تعلق جسمانی
Physical Belonging

تحقق یافتن عملی
Practical Becoming

سلامت جسمانی، بهداشت فردی، تغذیه، ورزش، آراستگی و پوشش ظاهر جسمانی

منزل، مکان کار، مدرسه، محله، اجتماع

فعالیت‌های مربوط به خانه، کار با دستمزد، مدرسه یا فعالیت‌های داوطلبانه، تأمین نیازهای اجتماعی و برخورداری از سلامت

بودن روانی
Psychological Being

تعلق جامعه‌ای
Social Belonging

تحقق یافتن فراغتی
Leisure Becoming

سلامت روانی و سازگاری، شناخت، احساس، عزت‌نفس، خودپنداره و خودداری

دیگران صمیمی، خانواده، دوستان، همکاران، محله و اجتماع

فعالیت هایی که تمدد اعصاب را افزایش داده و استرس را کاهش می‌دهند.

بودن معنوی
Spiritual Being

تعلق اجتماعی
Community Belonging

تحقق یافتن رشد
Growth Becoming

ارزش‌های فردی، استانداردهای فردی رفتار، اعتقادات معنوی

درآمد کافی، خدمات اجتماعی و سلامت، استخدام، برنامه‌های تفریحی، برنامه‌های آموزشی، فعالیت‌ها و حوادث اجتماعی

فعالیت‌هایی که منجر به تقویت یا توسعه دانش و مهارت می‌شود، سازگاری با تغییرات

۲-۱۷-۲ مددکاری اجتماعی و کیفیت زندگی
در ماه جولای سال ۲۰۰۰ میلادی طی نشستی که از سوی فدراسیون بین‌المللی مددکاران اجتماعی در شهر مونترال کانادا برگزار گردید، تعریف جدیدی از مددکاری اجتماعی به شرح زیر ارائه گردید : «حرفه مددکاری اجتماعی از طریق افزایش رفاه، تغییر اجتماعی، شیوه‌های حل مشکل در روابط انسانی و توانمندسازی افراد را بوجود می‌آورد. این رشته با به کارگیری نظریه‌های رفتار انسانی و نظام‌های اجتماعی، در مواردی که افراد با محیط‌شان تعامل دارند دخالت می کند. اساس و بنیاد مددکاری اجتماعی، اصول حقوق بشر و عدالت اجتماعی است.» (Hich, 2002 : 1)
در این تعریف به چهار مفهوم تغییر اجتماعی، شیوه‌های حل مشکل، فرد در محیط و توانمندسازی تأکید شده است. جهت درک بهتر از این کار پیچیده، تشریح این چهار بعد کلیدی ضروری به نظر می‌رسد :
تعهد به تغییر اجتماعی
به معنای کار منسجم با افراد آسیب‌دیده یا طردشده از جامعه است که این عمل بوسیله از بین بردن موانع، بی‌عدالتی و ظلمی که در جامعه وجود دارد صورت می‌پذیرد، این به معنای ایجاد فرصت‌های برابر و دفاع از منافع کسانی است که در گذشته سهمی برای آن‌ها درنظر گرفته نشده است.

