راهنمای نگارش پایان نامه در مورد دیپلماسی شهروندی و سیاست خارجی ... - منابع مورد نیاز برای پایان نامه : دانلود پژوهش های پیشین |
![]() |
۱ – ۵ – ۲ دیپلماسی فرهنگی ایران
به طور کلی عمده فعالیتهای ایران در عرصه دیپلماسی فرهنگی توسط سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی سازماندهی و دنبال می شود و وزارت خارجه نقشی مکمل برای آن دارد. این سازمان در سال ۱۳۷۴ رسما کار خود را آغاز کرد. اولین بار فکر تشکیل این سازمان با طرح ادغام بخشهای فرهنگی و تبلیغی نهادها و موسسات دولتی و عمومی فعال در خارج از کشور مطرح شد و پس از تدوین اساسنامه آن در شورایی متشکل از نخبگان و اندیشمندان فرهنگی و دینی و تصویب مقام رهبری، عملا کار خود را در قالب یک سازمان مستقل و در زمره سازمانهای وابسته به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی آغاز کرد. سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی زیر نظر یک شورای عالی اداره می شود که در آن علاوه بر شخصیتهای مهم و برجسته فرهنگی، تنی چند از اعضای هیئت وزیران، از جمله وزیران خارجه، فرهنگ و ارشاد اسلامی و رئیس سازمان صدا و سیما عضویت دارند. (برگرفته از سایت سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی)[۷۵]
( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
به نوشته پایگاه اینترنتی سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی، هدف کلان این سازمان، ایجاد و گسترش شناخت، علاقه و باور نسبت به اسلام ناب، انقلاب اسلامی، مزیتهای جمهوری اسلامی ایران و فرهنگ و تمدن اسلامی – ایرانی در جوامع دیگر به منظور گسترش پرتوِ اسلام و تحکیم همگرایی و پیوندهای اسلامی، دینی و معنوی است. بر همین اساس، این سازمان مهمترین وظیفه خود را ارتباطات فرهنگی با ملل و اقوام مختلف جهان برای ایجاد زبان مشترک جهت گفتگو و مفاهمه، انجام مبادلات فرهنگی، عرضه کامل و درخور فرهنگ و تمدن ایرانی و اسلامی، تلاش جهت تقویت مناسبات فرهنگی ایران با سایر کشورها و سازمانهای بین المللی، تلاش برای وحدت اسلامی، معرفی و عرضه صحیح مکتب اهل بیت و برنامه ریزی و حرکت در راستای هدف مقدس گفتگوی ادیان و گفتگوی تمدنها ذکر کرده است. (همان، ۱۳۹۲)
معاونت بینالملل این سازمان، عهدهدار هدایت و هماهنگی فعالیتهای فرهنگی خارج از کشور است و در قالب پنج اداره کل فعالیت مینماید که در چهارچوب نمایندگیها و رایزنیهای فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در خارج از کشور که هم اکنون در ۶۷ کشور جهان مستقر هستند پیگیری میگردد. از جمله اقدامات این نمایندگیها، انجام کلیه فعالیتهای فرهنگی مصوب و رصد اخبار و تحولات فرهنگی کشور محل ماموریت و انعکاس به مرکز، برگزاری هفتههای فرهنگی، برپایی نمایشگاههای هنری، برگزاری هفتههای فیلم، برپایی نمایشگاههای قرآنی، همایشها و کنفرانسهای تخصصی فرهنگی و دینی، انعکاس دستاوردهای انقلاب اسلامی ایران، فراهمآوردن زمینههای ارتباطی میان دانشگاهیان، علمای دینی و هنرمندان اقصی نقاط جهان، موضوعات مرتبط با ایرانیان خارج از کشور، گسترش زبان و ادبیات فارسی گفتگو و تعامل با ادیان و مذاهب مختلف و… است. (همان، ۱۳۹۲)
در بررسی اهداف و وظایف سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی، در ابتدا به این نکته برمیخوریم که تعداد زیادی وظایف و اهداف متعدد برای این سازمان تعریف شده که حجم و گستردگی آنها به حدی است که هر کدام می تواند برای کار یک سازمان تعریف شود. همچنین نقش نهادهای دیگر به ویژه وزارت خارجه در روند کاری این سازمان مشخص نیست، از جمله این مسئله که نوع همکاری میان این سازمان و وزارت امور خارجه چگونه تعریف می شود و در عمل، نهاد تصمیمگیرنده کدام است. از طرف دیگر دیپلماسی فرهنگی حتی به لحاظ قانونگذاری و نظارت، جایگاه مشخصی در دستگاههای رسمی کشور ندارد. همچنین و در حالی که دیپلماسی فرهنگی بخشی از سیاست خارجی است، کمیسیون فرهنگی مجلس شورای اسلامی مسائل آن را پیگیری می کند که به دلیل نوع نگاه این کمیسیون به روابط فرهنگی، اقدامات آن چندان در راستای برنامه های سیاست خارجی نیست. حتی به گفته برخی مسئولان کشور، در حوزه دیپلماسی فرهنگی، تعدد مراکز تصمیمگیرنده و ناهماهنگی میان این مراکز عملا مانع اتخاذ تصمیمات و برنامه های موثر است. حتی در زمینه روابط دانشگاهی نیز فعالیتها و تعاملات، عمدتا به صورت دولتی باقی مانده است. (احدی، ۱۳۸۹، ص ۱۷۷)
