|
|
شکل ۱-۱ تعداد ترازها بر حسب انرژی برانگیختگی برای هسته ]۶[.
( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
با افزایش انرژی برانگیختگی فاصله میان ترازها کاهش مییابد و چگالی تراز افزایش مییابد ]۷[. این افزایش چگالی تراز را میتوان با مشاهده تشدید در سطح مقطع تسخیر نوترون تائید کرد ]۸[. در واقع این مشاهدات و شواهد تجربی دیگر نشان میدهد که برای توصیف هسته به تعداد درجات آزادی زیادی نیاز داریم. این مشاهدات مفهوم هسته مرکب که توسط بوهر[۷] ابداع شد را تائید می کند. بر اساس این نظریه هسته مرکب از آنچنان برهمکنشهای پیچیدهای پدید می آید که نحوه تشکیلش را بخاطر نمیآورد و به همین دلیل مستقل از نحوه تشکیلش وامیپاشد. به دلیل اینکه در انرژی برانگیختگی بالا فاصله میان ترازها بسیارکم است دیگر نمی توان از مدل بینابسنجی استفاده کرد. با بهره گرفتن از مدلها و تکنیک آماری میتوان چگالی تراز را بدست آورد. از آنجا که چگالی تراز تابعی از متغیرهای گوناگون همچون انرژی برانگیختگی، تعداد ذرات و تکانه زاویهای است میتوان کمیتهای ترمودینامیکی از قبیل آنتروپی، گرمای ویژه و غیره را از آن بدست آورد ]۹[. نخستین بار محاسبه چگالی تراز هسته ای توسط بت[۸] انجام گرفت ]۱۰[. سپس مطالعات زیادی در این مورد انجام گرفت. سادهترین مدل مورد استفاده برای محاسبه چگالی تراز هستهای مدل گاز فرمی است که در آن هسته را به صورت گاز فرمیونی ایدهآلی درنظر میگیرند. در این مدل فرمیونهای بدون برهمکنش درحجم هسته محبوس هستند ]۱۱[. ساده ترین حالت برای گاز فرمی مدل فواصل مساوی می باشد. در این مدل فرض می شود ترازهای انرژی تک ذره ای در فواصل مساوی از یکدیگر قرار دارند. در نتیجه چگالی تراز تکذرهای دارای مقداری ثابت است. در این مدل با فرض مشخص بودن ترازهای انرژی تک ذره ای ، چگالی ترازهستهای به صورت زیر است ]۱۲[: (۱-۱) در این معادله، پارامتر چگالی تراز و انرژی برانگیختگی می باشد. در این مدل مقدار ثابت را نتیجه میدهد. انرژی فرمی یک سیستم فرمیونی ذرهای برابر است با ]۱۳[: (۱-۲) در مورد هسته و ، لذا با توجه به تعریف و اینکه تعداد ذرات برابر است با ]۱۳[ و نیز در مدل فواصل مساوی نتیجه می شود: (۱-۳) با قرار دادن رابطه (۲-۱) و بدست می آید: (۱-۴) این مدل تا به امروز به طور وسیعی در تجزیه و تحلیل داده های تجربی مورد استفاده قرار گرفته است، اگر چه اطلاعات کمی از هسته را دربرمیگیرد. این مدل ساده کمبودهایی دارد. به عنوان مثال اثرات لایهای[۹] ، زوجیتی[۱۰] ، تغییر شکل[۱۱] و همچنین اصلاحات مربوط به تعیین فاکتور قطع اسپینی[۱۲] در نظر گرفته نشده است. برای اصلاح این موارد، فاکتور قطع اسپینی را به معادله بت میافزایند و همچنین از مدلهای واقعیتر چگالی تراز تک ذرهای استفاده می کنند. ولی این مدلها نیز به خاطر وابستگی زیاد آنها به انتخاب پتانسیل تک ذرهای بدون نقص نبوده و با اطلاعات آزمایشگاهی کاملاً مطابقت نمیکنند ]۱۴[. برخی از فیزیکدانان با بهره گرفتن از روش نیمه تجربی سعی در بهبود پارامترهای مدل فواصل مساوی کردند. در این مدلها برای تطبیق نتایج نظری با نتایج آزمایشگاهی، چندین تصحیح با در نظر گرفتن اثرات لایهای، زوجیتی و تغییر شکل بر روی معادله بت صورت پذیرفت. این روش ابتدا منجر به مدل دمای ثابت[۱۳] شد.در این مدل چگالی حالات به صورت نمایی به انرژی برانگیختگی وابسته است ]۱۵[: (۱-۵) مدل دمای ثابت در انرژیهای پایین مفیدتر از مدل گاز فرمی است ]۱۶[. همچنین مطالعات پژوهشگران نشان داد در انرژیهای بیشتر از انرژی جدایی نوترون[۱۴]، نتایج مدل دمای ثابت با نتایج آزمایشگاهی به صورت مناسبی مطابقت دارد ]۱۷[. این تلاشها در نهایت به مدل مشهور “گاز فرمی به عقب شیفت داده شده”[۱۵] منجر شد ]۱۶[. در مدل گاز فرمی فرض می شود نوکلئونها برهمکنشی ندارند و مستقل از یکدیگر هستند. نتایج آزمایشگاهی برای چگالی تراز نشان میداد که انرژی بر انگیختگی در مدل گاز فرمی باید توسط پارامتر انرژی جفتشدگی تصحیح شود. بدین ترتیب در مدل گاز فرمی به عقب شیفت داده شده، انرژی برانگیختگی و رابطه چگالی تراز به صورت زیر تصحیح می شود (۱-۶) در نتیجه (۱-۷) با وجود این تلاشها، همه بر همکنش میان نوکلئونها را در نظر نگرفتهایم و برخی از این برهمکنشها به صورت بر همکنشهای باقیمانده بر جای می ماند. نتایج آزمایشگاهی نشان میداد برهمکنشی میان نوکلئونها وجود دارد که باعث جفت شدن آنها می شود، درست مشابه عاملی که برای توصیف ابر رسانایی (زوج شدن الکترونها در فلز) توسط مدل BCS[16] به کار میرود. با بهره گرفتن از نظریه ابر رساناییBCS میتوان این بر همکنشهای باقیمانده را به صورت برهمکنشهای زوجیتی در محاسبه چگالی تراز هسته ای در نظر گرفت. این نظریه وجود انرژی گذاری را پیش بینی می کند که در انرژی های کمتر از آن، دیگر مدل گاز فرمی مناسب نبود. در فاز ابر رسانایی نه تنها روابط مربوط به دما، بلکه چگالی تراز هسته ای نیز متفاوت از مدل های قبلی است ]۱۸-۲۰[. در فصل دوم نحوه محاسبه چگالی تراز هستهای را بر اساس روشهای آماری شرح میدهیم. در فصل سوم مدل برهمکنش زوجیتی را شرح داده و در فصل چهارم چگالی تراز و خصوصیات ترمودینامیکی هسته را بر اساس مدل برهمکنش زوجیتی محاسبه میکنیم. در فصل پنجم روش انجام محاسبات و نتایج حاصله را بر اساس مدل BCS شرح و بر همین اساس برای ایزوتوپ های Si، Fe، Mo و Dy پارامتر چگالی تراز هستهای و پارامتر گاف را بدست میآوریم. فصل دوم چگالی حالات و چگالی تراز ۲- چگالی حالات و چگالی تراز ۲-۱ چگالی حالات بر حسب انرژی برانگیختگی برای محاسبه چگالی حالت در نظر میگیریم سیستم دارای هامیلتونی با ویژه مقادیرگسسته است. چگالی حالت برای این سیستم با ویژه مقادیر گسسته توسط معادله زیر داده می شود: (۲-۱) که انرژی برانگیختگی و تابع دلتای دیراک است. همچنین در بازه انرژی و داریم: (۲-۲) که تعداد کل حالات با انرژی کمتر از است ]۲۱[. نمایش فوریه تابع دلتا به صورت زیر است: (۲-۳) نمایش فوریه تابع دلتا را در معادله (۲-۱) قرار میدهیم:
