کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

فروردین 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
            1
2 3 4 5 6 7 8
9 10 11 12 13 14 15
16 17 18 19 20 21 22
23 24 25 26 27 28 29
30 31          


 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل



آخرین مطالب


جستجو


 



۴-۳-۳-۱۱ مروری بر تحقیقات صورت گرفته درزمینه­ی سیستم­های غشایی
از اواخر قرن گذشته بسیاری از محققین علاقه‌ی خود را با انجام پروژه­ های تحقیقاتی در زمینه ­های مختلف سیستم­های فیلتراسیون غشایی نشان داده­اند. اگر به روند تاریخی این تحقیقات نگاه کنیم، به اقبال عمومی پژوهشگران از سیستم­های اسمز معکوس و نانوفیلتراسیون طی چند سال اخیر پی خواهیم برد. به همین منظور در این قسمت، خلاصه‌ای از نتایج به‌دست‌آمده توسط سایر محققین از غشاهای RO و NF ارائه می­گردد.
در سال­های قبل به طور سنتی از روش­های ترسیب برای حذف فلزات سنگین به‌ویژه آهن استفاده ‌شده­است. علی­رغم استفاده‌ی متعدد از این روش به دلیل سادگی نسبی، هزینه‌ی پایین و تنظیم ساده‌ی pH، اما این روش ایرادهایی هم دارد. Fenglian و همکاران این مشکلات را این چنین ذکر کردند: الف) ترسیب هیدروکسیدی حجم بالایی لجن کم دانسیته تولید می‌کند که مشکل آبگیری و دفع لجن ایجاد می کند. ب) بعضی هیدروکسیدهای فلزی آمفوتری هستند و ترکیب فلزات برای ترسیب هیدروکسیدی مشکل­زاست، چون pH ایده­آل برای یک فلز ممکن است برای بقیه‌ی فلزات مناسب نباشد. ج) وقتی عامل­های پیچیده در فاضلاب هستند، ترسیب هیدروکسیدی فلزات را مختل می­ کنند. لازم به ذکر است که ترسیب سولفیدی مشکلات به‌مراتب کمتری نسبت به ترسیب هیدروکسیدی دارد[۵۷].

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

Feng و همکاران در سال ۲۰۱۱ با ادغام روش­های wet land، اولترافیلتراسیون و اسمز معکوس اقدام به تصفیه‌ی فاضلاب حاصل از کارخانه‌ی فولاد نمودند. در این تحقیق ابتدا فاضلاب از سیستم wet land عبور داده می­شد (پیش‌تصفیه) و سپس به ترتیب وارد سیستم­های UF و RO می­گردید. عمده فلزات تشکیل‌دهنده‌ی این فاضلاب شامل آهن و منگنز می‌باشد. آن‌ها با بهره گرفتن از این سیستم پیش‌تصفیه توانستند غلظت آلاینده­های مختلف را تا حد قابل‌قبولی کاهش دهند. پساب خروجی از سیستم RO، حذف ۱۰۰% فلزات سنگین را تجربه کرده­است[۵۸].
همچنین Rombardo و همکاران اقدام به حذف آلاینده­های آب زیرزمینی (به‌ویژه فلزات سنگین) با روش نانوفیلتراسیون کردند. همانطورکه در نمونه­های گرفته‌شده از چاه­های ۱،۲ و ۳ دیده می‌شود، غلظت فلزات سنگین بسیار کم می‌باشد و روش نانوفیلتراسیون قادر به حذف این آلاینده­ها به طور مناسبی (بیش از ۸۰%) می‌باشد[۵۹]. داده ­های آب اولیه ی آن‌ها در جدول ۴-۱۴ ارائه گشته ­است.
علاوه بر آن در سال ۲۰۰۷، Bartels و همکاران اقدام به استفاده از غشای نانوفیلتراسیون جدیدی برای حذف آلاینده­ها از آب زیرزمینی کردند. آن‌ها نیز درصدهای حذف بیش از ۸۰% را تجربه کردند. خلاصه داده ­های آب زیرزمینی آن‌ها نیز در جدول ۴-۱۴ آمده است [۵۶]. همانطورکه از نتایج این تحقیق می­توان فهمید، غالباً حذف فلزات سنگین، به‌ویژه آهن و منگنز در غلظت­های کم صورت گرفته­است.
در سال ۱۹۹۶، Schoeman و همکاران اقدام به تصفیه‌ی فاضلاب کارخانه‌ی فولاد با روش اسمز معکوس کردند. آن‌ها بیشترین درصد­های حذف را برای عناصر چند ظرفیتی معرفی کردند که منطبق با نتایج سایر محققین می‌باشد. غالباً درصدهای حذف بالای ۹۰% گزارش شدند. لازم به ذکر است که در این تحقیق نیز غلظت فلزات سنگین بسیار کم بوده است [۳۰].
علاوه بر حذف فلزات سنگین از فیلتراسیون غشایی برای حذف آلاینده­های فاضلاب کارخانه لبنیات هم استفاده ‌شده­است[۳۱]. در این تحقیق از روش­های RO و NF برای حذف آلاینده­ها استفاده گردید و کارایی آن‌ها مقایسه گردید. همانطورکه می­توان حدس زد، عملکرد غشای RO بهتر از NF در حذف آلاینده­ها می‌باشد که دلیل آن رفتار متفاوت دو غشا، فشار اسمزی و اندازه‌ی منافذ می‌باشد. خلاصه‌ی این مقایسه در جدول ۴-۱۴ آمده­است.
همانطورکه ذکر گردید صنایع مختلف ازجمله صنایع نفتی از روش اسمز معکوس برای حذف آلاینده­ها استفاده کرده ­اند. در سال ۲۰۰۸، Al-Jeshi و همکاران از دو غشای RO مختلف برای مقایسه‌ی راندمان‌های حذف استفاده کردند. طبق نتایج به‌دست‌آمده‌ی آن‌ها، راندمان‌های حذف TOC بیش از ۹۹% توسط هر دو غشا می‌باشد[۶۰]. خلاصه‌ی تحقیق در جدول ۴-۱۴ موجود است.
در سال ۲۰۱۰، محققان عربستانی اقدام به حذف فلزات سنگین از فاضلاب­های عربستان جهت آبیاری اراضی کردند. در این تحقیق، راندمان حذف فلزات سنگین در دو روش RO و جذب به وسیله‌ی رس عربستان مقایسه شده­است. بر اساس نتایج به‌دست‌آمده، رس عربستان جاذبی مناسب و قابل رقابت با سیستم غشایی RO معرفی گردیده است[۶۰]. خلاصه‌ی نتایج این تحقیق در جدول ۴-۱۴ آمده­است.
در سال ۲۰۱۳ نیز Al-Rashdi و همکاران اقدام به بررسی راندمان حذف فلزات سنگین مختلف با غلظت­های بالا توسط NF نمودند. این تحقیق همچنین در مورد نحوه‌ی گرفتگی غشا پس از عملیات تصفیه نکاتی را ذکر می‌کند[۶۰]. این محققین گزارش کردند وقتی pH کمتر از نقطه‌ی ایزوالکتریک است، حذف افزایش می‌یابد. درصد حذف در pH اسیدی و فشار ۴ بار برای کادمیوم، منگنز و سرب به ترتیب برابر ۹۹%، ۸۹% و ۷۴% است. گرفتگی فلاکس به دلیل رسوبات یون‌های فلزی به ترتیب مقابل می‌باشد:
Cu2+ > Cd2+ = Mn ۲+ > Pb2+ = As3+
در سال ۲۰۱۰، محققان هندی نمونه­هایی از شیرابه­های مراکز دفن تهیه و اقدام به تصفیه‌ی آن‌ها به‌وسیله‌ی نانوفیلتراسیون نمودند. شیرابه­های مراکز دفن مقدار زیادی مواد آلی، رنگ و فلزات سنگین دارند. اطلاعات فاضلاب خام بدین شرح است:
COD = 67719 mg/lit, BOD = 22418 mg/lit, Cl = ۳۸۴۷ mg/lit, SO42- = ۹۰۹ mg/lit.
بر اساس نتایج به‌دست‌آمده، با افزایش فشار راندمان حذف افزایش‌ یافته­است. ترتیب حذف فلزات سنگین نیز به شرح مقابل است: Cr3+ > Ni2+ > Zn2+ > Cu2+ > Cd2+
این ترتیب متناسب با عکس ترتیب ضریب پخش این عناصر می‌باشد. برای کل یون‌های این تحقیق غالباً درصد­های حذف بالاتر از۶۰% گزارش گردیده­است[۶۱].
سال ۱۳۹۲، محقق (دانشگاه صنعتی خواجه‌نصیرالدین طوسی) از غشاهای نانو و اسمز معکوس برای حذف آلاینده­های کارخانه­های آنتی­بیوتیک­سازی استفاده کرد. بر اساس آزمایش­های ایشان درصد سفیکسیم از فاضلاب توسط غشای نانو ۹۳% و توسط غشای اسمز معکوس ۹۸% گزارش گردید. این آزمایش­ها در فشار بهینه‌ی ۱۱ و ۱۵ بار به ترتیب برای NF و RO در pH برابر ۴ بوده است[۵۸].
جدول ۴-۱۴خلاصه‌ای از تحقیقات پیشین در مورد سیستم­های غشایی]۵۶[

شماره‌ی مرجع
پارامتر
TU (NTU)
EC (μs/cm)
COD (mg/lit)
آمونیوم (mg/lit)
سولفات (mg/lit)
سدیم (mg/lit)
آهن
(mg/lit)
منگنز (mg/lit)

[۵۸]
غلظت
۲۰/۸۰
۱۲۵۷
۲۵/۸۸
۱/۷۳
۱۰۶/۴۳
۱۰۹/۳۷
۱/۵۹
۰/۵۳

درصد حذف
۱۰۰%
۹۸/۳%
۷۹%
۹۴%
۱۰۰%
۹۸/۴%
۱۰۰%
۱۰۰%

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[دوشنبه 1401-04-13] [ 06:44:00 ب.ظ ]




جراتمندی
حرمت نفس
خودشکوفایی
استقلال عمل
ب) مولفه های سازگاری
۱. آزمون واقعیت

    1. انعطاف پذیری
    1. حل مساله
      پ) مولفه های خلق و خوی عمومی(کلی)
      ۱- خوش بینی

۲- نشاط
ت) مولفه های میان فردی
۱. هم حسی

    1. مسئولیت اجتماعی
    1. روابط بین فردی
      ث) مولفه های کنترل تنش ها
      ۱- تحمل تنش ها
      ۲- کنترل تکانه ها

۱- خودآگاهی عاطفی (هیجانی)
‌میزان آگاهی فرد از احساسات خویش و درک و فهم این احساسات را بررسی می کند.
۲- جراتمندی :
ابراز احساسات، باورها، افکار و دفاع منطقی و مطلوب از حق و حقوق خویشتن را مورد بررسی قرار می دهد.
فرهنگ لغت انگلیسی آکسفورد می گوید که اولین استفاده ثبت شده از این لغت در یک شعر آنگلوساکسون بوده است که حدود هزار سال بعد از میلاد مسیح سروده شده است . در آن شعر معنی این لغت ” به سهولت ترسانده شده ” است. ” کمروبودن ” نشانگر صفت فردی است که ” به خاطر ترسویی ، احتیاط کاری و بی اطمینانی ، نزدیک شدن به او مشکل است . ” فرد کمرو” هشیارانه از مواجهه با افراد یا چیزهایی مشخص یا انجام کاری همراه آنان بیزار است. ” در گفتار یا کردار خود ملاحظه کار است ، از ابراز وجود بیزار است و به طور محسوسی ترسو است. ممکن است فرد کمرو ” کناره گیر یا بی اعتماد باشد و یا شخصیتی پرسش انگیز ، بی اعتماد و مشکوک داشته باشد.” فرهنگ لغت” و بستر”کمرویی را به عنوان ” ناراحت بودن در حضور دیگران ” تعریف می کند.
کمرویی به یک معنا ، یک خصیصه جدی در زندگی فردی و خانوادگی و خسران حیات اجتماعی است . همیشه توده ای از ابرهای تیره کمرویی ، طلوع خورشید وجود و ظهور استعداد های نهفته را پنهان می کند.
. به کلام ساده ، کمرویی یعنی خود توجهی فوق العاده و ترس از مواجهه شدن با دیگران زیرا کمرویی نوعی ترس یا اضطراب اجتماعی است که در آن فرد از مواجهه شدن با افراد نا آ شنا و ارتباطت اجتماعی گریز دارد . اما کمرویی در میان بخش قابل ملاحظه ای از جمعیت بزرگسالان ادامه می یابد.
۳- حرمت نفس :
توان خود آگاهی و درک و پذیرش خویش و احترام به خود را بررسی می کند.
خود آ گاهی و خود باوری احتمالا اثر گذار ترین حالت بر تمام رفتار های انسانی است. با اطمینان می توان گفت بدون خود باوری و بدون داشتن اعتماد به نفس و شناخت کافی از خود و بدون باور کردن توانایی هایمان برای انجام عملی خاص نمی توانیم آن عمل را چه عملکرد عاطفی باشد و چه شناختی با موفقیت به انجام رسانیم .

( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

مالنوسکی) به نقل از ذکری رازلیقی) عقیده داشت که همه انسان ها به ارتباط اجتماعی نیازدارند . ارتباط اجتماعی به این مفهوم است : توصیف کردن خود و پذیرفته شدن در ابراز وجود این ٌ خود ٌ از جانب دیگران ارزشمندی که با ما در ارتباط هستند. تحول شخصیتی عمو ما عبارت است از رشد عقیده انسان نسبت به خودپذیرشی خود و بازتاب خودی که در رابطه میان خود و دیگران نمایانگر می شود .
۴- خود شکوفایی :
توانایی تشخیص استعدادهای ذاتی و استعداد انجام دادن کارهایی را که شخص می تواند و می خواهد و از انجام دادن آنها لذت می برد ، بررسی می کند.
۵- استقلال :
توانایی خود رهبری، خویشتن داری فکری و عملی و رهایی از وابستگی های هیجانی را بررسی می کند.
۶- هم حسی:
توان آگاهی از احساسات دیگران و درک و تحسین آن احساسات را بررسی می کند.
۷- مسئولیت اجتماعی :
توانایی فرد را در معرفی خود به عنوان عضوی مفید و سازنده و دارای حس همکاری در گروه اجتماعی خویش را مورد بررسی قرار می دهد..
۸- روابط میان فردی :
توانایی ایجاد و حفظ روابط رضایت بخش متقابل که نزدیکی عاطفی، صمیمیت و داد و ستد مهرآمیز از ویژگی های آن است، بررسی می کند.
۹- آزمون واقعیت:
توانایی ارزیابی رابطه بین تجربه عاطفی و عینیت های موجود را بررسی می کند.
۱۰- انعطاف پذیری:
توانایی کنار آمدن با هیجان ها، افکار و رفتارهای فرد را در شرایط و موقعیت های مختلف بررسی می کند.
همه ما انسان ها در شخصیت خود تمایلات خاصی را گاهی او قات در جهت انعطاف پذیری و در سایر مواقع در جهت تصمیم گیری آ نی نشان میدهیم . مطالعاتی در زمینه روانشناسی انجام گرفته است تا تعیین کند که در حوضه شناختی شخص پاسخ یک مسئله را تا چه حد به طور حدسی و تصادفی ( تصمیم آ نی ) می دهد ، یا تصمیمی سنجیده تر یا حساب شده تر ( انعطاف پذیر تراتخاذ می کند . دیوید اوینگ (به نقل از ذکری رازلیقی) به دو سبک اشاره دارد که با بعد انعطاف پذیری – تصمیم گیری آ نی ارتباط دارند این دو عبارتند از سبک نظام دار و سبک شمی . سبک شمی متضمن شیوه ا ی است که در آن شخص بر پایه بر داشت های خود حدس های مختلفی می زند و احتمالا قبل از دست یابی به راه حل چندین حدس متوالی می زند . افرادی که شیوه تفکر نظام مندی دارند تمام جنبه های مساله را در نظر می گیرند و تمام راه های گریز را مورد توجه قرار می دهند و پس از تعمق بسیار با دقت به راه حل دست می یابند . کاربرد نکات فوق در مورد فراگیری زبان فراوان است . مشخص شده است که کودکانی که ا ز حیث ذهنی انعطاف پذیر هستند به هنگام خواندن کمتر از کودکانی که تصمیم گیری آنی می کنند،مرتکب خطا می شوند . در پژوهشی دیگر مشخص شد که استدلال استقرائی در مورد افراد انعطاف پذیر موثر تر است (زیدنر و ماتیوس[۱۰۳] ، ۲۰۰۲ ) و این می رساند که عموما افراد انعطاف پذیر می توانند از یادگیری استقرائی بهره بیشتری ببرند.
۱۱- حل مساله :
توانایی تشخیص و تعریف مشکلات و خلق و کاربست راه حل های موثر را مورد مطالعه قرار می دهد.
۱۲- تحمل تنش ها :
توان تحمل فرد را در برابر رویدادهای ناخوشایند و شرایط تنش زا و هیجان های شدید بررسی می کند.
۱۳- کنترل تکانه ها :
توانایی مقاومت فرد را در برابر تنش ها یا وسوسه و کنترل هیجان های خویش بررسی می کند.
۱۴- خوش بینی :
توانایی توجه به جنبه های روشن تر زندگی و حفظ نگرش مثبت را حتی هنگام وجود احساسات منفی و ناخوشایند مورد بررسی قرار می دهد. اعتماد به نفس هم ، از وجود مادر و به خصوص از مهارتی که در فراهم ساختن محیط مساعد از خود نشان می دهد ، سرچشمه می گیرد . اعتماد به نفس ، محصول این این احساس است که از عهده حل مسائل و رفع موانعی که معمولا در زندگی با آن ها روبرو می شویم ،
بر می‌آئیم . بنابرین ، چنانچه محیط طوری ترتیب داده شود که فرزند در آن با مسائل ، دست و پنجه نرم کند و با کوشش نسبی موانع را عملا از سر راه رسیدن به خواسته هایش بر دارد ، به کفایت توانایی های خویش امیدوار و نسبت به زندگی خوشبین می شود .
در بررسی ها روشن شده است که عوامل کامیابی افراد برجسته ، ناشی از احساسات مثبت است که آ نان در خود ایجاد می کنند و بر عکس افراد ناموفق کسانی هستند که احساسات منفی را در خود پرورش می دهند. این عوامل احساسی مثبت عبارتند از: احساس عزت نفس ، دوست داشتن و عزیز داشتن خویش ، خویشتن پذیری ، خوش مشربی ، ماجرا جویی ، بردباری و … و از جمله احساسات منفی می توان از : ترس از شکست ، اضطراب ، احساس ناتوانی ، احساس حقارت ، تر س از تنبیه ، احساس عدم امنیت ، فرار از پذیرش مسئولیت ، احساس گناه و … نام برد

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 06:44:00 ب.ظ ]




بخش اول
یافته­های تطبیقی تحقیق
۳ـ ۱ـ یافته­های تطبیقی تحقیق:
تا این جا، با توجه به داده ­های بدست آمده از سه جنبش بنیادگرا، به نقاط مشترک بین آنها پرداختیم. اما برای فهم دقیق­تر شباهت­ها و تفاو­ت­های موجود میان جنبش­های بررسی شده در این تحقیق، نیازمندیم که آنها را بر اساس نُه عنصر اصلی موجود در چارچوب نظری، بررسی کنیم.

