در این آیات اشاره مستقیم به ملائک نشده ولی مفهوم کلی آیات موضوع خاصی درباره آن­ها را بیان می­ کند. برای مثال، در آیات ۱ تا ۷ از سوره مبارکه نازعات: گونه ­ای از این اشارات غیر لفظی به ملائک را شاهد هستیم. در این آیات هیچگونه اشاره­ای به واژه «مَلَک» و یا واژگان دیگری که معرف وجود ملائک باشد صورت نگرفته، ولی کلیه مفسرین و مترجمین در تفاسیر و ترجمه­هایشان، قسم­های یاد شده در این آیات را قسم به فرشتگان عنوان کرده ­اند:
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

«وَالنَّازِعَاتِ غَرْقًا ﴿١﴾ وَالنَّاشِطَاتِ نَشْطًا ﴿٢﴾ وَالسَّابِحَاتِ سَبْحًا ﴿٣﴾ فَالسَّابِقَاتِ سَبْقًا ﴿۴﴾ فَالْمُدَبِّرَاتِ أَمْرًا ﴿۵﴾ یَوْمَ تَرْجُفُ الرَّاجِفَهُ ﴿۶﴾ تَتْبَعُهَا الرَّادِفَهُ ﴿٧﴾» (قرآن کریم، نازعات: آیات ۱ تا ۷). «قسم به فرشتگانی که جان کافران را به سختی بگیرند- و قسم به فرشتگانی که جان اهل ایمان را به آسایش و نشاط ببرند- و قسم به فرشتگانی که با کمال سرعت فرمان حق را انجام دهند- قسم به فرشتگانی که بر هم سبقت بگیرند- قسم به فرشتگانی که به فرمان حق به تدبیر نظام خلق می­کوشند- روزی که جهان را بلرزاند- و از پی آن درآید» (همان).
یا همچنین اشاره غیر لفظی به دو فرشته­ای که در دو سمت راست و چپ انسان­ها قرار داشته و مسئول ثبت و ضبط اعمال هستند: «و هم دو مَلَک {واژه ملک توسط مترجم اضافه شده است} از طرف راست و چپ به مراقبت او بنشسته­اند» (قرآن کریم، ق: آیه ۱۷).
گروهی، خازنان (نگهبانان) بهشتی را هم جزو ملائک به حساب آورده­اند: «و متقیان خداترس را فوج فوج به سوی بهشت برند و چون بدانجا رسند همه درهای بهشت به رویشان بگشایند و خازنان بهشتی گویند: سلام بر شما باد که چه خوش عیش نصیب شما گردید، حالی در این بهشت ابد درآیید و جاودان متنعم باشید» (قرآن کریم، زمر: آیه۷۳).
اما مهم­ترین بخش از اشارات غیر لفظی به ملائک، مربوط به مَلَک اعظم – حضرت اسرافیل- است. اسرافیل نام فرشته مأمور دمیدن در صور[۱] است. فرشته­ای که در روز رستاخیز در صور یا شیپور خود دمیده و با این عمل او مردگان زنده می­شوند. حضرت امام سجاد(ع) درباره این فرشته و وظیفه مهمی که در بارگاه الهی دارد، فرموده است: «اسرافیل، فرشته صاحب صور، که چشم بر اذن تو دوخته و در انتظار صدور فرمان است تا با دمیدن در صور، خفتگانی را که در گورها گروگان­اند، از خواب گران مرگ، بیدار کند» (امام سجاد، ۱۳۸۱: ۶۷). نام این مَلَک اعظم حتی یک بار نیز در قرآن کریم ذکر نشده است. اما شناسایی ایشان در قرآن، از طریق پیگیری واژه «صور» که در چندین آیه تکرار شده امکان پذیر است. از این رو برای شناخت بیشتر این فرشته مقرب الهی و از این جهت که در متن شاهنامه فردوسی هم اشاره مستقیمی به ایشان صورت گرفته است، آیات مورد نظر را مورد بازبینی قرار می­دهیم:
سوره انعام(۶:۷۳): اشاره غیر لفظی به حضرت اسرافیل: «و اوست خدایی که آسمان­ها و زمین را به حق آفرید و روزی که خطاب کند که: موجود باش، آن چیز بی درنگ موجود خواهد شد، سخن او حق است و برای اوست پادشاهی عالم روزی که در صور بدمند تنها با اوست، و دانای نهان و آشکار اوست، و هم او به تدبیر خلق دانا و بر همه چیز عالم آگاه است».