۱ – ۵ – ۲ – ۱ جایگاه دیپلماسی فرهنگی در ساختار سیاسی ایران
در ایران این تاکید وجود دارد که توام ساختن دیپلماسی معمول با روابط فرهنگی گسترده به تقویت قدرت نرم کمک می کند، به ویژه که استفاده از فرهنگ و به خدمت گرفتن ابزارهای فرهنگی در دیپلماسی، دارای مزایای بسیاری است و با مقاومت کمتری نیز در جوامع و کشورهای جهان رو به رو می شود. به علاوه لحن دیپلماسی فرهنگی، لحنی معتدل و غیرخصمانه است. در این چهارچوب باید تاکید کرد که از طریق فعالیتهای فرهنگی تصورات یک ملت از خود بازنمایی می شود. دیپلماسی فرهنگی حتی می تواند راههای قابل پذیرش شاخص های امنیت ملی یک کشور را ارتقا بخشد. برخی مسئولان و کارشناسان ایرانی، دیپلماسی فرهنگی را بر دو مبنای شناخت سیاستهای فرهنگی کشور مبدا و شناخت سیاستهای فرهنگی کشور مقصد میدانند. در این رابطه از دو واژه «شناسایی» و «شناساندن» به عنوان وظیفه اصلی نمایندگیهای فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در خارج از کشور نام برده می شود. به این منظور معمولا این نمایندگیها به چاپ نشریاتی به زبان کشور مقصد میپردازند و به شکل محدودی دوره های آموزشی را برگزار می کنند که شاید در عمل نمیتواند تاثیرگذاری لازم را داشته باشد. (محمدی، ۱۳۸۷، برگرفته از پایگاه روابط فرهنگی بین المللی)[۷۶]
ایران اسلامی توانست در سالهای نخستین انقلاب، با شدت و پر شور و در سالهای میانی به شکلی متعادلتر و منطقیتر، فضای بین المللی را از دیدگاه ها و نگرشهای آزادیخواهانه و استقلالطلبانه خویش متاثر سازد. در همین راستا، تلاش برای تاثیر نهادن بر کشورهایی که در حوزه تمدنی ایران قرار داشتند، خصوصا پس از فروپاشی شوروی سابق و استقلال جمهوریهایی همچون تاجیکستان، ترکمنستان، و آذربایجان، به موازات تاثیر ایدئولوژیک و مذهبی ادامه داشت. این امر با برگزاری کنفرانسها، نشستها، تبادلات دانشجو، همفکریهای علمی، اجرای پروژه های مشترک فرهنگی و تقویت صنعت گردشگری صورت پذیرفت و در برخی موارد تاثیر روشن خویش را نشان داد. با این حال با مرور زمان و تزریق ننمودن روح ابتکار در این برنامه ها، بسیاری از این طرحها نیمهکاره رها شد و یا در صورت تداوم، از میزان اثرگذاری واقعی آن به شدت کاسته شد. در حقیقت توجه ننمودن به تحرکات رقبا، عدم واکنش مناسب به مصادرههای فرهنگی (که بعضا توسط همان کشورهای واقع در حوزه تمدنی ایران صورت میگرفت) اصرار بر روشهای قدیمی و آزموده شده، قرار گرفتن در لاک دفاعی به هنگام مواجهه با تهاجمات عظیم فرهنگی از سوی غرب، اولویت قائل نشدن برای امور فرهنگی و تمرکز بر مسائل سیاست داخلی و خارجی، تغییر مکرر مسئولان ذیربط و در نتیجه ممکن نبودن پیگیری یک سیاست و راهبرد منسجم در زمان لازم برای بهبار نشستن آن راهبرد، از جمله دلائلی بود که ایران را به سوی استفاده محدود و ناقص از ابزار فرهنگ برای پیشبرد اقتدار نرم خویش رهنمون ساخت. (گلشنپژوه، ۱۳۸۹، ص ۱۴۹)
در حال حضر سهم هنر و همچنین هنرهای دستی ایران با وجود تنوع، کیفیت و زیبایی شگفتانگیز خود در بازارهای جهانی بسیار اندک است و روز به روز نیز بر کمیت و کیفیت رقبای ما در این صحنه افزوده می شود. فرش، صنایع دستی، مفاخر ادبی، اسطورههای ایرانی، خط فارسی و موسیقی سنتی ایران، گرچه هنوز در جایگاه والایی در عرصه جهانی برخوردارند، اما رتبه این جایگاه همانند سابق نیست و این، بخشی بخاطر سیاستگذاریهای غلط دولتی و بخشی نیز بواسطه تحرک بیشتر رقبا و فهم بهتر آنان از اهمیت اثرگذاریهای اقتدار نرم یک کشور میباشد. در حقیقت، نکته اصلی اینجاست که این ابزارها هرچند هنوز هم معتبر و کارآمدند، اما دیگر همانند سابق تعیینکننده نیستند. شاید به دلیل همین ضعف و تا حدودی رخوت داخلی است که مصادره فرهنگی مولانا و رودکی و ابنسینا توسط کشورهای همسایه، استفاده از نقشهای بدیع ایرانی در فرشهای چینی و پاکستانی، بستهبندی زعفران ایرانی در اسپانیا، برداشتهای ادبی از تمثیلها و اسطورههای ایرانی به زبان وشیوه دیگران و بسیاری موارد دیگر، ما را به خود نیاورده و ما را حساس نمیکند تا درک کنیم دیگران در حال سرقت مولفههای عمیق و عظیم اقتدار نرم ما هستند و ما ساکت بر جای نشستهایم و تصور میکنیم هر گاه اراده کنیم، خواهیم توانست با همان اقتدار، دیگران را جذب خود و خواسته های خویش نماییم. (همان، ص۱۵۰)
