در پی وقوع رفتار مطلوب تقویت انجام می‌شود

۲- تقویت با فواصل زمانی ثابت

در پی وقوع رفتار مطلوب براساس برنامه زمانی ثابت و مشخصی تقویت انجام می‌شود

۳- تقویت با فواصل زمانی متغییر

رفتار مطلوب در فواصل زمانی غیر مشخص تقویت می‌شود

۴- تقویت با نسبت ثابت

رفتار مطلوب براساس تکرار مشخص و ثابت تقویت می‌شود

۵- تقویت با نسبت متغیر

رفتار مطلوب براساس نسبتهای تکرار متفاوت تقویت می‌شود

– فرایند انگیزش
فرایند انگیزش شامل مراحلی است که در زیر مشاهده می‌شود.
نیاز —- انگیزه —- رفتار—- نتیجه — ر ضایت با عدم رضایت
وجود بازخورد به این دلیل است که ارضا شدن، معمولاَ کوتاه مدت است و پس از مدتی دوباره آن نیاز به همان شکل یا به شکلی دیگر جلوه‌گر خواهد شد که این موضوع لزوم تداوم سیاستهای انگیزشی را روشن می‌کند.
– دیدگاه سیستمی‌‌ انگیزش در سازمان
دو پژوهشگر به نام‌های لایمن پرتر و ریماند مایلز اعتقادشان بر این است که یک دیدگاه سیستمی، در ارتباط با انگیزش می‌تواند بیشترین فایده را داشته باشد. یعنی برای پی بردن به رفتار و انگیزش کارکنان باید تمام نیروهایی که بر آنها اثر می‌گذارند، مورد توجه و بررسی قرار گیرند.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

