«…مَنْ سَاعَاهَا فَاتَتْهُ وَ مَنْ قَعَدَ عَنْهَا وَاتَتْهُ وَ مَنْ أَبْصَرَ بِهَا بَصَّرَتْهُ وَ مَنْ أَبْصَرَ إِلَیْهَا أَعْمَتْهُ»[۱۸۰]
(دنیا)…هرکه در طلبش کوشد از دستش برود، و هرکه در طلبش برنیاید خود در اختیارش قرار گیرد. هرکه آن را وسیله بینش قرار دهد بینایش سازد، و هر که بدان چشم دوزد کورش نماید.
سید رضى از بلاغت این کلام امام × به شگفت آمده مى‏گوید اگر اندیشمند به این فراز از سخن حضرت که «مَنْ أَبْصَرَ بِهَا بَصَّرَتْهُ »، به­دقت بنگرد، معناى شگفت‏انگیز و هدف بلندى را درمى‏یابد که نهایت و ژرفایش قابل درک‏ نیست، به­خصوص که به جملۀ قبل جملۀ «وَ مَنْ أَبْصَرَ إِلَیْهَا أَعْمَتْهُ »، ضمیمه شده­است. چه به­درستى درمى‏یابد که میان «أَبْصَرَ بِهَا» و «أَبْصَرَ إِلَیْهَا »، فرقى شگفت‏انگیز و در عین حال واضح و روشن مى‏باشد.
۱ـ آن که به­دنیا با دیده پند و عبرت بنگرد بینایش مى‏کند؛ یعنى هر کس دنیا را وسیله هدایت و ارشاد قرار دهد از آن روشن‏بینى و هدایت را استفاده مى‏کند.
مسلّم است که مقصود حکمت الهى از آفرینش بدن و اعضا و جوارح، به کمال رسیدن نفس و به­دست­آوردن علوم کلّى و فضایل اخلاقى است، که امور جزئى دنیا را بررسى کند، و بعضى را با بعضى مقایسه کند، از حوادث و شگفتی­هاى مخلوقات خداوند، بر هستى و حکمت وجود حق تعالى استدلال نماید چون کسب هدایت به­وسیله دنیا و راهیابى به رموز جهان سببى مادّى است، بدین جهت صحیح است که گفته شود آن که از دنیا بگذرد، بینایش مى‏کند.
۲ـ آن که با دید محبّت به دنیا بنگرد کورش مى‏کند؛ یعنى کسى که دنیا چشمش را خیره کند، و با دیدۀ محبت دل و عشق شوق به دنیا بنگرد، دنیا چشم بصیرت او را، از درک انوار الهى و چگونگى پیمودن راه هدایت کور مى‏کند.[۱۸۱]
در حقیقت دنیا هم می ­تواند هدف آرزو مندانش باشد و هم می ­تواند وسیله­ای برای رسیدن به سوی کمال حقیقی انسان باشد. وقتی هرچه وابستگی­اش به دنیا کمتر باشد در طی این مسیر موفقیت­تر باشد.

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

۵.۱.۲.۳. وابستگی‌ها و سو گیری‌های عاطفی
وابستگی‌ها و سمت­گیری‌های عاطفی از موانع درونی واقع­بینی انسان است. یکی ازمهم­ترین این وابستگی­ها را، محبت و علاقۀ شدید به امور دنیا است. امام علی × این موضوع را به صورت یک قاعدۀ کلی و عام چنین بیان می‌فرمایند:
«وَ مَن عَشِقَ شَیئاً أعشَی بَصَرَهُ، وَ أَمرَضَ قَلبَهُ، فَهُوَ یَنظُرُ به عینٍ غَیرِ صَحِیهٍ، وَ یَسمَعُ بِأُذُنٍ غَیرِ سَمِیعَهٍ »[۱۸۲]
هر که عاشق چیزی شد آن چیزدیده­اش را کور و دلش را بیمار سازد، از این رو با چشمی ناسالم می­بیند، و با گوشی ناشنوا می­شنود.