سوره کهف(۱۸:۹۹): اشاره غیر لفظی به حضرت اسرافیل: «و روز آن وعده که فرا رسد همه خلایق محشر چون موج مضطرب و سرگردان باشند و نَفخۀ صور دمیده شود و همه خلق در صحرای قیامت جمع آیند».
سوره طه(۲۰:۱۰۲): اشاره غیر لفظی به حضرت اسرافیل: «روزی که نَفخ صور دمیده شود، آن روز بدکاران ازرق چشم محشور خواهند شد».
سوره مؤمنون(۲۳:۱۰۱): اشاره غیر لفظی به حضرت اسرافیل: «پس آنگاه که نفخه صور قیامت دمید، دیگر نسب و خویشی در میانشان نماند و کسی از کس دیگر حال نپرسد».
سوره نمل(۲۷:۸۷): اشاره غیر لفظی به حضرت اسرافیل: «روزی را که صور دمیده شود، آن روز هرکه در آسمان­ها و هرکه در زمین است جز آن را که خدا خواسته همه ترسان و هراسان باشند، و همه مُنقاد و ذلیل به محشر درآیند».
سوره یس(۳۶:۵۱): اشاره غیر لفظی به حضرت اسرافیل: «و {چون} در صور دمیده شود به ناگاه همه از قبرها به سوی خدای خود به سرعت می­شتابند».
سوره زمر(۳۹:۶۸): اشاره غیر لفظی به حضرت اسرافیل: «و صیحه صور اسرافیل {واژه اسرافیل توسط مترجم اضافه شده است} بدمند تا جز آنکه خدا بقای او خواسته، دیگر هرکه در آسمان­ها و زمین است همه یکسر مدهوش مرگ شوند، آنگاه صیحه دیگری در آن دمیده شود که ناگاه خلایق همه برخیزند و نظاره کنند».
سوره ق(۵۰:۲۰): اشاره غیر لفظی به حضرت اسرافیل: «و آنگاه در صور بدمند، این است روز وعده گاه خلق».
سوره قمر(۵۴:۶): اشاره غیر لفظی به حضرت اسرافیل: «روی از کافران بگردان تا روزی که ندا کننده ­ای خلق را به عالمی حیرت آور و قیامتی هول انگیز دعوت کند».
سوره حاقّه(۶۹:۱۳): اشاره غیر لفظی به حضرت اسرافیل: «باز به یاد آر چون در صور یک بار بدمد».
سوره نبأ(۷۸:۱۸): اشاره غیر لفظی به حضرت اسرافیل: «آن روزی که در صور بدمند و فوج فوج به محشر درآیند».
۴-۲- ماهیت، وظایف و مشخصات ملائک در قرآن کریم
شناخته شده­ترین مَلَک در میان مسلمانان، فرشته وحی یا حضرت جبرئیل[۲] است که طی بیست و سه سال قرآن کریم را بر قلب مبارک پیامبر گرامی اسلام نازل گردانید. قرآن مجید بیشتر از هر کتاب مقدس دیگر مانند تورات و انجیل، از مسئله وحی آسمانی و فرستنده وحی و آورنده وحی یاد کرده، و حتی از کیفیت وحی سخن گفته است. اما دقت در آیات قرآنی این موضوع را اثبات می­ کند که ملائک علاوه بر انتقال وحی بر بندگان برگزیده­ای چون پیامبران، وظایف دیگری را نیز بر عهده دارند. جستجوی در وظایف ملائک می ­تواند به آشنایی بیشتر درباره ماهیت و مشخصات ایشان منجر شود. جستجویی که نتیجه آن به شکل زیر خواهد بود:
یکی از ملائک صاحب صور است (حضرت اسرافیل) و وظیفه­ اش دمیدن در صور هنگام فرا رسیدن قیامت است: (۶:۷۳)، (۱۸:۹۹)، (۲۰:۱۰۲)، (۲۳:۱۰۱)، (۲۷:۸۱)، (۳۶:۵۱)، (۳۹:۶۸)، (۵۰:۲۰)، (۵۴:۶)، (۶۹:۱۳)، (۷۸:۱۸). گروهی از ملائک حاملان عرش الهی هستند: (۶۹:۱۷).
گروهی نگهبانان و مسئولین بهشت هستند و هنگام ورود مؤمنان بر آن­ها درود می­فرستند: (۳۹:۷۳). گروهی از آن­ها به شفاعت و استغفار برای انسان­ها مشغول­ هستند: (۵۳:۲۶)، (۴۲:۵).