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

طبق شواهد بدست آمده در این تحقیق، نمی­ توان ۹ عنصر موجود در نظریه­ آلموند را به عناصری مجزا تفکیک و بدون ارتباط با یکدیگر در یک جنبش تحلیل و بررسی کرد.
در بخش های پیشین ویژگی­های هر جنبش را مطابق با عناصر نه­گانه تحلیل کردیم. در بخش هایی از آن، ارتباط بین عناصر انکارناپذیر بود. مثلاً فرایند گزینش­گری، در جنبش های بنیادگرا بدون اعتقاد به متن مقدس بی معنا بود. یا اگر در جنبشی مانند اکثریت اخلاقی، اعتقاد به هزاره­گرایی پررنگ باشد. این اعتقاد باید به شکل گزینش رهبران این جنبش از متن مقدس فهم شود. بنابراین، برای فهم بهتر هر جنبش باید هر یک از عناصر را در ارتباط با یکدیگر تحلیل کنیم.
یکی از ایرادهای وارد به نظریه آلموند و اپل­بی و سیوان تلاش برای مجزا نشان دادن این نه عنصر است. با این که جداسازی این عناصر می ­تواند به جمع آوری اطلاعات دقیق­تری در مورد هر جنبش منجر شود، برای تطبیق میان جنبش­های بنیادگرا نمی­ توان ارتباط بین این عناصر و همپوشانی آنها با یکدیگر را از نظر دور داشت.
یکی از نتایج مهم این تحقیق دستیابی به سه شاخه (خوشه) از عناصر مرتبط با یکدیگر است که هر یک از آنها عناصر دیگر را تقویت می­ کند و این شاخه­ها ابزار مناسبی را برای تحلیل و مقایسه میان جنبش­های مورد نظر در اختیار ما قرار می­دهد. از طرف دیگر این شاخه ها به نحوی مکانیزم های درونی جنبش های بنیادگرا را برای ما روشن می­ کند. در ادامه با شرح بیشتر در مورد این شاخه­ها بحث خواهیم کرد.
به نظر می­رسد که عنصر واکنش به حاشیه­سازی دین متمایزکننده­ترین عنصر بین عناصر نه­گانه است و به نوعی هستی جنبش­های بنیادگرا را شکل می­دهد. در واقع این عنصر است که با تعریف واکنشی که جنبش نسبت به مدرنیته نشان می­دهد آن را از بقیه­ی جنبش­های غیردینی متمایز می­ کند. حال این واکنش ممکن است به شکل نظامی یا بسیج همگانی یا به شکل دفاعی باشد. اما علت این که این عنصر جزء شاخه­ های اصلی جنبش­های بنیادگرا قرار نگرفت آن است که واکنش به حاشیه­ای­سازی دین صرفاً می ­تواند دینی یا غیردینی بودن جنبش را مشخص کند، اما از ایجاد تمایز بین بنیادگرا بودن یا نبودن جنبش ناتوان است. با این حال، وجود آن برای تحلیل جنبشی بنیادگرا مهم است. از طرف دیگر، هزاره­گرایی و موعودگرایی را نیز نمی­ توان به عنوان یک عنصر اصلی در تحلیل­های خود در نظر گرفت، چون در تمام جنبش­های بنیادگرا عمومیت ندارد، اما وجودش می ­تواند به عنوان تسهیل­گر نقش موثر داشته باشد (آلموند،۲۰۰۳: ۱۰۴). نمونه­ آن را در سه جنبش مورد بررسی در این تحقیق می­توان مشاهده کرد. هزاره­گرایی فقط در اکثریت اخلاقی نقش پررنگی دارد و در دو جنبش دیگر نقش تعیین کننده ­ای نداشته است.
در واقع از بین ۹ عنصر نظریه آلموند دو عنصر یکی به عنوان عنصر متمایز کننده و دیگری به عنوان عنصر حاشیه­ای یا تسهیل­گر به دلایل ذکر شده کنار گذاشته می­ شود. در این جا به نظر می­رسد که از بین هفت عنصر باقی مانده، سه عنصر برای تبدیل کردن جنبش دینی به جنبش بنیادگرا نقشی حیاتی دارند و بقیه­ی عناصر ذیل این سه عنصر معنا پیدا می­ کنند. عنصر اول گزینش­گری[۲۲۸]عنصر دوم مرزبندی­ روشن[۲۲۹] و عنصر سوم خودحق­پنداری[۲۳۰] است. در واقع هر یک از این عناصر پایه­ های شاخه­ای را شکل می­ دهند که عناصر دیگر ذیل آنها معنا و کارکرد پیدا می­ کنند. علت انتخاب این عناصر به عنوان پایه­ های اصلی جنبش بنیادگرا وابستگی هویت و بقای یک جنبش به این عناصر است.
گزینش­گری از این جهت به عنوان پایه­ شاخه­ اول انتخاب شده است که جنبش­های بنیادگرا برای مواجهه با خطرات احتمالی بیرون از خود به تقلیل سنت­های دینی و هماهنگ کردن آنها با شرایط موجود نیاز دارند و این عنصر به خوبی این نیاز را برآورده می­ کند. مرزبندی روشن برای حفظ هویت گروه در مواجهه با جهان بیرون از جنبش که حتی گاهی به عنوان جهان وسوسه گر شناخته می شود اهمیت دارد. اهمیت این عنصر زمانی افزایش پیدا می­ کند که جنبش نمی­تواند به اندازه دنیای بیرونی به اعضای خود پاداشی متناسب با جایگاه شان دهد. خود حق پنداری عنصری است که می ­تواند تصمیم ­گیری درست در جنبش را تضمین کند(همان،۱۰۵-۱۰۳). به ویژه این مسأله زمانی که اعضا به دنبال تساوی در فرایند تصمیم ­گیری هستند فشار مضاعف ایجاد می­ کند. معمولاً این اتفاق واکنش به کمبود منابع مادی و غیر مادی در جنبش است. هر یک از این سه عنصر با کمک عناصر دیگری که ذیل شاخه­ آنها قرار می­گیرد می ­تواند به حفظ و بقای گروه کمک کنند. در ادامه، بعد از توضیح دو عنصر حاشیه­ای، بیشتر به این عناصر و شاخه­ های مربوط به آن خواهیم پرداخت.
۳ـ ۱ـ۱ـ واکنش به حاشیه­ای­سازی دین:
همان­طور که ذکر شد، این واکنش به نوعی بسیج شدن در برابر نیروهای عرفی در جهان مدرن است. حتی گاهی از اوقات جنبش­های بنیادگرا برای جلوگیری از جذب شدن در جامعه­ متکثر و محیط غیردینی و برای حفظ سنت­های دینی دست به واکنش می­زنند. این واکنش گاهی با عناصر دیگر مانند گزینش­گری، ثنویت و بی­خطایی متن مقدس همراه می­ شود تا در برابر تهدید­های بیرونی از خود محافظت کند.
اکثر جنبش­های بنیادگرا خود را در مقابل دولت فاسدی می­بینند که با فعالیت­های مداخله جویانه دنیوی خود در عرصه­ عمومی به دنبال کاهش و کم کردن نقش دین در زندگی عمومی افراد است. معمولاً این دولت­ها ارزش­های دنیوی را با مکانیزم­ هایی مانند آموزش و پرورش دنیوی و منع کردن مناسک و نیایش­های دینی در مدارس ترویج می­ دهند. همچنین رفتارهای گناه آلود مانند سقط جنین، روابط جنسی خارج از ازدواج، هجنس­گرایی و طلاق را تشویق می­ کنند.
تقریباً برای هر سه جنبش بنیادگرای مورد بررسی در این تحقیق (هاردیم، طالبان و اکثریت اخلاقی) جامعه­ مدنی تهدیدی جدی به حساب می ­آید، چرا که درون آنها عناصری وجود دارد که جوانان را از دینداری و دین­ورزی دور می­ کند و علقه های دینی آنها را کاهش می دهد. معمولاً بنیادگرایان مسئول این امور را رسانه­های فاسد مانند: سینما و تلوزیون و ادبیات دنیوی و همچنین احزاب و اجتماع­های داوطلبانه دنیوی می­دانند.
به شکل کلی می­توان جریان­های بیرونی را که منجر به واکنش از طرف بنیادگرایان می­ شود را بر اساس سه جنبش بررسی شده؛ به چهار بخش تقسیم کرد: ۱ـ جریان­های دینی یا قومی ـ ملیتی انحرافی ۲ـ دولت عرفی ۳ـ جامعه مدنی عرفی ۴ـ امپریالیسم یا استعمار جهانی که از نظر آنها در مقابل معتقدان واقعی قرار می­گیرد.
در هر سه جنبش، اهمیت مقابله با رقبای بیرونی مشاهده می­ شود. جنبش­های اکثریت اخلاقی و هاردیم در این زمینه دارای شباهت­های معناداری هستند: هر دو جنبش به خاطر بستر اجتماعی مشابه، عموماً دشمن خود را دولت و جامعه­ مدنی عرفی می­دانند که در حال کم رنگ کردن ارزش­های دینی اند. بین رقبای این دو جنبش جریان­های قومی ـ ملیتی یا امپریالیسم مشاهده نمی شود و جالب است که هاردیم جزء معدود جنبش­های بنیادگرای یهودی است که تضاد قومی ـ ملی در آن وجود ندارد، چرا که برای اکثر بنیادگرایان یهودی اعراب به عنوان دشمنان دیرینه شناخته می­شوند (مانند گوش آمونیم) (آران،۱۳۷۸: ۲۴). نکته­ی دیگر در مورد این دو جنبش آن است که به دلیل بستر متکثری که در آن شکل گرفته­اند، خود این جنبش­ها بخشی از جامعه­ مدنی به حساب می­آیند و اختلاف آنها معمولاً با بخش­های دیگر جامعه مدنی است که تشویق کننده­ ارزش های دنیوی اند. به عنوان مثال، فمنیست­ها به سبب طرفداری از سقط جنین دشمنی مطرح در جامعه مدنی شناخته می­شوند یا برای هاردیم اینجهان باورهایی که مخالف شیوه ­های سنتی آموزش اند، در عرصه­ جامعه­ مدنی گروهی رقیب به حساب می ­آید(اسنوبال،۱۹۹۱: ۱۰۴)(هایلمن،۱۹۹۲: ۱۶۴). اما در مورد طالبان این مسأله صادق نیست؛ یعنی آنها نه تنها از یک بستر متضاد قومی برخاسته بودند، بلکه به دلیل پایبندی شدید قومیتی و نفوذ پشتون والی خود را در تناقض با گروه ­های غیرپشتون قرار می­دادند. با افزایش ارتباط و نفوذ گروه القاعده بین طالبان، بُعد مخالفت و واکنش نسبت به امپریالیسم که در رأس آن آمریکا قرار دارد افزایش پیدا کرد. اما در مورد واکنشی که هر سه جنبش به حاشیه­ای شدن دین نشان دادند گفتنی است که هر سه جنبش دشمن اصلی خود را مدرنیته و مظاهر آن می­دانند و در هر سه جنبش تلاش برای تغییر در نظام آموزشی مدرن جزء اولین اولویت­ها در واکنش به حاشیه­ای­سازی دین بوده است. اکثریت اخلاقی به وسیله­ مکانیزم­ های قانونی به دنبال تغییر در سرفصل­های آموزشی مدارس و افزایش تعلیم آموزه­ها و مناسک دینی و نیایش در مدارس بودند(مژده،۱۳۸۲: ۱۱۲). همچنین طالبان در اولین سال­های تسلط بر افغانستان علاوه بر اینکه تمام مدارس دخترانه را تعطیل و تبدیل به مدارس پسرانه کردند، به شدت به دنبال جایگزین کردن مدارس دینی به جای مدارس مدرن بودند. یکی دیگر از اقدامات طالبان در این زمینه تغییر بخش زیادی از سرفصل­های درسی مدارس به دروس دینی بود. طالبان با وجود دانشگاه به شکل کلی مخالف بودند و تعطیلی دانشگاه کابل جزء اولین اقدام­های این جنبش به حساب می ­آید.
۳ـ ۱ـ۲ـ شاخه اول: گزینش­گری : (بی­خطایی متن مقدس، مرزبندی روشن و الزام­های رفتاری)
چنان که ذکر شد، گزینش­گری به این دلیل به عنوان یکی از شاخه های اصلی در نظر گرفته شد که وجود آن برای بقای جنبش بنیادگرا ضروری است. اما زمانی که جنبش بنیادگرا دست به گزینش­گری می­زند، این عمل را با کمک و استفاده از عناصر دیگر انجام می­دهد، چون در غیر این صورت گزینشی که جنبش به دنبالش است امکان­ پذیر نیست. نکته­ی دیگر آن که نسبت عناصر با یکدیگر نسبتی رفت و برگشتی و تنگاتنگ است. همچنین عناصر یک شاخه می ­تواند با عناصر شاخه­ های دیگر هم­پوشانی داشته باشد. در واقع گزینش گری از کانال عناصر دیگر اتفاق می افتد؛ که در جنبش­های مختلف می ­تواند متفاوت باشد.
به نظر می­رسد که جنبش­های بنیادگرا نیاز به نوعی یقین در برابر دنیای متزلزل و مشکوک مدرن دارند و رجوع به متن مقدس می ­تواند این تزلزل را از بین ببرد. اما رجوع جنبش­های بنیادگرا در سنت­های مختلف دینی به متن­های خطاناپذیر به شکل گزینشی است. یعنی این جنبش­ها به بخش­هایی از متون مقدس رجوع می­ کنند که یقین مورد نیازشان را به ثمر برساند. همراهی گزینش­گری و رجوع به متن­های بی­خطا و لغزش­ناپذیر مستلزم ظهور رفتارهای بدون ابهام و روشنی است. این رفتارهای مبتنی بر برخورد گزینشی با متن مقدس مرز روشنی را بین رفتارهای درست و غلط مشخص می­ کند. گزینشی که بنیادگرایان انجام می­ دهند اهداف استراتژیکی را برای این جنبش­ها به وجود می ­آورد که آنها را از دشمنان­شان مجزا می­ کند. در واقع آنها بخشی از سنت مقدس خود را گزینش می­ کنند تا به نحوی از دیگران و هم­کیشان خود متمایز شوند. این گزینش­گری علاوه بر ایجاد رفتارهای مرزبندی شده مشخص، به شکل مواجهه­ جنبش­ها با مدرنیته و مظاهر آن نیز منتهی می­ شود. یعنی بنیادگرایان با این که مدرنیته را دشمن اصلی خود می­دانند، با توجه به رجوعی که به متن مقدس می­ کنند و یقینی که به دست می­آوردند، از مدرنیته در جهت اهداف خود به شکل گزینشی استفاده می­ کنند.
اگر بخواهیم این شاخه را روی سه جنبش مورد مطالعه پیاده کنیم، ارتباط رفت و برگشتی میان این عناصر را مشاهده می­کنیم. به عنوان مثال، هاردیم جزء جنبش­هایی است که گزینش از تاریخ یهود و عناصر موجود در متن مقدس یهودی مبنای زندگی روزمره اعضای هاردیم را شکل می­دهد و این گزینش نوع مواجهه­ آنها را با افراد بیرون از جنبش مشخص می­ کند و آنها را برای متمایز بودن با غیر از خود ملزم به انجام دادن رفتارهای روشن می­نماید. نمود این وضعیت را در تفسیری که از داستان فینحاس و آیات ۱۱۰ و۱۱۱ کیتوبت در تلمود می توان مشاهده کرد. این آیات دستور عمل خداوند در مورد چگونگی برخورد با اسراییل و افراد غیر­یهودی در دوران تبعید را به یهودیان ارائه می­دهد که به سوگندهای سه­گانه معروف اند. خداوند فرمان داده است که ۱) یهودیان در تبعید نباید به سرزمین فلسطین بازگردند؛ ۲) یهودیانی که بین ملت­های غیر یهود زندگی می­ کنند نباید علیه آنها شورش کنند ۳) همچنین غیریهودیان در عوض نباید یهودیان را مورد آزار و اذیت کنند. خاخام­ها با گزینش و تفسیر خاصی که از این آیات انجام دادند(کرومر،۱۹۸۸: ۱۵۵-۱۵۱)، اول مرزبندی روشنی را بین هاردیمی و غیرهاردیمی مشخص می­ کنند، دشمنان و مخالفان هاردیم را تعیین می­ کنند و با تفسیر از داستان فینحاس؛ به نوعی رفتار خشونت­آمیز نسبت به آنها را مشروعیت می­بخشند. هاردیم با تأکید بر مفهوم تبعید، صهیونیست­ها را دشمن درجه­ اول خود معرفی کرد و تمام رفتارهای خود را از چگونگی برخورد با زنان و مخالفت با آموزش آنها، نوع انتخاب مشاغل، نحوه­ استفاده از مطبوعات و حتی پوشش و نوع غذای مصرفی خود را بر اساس مخالفت با آنها مشخص نمودند. به بیان دیگر، آنها در تمام رفتارهای جزیی خود تلاش می­ کنند خود را از صهیونیست­های این جهان باور متمایز کنند. در هاردیم گزینش گری از کانال مرزبندی روشن با دنیای بیرونی نمود پیدا می کند.