امام علی × به عنوان یک پزشک ماهر، در این بیان خود، انگشت بر نقطۀ اصلی درد گذارده­است آن این­که دنیاپرستی و عشق سوزان به زرق و برق دنیای مادی، نیروی بینش صحیح واقعیت را به کلی از انسان سلب می‌کند؛ به گونه ­ای که تمام سعادت و خوشبختی خود را در وصول به این دنیای مادی می‌پندارد، از هر طریق و به هر قیمتی که باشد وجدایی از آن، او را بی­تاب و بیمار می‌سازد. بدیهی است که چنین کسی نه حق و باطل را تشخیص می‌دهد و نه مصالح و مفاسد خویش را درک می‌کند. در عشق‌های مجازی و مادی نامقدس، انسان دیوانه­وار به چیزی علاقه پیدا می‌کند و هر چه دارد به پای آن می‌ریزد و هنگامی بیدار می‌شود که همه چیز را از دست داده است. در واقع منظور از عشق در اینجا، جاذبۀ نیرومندی است دو انسان را به گناه و آلودگی و سقوط در لجن­زار عصیان می‌کشاند.
۵.۱.۳.۳. پیروی از هواهای نفسانی
هوا و هوس، عمده‌ترین مانع شناخت واقعیت در نهج­البلاغه محسوب می‌شود. برای نمونه، امیرالمؤمنین × در نامه‌ای به شریح قاضی مبنی بر شرط سالم ماندن از وابستگی به دنیا چنین می­فرمایند:
«شَهِدَ عَلَى ذَلِکَ الْعَقْل ُ إِذَا خَرَجَ مِنْ أَسْرِالْهَوَى وَ سَلِمَ مِنْ عَلَائِقِ الدُّنْیَا»[۱۸۳]
شاهد این داد و ستد خردی است که از بند هوا و هوس برهد و از وابستگی­های دنیا سالم بماند.
شریح بن­حارث کندى که عمر، وى را به قضاوت مسلمانان در کوفه نصب فرمود و از آن زمان پیوسته تا هفتادوپنج سال به این امر مشغول بود و در این میان فقط دو، یا چهار سال قضاوت وى تعطیل بود، در زمان فتنه و آشوب عبداللَّه زبیر از قضاوت استعفا داد، حجاج هم استعفاى وى را پذیرفت.
آخرین نکته‏اى که در نسخۀ امام راجع به قباله خانه شریح قاضى وجود دارد آن است که عقل هرگاه از بند هوا و هوس رها شود و از وابستگی­هاى دنیا دور باشد، به آن چه در این نسخه از معایب این معامله ذکرشده گواهى مى‏دهد؛ چرا که عقل هنگام خالى بودنش از این وابستگی­ها، از کدورت باطل پاک است و حق را چنان که شایسته است مى‏بیند و بر طبق آن حکم مى‏کند. اما اگر اسیر دست هوس­ها و مقهور سلطۀ نفس اماره باشد، با دیده سالم به حق نمى‏نگرد، بلکه با چشمى برآن نگاه مى‏کند که پرده تاریکی­هاى باطل روشنایی­اش را از بین برده­است. پس به دلیل آن که حقیقت را به­ طور خالص نمى‏بیند گواهى خالصانه هم برآن نمى‏دهد؛ بلکه شهادت به حقانیت امرى مى‏دهد که در ظاهر حق است اگر چه در باطن امر، باطل مى‏باشد. مثل گواهى دادن به این که در طلب مال و منال دنیا مصلحت­هایى وجود دارد که از جمله، پرهیز از تنگ­دستى آیندۀ خود، و باقى­گذاشتن براى فرزندانش، و جز این­ها از امورى که در ظاهر شرع، دلیل بر جواز به­دست­آوردن دنیا و تعلقات آن مى‏باشد و اگر با دیدۀ حق­بین بنگرد، مى‏داند که جمع­آورى ثروت براى اولاد وظیفۀ او نیست؛ زیرا روزى­دهندۀ فرزند، خداى آفریننده او مى‏باشد و به­ دست­آوردن مال و منال به دلیل ترس از تنگدستى، خود تعجیل در فقر و موجب انصراف از امر واجب و توجه به غیر آن مى‏باشد.[۱۸۴]
اگر هوا­های نفسانی کنترل نشوند و تحت کنترل عقل در نیایند، خود به حجابی تبدیل می­شوند که مانع دریافت حقیقت و شناخت راه صحیح کمال می­شوند، و در نهایت منجر به گمراهی و ضلالت می­شوند.