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

حل مشکل
مددکاران اجتماعی در مقابل بحران‌ها و وقایع ناگهانی، به اندازه مشکلات فردی و اجتماعی پاسخگو می‌باشند. معمولاً در زمان مراجعه فرد به مرکز خدمات اجتماعی، مشکل موجود به وضوح مشخص نمی‌باشد، بنابراین برای مددکار اجتماعی، کشف نگرانی‌های مراجعه‌کننده، شناسایی نیازها و تشخیص موانع ارضا آن‌ها و در نهایت تعیین دقیق اهداف و برنامه‌های عملی بسیار دشوار می باشد. ویژگی کلیدی فرایند حل مشکل درگیر نمودن مراجع در هر مرحله از کار می‌باشد. در این فرایند همچنین به مراجعان مهارت‌های حل مشکل آموخته می‌شود تا آن‌ها بتوانند با مشکلات آینده خود به شیوه بهتری مواجه شوند.
فرد در محیط
یکی از جنبه‌های کلیدی اقدام مؤثر مددکاری اجتماعی فراتر رفتن از عوامل درونی (روانشناختی) و بررسی رابطه بین افراد و محیط‌شان (چیزی بیش از خانواده شامل دوستان، همسایه‌ها، مدرسه، محیط کار و …) می‌باشد.
توانمندسازی
به معنای این نکته که فرد احساس کند بر جریان زندگی اش دارای قدرت و کنترل است. توانمندسازی در مددکاری اجتماعی فرایند افزایش قدرت فردی، بین‌فردی و سیاسی مراجعان می‌باشد که بوسیله آن افراد می‌توانند موقعیت ویژه خود را ترقی داده و با مشکلات خود رو‌به‌رو شوند. (Hich, 2002 : 2)
به دلیل اهمیتی که موضوع کیفیت زندگی برای مددکاران اجتماعی دارد یکی از محورهای مهم منشور اخلاقی بین‌المللی مددکاران اجتماعی، مشارکت آن‌ها در توسعه سیاست‌ها و برنامه‌هایی عنوان شده که باعث بهبود کیفیت زندگی در جوامع خواهد شد.
۱۸-۲ مبانی نظری تحقیق
در این قسمت نظریه هایی در رابطه با کیفیت زندگی، رضایت، کنش متقابل، انتظارات، تنهایی اجتماعی، نقش، سلامت روان و نظریه هایی در مورد نوجوانی مطرح می شود.
۱-۱۸-۲ کیفیت زندگی Quality of life
کیفیت زندگی مفهومی چندوجهی، نسبی، متأثر از زمان و مکان و ارزش های فردی و اجتماعی است. مولفه ها و عوامل تشکیل دهنده اش با توجه به دوره زمانی و مکان جغرافیایی فرق خواهد کرد. کیفیت زندگی به مقدار زیاد از ارزش ها متأثر است و در واقع طبق ارزش های فردی، اجتماعی و ملی تعریف می شود و ضمن دارا بودن ابعاد عینی و بیرونی، امری ذهنی، درونی و متصور است و در نهایت به تصورات و ادراک فرد از واقعیت های زندگی بستگی دارد. (خوارزمی، ۸۴۴)
اصطلاح کیفیت زندگی برای نخستین بار در دهه ۱۹۵۰ در مباحث اجتماعی و اقتصادی مورد استفاده قرار گرفت و در آن زمان بیشتر به یک مفهوم اقتصادی تا روانشناختی دلالت داشت. پس از ارائه هرم نیازها توسط مازلو (۱۹۵۴, Maslow) که سلسله مراتبی از نیازها را ارائه می داد. توجهات از نیازهای صرفاً مادی و اقتصادی به نیازهای شناختی که در سلسله مراتب هرمی نیازها، در سطوح بالاتری قرارداشت، معطوف شد. در حال حاضر مفهوم کیفیت زندگی، تمامی سطوح نیازها از نیازهای فیزیولوژیک تا نیاز به خودشکوفایی و تحقق خود را دربرمی گیرد. (اندروز و زالای[۳۰]، ۱۹۸۰ به نقل از نوری کربلایی، ۱۳۷۵). هندکلیف و همکاران[۳۱] (۱۹۹۳) ذکر می نمایند امروزه برای تعیین نیازها و ارتقاء سطح سلامت افراد تحت مراقبت، کیفیت زندگی آن ها را مورد بررسی قرار می دهند.
در رابطه با مفهوم کیفیت زندگی، تعاریف بسیاری وجود دارد که هر کدام به جنبه های خاصی از آن تأکید نموده اند. نویسندگانی مانند بیر[۳۲] (۱۹۸۸)، براون[۳۳] (۱۹۸۸)، کولی[۳۴] (۱۹۸۸) و مک فارلن[۳۵] (۱۹۸۸) تعریف مثبتی از کیفیت زندگی داشته اند. شلاک[۳۶] (۱۹۵۵) بیان نموده که کیفیت زندگی مفهوم انعکاس های شرایط دلخواه شخص در زندگی است. مفهوم کیفیت زندگی به برداشت و درک فرد از موقعیت خود در زندگی به چهارچوب اهداف و نظام ارزشی پذیرفته شده وی بستگی دارد. (ایوانزوکوپ[۳۷]، ۱۹۸۹) به بیان دیگر کیفیت زندگی هر فرد به درک منحصر به فرد وی از زندگی بستگی دارد. (سلا[۳۸]، ۱۹۹۴)
“براون” کیفیت زندگی را به عنوان تفاوت بین آن چه شخص بدست آورده و آرزوها و نیازهای برآورده نشده او می داند، هر چه این تفاوت بیشتر باشد، کیفیت زندگی پایین تر است. (میشل پاول[۳۹]، ۲۰۰۳)

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...