در اکثریت اخلاقی برخورد گزینشی با متن مقدس به اندازه­ هاردیم وجود دارد، با این تفاوت که بخش قابل توجهی از این گزینش برای پیش ­بینی آینده انجام شده است. همان گونه که در بخش مربوط به اکثریت اخلاقی ذکر شد، طرفداران اکثریت اخلاقی فقط انجیل نمی­خوانند، تا تاریخ بیاموزند و یا اصول اخلاقی را درک کنند، بلکه آنها انتظار دارند در متن مقدس سرنخ­هایی برای سرنوشت آینده­ی جهان و آخرالزمان پیدا کنند (لنوهارد،۲۰۱۰: ۶۹). البته با این گزینش مرز بین دوست و دشمن را مشخص و با گزینشی موعودگرایانه صهیونیست­ها را دوست فعلی خود و اعراب را به عنوان دشمن مشترک خویش معرفی می­ کنند. البته ابعاد رفتاری اکثریت اخلاقی در شاخه­ دوم نمود بیشتری پیدا می­ کند.
به شکل کلی، نوع تفسیری که اکثریت اخلاقی از متن مقدس انجام می­دهد به گونه ­ای است که با علم مدرن تناقضی نداشته باشد، یعنی بخش­هایی را که با دستاوردهای علمی تناقض نداشته باشد پررنگ می­ کند و بخش­های متناقض را به جنبه­ های شاعرانه انجیل ارجاع می­دهد. همچنین بخش­هایی که با رستگاری ارتباط آشکاری ندارند، اگر عرف فرهنگی آن را قبول کند، پذیرفته می­ شود. در غیر این­ صورت به آن توجه نمی­ شود. اکثریت اخلاقی خود را متعلق به کلیسایی با قوانین سفت و سخت می­داند و فقط با افراد بیرون از کلیسا به وقت نیاز همکاری می­ کند. آنها دنیای بیرون از خود را پر از کفر و تباهی می­بینند و فقط در شرایطی با افراد بی­اعتقاد و شکاک مواجه می­شوند که امیدوار باشند آنها را به راه راست بازگردانند. مثلاً به همین دلیل سینماهایی را که فیلم آخرین وسوسه مسیح را نمایش می­دادند پلمب کردند. اما اگر بفهمند که مخاطبان­شان کاملاً در گناه فرو رفته­اند ترجیح می­ دهند از آنها دوری کنند، حتی اگر شاهد این باشند که دوستان­شان بعد از کار برای رفع خستگی مشروب می­خورند ترجیح می­ دهند که از آنها دوری کنند، چون روح انسان از دوستانش مهمتر است.
نمونه­ این شکل از گزینش و مرزبندی بین خود و دیگری را در تأسیس دانشگاه لیبرتی به وسیله فالول می­توان مشاهده کرد. او دانشگاهی تأسیس کرد تا جوانان مسیحی واقعی با تعالیم انجیل آشنا شوند. در این دانشگاه تلاش می­ شود علاوه بر تعلیم تفاسیری خاص از کتب انجیلی به دانشجویان، آنها را از نظر روحی برای مقاومت در برابر دنیای وسوسه­گر بیرونی تقویت نمایند. به همین دلیل از دانشجویان و استادان انتظار می­رود به عنوان مسیحی واقعی واجد رفتارهای معینی باشند. به عنوان مثال، داشتن روابط جنسی و یا بوسه­های شهوانی بین دانشجویان ممنوع است و شدیدترین برخوردها را از طرف دانشگاه در پی خواهد داشت. همچنین استادان این دانشگاه قبل از استخدام باید قسم بخورند که به بی­خطایی کتاب مقدس و آفرینش انسان به دست خداوند اعتقاد دارند. در واقع محیط دانشگاه لیبرتی بر مبنای گزینشی خاص از مدرنیته شکل گرفته است(رز،۱۹۹۳: ۴۶۱). انجیل­گرایان با ورود به این دانشگاه از افراد بیرونی متمایز می­شوند و مرز روشنی بین آنها به وجود می ­آید. همچنین پذیرش در این دانشگاه منوط به رعایت قواعد رفتاری معینی است. در واقع این دانشگاه به خوبی می­ تواند این شاخه از عناصر جنبش­های بنیادگرا را تبیین کند.
طالبان­ دوران صدر اسلام و میانه را دوره­ طلایی و مصون از هر نوع خطا تلقی می­ کند و در مورد تفاسیر و تأویل­های دینی این دوره اعتقاد جزم­گرایانه دارد. طالبان در مواجهه با امور جدید و مسائل مستحدثه، اصل را بر حرمت می­ گذارد و برای جواز هر امر جدیدی به دنبال نص خاص و جواز شرعی است. با این بهانه که امور جدید در زمان پیامبر اسلام و خلفای راشدین وجود نداشته، با همه آنها مخالفت و برخورد خصمانه دارد.
تفسیر آنان از مفاهیمی مانند «توحید و شرک» و همچنین برداشت خاص­شان از «تکفیر» مبنایی برای مرزبندی بین طالبان و مخالفین با آنها فراهم می­ کند. طالبان همه فرقه­ها و مذاهب اسلامی غیر از خود را مرتد و کافر می­داند. به طبع این مرزبندی مستلزم رفتار معینی است تا طالبان را از دیگران متمایز کند(حاج بابایی،۱۳۸۲: ۱۰۵-۱۰۲).
تنها الگوی مطلوب نزد طالبان الگوی زندگی جوامع روستایی قرون اولیه­ اسلامی است و رفتار خشک و متحجرانه­ی آنان با زنان و نوع نگرش­شان نسبت به نقش اجتماعی و تربیتی زن در جامعه، ریشه در همین روح سلفی­گری دارد. آنها با گزینش سخت­گیرانه از متن مقدس و تاریخ اسلام رفتارهای معینی را برای افراد تعیین می­ کنند و زندگی خصوصی و حریم شخصی افراد را تحت نظارت خود قرار می­ دهند. آنان از بلندی موی­سر تا کوتاهی موی­صورت و از حمام عمومی تا تردد زن در محیط بیرون از منزل را کنترل می­ کنند. آنها در مسأله­ اعتقاد به توحید و مبارزه با مظاهر شرک، تا آن جا شدت عمل به خرج دادند که حتی نگهداری عکس و اسباب بازی کودکان در منزل را مخالف با عقاید توحیدی اسلام اعلام کردند.
طالبان با نظارت دقیقی که بر رفتار و حتی شکل ظاهر مردم افغانستان در زمان حکومت خود داشت به خوبی ارتباط رفت و برگشتی بین عناصر این شاخه را نشان می­دهد. آنها با گزینشی معین از متن مقدس و تاریخ اسلام و ارائه­ تفسیری رادیکال مرز بین خود و دشمنان­شان را تعیین کردند و اعضای زیر دست خود را برای حفظ این مرزبندی مجبور به رعایت شیوه ­های رفتاری معین کردند. به نظر می­رسد که گزینش­گری در طالبان از کانال اعتقاد به بی خطایی متن مقدس می­گذرد.
در مقایسه بین جنبش­ها نوع گزینشی که اکثریت اخلاقی از متن مقدس انجام می­دهد مغایرتی با علم مدرن و تکنولوژی ندارد، در حالی که در هاردیم و طالبان بر حسب ضرورت و بر اساس فشارهای بیرونی به گزینش مظاهر مدرن دست می­زنند یا خود را با آن تطبیق می­ دهند. در اکثریت اخلاقی مخالفت کمی با تکنولوژی مشاهده می شود. آنها به راحتی از رسانه­های جمعی در جهت اهداف­شان استفاده می­ کنند، اما بین هاردیم و طالبان آنها با شروط و محدودیت­های خاص حاضر به استفاده از این ابزارها می­شوند. در هاردیم مسیر گزینش­گری از کانال رجوع به متون بی خطای مقدس ومرزبندی روشن می­گذرد، در حالی که در طالبان این مسیر از کانال رجوع به متن مقدس و الزامات رفتاری رد می­ شود. همچنین اکثریت اخلاقی گزینش خود را محدود به شکل استفاده از ابزارهای مدرن می­ کند.
به طور کلی نوع مواجهه­ این بنیادگرایان با علم مدرن چندان خصومت­آمیز نیست، به ویژه بخش­هایی از علم که بعد تکنولوژیک پیدا کرده است و باعث بهبود و رفاه می­ شود. نکته­ای که در مورد بنیادگرایان در ادیان ابراهیمی برای مواجهه با علم وجود دارد آن است که همگی می­خواهند علم را در اختیار داشته باشند و در جهت اصلاح وضعیت جامعه مدرن که تفکر دنیوی آن را در مسیر انحرافی قرار داده است به کار گیرند. بنیادگرایان برای حل مسأله­ علم و دین تلاش می­ کنند تا نشان دهند که در اصل علم و دین تناقضی با یکدیگر نداشته­اند و ریشه­ پیشرفت­های علمی در عصر شکوفایی تمدن دینی است (این ایده به ویژه میان اسلام­گرایان رایج­تر است). اگر هم بنیادگرایان در برخورد با علم رویکرد خصومت­آمیزی داشته اند این برخورد مربوط به زمانی است که قدرت سیاسی نداشته اند. اما در صورت دستیابی به قدرت استفاده از آن را برای پیشبرد اهداف­شان لازم و ضروری می­دانند. در واقع بنیادگرایان به دنبال ترکیب سنت و مدرنیته اند. آنها دستاوردهای علم را رد نمی­کنند، مخصوصاً آنهایی را که می ­تواند به اصلاح جهان مدرن و بازسازی آن کمک کند.
رویکرد بنیادگرایان به مدرنیته به سطح معرفت­شناختی بنیادگرایان و مرزی که برای دخالت مدرنیته تعیین می­ کنند باز می­گردد. نوع و سطح مورد اعتراض بنیادگرایان از مدرنیته (به­ ویژه ابعاد علمی و تکنولوژیک) و به نسبت هژمونی و قدرت علم و تکنولوژی در جوامع، متفاوت است. مثلاً نوع مخالفت اکثریت اخلاقی با پیشرفت­های علمی در آمریکای با مخالفت بنیادگرایان در جوامع اسلامی یا یهودی تفاوت دارد.
برای مثال، علومی که به تبیین مجدد آفرینش هستی می­پردازند از طرف اکثریت اخلاقی شدیداً مورد اعتراض قرار می­گیرد، اما در مورد انواع تکنولوژی­ها (مانند رسانه­های جمعی) حساسیتی وجود ندارد (مارتی،۱۹۹۱: ۳۵). اما در جنبش هاردیم بحث تکامل یا علومی که آفرینش هستی را مورد توجه قرار می­ دهند موضوعیت ندارد، چون اعضای هاردیم اساساً به لحاظ تئوریک با علم درگیر نمی­شوند و فقط مشغول مطالعه­ متون مقدس اند. در طالبان نیز به علم فقط به عنوان ابزار نگاه می­­شودو سطح برخورد تئوریک با علم بسیار کمتر از دو جنبش دیگر است. همچنین بنیادگرایان تکنولوژی را در سطح معرفتی ابزاری می­دانند که می ­تواند در جهت اهداف دینی استفاده شود. بنابراین، بنیادگرایان با آن مخالف نیستند و مشتاقانه از آن در جهت اهداف­شان بهره می­برند.
در سه جنبش بررسی­شده ارتباط بین عناصر این شاخه را به شکل­های گوناگون می­توان مشاهده کرد. در هر سه جنبش اعتقاد به متن مقدس بی­خطا و لغزش­ناپذیر و تفسیر و گزینش خاصی که از آن صورت می­گیرد باعث مرزبندی بین اعضای جنبش و افراد بیرونی می­ شود و این مرزبندی رفتارهای معینی را به وجود می ­آورد. در واقع، گزینش­گری عنصری است که عناصر بی خطایی متن مقدس، مرزبندی روشن و رفتارهای معین را به یکدیگر مرتبط می­ کند و در عین حال ارتباط بین این سه عنصر، علاوه بر یقینی که میان اعضا در برابر دنیای متزلزل بیرونی به وجود می ­آورد، حدود و ثغور جنبش و استراتژی جنبش در برابر دنیای بیرونی را مشخص می­ کند و، از همه مهمتر، توجیه مناسبی برای چگونگی استفاده (گزینش) از مظاهر دنیای مدرن در اختیارشان قرار می­دهد. به نظر می­رسد گزینش­گری از مدرنیته بدون توجه به عناصر یاد شده امکان پذیر نیست. به بیان دیگر، این شاخه با گزینش از متن مقدس آغاز و به گزینش از مدرنیته منتهی می­ شود.
۳ـ ۱ـ۳ـ شاخه­ دوم: مرزهای روشن (الزام­های رفتاری ، خود حق پنداری و دوگانه­انگاری)
شاخه­ دوم با حفظ مرزهای گروهی ارتباط دارد که با مجموعه ­ای از رفتارهای متمایز و همچنین اعتقاد به برگزیده بودن و تقسیم دوگانه جهان به تاریک و روشن همراه است. در واقع این مرزبندی جنبش بنیادگرا را از دنیای بیرون از خود متمایز می­ کند و اعضای گروه را توجیه می­ کند که آنها نسبت به افراد خارج از خود حق هستند و این حق بودن را با الزام های رفتاری تقویت می­ کنند. آنها برای اثبات این برگزیده بودن باید بتوانند تصویری رادیکال از جهان بیرون از خود ارائه دهند و آن را به جهانی تاریک و روشن تقسیم نمایند تا این برگزیدگی تقویت شود(آلموند،۲۰۰۳: ۹۸).
وجود مرزهای دقیق و روشن در جنبش­های بنیادگرا می ­تواند پاکدامنی و تقوای اعضای جنبش را تقویت نماید. همچنین پایبندی آنها به آرمان­های جنبش همبستگی میان اعضای گروه را افزایش می­دهد.
این خودحق­پنداری که با پایبندی به رفتاری خاص بروز پیدا می­ کند با دوگانه­انگاری یا ثنویت تقویت می­ شود. تقریباً در اکثر گروه ­های بنیادگرا این دوگانه­انگاری مشاهده می­ شود، اما نمی­ توان از آن به عنوان ویژگی متمایزکننده یا شاخص بنیادگرایی یاد کرد. معمولاً عنصر ثنوی­گری در جنبش­هایی با گرایش­های نظامی پررنگ­تر است یا این گرایش دوگانه­انگارانه نتیجه­ نظامی شدن آنها است. معمولاً این جنبش­ها علیه سنت­هایی که آن را مخالف یا دشمن خود می­دانند دست به فعالیت نظامی می­زنند. مثلاً این نکته در مورد طالبان مصداق عینی دارد، به ویژه زمانی که طالبان با القاعده شروع به همکاری کرد.