۵.۱.۴.۳. آرزوهای طولانی
آرزوهای طولانی و سرگرم شدن به امور دنیوی سبب غفلت از آخرت می­ شود وانسان را از دریافت درست واقعیات باز می­دارد. امام علی × درباره ضرورت توجه به این امر در زندگی می­فرمایند:
«أَیُّهَا النَّاسُ إنَّ أَخْوَفَ مَا أَخَافُ عَلَیْکُمُا ثْنَانِ اتِّبَاعُ الْهَوَى وَ طُولُ الْأَمَلِ فَأَمَّا اتِّبَاعُ الْهَوَى فَیَصُدُّ عَنِ الْحَقِّ وَ أَمَّ اطُولُ الْأَمَلِ فَیُنْسِی الْآخِرَهَ »
ای مردم! آن­چه بیش از هر چیز از آن بر شما بیم دارم، دو چیز است؛ پیروی هوای نفس و آرزوهای دراز. پیروی هوای نفس آدمی را از حق بازمی­دارد و آرزوی دراز آخرت را از یاد او می­برد. [۱۸۵]
مقصود امام علی × در این فراز، برحذر داشتن از پیروى هواى نفس و آرزوى طولانى داشتن در دنیاست؛ زیرا این دو، بیشتر از هر چیز سبب هلاکت و تباهى مى‏شوند و دورى از این دو خصلت بهترین وسیلۀ خلاص و رهایى است؛ چنان که خداوند متعال مى‏فرماید:
﴿فَأَمَّا مَنْ طَغى ‏وَ آثَرَالْحَیاهَالدُّنْیا فَإِنَّ الْجَحِیمَ هِیَ الْمَأْوى ‏وَ أَمَّا مَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ وَ نَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوى‏[۱۸۶]
امام × به دنبال برحذرداشتن از پیروى هواى نفس و آرزوى طولانى، امور آخرت را یادآورى فرموده­است.
هواى نفس عبارت از گرایش نفس امّاره به بدى است. آن چه مقتضاى سرشتش مى‏باشد؛ یعنى پیروى ازخوشی­هاى زندگى تا بدان اندازه که از حدود شریعت خارج شود. معناى «امل» نیز چنان که قبلاً شرح دادیم، آن آرزوهاى طولانى است که انجام همۀ آن­ها یقیناً مقدور نیست. بنابراین پیروى هواى نفس و آرزوى طولانى سعادت به حساب نمى‏آید. سعادت کامل جز مشاهدۀ حضرت حق و رسیدن به درجات عالى رحمت ربوبى، و تقرّب یافتن در پیشگاه خداوند، چیز دیگرى نیست. با روشن شدن این حقیقت، پیروى از نفس امّاره در خواسته‏هاى دنیوی­اش و فرو رفتن در خوشی­هاى ازبین­رونده قوى‏ترین وسیلۀ هلاکت و نیرومندترین بازدارندۀ انسان از مقصد حق است و او را از پیمودن راه خداوند باز مى‏دارد و به جاى پرواز در ملکوت آسمان­ها، وى را به پست‏ترین جایگاه جهنم سقوط مى‏دهد.
امّا مقصود از «آرزوى طولانى»، آرزوهاى طولانى در کسب امور بى‏اعتبار دنیایى است. نظر به این معنا روشن است که طول آرزو در امور دنیایى، مطابق همان پیروى هواى نفس است و به همین دلیل موجب فراموشى آخرت مى‏شود، آرزوى به دست آوردن چیزهاى دوست­داشتنى دنیا سبب مى‏شود که همواره به فکر آن­ها باشى و این امر انسان را از توجّه به امر آخرت بازمى‏دارد و مدام ذهن شخص را از تصوّر عاقبت­کار منصرف مى‏کند. معناى فراموش کردن آخرت نیز همین است. در فراموشى آخرت اوج شقاوت و بدبختى و هلاکت ابدى است.[۱۸۷]
۵.۲.۳. موانع بیرونی
نکتۀ ضروری برای رسیدن به واقع­بینی، داشتن بینش صحیح و بصیرت است که سبب روشنی فکر و دل، روح ایمان و زندگی می­ شود و لحظه­ای بدون آن به سر بردن جایز نیست. اما در زندگی گردنه­های خطرناکی است که فقدان قلبی سرشار از نور و بینش برای همه بسیار گران تمام می­ شود. لحظاتی که ناممکن است در طول عمر افراد، چندین مرتبه تکرار نشود. این مواقع عبارت­اند از: شبهه­ها و فتنه­ها.