این کمکاری در حوزه تبلیغ و فعالیتهای مذهبی نیز محسوس است. در حال حاضر با وجود مخارج عظیم تربیت و اعزام مبلغ، همچنین چاپ و انتشار کتب اسلامی، معدود سازمان یا نهاد ایرانی و اسلامی در سطح جهان وجود دارد که متناسب با ظرفیتهای نشات گرفته از تلفیق ایرانیت و اسلامیت، توانسته باشد نقش بسزایی را در جذب قلوب و همراهی افکار عمومی جهانیان با نظام جمهوری اسلامی ایفا نماید. حتی این امر در حوزه صرفا مذهبی، با وجود درخشش حوزه علمیه قم در راهبری تفکرات شیعی، به اندازه برخی از مراکز رقیب نیست. (همان، ص ۱۵۰)
۱ – ۵ – ۳ دیپلماسی رسانهای ایران
فعالیتهای رسانهای ایران عمدتا در قالب فعالیتهای صدا و سیما قابل تعریف میباشد. امروزه ابزارهای ارتباطی این امکان را به وجود آوردهاند که بتوان به طور مستقیم با مخاطبان در هر گوشه جهان ارتباط برقرار کرد. شبکه های رادیویی و تلویزیونی، یکی از ابزارهای موثر و تاثیرگذار بر افکارعمومی ملتها به شمار میروند. بر این اساس، رسانه ها در جذب مخاطب از روشها و سازوکارهای پیچیدهای استفاده می کنند. علاوه بر این، تعدد شبکه های تلویزیونی و رادیویی، سایتهای اینترنتی، روزنامهها و مجلات و دیگر ابزارهای ارتباطی به حدی است که مخاطبان علاوه بر کسب اطلاعات در کوتاهترین زمان، امکان مقایسه و اعتبارسنجی اطلاعات را نیز دارند. بنابراین رسانههایی در این رقابت موفقترند که دارای ابزارهای قدرتمند فنی و زبانی هستند و از طرف دیگر شناخت بالایی نسبت به خلقیات و روحیه مخاطبان خود دارد. در ایران، تمرکز فعالیتهای رسانهای در سازمان صدا و سیماست و این سازمان دارای حجم عظیمی از وظایف است که علاوه بر ارتباط با مخاطبان داخلی به زبان فارسی، تلاش می کند تا با راه اندازی شبکه های ماهوارهای به زبانهای خارجی نظیر شبکه «العالم»[۷۷]و «پرس. تی. وی»[۷۸]، با مخاطبان خارجی نیز ارتباط برقرار کند. (احدی، ۱۳۸۹، ص ۱۷۹)
آغاز به کار شبکه خبری پرس. تی. وی در ۱۱ تیر ۱۳۸۶، این امید را به وجود آورد که ایران بتواند از طریق یک رسانه حرفهای ملی پیام خود را به مخاطبان بین المللی منتقل کند. مسئولان این شبکه هدف از راه اندازی پرس. تی. وی را «شکستن سلطه غرب بر رسانههای جهانی» اعلام کردند و اظهار امیدواری کردند که این شبکه بتواند با شبکه های تلویزیونی انگلیسی زبان ۲۴ ساعته مانند بی.بی.سی، سی.ان.ان و شبکه الجزیره رقابت کند. اما در حالی که هدف از راه اندازی شبکه های خبری العالم و پرستیوی، «شکستن سلطه غرب بر رسانههای جهانی» عنوان شده بود، با بررسی برنامه های این دو شبکه، هدف واحدی که این برنامه ها بر اساس آن شکل گرفته باشند و ارتباطی خطی بین محتوای برنامه های این دو شبکه، دیده نمی شود. (غفاری، ۱۳۹۱، ص ۴۱)
در این زمینه صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران، نیاز به فعالیت بیشتری دارد تا بتواند همپای دیگر شبکه های تلویزیونی جهانی، تاثیرگذاری بیشتری داشته باشد. صدا و سیما باید از جهتگیریهای سیاسی، بدور باشد؛ ولی در عمل، صدا و سیما نیز همانند بیشتر رسانههای دیگر به شدت درگیر مسائل سیاسی داخلی و جناحی شده و به جای انعکاس رویدادها به صورت واقعی و آنچنان که هست به ابزاری سیاسی تبدیل شده است. نتیجه این امر، بی اعتمادی مردم به صدا و سیماست. رسانههای حرفهای، آنچنان با ظرافت و دقت به انتشار اخبار میپردازند که پیدا کردن رگه های القایی در میان آنها، حتی برای کارشناسان نیز بسیار مشکل است. حال این سوال مطرح است که آیا ایران با سرمایه گذاری در حوزه شبکه های برونمرزی، به نتایج مورد نظر در راستای ارتقای جایگاه ملت ایران در افکار عمومی دست پیدا کرده است؟ (سنایی، ۱۳۹۱، ص۹۸)
با این حال عملکرد این شبکه در حدود دو سال فعالیت آن نشان میدهد که برنامه های آن در جذب مخاطب خارجی موفقیت چشمگیری به همراه نداشته است. به نظر میرسد یکی از مهمترین دلایل این عدم موفقیت، عدم شناخت درست از مخاطب و محیط بین المللی و عدم استفاده از اخبار دست اول میباشد؛ به گونه ای که در مراجعه به این سایت شبکه، اخبار آن عمدتا از منابع دیگر گرفته شده است. (احدی، ۱۳۸۹، ص ۱۷۹)