در این شاخه سه عنصر رفتارهای معین، خودحق­پنداری و دوگانه­انگاری دست به دست یکدیگر می دهند تا مرز بین جنبش بنیادگرا با بیرون از آن را تعیین کنند. در هاردیم همه این سه عنصر در ارتباط با یکدیگر مرز بین این گروه و صهیونیست­ها را به عنوان دشمن درجه اول هاردیم تعیین می­ کنند. به نظر می­رسد که صهیونیسم محوری­ترین عامل میان عناصر این شاخه در هاردیم است. یعنی اگر رفتار مشخصی وجود دارد ( که از نوع پوشش تا شکل آموزش را شامل می­ شود) یا اگر بر اساس برداشت­هایی که از مفاهیم تاریخی (تبعید) و متون مقدس یهودی صورت می­گیرد، هاردیمی­ها یک جهان تاریک و روشن را ترسیم می­ کنند و برای مرزبندی با صهیونیست­ها خود را در نیمه­ی روشن قرار می دهند.
در اکثریت اخلاقی، عنصر هزاره­گرایی بر بقیه­ی عناصر موجود در جنبش غلبه دارد. به همین دلیل، ارتباط بین عناصر این شاخه نیز با توجه به رویکرد هزاره­گرایانه­ی آنها قابل فهم است. یعنی اکثریت اخلاقی به این دلیل خود را از دیگران برتر می­داند که در زمان ظهور مسیح فقط آنها به عنوان پیروان واقعی انجیل و همچنین یهودیان نجات پیدا می­ کنند. چنین تفکری نگاهی دوگانه­انگارانه به جهان را به وجود می ­آورد. به اعتقاد رهبران اکثریت اخلاقی، یک طرف یهودیان و مسیحیان به عنوان نیروهای خیر (رستگاران) و طرف دیگر (شر یا شیطانی) تمام نیروهای این جهان باور و مسلمانان ( به شکل خاص عرب­ها) قرار دارند. چنین تفکیکی میان خیر و شر رفتارهای معینی را برای اعضای اکثریت اخلاقی طلب می­ کند. نمود این نوع رفتار را در قواعد رفتاری موجود در دانشگاه لیبرتی با تعیین الزام­های رفتاری و سنتی برای زنان در خانواده و مخالفت با سقط جنین می­توان جست. از طرف دیگر، به­خاطر درگیری اکثریت اخلاقی در فعالیت­های سیاسی مثل حمایت از ریگان در انتخابات یا معرفی پت رابرتسون به عنوان کاندید ریاست جمهوری، این انتظار از پیروان جنبش به وجود می ­آید که طبق خواسته­ های جنبش در انتخابات رفتار کنند(کلمبو،۱۳۷۱: ۱۹۱). چنین قواعد رفتاری مرزهای روشنی را بین اکثریت اخلاقی و دنیای بیرون از آن به وجود می ­آورد.
به نظر می­رسد طالبان روند مرزبندی بین خودی و غیرخودی را با عنصر خود­حق­پنداری تقویت می­ کنند. آنها علاوه بر اینکه غیرمسلمانان را به دلیل پایبند نبودن به شریعت اسلامی کافر می­دانند، غیر از خود هیچ فرقه­ی اسلامی­ای را قبول ندارند. آنها حتی بعضی از نیروهای جهادی داخلی را به دلیل فساد و دور کردن مردم از شریعت اسلامی مشرک می­دانستند. یکی از مناسب­ترین روش­ها برای حفظ این مرزبندی از نظر طالبان برخورد نظامی است.
با یک نگاه مقایسه­ ای می­توان ادعا کرد که مرزبندی در جنبش طالبان بیش از دو جنبش دیگر است. طالبان به دلیل دست­یابی به قدرت سیاسی، این مرزبندی و رفتارهای معین منتج از آن را به شکل عملیاتی در جامعه پیاده و برای آنها مجازات رسمی مشخص کرد. طالبان با اینکه مرزبندی بین خود و دشمنانش ( داخلی و خارجی) را با توسّل به مخالفت آنها با شریعت اسلامی توجیه می کرد، حتی برای مواجهه با نیروهای داخلی افغانستان و تعیین مرزش با آنها جزئی­نگر بود. مثلاً طالبان نیروهای داخلی افغانستان را به سه گروه تقسیم کرد. از نظر آنان حزب­های جهادی هم­سو با طالبان، مانند حزب حرکت اسلامی مولوی نبی محمدی و حزب اسلامی یونس خالص که خود را برادران طالبان می­خواندند از مشارکت در حکومت آینده افغانستان برخوردار بودند. دسته­ی دوم حزب­هایی که اعضا و رهبران­شان واجد اوصاف اخلاقی و دین­داری نبودند، ولی در برابر طالبان صف آرایی هم نکردند. آنها جزء حلقه­ی طالبان به شمار نمی­آیند و صلاحیت سهیم شدن در اداره­ی اسلامی طالبان را ندارند، زیرا در امارت اسلامی طالبان مهم­ترین شرط دین­داری و التزام به شریعت اسلامی است. حزب­هایی چون محاذ ملی اسلامی سید احمد گیلانی و جبهه­ی نجات اسلامی صبغت الله مجددی در این طبقه جای می­گیرند. آنان می­توانند همانند مردمان عادی به زندگی خود ادامه دهند، بدون آن که سهمی از قدرت سیاسی داشته باشند. اما دسته­ی سوم حزب­هایی بودند که در برابر طالبان می­جنگیدند. حزب­هایی چون جمعیت اسلامی ربانی، حزب اسلامی حکمتیار و هم چنین حزب­های شیعی(مارسدن،۱۳۷۹: ۹۵). موضع طالبان در قبال دسته­ی سوم ادامه­ جنگ و به محاکمه کشاندن سران و فرماندهان آنان بود. چنین مرزبندی جزئی به این دلیل بود که طالبان به قدرت سیاسی دست یافتند. آنها این روند مرزبندی و پیروی از آن را به تمام جامعه­ افغانستان، که لزوماً پیرو طالبان نبودند، تعمیم دادند. در حالی که در اکثریت اخلاقی و هاردیم مرزبندی و تلاش برای اشاعه­ی رفتارهای معین به فعالیت­های پارلمانی یا فراپارلمانی محدود است.
۳ـ ۱ـ۴ـ شاخه­ سوم : خودحق­پنداری: (خطاناپذیری متن مقدس، اقتدار کاریزماتیک و گزینش­گری)
عناصر این شاخه اعتماد اعضای جنبش را حفظ می­ کند، آن هم در زمانی که یک جنبش با فقدان پاداش­ دهی مناسب با اعضا مواجه است و با وجود این، می­خواهد تا آن جا که امکان دارد تساوی را میان اعضای خود برپا نگه دارد و آنها را در پاداش­های گروهی شریک نماید. راه حل آن ایجاد گروهی از رهبران در یک سلسله مراتب بسیار کوچک و جزئی است(آلموند،۲۰۰۳: ۷۶). در این شرایط بالاترین سطح رهبری جنبش در اختیار فرد یا افرادی قرار می­گیرد که از نظر اعضا باتقواترین افراد و همچنین واجد کاریزما و به نوعی ارتباط با ماوراء الطبیعه باشند. این وضعیت زمانی مؤثرتر است که اعضای جنبش در درون خود واجد هسته و حاشیه­­ای باشد. یعنی اگر جنبشی دارای اعضای هسته­ای باشد، این تفکیک می ­تواند با پاداش دادن اعضای هسته­ای به اعضای حاشیه­ای تقویت شود. اما اگر جنبشی اعضای هسته­ای نداشته باشد در حفظ اعضای خود دچار مشکل می­ شود؛ چون معمولاً جنبش­ها توانایی پاداش­ دهی مادی به اعضا مانند دنیای بیرون از خود را ندارد. جنبش­های بنیادگرا معمولاً با دادن جایگاه و موقعیت می­توانند پایبندی اعضا به گروه را حفظ کنند. در این زمینه هر سه جنبش مورد بررسی در دوره­هایی از رهبر کاریزماتیک بهره­مند بوده ­اند. در میان آنها، طالبان بالاترین میزان برخورداری از رهبری کاریزماتیک را داشت و هاردیم و اکثریت اخلاقی به ترتیب پایین­تر از طالبان می­ایستند.
طالبان جنبشی بود که از ابتدای شکل­ گیری با رهبری کاریزماتیک ملاعمر همراه بوده است. ملاعمر به واسطه­ سابقه­ جهاد و جراحتی که در جنگ با اشغال­گران شوروی داشت، نزد پیروان طالبان به عنوان جانباز جهاد حق علیه باطل شناخته شد. لقب امیرالمؤمنین و فرا قانون بودن حکم­های وی جنبه­ کاریزماتیکش را میان پیروان افزایش داد. بر اساس اعتقاد طالبان، فردی که امیرالمؤمنین می­ شود باتقواترین فرد به حساب می ­آید. گزینش­گری از متن مقدس به وسیله­ ملاعمر صورت می گرفت. بعد از به قدرت رسیدن طالبان و فتح کابل پاداش­ دهی از طرف ملاعمر و شورای رهبری به پیروان طالبان به بهترین صورت اتفاق افتاد.
هاردیم فقط در ابتدای شکل­ گیری جنبش خود از رهبری کاریزماتیک حافظ حیم و در دهه هفتاد از رهبری معنوی خاخام شلیتا استفاده کرد. خاخام حیم، رهبر ایدئولوژیک راهگشایی بود که از متن مقدس تفاسیر و گزینش­هایی را برای توجیه وجود جنبش و تقویت احساس خودحق­پنداری انجام ­داد. البته خاخام شلیتا از نظر اقتدار کاریزماتیک هم­پایه­ حافظ حیم نبود. شلیتا بیشتر رهبری سازمان دهنده بود تا کاریزماتیک و تلاش کرد با افزایش پاداش­ دهی به پیروان ( مثل احیای آموزش های دینی به کودکان و ایجاد کمیته­ای توراتی در دهه هفتاد میلادی) آنها را در جنبش حفظ کند(هایلمن،۱۹۹۲: ۱۱).
چنان که گفته شد، اکثریت اخلاقی از پایین ترین میزان رهبری کاریزماتیک برخوردار بود. در واقع، جری فالول که بنیان­گذار اکثریت اخلاقی نیز به حساب می ­آید، بیشتر به عنوان رهبر سازمان دهنده شناخته می­ شود تا رهبر کاریزماتیک. از طرفی، اکثریت اخلاقی کارش را در بستری متکثر آغاز کرد. چنین بستری ظهور رهبران کاریزماتیک را مشکل می­ کند. همچنین این جنبش، بعد از شکل گیری، خود را بخشی از جامعه­ مدنی آمریکا می­دانست. جری فالول زمانی تلاش کرد مبنایی عام برای رهبری خود به وجود آورد. وی حتی برای رسیدن به اهداف خود با گروه ­های مخالف اکثریت اخلاقی در جامعه مدنی متحد شد. مثلاً اتحاد با فمنیست­ها برای مخالفت با هرزه نگاری و اتحاد با بنیادگرایان کاتولیک برای مخالفت با سقط جنین و اشاعه­ی آن در عرصه عمومی. به این دلایل به نظر می­رسد که اکثریت اخلاقی نسبت به دو جنبش دیگر پایین ترین میزان خود حق­پنداری را دارد.
نکته­ی مهم آنجاست که شدت یافتن فرایند بورکراتیک در جنبش نیز شور و همبستگی موجود در جنبش را از بین می­برد. در واقع رهبران جنبش­های بنیادگرا باید در ارتباط مداوم با پیروان و حتی افراد حاشیه­ای جنبش باشند. این ارتباط حس خودحق پنداری را میان اعضا افزایش می­دهد. افزایش فرایند بورکراتیک­شدن در نسل­های بعدی جنبش را از حالت بنیادگرا تقریباً خارج می­ کند. این نکته به ویژه در مورد جنبش­هایی که با یک رهبر کاریزماتیک شروع به فعالیت کرده اند صادق است.
طالبان با این که فعالیت­های خود را با رهبر کاریزماتیک آغاز کرد و همچنین به قدرت سیاسی دست یافت، انتظار می­رفت که زودتر درگیر فرایند بورکراتیک شود. اما آنها در شیوه­ حکومت­داری هیچ ایده­ خاصی نداشتند. به همین دلیل، در پنج سال حاکمیت خود، به جای بورکراسی از نظام اندیوالی استفاده می­کردند. در این نظام شایسته­سالاری هیچ اهمیتی نداشت و افراد بر اساس نسبت­شان با اندیوال و تأیید ملاعمر می توانستند جایگاهی را کسب کنند. از طرف دیگر، غلبه­ نظام اندیوالی ابزار مناسب برای پاداش­ دهی رهبران به اعضا بود. این مکانیزم مناسبی برای حفظ همبستگی و شور لازم میان اعضا بود.
رهبران جنبش­های بنیادگرا می­توانند علمای دینی باشند مانند هاردیم و اکثریت اخلاقی که نقش خاخام­ها و کشیش­ها در آنها بسیار پررنگ است. در عمل، غلبه­ آنها مانع از فعالیت افراد عامی در سطح رهبری می­ شود. اما وجود علمای دینی برای رهبری امری ضروری نیست. مثلاً در میان اهل سنت علما به واسطه­ زد و بند با نهادهای قدرت نزد طیفی از مردم بی اعتبار شدند و رهبران خودآموخته­ی کاریزماتیک در میان بنیادگرایان اسلامی ظهور پیدا کردند. این ویژگی نزد طالبان کاملاً صادق است. رهبران طالبان نه تنها علمای دینی به حساب نمی­آمدند، بلکه کمترین میزان اطلاعات دینی را داشتند. با اینکه ملاعمر دانش آموخته مدارس دینی پیشاور بود، بخش زیادی از زندگی خویش را در میدان­های مبارزه و جنگ گذرانده بود. به همین دلیل تفاسیر و گزینشی که از متن مقدس انجام می­داد ناپخته و جزم انگارانه بود، اما دانش او به حدی بود که بتواند نیاز خودحق پنداری جنبش را تأمین کند. او طرفدار تفسیر انحصاری از شریعت بود و خویش را آینه­ی تمام­نمای حقیقت اسلام می­دانست. این جمله ملاعمر که «بدبینی و بدگویی علیه ما کفر است زیرا ما دین خدا را اطاعت می­کنیم و در صدد بیان سنت و سیره­ی رسول خدا هستیم»() کمال جزم انگاری و خودحق پنداری طالبان و رهبر آن را بازنمایی می­ کند.
اکثریت اخلاقی و هاردیم هر دو، بر خلاف طالبان، رهبرانی داشتند که عالم دینی به حساب می آمدند. با این تفاوت که رهبران دینی در اکثریت اخلاقی با تفاسیر آخرالزمانی تلاش می­کردند عنصر خودحق­پنداری جنبش را تامین کنند و خاخام های هاردیم با تقویت آموزش های دینی و تشویق پیروان برای پایبندی به مناسک دینی می­کوشیدند. البته وزن حضور و ارتباط اعضا با عالمان دینی در این دو جنبش یکسان نیست. چون آموزش دینی در هاردیم مهم و اجباری است، خاخام­ها به نسبت سطحی که در آن به تدریس مشغول اند رده­بندی می­شوند. همچنین اعضای هاردیم در زندگی روزمره­ی خود به شکل مداوم باید با خاخام­ها در ارتباط باشند. این وضعیت نفود عالمان دینی را برای افزایش همبستگی میان اعضا افزایش می­دهد.
۳ـ ۱ـ۵ـ موعودگرایی و هزاره گرایی
موعودگرایی و هزاره­گرایی عنصری قدرتمند در جنبش­های بنیادگرای دینی محسوب نمی­ شود. در واقع این جنبش­ها بدون این عنصر هم می­توانند شکوفا شوند، مانند هاردیم و طالبان که هزاره­گرایی در آن­ها کم رنگ است. البته اعتقادات آخرالزمانی می ­تواند میان اعضا دل­گرمی ایجاد کند. معمولاً این عنصر زمانی پررنگ­تر است که جهان با بحرانی جدی مواجه شده باشد. این جنبش­ها معمولاً آن را نشانه­ی وعده­ی داده شده آخرالزمانی خویش می­خوانند. از این قبیل است جنگ

