و کلاهما فلا تقل لهما اف» معنی‌اش این نیست که اگر به پیری نرسیده‌اند “اف گفتن” جایز باشد؛ بلکه مراد این است که انسان در پیری بهانۀ زیاد دارد و توقعات بسیار و اولاد را خسته و ناراحت می‌کند. اگر بخواهد تمام توقعات آن‌ها را انجام دهد، بلکه آیۀ قرآن می‌فرماید: «اظهار خستگی و ناراحتی مکن و حتی به زبان فارسی “ِاش” نگو؛ چون آدم پیر، زود دل‌شکسته می‌شود.»

( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

در اخبار دارد اگر از «اف» چیزی کمتر بود خداوند از آن نهی می‌فرمود. «ولا تنهر هما» نهی کلمۀ زجر یعنی لا تزجرهما، آن‌ها را زجر نکن که از تو منزجر شوند. «و قل لهما قولاً کریماً» یعنی با احترام با آن‌ها صحبت کن و حرف بد به آن‌ها مزن (طیب، بی‌تا، ج ۸، ص ۲۳۷).
گفتار ششم:
جمع‌بندی و نتیجه‌گیری:
باتوجه‌به آیات قرآنی و تفاسیر مختلف شیعه درمی‌یابیم که خداوند در ابتدا به توحید فرمان داده است که جز او را نپرستیم و در هیچ زمینه‌ای به وی شرک نورزیم و در کنار مسئلۀ توحید، اطاعت از پدر و مادر از مهم‌ترین و واجب‌ترین اعمال یاد‌شده است. در اسلام اطاعت از والدین هم به‌صورت مطلق آمده و هم به حالت احسان به آن‌ها یاد شده است نه محبت. مطلق‌بودن آن از جهت اسلام و کفر والدین است؛ یعنی پدر و مادر چه کافر باشند و چه مسلمان باید از آن‌ها اطاعت کرد و به آن‌ها احسان نمود؛ چه‌بسا برخی افراد هستند که والدین آن‌ها را بسیار اذیت و آزار نموده و یا اصلاً کافر باشند، در این گونه موارد نیز مذهب تشیع اصل را بر احسان به آن‌ها گذاشته است؛ ولی در مورد تمام واجبات کفایی و همچنین مستحبات، مثل جهاد در راه خدا، هنگامی که جهد جنبه و جرب عینی پیدا کند و کشور اسلامی در معرض خطر قرار گیرد و همچنین حضور همگان لازم شود، هیچ قدرتی پذیرفته نیست، حتی نارضایتی پدر و مادر. به‌علاوه گاه دیده می‌شود پدر و مادر پیشنهاد غیرمنطقی یا خلاف شرع به انسان می‌کنند. بدیهی است اطاعت از آن‌ها در هیچ یک از این موارد لازم نیست؛ بااین‌حال باید با برخورد منطقی و انجام وظیفۀ امر به معروف و نهی از منکر در بهترین صورتش، با این گونه پیشنهادها برخورد کرد.
مبحث سوم:
حق طاعت از والدین از دیدگاه احادیث:
محمدبن‌یعقوب از محمدبن‌عیسی از احمد‌ابن‌عیسی و علی‌بن‌ابراهیم از پدرش، همگی از حسن محبوب از أبو ولاد الحناط می‌گوید که «از أباعبدالله، در مورد آیۀ «و بالوالدین احساناً» سؤال کردم که معنا و مفهومش چیست؟ حضرت فرمودند: «معنی احسان به پدر و مادر این است که نیکو بداری همراهی و همنشینی پدر و مادر را و هرگز آنان را به زحمت نیندازی که از تو چیزی نخواهند آنچه را بدان محتاج هستند و اگرچه خودشان غنی باشند؛ مگر نه این است که خداوند می‌فرماید: “به مقام نیکوکاران نمی‌رسید مگر از آنچه دوست دارید انفاق کنید” و می‌فرماید: “چنانچه یکی از آن‌ها پیر و سالخورده باشد یا هر دوی آن‌ها، زنهار کوچک‌ترین کلمه‌ای که آن‌ها را رنجیده‌خاطر سازد به زبان نیاور و آن‌ها را کمترین آزار ندهید” و می‌گوید: “اگر تو را ناراحت کردند نیز به آن‌ها «اف» نگویید و اگر تو را زدند، آن‌ها را آزار ندهید و با ایشان با احترام و اکرام سخن بگویید و حتی اگر شما را مورد تنبیه بدنی قرار دهند پس به آنان این لفظ را بگویید: “تخفر الله کلما”؛ یعنی خداوند شما را بیامرزد، این از سوی شما قول نیکویی است» (عاملی، ۱۳۸۸ ، ج ۲۱، ص ۴۸۰).
