معنای کیفیتِ پژوهش در دو روش کیفی و کمی متفاوت است و لذا معیارهایی که در کمی استفاده می‌شود، نمی‌تواند برای کیفی به‌کار برود. در روش کیفی معمولاً به‌جای دقت[۱۸۳] از وثوق[۱۸۴] استفاده می‌شود. وثوق شامل معیارهای روش‌شناختی و معیارهای درستی[۱۸۵] یا اخلاقی است. معیارهای روش‌شناختی آن شامل باورپذیری[۱۸۶]، انتقال‌پذیری[۱۸۷]، اتکاپذیری[۱۸۸] و تصدیق‌پذیری[۱۸۹] می‌شود که هریک به‌ترتیب به‌جای معیارهای اعتبار درونی[۱۹۰]، اعتبار بیرونی[۱۹۱]، پایایی[۱۹۲] و عینیت[۱۹۳] در روش کمی می‌نشینند.[۱۹۴] بنابراین پژوهشی مورد وثوق است که این معیارها را به بهترین حالت ممکن داشته باشد. پژوهشگر می‌تواند این معیارها را با بهره گرفتن از روش‌هایی مثل بررسی مداوم یافته‌ها، چک کردن یافته‌ها با مشارکت‌کنندگان، نقش بازتابی[۱۹۵] پژوهشگر، پرسش از دیگر پژوهشگران، تحلیل موردهای منفی، کفایت نمونه‌گیری و مثلث‌سازی[۱۹۶] (استفاده از چند روش، منبع داده و پژوهشگر) افزایش دهد (مالترود[۱۹۷]، ۲۰۰۱؛ چو[۱۹۸] و ترنت[۱۹۹]، ۲۰۰۶؛ لانگ[۲۰۰] و جانسون[۲۰۱]و هامفری، ۲۰۱۱؛ لینکلن، ۱۹۹۵؛ استراوس و کوربین، ۱۹۹۸).

( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

در پژوهش پیش رو از این راه‌ها برای رسیدن به وثوق بیشتر بهره می‌بریم: برای جمع‌ آوری داده‌ها از دو تکنیک مشاهده و مصاحبه استفاده می‌کنیم و لذا دو منبع داده شامل کامنت‌ها و متن مصاحبه با افراد را داریم؛ نتیجۀ پژوهش را با مشارکت‌کنندگان چک می‌کنیم؛ سعی می‌کنیم تعداد کافی از کامنت‌ها و افرادی کافی را در نمونه‌گیری خود بیاوریم؛ همچنین پژوهشگر خود در زمان انتخابات در فضای سیاسی فیس‌بوک حاضر و ناظرِ بحث‌ها بوده است و لذا امکان ایفای نقش بازتابی برای او فراهم است.
۶.۳. اصطلاحات و مفاهیم اصلی
در این پژوهش دو اصطلاح اصلی داریم: عضویت در فیس‌بوک و رفتار رأی‌دهی. عضویت در فیس‌بوک به‌معنی داشتن اکانت یا حساب کاربری در فیس‌بوک است. این کار برای هرکسی در دنیا که به اینترنت دسترسی داشته باشد، به‌طور رایگان امکان‌پذیر است. برای عضوشدن، واردکردن اطلاعاتی همچون نام فرد، جنسیت، تاریخ تولد، کشور محل سکونت و آدرس ایمیل ضروری و اطلاعاتی همچون شغل، سطح و محل تحصیلات و… اختیاری است، هرچند در فیس‌بوک هم مانند دیگر پایگاه‌های اینترنتی، فرد می‌تواند از اطلاعات جعلی استفاده کند. همچنین فرد با آدرس‌های ایمیل مختلف می‌تواند چند اکانت در فیس‌بوک داشته باشد. باوجود همۀ این‌ها افراد معمولاً از نام و مشخصات اصلی خود استفاده می‌کنند و استفاده از هویت‌های غیرواقعی چندان معمول نیست، مگر درمواقعی که فرد در پی انجام فعالیت‌هایی است که از پیامدهای آن بیم دارد.
مقصود از رفتار انتخاباتی یا رأی‌دهی رفتار فردِ رأی‌دهندگان در انتخابات است. این اصطلاح در سطح خرد، معادلی است برای مشارکت انتخاباتی در سطح کلان. مشارکت انتخاباتی با تعداد کل رأی‌دهندگان یا تعداد رأی‌دهندگان به کاندیدا یا حزب خاصی مرتبط است، اما رفتار انتخاباتی به گرایش رأی‌دهی هر فرد اشاره دارد.