(۲-۴) در معادله (۲-۴) ، و را قرار دادهایم. تابع پارش کانونی در مکانیک آماری میباشد. اگر هسته برانگیخته را در حال تعادل در نظر بگیریم، نیز معکوس دما میباشد. پس اگر تابع پارش را بدست بیاوریم میتوانیم چگالی حالات را با بهره گرفتن از معادله (۲-۴) بدست بیاوریم. معادله (۲-۴) را میتوان به روش نقطه زینی ساده نمود ]۲۲[. انتگرال معادله (۲-۴) در دارای کمینهای است. در نتیجه داریم:
(۲-۵) اکنون راحول بسط تیلور میدهیم: (۲-۶) با بهره گرفتن از معادله (۲-۶) تابع پارش را بدست میآوریم: (۲-۷) با بهره گرفتن از معادلات (۲-۷) و(۲-۴) چگالی حالت بدست می آید:
موضوعات: بدون موضوع
لینک ثابت
[دوشنبه 1401-04-13] [ 07:58:00 ب.ظ ]
|
|
۳-۲-۷-دیدگاه رورتی درخصوص اختیارانسان روتی نظر«ژان پل ساتر»را در موردانسان قبول دارد و برای فرضیه«تقدم وجودبرماهیت»مزیت قائل است زیرا این فرضیه انسان را درانتخاب تعریف وتبین جدید از خود آزاد می گذارد.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
مدینهفاضله مورد نظر رورتی،از دو ویژگی اساسی برخوردار است. نخست این که آزادی فردی درآن به حداکثر ممکن خود می رسدودوم این که خشونت بین فردی یابین گروهی به حداقل ممکن محدود خواهد بود.رورتی،برحسب دیدگاه لیبرالی خود،بر آن است که بدترین پدیده انسانی،خشونت است.بنابراین،درجامعه آرمانی،بایدخشونت به حداقل ممکن برسد.اما این کار نباید به بهای حذف آزادی فردی و اعمال حکومت پلیسی، باشد.این در واقع،مهار خشونت با خشونت خواهد بود.بنابراین،ویژگی دیگرجامعه آرمانی این است که آزادی افراد نیز در آن تا حداکثر ممکن باشد.(باقری،۶۸). ازنظررورتی،انسان ها گروه گرا یا قوم گراهستند،یعنی گروهی را که به آن تعلق دارند،محور و اساس می دانند.به همین دلیل،دوست دارند که برحسب واژگان خودشان درباره آن ها سخن گفته شود،نه این که از منظری بیرونی نسبت به آن ها داوری کنند:”افراد می خواهند که برحسب اصطلاحات خودشان درباره آن ها سخن گفته شود؛یعنی به طور جد آن ها را چنان که هستند و چنان که سخن می گویند،در نظر بگیرند.” می توان گفت که قوم گرایی مورد نظر رورتی،بیشتر فلسفی است تا سیاسی،به عبارت دیگر،مراد وی این است که انسان ها نمی توانند از افق فکری و عملی خود که از ابتدای تولد در آن قرار گرفته اند،فراتر روند و یا آن را کنترل کنند.فراتررفتن از افق فکری وعملی خود،به معنای نفی خویشتن است و به معنای این که یک فرد،دیگرکسی نباشد که هست. این خصیصه قوم گرایی،با خشونت افراد نسبت به یکدیگر در ارتباط است.خشونت در نظر رورتی،مفهوم خاصی دارد و نباید آن را با ایجاد رنج و درد،یکی دانست.درراقع،خشونت عبارت ازتوصیف مجدد دیگری به نحوی تحقیرآمیزاست.دراین تعریف،چند عنصر عمده وجود دارد.نخست این که خشونت،ریشه ای مفهومی و زبانی دارد،زیراتوصیف مجدد ازدیگری درآن مطرح شده است.دوم این که توصیف مجدد،باز تحقیر دارد با توجه به این تعریف،خشونت،امری فقط انسانی است،یعنی تنها انسان ها می توانندنسبت به هم خشونت روا دارند،زیرا تنها انسان ها دارای زبان هستند و تنها آن ها برحسب توصیف مجدد،از تحقیر یا تقدیرتصوری دارند.براین اساس،خشونت با عالم فیزیکی یا با عالم حیوانی،معنا ندارد.آن چه دراین روابط می توان رخ دهد،تخریب یا ایجاد رنج است،نه خشونت.درمورد عالم فیزیکی می توان تخریب کرد و در مورد عالم حیوانی،می توان رنج ایجا کرد.آن چه میان عالم انسان و حیوان مشترک خواهد بود، همین احساس درد ورنج است،اماتحقیر،پدیده ای فقط انسانی است و تحقیر ناشی از توصیف مجدد نیز به سبب زبانی بودن آن،فقط انسانی است.تخریب و رنج می توان با خشونت همراه باشد،اما شرط لازم آن نیست.(همان،۶۹). به هر روی به سبب این که انسان ها قوم محورند،خشونت در روابط میان آن ها آشکار می شود که براساس مفهوم بالا،به این معناست که انسان ها نسبت به هم به توصیف های مجددی می پردازند که تحقیرآمیزاست.اما با توجه به قوم محور بودن انسان ها و این که خشونت از پیامدهای قوم محوری است.دشواری اساسی در برقراری جامعه آرمانی در این است که چگونه می توان خشونت را مهارکرد، در حالی که آزادی افراد خدشه دار نشود. چاره این کار به نظررورتی،دراین نیست که بخواهیم قوم محوری انسان ها را حذف کنیم.این کاردر اصل نشدنی است،زیراقوم محوری،چنان که گفته شد،به معنای محدودیت افق فکری وعملی انسان هاست و ازآن جا که این محدودیت،هم سنگ انسان بودن است،حذف شدنی نخواهدبود.بنابراین، ما همه قوم گراییم وجایی برای ملامت کسی دراین خصوص وجود ندارد.رورتی خود نیزخویشتن را«لیبرال قوم گرا»می داندکه لیبرالیسم را برحسب جامهسرمایه داری امریکای شمالی درک می کند. به نظررورتی برای حذف خشونت لازم است انسان ها مطلق نگری وحقیقت نگری نسبت به دیدگاه های خود را کنار بگذارند.آن چه به نظروی،خشونت را دامن می زند،این تصور است که گروهی ازانسان ها،قوم گرایی اجتناب ناپذیرخود را نادیده بگیرند وگمان کنند که اعتقادهای آن ها با واقعیت های خارجی مطابقت دارد و از صدق کامل برخوداراست و بنابراین،دیدگاه های دیگر،باطل،مسخر،وبی ارزش است براساس تعریف رورتی،این بازتوصیف دیدگاه های دیگر،همراه باتحقیرآن هامنشأخشونت است.بنابراین راه حل خشونت،این است که مطلق نگری وحقیقت نگری ودیدگاه ها کنارگذاشته شود ونگرش عمل گرایانه اتخاذ شود.(همان،۷۰). نکته دیگراین است که رورتی درجامعه آرمانی لیبرال خود،«طنز ورز»را در ترکیب با ویژگی«آزاد»استفاده می کند.«طنز ورز آزاد»ناظربه دو جنبه از شخصیت مطلوب این جامعه آرمانی است:واژه«طنز ورز»به جنبه فردی و استقلال وی و واژه «آزاد»به جنبه اجتماعی وی (به مفهومی که جان استوارت میل درنظر داشت) اشاره دارد.درمفهوم میل،آزادی با خودداری از آسیب رساندن به دیگران است ورورتی نیزعنصراساسی لیبرالیسم را مخالف باخشونت می داند.