رسول خدا (ص)‌می‌فرماید: «برای احسان به والدین، در کنار آن‌ها برتخت‌خوابیدن از جنگیدن با شمشیر در راه خدا بهتر است» (شیخ‌مفید، ۱۴۱۴، ص ۵۲). روایتی از جابربن‌عبدالله انصاری است که امام صادق (ع) می‌فرمایند که شخصی خدمت رسول خدا آمد و گفت: «ای رسول خدا، جهان را دوست دارم و میل دارم در جهاد در راه خدا شرکت کنم» حضرت فرمودند: «پس مجاهده کن تا در راه خداوند، اگر شهید شدی زنده هستی و در نزد خداوند روزی داری و اگر کشته نشوی، اجرت در نزد خداوند محفوظ است و اگر زنده برگشتی، از تمام گناه‌ها پاک شدی همان طور که به دنیا آمدی و گناهی نداشتی» به پیامبر اسلام گفت: «یا رسول الله! من پدر و مادر پیری دارم که با من انس گرفته‌اند و راضی به رفتن من به جهاد نیستند» پیامبر فرمودند: « پیش پدر و مادرت بمان. قسم به خدایی که نفس من در ید قدرت اوست، همنشینی با پدر و مادر یک شبانه روز از جهاد یک سال در راه خدا بهتر می‌باشد» (عاملی، ۱۳۸۸ ، ج ۱۵، ص ۲۲).
گفتار اول:
جمع‌بندی و نتیجه‌گیری:
باتوجه‌به تفاسیر مختلف از آیۀ مذکور، در می‌یابیم که اگرچه مفسرین در تفسیر خود از ذکر روایاتی در این زمینه دریغ نکرده‌اند، لیکن باتوجه‌به اهمیت مطلب به ذکر احادیثی در این باب به طور جداگانه پرداختیم و به ارزش والای این آیه پی ‌بردیم که هدف الهی از نزول این آیه این است که فرزندان، والدین خود را در درجه و مقام اول، جای دهند و بدین گونه احترام، اکرام و رسیدگی به امور آن‌ها و بسیاری موارد دیگر از وظایف اولیۀ خود محسوب نمایند و به این ترتیب خواهیم یافت که بسیاری از معضلات رفتاری و مشکلات اجتماعی در جامعه کاسته خواهد شد.
مبحث چهارم:
سقوط حق اطاعت از والدین (احترام به والدین مشرک و کافر)
با وجود تأکید و سفارش فراوانی که در آیین مقدس اسلام نسبت به اطاعت از والدین صورت گرفته، در موارد متعددی در قرآن کریم می‌یابیم که بر خلاف سابق، امر به عدم اطاعت از والدین و درواقع سقوط این حق نمود که در اینجا به تفصیل و توضیح آن می‌پردازیم:
گفتار اول: آیۀ ۱۵ سورۀ لقمان
«وَإِن جَاهَدَاکَ عَلى أَن تُشْرِکَ بِی مَا لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ فَلَا تُطِعْهُمَا وَصَاحِبْهُمَا فِی الدُّنْیَا مَعْرُوفًا وَاتَّبِعْ سَبِیلَ مَنْ أَنَابَ إِلَیَّ ثُمَّ إِلَیَّ مَرْجِعُکُمْ فَأُنَبِّئُکُم بِمَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ» و اگر پدر و مادرت کوشش کنند که شریکی برای من قرار دهی که از آن حداقل اطلاع و آگاهی را نداری فرمانشان را نپذیر؛ ولی در دنیا با آنان با نیکی رفتار کن و پیروی از راه کسانی بنما که به سوی من آمده‌اند سپس بازگشت همه شما به سوی من است و من شما را از آنچه عمل می‌کردید، آگاه می‌کنم.