۵.۲.۱.۳. شبهه­ها
“شبهه” به هر آن چیزی گفته­می­ شود که به خاطر شباهتش با حق ایجاد اشتباه کند. این شباهت و اشتباه که در زمینه ­های مختلف فکری، سیاسی، اعتقادی و اجتماعی روی می­دهد، می ­تواند ناشی از وجود درصدی از حقانیت در امر شبهه­ناک باشد. به عبارت روشن­تر شبهه وقتی کارایی لازم دارد که تماماً باطل نباشد. بنابراین بصیرت قلبی و قدرت تمییز حق از باطل، در این هنگامه جداً به کار می ­آید.
امام علی × می­فرمایند:
«وَ إِنَّمَا سُمِّیَتِ الشُّبْهَهُ شُبْهَهً لِآنها تُشْبِهُ الْحَقَّ فَأَمَّا أَوْلِیَاءُ اللَّهِ فَضِیَاؤُهُمْ فِیهَا الْیَقِینُ وَ دَلِیلُهُمْ سَمْتُ الْهُدَى[۱۸۸]
شبهه را از آن رو شبهه نامیدند که با حق شباهت دارد. اما دوستان خدا به هنگام وجود شبهه­ها نورشان یقین و رهنمایشان جهت­گیری به سوی هدایت است.
و اما دشمنان خدا به آن هنگام دعوتشان به گمراهی است و رهنمایشان کوری و نابینایی است … آن که از مرگ می­هراسد از آن رهایی ندارد، و آن که ماندن را دوست دارد آن را به او نبخشند.
مردم با توجه به شبهه دو قسمند:
قسم اول شبهه آن است که یا به ظاهر حق جلوه کند و یا در محتوا حق و در ظاهر باطل بنماید و یا هم به ظاهر و هم در محتوا جلوه حق دارد. به همین لحاظ حضرت × کلام را به صورت حصر بیان فرموده و لفظ «انّما» را آورده­است.
قسم دوم موضع‏گیرى مردم نسبت به شبهه موضعى دوگانه است؛ زیرا مردم یا دوستان خدا و یا دشمنان اویند. جان­هاى دوستان خدا به نور یقین درخشان و به چراغ نبوت در پیمودن راه راست، روشن است و به وسیلۀ روشنى اندیشه در تاریکى شبهات هدایت شده‏اند و از پرتگاه­هاى نادانى و هواپرستى برکنارند؛ چنان که خداوند متعال در این زمینه فرموده­است:
﴿یَوْمَ تَرَى الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ یَسْعَى‏ نُورُهُم بَینْ‏َ أَیْدِیهِمْ وَ بِأَیْمَانِهِم بُشْرَئکُمُ الْیَوْمَ﴾[۱۸۹]
هدایت حقیقتى است که باید جهت آن را رعایت و به سمت ویژگی­هاى آن حرکت کرد. منظور از این عبارت امام × که روشنى آن­ها دربارۀ ترک شبهه، یقین آن­ها و راهنمایى­شان خود جهت هدایت است.[۱۹۰]
امام علی × نیز از این امر مستثنی نبوده­است. به­خصوص در زمان حکومت­شان، در آماج شبهات قرار گرفتند. نهج­البلاغه شبهه­های فراوانی را نقل می­ کند که خود امیرالمؤمنین × غریبانه و هوشمندانه به تبیین آن­ها پرداخته­است.
در این­جا ذکر برخی گونه­ های مختلف شبهه، خالی از لطف نخواهد­بود. چه آن­که یقیناً این شبهات در طول تاریخ تکرار و در زمان میدان­داری حق نظایر آن برای تردید افکنی به بازار فکر و اندیشۀ جامعه عرضه می­ شود. وظیفۀ اهل بصیرت و اهل بینش هر عصر این است که با مطالعۀ دقیق آن اوّلاً آمادگی برخورد با آن را کسب کرده­باشد و ثانیاً برای مقابله با آن فکری اندیشیده­باشد. تا مردم از راه حق منحرف نشده و گرفتار باطل­های واقعیت نما نشوند.
