دوم اینکه اظهارنظرهای متفاوت سید قطب در این اثر که آخرین اثر وی است در مقایسه با آثار دیگرش مورد اقبال جدی برخی محققان مشهور مانند آلبانی قرارگرفته است، به‌گونه‌ای که وی در تحقیق خود بر کتاب «مختصر العلو» ذهبی، در بحث مفصل در خصوص «تبعیت از سلف» از سید قطب با تعبیر «استاذ الکبیر» یاد کرده که در دوران معاصر اندیشه گذشته‌گرایی را با نوشتن فصل «جیل قرآنی فرید» احیا نموده است.[۶۹۲]
۳-۲-۵-۳-۱- تبیین دیدگاه سید قطب در مورد صحابه
عنوان «جیل قرآنی فرید» به‌روشنی بیانگر نظر سید قطب در مورد صحابه است لیکن تفصیل نظر وی در مورد صحابه در این فصل ازاین‌قرار است:
سید قطب صحابه را نسلی ممتاز می‌داند که در تاریخ اسلام و تاریخ بشریت تکرارپذیر نیستند. وی هرچند وجود افرادی مشابه آن‌ها را در برخی از زمان‌ها محتمل می‌داند لیکن اجتماع این تعداد عظیم در یک‌زمان را تحقق‌پذیر نمی‌داند. دلیل وی برای تکرارناپذیری این نسل در تاریخ این است که از سرچشمه زلال قرآن سیراب شده‌اند منبعی که حتی حدیث پیامبر(ص) نیز از آن نشأت‌گرفته است.[۶۹۳]