گفتار دوم:
شأن نزول آیه
این آیه در شأن سعدابن‌ابی‌وقاص نازل شد که پس از اینکه اسلام آورد پدر و مادرش او را بر کفر و ارتداد ترغیب نمودند و مبالغه را از حد گذرانیدند، به مرتبه‌ای که مادرش به سبب مسلمان‌بودن سعد، سه روز غذا نخورد تا دهانش را باز می‌کردند و آب به داخل حلق وی می‌ریختند و سعد می‌گفت: «اگر هفتاد روح او را باشد و هفتاد بار بمیرد، من از اسلام باز نمی‌گردم» (الحسینی،۱۳۸۷، ج ۱۰، ص ۳۴۳).
در مناقب آمده است که روزی حسین‌بن‌علی بر عبدالرحمن‌بن‌عمرعاص گذشت؛ پس عبدالرحمن گفت: «هر که می‌خواهد بر مردی نگاه کند که دارد می‌گذرد، هرچند که من بعد از جنگ صفین تاکنون با او هم‌کلام نشده‌ام.» پس ابوسعید خدری او را نزد آن جناب آورد. حسین (ع) به او فرمودند: «آیا می‌دانستی که من محبوب‌ترین اهل زمین در آسمانم و با این حال در جنگ صفین شمشیر بر من و پدرم کشیدی. به خدا قسم پدر من از من بهتر بود.» پس عبدالرحمن عذرخواهی کرد و گفت: «آخر چه کنم! رسول خدا (ص) به من سفارش فرمود که پدرت را اطاعت کن.» حضرت فرمودند که مگر از رسول خدا نشنیده‌ای که فرمودند: «اطاعت از پدر و مادر یا اطاعت هر کس که اطاعتش واجب باشد، باید که معروف کند و اطاعتی که نافرمانی خداست معروف و پسندیده نیست و مگر نشنیده‌ای که هیچ مخلوقی در نافرمانی خدا نباید اطاعت شود.»
گفتار سوم:
ارتباط آیه با اندرزهای لقمان
در عمق آیه در حقیقت جمله‌های معترضه‌ای هست که در لابه‌لای اندرزهای لقمان از سوی خداوند بیان شده است؛ اما معترضه نه به معنی بی‌ارتباط، بلکه به معنی سخنان الهی که ارتباط روشن با سخنان و اندرزهای لقمان دارد؛ زیرا بحث از نعمت وجود پدر و مادر و زحمات و خدمات و حقوق آن‌هاست بر قراردادن شکر پدر و مادر در کنار شکر الله. به‌علاوه تأکیدی بر خالص‌بودن اندرزهای لقمان به فرزندش نیز محسوب می‌شود؛ چرا که پدر و مادر با این علاقه، ممکن نیست جز خیر و صلاح فرزند را در اندرزهایشان بازگو کنند (طباطبایی، ۱۳۷۸ ، ج ۱۶، ص ۳۲۸).