قابلیت تکلم و گفتگو دارند (در زمان­هایی مشخص و با خداوند و انسان­ها): (۲:۳۰)، (۲:۳۱)، (۲۵:۲۲)، (۳۸:۷۱)، (۷۸:۳۸). عصیان نمی­کنند و در مقابل فرامین و دستورات خداوند کاملاً تسلیم هستند: (۲:۳۴)، (۷:۱۱)، (۱۶:۶۱)، (۱۸:۵۰)، (۲۰:۱۶)، (۳۸:۷۳). همچنین گروهی از ملائک به لعنت کافران مشغول هستند: (۲:۱۷۷)، (۳:۸۷).
آنان جایگاهی دارند که می­بایست کلیه مؤمنان به وجود ایشان ایمان داشته باشند: (۲:۲۸۵)، (۴:۱۳۶). ملائک به یکتایی خداوند گواهی می­ دهند: (۳:۱۸).
گروهی از آن­ها مأمور ابلاغ بشارت به بندگان هستند: (۳:۳۹)، (۳:۴۲)، (۳:۴۵). گروهی دائم به تسبیح و ستایش خداوند مشغولند: (۱۳:۱۳). گروهی مددکار مؤمنین هستند: (۳:۱۲۴)، (۳:۱۲۵)، (۸:۹)، (۸:۱۲)، (۶۶:۴)، (۵۸:۲۲)، (۶۶:۴). گروهی از آن­ها مأمور وحی هستند: (۴۳:۵۲)، (۱۶:۱۰۲)، (۲:۹۷)، (۸۱:۱۸). گروهی از ایشان مأمور بازخواست انسان­ها هنگام قبض روح هستند: (۴:۹۷). همچنین گروهی از آن­ها مأمور ثبت اعمال بندگان هستند: (۵۰:۱۷).
آنان گواه فرامین الهی هستند: (۴:۱۶۶). هیچگاه از اظهار به بندگی خداوند اِبا و استنکاف ندارند: (۴:۱۷۲)، (۱۶:۴۹). گروهی از آن­ها مأمور قبض روح و همچنین گروهی مأمور عذاب مجرمین و کافران هستند: (۶:۹۳)، (۶:۱۵۸)، (۸:۵۰)، (۱۶:۲۸)، (۴۷:۲۷)، (۳۲:۱۱)، (۲-۱: ۷۹). گروهی از آن­ها مأمور انذار و تبشیر بندگان هستند: (۱۶:۲)، (۴۱:۳۰)، (۱۶:۲)، (۴۰:۱۵).
مأمور انجام فرامین پروردگار هستند: (۲۵:۲۵)، (۳۵:۱)، (۵-۴-۳: ۷۹). بر روان پاک پیامبر اسلام درود می­فرستند: (۳۳:۵۶). تعدادی از آن­ها توسط افراد جاهل مورد عبادت قرار می­گیرند که در قیامت و در حضور همین ملائک از این بندگان جاهل بازخواست خواهد شد: (۳۴:۴۰).
گروهی از آن­ها مأمور دوزخ هستند. اینان در انجام فرامین خداوند بسیار راسخ و حتی سخت دل هستند: (۶۶:۶)، (۷۴:۳۱)، (۴۳:۷۷). گروهی از آن­ها (هاروت و ماروت) به فرمان الهی در قالب زمینی برای فتنه و امتحان مردمی خاص (مثلاً شهر بابِل) بر زمین نازل شده بودند: (۲:۱۰۲)، و گروهی دیگر مأموریت­های زمینی دیگری را انجام داده­اند. مأموریت­هایی که احتمالاً در آن­ها تمثل به قالب زمینی و انسانی پیدا شده است: (۴:۱۷۱)، (۱۹:۱۹)، (۱۱:۷۰)، (۱۱:۷۷)، (۱۱:۸۱)، (۱۵:۵۸).
۵-۲- ویژگی­های بصری ملائک با استناد به قرآن کریم
در قرآن کریم، آیات مطرح شده درباره ملائک، بیشتر از آنکه به وجه تصویری آن­ها اشاره داشته باشد، موضوعات دیگری مثل ویژگی­ها، وظایف و کارهایی را که در عرض الهی بر عهده دارند، و همچنین نوع مأموریت­­های الهی ایشان را مورد اشاره قرار داده است. خداوند متعال در آیه ۸۵ از سوره مبارکه اسراء، به این سؤال مطرح شده مردم، از رسول گرامی اسلام صلی الله و علیه و آله درباره «روح» چنین پاسخ می­دهد که به آنان جواب ده: «روح به فرمان خداست و آنچه از علم به شما دادند بسیار اندک است».