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

سید قطب به‌عنوان نخستین دلیل شاخص شدن صحابه، با مسلّم دانستن بهره‌مندی صحابه از قرآن، تصریح می کند که صحابه از هیچ منبعی دیگری متأثر نشدند زیرا در آن زمان اثری از اساطیر فارس و فلسفه یونان نبوده است. وی خشم پیامبر(ص) از دیدن تورات در دست عمر را قرینه می‌داند که هرگاه صحابی به دنبال کسب از منبع دیگری بود پیامبر وی را به منبع اصلی برمی‌گرداند. زیرا پیامبر می‌خواست یک نسل خالص ایجاد نماید.[۶۹۴]
دومین دلیل سید قطب بر ممتازی صحابه این است که سؤال آن‌ها از قرآن تنها برای عمل به قرآن بوده است درحالی‌که در نسل‌های بعدی اغراض متفاوت و نیت‌ها دگرگون‌شده است.[۶۹۵]
سومین دلیل سید قطب برای شاخص بودن صحابه این است که هرکدام از آن‌ها که اسلام می‌آورد به‌کلی از پیرایه‌های جاهلی پاک می‌شد و احساس می‌نمود که به‌طورکلی از جاهلیت جدا شده است.
سید قطب در ادامه هرچند منکر تخطی اصحاب نمی‌شود لیکن تأکید می‌کند که هرکدام از آن‌ها که در نفس خود احساس می‌کرد نیاز به تطهیر دارد دوباره تلاش می‌کرد تا خود را به هدایت قرآنی برگرداند تا به‌کلی از فرهنگ جاهلی جدا شود.[۶۹۶]
سید قطب پس از معرفی صحابه به‌عنوان نسلی پاک و تکرارناپذیر، تمامی دنیای پیرامون خود از اعتقادات و عقاید مردم، عادات، تقلیدها، فرهنگ و فنون و ادب را جاهلی می‌داند تا جایی که دیگر امکان ایجاد نسلی مانند سلف میسر نیست، بنابراین ازنظر وی برای دستیابی به اسلام ناب باید به همان منبع نخستین برگشت و با پیگیری سلوک صحابه به تغییر اساسی اجتماع دست زد.[۶۹۷] این سخنان سید قطب به‌روشنی بیانگر مواضع سیاسی او نه‌تنها نسبت به‌نظام حاکم بر کشورش بلکه نسبت به‌کل جهان است.
۳-۲-۵-۳-۲- نقد و بررسی دیدگاه سید قطب
با بررسی دیدگاه سید قطب مشاهده می‌شود که مواردی قابل نقادی و رد کردن است ازجمله:
رد دلیل نخست: این‌که صحابه از هیچ منبعی دیگر جز قرآن بهره نگرفتند نوعی کلی‌گویی و ادعای بدون دلیل است. اتفاقاً از همان شاهد وی یعنی همراه داشتن تورات توسط عمر می‌توان دریافت که برخی از صحابه به دنبال بهره‌مندی از اهل کتاب بودند. اما این‌که پیامبر(ص) از کردار عمر به خشم آمده است مطلب دیگری است که امتیازی برای وی نیست. به‌علاوه تمایل به یهود تنها منحصر به خلیفه دوم و منحصر در زمان حیات پیامبر نیست، در فصل‌های پیشین با تکیه‌بر آیات قرآن از گروهی از مسلمانان ضعیف الایمان یاد شد که به سمت یهود تمایل داشتند. به‌علاوه عمر پس از وفات پیامبر و در دوران خلافتش به تمیم داریِ یهودی مجوز قصه‌گویی داد و همین بدعت وی سبب آسیب‌های جدی به حدیث نبوی در زمینه ورود اسرائیلیات به احادیث شد. با ‌وجود این آیا باز می‌توان ادعا کرد آن‌ها تنها از سرچشمه زلال قرآن سیراب گشته‌اند . مگر این‌که صحابی بودن برخی از افراد بعد از رحلت پیامبر(ص) نفی گردد. آیه ۱۴۴ سوره مبارکه آل‌عمران[۶۹۸] و حدیث حوض بر این حقیقت دلالت دارد.
رد دلیل دوم، برخلاف ادعای سید قطب در زمان پیامبر(ص) برخی از اصحاب که عموماً ضعیف الایمان بودند به دنبال عمل به آیات قرآن نبودند، آیه ۲۰ سوره مبارکه محمد[۶۹۹] نشان می‌دهد که در مواقع بحرانی مانند جنگ و میدان عمل نقیض سخن سید قطب کاملاً آشکار می‌شده است و ادعای عمل به قرآن، ظاهرسازی منافقانه بوده است و اگر آنچه در منافقانه دل پنهان داشته‌اند را بدان بیفزاییم فرار از عمل به قرآن روشن می‌شود.[۷۰۰]
سومین دلیل سید قطب از جهاتی مختلف محال است:
اول اینکه تیجانی در رد این دلیل در بحثی علمی مبنی بر این‌که با ذهن پاک و سفید(آن‌گونه که جان لاک ادعا کرده) نمی‌توان قرآن را بررسی کرد، پس از بیان شواهدی تاریخی مبنی بر وجود اندیشه جاهلی در تاروپود برخی از اصحاب، می‌گوید: «سید قطب متوجه تحولات عمیق روانی مؤمنی که از جاهلیت به اسلام روی آورده شده است اما به رویکرد استصحابی[۷۰۱](به همراه داشتن اموری از گذشته) توجه نداشته است، ازاین‌رو گفته که نسل صحابه نسل بی‌نظیر قرآنی است و چنین اتفاقی دیگر در تاریخ نمی‌افتد، این گفتار را در مقام مدح و بیان فضایل می‌توان پذیرفت ولی سید قطب در این زمینه مبالغه‌گویی کرده است و نسل صحابه را همان تخته‌سنگ دانسته که بر دهانه تاریخ قرار می‌گیرد؛ گویا در پس آن‌کسی نیست.[۷۰۲] تیجانی در جای دیگر می‌گوید عقل یک صحابی در هنگام دریافت وحی تنها نسل مسلمانی بود که در همان حال که به بلوغ جسمی و رشد عقلی رسیده بود(البته اگر خردسالان را استثناء کنیم) به پیامبر ایمان آورد، به‌عبارت‌دیگر عقلانیت صحابه در این نسل از تمامی چشمه‌های در دسترس معرفتی در آن دوره اعم از محلی یا جهانی، بت‌پرستانه یا حنیفی بهره برده بود. عقلانیت این نسل پیش‌ازاین که قرآنی نازل شود از این چشمه‌ها سیراب شده بود و با همین آمیزه عقلانی اسلام را پذیرفت، بنابراین چگونه می‌توان گفت تنها از چشمه زلال سیراب شد.[۷۰۳]
سید قطب ادعا می‌کند صحابه کسانی بوده‌اند که هرگاه در مقام شک، رجسی از جاهلیت احساس می‌کردند که با اسلام هم‌خوانی ندارد به هدایت اسلامی برمی‌گشتند و خود را تطهیر می‌نمودند[۷۰۴] باید گفت برخلاف نظر وی گروهی از اصحاب منافق‌پیشه در قرآن به‌عنوان مؤمنان ضعیف الایمان[۷۰۵] معرفی می‌شوند که نه‌تنها تلاشی برای تطهیر از «رجس» نمی‌کنند بلکه به‌مرورزمان به سبب مرض شک بر رجس آن‌ها افزوده می‌شود[۷۰۶] تا کافر می‌میرند.
آری بر اساس قرآن تنها کسانی از رجس پاک هستند که «اهل‌بیت» پیامبر(ص) هستند، ازاین‌رو چنانچه تمام تحلیل‌های سید قطب را در نظر آوریم و در درک تألمات جامعه‌ای سراسر جاهلی با وی همزادپنداری نماییم به چیزی جز رجوع به اهل‌بیت نمی‌رسیم. بنابراین گمشده سید قطب در اجتماع بزرگ از اصحاب پیامبر(ص) نیست.