گفتار چهارم:
توضیح و تفسیر آیه از دیدگاه شیعه:
از آنجا که توصیه به نیکی پدر و مادر ممکن است این توهم را برای بعضی ایجاد نماید که حتی در مسئلۀ عقاید کفر و ایمان باید به آن‌ها مماشات کرد، می‌فرماید: «هرگاه آن دو تلاش و کوشش کنند که چیزی را شریک من قرار دهی که از آن آگاهی نداری، از آن‌ها اطاعت مکن.» هرگز نباید رابطۀ انسان و والدینش، مقدّم بر رابطۀ او با خدا باشد و هرگز نباید عواطف و خویشاوندی، حاکم بر اعتقاد مکتبی او باشد. تعبیر به «جاهداک» اشاره به این است که پدر و مادر گاه به گمان اینکه سعادت فرزند خود را می‌خواهند، تلاش و کوشش می‌کنند که او را بر عقیدۀ انحرافی خود بکشانند و این در مورد بسیاری از پدران و مادران ممکن است دیده شود. وظیفۀ فرزندان این است که هرگز در برابر این فشارها تسلیم نشوند و استقلال فکری خود را حفظ کنند و عقیدۀ توحیدی خود را با هیچ چیز معاوضه نکنند. ضمناً جملۀ «ما لیس لک به علم» اشاره به این است که اگر فرضاً دلیل بطلان شرک را نادیده بگیریم، حداقل دلیل بر اثبات آن نیست و هیچ شخصِ بهانه‌جویی نیز نمی‌تواند دلیل بر اثبات شرک اقامه کند. از این گذشته، اگر شرک حقیقی داشت، باید دلیلی بر اثبات آن وجود داشته باشد و چون دلیلی بر اثبات آن نیست، خود دلیلی بر بطلان آن می‌باشد.
باز آنجا که ممکن است، این فرمان، این توهم را به وجود آورد که در برابر پدر و مادر مشرک، باید شدت عمل و بی‌حرمتی به خرج داد، بلافاصله اضافه می‌کند که عدم اطاعت از آن‌ها در مسئلۀ شرک و کفر، دلیل بر قطع رابطۀ مطلق با آن‌ها نیست؛ بلکه درعین‌حال با آن‌ها به طرز شایسته‌ای رفتار کن. از نظر دنیا زندگی مادی با آن‌ها با مهر و محبت و ملاحظه رفتار کن و از نظر اعتقاد و برنامه‌های مذهبی، تسلیم افکار و پیشنهادهای آن‌ها نباش، و این درس نقطۀ اصلی اعتدال است که حقوق خدا و پدر و مادر در آن جمع می‌شود؛ لذا بعداً می‌فرماید: «راه کسانی را پیروی کن که به سوی من بازگشته‌اند؛ چرا که بعد از آن بازگشت همه به سوی من است و من شما را از آنچه در دنیا عمل می‌کردید، آگاه می‌سازم و بر طبق آن پاداش و کیفر می‌دهم.»
نفی و اثبات‌های پی‌درپی، امر و نهی در آیات فوق برای این است که مسلمانان در این گونه مسائل که در بدو نظر تضادی در میان انجام وظیفه لازم تصور می‌شود، خط اصلی را پیدا کنند و بدون کمترین افراط و تفریط در مسیر صحیح قرار گیرند و این دقت نظر و ظرافت قرآن در این ریزه‌کاری‌ها از چهره‌های فصاحت و بلاغت عمیق آن است. لازم به ذکر است که آیۀ فوق کاملاً شبیه مضمون و محتوایی است که در آیۀ ۸ سورۀ مبارکۀ عنکبوت می‌فرماید: «وَصَّیْنَا الْإِنسَانَ بِوَالِدَیْهِ حُسْنًا وَإِن جَاهَدَاکَ لِتُشْرِکَ بِی مَا لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ فَلَا تُطِعْهُمَا إِلَیَّ مَرْجِعُکُمْ فَأُنَبِّئُکُم بِمَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ» و ما به آدمیان سفارش کردیم که در حق پدر و مادر خود نیکی کنند و اگر آن‌ها بکوشند تا تو به من که خدای یگانه‌ام از روی جهل و نادانی شرک آوری در این‌ها هرگز اطاعت یا امر آن‌ها مکن که رجوع شما به سوی من است و من شما را به پاداش هر عمل که به جا آورید آگاه می‌گردانم (عنکبوت: ۸). در کتاب اصول کافی به سندی از یحیی‌بن‌عقبه ازدی از امام صادق (ع) روایت نمود که فرمود ازجمله مواعظ لقمان به فرزندش این بود که می‌فرمود: «به‌درستی که مردم قبل از تو برای فرزندان خود بیست و هفت خط آفرید و به‌درستی‌ که پیامبران و صدیقیان با آن مقام از عظمت و قدرت که نازل شدند در اثر قطع طمع از مردم بوده ‌است» (الهمدانی، ۱۳۸۰، ج ۱۲، ص ۴۷۹).