فصل چهارم: گردآوری و تحلیل داده‌ها
۱.۴. مشاهده و تحلیل کامنت‌ها
بخش اول داده‌ها را از طریق مشاهدۀ کامنت‌ها در پای پُست‌های انتخاباتی تعدادی پروفایل یا صفحه فعالان یا تحلیل‌گران سیاسی در بازۀ زمانی اسفند ۹۱ تا خرداد ۹۲ به‌دست آوردیم. این پروفایل‌ها یا صفحه‌های شخصی که انتخاب کردیم، متعلق به این افراد هستند:[۲۰۲] سید ابراهیم نبوی، طنزنویس، خارج از کشور؛ محمدرضا جلایی‌پور، فعال سیاسی و دانشجوی مقطع دکتری جامعه‌شناسی، خارج از کشور؛ علی‌اصغر رمضان‌پور، معاون فرهنگی وزیر فرهنگ دوره خاتمی، خارج از کشور؛ زهرا اشراقی، فعال سیاسی، نوۀ آیت‌الله خمینی و همسر محمدرضا خاتمی، مهدی خلجی، تحلیلگر سیاسی، خارج از کشور؛ حسین قاضیان، جامعه‌شناس، خارج از کشور؛ مسیح علی‌نژاد، خبرنگار، خارج از کشور؛ سمیه توحیدلو، فارغ‌التحصیل مقطع دکتری جامعه‌شناسی، فعال سیاسی دانشجویی؛ فخری محتشمی‌پور، فعال سیاسی و همسر مصطفی تاجزاده؛ آرش بهمنی، روزنامه‌نگار، خارج از کشور؛ نیک‌آهنگ کوثر، کاریکاتوریست، خارج از کشور. معیارهای انتخابمان این بود که این پروفایل‌ها یا صفحه‌ها اولاً پرمخاطب باشند، ثانیاً در بازۀ موردنظر، پست مرتبط با انتخابات داشته باشند و مخاطب‌ها پای آن پست‌ها بحث کرده باشند و ثالثاً زیر نظر خود آن فرد اداره شوند تا میزان کامنت‌های هرز به حداقل برسد.
در میان این افراد، مهدی خلجی، آرش بهمنی و نیک‌آهنگ کوثر مخالفت مشارکت در انتخابات هستند. سید ابراهیم نبوی و محمدرضا جلایی‌پور از جریان‌سازان موافق مشارکت هستند. فخری محتشمی‌پور تا چند روز مانده به انتخابات مخالف مشارکت بوده است. حسین قاضیان و علی‌اصغر رمضان‌پور و مسیح علی‌نژاد تا هفتۀ آخر پست‌های محافظه‌کارانه گذاشته‌اند و زهرا اشراقی و سمیه توحیدلو هم موافق مشارکت هستند.
با مشاهدۀ چند هزار کامنت موجود در دورۀ زمانی ذکرشده در این صفحه‌ها، می‌توان آن‌ها را در درجۀ اول به چند بخش تقسیم کرد که هر بخش در بازه‌ای زمانی، مرتبط با رخدادهای انتخاباتیِ بخصوصی واقع است. بازه‌ها به این ترتیب‌اند:
بازۀ اول: از گمانه‌زنی درمورد کاندیداتوری خاتمی تا اطمینان عدم‌حضورش (اسفند ۹۱ تا اواسط اردیبهشت ۹۲)؛
بازۀ دوم: از عدم‌حضور خاتمی تا ردصلاحیت هاشمی (تا ۳۱ اردیبهشت)؛
بازۀ سوم: از ردصلاحیت هاشمی تا انصراف عارف (تا ۲۱ خرداد)؛
بازۀ چهارم: از انصراف عارف تا روز انتخابات (تا ۲۴ خرداد).
در چهار بخش پیشِ رو، کامنت‌های این چهار بازه را مرور می‌کنیم.
۱.۱.۴. خاتمی بیاید یا نیاید؟
از اواسط اسفند ۹۱، اوایل مارس ۲۰۱۳ زمزمه‌های حضور خاتمی در انتخابات ۹۲ کم‌کم بلندتر می‌شود. اصلاح‌طلبان با نوشتن نامه، انتشار مقاله در وبلاگ‌ها و سایت‌ها و تشکیل کمپین‌هایی از خاتمی برای کاندیداتوری در انتخابات دعوت می‌کنند. در فضای فیس‌بوک محمدرضا جلایی‌پور و ابراهیم نبوی در این زمینه پیشتاز هستند.
بحث‌ها و استدلال‌های صورت‌گرفته در کامنت‌های این بازه را می‌توان ذیل چندین موضوع ذکر کرد. یک دسته از کامنت‌ها شامل استدلال‌هایی است که مخالف خاتمی به‌عنوان کاندیدای اصلاح‌طلبان است. این استدلال‌ها می‌گویند خاتمی در هشت سال ریاست‌جمهوری‌اش «امتحانش را پس داده»[۲۰۳] و موفق نبوده است. این کامنت‌ها با اشاره به مثال‌هایی از دورۀ هشت‌سالۀ دولت خاتمی، انتقادشان به سکوت و تسلیم خاتمی دربرابر زیاده‌خواهی‌های فراقانونی، عدم مقابله با فشارها و عدم استفاده از اختیارات رئیس‌جمهوری است. آن‌ها این جملۀ خاتمی را با این مضمون که «آن‌ها رئیس‌جمهور را در حد تدارکچی[۲۰۴] می‌خواهند»، شاهدی بر منطق خود می‌گیرند و با مقایسۀ خاتمی با احمدی‌نژاد، رفتارهای سرکشانۀ احمدی‌نژاد را تحسین می‌کنند. این کامنت‌ها برای توصیف خاتمی، عموماً صفاتی از او را برمی‌شمرند: خاتمی «نجیب» و «اخلاق‌مدار» است و به درد میدان سیاست نمی‌خورد؛ خاتمی «روشنفکر» و «نظریه‌پرداز» است، درحالی‌که سیاست عرصۀ عمل و بده‌بستان سیاسی است؛ خاتمی به‌لحاظ شخصیتی فردی «قوی» و «شجاع» نیست و لذا اساساً توانایی مقابله با فشارها را ندارد؛ خاتمی «لاف‌زن» و «خیانتکار» است، چراکه در آن سال‌ها با شعارهایی که داد، بیست میلیون رأی به‌دست آورد و بعد به شعارها و حامیانش پشت کرد.