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 06:43:00 ب.ظ ]




  • جزء ترکیبی
  • جزء تنظیمی
  • جزء تشخیصی یا پردازش

اولین جزء عبارت است از توانایی بیان هیجان‌ها از طریق حالت‌های صورت، حرکات بدن و تن صدا و محتوای آن. نوزادان مجهز به اعمال، حرکت و حالت‌هایی به دنیا می‌آیند که به اعتقاد ما منعکس کننده تجربه‌های هیجانی آنها است، مانند بسیاری از جنبه‌های رشد این حالت‌های بیان‌ها در طی زمان متمایز تر گشته و تصفیه می‌شوند (اکبرزاده، ۱۳۸۳).
جزء دوم هیجان‌ها عبارت است از تشخیص و بازشناسی آگاهانه از هیجان، یا آنچه که اغلب احساس می‌نامیم. حالت‌های احساسی نتیجه آگاهی ما از علائمی است که از سیستم‌های اعصاب مرکزی می‌آید مثلا ضربان قلب، تغییرات شیمیایی در بدن و غیر.
جزء سوم هیجان‌ها عبارت است ازتنظیم هیجان‌ها. تمایل به انجام بعضی اعمال به خصوص وجود دارد که نتیجه تجربه هیجان‌ها است. برای مثال، خوشحالی به وسیله سطح فعالیت زیاد تعبیر می‌گردد، برعکس غمگینی منجر به سطح بسیار پایین فعالیت‌ها می‌گردد. در حالی که خشم به طور مستقیم با تمایل برخورد یا زدن به هدف یا شخص همراه می‌باشد. ترس منجر به بی حرکتی یا به اصطلاح یخ زدن و سپس فرار کردن از هدف یا شخص همراه می‌گردد، این موضوع را به وضوح در کودکان شیرخوار می‌توان مشاهده نمود، زیرا آنها حالت‌های هیجانی خود را مستقیما نشان می‌دهند (اکبرزاده، ۱۳۸۳).

( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

آخرین جزء یا ترکیب هیجان، عبارت است از توانایی تشخیص هیجان‌ها در دیگران، یعنی توانایی تشخیص اینکه، دیگری دچار چه حالت هیجانی می‌باشد، از طریق پردازش حالت‌های چهره و بدن و تن صدا و سرعت آن (اکبرزاده، ۱۳۸۳).
هیجان‌ها ارگانیسم را در جهت یافتن موقعی تهایی که برای بقاء ضروری بوده و رهایی از موقعیت‌هایی که برای بقاء مضر هستند، هدایت می‌کند. فرایند هیجانی شدن تا حدود زیادی غیر ارادی است و مقدار آگاهی از آن خیلی کم است، غالبا وقتی در مورد کنترل هیجانی بحث می‌کنیم، منظور اصلی از کنترل هیجان‌ها داشتن توانایی لازم برای موفقیت در روابط اجتماعی است.
تعریف هوش هیجانی
زنگ تفریح یک مرکز پیش دبستانی است و عده‌ای پسربچه روی چمن‌ها می‌دوند. امیرعلی زمین می‌خورد، زانویش زخمی می‌شود و گریه می‌کند; اما پسرهای دیگر به دویدن ادامه می‌دهند به جز اردشیر که توقف می‌کند. وقتی گریه امیرعلی فروکش می‌کند، اردشیر نیز خودش را زمین می‌زند و زانویش را می‌مالد، وی فریاد می‌زند «زانویم زخمی شده است!» روانشناسان اردشیر را نمونه‌ای از افرادی می شمارند که از هوش هیجانی و بین فردی خوبی برخوردار است. به نظر می‌رسد که اردشیر در «شناخت احساسات» همبازی‌های خود و برقرار کردن «ارتباط سریع و هموار» باآنان توانایی بالایی دارد. فقط او بود که به درخواست کمک و درد امیرعلی توجه کرد و فقط او بود که سعی کرد دوست زمین خورده‌اش را تسلی دهد، هر چند تنها کاری که توانست بکند، مالیدن زانوی خودش بود. این حرکت جسمانی جزیی از استعدادی در برقرار کردن ارتباط حکایت دارد، یعنی مهارتی عاطفی که برای حفظ ارتباط‌های نزدیک در ازدواج، دوستی یا ارتباط حرفه‌ای اساسی است. این مهارت‌ها در کودکان پیش دبستانی تازه جوانه زده‌اند و در طول زندگی شکفته خواهند شد. با این وصف تعریف هوش هیجانی چنین است: «توانایی زیر نظر گرفتن احساسات و هیجانات خود و دیگران، تمایز گذاشتن بین آنها و استفاده از اطلاعات حاصل از آنها در تفکر و اعمال خود». بنابراین هوش هیجانی مجموعه مهمی از یک سری توانایی‌هاست: توانایی‌هایی مانند اینکه فرد بتواند انگیزه خود را حفظ نماید و در مقابل ناملایمات پایداری کند، تکانش های خود را به تعویق بیندازد و آنها را کنترل کند، حالات روحی خود را تنظیم کند و نگذارد پریشانی خاطر، قدرت تفکرش را خدشه دار سازد، با دیگران همدلی کند و امیدوار باشد. هوش منطقی (IQ) و هوش هیجانی (EQ) تضادی با یکدیگر ندارند بلکه فقط با هم متفاوتند. دانستن اینکه شخصی فارغ التحصیل ممتازی است تنها به این معنی است که او در جنبه‌هایی که با نمره سنجیده می‌شوند بسیار موفق بوده است و احتمالا فردی با هوشبهر (IQ) بالاست، اما درباره اینکه او به فراز و نشیب‌های زندگی چه واکنشی نشان می‌دهد، چیزی به ما نمی‌گوید و مشکل در همین جاست. هوش تحصیلی – کلا کالا هوشبهر یا IQ – در مواقع بروز بحران و گرفتاری‌های زندگی، عملا هیچ نوع آمادگی‌ای در افراد پدید نمی‌آورد. با وجود آنکه هوشبهر بالا تضمین کننده رفاه، شخصیت اجتماعی یا شادکامی در زندگی نیست، با این حال مدارس و فرهنگ ما صرفا بر توانایی‌های تحصیلی تاکید می‌کنند و هوش هیجانی، یعنی مجموعه‌ای از توانایی‌ها و صفاتی که بی اندازه در سرنوشت افراد اهمیت دارند را نادیده می‌گیرند. نتیجه این وضع خیل عظیم فارغ التحصیلان دانشگاهی است که در سطوح بالای دانشگاهی دارای مدرکند ولی در پیش پا افتاده‌ترین روابط عاطفی و اجتماعی خود به شدت دارای مشکلند. زندگی هیجانی حیطه‌ای است که مانند ریاضیات یا ادبیات می‌تواند در آن مهارتی کم یا زیاد داشت و مجموعه توانش های خاص خود را می‌طلبد. میزان شایستگی فرد در آن زمینه برای درک این مطلب که چرا فردی در زندگی پیشرفت می‌کند و فرد دیگری با همان میزان استعداد، در نیمه راه متوقف می‌شود. برخلاف هوشبهر که سابقه حدود یک صد سال تحقیق بر صدها هزار نفر را به همراه دارد، هوش هیجانی مفهوم جدیدی است. در حالی که عده‌ای معتقدند که هوشبهر را نمی‌توان از طریق تجربه یا آموزش چندان تغییر داد، ولی هوش هیجانی و قابلیت‌های عاطفی مهم را می‌توان به کودکان آموخت و سطح آن را در بزرگسالان ارتقا داد. هوش‌بهر و هوش هیجانی قابلیت‌های متضاد نیستند بلکه بیشتر می‌توان چنین گفت که متمایزند. همه ما از ترکیبی از هوش و عواطف برخورداریم، افراد دارای هوش بالا و هوش هیجانی پایین و یا هوشبهر پایین و هوش هیجانی بالا، علی رغم وجود نمونه‌هایی نوعی، نسبتا نادرند.
زندگی برای کسانی که فکر می‌کنند کمدی و برای کسانی که احساس می‌کنند تراژدی است. در واقعیت امر ما دو ذهن داریم، یکی که فکر می‌کند و دیگری که احساس می‌کند. این دو راه متفاوت شناخت، در کنشی متقابل، حیات روانی ما را می‌سازند. ذهن خردگرا همان مقام درک و فهم است که به مدد آن قادر به تفکر و تعمق هستیم. ولی در کنار آن نظام دیگری نیز برای دانستن وجود دارد، نظامی تکانشی و قدرتمند و گهگاه غیرمنطقی، یعنی ذهن هیجانی. تقسیم ذهن به دو بخش هیجانی و خردگرا تقریبا مانند تمایزی است که عوام میان «قلب» و «سر» قائلند. احساس یقین حاصل از «گواهی قلبی» بر درست بودن چیزی، متفاوت با گواهی عقلی و تا حدودی عمیق‌تر از آن است. نسبت کنترل عقلانی ذهن بر بخش هیجانی آن روند یکنواختی دارد; هر چه احساس شدید تر باشد، ذهن هیجانی مسلط‌تر و ذهن خردگرا بی اثر تر می‌گردد. به نظر می‌رسد که این ترتیب، از امتیازی سرچشمه می‌گیرد که تکامل طی اعصار متمادی به احساسات و ادراک‌های شهودی ما داده است تا راهنمای پاسخ‌های آنی ما در موقعیت‌های مخاطره آمیز باشند; زیرا گاها لحظه‌ای تامل برای فکر کردن درباره کاری که باید انجام شود، ممکن است به قیمت از دست دادن زندگی ما تمام شود. این دو ذهن در اکثر موارد بسیار هماهنگ عمل می‌کنند اما با این وجود، دو ذهن خردگرا و هیجانی نیروهای نسبتا مستقل از هم هستند. عملکرد ذهن هیجانی بسیار سریع‌تر از ذهن خردگراست. ذهن هیجانی بدون آنکه حتی لحظه‌ای درنگ کند تا بررسی کند که چه می‌کند، مانند فنر از جا می‌جهد و دست به عمل می‌زند. نقطه تمایز ذهن هیجانی از واکنش سنجیده و تحلیل گرایانه ای که مشخصه ذهن اندیشمند است، سرعت عمل آن است. اعمالی که از ذهن هیجانی سرچشمه می‌گیرند با قطعیت شدید و مشخص همراهند که حاصل روش جاری و آسان گیر ذهن هیجانی در نگریستن به اطراف است که می‌تواند برای ذهن خردگرا کاملا مبهوت کننده باشد. پس از فرو نشستن گرد و غبار یا حتی در میانه راه متوجه می‌شویم که داریم از خود می‌پرسیم «راستی چرا آن کار را کردم؟» این سوال نشانه‌ای از آن است که ذهن خردگرا در حال آگاهی یافتن از آن لحظه است اما نه با سرعت ذهن هیجانی. از متداول‌ترین پاسخ‌های هیجانی سریع و نپخته، ازدواج‌های غلط است; چرا که در حالات هیجانی (emotional) ذهن انسان از تفکر منطقی خالی می‌شود و پس از فروکش کردن هیجان‌ها تازه می‌فهمیم که چه بلایی سر خود آورده‌ایم. ذهن هیجانی همانند یک شمشیر دولبه است; امتیاز بزرگ ذهن هیجانی در این نکته است که می‌تواند واقعیت هیجانی رادر یک لحظه دریابد (او از دست من عصبانی است، او دروغ می‌گوید، او فکر خطرناکی در کله دارد)، و دریک آن به قضاوتی شهودی دست بزند که به ما می‌گوید در مقابل چه کسی باید احتیاط کنیم، به چه کسی باید اعتماد کنیم و چه کسی درمانده است. ذهن هیجانی رادار ما برای اعلام خطر است. اگر ما (یا پیشینیان ما در طول دوران تکاملی) در برخی از این موارد منتظر ارزیابی عقل خردگرا می‌ماندیم نه تنها ممکن بود اشتباه کنیم، که حتی شاید زنده هم نمی‌ماندیم. اما همین ذهن هیجانی ممکن است دردسرساز شود; مشکل اینجاست که این برداشت‌ها و قضاوت‌های شهودی از آنجا که در یک لحظه صورت می‌گیرند ممکن است اشتباه یا گمراه کننده باشند. حال با این مقدمه بهتر می‌توانیم مفهوم «هوش هیجانی» را دریابیم. مایر، کارسو و سالووی[۷۷] (۲۰۰۰) هوش هیجانی را مجموعهای از تواناییها تعریف کردهاند که در برگیرنده ادراک، بیان فهم، تسهیل و تنظیم هیجان‌هاست (خسروجردی، ۱۳۸۷)
مایر و کوب[۷۸] هوش هیجانی را قابلیت پردازش صحیح اطلاعات هیجانی در دریافت، جذب فهمیدن و سازماندهی هیجانها تعریف کردهاند.
گلمن[۷۹] نیز هوش هیجانی را ظرفیت برای برانگیختن خود، سازمان دادن احساسات خود و دیگران، همچنین مدیریت کردن هیجانها در خود و در روابط با دیگران تعریف کردهاند (قنبری، ۱۳۸۵).
دانیل گلمن کسی است که عنوان هوش هیجانی با نام وی بر سر زبان افتاد، وی در سال ۱۹۹۵ با انتشار کتابی تحت عنوان هوش هیجانی چالشی جدید در عرصه زندگی فردی و سازمانی پدید آورد و توجه جهانیان را به این پدیده نو ظهور جلب کرد. البته گلمن اولین کسی نبود که به انتشار مطالبی درباره هوش هیجانی پرداخت، بلکه وی به جمع بندی نظر دانشمندان قبل از خود پرداخته و آن را با زبانی ارائه کرد که برای همگان قابل فهم بود. تحقیقات وی توجه دانشمندان زیادی را به سمت هوش هیجانی جلب کرد و تا امروز تحقیقات فراوانی در این زمینه صورت گرفته و نتایج گرانبهایی به دست آمده است (عیدی، ۱۳۸۶).
به رغم تحقیقات فراوانی که در زمینه هوش هیجانی صورت گرفته هنوز هم در مورد هوش هیجانی و اجزاء تشکیل دهنده آن توافق نظری حاصل نشده و اگر به ادبیات موجود در این زمینه رجوع شود می‌توان ملاحظه کرد که دانشمندان مختلف هرکدام اجزای هوش هیجانی را به صورتی متفاوت بدان اشاره کرده‌اند. با وجود این، رویکردهایی که در تحقیقات و تعاریف هوش هیجانی به کار می‌روند در چند طبقه کلی زیر قابل تقسیم هستند:
مدل توانایی‌ها: توسط مایر و سالووی (۱۹۹۷).
مدل غیر شناختی: توسط بار-آن(۱۹۹۷) و همچنین هیگس و دالوکس ۱۹۹۹
مدل شایستگی‌ها: توسط گلمن (۱۹۹۸) و هیگس (۲۰۰۳)، گاردنر و استوف(۲۰۰۲).در تحقیقات صورت گرفته در زمینه هوش هیجانی معمولا یکی از این مدل‌ها مورد توجه قرار می‌گیرد که در پژوهش حاضر نیز از مدل شایستگی‌های گلمن استفاده می‌شود، اجزاء تشکیل دهنده هوش هیجانی در این مدل عبارتند از:
۱- خود آگاهی: شناخت احساسات و عواطف خود به طور آنی و عمیق و استفاده از آن برای راهنمایی در تصمیم گیری‌های مناسب
۲- خودکنترلی یا مدیریت خود: توانایی مهار و مدیریت هیجانات و حفظ آرامش برای کمک به تصمیم گیری و بهره گیری از توانمندی‌های شناختی به نحو مناسب، هماهنگی با هیجانات به نحوی که به جای اختلال در کارها، در تسهیل آن به ما یاری رساند
۳- خود انگیختگی: استفاده از عمیق‌ترین علائق خود برای حرکت دادن و هدایت به سمت اهداف تا کمک کند پیشقدم شده و در جهت تکامل و پیشرفت تلاش کنیم، نه اینکه منتظر مانده تا یک واقعه یا شخص باعث ایجاد انگیزه و حرکت در ما گردد.
۴- مهارت همدلی: توانایی حس کردن آنچه که دیگران احساس می‌کنند و این که قادر باشند دیدگاه آنها درک شود.
۵- مهارت‌های اجتماعی: توانایی تشخیص موقعیت‌های اجتماعی و کنترل داشتن بر احساسات خود تا بتوان روابط خوبی با دیگران برقرار گرددGolman , 1998).).
تاریخچه هوش هیجانی
گرچه هوش هیجانی را برخی مفهومی جدید قلمداد میکنند اما ریشه های تاریخی آن در طول قرون گذشته است. بسیاری از تحقیقاتی که در قرون گذشته وصرت گرفته است متمرکز بر توصیف، تعریف و ارزیابی رفتارهایی است که از نظر اجتماعی شایسته هستند. ادگار دول اولین کسی بود که نخستین ابزار را برای اندازه گیری رفتار هوشمندانه در جوانان منتشر کرد. ثورندایک در سال ۱۹۲۰ کار بر روی هوش اجتماعی را آغاز نمود او توانایی هوش شناختی افراد را مورد بازبینی قرار داد و در پایان هوش اجتماعی را برای شرح ابعاد و جنبه های خاص از موفقیت که به تنهایی از طریق هوش شناختی قابل دستیابی نبودند. بیان نمود، به همین دلیل او سه نوع هوش اجتماعی، عینی و انتزاعی را مطرح کرد(خشگو، ۱۳۸۸). پس از او تا اوایل دهه ۱۹۸۰ توجه چندانی به مفهوم هوش هیجانی نشد. در ابتدای این دهه محققان مفهوم سازی ایده هوش هیجانی را به طور نظامند شروع نمودهاند. سال ۱۹۸۳ هوارد گاردنر [۸۰] با مدل هوش چندگانهاش به شهرت رسید. او عقیده داشت که همه افراد صاحب حداقل هفت نوع هوش هستند
هوش جسمانی – حرکتی؛
هوش ریاضی – منطقی؛
هوش کلامی – زبانی؛
هوش موسیقیایی؛
هوش دیداری – فضایی؛
هوش میان فردی؛
هوش درون فردی.
در سال ۱۹۸۵ یک دانشجوی مقطع دکتری در رشته هنر در یکی از دانشگاهها آمریکا پایان نامه خود را به تمام رساند او در پایان نامهاش از عنوان هوش هیجانی استفاده کرده بود به نظر میرسد اولین کاربرد هوش هیجانی در محافل علمی و آکادمیک به این دانشجو برمیگردد (خائف الهی، ۱۳۸۲).
در سال ۱۹۹۰ مایر و سالووی به شرح دو مورد از هوشهای هفتگانه گاردنر پرداختند: هوش درون فردی و هوش میان فردی. گلمن نیز در سال ۱۹۹۶ در کتاب خود به مفهوم هوش هیجانی پرداخته و در گسترش این مفهوم نقش مهمی را ایفا نموده است (خشگو، ۱۳۸۸)
سال‌هاست که بزرگ‌ترین نظریه پردازان حوزه هوش کوشیده‌اند تا به جای آن که عواطف و هوش ۲ را دو سازه متضاد و ناهمساز در نظر بگیرند، احساسات را به حیطه هوش وارد کنند. از سال ۱۹۲۰ تا ۱۹۹۰ علاقه به پژوهش در زمینه هوش هیجانی دستخوش تحول بوده است و دیدگاه‌های مختلفی به وجود آمده‌اند. در طول این دوره دیدگاه‌های صرفا مبتنی بر هوش شناختی جای خود را به مطالعه سایر توانایی‌های مؤثر در عملکرد داده‌اند.
گلمن در سال ۱۹۹۵ به سنجش هوش هیجانی جهت آماده ساختن افراد جامعه برای ماز هزار توی پیچیده زندگی تاکید ورزید. وی توضیح داد که هوش هیجانی، توانایی‌هایی با خود به همراه دارد. مثل توانایی برای برانگیختگی خود، پایداری در مواقع شکست، توانایی کنترل انگیزه‌های ناگهانی )تکانه ها( و تمایلات، به تاخیر انداختن و ارضای تمایلات، توانایی نظم بخشیدن به حالت‌های روانی و خلق و خو، توانایی اصرار ورزیدن و امیدواری (خسروجردی، ۱۳۸۷).
هوش هیجانی شامل آگاهی داشتن نسبت به عواطف و چگونگی ارتباط و تعامل این عواطف با بهره هوشی می‌باشد. یعنی فردی که می‌خواهد در زندگی خود موفق بوده و جزء بهترین افراد باشد باید از عواطف و احساسات خود و دیگران آگاه بوده و از عواطف استفاده منطقی ببرد (Kierstead, 1999). دانیل گلمن با مطرح ساختن پژوهش‌های خارق العاده ای که در زمینه مغز و رفتار انجام شده است، نشان می‌دهد که عوامل دیگری دست اندر کارند که موجب می‌شوند افرادی که بهره هوشی بالایی دارند، در زندگی موفقیت چندانی به دست نیاورند، اما کسانی که هوش متوسطی دارند در مسیر موفقیت قرار گیرند. این عوامل جنبه دیگری از هوشمندی را شامل می‌شود که گلمن آن را هوش هیجانی می‌نامد (Golman et al, 2002).
مفهوم هوش هیجانی چیز جدیدی نیست بلکه استفاده از این اصطلاح در نوع خود جدید می‌باشد، شاید ارسطو اولین کسی باشد که به اهمیت احساسات در تعاملات انسانی توجه نمود. ارسطو می‌گوید، عصبانی شدن آسان است، همه می‌توانند عصبانی شوند، اما عصبانی شدن در مقابل شخص صحیح، به میزان صحیح، در زمان صحیح، به دلیل صحیح، به طریق صحیح آسان نیست (Golman et al, 2002). در سال ۱۹۸۵ یک دانشجوی مقطع دکتری در رشته هنر در یکی از دانشگاه‌های امریکا پایان نامه‌ای را به اتمام رساند که در آن از واژه هوش هیجانی استفاده شده بود. این چنین به نظر می‌رسد که این اولین استفاده علمی و آکادمیک از واژه هوش هیجانی باشد در سال ۱۹۹۰ پیتر سالووی و مایر، اصطلاح هوش هیجانی را به کار بردند. آنها اصطلاح هوش هیجانی را به عنوان شکلی از هوش اجتماعی که شامل توانایی در کنترل احساسات و عواطف خود و دیگران و توانایی تمایز قائل شدن بین آنها و استفاده از این اطلاعات به عنوان راهنمایی برای فکر و عمل فرد به کار بردند (Cherniss, 2000). این دو دانشمند بیان داشتند که هوش هیجانی این امکان را برای ما فراهم می‌کند که به طور خلاقانه‌تر بیندیشیم و از عواطف و احساسات خود در حل مسائل و مشکلات استفاده کنیم. این دو دانشمند با ادامه تحقیقات خود در زمینه انداره گیری و سنجش هوش هیجانی بیان داشتند که هوش هیجانی باید دارای چهار ویژگی زیر باشد:
۱- تشخیص عواطف
۲- استفاده از احساسات و عواطف
۳- فهم عواطف
۴- تنظیم و کنترل عواطف (Cherniss, 2000).
کسانی بوده‌اند که برای اولین بار اصطلاح هوش هیجانی را به کار بردند، اما دانیل گلمن کسی است که بیش از همه نامش با عنوان هوش هیجانی گره خورده است (Hein, 2004) وی که خبرنگار روزنامه نیویورک تایمز بود، رشته روانشناسی را در هاروارد به پایان رساند و مدتی را نیز با دیوید مک کلند و دیگران کار کرد.گروه مک کلند خواستند که بدانند چرا آزمون‌های هوش نمی‌توانند مشخص کنند که افراد در زندگی موفق می‌شوند یا نه (Cherniss, 2000). گلمن در سال ۱۹۹۵ کتابی تحت عنوان هوش هیجانی مطرح کرد که این کتاب پر فروش ترین کتاب سال شد و تلویزیون امریکا مصاحبه‌های گسترده‌ای که با وی در زمینه هوش هیجانی داشتند، موجب معروف شدن وی در سطح جهان گردید. گلمن در کتاب خود اطلاعات جانبی درباره در ارتباط با مغز، عواطف و رفتارهای آدمی ارائه کرد (Hein, 2004).
تعریف گلمن از هوش هیجانی چنین است: هوش هیجانی ظرفیت ما رادر شناخت احساساتمان و احساسات دیگران تعیین می‌کند و کمک می‌کند تا ما در خودمان انگیزش ایجاد کرده و هیجانات خودمان را کنترل و اداره کرده و روابط خودمان را با یکدیگر به نظم و حساب در آوریم. هوش هیجانی شامل توانایی ما در ایجاد مهارت‌های کافی در به وجود آوردن روابط سالم با دیگران و حس مسئولیت پذیری در مقابل وظایف می‌باشد (Golman, 1995).
مدیریت) مهار( هیجان‌ها نیز به توانایی فرد برای تنظیم هیجان‌ها در خود و دیگران به منظور ارتقاء رشد هیجانی و عقلی گفته می‌شود. قدرت مدیریت وقتی در خدمت سازماندهی هیجان‌ها قرار گیرد، فرایندهایی که در سایه مدیریت ضعیف به سادگی دچار اغتشاش و آشفتگی می‌شوند، از بحران‌های هیجانی پیشگیری می‌کنند. مدیریت(مهار) هیجانی با پیشگیری و افزایش قدرت سازش، زمینه‌های لازم را برای موفقیت در ورزش‌های گروهی فراهم می‌سازد (بشارت، ۱۳۸۴). به اعتقاد بار – آن هوش هیجانی مجموعه‌ای از توانایی‌ها و قابلیت‌هایی است که فرد را برای سازگاری موثر با محیط و کسب موفقیت در زندگی تجهیز می‌کند و صفت هیجانی در این نوع هوش رکن اساسی است که آن را از هوش شناختی متمایز می‌کند (ترابی، ۱۳۸۲ )
مهارت‌های اصلی و مرکزی صرفا قابلیت و توانایی تشخیص و شناسایی احساسات و عواطف اعضای تیم به هنگام بروز این احساسات و عواطف است. مهارت‌های چهارگانه مربوط به هوش هیجانی تیمی عبارتند از:
آگاهی احساسی- عاطفی- مدیریت احساسات، مدیریت روابط درونی (میان فردی) و مدیریت روابط خارجی ( میان اعضای تیم و افراد یا گروه‌های خارجی).
آگاهی احساسی- عاطفی تیم عبارت است از قابلیت و توانایی تیم در شناسایی و تعریف دقیق احساسات و عواطفی که بر تیم یا گروه تاثیر می‌گذارند. این نوع از آگاهی مستلزم تشخیص و درک تمایلات هر یک از اعضای تیم در برخورد با موقعیت‌های خاص و دیگران است. اگر دارای سطح بالایی از هوش هیجانی باشیم می‌توانیم انتظار نتایج عملکرد مطلوب، افزایش فروش، موفقیت تحصیلی، ازدواج موفق، روابط دوستانه و صمیمی با دیگران و برخورداری از سلامت جسمی و روانی داشته باشیم (سیروس، ۱۳۸۶، ژوزف، ۱۳۸۳)