این دوجنبه فردی واجتماعی به نظررورتی،در اصل با یکدیگر غیرقابل جمعند و وی آن ها را قیاس ناپذیر وناهم سنخ درنظرمی گیرد.اما درشخصیت طنز ورز آزاد،این دوجنبه به نحوی با یکدیگرسازش یافته اند.(همان،۷۵). فصل چهارم یافته های پژوهش ۴-۱-مقدمه دراین فصل ذیل هر یک از سؤالات پژوهش درخصوص انسان درموضوعات مبدأ وجود انسان،غایت انسان،فطرت انسان،عقل انسان و اختیارانسان ابتدا بطورخلاصه دیدگاه هر دو فیلسوف درموضوع مورد بحث بیان شده،سپس به مقایسه دو دیدگاه و نقد نظر ریچارد رورتی ازمنظر محمدحسین طباطبایی پرداخته می شود. ۴-۲-تجزیه وتحلیل پرسش های تحقیق سؤال اول ازدیدگاه محمدحسین طباطبایی درموضوع مبدأوجودانسان چه نقدی به دیدگاه نوعمل گرایی رورتی وارد می شود؟ ۴-۲-۱-دیدگاه محمدحسین طباطبایی درخصوص مبدأوجود علت وجودی انسان خدای خالق است که در دو ساحت امر و خلق آن را پدید آورده است. اَلالَهُ الْخَلقُ وَالْاَمْرُتَبارَکَ اللهُ رَبُّ الْعالَمینَ[۷۷]این آیه میان دومرتبه«امر»و«خلق»تفاوت نهاده است.بنابراین روح انسان درمرتبه امر و جسم انسان درمرتبه خلق وعالم ماده است.درمبدأوجودی روح انسان درمراتب نزول ازمرتبهامر به مرتبه خلق با بدن متحدگشته وبه تدبیرواداره امرجسم وقوای جسمانی می پردازد وحقیقت وجودانسان همان وجود مجرد وابسته به مبدأ برتراست واین دو با یکدیگر وذیل آن مبدأوجودی هستندکه هویّت جمعی انسان را شکل می دهند.(طباطبایی،۳۰،۲۰:۱۳۸۹)ومنظور از هویت جمعی،هویت مرکب روحانی جسمانی است. خداوند متعال در سوره سجده مراحل خلقت انسان را این گونه بیان می دارد.«اَلَّذی اَحْسَنَ کُلَّ شَیْءٍخَلَقَهُ وَبَدَءَخَلْقَ الاِنْسانِ مِنْ طینٍ»[۷۸]خلقت همه چیز را نیکو کرده،وخلقت انسان را ازگل آغاز کرد.مراد از انسان فرد فرد آدمیان نیست؛تا بگویی خلقت فرد فرد از گل نبوده،بلکه مراد نوع آدمی است؛می خواهد بفرماید:مبدأپیدایش این نوع گِل بوده،که همه افراد منتهی به وی می شوند؛و خلاصه تمامی افراد این نوع از فردی پدید آمده اند که او از گِل خلق شده؛چون فرزندانش از راه تناسل و تولد از پدر و مادر پدید آمده اندو مراد از فردی که از گِل خلق شده آدم وحوا(علیهما السّلام)است. خداونددرآیه۹سوره سجده می فرماید:«ثُمَّ سَوّیهُ وَنَفَخَ فیهِ مِنْ رُوحِهِ وَجَعَلَ لَکُمْ السَمْعَ وَالْاَبْصارَوَالْاَفْئِدَهَ قَلیلَاً ما تَشْکُرونَ».[۷۹]یعنی آن گاه وی را پرداخت،واز روح خویش در او بدمید؛وبرای شما گوش ودیدگان ودل ها آفرید،اماشما چه کم سپاس می دارید.«تسویه»به معنای تصویر و هم تتمیم عمل است.ودر جمله«نَفَخَ فیهِ مِنْ رُوحِهِ»استعاره و کنایه گویی شده است،یعنی روح تشبیه شده به دم زدن و نفسی که آدمی می کشد و برمی گرداند،واحیاناً آن را در غیر خود می دمد واضافه کلمه روح به ضمیری که به خدا بر می گردد اضافه تشریفی است؛یعنی سپس خدا از روحی شریف ومنسوب به خودش به او دمید.(طباطبایی،ج۳۷۴،۱۶) اما باز در آیات۱۲تا ۱۴ سوره مؤمنون مراحل خلقت انسان را خداوند این چنین بیان می کند «وَلَقَدْخَلَقْنَاالْاِنْسانَ مِنْ سُلالَهٍ مِنْ طینٍ»[۸۰]ظاهر سیاق این است که مراد از انسان نوع بشر باشد که در نتیجه شامل آدم(علیه السّلام)و همه ذریه او می شود.ومراد از «خلق»خلق ابتدایی است که در آن آدم(علیه السّلام)را از گِل آفریده و آن گاه نسل او را ازنطفه قرار داده است.در آیه بعد می فرماید:«ثُمَّ جَعَلْناهُ نُطْفَهًفی قَرارٍمَکینٍ»[۸۱].«نطفه»به معنای آبی اندک است که بسیار اطلاق می شود بر مطلق آب.ومنظور از «قرار گاه مکین» صفت رحم است،وتوصیف رحم به مکین یا از این جهت است که تمکّن نگهداری و حفظ نطفه را ازفساد و هدر رفتن دارد و یا از این باب است که نطفه در آن؛تمکّن زیست دارد.و خلاصه این که این تعبیر را می رساند که:ما طریق خلقت انسان را از آن شکل به این شکل مبدّل نمودیم. همچنین درآیه بعدمی فرماید:«ثُمَّ خَلْقناًالنطفَهَعَلَقَهَفَخَلَقْنَاالْعَلَقَهَمُضْغَهًفَخَلَقْنَاالْمُضْغَهَعِظاماًفَکَسُوْناَالْعِظامَ لَحْمَاًثُمَّ أنْشأناهُ خَلْقاًآخَرَفَتَبارکَ اللّهُ اَحْسَنُ الْخالِقینَ»یعنی آن گاه نطفه را، علقه وعلقه را مضغه(چیزی شبیه به گوشت جویده) کردیم وسپس آن مضغه را استخوان کردیم پس بر آن استخوان ها گوشتی پوشاندیم پس از آن خلقتی دیگرش کردیم پس آفرین بر خدا که بهترین آفرینندگان است.کلمه«انشاء»به طوری که راغب می گوید به معنای ایجاد چیزی وتربیت آن است.بنابراین دراین آیه خداوندمتعال کلمه انشاءرا به جای خلقنا بکاربرده است واین دلالت دارد بر این که آن چه را که بوجودآوردیم چیزدیگری،وحقیقت دیگری است غیرازآن چه که درمراحل قبلی بودمثلاعلقه هرچند از نظر اوصاف وخواص و رنگ و طعم و شکل و امثال آن با نطفه فرق دارد به غیر از این که اوصافی که نطفه داشت از دست داد و اوصافی همجنس آن به خودگرفت. ضمیر در «اَنْشَأناهُ»-به طوری که از سیاق بر می آید-به انسان در آن حالی که استخوان های پوشیده به گوشت بود برمی گردد،چون او بود که درمرحلهاخیرخلقتی دیگر پیدا کرد؛یعنی،صرف ماده ای مرده وجاهل وعاجز بود،سپس موجودی زنده وعالم وقادر شدپس ماده بود و صفات وخواص ماده را داشت؛سپس چیزی شد که در ذات و صفات و خواص مغایر با سابقش می باشدودر عین حال این همان است،وهمان ماده است پس می شود گفت آن را به این مرحله درآوردیم ودر عین حال غیر آن است؛چون نه در ذات با آن شرکت دارد و نه در صفات و تنها با آن ،نوعی اتحاد و تعلق دارد.پس تن آدمی آلتی است برای جان آدمی.(طباطبایی،ج۲۵،۲۴:۱۶) ۴-۲-۲-دیدگاه ریچارد رورتی درخصوص مبدأوجودانسان رورتی هنگامی که کتاب«فلسفه وآینه طبیعت»(۱۹۷۹)رانگاشت،به این نتیجه رسید که باید سه توپ را هم زمان درهوانگاه داریم،علم،فلسفه ودین.”برای اندیشیدن درجایگاه این سه عرصه مهم،رورتی به پرسش اساسی مربوطه هرحوزه اشاره می کند.براساس نظروی،سؤال اساسی علم عبارت است ازاین که«امورچگونه رخ می دهند؟»؛سؤال مربوط به دین این است که«ازچه چیز باید بیم داشته باشیم؟»