بررسی و تحلیل زمینه طرح تئوری عدالت صحابه

از عدالت راوی به‌عنوان نخستین شرط «حدیث صحیح» یادشده است[۷۰۷] و یکی از شروط مهم قبول خبر نیز نامید شده است[۷۰۸] یکی از مهم‌ترین معانی‌ای که برای عدالت بیان نموده‌اند «اجتناب از تعمّد در کذب» است.[۷۰۹] «کذب عمدی» با خدشه در عدالت راوی حدیث را نیز در زمره احادیث موضوع قرار می‌دهد[۷۱۰]بنابراین برخی عصمت از گناه و سهو و اشتباه را از معنای عدالت خارج دانسته‌اند[۷۱۱] بنابراین با تأکید تمام ملکه عدالت را تنها در مقابل کذب قرار داده‌اند.[۷۱۲]
طرح عدالت صحابه از سوی مذهب اهل سنت درواقع مصونیت کلی برای تمامی صحابه است و طبقات دیگر را در برنمی‌گیرد این مصونیت سبب می‌شود بررسی و سؤال از صحابه در فرایند تعدیل، جایز نباشد.[۷۱۳]
هرچند معتزله قائل به‌تفصیل شده و سؤال از صحابه را تنها تا زمان فتنه جایز نمی‌دانند و پس‌ازآن زمان، وضعیت بررسی صحابه را مانند دیگران می‌دانند و ازاین‌رو آن‌ها کسانی را که با حضرت علی(ع) قتال نمودند فاسق می‌دانند لیکن افرادی مانند ابن حجر باور آن‌ها را باطل دانسته است و بر عدالت تمامی صحابه تأکید کرده است.[۷۱۴]