باید فرصتهایی که به سختی و با تلاش فراوان به دست آمدهاند را مغتنم شمرد. برای سنجش کامیابیهای خود در دیپلماسی رسانهای همواره باید پرسید که «آیا پیام ما به دنیا منتقل می شود؟» در وضعیتی که تعداد محدودی از شبکه ها و برنامه های رادیو و تلویزیونی در ایران به زبان انگلیسی یا عربی است و بخش عمدهای از برنامه های برونمرزی شبکه های ایرانی نیز به زبان فارسی پخش می شود، باید گفت که ما در بیرون از مرزها نیز با خودمان صحبت میکنیم. استفاده از برخی مفاهیم و اصطلاحات که تنها در درون گفتمان اسلامی-ایرانی معنا مییابند و در عرصه بین المللی به سادگی قابل فهم و درک نیستند، یکی از آسیبهاست. (غفاری، ۱۳۹۱، ص ۴۱)
ضعفهای فنی و سختافزاری، در کنار عدم تسلط بر زبان رسانهای و مخاطبان خارجی و نیازها و ظرفیتهای آنها، باعث می شود صدای ایران در جهان شنیده نشود و درمقابل، تبلیغات منفی دیگران علیه آن پررنگ و باورپذیر به نظر برسد و مانع ارائه چهره منطقی و واقعی شود. در ایران تمرکز فعالیتهای رسانهای در سازمان صدا و سیماست که خود دارای حجم عظیمی از شرح وظایف است و به همین دلیل به سختی می تواند نیروی خود را بر طرح و برنامههایی موثر برای مخاطبان خارجی متمرکز کند و به طور تخصصی به فعالیت بپردازد. (همان، ص ۴۱)
پویایی و آزادی عمل در اینترنت، دو ویژگی برتر این ابررسانه نسبت به رسانههای پیشین است. در روزگار کنونی، اینترنت، نسبت به دیگر وسایل ارتباط جمعی از برتریهایی ویژه، برخوردار است که بیشتر از عمق و دامنه نفوذ بر افکار عمومی سرچشمه میگیرد. اینترنت مرز نمیشناسد و به راحتی می تواند مرزها را پشت سر گذاشته و به درون کشورها نفوذ کند. این وسیله هم می تواند وسیلهای برای نزدیکی ملتها و عاملی برای مبادله برنامه های فرهنگی، و هم وسیلهای برای تهاجم و تخریب افکار ملتهای دیگر باشد. در این راستا، ایجاد پایگاه های اطلاعاتی قوی و معتبر از ایران به زبان فارسی و دیگر زبانهای زنده دنیا، به ویژه انگلیسی می تواند در ارائه چهرهای مطلوب از ایران موثر باشد. با توجه به اهمیت و کارکرد شبکه های ماهوارهای در شکلدهی افکار عمومی در داخل و خارج از کشور، و نظر به دستآوردها و آسیبهای ما در این بخش، ضروری است که جمهوری اسلامی ایران برنامه منسجم و مطلوب در این حوزه داشته باشد تا بتواند از ظرفیتهای موجود در جهت تحقق منافع ملی و دستیابی به اهداف ملی استفاده کند؛ چرا که ماهواره و اینترنت همچون شمشیر دولبهای است که اگر به صورت دقیق به آن توجه نشود، مضرات استفاده از آن بیش از منافع احتمالی آن خواهد بود. (سنایی، ۱۳۹۱، ص۹۹)
بخش دوم
دیپلماسی شهروندی
۲ – ۱ مقدمه
دیپلماسی شهروندی به مفهومی اطلاق می شود که در آن، افراد به عنوان نمایندگان غیررسمی کشور خودشان در زمینه روابط خارجی ایفای نقش می کنند. در دیپلماسی شهروندی، شهروندان از حق برقراری ارتباط با شهروندان جوامع دیگر برخوردار هستند تا بتوانند به دیدگاه های مشترک برسند و یا تاثیرات نامطلوب ناشی از سیاستهای خارجی نادرست برخی دولتها را از بین ببرند. بر همین اساس، دیپلماسی شهروندی، گاهی هماهنگ با دیپلماسی رسمی دولتها و مکمل آن به شمار میرود و گاهی نیز در تقابل با آن قرار میگیرد. ایده دیپلماسی شهروندی، ایده جدیدی نیست و دهها سال است که گروهها و سازمانهای مختلف، جهت آشنایی بیشتر مردم کشورهای مختلف، به ویژه مردم کشورهایی که درگیر اختلاف هستند، راه حل دیپلماسی شهروندی را برگزیدهاند.
۲ – ۲ تاریخچه دیپلماسی شهروندی
عبارت دیپلماسی شهروندی برای اولین بار توسط «دیوید هافمن»[۷۹]در مقالهای که برای بررسی فعالیتهای دکتر فولر در فصلنامه «کو-ایولوشن»[۸۰]در سال ۱۹۸۱ به چاپ رسید، به کار رفت. (برگرفته از سایت ویکیپدیا، ۲۰۱۲)[۸۱] «رابرت فولر»[۸۲]، فیزیکدان، یکی از پیشگامان دیپلماسی شهروندی به شمار میرود که در دهه ۷۰ و ۸۰ میلادی برای کاستن از تنشهای جنگ سرد، سفرهای متعددی به اتحاد جماهیر شوروی داشته است. پس از سقوط اتحاد جماهیر شوروی، دکتر فولر این کار را در سایر مناطق بحرانی جهان ادامه داد و برای برقراری صلح در جهان، ایده مبارزه با «رنکیسم»[۸۳]را مطرح کرد. (همان، ۲۰۱۲)