وسؤال مربوط به فلسفه این که«آیاچیزی ناانسانی درجهان خارج هست که مانیازبه تماس باآن داشته باشیم؟» درمورد دین،رورتی این را می پذیردکه ادیان انواع مختلفی دارند و می توان ازادیان خوف و ادیان عشق نام برد.بنابراین،مامی توانیم پیشنهاد وی را در مورد پرسش اساسی دین،باافزودن عبارت زیرکامل کنیم:«به چه چیز باید عشق بورزیم؟».هرچند رورتی این را می پذیرد که ادیان عشق وجوددارند،اما این را انکارمی کند که ادیان هم چنان به ایفای این نقش بپردازند.درعوض اوادعا می کند:”دین درفرایندتغییرشکل یافتن به سیاست مردم سالاراست.آن چه درکلیساهاکنارگذاشته می شود،این ترس است که انسان هاممکن است بدون کمک قادرنباشندخودرانجات دهند،این همکاری اجتماعی کافی نیست.”(رورتی،۲۱۸:۲۰۰۰) به عبارت دیگر،هنگامی که رورتی دین را به منزله تشکیلات نهادی همچون کلیسامی بیند،تمایل داردکه درمدینه فاضله جایی برای آن لحاظ نکند.درواقع وی برآن است که دین دراین شکل وشمایل دین خوف است وانسان را ازآینده می ترساند و وی را تنها به کمک«خدا»امیدوارنگاه می دارد،درحالی که به نظروی،آینده درگرو امید و اتکای انسان ها به خود و همکاری اجتماعی میان آن ها است. به همین دلیل،هرچندرورتی در ابتدای امرمی پذیرد که لازم است”سه توپ را هم زمان درهوانگاه داریم؛ علم،فلسفه، ودین”»،اماسرانجام دین را ازصحنه خارج می کند.این ازآن رو است که وی تبینی فروکاهشی ازدین می دهدکه براساس آن ادیان عشق، جای خود را به همکاری اجتماعی می دهند،این نوع نگرش فروکاهشی به دین،چیزی است که به نظررورتی ازآغازعمل گرائی درآمریکا وجود داشته است. درتوضیح کامل این نکته،رورتی به دیدگاه دیویی ارجاع می دهد.که هدف (دیویی)این بودکه اتحادکاملی میان حیات دینی وحیات مردم سالارآمریکایی به وجودآورد”اما ادامه می دهد:”نوع اتحادی که دیویی به آن امیدوار بود،امری از نوع امتزاج میان پرستش یک وجو ازلی با امید به تحقق اراده این وجود ازلی درآمریکا نبود.این امر ازنوع به فراموشی سپردن ازلیت بود.”به همین دلیل، وی سخنی را از دیویی نقل می کند،حاکی از دین که مردم سالاری، نوعی متافیزیک است:”مردم سالاری نه شکلی ازحکومت ونه اقدامی اجتماعی،بلکه متافیزیکی درباب رابطه انسان و تجربه وی در طبیعت است.”آن چه در این متافیزیک ظهورمی کند،جهانی بانفی ازلیت و وجود ازلی است؛جهانی که درآن،انسان توسط نیرویی فراتر ازخود تعین نمی یابد،بلکه ازراه ارتباط با تجربه خود باید به تعیین همه چیزخود بپردازد.(باقری:۶۴) البته این سخنان بنا به ضرورت به معنای نفی خداوحتی دین نیست،امابی تردیدبه معنای نفی خدای مقدم وتعیّن بخش یا دین خوف هست.ازاین رو،رورتی گاه ازگفتمانی الهی ودینی ونیز سخن گفتن ازمدینه فاضله استفاده می کند.وی اشاره می کندکه نفی ازلیت وجایگزین کردن دانش مربوط به این واقعیت ازلی مقدم یا امید به آینده سراسرامکانی،کارساده ای نیست،اما با فلسفه هگل،راه برای آن بطورکامل هموارشده است.وی با اشاره به ایده اسپینوزا هنوزجهان در ذیل ازلیت نگریسته می شود.اما به نظر رورتی،این هگل بودکه حتی این جنبه وابستگی به ازلیت را نیز زدود و بیان کردکه نمی توان تاریخ بشررا با امری غیرتاریخی مربوط دانست،زیرادراین صورت،درجه ای ازانتزاع دراین تاریخ وجودخواهدداشت،که مانع می شود تا بتوان آن را تاریخ و زمانمنددانست.بنابراین،معنای حیات بشری تابع آن است که تاریخ بشری چگونه ظهورمی کند،به جای آن که ناشی ازرابطه این تاریخ باموجودی غیرتاریخی باشد.(همان:۶۵) با این حال، آن چه دردیدگاه دیویی و رورتی نفی می شود،چیزی بیش ازروحانیت گرایی است،زیرا سخن آنان هرگونه باورشخصی را به خدایی که برفراز قرارداشته و اراده ای تعیین کننده نسبت به تاریخ بشر داشته باشد،نفی می کند.تنها درصورتی که خدا نه برفراز،بلکه در آینده خود تجربه قرارداشته باشد،پذیرفتنی خواهدبود.چنان که گذشت،دیویی نیزگاه ازخدا سخن گفته،اما آن را به منزله ارتباطی پویا میان حال وآینده تجربه بشری درنظرگرفته است.(همان:۶۷) ۴-۲-۳-مقایسه دیدگاه رورتی ومحمدحسین درموضوع مبدأ وجود انسان باتوجه به دیدگاه اسلامی محمدحسین طباطبایی وریچاردرورتی درخصوص«مبدأوجودانسان»می توانیم به این نتیجه برسیم که دردیدگاه اسلامی خلقت ابتدایی بشرباآفرینش حضرت آدم وحواوازگل بوده است وبعدازآن خداوند از روح خودش که همان دمیدن جان به این گل بوده است به آن هاحیات بخشیده است واین سرمنشأ ابتدایی و اولیه انسان است.همچنین محمدحسین طباطبایی نظریه تکامل را درخصوص انسان ردمی کند،ولی درخصوص کیفیت تناسل نسل دوم از انسان ایشان می فرماید:که با ازدواج حضرت آدم وحوا،قابیل وهابیل بدنیا آمدندوبنابراین درانتشار این نسل تنهاحضرت آدم وحوارا مبدأ وجود دانسته است. مراحل خلقت انسان درسورهمؤمنون این چنین بیان شده است،آن گاه نطفه راعلقه،وعلقه رامضغه کردیم وسپس آن مضغه را استخوان کردیم،پس درآن استخوان ها گوشتی پوشاندیم.پس ازآن خلقتی دیگرش کردیم،پس آفرین برخدا که بهترین آفرینندگان است.منظوراز«انشاء»یعنی خلقتی دیگربوجودآوردیم منظوردمیدن روح است به جنین درچهارماهگی که دراین مرحله، خلقت بامراحل دیگرمتفاوت است.وهمچنین اشاره به «قرارمکین»منظورمراحل این رشدوتکامل دررحم است که محل رشدجنین ازمرحلهنطفه تارشدکامل آن دررحم است. بسیاری ازآیات قرآن کریم انسان را به مطالعه در اسرار طبیعت ونظم متحیرالعقول جهان،تفکردرآفرینش آسمان ها،زمین،کوه ها،دریاها،وحیوانات وپدیده های عالم دعوت می کندو این خود یکی ازراه های نیل به توحیدخداست،راهی که انسان عاقل ومنصف را موحد می کند؛مثلاًمی فرماید اوست که آسمان ها وزمین را پدیدآورد،اوست که نظم ریاضی ستارگان را تأمین می کند اوست که نظم فصول چهارگانه وآمد ورفت شب و روز را پدید آورد.اوست که انسان را ازخاک وگِل آفرید و به این شکل زیبا درآورد.این راه خداشناسی وتوحیدبه راه آفاقی معروف است که آسان وقابل فهم برای همگان است. دسته ای دیگر ازآیات قران کریم که به آیات انفسی معروف است،سیردرآیات درونی وشناخت خدا ازراه خودشناسی است،این راه به مقصدنزدیک تر و دقیق تر از راه آفاقی است.