درواقع این دسته از کامنت‌های منتقد خاتمی، دو جنبه نگرانی دارند: یکی (با مقایسه انتخابات ۹۲ با ۸۸) اینکه درصورتی‌که در انتخابات تقلب شود، خاتمی برخلاف افرادی مثل موسوی و کروبی اهل اعتراض‌کردن برای مطالبۀ حق خود و مردم نیست؛ دوم اینکه درصورتی که او رئیس‌جمهور شود، قدرت چانه‌زنی با جناح حاکم، مقابله با فشارها و استفاده از حداقل اختیارات رئیس‌جمهور را ندارد:
اما دستۀ دیگری از کامنت‌ها با اینکه با خاتمی در کلیت موافقت دارند، پیشنهاد می‌کنند اصلاح‌طلبان روی افرادی به‌لحاظ سیاسی «میانه‌رو»تر، همچون هاشمی یا روحانی اجماع کنند. یکی از استدلال‌هایی که در این کامنت‌ها دیده می‌شود این است که درنتیجۀ کاندیداشدن کسی چون خاتمی که از دید اصولگرایان، اصلاح‌طلبی تندرو است، تشتت آرای موجود در جبهۀ اصولگرایان از بین می‌رود و اصولگرایان تندرو و میانه‌رو و نیز طرفداران دولت فعلی متحد می‌شوند و درنهایت برد از آنِ اصولگرایان خواهد بود؛ این در حالی است که افرادی چون هاشمی و روحانی، هم رأی اصلاح‌طلبان را دارند و هم اصولگرایان میانه‌رو و بخش سنتی و مذهبی جامعه. استدلال دیگر این است که درصورت روی‌کارآمدن خاتمی و اصلاح‌طلبان تندرو، تنش بین دولت و دیگر بخش‌های حکومت مانند دوره اصلاحات زیاد می‌شود؛ این درحالی است که کشور برای برون‌رفت از «بحران موجود»، درحال حاضر بیش از هر چیز به «ثبات» احتیاج دارد و نه زدوخورد سیاسی. ضمن اینکه هاشمی و روحانی هم می‌توانند فضای سیاسی را تا حدی که وضعیت تحمل‌پذیر شود، باز کنند:
اما دستۀ دیگر از کامنت‌های مخالف آمدن خاتمی، از قضا از او طرفداری هم می‌کنند. این کامنت‌ها می‌گویند جامعه از خاتمی خاطرۀ خوبی در ذهن دارد و اگر او دوباره بیاید، این ذهنیت خوب زایل می‌شود. طبق این استدلال مردم روی خاتمی حساب دیگری باز می‌کنند و او را متفاوت از «اصلاح‌طلبان درون حکومت» می‌دانند و می‌گویند «حیف» از خاتمی است که وارد این «بازی کثیف» شود. بر این اساس خاتمی با آمدنش صرفاً وجهۀ خوب خودش را خراب می‌کند، چراکه وضع مملکت بدتر از آن است که او بتواند آن را درست کند. این استدلال خاتمی را سرمایه‌ای می‌داند که نباید با شرکت در انتخاباتی که ممکن است ردصلاحیت شود و اگر هم تأیید صلاحیت شود، نام او از صندوق درنخواهد آمد، شرکت کند و این سرمایه هدر رود:
کامنت‌های موافق آمدن خاتمی درمقابل، دورۀ ریاست‌جمهوری او را موفقیت‌آمیز می‌خوانند. این دسته از کامنت‌ها از کارنامۀ سیاسی خاتمی دفاع می‌کنند و با مقایسۀ قیمت نفت در دورۀ خاتمی و احمدی‌نژاد از کارنامۀ اقتصادی او نیز دفاع می‌کنند.
در کنار کامنت‌های موافق و مخالف حضور خاتمی، دستۀ دیگری از کامنت‌ها می‌گویند خاتمی به دلایلی ازجمله اینکه می‌داند ردصلاحیت می‌شود، قصد ندارد کاندیدا شود و اصلاح‌طلبان نباید برای کاندیداتوری بر او فشار بیاورند، بلکه باید تلاش کنند روی گزینۀ دیگری به اجماع برسند.
اما بخش دیگری از کامنت‌ها به‌طورکلی مخالف شرکت در انتخابات هستند. جدال بین کاربران موافق و مخالف شرکت در انتخابات در کامنت‌ها، از اولین روزها تا آخرین لحظات روز رأی‌گیری دیده می‌شود؛ هرچند گاه به فراخور رخدادهای انتخاباتی، رنگ استدلال‌ها تغییر می‌کند.