نظر عجاج خطیب

عجاج خطیب معتقد است بعد از تعدیل خداوند برای احدی بررسی عدالت صحابه جایز نیست و هرکسی صحابه‌ای را تنقیص نماید زندیق است.[۷۱۵] محمد ابوزهو نیز به نقل از ابن‌تیمیه بیان داشته است که هرکسی احدی از صحابه مانند معاویه و عمرو عاص و بالاتر از آن‌ها، ابوموسی و ابوهریره و بالاتر از آن‌ها، طلحه و زبیر و خلفا را لعن کند، مستوجب عقاب شدید است.[۷۱۶]
قائلان به عدالت تمامی صحابه برای توجیه عملکردهای متناقض برخی از اصحاب که گاهی در مقابل هم قرار گرفته‌اند و افراد زیادی به سبب پیروی از آن‌ها کشته‌شده‌اند بهانه‌ای دیگر تراشیده‌اند مبنی بر این‌که اختلاف‌نظرهای حضرت معاویه، طلحه، زبیر و عایشه با حضرت علی برخاسته از اجتهادات است و هرکدام از دو گروه بنا بر اجتهادشان بر راه حق و ملزم به دفاع از آن بوده‌اند، مجتهد در شریعت مأجور است، چنانچه اشتباه نماید یک صواب و چنانچه اجتهادش درست باشد دو اجر برده است.[۷۱۷]
در نظرگاه معاصران پافشاری بر عدالت تمامی صحابه وجود دارد؛ لیکن با تأمل در طرح موضوع عدالت صحابه از سوی آن‌ها و عناوینی که در ذیل و ادامه آن می‌آید می‌توان دریافت که قائل به‌تفصیل بیشتری شده‌اند. توضیح این‌که به ترتیب با تأکید بر افضلیت صحابه از خلفا اربعه و سپس از سایر عشره مبشره نام‌برده‌اند و سپس از صحابی بدر و احد نام‌برده‌اند و همین‌طور به درجات پایین‌تر به‌تفصیل اشاره نموده‌اند آن‌ها بر این مطلب نیز اقرار نموده‌اند که عدالت تمامی صحابه محرز است جز تعداد اندکی که به عدد انگشتان دست نمی‌رسند و همان کسانی هستند که بعد از پیامبر استقامت نورزیدند.[۷۱۸] باوجود اشاره عجاج خطیب مبنی بر این‌که برخی از صحابه بعد از پیامبر منحرف‌شده‌اند لیکن از ماهیت این تعداد اندک اطلاعی به دست نمی‌دهد و وجود آن‌ها را باعث خدشه دار شدن اندیشه عدالت صحابه نمی‌داند.[۷۱۹]

نقد نظر عجاج خطیب

اشاره عجاج خطیب به گروهی اندک بعد از پیامبر(ص) که استقامت نورزیدند اجمالاً وجود صحابی که از دایره عدالت بیرون هستند را اثبات می کند.
محمد ابوزهو با تکیه‌بر احادیث حوض که در کتب صحاح آمده است و تردیدی در آن‌ها نیست به وجود افرادی اندک که بعد از پیامبر منحرف شدند اشاره می‌کند لیکن برخلاف عجاج از ماهیت این گروه پرده برداشته و آن‌ها را گروهی اندک از منافقان دانسته است اما اندک بودن آن‌ها را در استدلال مشابهِ عجاج خطیب باعث خدشه دار شدن اندیشه عدالت صحابه ندانسته است.
تکلّف باور به عدالت تمامی صحابه با چنین اعترافاتی روشن است، اشاره صریح به مثال‌های نقض در گروه صحابی آن‌هم از جنس منافقان، به جهت حساسیت روایات آن‌ها و جایگاه ویژه آن‌ها برخلاف نظر عجاج و ابوزهو، بررسی عدالت آن‌ها را دوچندان می کند.
در بخش‌های پیشین رساله پرده از ماهیت اصحابی که بعد از پیامبر(ص) منحرف شدند برداشتیم و تأکید نمودیم بعد از پیامبر(ص) بزرگ‌ترین مسئله مورد مناقشه جانشینی پیامبر بوده است و برای دستیابی به آن از «حدیث» به‌عنوان ابزاری قدرتمند استفاده‌شده است، دو حدیث «الأئمه من قریش» و «نحن معاشر الأنبیاء لانورث» نمونه‌های بارز بهره‌برداری از قابلیت‌های حدیث به‌عنوان ابزاری قدرتمند برای دستیابی به اهداف کلان حاکمیت بوده است. چنانکه گفته شد یکی از معانی مهم عدالت اجتناب از دروغ بستن عامدانه بر پیامبر است. همسویی خصلت دروغ با منافقان نشان می‌دهد که طرح عدالت تمامی صحابه، ترفندی برای سرپوش گذاشتن بر وقایع پس از پیامبر(ص) است.
پیش‌ازاین در تعریف ابن حجر روشن شد که تعریف تقلیل‌گرایانه وی از «صحابی» منافقان را نیز در برمی‌گرفت، بنابراین تقابل نظر ابن حجر در تعریف صحابی با افرادی چون عجاج خطیب و محمد ابوزهو در تبیین عدالت صحابه نشان می‌دهد این تئوری درنهایت باید گروهی از صحابی منافق را از مصونیت جمعی «عدالت» جدا سازد.
نتیجه‌ای که از برآیند باور عالمان متقدم و متأخر نسبت به صحابه و عدالت آن‌ها به دست می‌دهد، ضرورت بررسی عدالت گروهی که بلافاصله پس از پیامبر(ص) استقامت نورزیدند را روشن می‌سازد. با وجود این سؤال از عدالت آن‌ها جایز نیست، لیکن حداقل علم اجمالی به وجود گروهی از منافقان در میان اصحاب پیامبر(ص) ضرورت بررسی و تفحص را دوچندان می کند. این نتیجه مبتنی بر منطق و عقلانیت است. البته لازم به ذکر است که صراحت تاریخی سقوط برخی از صحابه از عدالت آن‌چنان روشن است که باورمندان به عدالت صحابه اجازه بررسی برمدار منطق و شواهد تاریخی و سؤال از واقعیت‌های تاریخی عملکرد ناشایست آن‌ها را نمی‌دهند و با پوشاندن لباس «تقدس» توانسته‌اند پیروان و مقلدان را نیز قانع سازند که بازگو کردن بدی‌های آن‌ها به دین خدشه وارد می‌سازد. این اعطای مصونیت عمومی باانگیزه‌های خاص بر طراحان این تئوری بیش از هرکسی روشن است چون اعمال نامشروع برخی از صحابه بعد از پیامبر سرفصل‌های غیرقابل‌انکار تاریخ شده است.