دراین سیر معلوم می شودخودانسان آیت توحیدخداست وهمین تأمل درخویشتن خویش،راهگشای مناسبی برای خداشناسی وجهان بینی است، انسان با تأمل درذات،صفات و افعال خویش می یابد که همه شئون هستی اواحتیاج است اوموجودی نیازمند است و نیاز او باید به وسیله موجودی بی نیاز برطرف شود واگر خود را محتاج به غیرخدا ببیند،گرفتارخیال کاذبی شده است.خداشناس کسی است که خردمند باشد وحاجتش را ازغنی با لذات بخواهد،نه از محتاج دیگران و اگر انسان در آفرینش خویش بیندیشد،قطعاً به خدا راه پیدا می کند.(جوادی آملی،۵۱،۵۰:۱۳۸۹) یکی ازدرس های توحیدی که قرآن کریم ذکرمی کند؛همین خلقتی است که ما پیدا می کنیم،همین که انسان «نطفه» است،بعد به تعبیر قرآن «علقه» می شود،بعد«مضغه»می شود،بعد استخوان ها برایش پیدا می شود و بعد گوشت و به تعبیر قرآن خلقاً آخرمی شود و یک موجود زنده انسانی می شود،همین ها را به عنوان نشانه های خداشناسی ذکرمی کند.قرآن می گوید خدایی هست به دلیل این که نطفه ای انسان می شود. (مطهری:۱۴۸) آن چه ازمجموع ذیل دیدگاه محمدحسین طباطبایی مطرح است این است که مبدأوجودانسان چه جنبهجسمانی وچه جنبه روحانی او هردو با طرح و اراده خداوند خالق انجام گرفته و می گیرد.و با دلایل روشن می توان به این شناخت حقیقی رسیدکه خلقت انسان این موجودپیچیده وعظیم تصادفی نیست بلکه از روی علم،نقشه،تدبیر وحکمت بلیغی است که باتفکری اندک می توان به این حقیقت دست یافت. نکته ای که در این جا قابل ذکراست این است که محمدحسین طباطبایی خلقت اولین انسان یعنی آدم وحوا را ازخلقت انسان های بعد ازآن دو،از نظر اهمیّت دو چیز می داند.آن دوازگل و دیگران ازنطفه آغازمی شوند؛به نظرمی رسد طبق آیات قرآن می توان برداشت دیگری داشت مبنی براین که چه آدم وچه فرزندان بعدی آدم همه ازطین(گِل)آغازشده اند؛گل درآیات قرآن کریم منظورعناصرموجود درخاک است که آن عناصردریک فرایندآفرینشی ازخاک به گیاه وازگیاه به انسان منتقل می شود.بُعدخلقت جسمانی ازنطفه تا پوشش گوشت بر استخوان همه ترکیب عناصر درون خاک؛با همدیگر و با آب است که در قرآن با گِل ذکر می شود.خصوصیات عناصرموجود درخاک و در جسم انسان وترکیب آن ها با همدیگر وبا کاتالیزورآب با طراحی عالمانه و اراده خدای خالق به گونه ای رقم می خوردکه به روشنی اعجازخلقت را می توان دریافت کرد.البته در خلقت انسان بعد جسمانی وعناصرخاکی به بعد دومی مجهزمی شودکه آن روح مجرداست واین تجهیز امرمادی به امرمجرد موضوع عظیمی است که درخلقت انسان رخ می دهد ودست توانمند خالق را نشان می دهد. معرفت و آگاهی انسان از جهان سه قسم است:۱- شناخت علمی، شناخت هنری،و شناخت فلسفی. در شناخت علمی انسان به مددحواس خودبامحیط روبرومی شودوآگاهی وشناختی ازاشیاءپیرامون خودبه دست می آورد ،این شناخت شخصی،جزئی،پراکنده،حسی وسطحی است.همچنین این شناخت منظم وسازمان یافته بوده،با روش های تجربی به دست می آید،و بر واقعیات خارجی استوار بوده ازعواطف احساسات وامیال دوراست.اما درشناخت هنری تأکید بر واقعیت های درونی است یعنی هنرمندبرعواطف واحساسات وآرزوها تأکیدمی کند پس هنرجنبه شخصی وعاطفی دارد. امادرخصوص شناخت ومعرفت ازطریق فلسفه باید بگوئیم که معنای خاصّ فلسفه عبارت است ازبینش ژرف وتأمل سنجیده در باب مسائل فلسفی، یعنی مسائل مربوط به خدا، جهان و انسان. بنابراین سه چهره از ازهستی رخ می نماید:یک چهره مطلق(=خدا)،و دو چهره نسبی،یعنی جهان و انسان.این سه چهره،سه ضلع بنیادین مثلث پرسش ها ومسائل فلسفی است.(دادبه،۸،۷:۱۳۶۷)
موضوعات: بدون موضوع
لینک ثابت
وابسته
رونق کسب و کار
۰۰۰/۰
۸۲/۳
۶۶۲۶/۰
۷۰۲/۱۰
قطب گردشگری
۰۰۰/۰
۹۵/۳
۸۰۲۰/۰
۲۴۲/۱۰
۴-۵-۱-۳- آزمون همبستگی و رگرسیون خطی ساده در این بخش از آزمون همبستگی پیرسون و در ادامه، در صورت وجود رابطه برای بررسی رابطه از آزمون رگرسیون خطی ساده استفاده میشود. در تحلیل رگرسیون ساده مقدار R Squre نشان دهنده این است که چند درصد از تغیرات متغیر وابسته، تحت تأثیر متغیر مستقل میباشد. در قسمت ANOVA اگر Sig. کمتر از ۰۵/۰ باشد، معادله رگرسیون خطی میباشد و اگر Sig. بیشتر از ۰۵/۰ باشد، معادله خطی نمیباشد. به کمک قسمت Coefficients میتوان معادله خط رگرسیون را نوشت.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
۴-۶-پرسش(سوال) یک تحقیق: سوال یک تحقیق این است که “آیا همکاری میان فعالان منتخب گردشگری و فعالان بخش صنایع دستی موجب رونق کار فعالان صنایع دستی میشود ؟” برای پاسخ به این سوال فرضیهای به صورت زیر تدوین و مورد آزمون قرار میگردد. بین همکاری میان فعالان منتخب گردشگری وفعالان صنایع دستی در رونق کسب و کار رابطه معنیدار وجود ندارد H0 : بین همکاری میان فعالان منتخب گردشگری وفعالان صنایع دستی در رونق کسب و کار رابطه معنیدار وجود دارد H1 :
نتیجه آزمون
همکاری میان فعالان گردشگری
همبستگی
وجود رابطه(رد فرض صفر)
۳۰۷/۰
همبستگی پیرسون
رونق کسب و کار
۰۰۸/۰
سطح معنا داری
ﺟﺪول ۴-۶ نتایج آزمون همبستگی بین همکاری میان فعالان گردشگری و فعالان صنایع دستی در رونق کسب و کار همانطور که در جدول فوق مشاهده میشود، مقدار Sig. در آزمون همبستگی پیرسون برای همکاری میان فعالان گردشگری و فعالان صنایع دستی و رونق کسب و کار ، ۰۰۸/۰ (کمتر از سطح معناداری ۰۵/۰) میباشد و در نتیجه فرض H1 تایید میگردد. یعنی بین همکاری میان فعالان گردشگری و فعالان صنایع دستی و رونق کسب و کار رابطه وجود دارد. همبستگی بین دو متغیر در جهت مثبت و مقدار آن ۳۰۷/۰ میباشد. این بدان معنی است که هر چقدر میزان همکاری میان فعالان گردشگری و فعالان صنایع دستی افزایش یابد، میزان رونق کسب و کار نیز افزایش مییابد. آزمون رگرسیون خطی ساده بین همکاری میان فعالان گردشگری و فعالان صنایع دستی در رونق کسب و کار: ﻫﻤﺎﻧﻄﻮر ﮐﻪ در ﺟﺪول شماره ۴-۷ ﻣﺸﺎﻫﺪه ﻣﯽﺷﻮد، ﻣﻘﺪار ANOVA(Sig.) ﮐﻤﺘﺮ از ۰۵/۰ ﻣﯽﺑﺎﺷﺪ ﮐﻪ ﻧﺸﺎن دﻫﻨﺪه وﺟﻮد راﺑﻄﻪ ﺧﻄﯽ بین همکاری میان فعالان گردشگری و فعالان صنایع دستی در رونق کسب و کار ﻣﯽﺑﺎﺷﺪ. ﻣﻘﺪار R Square ﺑﺮاﺑﺮ ۰۹۴/۰ ﻣﯽﺑﺎﺷﺪ ﮐﻪ بیاﻧﮕﺮ این ﻣﻄﻠﺐ اﺳﺖ ﮐﻪ ۴/۹% درصد از تغییرات رونق کسب و کار، ﺗﺤﺖ ﺗﺎثیر همکاری میان فعالان گردشگری و فعالان صنایع دستی ﻣﯽﺑﺎﺷﺪ. ﻣﻌﺎدﻟﻪ ﺧﻂ رﮔﺮسیون را ﻣﯽﺗﻮان ﺑﺼﻮرت مقابل ﻧﻮﺷﺖ: (۴-۱ RO= 2.755+0.266*CO ﺟﺪول ۴-۷ -ﻧﺘﺎیج آزﻣﻮن رﮔﺮسیون خطی ساده بین همکاری میان فعالان گردشگری و فعالان