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 06:43:00 ب.ظ ]




لانجلا[۴۷] (۲۰۱۰) جهت ایجاد ابزاری استاندارد برای اندازه گیری ارزش‏ها و اعتقادات حرفه‏ای‏گری دانشجویان به کمک ۲۳ دانشجوی دندانپزشکی در قالب بحث های گروهی ۹۹ آیتم از ارزشهای دندانپزشکی را لیست نمودند. سپس ۴۴۹ دندانپزشک کانادایی به صورت آنلاین این ۹۹ ارزش را به ۵ دسته طبقه بندی نمودند. طبق اظهار آنجلا ۳ مورد از این آیتم‏ها که عبارتند از نوع دوستی، با وجدانی[۴۸] و وضعیت حرفه‏ای دقیقا منطبق بر ۶ ویژگی از تعریف حرفه ای‏گری ADEA می باشد. دو ویژگی دیگر که عبارتند از رضایت از شغل و کیفیت زندگی آیتم های جدیدی است که در این ابزار اضافه گشته است(۵۰).
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

از آنجایی که مطالعات زیادی در مورد اعتبار و پایایی پرسشنامه جدید آنجلا در دسترس نبود و نیز ۲ ویژگی جدید اضافه گشته در هیچ یک از تعاریف معتبر حرفه‏ای‏گری نیامده است در این مطالعه از آن استفاده نشده است. سؤالات طراحی شده در پرسشنامه ADEA کمک به ارزیابی و بررسی ارزش ها و ایده آل های دانشجویان در خصوص هر یک از اجزای حرفه‏ای‏گری مینماید. تمام آیتم های موجود در پرسشنامه برای حرفه‏ای‏گرا شدن دانشجویان در آینده مهم است. نتایج این مطالعه نشان داد که بعضی از دانشجویان بخصوص دانشجویان اینترن نیازمند تقویت عقاید خود نسبت به حرفه دندانپزشکی میباشند.
در پژوهش حاضر ارتباط بین مشخصات فردی و حرفه‏ای‏گری نیز مورد مطالعه قرار گرفت. تجزیه تحلیل داده ها نشان داد که بین نمره کل حرفه‏ای‏گری و جنسیت ارتباط وجود ندارد با این حال طبق جدول (۱۲-۳) تنها یکی از اجزای حرفه‏ای‏گری یعنی “صداقت” در پسران به طور معنی داری بیشتر از دختران بود (P= 0/001 و T= 3/28). همچنین بین میزان نمره کل حرفه‏ای‏گری در افراد بومی و غیر بومی تفاوت معنی داری وجود نداشت. در اینجا هم تنها متغیری که طبق جدول (۱۳-۳) بین این دو گروه به صورت معنادار متفاوت بود “صداقت” می‏باشد.(P= 0/006 و T= 2/78).
در بررسی مطالعات مختلف نتایج متفاوتی از حیث ارتباط بین متغیرهای دموگرافیک و حرفه‏ای‏گری مشاهده گردید. یکی از علل این تنوع در نتایج تعاریف متفاوتی است که از حرفه‏ای‏گری شده است. همچنین نقش زمینه‏ای فرهنگ و آداب و رسوم هر منطقه عامل مهمی است که در تفاوت حرفه‏ای‏گری بین متغییرهای وابسته تاثیرگذار است. در مطالعه چمبرلین (۲۰۰۵) بر روی ۸۷ دانشجوی دندانپزشکی بین متغیر‏های وابسته از جمله سن، جنسیت و سال تحصیلی با ویژگی های شخصیتی و حرفه‏ای‏گری همبستگی وجود داشت(۳۳). کلی[۴۹] (۲۰۱۲) نیز در بررسی اعتبار ایندکس “وجدان کاری” جهت ارزیابی حرفه‏ای‏گری در دانشجویان پزشکی بین داده های دموگرافیک و این ایندکس ارتباط آماری یافت(۴۰). با این حال پارو[۵۰] (۲۰۱۲) در مطالعه خود بر روی دانشجویان پزشکی ضمن بررسی ویژگی”همدلی” به عنوان آیتم اصلی حرفه‏ای‏گری در پزشکی تفاوت قابل توجهی را بین دانشجویان دختر و پسر نشان نداد(۵۱). همچنین رولند[۵۱] (۲۰۰۵) نشان داد که جنسیت فاکتور مهمی بر روی تصور حرفه ای گری افراد از پزشکان نبوده است(۵۲).
آندرسون[۵۲](۲۰۱۳) در مطالعه ای مشابه پژوهش حاضر به بررسی حرفه‏ای‏گری دانشجویان رشته فیزیوتراپی از طریق خودارزیابی پرداخت. در مطالعه ایشان بر خلاف مطالعه حاضر دانشجویان دختر نمره بالاتری را در زمینه صداقت کسب کردند(۴۳). شاید یک علت این تفاوت محیطی است که هر یک از این مطالعات انجام شده است. آندرسون مطالعه خود در دانشگاه میدوسترن[۵۳] در آمریکا انجام داد. تفاوت فرهنگی بین جامعه آمریکا و ایران میتواند دلیل این اختلاف باشد.
محدودیت ها
با عنایت به این نکته که پژوهش حاضر، پژوهشی مقطعی بوده است گروه های سالهای مختلف از اساتید مختلف و استراتژیهای مختلف آموزشی استفاده کرده و طبیعتا آموزش یکسانی نداشته‏اند. از سوی دیگر تفاوت‏های فردی نمونه‏ها در گروه‏های مختلف، همچنین پاسخ دهی دانشجویان به پرسشنامه ها در زمان های متفاوت و مهمتر از آن انتخاب نمونه‏ها تنها از یک دانشکده از محدودیت‏های این مطالعه بوده است که ممکن است تعمیم‏پذیری و نتایج پژوهش را تحت تاثیر قرار داده باشد.
مـنـابـع

    1. Bryan RE, Krych AJ, Carmichael SW, Viggiano TR, Pawlina W. Assessing professionalism in early medical education: experience with peer evaluation and self-evaluation in the gross anatomy course. Ann Acad Med Singapore. 2005 Sep;34(8):486-91.

منابع

    1. Garret TM, Baillie, H. W., & Garret, R. M. Health care ethics: principles and

problems. 2nd ed. New Jersey: Prentice Hall; 1993.

    1. Welie JVM. Do You Have a Healthy Smile? Medicine, Health Care and Philosophy. 1999;2(2): 169-80.
    1. ایرانیان. ماپ. بازآفرینی پروفشنها از شبه پروفشنهای دولتی. اتیکز، نامهی مؤسسه اخلاق

پزشکی ایرانیان. ۱۳۸۶;۲(۲).

    1. Morrison J, Dowie A, Cotton P, Goldie J. A medical education view on sociological perspectives on professionalism. Med Educ. 2009 Sep;43(9):824-5.
    1. Association ADE. ADEA Statement on Professionalism in Dental Education. Journal of Dental Education. 2009;73(7): 860-5.
    1. Frader J, Arnold R, Coulehan J, Pinkus RL, Meisel A, Schaffner K. Evolution of clinical ethics teaching at the University of Pittsburgh. Acad Med. 1989 Dec;64(12):747-50.
    1. American Board of Internal Medicine (ABIM) Foundation A-AF, American College of Physicians, American Society of Internal Medicine, European Federation of Internal Medicine. Medical Professionalism in the new Millennium: a physician charter. Annals Internal Medicine,; 2002.
    1. Ginsburg S, Regehr, G., Stern, D., & Lingard, L. The anatomy of the professional lapse. bridging the gap between traditional frameworks and students’ perceptions. Academic Medicine. 2002;77:516-22.

منابع

    1. Whitcomb M. Medical Professionalism: can it be taught? Academic Medicine. 2005;80:883-4.
    1. Wagner P, Hendrich, J., Moseley, G., & Hudson, V. Defining medical professionalism: a qualitative study. Medical Education. 2007;41:288-4.
    1. Cruess SR. Professionalism must be taught. British Medical Journal. 1997;315:1674 -7.
    1. Swick HM. Toward a normative definition of medical professionalism. Academic Medicine. 2000;75:612-6.
    1. Martimianakis MA, Maniate, J. M., & Hodges, B. D. Sociological interpretations of professionalism. Medical Education. 2009;43:937.
    1. Couburn D. Medical dominance in Canada in historical perspective: the rise and fall of medicine? International Journal of Health Services. 1983;13:407-32.
    1. Dana JL. A social science perspective on gifts to physicians from industry. Journal of American Medical Association. 2003;290:252-5.
    1. Cohen JJ. professionalism in medical education, an American perspective: from evidence to accountability. Medical Education. 2006;40:607-17.
    1. Hicks LK, Lin, Y., Robertson, D. W., Robinson, D. L., & Woodrow, S. I. Understanding the clinical dilemmas that shape medical students’ ethical development: questionnaire survey and focus group study. British Medical Journal,. 2001;322:709-10.
    1. D’eon M, Lear, N., Turner, M., & Jones, C. Perils of the hidden curriculum revisited. Medical Teacher. 2006;29:295-6.
    1. Education LCoM. Functions and structures of a medical school: standards for accreditation of medical education programs leading to the MD degree. Washington DC: LCME; 2005.

منابع

    1. Cruess SRC, R. L. Teaching professionalism: old issues, new solutions. Canadian Journal of Ophtalmology. 2005;40:125-7.
    1. Benbassat JB, R. Enhancing self-awareness in medical students: an overview of teaching approaches. Academic Medicine. 2005;80:156-61.
    1. O’Toole TP, Navneet, K., Mishra, M., & Schukart, D. Teaching professionalism within a community context: perspective from a national demonstration project. Academic Medicine. 2005;80:339-43.
    1. F.W. H. Beyond curriculum reform: confronting medicine’s hidden curriculum. Academic Medicine,. 1998;73:403-7.
    1. Arnold L. Assessing professional behavior: yesterday, today, and tomorrow. Academic Medicine. 2002;77:502-15.
    1. Singer P, Robb, A., Cohen, R., Norman, G., & Turnbull, J. Performance-based assessment of clinical ethics using an objective structured clinical examination. Academic Medicine. 1996;71:495-8.
    1. Cruess SR, Mcllroy, J. H., Cruess, S., Ginsburg, S., & Steinert, Y. The professionalism mini-evaluation exercise: A preliminary investigation. Academic Medicine. 2006;81:S74-S8.
    1. Johnson GE. Student and Faculty Views of an Occupation: A Study of Changing Student Perceptions of Dentistry. Annual Meeting of the Southern Sociological Association; April 9-11, 1970; Atlanta, Georgia1970. p. 19.
    1. Crossley ML, Mubarik A. A comparative investigation of dental and medical student’s motivation towards career choice. Br Dent J. 2002 Oct 26;193(8):471-3.

منابع

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 06:43:00 ب.ظ ]