مراد از این آیه این است که موجودی را که به حقیقت آن آگاهی نداریم، شایسته نیست که آن را شریک خداوند قرار دهیم و در این باب هرگز از والدین کافر نباید پیروی کنیم.
مبحث پنجم:
سند سببیت سقوط حق اطاعت از والدین از دیدگاه احادیث
از فضل‌بن‌سازان، از امام رضا (ع) در کتاب خود به مأمون نقل می‌کند: «نیکی به والدین واجب است؛ اگرچه مشرک باشند و در مصیبت الهی، اطاعت از آن‌ها واجب نیست و حتی نسبت به دیگران به‌درستی که هیچ طاعتی در مخلوق جهت معصیت و شرک به خدا وجود ندارد (عاملی، ۱۳۸۸ ، ج ۱۶، ص ۱۵۵). همچنین در روایتی از ابوالجاورد، از ابوجعفر (ع) در قول خداوند می‌فرماید: «و اتبع سبیل من أناب الی» یعنی: راه حضرت محمد (ص) را پیروی کنید (الحرانی، ۱۳۸۸، ص ۴۷).
گفتار اول:
جمع‌بندی و نتیجه‌گیری:
از روایات و احادیث یادشده این گونه بر می‌آید که در هیچ زمینه‌ای که منجر به معصیت و شرک الهی گردد، نمی‌توان از کسی علی‌الخصوص والدین، اطاعت و پیروی نمود و اطاعت از خدا واجب است و با اینکه باید به والدین خود نیکی کرد و حرمت آن‌ها را نگه داشت، پیروی از آن‌ها در خصوص توحید الهی فقط درصورتی‌که راه آن‌ها، راه حضرت محمد (ص) باشد، می‌توان اطاعت و پیروی نمود و الا حق آن‌ها در این مورد ساقط خواهد شد.
مبحث ششم:
احسان مادی به والدین «نفقه»
این قسْم از احسان و نیکی که در کتب فقهی از آن به انفاق والدین یاد می‌شود تحت شرایطی واجب می‌شود. قرآن کریم می‌فرماید: «سْأَلُونَکَ مَاذَا یُنفِقُونَ قُلْ مَا أَنفَقْتُم مِّنْ خَیْرٍ فَلِلْوَالِدَیْنِ وَالأَقْرَبِینَ وَالْیَتَامَى وَالْمَسَاکِینِ وَابْنِ السَّبِیلِ وَمَا تَفْعَلُواْ مِنْ خَیْرٍ فَإِنَّ اللّهَ بِهِ عَلِیمٌ» از تو سؤال می‌کنند چه چیز انفاق کنند بگو «یامحمد» هر خیر و نیکی سرمایه سودمند مادی و معنوی که انفاق می‌کنید برای پدر و مادر و نزدیکان و یتیمان و مستمندان و درماندگان در راه «ابن سبیل» باید باشد و هر کار خیری می‌کنید خداوند از آن آگاه است، (بقره: ۲۱۵).
در تفسیر مجمع‌البیان آمده است: «این آیه در دربارۀ عمروبن‌جموح که پیرمردی ثروتمند بود نازل شده که ایشان روزی از رسول خدا پرسید: “چه چیزی را صدقه بدهم و به چه کسی صدقه بدهم” در آن وقت این آیه نازل شد» (طبرسی، ۱۳۷۹ ، ج ۱، ص ۱۵).
پس قرآن در پاسخ کسانی که چه چیزی را انفاق می‌کنند، هم نوع انفاق را مشخص ساخته و هم کسانی که باید از این انفاق بهره‌مند گردند را بیان نموده است. در نوع انفاق کلمه «خیر» را آورده که شامل هر نوع عمل، گفتار، کردار و… که مفید به حال منفق‌علیه باشد را می‌شود؛ اعم از انفاق معنوی و انفاق مادی و حرکتی که موجب خوشحالی و شادی و رضایت منفق‌علیه شود، انفاق به پدر و مادر و فرزندان، علاوه‌براینکه موجب سرور و شادی متقابل می‌شود، باعث استحکام پیوند خانوادگی نیز می‌شود.