موضوعات: بدون موضوع
لینک ثابت
قضیه ١.٣.۵. (قضیه تیخونوف [۹] ) حاصلضرب تعداد متناه از مجموعه های فشرده، فشرده است. برهان. برای اثبات به [١٧] مراجعه شود.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
قضیه ١.٣.۶. فضاهای ((Σm,d و ((Σ+m,d فضاهای متری فشرده م باشند. برهان. م دانیم که مجموعه {Am = {۱,۲,…,m ی مجموعه فشرده است و حاصلضرب ازAm است، بنابراین با توجه به قضیه تیخونوفΣm وΣ+m فشرده م باشند. گزاره ١.٣.٧. فرض کنیدω,ω′ ∈ Σ+m)ω,ω′ ∈ Σm ) وn ∈ N . ، و بر ع سd(ω,ω′) ≤ ۲−n آن اه، (ω[۱,n] = ω′[۱,n])ω[−n,n] = ω′[−n,n] اگ اگر ۱−d(ω,ω′) ≤ ۲−n، آن اه [ω[۱,n] = ω′[۱,n])ω[−n,n] = ω′[−n,n) .برهان. ١) طبق تعریف داریم d(ω,ω′) = ۲−l s.t. l = min{ | i |: ωi ̸= ωi′}. .d(ω,ω′) = ۲−l ≤ ۲−n در نتیجهmin{ | i |: ωi ̸= ωi′} ≥ n پس باید،ω[−n,n] = ω′[−n,n] از طرف چون ٢) اگر وجود داشته باشدn ≤ j ≤ n − بهطوریکه ′ωj ̸= ωj، در اینصورت |d(ω,ω′) ≥ ۲−|j. از طرفj ≤ n لذا ۱−d(ω,ω′) ≥ ۲−|j| ≥ ۲−n و این با فرض در تناقض است. تعریف ١.٣.٨. ن اشتσ : Σm → Σm را که بهصورت زیر تعریف شده است را ن اشت انتقال دوطرفه م نامیم. σ((ωi)i∈Z)j = ωj+1. ن اشت انتقال ی طرفه نیز بهطور مشابه تعریف م شود. σ + → + ١.٣. دینامی نمادین ۵١گزاره ١.٣.٩. ن اشتσ ی ن اشت پیوسته رویΣ+m م باشد. بهعلاوه ن اشتσ رویΣm ی همیومورفیسماست. برهان. برای اثبات به [١] مراجعه شود. تعریف ١.٣.٠١. سیستم دینامی ((Σ+m,σ را فضای انتقال ی طرفه و ((Σm,σ را فضای انتقال دوطرفه م نامیم.نمادگذاری: اگرω ∈ Σ+m)ω ∈ Σm ) از ت رار ی کلمه تش یل شده باشد، یعن کلمهای مانندω۱,ω۲,…,ωn موجود باشد بهطوریکه …ω = …ω۱ω۲…ωnω۱ω۲…ωn، آن اه بدیه است کهσn(ω) = ω . یعن اعضای که از ت رار ی کلمه به دست م آیند، نقاط تناوب سیستمهای ((Σm,σ و ((Σ+m,σ را تش یل م دهند. در این حالتω را بهصورت زیر نمایش م دهیم ω = ω۱,ω۲,…,ωn. قضیه ١.٣.١١. ن اشت انتقال ی طرفهσ : Σ+m → Σ+m دارای خواص زیر م باشد. ن اشتσ دارایmn نقطه تناوب با تناوبn م باشد. مجموعهی نقاط تناوبσ درΣ+m چ ال م باشد. یω ∈ Σ+m وجود دارد بهطوریکه (Σ+m = O(ω,σ. برهان. ١) اثبات این قسمت واضح است. فرض کنیدω ی عضو دلخواه از مجموعهΣ+m باشد و ۰r > . همسای (B(ω,r را در نظر ب یرید.هن ام که ۰r > باشد، م توانیمl ∈ N را طوری اختیار کنیم کهl < r −۲. اکنون نقطه تناوب ′ω را بهصورت زیرم سازیم ω′ = ω۱,ω۲,…,ωl. بدیه است کهd(ω,ω′) < ۲−l < r . یعن ω′ ∈ B(ω,r) ⇒ σl(ω′) ∈ B(ω,r). چون همسای (B(ω,r دلخواه بود، پس نقاط تناوب ن اشتσ درΣ+m چ ال م باشند. مجموعهی تمام کلمههای متناه را در نظر م گیریم. از چسباندن این کلمه ها کنار هم ( یعن از قراردادن این کلمه ها پشت سر هم ) بدون اتخاذ هرگونه ترتیب خاص ، عنصری که بهدست م آید دارای مداری پیشروچ ال م باشد. زیرا اگر مانند آنچه در اثبات قسمت (٢) بیان گردید، همسای دلخواه (B(ω,r ازω را در نظرب یریم، هن ام که ۰r > باشد، م توانیمl ∈ N را طوری اختیار کنیم کهl < r −۲. واضح است که زمان مانند t م رسد که در این زمان ت رارl – امω تحتσ ، شامل کلمهیω۱ω۲…ωl است که بهترتیبωi ها پشت سر همقرار م گیرند و ازωl بهبعد، هر کلمهای با هر ترتیب م تواند باشد. لذا طبق گزاره ٧.٣.١ داریم ∃t s.t. σl(lω) = ω۱ω۲…ωl…, ⇒⇒ ωd(l[0ω,σ,l] =l(ωσ))(<ω)[۰۲−,ll ]<, r, ⇒ σ (ω) ∈ B(ω,r). ١. خلاصه مباحث از سیستمهای دینامی ۶١ یعن ت رار مثبت ازω تحتσ پیدا کردیم که در ی همسای دلخواه مانند (B(ω,r قرار گرفت و این نشان م دهد که (Σ+m = O(ω,σ. فصل ٢
سیستمهای دینامی زمانپیوسته
١ . ٢ سیستمهای دینامی و دست اههای معادلات دیفرانسیل خط ٢ . ٢ بررس هندس نقاط جاذب و دافع ی سیستم دینامی
١.٢ سیستمهای دینامی و دست اههای معادلات دیفرانسیل خط
از آنجاکه نحوهی رفتار نقاط ی سیستم دینامی در اطراف نقاط جاذب و دافع آن حائز اهمیت است، لذا در اینفصل با به تصویر کشیدن حالتهای مختلف منحن های فازی ی دست اه معادله دیفرانسیل خط ، م توان حرکتنقاط به سمت نقاط جاذب و دافع ی سیستم را شبیه سازی نمود. برای این منظور از [۵] بهره م گیریم. همانطور که در فصل قبل مشاهده کردیم، سیستم دینامی چیزی جز اثر ی نیم گروه یا گروه تولید شدهتوسط ی ن اشت روی فضای توپولوژی یا متری نم باشد. اکنون نمایش دی ر برای ی سیستم دینامی ارائهخواهیم کرد که این نمایش ما را از سیستمهای دینامی زمانگسسته به پیوسته م رساند. فرض کنید (X,d) ی فضای متری وf : X → X ی ن اشت پیوسته رویX باشد، سیستم دینامی (X,f) را م توانیم با ن اشت زیر نمایش دهیم φ : N0 × X → nX ;N0 = N ∪ {۰} (n,x) 7→ f (x)که در شرایط زیر صادق است ١. برای هرφ(۰,x) = x ،x ∈ X ، و ٢.برای هرx ∈ X و ۰φ(s,φ(t,x)) = φ(s + t,x) ،s,t ∈ N.اگرf مع وسپذیر باشد م توانیم به جای ۰N ازZ استفاده کنیم، یعن
موضوعات: بدون موضوع
لینک ثابت
با عنایت به اثر چشمگیر فشار روانیِ بدون پیگیری، ما برای سالم ماندن میبایست توانایی تحمل و کنترل فشار روانی و تمامی ملزومات مرتبط با آن را در خود توسعه دهیم. بار_آن[71] دارا بودن مزاج خوشبینانه (باور شخص به تواناییهایش در مواجهه با موقعیتهای دشوار و ادارهی آنها) در برابر تغییرات و تجربه های جدید بهطورکلی و در برابر توانایی فرد برای غلبه موفقیتآمیز بر مشکل خاصی که پیش آمده است را بهعنوان قابلیتی که سبب افزایش تحمل فشار روانی در افراد می شود، معرفی می کند (Hughes et all, 2005).
