ﻧﮕﺎرش ﻣﻘﺎﻟﻪ ﭘﮋوهشی درباره بررسی فقهی و حقوقی ولایت قهری پدر و جدّ پدری ... - منابع مورد نیاز برای پایان نامه : دانلود پژوهش های پیشین |
![]() |
۳ -تعبیر به آنستم منهم رشدا اشاره به این است که رشد آنها کاملا مسلم شود زیرا آنستم از ماده ایناس به معنى مشاهده و رؤیت مىباشد، و این ماده از ماده انسان که یکى از معانى آن مردمک چشم است گرفته شده ( در حقیقت هنگام رؤیت و مشاهده از انسان یعنى مردمک چشم مدد گرفته مىشود و به همین جهت از مشاهده کردن تعبیر به ایناس شده است ) .
و لا تاکلوها اسرافا و بدارا ان یکبروا – سپس بار دیگر به سرپرستان تاکید مىکند که به هیچ عنوانى اموال یتیمان را حیف و میل نکنند، و پیش از آنکه بزرگ شوند سرمایه آنها را از بین نبرند.
و من کان غنیا فلیستعفف و من کان فقیرا فلیاکل بالمعروف: یعنى سرپرستان ایتام اگر متمکن و ثروتمندند نباید به هیچ عنوانى از اموال ایتام استفاده کنند و اگر فقیر و نادار باشند تنها مىتوانند در برابر زحماتى که بخاطر حفظ اموال یتیم متحمل مىشوند با رعایت عدالت و انصاف ، حق الزحمه خود را از اموال آنها بردارند .
در این زمینه روایاتى نیز وارد شده و مضمون آیه را چنان که گفته شد توضیح داده است ، از جمله در روایتى از امام صادق (علیهالسلام) مىخوانیم: فذلک رجل یحبس نفسه عن المعیشه فلا باس ان یاکل بالمعروف اذا کان یصلح لهم فان کان المال قلیلا فلا یاکل منه شیئا : منظور کسى است که سرپرستى مال یتیم، او را ازرسیدگى به زندگى خویش باز داشته ، در این صورت مىتواند به اندازه مناسب و شایسته از مال یتیم استفاده کند، و این در صورتى است که به صلاح یتیم باشد ، اما اگر ثروت یتیم کم باشد ( و طبعاً سرپرستى آن، نیزوقت زیادى را اشغال نمىکند)دراین صورت چیزى ازمال یتیم برندارد.فاذا دفعتم الیهم اموالهم فاشهدوا علیهم: این آخرین حکمى است که در باره اولیاء ایتام در این آیه بیان شده و آن اینکه هنگامى که مىخواهید اموال آنها را به دست آنها بسپارید گواه بگیرید تا جاى اتهام و نزاع و گفتگو باقى نماند.
و کفى بالله حسیبا : اما بدانید که حساب کننده واقعى خدا است و مهمتر از هر چیز این است که حساب شما نزد او روشن باشد ، او است که اگر خیانتى از شما سرزند و بر گواهان مخفى ماند به حساب آن رسیدگى خواهد کرد
مبحث دوم : روایات
گفتار اول: روایت عمربن شعیب از رسول اکرم (ص)
روایاتی راجع به ولایت پدر وجد پدری از جمله :
عمروبن شعیب از حضرت محمد (ص) نقل کرده که ایشان برای فصل خصومت میان پدر وپسری فرمودند:
انت ومالک لابیک. تو واموالت از آنِ پدرت هستی.
در این حدیث تصریح شده که فرزند واموالش به پدر تعلق دارد. [۷۴]
گفتار دوم: روایت ازموسی بن جعفر (ع)
درروایتی از موسی ابن جعفر (ع) نقل شده:درصورتی که پدر دختر تمایل به ازدواج با خواستگاری را داشته وجد دختر به خواستگار دیگری متمایل باشد خواستگاری که جد برگزیده اولی است، زیرا لانها واباها للجد دختر وپدرش به جد تعلق دارند.
بدین جهت برخی فقها گفتهاند این قبیل احادیث یا بیانگر حکم اخلاقی است، بدین معنا که فرزند احترام پدر را داشته وجانب اورا درنظر بگیرد یا اینکه نظر، به صورت نیازمندی پدر دارد که فرزند باید نفقه اورا بپردازد. [۷۵]
روایاتی که دررابطه با ولایت قهری جدّ پدری وارد گردیده تنها مخصوص باب نکاح است. فقها به قیاس اولویت ولایت جد پدری را از نکاح به امور مالی تسری داده اند.