دسته‌ای از کامنت‌های مخالف مشارکت، به شروط خاتمی برای حضورش در انتخابات اشاره دارند، شروطی مبنی بر آزادی زندانیان سیاسی، بازشدن فضای کشور و آزادی فعالیت احزاب و تشکل‌های غیردولتی. استدلال این کامنت‌ها برای عدم مشارکت این است که این شروط برآورده نشده‌اند و لذا خاتمی و اصلاح‌طلبان نباید در انتخابات شرکت کنند:
دستۀ دیگری از کامنت‌های مخالف مشارکت اما استدلالشان این است که خاتمی و کاندیداهای دیگر فرقی باهم ندارند، چون کسانی که از فیلتر شورای نگهبان می‌گذرند، همگی «سروته یک کرباس‌اند». بر این اساس خاتمی هم «یکی از مهره‌های نظام» و «سوپاپ اطمینان نظام» است، به این معنی که می‌آید تا چند سالی دل مردم را با شعارهایی توخالی و آزادی‌هایی سطحی خوش کند و این‌گونه «نظام» ادامه حیات دهد. از طرف دیگر نظام درحال حاضر برای خلاص‌شدن از شر کاندیدای مورد حمایت احمدی‌نژاد، نیازمند کسی چون خاتمی است که پایگاه اجتماعی دارد.
دستۀ دیگری از این کامنت‌ها، حضور خاتمی در انتخابات و به‌طورکلی رأی‌دادن را امری «غیراخلاقی» و آن را به‌منزلۀ تأیید نتایج انتخابات دور قبل در سال ۸۸ عنوان می‌کنند. آن‌ها این کار را «خیانت» می‌دانند به جنبش سبز و «شهیدان» جنبش و موسوی و کروبی، کاندیداهای دورۀ قبل که ادعای تقلب در انتخابات را داشتند و اکنون در حصر خانگی‌اند. بنا به این استدلال‌ها، در انتخابات ۸۸ احمدی‌نژاد با تقلب روی کار آمده و رئیس‌جمهور قانونی کشور، موسوی است و لذا برگزاری و شرکت در انتخابات بی‌معنا است. این کامنت‌ها قبل از هر چیز خواستار رفع حصر موسوی و کروبی و رهنورد، رسیدگی به شکایات سال ۸۸، آزادی زندانیان سیاسی و تشکیل دادگاه برای رسیدگی به اتفاقات آن سال هستند. آن‌ها همچنین می‌گویند حاکمیت از خاتمی و هر کاندیدای دیگری خواهد خواست که تکلیف خود را با تقلب در انتخابات ۸۸ و اتفاقات آن سال روشن کند و بنابراین کاندیداها برای امکان حضور در انتخابات ناگزیرند منکر تقلب شوند و از آن اتفاقات تبری جویند:
بخش دیگری از کامنت‌های مخالف مشارکت این استدلال را دارند که «رأی‌دادن بی‌فایده است» و کاندیدای آن‌ها «قرار نیست رأی بیاورد»، چراکه «آرا شمرده نمی‌شود» یا «تقلب می‌شود» یا «رئیس‌جمهور از قبل انتخاب شده است». بنا به استدلال این کامنت‌ها، انتخابات در ایران امری «نمایشی» است که مردم فقط نقش «سیاهی‌لشگر» را ایفا می‌کنند تا نمایش بهتر برگزار شود، بنابراین رأی‌دادن در انتخابات صرفاً «تأیید مشروعیت نظام» است. همچنین استفاده از کاندیداهای مختلف و کسانی همچون خاتمی که اندیشه‌های اصلاح‌طلبانه دارند، صرفاً برای «گرم‌کردن تنور انتخابات» است. این دسته از کامنت‌ها، انتخابات سال ۸۸ را تأییدی بر استدلالشان عنوان می‌کنند.
در دستۀ دیگری از کامنت‌های مخالف مشارکت بیان شده که «نظام جمهوری اسلامی اصلاح‌ناپذیر است» و «با رأی‌دادن چیزی عوض نمی‌شود». با استدلال موجود در این کامنت‌ها، نظام ایران همچون «بیماری درحال احتضار» است که رو‌ی‌کارآمدن اصلاح‌طلبان مثل «عمر دوباره ‌دادن» به آن است. به علاوه خاتمی اگر می‌توانست کاری برای اصلاح نظام کند، همان هشت سال باید جواب می‌گرفت و اکنون چیزی تغییر نکرده است. در این دسته از کامنت‌ها همچنین عنوان شده است که باید به کسانی مثل احمدی‌نژاد رأی داد تا «کار نظام یکسره شود»:
درمقابلِ کامنت‌های مخالف شرکت در انتخابات اما کامنت‌هایی قرار دارند که از طرفی استدلال‌های کامنت‌های مخالف مشارکن را قبول دارند، از طرف دیگر اظهار می‌کنند که با همۀ این احوال با در نظرگرفتن وضعیت فعلی ایران با تحریم انتخابات موافق نیستند. در این کامنت‌ها توجه به وضع معیشت و امنیت مردم امر اخلاقیِ والاتری درمقایسه به دغدغه‌های مخالفان مشارکت عنوان شده است. بنا بر استدلال این دسته از کامنت‌ها، رأی‌ندادن مساوی روی‌کارآمدن تندروها است و در نتیجه موضع فعلی بین‌المللی ایران همین‌گونه ادامه خواد یافت، به‌ خصوص درمورد قضیه هسته‌ای که نتیجه‌اش تحریم‌های اقتصادی بیشتر یا حملۀ خارجی و ادامۀ آن احتمالاً جنگ داخلی است. این کامنت‌ها استدلال آن دسته از کامنت‌های مخالف شرکت در انتخابات را که همه را سروته یک کرباس می‌دانند و منکر تفاوت‌های دورۀ خاتمی و احمدی‌نژادند، ناواقع‌گرایانه و نامنصفانه می‌خوانند؛ هرچند شرکت در انتخابات و روی‌آوردن به خاتمی را نه انتخابی ایدئال که «انتخابی میان بد و بدتر» و «تنها گزینۀ موجود برای نجات ایران» عنوان می‌کنند. بنا بر این استدلال درحال‌حاضر باید خواستۀ افراد از رئیس‌جمهوری که می‌خواهند انتخاب کنند، نه خواسته‌های دموکراسی‌خواهانۀ حداکثری که صرفاً اندکی بهترکردن اوضاع بحرانی موجود باشد:
در کنار استدلال‌های موجود در این دسته از کامنت‌ها، بخش دیگری از کامنت‌ها به‌طور کلی از رأی‌دادن دفاع می‌کنند. بنا به استدلال این کامنت‌ها دو موج دموکراسی‌خواهانه در دو دهۀ اخیر ایران، یعنی دوم خرداد و جنبش سبز ناشی از مشارکت مردم در انتخاب و نه تحریم بوده است. در دوم خرداد ۷۶ این رأی مردم بود که نامزد نزدیک به حاکمیت را کنار زد، جنبش سبز نیز در سال ۸۸ با شعار «رأی من کو؟» پس از انتخابات شروع شد. این در حالیست که احمدی‌نژاد را در سال ۸۴ تحریم انتخابات از جانب مردم بر سر کار آورد. بنا بر این استدلال مشارکت در هر حال برای دموکراسی‌خواهان بُرد است؛ چراکه یا حاکمیت به رأی مردم تن می‌دهد و ۷۶ تکرار می‌شود یا تن نمی‌دهد و آنگاه باید مانند ۸۸ هزینۀ بسیاری بپردازد. به علاوه هرچه مشارکت بیشتر باشد، به‌دلیل افزایش هزینۀ تقلب برای نظام، امکان تقلب کاهش می‌یابد.
دستۀ دیگری از کامنت‌های موافق مشارکت درمقابل استدلال‌های مخالفان می‌گویند نظام، از «میزان کمِ مقبولیت» خود مطلع است و این خبر جدیدی نیست که بخواهیم آن را با تحریم انتخابات به گوششان برسانیم. به‌علاوه به‌طور سنتی همواره بخشی از مردم در انتخابات شرکت می‌کنند و صف‌های رأی‌دهی آن‌قدر شلوغ هست که نظام هر انتخاباتی را «حماسه» و «رأی به مشروعیت نظام» اعلام کند، به‌ خصوص امسال که انتخابات ریاست جمهوری و شوراها در یک روز برگزار می‌شود. لذا حتی اگر مشارکت کم باشد، چنانکه قبلاً هم این اتفاق رخ داده است، نظام یا مشارکت را بالا اعلام می‌کند، یا اینکه با تبلیغات شدید آن را حماسه‌ای دیگر جلوه می‌دهد و بنابراین تحریم انتخابات هیچ تأثیری ندارد:
این کامنت‌های موافق مشارکت، کسانی را که نمی‌خواهند رأی بدهند، همان‌هایی می‌دانند که «در انتخابات ۸۸ رأی نداند، ولی بعداً به‌دنبال رأیشان می‌گشتند». بنابر استدلال این کامنت‌ها تحریم انتخابات هیچ‌گاه نتیجه نداده است، ضمن اینکه در ایران به‌علت حزبی‌نبودن نظام سیاسی، اساساً امکان بسیج عمومی برای تحریم مؤثر وجود ندارد. لذا «تحریم مساوی انفعال» است و با «مبارزه از زیر پتو» که تنها محدود می‌شود به لایک‌کردن و کامنت‌گذاشتن در فیس‌بوک، نمی‌توان کاری از پیش برد. به‌علاوه تحریمی‌ها هیچ راهکار عملی و «آلترناتیوی درمقابل رأی‌دادن» که فعلاً تنها راه بدون هزینۀ ممکن برای دخالت مردم در امور مملکت است، ندارند. همچنین تحریمی‌ها اکثراً خارج از ایران‌اند و از بیرون از گود می‌گویند «لنگش کن»، بدون اینکه درکی از وضعیت بد اقتصادی مردم و همچنین سختی مبارزۀ سیاسی در ایران داشته باشند:
علاوه بر این‌ها موافقان مشارکت در این دسته از کامنت‌ها اعلام می‌کنند که با تغییر نظام از طریق انقلاب و حملۀ خارجی مخالف‌اند؛ چراکه به نظرشان انقلاب و جنگ نتیجه‌ای جز ویرانی و ناامنی درپی ندارد و دموکراسی فرایندی است آرام که از این دوطریق به‌دست نمی‌آید. در این کامنت‌ها انقلاب ایران، انقلاب‌های عربی و همچنین وضعیت فاجعه‌بار افغانستان و عراق و سوریه که درگیر جنگ خارجی هستند، به‌عنوان مثال‌هایی در تأیید این استدلال بیان شده است. بنا بر این استدلال انقلاب نه‌تنها نامطلوب که ناممکن است، چراکه نیازمند هزینه‌های زیادی است که مردم حاضر به پرداخت آن نیستند. کمااینکه تاکنون و طی سال‌های پس از انقلاب هیچ ندایی از جانب براندازان، پاسخی از طرف مردم دریافت نکرده است:
کامنت‌های مخالف مشارکت اما درمقابل این استدلالِ موافقان مشارکت که اگر مشارکت بیشتر باشد، هزینۀ تقلب برای نظام افزایش می‌یابد و لذا امکان تقلب کم می‌شود، می‌گویند نظام ابایی از بالارفتن هزینۀ تقلب ندارد. بنا بر این استدلال برای نظام همانند انتخابات ۸۸، جابه‌جا کردن یک میلیون رأی با ده میلیون رأی فرقی ندارد و بعد از تقلب نیز درمقابل هر تعداد معترض ایستادگی می‌کند و لذا این استدلال توجیه مقبولی ندارد.