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
تحمل فشار روانی و خوشبینی، معمای قدیمی “مرغ و تخممرغ” را مطرح میسازند- کدامیک اول بوده اند؟ درواقع، آنها خیلی به هم وابسته و دارای رابطه همزیستی هستند. قوت یافتن در یکی از آنها، به تسلط و چیرگی در حوزهای دیگر، کمک می کند. بار-آن معتقد است که خوشبینی و تحمل فشار روانی بهسختی ادغام میشوند. شما باید نگاه مثبت و اعتمادبهنفس خود را حفظ کنید تا با موفقیت کامل، در مسیر جهان هستی گام بردارید (Hughes et all, 2005). 2-3-3-4) تابآوری/ شکیبایی استوارت[72] و همکارانش، تابآوری را توانایی افراد برای سازش موفقیتآمیز در مواجهه با تغییرات، مصیبتها و خطرات تعریف نموده اند (Stewart, Reid & Mangham, 1997). لوتانز، تابآوری را به طور خاص و بهعنوان جزئی از رفتار سازمانی مثبتگرا بهصورت “ظرفیت روانشناختی مثبت برای شروع مجدد (حالت ارتجاعی و کشسانی داشتن)، رجوع به قبل از بدبختی، ابهام، تعارض، شکست یا حتی وقایع مثبت، پیشرفت و مسئولیتهای افزایشیافته” تعریف نموده است (Luthans, 2002b). این قابلیت “پرش به عقب” شامل انعطافپذیری، سازگاری، انطباقپذیری و پاسخدهی مداوم به تغییر و ابهام میباشد که می تواند به شکلی دیگر، منشأ مبارزهطلبی و تقلای روانشناختی برای بهزیستی/ شادمانی فرد در طول مدت طولانی را نمایان کند (Luthans, 2011). تابآوری اشاره به پدیدهای دارد که بهوسیله پیامدهای خوب با وجود تهدیدهای جدی بهمنظور تطبیق یا توسعه، توصیف می شود (Masten, 2001, 228). در اوایل، تصور میشد که تابآوری موهبتی استثنایی و غیرعادی است که تنها تنی چند از مردم در اختیار دارند. اکنون، روانشناسان مثبتگرا از قبیل آن مستن (Masten, 2001; Masten & Reed, 2002) از طریق تئوری سازی و تحقیق مشخص نمودهاند که تابآوری و مؤلفههایش، شامل مهارتهای روزمره و نقاط قوت روانشناختی میتواند در تمامی افراد با سنین مختلف و شرایط متفاوت روانی، شناسایی، اندازهگیری و پرورش داده شود (Luthans, Youssef et all, 2007, ). همچنین مستن اذعان می کند که تابآوری از “سحر و جادوی معمولی روزمره، منابع انسانی هنجاری” برآمده است و پیامدهای عمیقی برای ترویج شایستگی و سرمایه انسانی در افراد و جامعه دارد (Masten, 2001). این “معمولی” بودنِ تابآوری، پیامدهای شگرفی برای برنامه های کاربردی محل کار امروزی دارد. چالشِ رفتار سازمانی مثبتگرا، درک بهترِ تابآوری و سپس، از بند آزاد کردن پتانسیل پرمایهی آن، از روش مثبت است (Luthans, 2002b). بر پایه تحقیقات منتشرشده روانشناسی مثبتگرا، آن مستن و همکارانش، دریافتهاند که تابآوری بهوسیله سه نوع از عوامل داراییها، تهدیدکنندهها و فرایندهای انطباقی، تحت تأثیر قرار میگیرد و توسعه مییابد. تابآوری را میتوان بهوسیله افزایش دارایی که فرد در تصرف دارد، آموزش، تحصیلات و پرورش ارتباطات اجتماعی و بهطورکلی بهبود کیفیت منابع در دسترس فرد برای پیشرفت توسعه داد. عوامل تهدیدکننده را میتوان بهوسیله مراقبتهای بهداشتی فیزیکی و روانی مناسب مدیریت کرد. فرایندهای انطباقی را میتوان بهوسیله توسعه ظرفیتهای روانشناختی مثبت دیگر مانند، خودکارآمدی، امیدواری، خوشبینی، همچنین از طریق تعلیم افراد برای چگونگی استفاده از سازش مؤثر، مدیریت تنش، مهارت حل مسئله، راهبرد تنظیم هدف و مهارت های کاربردی، ارتقا داد (Luthans, 2011). پژوهشهای انجامشده حاکی از آن است که برخی افراد تاب آور، پس از رویارویی با موقعیتهای دشوار زندگی، دوباره به سطح معمولی عملکرد بازمیگردند، حالآنکه عملکرد برخی دیگر از این افراد، پس از رویارویی با ناکامیها، مصیبتها و دشواریها نسبت به گذشته ارتقا پیدا میکند. درمجموع، افراد تابآور، دارای این ویژگیها هستند:
-
- واقعیتهای زندگی را به سهولت میپذیرند.
-
- ایمان دارند که زندگی پرمعنا است. این باور معمولاً بهوسیله ارزشهای آنها حمایت میشود.
-
- دارای تواناییهای چشمگیری برای وفق دادن سریع خود با تغییرات بزرگ هستند (Luthans, Vogelgesang & Lester, 2006).
برای دستیابی به تابآوری، گروهی از مهارتها و نگرشها موردنیاز است که در اصطلاح به آنها سختجانی[73] گفته میشود. سختجانی به افراد کمک میکند تا در رویارویی با تغییرات تنشزا، دشواریها را به فرصتهایی پرمنفعت تبدیل کنند (Maddi & Khoshaba, 2005). انسانها به لحاظ خستگیناپذیری و سرسختی باهم متفاوتاند. شخصیت نستوه[74] ویژگیهایی دارد که عوامل استرس را خنثی می کند. اینگونه افراد در مقابل عوامل استرسزای مکرر به طور اثربخشی مقاومت می کنند و در برابر این عوامل طاقتفرسا تسلیم نمیشوند (Kobasa, Maddi & kahn, 1982؛ Kobasa, 1979، به نقل از قلیپور، 1392، ص 286). نمونههایی از شخصیت نستوه در جنگ تحمیلی وجود داشته است و بعضی از رزمندگان باوجود اینکه چند برادرشان شهید میشد ولی همچنان به طور اثربخشی به عملیات و وظایف خود میپرداختند. در سازمانها نیز ممکن است از این افراد وجود داشته باشند ولی تعداد آنها نادر است. افراد نستوه توان تحمل ابهام بالا را دارند و در محیطهای استرس زا کمتر از دیگران دچار بیماری میشوند (قلیپور، 1392، ص 286). در تجربه استرسهای منفی احتمال ابتلای شخصیتهای نستوه به اختلالات جسمی و روانی کمتر از بقیه است (Kobasa et all, 1982، به نقل از قلیپور، 1392، ص 286). این نوع شخصیت استرس را منفی تفسیر نمیکند و با درایت استراتژی های انطباقی را به کار میگیرد. این افراد نسبت به افراد عادی کمتر دچار آسیبهای روانی میشوند و رضایت شغلی بیشتری دارند (Robisschek & kashubeck، به نقل از قلیپور، 1392، ص 286). ساعتچی (1389) نیز تقویت جانسختی/ سرسختی در خود از طریق انجام دادن بعضی تمرینها (تصویرسازی ذهنی، ورزش و …) را بهعنوان یکی از راهکارهای فردی جهت فائق آمدن بر فشار روانی شغلی، پیشنهاد مینماید (ساعتچی، 1389، صص 25-24). نگرشهای موردنظر در سختجانی عبارتاند از: تعهد، کنترل و چالش طلبی. مقصود از تعهد آن است که فرد در رویارویی با شرایط دشوار، بهجای ترک صحنه، ترجیح دهد حضور خود را در صحنه حفظ کرده، به افراد درگیر در آن موقعیت در برطرف کردن دشواری کمک کند. مقصود از کنترل آن است که فرد به تواناییهای خود برای اثرگذاری بر نتایج رویدادها باور داشته باشد و مقصود از چالش طلبی آن است که فرد در رویارویی با چالشها بهجای مقصر قلمداد کردن سرنوشت، درصدد ایجاد فرصتهایی برای رشد خود و دیگران باشد. همچنین در شکلگیری و بروز رفتارهای سخترویانه، فرد باید مهارتهای حل مسئله و نیز تعامل با دیگران را برای تعمیق حمایتهای اجتماعی در خود پرورش دهد (Maddi et all, 2005). درواقع، تابآوری پدیدهای است که از پاسخهای انطباقی طبیعی انسان حاصل میشود و علیرغم رویارویی فرد با تهدیدهاي جدي، وي را در دستیابی به موفقیت و غلبه بر تهدیدها توانمند میسازد. تابآوری صرف مقاومت منفعل در برابر آسیبها یا شرایط تهدیدکننده نیست. بلکه فرد تابآور مشارکتکننده فعال و سازنده محیط پیرامونی خود است. تابآوری قابلیت فرد در برابر برقراري تعادل زیستی- روانی- معنوي در مقابل شرایط مخاطرهآمیز میباشد (Conner & Davidson, 2003).