روایت دیگر ازحضرت موسی ابن جعفر(ع) درمورد مردی که برای دختر او درخواستگار آمده بود. وجدّ دختر یکی را انتخاب کرده و پدر دختر دیگری را، پرسیدم: کدام یک نسبت به نکاح تقدم دارند؟
حضرت فرمودند: مردیکه جد انتخاب نموده برای جاریه سزاوارتر است؛ زیرا جاریه وپدرش متعلق به جدّ هستند.[۷۶] ابواب عقد نکاح واولیاء العقد، باب۱۱، حدیث ۸« عن علی ابن جعفر عن اخیه موسی ابن جعفر(ع) قال سألته عن رجل اتاه رجلان یخطبان ابنته فهوی ان زوج احدهما وهوی ابوه الاخر ایهما احق ان ینکح؟ قال: الذی هو الجد احق بالجاریه لانها واباها للجد.»
گفتار سوم: روایت فضل بن عبدالملک
روایت فضل ابن عبدالملک از امام جعفر صادق (ع) نقل شده که فرمودند: جد، هرگاه دخترپسرش را تزویج نماید درحالی که پسرش (پدر دختر) زنده باشد وجد هم مرضی باشد جایز است، گفتیم: اگر پدر یکی را انتخاب کرد وجد دیگری را وهم جدّ پدری در عدالت ومرضی بودن یکسان بودند تکلیف چیست؟ حضرت فرمودند: دوست دارم که دختر به قول جدش رضایت دهد. [۷۷]
حدیث ۴، «عن حمید ابن زیاد، عن الحسن بن محمد، عن جعفر ابن سماعه عن ابان عن الفضل بن عبدالملک، عن ابی عبدالله (ع) قال ان الجد اذا زوج ابنه وکان ابوها حیا وکان الجد مرضیا جاز، قلنا، فان هوی ابوالحاریه هوی وهوی الجد هوی، وهما سواء فی العدل والرضا قال: احب الی ان ترضی بقول الجد.»
روایت دیگر ازموسی بن جعفر: هرگاه مردی دختر پسرش را تزویج نمود تزویج بر پسرش جایز است و پسرش نیز می تواند دخترش را تزویج نماید. گفتیم: اگر پدر دختر، مردی را انتخاب کرد و جد دختر، مردی دیگر را، تکلیف چیست؟ حضرت موسی ابن جعفر (ع) فرمودند: تزویج جد، اولی تر و شایسته تر است. [۷۸]
حدیث ۶، محمد ابن یعقوب ، عن محمد ابن یحیی، عن احمد ابن محمد، عن علی ابن الحکم، عن علاء بن رزین عن محمد ابن مسلم عن احدهما علیهماالسلام قال: اذا زوج الرجل ابنه ابنه فهو جایز علی ابنه ولابنه ایضا ان یزوجها، فقلت فان هوی ابوها رجلا وجدها ورجلا فقال الجد اولی بنکاحها.»
روایاتی که اشاره شد بر ولایت جدّ پدری تمام است.اما این روایات مخصوص باب نکاح است وحتی در برخی ازروایات به اقوی بودن ولایتجد بر پدر نیز اشاره شده است. برخی ازفقهای امامیه معتقدند که درباب نکاح ولایت برای پدر وجد هر دو «وضع وجعل» شده واز آنجایی که نکاح از اموال
مهمتر است لذا به طریق اولی ولایت جد در اموال ثابت است. [۷۹]
مبحث سوم : دلیل عقلی
یکی ازکهن ترین ودرعین حال بحث انگیزترین سئوالات زندگی بشر، عقل وشرع و رابطه بین آن دو بوده است. شمار بسیاری از علمای مسلمان که عموما از اهل سنت هستند درمباحث علمی رابطه بین این دو را ندیده و به شدت با استنباط احکام شرعی از طریق عقل مجرد ابراز مخالفت میکنند. [۸۰]درمقابل، فقیهان امامیه از دیرباز بر ارزش بیمانند این گوهر ناب( عقل) پافشاری داشته واز آن به عنوان یکی از منابع فقه یاد کردهاند.