جعل فضائل منشأ اصلی پیدایش تئوری عدالت صحابه

در فصل پیشین با کمک نظر محمد ابو زهره در مورد تبدیل باور جبر و ارجاء در زمان معاویه به یک مذهب سخن گفتیم، تئوری عدالت صحابه نیز که اساساً هیچ دلیل برای اقامه آن نیست سرنوشتی مشابه دارد.
اصولاً تمامی تلاش‌های معاویه در جعل حدیث، راهکارهایی برای رهایی از بحران مشروعیت حاکمیت وی بود. پایه‌گذاری باور جبر برای مشروع جلوه دادن بسیاری از جنایات سلطنت بنی‌امیه با معرفی معاویه در قالب روایات جعلی به‌عنوان صحابی پیامبر(ص) که حکومت وی از سوی پیامبر پیشگویی گردید، همگی تلاش‌هایی بود برای کسب مشروعیت برای سلطنت فردی که محملی دیگر برای مشروعیت حکومت خویش نداشت.
سیاست جعل فضائل برای صحابه[۷۲۰] درواقع ابداع تعدّد مراجع در مقابل سنت پیامبر(ص) بود و همین سیاست درواقع تمهیدی برای خلق تئوری عدالت صحابه در دوره‌های بعد بود.
تغییرهای گسترده در دوران معاویه به‌عنوان مدعی خلافت رسول خدا، نیازمند کسب مشروعیت بود، ازاین‌رو از نظرگاه دیگر که با روحیات معاویه نیز سازگاری دارد می‌توان سیاست وی را تحلیل نمود.
محمود عقاد در مورد معاویه می‌گوید: معاویه حیله و مکرى داشت که پیوسته از آن استفاده می‌کرد. او در این حیله‌گری برجستگى خاصى داشت و آن را با دشمنان دولت خود، اعم از مسلمان و غیرمسلمان، به کار مى‌گرفت. اساس و محور این حیله‌گرى ایجاد اختلاف و تفرقه میان نیروهاى خودی و غیرخودی از دشمنان و خویشاوندان با ایجاد شبهه و برانگیخت کینه بود. معاویه تحمل توافق و همدلى و همفکر بودن دو نفر را هم نداشت. خودخواهی و خودبینی شخصیت‌ها، که به‌طور طبیعى در میان آنان وجود داشت، به معاویه براى اجراى نقشه شومى که داشت کمک می‌کرد.[۷۲۱]
این روحیه معاویه در موفقیت سیاست‌های وی بسیار مؤثر افتاد. معاویه برای توجیه وضعیت حکومتی که با حیله و نیرنگ و زور به دست آورده بود، دست به تبلیغات گسترده‌ای زد، جعل فضائل برای بسیاری از اصحاب و خودش که مورد تائید پیامبر(ص) قرار می‌گرفتند و از آن‌ها افرادی عادل به جامعه معرفی می‌نمود بیانگر این بود که میان اصحاب فرقی نیست. فراگیر شدن چنین تفکری که به کمک ترویج نظریه جبر کامل می‌شد بهترین توجیه برای سلطنت معاویه از یک‌سو و بستن دهان معترضان از سوی دیگر بود. همین موضوع یکی از مهم‌ترین نقاط مشترک و حلقه‌ی ارتباط میان جعل فضائل و تئوری عدالت صحابه است. توضیح این‌که همان‌گونه که جعل فضائل راه هر انتقادی بر اتفاقات و اجتهادات معاویه می‌بست بسیاری از جنایات وی را مشروع جلوه می‌داد، تئوری عدالت صحابه نیز منتقدان صحابه را زندیق می‌داند.