بخش بزرگی از کامنت‌های مخالف مشارکت هم منتقد ایدۀ انتخاب بین بد و بدتر و اینکه باید در هر شرایطی در انتخابات شرکت کنیم، هستند. بنا بر استدلال‌های موجود در این کامنت‌ها کفِ مطالبات اصلاح‌طلبان و موافقان مشارکت روزبه‌روز پایین‌تر می‌آید و آن‌ها حاضرند به هر نامزدی که کمی از بقیه بهتر باشد، حتی اگر سابقاً با او مخالفت شدید داشتند، رأی دهند. حاکمیت هم از این موضوع مطلع است و لذا همیشه «به مرگ می‌گیرد تا مردم به تب راضی شوند»:
۲.۱.۴. خاتمی نمی‌آید، هاشمی بیاید
خاتمی در اوایل اردیبهشت در سخنانی می‌گوید نمی‌خواهد با آمدنش هزینه‌ای بر مردم تحمیل کند. آمدن خاتمی منتفی می‌شود و کم‌کم زمزمه‌هایی از آمدن هاشمی به گوش می‌رسد. با شروع نام‌نویسی کاندیداها، بسیاری از او می‌خواهند کاندیدا شود. هاشمی در آخرین لحظات از روز آخر نام‌نویسی کاندیداها در ۲۱ اردیبهشت (۱۱ می) ثبت‌نام می‌کند. امید دوباره به اردوگاه اصلاح‌طلبان بازمی‌گردد، اما گمانه‌زنی‌درمورد ردصلاحیت او شنیده می‌شود.
کامنت‌های موافق هاشمی می‌گویند که او معتدل‌تر و عملگراتر از خاتمی و لذا انتخابی بهتر درمقایسه با خاتمی است و در وضعیت کنونی، این هاشمی است که می‌تواند مملکت را از جنگ و مشکلات اقتصادی نجات دهد. ضمن اینکه خاتمی و چهره‌های تندرو اصلاحات نباید به‌طور علنی از هاشمی حمایت کنند؛ چراکه به‌این‌ترتیب هاشمی رأی اصولگراهای میانه‌رو و بخش سنتی و مذهبی جامعه را از دست می‌دهد.
درمقابل کامنت‌های منتقد ایدۀ «انتخاب بین بد و بدتر» که مخالف مشارکت‌اند، بر اصلاح‌طلبان خرده می‌گیرند که سیر انتخاب گزینه‌هایشان نزولی است؛ به‌طوری‌که حالا به کسی مثل هاشمی که زمانی تا آن حد با او مخالف بودند، راضی شده‌اند. این کامنت‌ها تخریب‌های اصلاح‌طلبان علیه هاشمی در دهۀ هفتاد که بدترینش اصطلاح «عالیجناب سرخ‌پوش» اکبر گنجی بود و همچنین قضایای عدم حمایت اصلاح‌طلبان از هاشمی در انتخابات مجلس ششم و دور اول انتخابات ریایت‌جمهوری سال ۸۴ را مثال می‌آورند:
در این بازۀ زمانی استدلال‌های مخالف مشارکت مشابه قبل است: آمدن هاشمی برای «کشاندن مردم پای صندوق‌ها» است، وگرنه او هم جزئی از همین نظام است که آمده است تا آن را نجات دهد؛ رأی‌دادن خیانت به جنبش است؛ تقلب می‌شود؛ حتی اگر تقلب نشود، کاری از دست هاشمی در قامت رئیس‌جمهور برنمی‌آید؛ باید به جلیلی رأی داد تا کار نظام یکسره شود:
استدلال‌های موافقان مشارکت هم مانند قبل است. مثلاً اینکه کسانی که نمی‌خواهند مشارکت کنند، به‌گونه‌ای دارند از شهیدان جنبش سبز برای پیگیری اهداف خودشان و برای منع مردم از مشارکت سوءاستفاده می‌کنند، درحالی‌که خانواده‌های کشته‌شده‌ها موافق مشارکت‌اند و اگر خود آن‌ها هم زنده بودند حتماً در انتخابات شرکت می‌کردند، کمااینکه در ۸۸ هم آن‌ها در اوج مشارکت و فعالیت کشته شدند.:
کامنت‌های موافقان مشارکت از تحلیل‌های «راننده تاکسی و دایی‌جان‌ناپلئونی» برخی که می‌گویند هاشمی فرقی با بقیه ندارد انتقاد می‌کنند، چراکه اگر این‌گونه بود این‌قدر برای تخریب او هزینه نمی‌شد. بنا بر این استدلال‌ها ایدۀ تحریم انتخابات بی‌تأثیر است، چون بخشی از مردم برای قطع‌نشدن یارانه‌هایشان هم شده مشارکت می‌کنند و اگر حتی مشارکت نکنند در هرحال مشارکت بالا اعلام می‌شود. به‌علاوه راهی به‌جز حمایت از هاشمی وجود ندارد و موافقان مشارکت نه به خواست واقعی خود، بلکه از سر ناچاری در انتخابات شرکت می‌کنند. ضمن اینکه با رأی‌ندادن هیچ چیز تغییر نمی‌کند، درحالی‌که با مشارکت امیدی به تغییر هرچند کم وجود دارد:
در این میان و با نزدیک‌شدن به انتخابات به‌تدریج بحث دربارۀ تقلب و امکان و چگونگی آن بیشتر می‌شود. بحث‌هایی ازجمله اینکه در چه صورت و چقدر امکان تقلب در انتخابات برای دستگاه حاکم وجود دارد، ارتباط تقلب با رأی‌دادن یا تحریم چگونه است و نیز اینکه آیا در انتخابات سال ۸۸ تقلب صورت گرفته است یا خیر. برخی کامنت‌ها احتمال تقلب را کم عنوان می‌کنند. استدلال این کامنت‌ها این است که کاندیداهای دولت و حاکمیت متفاوت‌اند و برخلاف ۸۸ بین مجریان و ناظران هماهنگی وجود ندارد. استدلال دیگر این است که حتی اگر احتمال تقلب‌نشدن یک‌درصد هم باشد، باز هم باید رأی دهیم و نباید این تنها فرصت نقش‌داشتن در امور را از خود بگیریم. ضمن اینکه در انتخابات ۸۸ هم تقلب فقط یک احتمال بود و هیچ‌گاه این قضیه ثابت نشد:
دسته‌ای از کامنت‌های موافق مشارکت، از ایدۀ «انتخاب بین بد و بدتر» در مقابل ایدۀ «همه سر و ته یک کرباس‌اند» دفاع می‌کنند: چراکه در ایران بد و بدتر خیلی باهم فرق دارند و اگر رأی ندهیم فردی مثل مشایی رئیس‌جمهور می‌شود و وضعیت خیلی بدتر از این می‌شود:
دسته‌ای دیگر از کامنت‌ها نیز تردید در مشارکت و عدم مشارکت را نشان می‌دهند:
۳.۱.۴. روحانی یا عارف؟
شورای نگهبان در تاریخ ۳۱ اردیبهشت (۲۱ می) هاشمی را به‌دلیل سن زیادش ردصلاحیت می‌کند. مشایی کاندیدای نزدیک به دولت احمدی‌نژاد هم ردصلاحیت می‌شود. جبهۀ اصلاحات در شوک فرو می‌رود. دستۀ بزرگی از کامنت‌ها حاکی از این است که آن‌ها با ردصلاحیت هاشمی دیگر رأی نمی‌دهند: حاکمیت با ردصلاحیت هاشمی نشان داد حاضر نیست افرادی با حداقل اختلاف نظر با روند حاکم، رئیس‌جمهور شوند؛ حاکمیت وقتی هزینۀ ردصلاحیت هاشمی را می‌پذیرد، قطعاً هزینۀ تقلب را هم خواهد پذیرفت؛ حاکمیت به این دلیل هاشمی را ردصلاحیت کرده است که می‌خواهد تقلب کند و باوجود هاشمی هزینۀ تقلب برایش زیاد بوده است:
با رد صلاحیت هاشمی نظر اصلاح‌طلبان روی گزینه‌های عارف و روحانی می‌رود. این قضیه در کامنت‌ها دادِ بسیاری را از روند نزولی انتخاب میان بد و بدتر درمی‌آورد. استدلال این کامنت‌ها این است که اصلاح‌طلبان با ایدۀ انتخاب بین بر و بدتر از خاتمی به هاشمی و حالا از هاشمی به روحانی و عارف رسیده‌اند، درحالی‌که روحانی اساساً اصلاح‌طلب نیست و عارف نیز حامی جنبش سبز نیست. دسته‌ای از کامنت‌ها خواستار انصراف روحانی و عارف در اعتراض به ردصلاحیت هاشمی هستند و دسته‌ای دیگر خواستار حکم حکومتی برای بازگشت هاشمی‌اند یا پیش‌بینی می‌کنند هاشمی با حکم حکومتی بازمی‌گردد. دسته‌ای دیگر از کامنت‌ها نیز بر این باورند که روحانی و عارف همچون معین سال ۸۴ رأی ندارند و حمایت اصلاح‌طلبان از آن‌ها همچون سال ۸۴ شکست دیگری برای اصلاح‌طلبی خواهد بود، چیزی که شاید حتی هدف حاکمیت از مخالفت با آمدن خاتمی و ردصلاحیت هاشمی باشد:
درمقابل کامنت‌های موافق مشارکت، ردصلاحیت هاشمی را این‌گونه تفسیر می‌کنند که هاشمی رأی داشته و حاکمیت این را فهمیده و از ترس، او را ردصلاحیت کرده است. درواقع حاکمیت با این کار نشان داده که به‌دنبال تحریم هرچه بیشتر انتخابات از سوی منتقدان و خالی‌کردن انتخابات از هر شوری است. به‌علاوه چون کاندیدای دولت هم ردصلاحیت شده است، امکان تقلب از طرف دستگاه اجرایی کم است. بخش بزرگی از کامنت‌ها نیز اعلام می‌کنند که منتظر حمایت خاتمی و هاشمی و اجماع اصلاح‌طلبان هستند و رأی‌دادنشان را منوط به این می‌دانند:
با اطمینان از بازنگشتن هاشمی و با خوابیدن شوک اولیۀ ناشی از ردصلاحیت او، بحث بر سر عارف و روحانی که اولی به خاتمی و اصلاح‌طلبان نزدیک است و دومی به هاشمی و اعتدال‌گرایان، بالا می‌گیرد. با شروع تبلیغات رسمی از تلویزیون ازجمله مصاحبه‌های خبری، فیلم‌های تبلیغاتی و درنهایت مناظره‌ها، جو انتخاباتی بیشتر می‌شود. افراد شروع می‌کنند به سبک و سنگین‌کردن کفۀ کاندیداهای خود و رقیب و بحث درمورد وجوه مثبت و امکان و مطلوبیت رأی‌آوری هریک.