اما مفهوم دیپلماسی شهروندی را باید در ایده برنامهای به نام «مشارکت مردم با مردم»[۸۴]و در سالها قبل جستجو نمود. در ۱۱ سپتامبر ۱۹۵۶، به درخواست ژنرال «دوایت آیزنهاور»[۸۵]، کنفرانسی با نام مشارکت مردم با مردم در واشنگتن برگزار شد. در این کنفرانس از افرادی که به شکلهای مختلف در جامعه آمریکا دارای نقش برجستهای بودند، دعوت به عمل آمد. همزمان با برگزاری کنفرانس، سخنرانیها، جلسات و کارگاههای مختلف نیز برای سازماندهی برنامه مشارکت مردم با مردم به اجرا درآمد. آیزنهاور بر این عقیده بود که ارتباط میان مردم آمریکا با مردم کشورهای دیگر، تصویر ایالات متحده را در خارج از کشور بهبود میبخشد و هنگامی که روابط بین المللی پرتنش و تیره و تار باشد، زمینه را برای برقراری صلح فراهم می کند. (برگرفته از وبسایت مرکز دیپلماسی شهروندی، ۲۰۱۲)[۸۶]
سخنرانی افتتاحیه کنفرانس، توسط خود رئیس جمهور ایراد شد که در آن بر ضرورت فعالیت مردم آمریکا در سیاست خارجی کشورشان تاکید کرد. برای انجام چنینکاری، آیزنهاور از شهروندان آمریکایی تقاضا نمود که به مردم کشورهای دیگر دسترسی یافته و راجع به سیاستها، مقاصد و اهداف ایالات متحده گفتگو نمایند. وی در آنزمان پیش بینی کرده بود که انجام این کار توسط مردم آمریکا، تبلیغات دشمنان علیه ایالات متحده را خنثی نموده و روابط میان آمریکا و سایر دولتها را بهتر خواهد کرد. آیزنهاور در سخنرانی افتتاحیه اظهار داشت: «من راجع به تبادل اساتید، دانشجویان، و مدیران و ارائه کمکهای فنی و نیز راجع به سفرهای معمولی به خارج از کشور صحبت میکنم. من راجع به پزشکانی صحبت میکنم که در مبارزه با بیماریها تلاش می کنند، راجع به اتحادیه های کارگری که به مردم نشان می دهند چگونه باید کار کرد، چه چیزی باید بدست آورد، چگونه باید پول بدست آورد و آن را به خانه برد». (همان، ۲۰۱۲)
این سخنرانی، پایه و مبنایی را برای برنامه مشارکت مردم با مردم پایهریزی کرد و به مردم آمریکا نشان داد که چگونه میتوانند در سیاست خارجی ایالات متحده سهیم باشند. این کنفرانس، سازماندهی موفقی برای دیپلماسی شهروندی فراهم کرد که امروزه، هنوز هم مورد استفاده واقع می شود و کارایی لازم را دارد و هزاران نفر از مردم داخل و خارج از آمریکا را تحتتاثیر خود قرار میدهد. برنامه مشارکت مردم با مردم، پاسخی بود به یک نیاز: نیاز به سیاست خارجی ضد سلطهجویی و تجاوزگری، که به دولت اجازه میداد از منابع غیرنظامی، برای بهبود روابط خارجی بهره جوید. ایده اصلی این برنامه به «آبوت واشبرن»[۸۷]، معاون مدیرکل آژانس اطلاعاتی آمریکا، در سالهای ۱۹۵۳ تا ۱۹۶۱ مربوط می شود. او ایده خود را در یادبود «تئودور استرایبرت»[۸۸]، رئیس آژانس اطلاعات ایالات متحده، طرحریزی کرد و بر اساس هدف رئیس جمهور برای ایجاد جریان آزادتر انتقال ایده ها و کالاها توسط مردم، طرح خود را با عنوان «نگاه جدید» بنا نهاد تا مردم کشورهای دیگر درک و شناخت بهتری از ایالات متحده بدست آورند. (همان، ۲۰۱۲)
واشبرن در همین ارتباط پیشنهاد نمود گروهی از محققان برای تهیه برنامه های آموزشی به کار گرفته شوند، یک فیلم هالیوودی برای نمایش فداکاریهای آمریکا در ایجاد صلح ساخته شود و کمیتهای برای برقراری ارتباط با صنایع، اتحادیه های کارگری و سایر گروه ها در خارج از کشور تاسیس گردد. همچنین تورهای فرهنگی در سراسر آمریکا برای جلب نظر صاحبان صنایع و مدیران شرکتها در پیوستن به دولت، برای عرضه اقتصاد نوین آمریکا به سایر کشورها نیز دایر شود. این ایده، همراه با برنامه جدید رئیس جمهور برای افزایش درک بین المللی، به چهارچوبی تبدیل شد که در آن، برنامه مشارکت مردم با مردم سرانجام ایجاد شد. طرح دیگری نیز از جمله، «خواهرخواندگی شهرها»[۸۹] (همان، ۲۰۱۲)
۲ – ۲ – ۱ شهرهای خواهرخوانده
شهرهای تاریخی جهان به واسطه زمینه های تاریخی-فرهنگی مشترکی که دارند، دست به ایجاد یک رابطه غیرمتمرکز از طریق انعقاد قراردادی موسوم به خواهرخواندگی میزنند و سعی می کنند با اعزام گروه های کارشناسی از تجربیات یکدیگر در حفظ و حراست از داشتههای کهن خود بهره برند. این زمینه ارتباطی شامل تبادلات فرهنگی، هنری، آموزشی، اعزام گروه های کارشناسی و همکاری اتاقهای بازرگانی و دانشگاههاست. (برگرفته از سایت شبکه خبری شهر الکترونیک)[۹۰]
اما یکی از عوامل گسترش ارتباط خواهرخواندگی گاه به شهر خواهرخوانده و تمایل یا توان و ظرفیت او برای ارتباط بستگی دارد.