صراحت موجود در این آیه شریفه باعث می­ شود که به دریافت­های محدود خود از «روح»، «روح­القدس»، «روح­الأمین» و دیگر ملائک بارگاه الهی اکتفا کرده، و برای درک ویژگی­های بصری آن­ها به همین دانش اندک انسانی اکتفا کنیم. هدف ما از بحث درباره ویژگی­های بصری ملائک، یافتن وجوهی از سیما و پیکره آنان است که قابلیت تصویر شدن بر روی بوم یا کاغذ را داشته باشد. دلیل این جستجو، وجود تعداد زیاد پیکره­های منسوب به فرشته در نگارگری ایران است، که به دلیل شکل­ گیری در بستر فرهنگ اسلامی، احتمال تأثیرپذیری آن­ها از قرآن کریم، بسیار محتمل به نظر می­رسد. از این طریق، رد و یا قبول اولین فرضیه مطرح در این رساله نیز بررسی خواهد شد. فرضیه­ای که معتقد بود: «به نظر می­رسد با کمک توصیفات قرآنی درباره ملائک، امکان دستیابی به تصویری کلی و ملموس از آن­ها وجود داشته باشد».
اولین تصویر ملموس درباره ملائک، از طریق آیاتی به دست می ­آید که بر قابل شمارش بودن آن­ها تأکید دارند. چنانچه در یک مدد الهی تعداد آن­ها هزار فرشته(۸:۹)، در امدادی دیگر، تعداد آن­ها سه هزار فرشته(۳:۱۲۴)، و همچنین پنج هزار فرشته(۳:۱۲۵) عنوان شده است.
آیه اول از سوره مبارکه فاطر مستقیماً از بال و پر داشتن فرشتگان صحبت کرده است. این بال و پر می ­تواند نماد چیزهای مختلفی باشد، ولی از دیدگاه تجسمی اشاره به آن، امری بسیار مهم به حساب آمده و خیلی زود ذهن انسان را به سمت ترسیم موجودی خیالی با بال­هایی زمینی هدایت می­ کند: «سپاس خدای را است که آفریننده آسمان­ها و زمین است و فرشتگان را رسولان پیغمبران خود گردانید و دارای دو و سه و چهار بال و پر قرار داد و هرچه بخواهد، در آفرینش می­افزاید که خدا بر هرچیز قادر است» (قرآن کریم، فاطر: آیه۱).
برای عقل زمینی وجود بال نماد و نشانه­ای از وجود امکان پرواز است. به همین دلیل این آیه در کنار آیاتی که به جایگاه ملائک در آسمان اشاره دارند(۲۶:۵۳)، (۴۳:۵۳)، (۶۹:۱۷)، و یا اظهار می­دارند که ملائک بر اهالی زمین نازل می­شوند(۸:۶)، ناخودآگاه این تصور خیالی را ایجاد می­ کنند که ملائک با بال­هایی شبیه به پرندگان در آسمان مشغول پرواز هستند. نزول ملائک در بعضی آیات (۲۵:۲۵) از طریق شکافته شدن آسمان و ابر و فرود پر سرعت آنان اتفاق می­افتد. در این آیات به­ دلیل اشاره به دیگر اتفاقات مادی، مثل شکافته شدن آسمان و ابر، و همچنین فرود پرسرعت فرشتگان بر روی زمین، ذهنیت مخاطب در الحاق بال برای ملائک تکمیل می­ شود.
قرآن کریم به زیبایی ظاهری ملائک نیز اشاره­ای غیر مستقیم و نمادین دارد: در آیه ۳۱ از سوره مبارکه یوسف(ع)، از زبان زنانی که در مهمانی زلیخا حاضر شده ­اند، جمال حضرت یوسف(ع)، جمالی بسیار زیبا توصیف شده است. این زنان برای بیان عمق زیبایی حضرت یوسف(ع)، ایشان را به فرشته بزرگ زیبایی و حُسن (مَلَکٌ کریم) تشبیه می­ کنند، این تشبیه با اینکه از زبان انسان­هایی عادی بیان می­ شود و احتمالاً گویندگانش هم اطلاعات خاصی درباره ملائک ندارند، اما به­ طور ناخودآگاه باعث شکل­ گیری احتمال زیبایی ملائک در ذهن مخاطب می­ شود. با استناد به آیات ۱۸ تا ۲۵ از سوره مبارکه تکویر که به احتمال زیاد به حضرت جبرئیل اشاره دارد، این ملک اعظم توسط وجود مبارک حضرت رسول(ص) در جایی که افق اعلای مشرق نامیده شده مشاهده می­ شود. از متن این آیه چیز بیشتری برای سنجش وضعیت تجسمی فرشتگان قابل پیگیری نیست، اما اگر سه رسول فرستاده شده به سمت حضرت ابراهیم(ع) و قوم حضرت لوط(ع) را نیز سه فرشته یا مَلَک در نظر بگیریم – که احتمال آن نیز زیاد است- آنگاه امکان جسمیت پیدا کردن فرشتگان در قالب زمینی کاملاً اثبات می­ شود. زیرا علاوه بر حضرت ابراهیم(ع) و اهل بیت ایشان، و همچنین حضرت لوط(ع)، قوم حضرت لوط نیز توانسته­بودند ایشان را با چشم زمینی و در هیبت سه مرد جوان ببینند.