آثار جعل فضائل صحابه(تئوری عدالت صحابه)

به نظر می‌رسد توجه فراوان به عدالت صحابه در دوره‌های بعد، بسیاری از علما را از ریشه چنین تفکری بازداشته است؛ ازاین‌رو در این مجال به مهم‌ترین پیامدهای آن می‌پردازیم.
۳-۲-۷-۱-۱-پیدایش مذاهب فقهی
بسیاری از منابع جعل حدیث در جهت یاری مذاهب را از عوامل سیاسی جدا ساخته‌اند، لیکن بی‌شک پیدایش مذاهب فقهی ثمره تلاش‌هایی است که معاویه در زمینه ایجاد تعدد مراجع با پشتوانه جعل حدیث انجام داده بود. نکته قابل‌ذکر در این مجال این است که تأکید بر این‌که معاویه پایه‌گذار اختلافات فقهی و کلامی است به معنی انکار وجود هیچ پیشینه‌ای در این زمینه نیست، بلکه تأکید بر پذیرش سنت شیخین در ماجرای شورا به‌خوبی نشان می‌دهد که ریشه چنین تفکری به عصر خلیفه دوم برمی‌گردد؛ هرچند مشابه بسیاری دیگر از مؤلفه‌هایی که در دوران عمر ابداع شد در زمان معاویه به‌صورت فراگیر توسعه یافت.[۷۲۲]
در موفقیت معاویه همین بس که ابو ریه وی را پایه‌گذار «اهل السنه و الجماعه» نامیده و می‌گوید: «إننا لا نعرف سیئا إسمه (أهل السنه) ولا شیئاً آخر یقابلها من سائر الفرق، أو المذاهب التی استحدثت بین المسلمین لتعریفهم، وبخاصه فإن وصف أهل السنه هذا لم یکن معروفاً قبل معاویه ابن أبی سفیان، وقد استحدثوه فی عهده فی العام الذی وصفوه بأنه (عام الجماعه) نفاقاً للسیاسه لعنها الله، وما کان إلاّ عام الفرقه».[۷۲۳]
بنابراین ریشه بسیاری از اختلافات و افتراقات فقهی را باید در زمان معاویه جستجو نمود و اگر ادعا کنیم که جعل بسیاری از احادیث جعلی در زمینه یاری مذاهب به عوامل سیاسی بر می‌گردد گزاف نگفته‌ایم.
۳-۲-۷-۱-۲-ایجاد تعصب و جمود فکری(گذشته‌گرایی)
حاصل سیاست‌های معاویه در زمینه جعل حدیث در حوزه‌های مختلف سبب غفلت بسیاری از مردم در آن روزگار گردید و حق و باطل را بر آن‌ها مشتبه ساخت. درک شهادت مظلومانه امام حسین(ع) با نگاهی گذرا بر وسعت تبلیغات معاویه روشن می‌شود. به‌گونه‌ای که تنها با توجه به ترویج اندیشه جبر از سوی وی می‌توان ماجرای عاشورا را تحلیل نمود. همان‌گونه که می‌توان رفتار توابین پس از قیام عاشورا را واکاوی نمود و راز بسیاری از فتنه‌های امویان را کشف کرد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...