از فواید دیگر خواهرخواندگی، به موارد زیر میتوان اشاره کرد:
* حرکت در مسیر دو رخداد مهم جهانی: «شهری شدن جهان» و «ظهور شهرهای جهانی»
* تکیه بر مشارکت آگاهانه شهروندان و به ویژه تشکلهای غیردولتی و داوطلب
* حرکت در مسیر تحقق سیاست تمرکززدایی و ایجاد دموکراسی در مدیریت واحد شهری
* آموزش مستمر و جریان دانایی و به هنگام بودن پیکر مدیریت شهری به دانش و درک جدید و بکارگیری دستاوردهای نوین جهان
* ایجاد فرصتهای سرمایه گذاری برای سرمایه گذاران داخلی و بهره گیری از ظرفیتهای سرمایه گذاران خارجی در راستای رشد و شکوفایی شهر
* ایجاد فرصتهای گردشگری و تعاملات فرهنگی در راستای معرفی همهجانبه شهر در عرصه بین المللی. (همان، ۲۰۱۲)
خواهرخواندگی در واقع قراردادی است بین سران مملکتی یا مسئولین اجرایی دو شهر، که برای ایجاد همبستگی و اتحاد فرهنگی بیشتر بسته می شود. معمولا این قرارداد بین شهرهایی بسته می شود که دارای منافع، خصوصیات و وجوه مشترک مانند سابقه تاریخی، شهرهای دانشگاهی، شهرهای گردشگری و امثال آن هستند و در قالب این تفاهمنامه درصدد تعمیق روابط میان خود میباشند. شهرهای متعددی در جهان وجود دارند که خواهرخوانده یکدیگرند، تهران قبل از انقلاب با شهرهای لسآنجلس و سئول به عنوان خواهرخوانده شناخته میشد. پس از پیروزی انقلاب، برای نخستین بار در سال ۱۳۷۳، تهران با بیشکک، پایتخت قرقیزستان خواهرخوانده اعلام شد. در حال حاضر، تهران با یازده شهر دنیا از جمله، هاوانا، مسکو، مینسک، کاراکاس، سئول، پورتوریا، پکن، استانبول، صنعا، کویت، خارطوم، برازیلیا و دوشنبه خواهرخوانده میباشد. (برگرفته از سایت اطلس تهران)[۹۱]
خواهرخواندگی از ادبیات اروپا وارد دیگر کشورها شده و برای نخستین بار در سال ۱۹۲۰، بعد از جنگ جهانی اول، این قرارداد بین یکی از شهرهای انگلیس و شهری در فرانسه منعقد شد و تا سال ۱۹۸۶ ادامه داشت. هدف از این قرارداد، پیوند و اتحاد بین شهروندان دو شهری است که دارای منافع مشترک هستند. مفاد این قراردادها موضوعات فرهنگی، اقتصادی و بازرگانی و اخیرا ورزشی را شامل میشود. در ادبیات اروپایی به خواهرخواندگی، شهرهای «دوقلو» یا «همسان» هم گفته میشود؛ اما در کشورهای آسیایی و آمریکایی، اصطلاح خواهرخواندگی رواج بیشتری دارد. علت بکارگیری واژه خواهرخواندگی به این دلیل است که در بیشتر زبانهای دنیا، واژه شهر، مونث است. معمولا دو شهر برای خواهرخواندگی باید دارای تشابهاتی باشند؛ مثلا دو شهر تاریخی، دو شهر علمی یا دانشگاهی و یا دو بندر و یا حتی دو سمبل مشترک داشته باشند که انگیزه عقد قرارداد خواهرخواندگی را ایجاد کند. رونق و رواج گردشگری بین دو شهر خواهرخوانده و نامگذاری متقابل نام خیابانهایی به نام شهر خواهرخوانده، از جمله نتایج اعلام خواهرخواندگی شهرهاست. (برگرفته از سایت ویکی پدیا)[۹۲]
در آمریکا، «انجمن خویشاوندی شهرها»[۹۳]که به طور رایج، «خواهرخواندگی» شهرها خوانده می شود، در راستای اجرای اهداف کنفرانس مردم با مردم و با حمایت «کمیته مدنی»[۹۴]و «اتحادیه ملی شهرها»[۹۵]در سال ۱۹۶۷ تاسیس شد و «جورج آلن»[۹۶]، سفیر سابق آمریکا، به عنوان اولین رئیس آن انتخاب گردید. در بیستوپنجمین سالگرد تاسیس این انجمن در سال ۱۹۸۱، ۷۲۰ شهر آمریکا با بیش از هزار شهر در ۷۷ کشور دنیا خواهرخوانده شده بودند؛ همچنین در این سال، خواهرخواندگی به عنوان یک نام رسمی این سازمان، مورد پذیرش واقع شد. خواهرخواندگی شهرها، بیش از ۵۰ سال است که همچنان شهرها را در سراسر جهان به هم پیوند میزند و درک فرهنگی و دیپلماسی شهروندی را ارتقاء میدهد. (برگرفته از سایت مرکز دیپلماسی شهروندی، ۲۰۱۲)
دکتر سلیمی معتقد است اصطلاح «دیپلماسی شهری»[۹۷] که با دیپلماسی شهروندی همپوشانیهایی دارد، برای اطلاق به همکاری متقابل شهرها مانند خواهرخواندگی مورد استفاده قرار میگیرد. البته اصطلاح دیپلماسی شهری، عمدتا در مورد روابط میان ایالتها یا استانهایی که از اختیارات داخلی برخوردارند و یا حتی اختیارات محدودی برای ایجاد روابط خارجی دارند، به کار میرود. از اینرو، این نوع دیپلماسی را گاهی با نام دیپلماسی ایالتی[۹۸] نیز معرفی می کنند.