در این آیات علاوه بر اشاره به جسمیت پیدا کردن ملائک، اشاره ظریفی هم به زیبایی ظاهری آنان شده است (گویا در مواجهه با قوم حضرت لوط، زیبایی آنان این اقوام منحرف را تحت تأثیر قرار می­دهد). همچنین قابل ذکر اینکه تنها وجه تمایز این سه فرشته با انسان­ها پرهیز آنان از تناول غذا بوده است(جایی که حضرت ابراهیم(ع) به ایشان غذا تعارف می­ کند و آنان از خوردن و آشامیدن پرهیز می­ کنند). اما در آیه ۱۰۲ از سوره مبارکه بقره، صراحتاً بیان شده که دو ملک فرستاده شده به سمت شهر بابِل، ملائکی به نام­های هاروت و ماروت بوده ­اند. این دو مَلَک در شهر بابِل به افرادی خاص چیزهایی که احتمالاً برای از بین بردن اثرات مخرب سِحر بود می­آموختند، و به آن­ها می­گفتند که کار ما فتنه و امتحان است و مبادا کافر شوید! از مطالب این آیه بدون مراجعه به کتاب­های تفاسیر و روایات، اینگونه پیداست که احتمالاً هاروت و ماروت جسمیت کاملاً زمینی پیدا کرده و در شهر بابل ساکن شده بودند.
اشاره به حالت­های عبادی مثل ذکر و تسبیح و سجده کردن نیز فضایی قابل تصور و تا حدود زیادی ملموس و تجسمی را ایجاد می­ کند(۱۶:۴۹). یکی از حالت­های بصری آشنا و قابل تجسم در عبادت، حالت سجده کردن است. جسمیتی که از طریق به سجده درآمدن ملائک قابل تصور است را در چندین آیه، از جمله آیات ۲۶ تا ۳۱ از سوره مبارکه حجر شاهد هستیم. در مواردی از آیات قرآن کریم به ابلاغ پیام یا گفتگوی ملائک با برخی از بندگان، و در بخش­هایی مثل داستان خلقت حضرت آدم(ع) به گفتگوی ایشان با خداوند اشاره شده است. برای مثال در آیه ۳۹ از سوره مبارکه آل عمران، ملائک صریحاً پیام وحی را به حضرت زکریا(ع) ابلاغ می­ کنند: «همانا تو را بشارت می­دهد به ولادت یحیی در حالی که او به نبوت عیسی کلمه خدا گواهی دهد و او خود در راه خدا پیشوا و پارسا و پیغمبر از شایستگان است». موارد دیگری از این ابلاغات را می­توانیم در آیه ۴۵ از سوره مبارکه آل­عمران شاهد باشیم. گروهی از فرشتگان(روح) به امر خداوند بر بعضی از بندگان نازل شده و ایشان را از روز قیامت می­ترسانند(۴۰:۱۵). همچنین خداوند فرشتگان را بر هر که از بندگان خود که بخواهد می­فرستد تا این ملائک آن­ها را اندرز داده و از عقوبت شرک به خدا بترسانند(۱۶:۲). بعضی از فرشتگان در موقع قبض روح بندگان با آنان گفتگو می­ کنند. مثلاً در آیه ۹۷ از سوره مبارکه نساء، دیگر صرفاً ابلاغ یک پیام یک طرفه را شاهد نیستیم، بلکه با پرسش و پاسخی صریح و روشن مواجهیم (و تا حدودی در آیه ۳۰ از سوره مبارکه بقره).
همچنین فرشتگان در بهشت­های عدن بر مؤمنین وارد شده و به ایشان خوشامدگویی می­ کنند(۱۲:۲۳). تعدادی از ملائک که مأمور رسیدگی به امور کافران هستند را نیز می­توان از طریق آیه شماره ۵۰ از سوره مبارکه انفال درحال زدن بر روی، و پشت کافران در ذهن مجسم کرد (و همچنین آیه ۲۷ از سوره مبارکه محمد(ص)). اما شاید یکی از مهم­ترین گفتگوها بین ملائک اعظم(روح) و انسان­ها، در رابطه با حضرت مریم(س) رخ داده باشد. قرآن کریم اشاره می­ کند که روح در قالبی جسمانی بر حضرت مریم(س) ظاهر شده و او را به داشتن فرزندی پاک و پاکیزه سرشت بشارت می­دهد. گفتگوی ایجاد شده بین روح­القدس و حضرت مریم(س) به ایجاد تجسم زمینی از روح­القدس در این بخش از قرآن کریم منجر می­ شود (۲۱-۱۷: ۱۹).