-
-
-
-
-
- تاریخچه رفتار سازمانی مثبتگرا
در سیر تحولات علم روانشناسی و بهتبع آن رفتار سازمانی دو نوع نگرش مثبت و منفی نسبت به انسان و رفتارهای آن قابل ملاحظه است. نگرش مثبت به دنبال کشف و پرورش تواناییهای درونی انسان بوده و نگرش منفی به دنبال اصلاح و درمان بیماریها و رفتارهای غلط انسان میباشد. نگرش مثبت هدف خود را یافتن راه هایی برای پربار کردن زندگی آدمیان و کشف و پرورش توانمندیهای ذاتی آنان قلمداد می کند و نگرش منفی هموغم خود را صرف درمان بیماریها و آسیبشناسی و رفع کاستیها و گژرفتاری انسانها مینماید. برخی از علمای رفتار که جزء متقدمین محسوب میشوند نگاه مثبتی به انسان و رفتارهای وی داشته اند و بر ویژگیهای نیک انسان تأکید نموده اند. بهعنوانمثال آبراهام مازلو روانشناس اجتماعی که تئوری سلسلهمراتب نیازهای او را اهل مدیریت بهخوبی میشناسند از زمره این مثبتاندیشان بوده است. اگر به تئوری او نظر بیافکنید با واژه های زیبایی چون حرمت و احترام، شأن و مرتبت انسان، امنیت و آسودگی خاطر، صمیمیت و محبت، خودیابی و خویشتن شناسی و شکوفایی و بالندگی انسان روبرو میشوید. بهزعم او انسان تشنه مهرومحبت، حرمت و ارزش، التفات و توجه و آزادی اندیشه برای بهمنصه ظهور رسانیدن تواناییهای بالقوه خویش است. اما بهتدریج هرچه به دوران جدید مدیریت نزدیک میشویم مباحثی چون فشارهای عصبی و استرس، ازخودبیگانگی انسان در سازمان، ماشینواره شدن انسان، اسارت سازمان و فناورهای آن، افسردگی، اضطراب، خشم و نارضایی شغلی، ستون روانشناسی و مدیریت رفتار سازمانی را به خود اختصاص داده است. اغلب مقالات منتشره در این دوران نگاهی منفی به انسان داشته و هدف اصلی خود را درمان انسانهای ناراضی، افسرده، نافرمان و عصیانگر، روانپریش، عصبی و پریشان قرار داده است. از دیدگاه منفیگرایان، تعریف انسان با ویژگیهای مثبت نوعی فریبکاری و خوشبینی سادهلوحانه و غیرواقعی بودن مسائل انسانی است (الوانی، 1391، ص 1). جنبش روانشناسی مثبتگرا، اساساً تحت رهبری روانشناس مشهور مارتین سلیگمن، در واکنش به اشتغال تقریباً انحصاری که روانشناسی به جنبه های آسیبشناسانه و منفی رفتار و عملکرد انسان داشت، پدیدار گشت (Luthans, 2011, 200). در طي يك دهه اخير و با گسترش مباحث مربوط به روانشناسی مثبتگرا، تمايل به مطالعه جنبههاي مثبت سلامت بهموازات قسمتهاي منفي آن در حال افزایش است (Robbins, 2008). روانشناسی جديد سعي دارد توجه خود را صرفاً به مشكلات رواني معطوف نسازد و بيشتر بر جنبههای مثبت زندگي تأكيد كند. بهزعم سليگمن و سيکزنت ميهالي (2000) از جنگ جهاني دوم، روانشناسي به علم مداواي بيماران تبديل شده است؛ اين توجه غالباً انحصاري به آسیبشناسی، انسان كامل و جامعه كامياب را به فراموشي میسپارد. هدف روانشناسي مثبتگرا، سرعت بخشيدن به مركز ثقل روانشناسی است، بهگونهای كه علاوه بر پرداختن به ترميم و مداواي بيماريها به ارتقاي كيفيت زندگي نيز اقدام شود (Seligman et all, 2000). بهمرورزمان که روانشناسی مثبتگرا پیش میرود، کاربردهای آن برای محیط کار بیشتر میشود بهطوریکه چندین حیطه جدید برای مثبتگرایی در محیط کار اخیراً ظهور پیدا کرده است؛ همچون پژوهشهای سازمانی مثبتگرا و رفتار سازمانی مثبتگرا. لوتانز و همکارانش با معرفی رفتار سازمانی مثبتگرا، چهار متغیر امیدواری، خودکارآمدی، خوشبینی و تابآوری را به پژوهشگران مدیریت بهعنوان منابع بالقوه مزیت رقابتی ارائه میدهند که میتوانند بر روی آنها سرمایهگذاری کنند (Luthans & Avolio, 2007). با ظهور رفتار سازمانی مثبتگرا، سازمانها تمایل پیدا کردند تا تأثیر این صفات مثبت کارکنان را بر متغیرهای سازمانی موردبررسی قرار دهند.
2-4-1) مفهوم سکوت سازمانی فرهنگ لغت دانشگاهی وبستر، پنج معنی متمایز اما مرتبط از سکوت را ارائه داده است: (1) حالت یا واقعیت ساکت ماندن؛ خودداری از گفتار و بروز آوا. (2) عدم وجود هرگونه آوا و یا سروصدا؛ (3) نگهداشتن دانش یا غفلت از تذکّر دادن. (4) عدم ارتباط یا ارسال؛ و (5) فراموشی یا گمنامی (Pinder et all, 2001). پیندر و هارلوز سکوت کارکنان را خودداری و امتناع از هرگونه بیان صادقانه و خالصانه در مورد ارزیابیهای رفتاری، شناختی و اثربخشی شرایط سازمانی خود، به افرادی که تصور میشود قادر به ایجاد تغییرات و یا جبران خسارات هستند، تعریف می کنند. با این تعریف، هر نوع برقراری ارتباط که: (1) میل به تغییر شرایط را منعکس نمیکند، یا که (2) به افرادی که تصور می شود قادر به بهبود آن شرایط هستند، سوق داده نشود، در شمول تلاش برای شکستن سکوت قرار ندارد (Pinder et all, 2001). آنها همچنین سکوت را بهعنوان عدم وجود آوا که شکلی از ارتباطات است و شامل طیف وسیعی از ادراکات، احساسات یا تمایلات از قبیل اعتراض یا تأیید است، تعریف نمودند (Lu & Xie, 2013). موریسون و میلیکان (2000) با اتخاذ رویکردی متفاوت، سکوت سازمانی را به عنوان پدیدهای اجتماعی در نظر میگیرند که در آن، کارکنان از ارائه نظرات و نگرانیهای خود در مورد مشکلات بالقوه سازمانی، خودداری می کنند. آنها استدلال کردند که در یک سازمان با فرهنگ نظاممند سکوت، کارکنان به دلیل ترس از پیامدهای منفی و باور این که عقیدههای آنها برای سازمان ارزش ندارد، ایدههای خود را ابراز نمینمایند و حقایق را بازگو نمیکنند (Dyne, Ang & Botero, 2003).
موضوعات: بدون موضوع
لینک ثابت
|
|
|
|