تغییر و تحول در نظام بینالمللی و اهمیت یافتن هر چه بیشتر بازیگران غیردولتی به ایجاد شکل جدیدی از دیپلماسی منجر شده که از آن به عنوان دیپلماسی نوین یا دیپلماسی شهری یاد میشود. با تداوم بحث جهانی شدن، دیپلماسی شهری نیز به عنوان ابزار کارآمد در فضای بینالمللی با هدف ایجاد صلح و توسعه اقتصادی و فرهنگی مطرح است. به طور قطع یکی از مناسبترین زمینههای تعامل، توجه به فرصتها در حوزه مشارکت اقتصادی و اجتماعی از طریق سازمانهای بینالمللی و منطقهای و حمایت مالی از پروژههای مشترک بخشهای متفاوت میباشد که در آن بازیگران متفاوت از جمله شهرداریها به عنوان بازیگران اصلی دیپلماسی شهری در کنار سایر سازمانهای غیردولتی ایفاگر نقشهای اساسیاند. (احمدزاده، ۱۳۹۲، برگرفته از سایت همشهری آنلاین)[۹۹]
دیپلماسی شهری مجموعهای از ابزارهای سیاستگذاری شهری و فرایندها، نهادها و ترتیبات اقتصادی سیاسی و اجتماعی فرهنگی مدیریتی شهری است؛ حکومتهای محلی و شهری (مقامات شهری و شهرداریها) به منظور کاهش و کنترل کشمکشها از آنها برای تقویت همکاریهای جهانی بینشهری و بینشهرداریها و رسیدن به منافع و علایق شهری و شهروندی مشترک استفاده میکنند تا بتوانند فضایی امن، دمکراتیک و پر رفاه و سرشار از نشاط و آزادی برای شهروندان خود و شهروندان جهانی ایجاد کنند. بر این اساس مدیر موفق در امور شهر، مدیری است که از روابط فراملی و دیپلماسی شهری یا بهعبارتی بسیار سادهتر، راههای برقراری ارتباط با دیگر بازیگران عرصه تعاملات جهانی (دیگر کلانشهرها و شهرهای جهانی) به خوبی مطلع باشد و از این راهها در جهت ارتقای سطح مدیریت خود و کیفیت زندگی شهروندانش به خوبی سود جوید. (مظفری، ۱۳۹۲، برگرفته از سایت همشهری آنلاین)
۲ – ۳ تعریف دیپلماسی شهروندی
«دایانا چیاگاس»[۱۰۰]، مقالهای با عنوان «دیپلماسی نوع دوم، دیپلماسی شهروندی»[۱۰۱]در سال ۲۰۰۳ منتشر نمود که در آن دیپلماسی شهروندی را این گونه تعریف کرده است: دیپلماسی شهروندی، به ارتباط غیررسمی بین مردم کشورهای مختلف اطلاق می شود که با روابط رسمی میان نمایندگان دولتها در تقابل است. این ارتباط می تواند بطور مستقیم و در طی فعالیتهای مختلف و یا در شرایط فراهم آمده توسط گروه های غیررسمی و غیردولتی، نظیر ان.جی.او.[۱۰۲]ها، گروه های صلحطلب، محققان و یا هر سازمان واسطه غیررسمی دیگری انجام پذیرد. (چیاگاس، ۲۰۰۳)[۱۰۳]
در دائرهالمعارف ویکیپدیا نیز در تعریف مفهوم دیپلماسی شهروندی آمده است: دیپلماسی شهروندی (دیپلماسی مردم)، مفهومی سیاسی از شهروندانی معمولی است که به عنوان نماینده یک کشور چه به صورت ارادی و چه به صورت غیرارادی ایفای نقش می کنند. دیپلماسی شهروندی زمانی به اجرا درمیآید که کانالهای رسمی قابل اعتماد و یا مطلوب شناخته نشوند؛ به طور مثال، هنگامی که دو کشور، دولتهای یکدیگر را به رسمیت نمیشناسند، دیپلماسی شهروندی می تواند ابزار مطلوبی برای سیاستمدار باشد. (برگرفته از سایت ویکی پدیا، ۲۰۱۲)
دیپلماسی شهروندی، روشی است که در آن افراد به عنوان نماینده غیررسمی کشور خودشان ایفای نقش می کنند. اغلب، خاطره ماندگار دیدارهای چهره به چهره میانفردی با مردمی از کشورهای دیگر، باعث افزایش درک دوجانبه میگردد و مردمی که سوابق متفاوتی دارند، میتوانند ارزشها و منافع مشترکی پیدا کنند و حتی احساسات منفی نسبت به یکدیگر را نیز کاهش دهند. دیپلماسی شهروندی می تواند کاملا مستقل از فعالیتهای دیپلماسی رسمی باشد. (داوسون، ۲۰۱۱)[۱۰۴]
ملیسین معتقد است دیپلماسی شهروندی یکی از حلقههای کوچک در زنجیره پیرامون سیاست خارجی است که از یکسو با دیپلماسی عمومی و از سوی دیگر با دیپلماسی رسانهای در ارتباط است. بر این اساس، دولت می تواند از اتباع و شهروندان فعال خود در خارج از کشور برای پیشبرد منافع ملی و دفاع از امنیت ملی خود استفاده کند. به عبارت دیگر، دیپلماسی شهروندی به پیوند دولت با شهروندان فعال خارج از کشور اشاره دارد. (ملیسن، ۲۰۰۵،ص ۸) بنابراین، هر چه اتباع یک کشور در خارج فعالتر بوده و تمایل آنها برای همکاری با کشور مادریشان بیشتر باشد، آن کشور از دیپلماسی شهروندی فعالتری برخوردار است.
از آنجا که هسته نظریه دیپلماسی عمومی «ارتباطی هدایتشده با افراد خارجی به منظور تاثیر گذاشتن بر افکار آنان و سرانجام، تاثیر گذاشتن بر دولتهای آنهاست»، در همین چهارچوب، دیپلماسی شهروندی، فعالیتهایی در زمینه های تبادل اطلاعات، آموزش و فرهنگ با هدف آشنایی بیشتر ملتها به ویژه، ملتهای درگیر اختلاف و به منظور حسنتفاهم و دستیابی به دیدگاه ها و ارزشهای مشترک میان آنان است تا به این وسیله، بتوان علاوه بر ایجاد تصویری مطلوب از کشور متبوع خود در افکار عمومی، در نهایت بتوان بر جهتگیریهای سیاسی سایر کشورها نسبت به یکدیگر تاثیرگذار باشد.