برآیند کلیه آیاتی که به دمیده شدن صور توسط یکی از ملائک(حضرت اسرافیل) اشاره دارند هم قابلیت تبدیل به یک ذهنیت تجسمی را دارا می­باشند، زیرا دمیدن در صور از نگاه انسانی، نیازمند داشتن صورت و لب و دهان و همچنین اندام تنفسی است. حتی داشتن دست نیز از ضروریات دمیدن در صور است. برهمین اساس برداشت ذهنی و تجسمی از شخصی که در حال دمیدن در صور است، همواره با پیکره یک انسان و یا حداقل موجودی شبیه به انسان برابری می­ کند. علاوه بر این­ها، اشاره به دو ملکی که در دو سمت انسان­ها نشسته و اعمال او را ثبت می­ کنند(۵۰:۱۷) و یا ملائکی که در آیه ۲۴۸ از سوره مبارکه بقره، تابوت عهد را بر دوش می­برند نیز قابلیت­هایی برای تجسم­یابی ملموس در ذهن انسان­ها را دارا هستند.
به این ترتیب، ذهنیت ایجاد شده از ملائک در ذهن مخاطبان قرآن کریم، تا حدود زیادی ملموس بوده و قابل تجسم است. برداشت ذهنی از ملائک در قرآن کریم، ایشان را موجوداتی فرا انسانی، زیبا و تا حدود زیادی شبیه به انسان­ها معرفی می­ کند. طبق اشارات ظریف قرآن کریم، جایگاه اصلی ملائک در آسمان است و لذا برای انجام بعضی فرامین الهی از آسمان­ها بر زمین نازل می­شوند. نزول ملائک از آسمان بر زمین و همچنین اشاره قرآنی به داشتن بال و پر باعث می­ شود که تصویر موجودی زیبا و شبیه به انسان و البته دارای بال، تصویری ملموس و ذهنیتی قابل تخیل از ملائک نزد انسان­ها باشد.
فصل سوم:
ارتباط بین قرآن کریم،
دنیای نگارگری و ادبیات فارسی
۱-۳- قرآن کریم و نگارگری ایران
عده­ای چنین اعتقاد دارند که دین اسلام نقاشی و مجسمه سازی را حرام کرده است. ولی درباره این موضوع صراحتی در قرآن کریم وجود ندارد. حتی برعکس در ذیل داستان­ حکومت الهی حضرت سلیمان(ع) در قرآن کریم، کاخ­های ایشان حاوی انواع نقوش و تمثال­های ارزشمند[۳] توصیف شده است. در این زمینه، تیتوس بورکهارت معتقد است: «نهی تصاویر در اسلام به طور کامل و فقط به نگاشتن تصویر الوهیت مربوط است» (۱۳۶۶: ۴۱). مردم ایران بیش از هر یک از دیگر ملل مسلمان کراهت تصویر موجودات زنده را در تعالیم دینی اسلامی نادیده می‌گرفتند، این امر بدون شک ناشی از آن بود که ایرانیان فطرتاً به هنر علاقه داشتند و احساس می‌کردند که هدف از تحریم نقاشی در اوایل عصر اسلامی پیشگیری از پرستش بت‌ها بوده و پس از استوار شدن پایه‌های اسلام دیگر ضرورتی نداشته است.
«ایرانیان که نژاد آریایی دارند از تصاویر ترسی نداشتند و برای آن قدرت جادویی قایل نبودند و این درست برخلاف عقاید اکثر سامیان بود. گذشته از این، ایرانیان هنرهای نقاشی و تصویرسازی را از پیشینیان خود در عصر کیانیان و ساسانیان به ارث برده بودند، و این مسأله را که تصویرسازی در حکم رقابت با آفرینش الهی، تقلید کار خداوند و غیر مجاز است، درک نمی‌کردند. همچنین باور نداشتند که نقش کردن تصویر مخلوقات و ساختن پیکره‌ها و مجسمه‌های آنها باعث جاودانه ساختن این پدیده‌های زوال‌پذیر ‌شود، زیرا جاودانی بودن و ابدی بودن را فقط خاص خداوند متعال می­دانستند و بس» (زکی محمد حسن، ۱۳۸۴: ۵۲).