انواع شبهاتی که در زمان امام علی × توسط دشمنان به ­وجود آمد که حکومت حق امام و واقعیت­ها را وارونه جلوه داده و مردم را در شناخت حقیقت دچار تزلزل نمایند تا بدین وسیله به اهداف باطل خود برسند. برای مثال در کتب تاریخی دربارۀ شبهه­ای که در جنگ صفین وارد شد و نتیجه را به نفع معاویه تغییر داد. چنین آمده­است که درآغاز درگیری بزرگ، جنگ به سود سپاهیان علی × پیش می­رفت. در آخرین حمله­ای که اگر ادامه می­یافت، پیروزی سپاه علی× مسلم می­شد. معاویه با رایزنی عمرو پسر عاص حیله­ای به­کار برد و دستور داد چندان قرآن که در اردوگاه دارند بر سر نیزه کنند و پیشاپیش سپاه علی روند و آنان را به حکم قرآن بخوانند. این حیله کارگر شد و گروهی از سپاه علی × که از قاریان بودند نزد او رفتند و گفتند ما را نمی­رسد با این مردم بجنگیم باید آن­چه را می­گویند بپذیریم. هر چند علی × گفت این مکری است که می­خواهند با به­کار بردن آن از جنگ برهند سود نداد.[۱۹۱]
مهم­ترین شبهات دیگر زمان امام علی × که می­توان نام برد، عبارتند از:
۱ـ شبهۀ خوارج در امر حاکم و حکومت؛
۲ـ شبهۀ معاویه مبنی بر دست­داشتن علی × در قتل عثمان؛
۳ـ شبهۀ معاویه مبنی بر هم­ترازی با امیرالمؤمنین× در فضائل؛
۴ـ شبهۀ مصونیتِ تمامی صحابیان پیامبر| از خطا و اشتباه (در جنگ جمل)؛
۵ـ شبهۀ برادرکشی در جنگ­های علی × توسط قاعدین (به رهبری ابوموسی اشعری)؛
همه این موارد سبب، گروهی از مردم بستگی به درجه ایمانشان از راه حق امام علی × جداشده و گرفتار باطل گشتند. فقط عدۀ قلیلی از یاران نزدیک حضرت بودند که به­خاطر درجه بالای یقینشان واقعیات امور را در هنگام بروز شبهه­ها درک می­نمودند.
۵.۲.۲.۳. فتنه­ها
از دیگر موقعیت­های بروز بصیرت که مقدمۀ واقع­بینی و داشتن بینش صحیح است. هنگامۀ هجوم فتنه­هاست که امور وارونه و دگرگون می­ شود و بسیاری از افراد در معرض افتتان و آزمایش قرار می­گیرند؛ تردیدی نمی­رود که بسیاری از نخبگان نیز در این جدال و جنجال مردود می­شوند و مثل برگ پائیزی به گودال انزوا سقوط می­ کنند. این نکته­ای است که امام علی × در فتنۀ بنی امیه به خوبی گوشزد می­ کند و بیش­ترین آمار مردودی را در چنین آزمون­هایی بر کارنامۀ خواص درج می­نماید.
غیر از فتنۀ سقیفه که اندکی پس از رحلت رسول گرامی اسلام | رخ داد و حسابی جداگانه دارد، در حکومت کوتاه مدت امام علی× فتنه­های زیادی صورت گرفت و از این رو میدان وسیعی برای بروز بصیرت شد.
این امر هزینه های مادی و معنوی زیادی برجای گذشت؛ ریختن خون عدۀ زیادی بی­گناه، ریختن آبِ روی بسیاری دیگر (از خواص بی­بصیرت) از جملۀ آن است، اما با این حال شیوۀ برخورد امام × و “عمار”هایش با این حوادث درس­های خوبی را برای دورانی که دنیا “علی ×” ندارد، به یادگار گذاشت.
یکی از جنبش های واقعاً “فتنه­گون”، حرکتی بود که عده­ای با شعار توحید و مبارزه با شرک و اصلاح در روند امور مسلمین آغاز کردند. کسانی که بعداً به خوارج مشهور شدند. آن­ها حتی شیوۀ رفتاری امام علی × را زیر سؤال بردند. این حرکت منتهی به جنگ نهروان شد. امیرالمؤمنین × در این جنگ با آن­ها به شدت مقابله کرد و پس از آن برای مردم اینگونه سخن­رانی نمودند:

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...