دسته‌ای از کامنت‌ها نشان می‌دهد که افراد پس از مناظرۀ اول کاندیداها جذب عارف شده‌اند. آن‌ها به‌ویژه از بین جنبش‌سبزی‌هایی هستند که تا پیش از این معتقد به تحریم انتخابات بوده‌اند. چراکه او تنها کاندیدایی است که به نوع سؤال‌ها در این مناظره اعتراض کرده است؛ آرمان‌هایش به اصلاح‌طلبان نزدیک است؛ به‌عکس روحانی که رسماً اعلام کرده است اصلاح‌طلب نیست، فردی شجاع و در مناظره‌ها «یادآور میرحسین موسوی» است و لذا پتانسیل جذب رأی قهرکرده‌های ۸۸ را دارد؛ فرهیخته و مؤدب است و بعد از احمدی‌نژاد به چنین کسی نیاز داریم؛ اگر تلاش شود امکان ایجاد موج برای عارف وجود دارد، درصورتی‌که اجماع روی روحانی درحالی‌که او خود را اصلاح‌طلب نمی‌داند، به‌معنی شکست اصلاحات است:
بخش دیگری از کامنت‌ها متعلق به طرفداران روحانی است. این کامنت‌ها استدلال می‌کنند که روحانی فردی محکم و عملگرا است که می‌تواند کشور را از وضعیت پیش‌آمده خارج کند؛ با توجه به سابقۀ دیپلماتیکش در زمان ریاست‌جمهوری خاتمی، در سیاست خارجی مشی مصالحه‌جویانه‌ای دارد که این درست در مقابل جلیلی است؛ در سیاست داخلی فردی معتدل است و لذا می‌تواند رأی بخش سنتی جامعه و نیز اصولگرایان معتدل را داشته باشد. این کامنت‌ها استدلال‌هایی در مخالفت با عارف نیز دارند: عارف درمقابل شبیه معین در انتخابات ۸۴ است که مخاطب حرف‌هایش نخبگان جامعه‌اند نه عامۀ مردم؛ برخلاف روحانی که فن بیان خوبی دارد، عارف جاذبۀ کافی را برای جذب رأی مردم ندارد؛ اصلاح‌طلبی تندرو است و اگر رئیس‌جمهور شود، اصولگراها متحد خواهند شد و مدام با حاکمیت تنش خواهد داشت و نخواهد توانست کاری از پیش ببرد. اما با همۀ این احوال کامنت‌های طرفدار هردو کاندیدا تأکید دارند که اصلاح‌طلبان باید روی یکی از این دو کاندیدا اجماع کنند تا اتفاق ۸۴ نیفتد:
در بخش بزرگی از کامنت‌ها این اعتراض دیده می‌شود که چرا اصلاح‌طلبان در اجماع یا ائتلاف تعلل می‌کنند. آن‌ها یا می‌گویند درصورتی که ائتلاف نشود رأی نخواهند داد یا می‌گویند اگر عارف کناره‌گیری کند، رأی نخواهند داد یا می‌گویند درصورت عدم ائتلاف، به قالیباف رأی خواهند داد، چراکه احتمال رأی‌آوری‌اش بیشتر است. دسته‌ای کامنت‌ها نیز موافق به‌عقب‌افتادن ائتلاف یا اجماع هستند و آن را آگاهانه ارزیابی می‌کنند، چراکه به این ترتیب اصلاح‌طلبان دو تریبون برای تبلیغات و بیان حرف‌هایشان دارند و این‌گونه فضای انتخابات گرم‌تر می‌شود، فرصت تخریب از طرف مقابل گرفته می‌شود و درصورتی که ائتلاف یا اجتماع در روزهای آخر اعلام شود، امکان ایجاد موج بیشتر است:

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...