آنان معتقدند:« حجیت عقل، ذاتی است و تفکیک این دو از یکدیگر، ناممکن است، آیا اصل شریعت به چیزی جز عقل ثابت میشود؟ آیا توحید ونبوت جز به حکم خرد ثابت میشود؟
اگر حکم عقل را معتبر ندانیم چگونه رسالت را تصدیق کنیم وبه شریعت ایمان آوریم؟ بلکه بدون استمداد از عقل، حتی آیا میتوانیم به خودو اعتقاداتمان اذعان کنیم. واقعیت این است که تشکیک در اعتبار حکم عقل سفسطه ای است که بالاتر از آن سفسطه ای وجود ندارد. آری میتوان در مصداق های حکم عقل شک کرد. اما دراصل آن هرگز.» [۸۱]
از نظر طرفداران اعتبار عقل درمسائل گوناگون فقهی وحقوقی آن است که «منظور از عقل – درکنار کتاب وسنت- هرحکم عقلی است که موجب یقین به حکم شرعی شود»[۸۲] این تعریف در حقیقت موضع معتدلانه ای است که فقهای شیعه در برابر انکار یا اقبال افراطی به دریافت های عقلی اتخاذ کردهاند. [۸۳]
احکام عقلی دریک تقسیم بندی کلی دوگونهاند: دربرخی احکام، عقل به طور مستقل و بدون کمک گرفتن ازشرع عمل میکند مانندحکم به نیکی وزشتی ظلم، دربرخی دیگر پس از استمداد از یک حکم شرعی. [۸۴]
همان گونه که اشاره کردیم قبول «عقل» به عنوان منبع استنباط دستورات دینی، بی قید وشرط نیست ونکات فراوان وبسیار دقیقی دراین باره وجود دارد که به لحاظ خارج بودن از بحث در این نوشتار نمیآوریم.
آنچه یادآوری آن ضرورت دارد ناکارآمد بودن عقل درحوزه عبادات، به ویژه در خصوص اندازه وچگونگی آنهاست. [۸۵] نکته دیگر کارکرد اصلی عقل، «درک» است نه «حکم». حکم وفرمان فقط در صلاحیت شرع است وعقل راهی است برای درک آن است. بنابراین تعبیر به «حکم عقلی» خالی از تسامح ومجاز نیست. [۸۶]
اهمیت عقل : انسان گرچه همانند سایر موجودات از رشد نباتی وحیات حیوانی برخوردار است، اما علاوه بر این ها خصوصیاتی به وی اعطاء شده که به واسطه آن، نسبت به سایر آفریده ها از مزیت
ویژه ای برخوردار است، که یکی از آن مختصات، عقل است، به کمک عقل این امکان به وجود می آید که خوب و بد وزشت وزیبای هر عملی را قبل از انجام آن تفکیک کرده، آن گاه ثابت قدم درمسیر صحیح گام نهد واز غبن وپشیمانی و سرزنش دیگران محفوظ بماند.
ابن رشد نه تنها برای عقل و استدلال برهانی، اهمیت فراوانی قائل است بلکه پیوسته در مقام دفاع و اثبات موقعیت بنیادی آن نیز سخن می گوید واو از جمله نخستین کسانی است که آشکارا دست به قلم برد و از فلسفه در جهان اسلام دفاع کرد و تألیفات ارزشمندی چون تهافه التهافه و فصل المقال را درمقام تایید تعقل به نگارش در آورد.[۸۷] به طوری که می اندیشید نقل عقل در وجود انسان و جهان بیش از آن چیزی است که درظاهر به آن می اندیشیم زیرا بدون وجود عقل، نه تنها از آزادی واختیار انسان نمی توان سخن به میان آورد، بلکه حتی اطلاق عنوان شخص نیز بر هریک از افراد آدمی بی معنی و بدون وجه خواهد بود. نکته درخور تأمل این است که عقل با همه اهمیت و احاطه ای که دارد وبا نقش بزرگی که در زندگی انسان ایفا می کند کمتر می تواند به هویت آن دست یابد وجایگاه آن را درمقایسه با سایر موجودات معین سازد.