شهید اول می‌گوید: «نفقۀ پدر و مادر هر چه بالا رود واجب است» (شهید اول، ۱۳۷۲ ، ص ۱۷۷).
در الروضه‌الجمیعه آمده است: «مقدار واجب از نفقه که شامل خوراک و پوشاک و مسکن است آن مقداری است که به تناسب زمان و مکان برای پدر و مادر کافی باشد.» امام خمینی (ره) نیز در مورد میزان خرجی به والدین می‌فرمایند: «مخارج خویشان مقدار معینی ندارد؛ بلکه واجب است به مقدار کافی از خوراک و لباس و مسکن با ملاحظۀ حال، شئون، زمان و مکان بپردازد (امام‌خمینی، ۱۳۶۹ ، ج ۳، ص ۵۷۳).
در مورد «تنفقوا» مراد از آیه، انفاق قبل از اظهار است؛ اگرچه ماهیت آن خلاف تعبیر ظاهری آیه است. در مورد «بما تحبون» دو نکته اشاره شده است که در نکتۀ اول مهم نیست که شخص منفق به چه چیزی علاقه داشته باشد؛ بلکه مهم آن است که حتی اگر برخلاف شخص منفق است، آنچه منفق‌علیه دوست دارد، براساس امکانات منفق، انفاق نماید و نکتۀ دوم در انفاق به والدین بحثی از «غنی» به معنی ثروتمندی صورت نگرفته؛ بلکه از «استغناءِ» والدین صحبت شده است و آن عزت نفس والدین و عدم بیان خواسته‌های ایشان است؛ حتی اگر محتاج و فقیر باشند. لذا فرزندان به این نکته، بسیار توجه لازم را داشته باشند (انصاری، بی‌تا، ص ۳۰۵).
۱-جمع‌بندی و نتیجه‌گیری:
براساس آیات و روایات مختلف مبنی بر اینکه احسان و اطاعت والدین، بر عهدۀ فرزند است، انفاق والدین چه در حالت کفر باشند و چه در حالت اسلام، هنگامی که والدین پیر و فرسوده و فقیر و ناتوان از کسب درآمد باشند، بر فرزند واجب است قبل از درخواست والدین، حوائج آن‌ها را برطرف سازد و علاوه بر والد خود، نسبت به خادم پیر و خادم هر پدر نیز چنین وظیفه‌ای دارد؛ ولیکن هیچ تعهدی نسبت به همسر پدر و مادر فرزند پدرش ندارد؛ در صورت فوت مرد، نفقه‌ای که به زن باردار تعلق می‌گیرد به سبب فرزندی است که در شکم دارد و از اموال فرزند به مادر، نفقه به مادر پرداخت می‌شود.
صاحب جواهر می‌گوید: «به اجماع همۀ مسلمین، نفقۀ پدر و مادر و فرزندان واجب است و دلیل آن نصوص وارده و اخبار مستفیضه و متواتره می‌باشد. چنان‌که از حزیر نقل شده از امام صادق (ع) سؤال کردم نفقۀ چه کسی بر من واجب است؟ امام فرمودند: “پدر، مادر، فرزندان و زوجه.” در جایی دیگر در مورد نفقه به والدین فاسق و فاجر می‌فرماید: “در میان مردم که خرجی پدر و مادر را باید اولاد ذکور بپردازد.” در فقه اسلامی به‌ طور مطلق اولاد ذکر نموده و هیچ‌گونه تفصیلی بین دختر و پسر قائل نشده است» (نجفی، ۱۳۹۲، ج ۳۰، ص ۳۶۶).
۲-نفقۀ والدین از دیدگاه شیخ انصاری:
خداوند در قرآن در سفارش به فرزندان چنین می‌فرماید: «لَن تَنَالُواْ الْبِرَّ حَتَّى تُنفِقُواْ مِمَّا تُحِبُّونَ» شما هرگز به مقام بر و نیکی نمی‌رسید؛ مگر اینکه از آنچه دوست دارید در راه خدا انفاق کنید (آل عمران: ۹۲).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...