پرتر و مایلز چنین سیستمی ‌‌را شامل سه مجموعه از متغیرهایی می‌دانند که بر انگیزه‌های افراد در سازمان اثر می‌گذارند و عبارتند از:
۱- ویژگی‌های فردی
۲- ویژگی‌های شغل
۳- ویژگی‌های موقعیت کار
۲-۱-۱۹- مدل اقتضایی انگیزش
در مدل اقتضایی انگیزش، عوامل و شرایط محیطی نیز در تجزیه و تحلیل پدیده‌های سازمانی حائز اهمیت هستند و نگرش وسیعتر و همه جانبه‌ای به مسئله وجود دارد. در این مدل انگیزش نه تنها در خصوصیات شغل و شاغل، بلکه خصوصیات سازمان نیز مدنظر قرار می‌گیرد. تئوری‌های انگیزش را به دو گروه تئوری‌های محتوایی و فرآیندی تقسیم می‌کنند.
۲-۱-۲۰- نظریه‌های انگیزش
شاید یکی از راه‌های درک مفهوم انگیزش، پی بردن به مفاهیم نظریات انگیزش باشد. نظریات انگیزش می‌کوشند چارچوبی کلی جهت درک امیال، خواست‌ها، نیازها، آرزوها، تلاش‌ها و هدف‌های آدمی فراهم سازند. در ذیل به برخی از نظریات انگیزش اشاره می‌شود:
– نظریه رفتاری
پیروان رویکرد رفتارگرایی، انگیزش را وابسته به کسب تقویت و اجتناب از تنبیه می‌دانند. اندیشه اصلی رفتارگرایان بر این برداشت از انگیزش استوار است که می‌گویند پیامدهای اعمال و رفتار، هدایت کننده و کنترل کننده آنهاست. در رویکرد رفتاری منبع انگیزشی دانش‌آموزان و دانشجویان، مشوق‌ها هستند. براساس این نظریه، معلمانی که به کمک نمره، جایزه، تشویق کلامی و برخورد محبت‌آمیز، دانش‌آموزان را به درس خواندن و انجام رفتارهای پسندیده ترغیب می‌کنند و با سرزنش، توبیخ، ترشرویی و بی‌مهری آنان را از تنبلی و انجام رفتارهای ناپسند باز می‌دارند، سطح انگیزش آنها را بالا می‌برند (سیف، ۱۳۸۷، ۱۲).
رفتارگراها کوشیده‏اند بدون سازه فرضی، ارتباط سببی و کارکرد بین عوامل مشاهده شده (محرک و پاسخ) را مشخص کنند. بعدها این فرضیه ارائه شد که بین محرک و پاسخ یک متغیر فرضی رابط یا متغیر ارگانیزمی وجود دارد. رفتارگرایان در توجیه خود از انگیزش آن را حاصل عوامل بیرونی می‏دانند. به همین دلیل از انگیزش بیرونی سخن گفته‏اند. انگیزش بیرونی به انگیزشی اطلاق می‏شود که حاصل عواملی بیرون از خود یادگیرنده است. چشم‏انداز رفتاری بر پاداش و تنبیه‌های بیرونی به صورت کلید تعیین انگیزش دانش‏آموز، تأکید می‏کند. در واقع مشوق‌ها، محرک‏ها یا رویدادهای مثبت یا منفی هستند که می‏توانند رفتار دانش‏آموز را برانگیزند. مدافعان استفاده از مشوق‌ها بر این اعتقاد هستند که مشوق‌ها علاقه یا هیجان را به کلاس می‏افزایند و توجه را به رفتار مناسب جلب می‏کنند و از رفتار نامناسب باز می‏دارند. این مشوق‌ها در کلاس درس می‏تواند نمره‌های عددی، رتبه‏ای، دادن جوایز و پیشرفت یا اجازه برای انجام فعالیتی خاص باشد. چنانکه می‏دانیم، با تقویت یک رفتار، احتمال تکرار آن افزایش می‏یابد. تحسین معلم، چهره بشاش او و نمره‌های خوبی که در ازای کارهای مورد قبول شاگردان می‏دهد، همگی پاداش‌هایی هستند که احتمال افزایش آن رفتار یعنی ارائه کار قابل قبول از شاگردان را فراهم می‏کنند. از آنچه گفته شد، نتیجه می‌گیریم که اثربخش ‏بودن رویکرد رفتاری به انگیزش قوی، به تقویت کننده‏ای مؤثر وابستگی دارد.
– نظریه شناختی
روان‏شناسان برخلاف نظریه‌های رفتاری، شناختی انگیزش را پاسخی در برابر نیازهای درونی در نظر می‏گیرند و از انگیزش درونی سخن می‏گویند. انگیزش درونی عبارت است از پاسخی که به نیازهای درون یادگیرنده از قبیل کنجکاوی، نیاز به دانستن و احساس قابلیت و رشد داده می‏شود.
قدیمی‌ترین نظریه‌ای که در خصوص آدمی وجود دارد این است که وی اصولاً موجودی خردگراست. بر اساسِ دیدگاهِ «ادوارد ج موری»، آدمی خواست‌های هشیاری دارد که با بهره گرفتن از استعدادهای خود سعی می‌کند آنها را برآورده سازد. از متفکران قرون وسطی، سنت توماس آکیناس و از متفکران اخیر، دکارت، هابز، اسپینوزا طرفدار این نظریه بوده‌اند. در روزگار ما نیز همچنان نیز عقیده وجود دارد که شخص می‌اندیشد که چه می‌خواهد و آنگاه می‌کوشد تا راه‌هایی برای رسیدن به آن بیابد (محی الدین بناب، ۱۳۷۵).
مفهوم اراده در این نظریه نقش مهمی دارد. در این نظریه اراده نیز مانند تفکر و احساس، یکی از نیروهای ذهنی است و اعتقاد بر این است که چون انسان قادر به کنترل اراده خویش است، بنابراین باید مسئول اعمال خود باشد و برای تحقق خواست‌های خود حتی می‌تواند جهان را دگرگون کند (همان منبع).
مفهوم اراده آزاد یا غیرآزاد در نزد روان‌شناسان برای توجیه منشأ خواست‌ها و آرزوهای آدمی کافی نیست و همانطور که می‌دانیم که گاهی آدمی از انگیزه‌هایی که اساس رفتار او را شکل می‌دهند، اطلاع ندارد و به همین جهت باید انگیزه‌ها را چیزی جدا از فرایندهایی نظیر شناخت و تفکر دانست. کلی مفهوم انگیزش را بی‌فایده می‌داند. به نظر وی رفتار چیزی نیست که احتیاج به برانگیخته شدن داشته باشد، بلکه رفتار دائماً فعال است و مسئله اصلی، انتخاب رفتار به خصوصی از میان رفتارهای ممکن است. تصمیم‌های شخص تحت تأثیر سازه‌های شخصی او یا به عبارت دیگر وابسته به عقاید، ارزش‌ها و نگرش‌های او درباره جهان هستند (همان منبع).
در رویکرد شناختی انگیزش، باور بر این است که‌ اندیشه‌های فرد منشأ انگیزش او هستند. همچنین آنها معتقدند که هدف‌ها، نقشه‌ها، انتظارات و سبک اسنادی فرد، رفتارها را ایجاد و هدایت می‌کنند و لذا انگیزش درونی بیش از انگیزش بیرونی مورد تاکید آنهاست. انگیزش بیرونی از پاداش بیرونی سرچشمه می‌گیرد در حالی که منشأ پاداش در انگیزش درونی در کاری که انجام می‌گیرد، نهفته است. به عبارت دیگر، انگیزش بیرونی انگیزشی است که به وسیله عوامل خارج از فرد و خارج از کاری که انجام می‌گیرد، برانگیخته می‌شود، مانند پاداش (تقویت) و تنبیه، در حالی که انگیزش درونی به کاری که انجام می‌گیرد وابسته است، مانند اشتیاق فرد برای انجام کار (سیف، ۱۳۸۷).
– نظریه لذت‌گرایی
همراه با بحث‌های فلسفی درباره خرد و اراده آدمی و براساسِ دیدگاهِ « ادوارد ج موری»، نظریه لذت‌گرایی نیز به میدان آمد و اظهار داشت که آدمی موجودی در جستجوی لذت و دوری از درد است. این نظریه که آن را نظریه لذت‌جویی نامیده‌اند، تلاش دارد تا برای تبیین علت رفتار و نباید آن را با مکتب اخلاقی لذت‌جویی که مطابق آن آدمی هشیارانه زندگی خود را بر مدار لذت و گریز از درد تنظیم می‌کند، اشتباه کرد (محی‌الدین بناب، ۱۳۷۵).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...