۲ – ۴ نقش دیپلماسی شهروندی
«هایدی برگس»[۱۰۵]، معتقد است ارزیابی نقش دیپلماسی شهروندی بدلیل تاثیرگذاری آن بر عوامل غیرعینی نظیر نگرشها و روابط، کار مشکلی است. وی مینویسد: مدیریت تعارضات رسمی، گاهی اوقات غیرقابل انجام و اجراست؛ زیرا مباحثهکنندگان کاملا با هم بیگانه هستند، رهبران تمایلی به تغییر شرایط ندارند و مباحثه ممکن است با منازعات بیشتری درهم تنیده شود. در چنین شرایطی، اگر میانجیگران غیررسمی، در یک زمینه غیررسمی با یکدیگر ملاقات (دیدار) داشته باشند، می تواند سودمند واقع گردد؛ چنین گفتگوهایی گاهی می تواند منجر به توافقات جدیدی شود و رویکردهای ابتکاری تولید کند که در فرآیندهای رسمی مذاکرات، مورد اقتباس قرار گیرد. به طور مثال، دیپلماسی شهروندی به مشارکتکنندگان کمک می کند که عقاید قالبی منفی نسبت به یکدیگر را از بین ببرند. وقتی که مشارکتکنندگان از قصد و نیت یکدیگر باخبر شوند، میتوانند با یکدیگر همدلی کنند و زمینه را برای اعتماد متقابل فراهم نمایند. (برگس، ۲۰۱۳)[۱۰۶]
میانجیگران غیررسمی، همچنین میتوانند کانالهای ارتباط میان گروه ها را فراهم کنند. مذاکرات دیپلماسی شهروندی، مردمی را گردهم می آورد که در حالت عادی ممکن است هیچگاه همدیگر را ملاقات نکنند. علاوه بر این، مباحثات غیررسمی نوع جدیدی از ارتباط را ممکن میسازد. در میانجیگری غیررسمی، مشارکتکنندگان روایتهای خود را تعریف می کنند و در یک روش سازمانیافته، منازعه را مورد بررسی قرار می دهند. آنها گفتار اهانتآمیز را میشناسند و میتوانند گفتاری تشنجزدا را جایگزین آن کنند تا محیطی آرام و امن ایجاد نمایند. فرآیندهای غیررسمی، ایدههای جدیدی خلق می کند که در مذاکرات رسمی قابل تولید نیست. محیط آرام و امن می تواند به مشارکتکنندگان کمک کند که روابط عمیقتری برقرار سازند که در آن حتی دشمنان، رفتار مسالمتآمیزتری داشته باشند؛ گرچه اعتماد نویافته دوام چندانی ندارد؛ اما اگر چنانچه دیدارها به مقدار کافی، میان تعداد قابل توجهی از مردم، در طول دوره زمانی قابل توجهی صورت پذیرد، تصویر اجتماعی، انتظارات و منافع تغییر خواهد کرد و سرانجام، مشارکتکنندگان در یک مواجهه طولانیتر، دیدگاه خود را تغییر خواهند داد، حتی اگر تعدادی از مباحث غیرقابل گفتگو باقی بماند؛ اما تمایل به گفتگو راجع به مباحث دیگر از میان نخواهد رفت. (همان،۲۰۱۳)
۲ – ۵ دیپلماسی نوع دوم[۱۰۷]
گاهی اوقات مجموعه فعالیتهایی که در دیپلماسی شهروندی انجام میگیرد، از سوی متخصصان سیاست خارجی، با عنوان دیپلماسی مسیر دوم نامیده می شود. این نوع دیپلماسی، مذاکره غیررسمی توسط بازیگران غیردولتی راجع به مسائلی است که معمولا توسط مقامات در مذاکرات دیپلماتیک رسمی مورد بحث قرار میگیرد. مشارکتکنندگان ممکن است اعضای پارلمان، رهبران، فعالان، روزنامهنگاران، دانشمندان و دانشجویان باشند. (چیاگاس، ۲۰۰۳)
در شرایطی که ارتباطات رسمی و دیپلماتیک میان کشورها، و یا دولت و یک گروه شورشی، به کلی قطع شده باشد، کانالهای غیررسمی اغلب میتوانند به طور موثری به ایفای نقش بپردازند. اصطلاح مسیر دوم و یا دیپلماسی شهروندی، به ارتباط غیررسمی میان مردم (مردم معمولی) که باعث هموار شدن مسیر دیپلماسی رسمی میگردد، اطلاق می شود. اصطلاح دیپلماسی مسیر دوم با نام «جوزف مونتویل»[۱۰۸] شناخته شده و به مذاکرات غیررسمی شهروندان برای رسیدن به یک راه حل رسمی در جهت جلوگیری از یک برخورد قریبالوقوع (منازعه پیشرونده) اطلاق می شود؛ البته با گذشت زمان، این اصطلاح به طور وسیعتری مورد استفاده قرار گرفت و فرایندهایی نظیر کارگاههای حل مسئله، گفتگوها، مبادله علمی و فرهنگی، سفر (اعزام) هنرمندان و تیمهای ورزشی و یا هر گونه ارتباط میان مردمی که در یک منازعه ستیزهجویانه بسر میبرند، شامل شد. از اینرو «جان مک دونالد»[۱۰۹] و «لوئیس دیاموند»[۱۱۰] به جای استفاده از دیپلماسی مسیر دوم، دیپلماسی چندمسیره[۱۱۱] را پیشنهاد دادند تا نشان دهند که روشهای زیادی برای بهم رساندن مردم کشورهای مختلف، علاوه بر مذاکرات رسمی وجود دارد. (همان، ۲۰۰۳) [۱۱۲]
فرم در حال بارگذاری ...
[دوشنبه 1401-04-13] [ 07:39:00 ب.ظ ]
|