«تمام منتقدان و زیباشناسان هنر اسلامی معتقدند که هنر اسلامی را ایرانی­ها به کمال رساندند. زیرا برای ایرانی­ها دیگر کلیسا و نقاشی عرب و غیر عرب مطرح نبود، ایرانی­ها اصولی را گرفتند که با مجموعه قوانین اسلامی – چه شیعی و چه سنی – مغایرت نداشته باشد و در عین حال زیبا نیز باشد، البته نه زیبائی قراردادی بین افراد، بلکه زیبائی قراردادی عرفانی» (آیت­اللهی، ۱۳۷۶: ۱۵۳). دکتر نصر معتقد است: «هنر اسلام فقط از آن رو اسلامی نیست که مسلمین موجه آن بودند، بلکه این هنر همچون شریعت و طریقت، از الهام اسلامی نشأت می­گیرد. این هنر حقایق درونی الهام اسلامی را در جهان شکل ها متبلور می­ کند و چون از وجه باطنی اسلام ناشی می­ شود، انسان را به خلوت درونی الهام الهی رهنمون می­ کند» (۱۳۷۵: ۱۳). در میان هنرهای اسلامی، نگارگری ایران نیز به دلیل هم­نشینی و هم­نفسی مداوم هنرمندان خالق آن با قرآن کریم، تحت تأثیر این کتاب آسمانی قرار دارد. «نگارگری اسلامی ایران، با دلبستگی به فرهنگ اسلامی، از طرق مختلف سعی می نمود تا در بطن آیات الهی رسوخ نموده و جلوه هایی از حقایق مکنون آن ها را به تصویر در آورد» (رجبی، ۱۳۷۸: ۱۹).
نگارگر مسلمان ایرانی به دلیل نوع کار و به سبب تمرکز حواس در مشق­های مکرری که از آثار شاخص دوره­ های قبل از خود انجام می­داد، از خلوص رفتار و روحیه­ای منضبط و کمال طلب برخوردار بود. کمال استادی و توانایی هر نگارگر، در قدرت ریزه­کاری شگفت­انگیز و ظریف­کاری خیره­کننده آثارش جلوه­گر می­شد. چیزی که حاصل یک عمر ممارست و کار عبادت گونه او به حساب می­آمد. «نگارگر ایرانی یا خود صوفی و عارف بود، و یا زمینه فکری­اش، از طریق الفت با شعر و ادب فارسی، به حکمت کهن ایرانی و عرفان اسلامی پیوسته بود. عرفا در تبیین سلسله مراتب وجود به عالم سه گانه معقول، محسوس، و مثالی معتقد بودند. آنان عالم معقول را جایگاه روح، و عالم محسوس را جایگاه ماده می­دانستند» (پاکباز، ۱۳۷۸: ۵۹۹). «هنر اسلامی دارای ماهیت دینی و معنوی است که نه فقط در بارزترین مظهر آن، یعنی معماری مساجد، بلکه همچنین در عرصه ­های خوشنویسی، هنر تزئینی و هنر تصویری نمایان شده است. با این حال، هنر اسلامی بیش از آنکه حاوی صور و موضوعات مذهبی باشد، تبلور روح ایمان توحیدی مسلمانان است در قالبی انتزاعی. مسلمانان الگوهای اساسی هنرشان را در هر دوره و با هر وسیله هنری ممکن برای مقاصد دنیوی نیز به کار گرفته­اند. دستاوردهای هنری آنان هم از تنوع بسیار و هم از وحدت بینشی و زیبایی شناختی برخوردار است» (همان: ۷۲۵). کتاب سیری در هنر ایران هم با نقد وضعیت تأثیر دین اسلام بر هنر نقاشی، تأثیر عرفان[۴] صوفیانه بر شعر و سپس تأثیر شعر فارسی بر نقاشی[۵] را یکی از مهم­ترین اتفاقات در شکل­ گیری رموز و نمادهای بصری موجود در هنر نقاشی می­داند (که البته هرکدام از این رموز و نمادهای عارفانه می­توانند ریشه در معارف قرآنی نیز داشته باشند):
«گرچه تصویرسازی داستان پیامبران اتفاقی نادر نبود، اما هیچ هنر مذهبی به آن معنا که ما می­شناسیم و به منظور ایجاد احساس اخلاص و سرسپردگی مذهبی خلق می­ شود، وجود نداشت. آرمان­های پاکدینانه اسلام، ابداع چنین هنری را غیر ممکن می­ساخت. نزدیک­ترین رهیافت به هنر مذهبی، آن صفحات خیالی است که معراج پیامبر، یا نگریستن ایشان بر آتش جهنم را به نمایش می­گذاشت. با این همه نباید چنین فرض کرد که الهام دینی در این هنر کاملاً غایب بوده است. عرفان صوفیانه که تأثیری نیرومند بر شعر پارسی داشت، خود را در نقاشی نیز نشان می­دهد، هرچند اغلب ممکن است از دیده پنهان بماند، زیرا عارف از روابط زندگی عادی انسان­ها به عنوان نماد استفاده می­ کند، و چشمان نا­آزموده، آنچه را نمادپردازانه است با واقعیت عینی اشتباه می­گیرد» (پوپ و اکرمن، ۱۳۸۷: ۲۱۷۴).