عقل انسان ضمن اینکه در برخی موارد مرتکب خطا و اشتباه می شود، همواره از این توانایی برخوردار است که نسبت به خطا واشتباه خود آگاه گردد. وآن جا که عقل به خطای خود آگاهی پیدا می کند بی درنگ آن را می پذیرد ودر صدد رفع آن اشتباه برمی آید. اما آنجا که عقل حاکم نباشد، کمتر کسی می تواند نسبت به خطای خود آگاهی پیدا کند ودر جایی که آگاهی به خطا تحقق نپذیرد، رفع آن خطا امکان پذیر نخواهد بود. ابن رشد به اهمیت این مسأله توجه داشت و معتقد بود که وقوع خطا و مرتکب شدن اشتباه برای انسان عاقل وآگاه می تواند آموزنده باشد و باب تعالی وتکامل را به روی او بگشاید.[۸۸]
گفتار اول : اهمیت عقل درروایات
در روایات اسلامی بیش از آنچه تصور شود به گوهر عقل وخرد بها داده شده است. و به عنوان اساس دین، رهوارترین مرکب، بهترین دوست و بالاخره معیار ومیزان برای تقرب الی الله وکسب پاداش معرفی گردیده است. [۸۹]
روایاتی که در باره سند بودن واعتبار عقل و ارزش وجایگاه آن است بیش تر در مجموعه روایات شیعه واز طریق عالمان ومحدثان شیعی نقل شده است. این گونه حدیث ها را محدثان اهل سنت کمتر یاد کرده اند. به همین سبب تفکر عقلی در جریان شیعی، رشد وبالندگی بیشتری داشته وامامان شیعه نیز در این امر نقش بزرگی داشته اند.
متفکر بزرگ شیعی،استاد شهید مرتضی مطهری، پیروزی نص گرایی اشاعره به عقل گرایی معتزلی درمیان اهل سنت را، ضربه ای بزرگ بر حیات تفکر عقلی می شمارد. همچنین اخباری گری کم عمر وبی حاصل در میان شیعیان را مسلکی خطا وقرائتی نادرست از متون اسلامی می داند. [۹۰]
سر لوحه عقل، پس از ایمان به خدا، مداراکردنبامردم بدون فاصله گرفتن از حق می باشد. [۹۱]
عقل منشأ تمام خوبی هاست.
و پیامبر اکرم (ص) فرمود:« انما یدرک الخیر کله بالعقل» همانا هر چیزی با عقل درک می شود. ونیز فرمود: «الحیا حیاءان حیاء عقل وحیاء حمق فحیا العقل العلم وحیاء الحمق الجهل» حیا دو گونه است: حیاء خردمندانه و حیا احمقانه. پس حیاء خردمندانه نشانه دانش است و حیاء احمقانه از سَرِنادانی است.
در بحار الانوار آمده که فرمود:« استرشدوا العقل ترشدوا ولاتعصوه فتندموا» از عقل ارشاد بخواهید که هدایت تان می کند و از فرمان عقل، سرپیچی نکنید که پشیمان می شوید.
امیر مؤمنان علی (ع) فرمود:« لاغنی کالعقل ولافقرکالجهل» هیچ بی نیازی همچون عقل وهیچ فقری همچون جهل نیست.[۹۲]
در روایتی آمده ست: جمعی در محضر پیامبر اکرم (ص) مدح وستایش از مسلمانی کردند. رسول خدا (ص) فرمود: کیف عقل الرجل؟!
« عقل او چگونه است»؟
عرض کردند: ای رسول خدا ما از تلاش وکوشش او درعبادت و انواع کارهای خیر سئوال می کنیم، شما از عقلش سئوال می فرمایید؟
پیامبر فرمود: ان الاحمق یصیب بحمقه اعظم من فجور الفاجر وانما یرتفع العباد غداً فی الدرجات، وینالون الزلفی من ربهم علی قدر عقولهم!:
« مصیبتی که از ناحیه حماقت احمق، حاصل می شود، بدتر است از فجور فاجران وگناه بدکاران، خداوند، فردای قیامت، مقام بندگان را به مقدار عقل وخرد آنها بالا می برد وبر این اساس به قرب نائل می گردند». [۹۳]
«سحق» ( بر وزن قفل) دراصل، به معنی سائیدن ونرم کردن است وبه لباس کهنه نیز گفته می شود. ولی در اینجا به معنی دوری از رحمت خدا است. بنابراین «فسحقاً لاصحاب السعیر» مفهومش این است
که :دوزخیان از رحمت خدا دورباشند واز آنجا که نفرین خداوند توام با تحقق خارجی است. این جمله دلیل بر این است که : این گروه به کلی از رحمت خدا دورند.
گفتار دوم : «عقل» ملاک حساب انسان ها درقیامت
فرم در حال بارگذاری ...
[دوشنبه 1401-04-13] [ 07:25:00 ب.ظ ]
|