۲-۳- نقش تخیل و عالم مُثُل در رسیدن به دنیایی واقعی و در عین حال غیرمادی در نگارگری
ملائک موجوداتی واقعی و در عین حال غیر مادی هستند. جالب اینکه کل فضای نگارگری اصیل ایران نیز چنین ساختاری دارد. همین امر حضور تصویر ملائک در نگارگری را تا حدود زیادی باورپذیر و واقعی جلوه­گر ساخته است. طی سده­های متوالی شرایط موجود در بستر فرهنگ اسلامی و همینطور تفکر و بینش ایرانی، باعث شد تا هنرمند ایرانی در آثار خود به دنیایی واقعی ولی در عین حال غیر مادی دست پیدا کند. این دنیای جدید که فضای نگارگری اصیل ایرانی را محل بروز و تجلی خود قرار داد ویژگی­هایی داشت که باعث می­شد نگارگری ایرانی با معنویت اسلامی پیوند خورده و ظهور موجودات غیبی و غیر زمینی همچون ملائک در آن تا حدود زیادی طبیعی جلوه کند. سید حسین نصر معتقد است که مینیاتور ایرانی دارای حرکتی است از یک افق به افقی دیگر و بین فضای دو بعدی و سه بعدی. ولیکن هیچگاه این حرکت منجر به فضای سه بعدی محض نمی­ شود، زیرا اگر چنین می­شد، مینیاتور از عالم ملکوت سقوط کرده و مبدل به تصویر عالم ملک می­شد و جز تکرار پدیده ­های طبیعت به نحوی ناقص چیزی نمی­بود و گرفتار آن نوع گرایش به تکرار صورت طبیعت یا ناتورالیسم می­گردید که اسلام آن­ را منع کرده و هنر اسلامی همواره از آن دوری جسته است (۱۳۴۷: ۱۹).
« عالمی که این نقاشان {نگارگران} تصویر می­ کنند عالمی است که متفکران و فلاسفه آن را اقلیم هشتم یا عالم مثال[۶] نامیده­اند. عالمی که در آن کشاکش پایان ناپذیر معنی و صورت و ماده و روح پایان می­پذیرد و جهانی خلق می­گردد که در آن اجساد متروح و ارواح متجسد می­گردند. در جهانی چنین اجسام صورتی مثالی پیدا می­ کنند. این جهان برزخی است میان ماده و روح، از این نظر که به گونه ­ای متلبس به ماده است، با جهان محسوس قرابت دارد و از این وجه که در ماده متوقف نمی­ماند با حقایق معنوی و روحانی در ارتباط است» (گودرزی، ۱۳۸۰: ۴۰).
«ظاهراً نخستین کسی که موضوع فضای مثالی را در نقاشی اسلامی پیش کشیده، هانری کربن است. او هیچ گاه مستقیماً درباره مینیاتورهای ایرانی و فضای مثالی آن بحث نکرده است، بلکه اشاره وی به این مطلب در ضمن انتقادی است که وی از پیدا شدن فضای کمی در هنر رنسانس کرده و پرسپکتیو هندسی را پرسپکتیو تصنعی و نوعی ترفند و نیرنگ خوانده است. اما محققی که مستقیماً به موضوع فضای ملکوتی در میناتورهای ایرانی توجه کرده است هنرشناس مسلمان تیتوس بورکهارت است. بورکهارت براساس عرفان ابن عربی، عالمی را که مینیاتورهای ایرانی تصویر می­ کند، عالم اعیان ثابته و صور این نقاشی­ها را مظهر عین ثابت آن­ها دانسته است. البته داوری بورکهارت که محققانه و منطقی است، فقط درباره نمونه­های اعلای مینیاتورهای ایرانی است. برخی دیگر از نویسندگان نیز از تعبیرات شیخ اشراق استفاده کرده ­اند. این حکم در مورد فضای اکثر میناتورهای ایرانی صادق است» (مددپور، ۱۳۸۴: ۴۲۱).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...