|
|
سرفصل های جرایم نظامی برابر ماده ۲ قانون مجازات اسلامی، هر فعل یا ترک فعلی که قانون برای آن مجازات تعیین کرده است، جرم محسوب می شود و جرایم نظامی نیز از این قاعده کلی مستثنی نیستند.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
جرایم نظامی فقط و فقط در قانون مجازات جرایم نیروهای مسلح، پیش بینی شده و مشتمل بر پنج فصل می باشند. فصل اول: جرایم علیه امنیت داخلی و خارجی همچون جرم براندازی و جاسوسی فصل دوم: جرایم برخلاف تکالیف نظامی همچون جرایم ناشی از عدم اجرای اوامر فرماندهان و جرایم ناشی از تیراندازی های غیرقانونی فصل سوم: فرار از خدمت فصل چهارم: جرایم مالی همچون سرقت، ارتشاء و اختلاس فصل پنجم: سایر جرایم نظامی همچون استفاده غیر قانونی از البسه رسمی یا علایم و نشان های نظامی و یا جرایم ناشی از تخلفات رایانه ای جرایم نیروهای مسلح[۲۷] همان طور که می دانیم، نیروهای مسلح یک سازمان محسوب می شوند و مشخصات یک سازمان را دارند. از نظر گالبرایت، قدرت نظامی از سه رکن اصلی سلاح، سازمان و نیرو تشکیل می شود. سازمان های نظامی در جوامع معاصر، از سه منبع اصلی: قدرت دو منبع مالکیت و سازمان را کاملاً در اختیار دارند و عنصر شخصیت کمرنگ شده است. در واقع قدرت نظامی، سه بعد عقلانی، احساسی وبدنی دارد که بعد عقلانی، موجب می شود که اندیشه جنگیدن تقویت شود. بعد احساسی، موجب می شود جسارت جنگیدن زیاد شود و بعد بدنی، نیروهای جسمانی لازم را برای آن فراهم سازد. اهمیت نیروهای فردی و انسجام اجتماعی آنان، همراه با انگیزه های درونی در پیکره قدرت نظامی، مسأله ای نیست که با متراک شدن، پیچیدگی شدید سازمان و تکامل سلاح های جنگی، به فراموشی سپرده شود. در واقع، هنوز ایمان و دلبستگی نیروها به سازمان خود و اعتقاد به جنگیدن، مهمترین رکن در نیروهای مسلح محسوب می شود که اگر این روحیه دچار آسیب شود، کارایی ارتش ها کاهش می یابد. به نظر هانتیگتون، ارتش امروز، دارای چهار ویژگی است:۱ـ تخصص در مدیریت سلاح، ۲ـ وابستگی به دولت ۳ـ به هم پیوستگی در درون، ۴ـ ایدئولوژی روح نظامی که منجر به تبعیت فرد از خواست های گروهی و نیز برقراری نظم و انضباط می شود. همان طور که اشاره شد، کارایی یک ارتش ارتباط مستقیم با روحیه افراد و نگرش آن ها نسبت به سازمان دارد. در صورتی که نیروها از نگرش مثبتی برخوردار باشند، رفتارهایشان بهنجار خواهد بود و از هنجارهای سازمان نیز تبعیت خواهند کرد اما اگر نگرش منفی داشته باشند، این نگرش تأثیر مستقیمی بر رفتار آن ها خواهد گذاشت و در نتیجه، مرتکب رفتارهای نامعقولی مانند ارتکاب جرم خواهند شد و این امر، ارکان نیروهای مسلح را تزلزل خواهد کرد. برای رفع این آسیب، باید در درجه اول، نگرش های افراد نسبت به سازمان مثبت باشد و در درجه دوم، شرایط خدمتی و محیط خدمت برای افراد خوشایند باشد. انواع جرایم درنیروهای مسلح جرایم در نیروهای مسلح به دو دسته اصلی تقسیم می شوند:[۲۸] ۱ـ جرایم عمومی: کلیه رفتارهایی هستند که در جامعه و نیروهای مسلح به طور مشترک جرم محسوب می شوند، به عنوان مثال: سرقت، اختلاس، جعل و غیره. ۲ـ جرایم خاص: جرایمی هستند که تنها در نیروهای مسلح جرم محسوب می شوند و خارج از نیروهای مسلح، جرم تلقی نمی شوند، جرایمی مانند: فرار از خدمت: لغو دستور، ترک پست و… این گونه جرایم در جامعه، جرم محسوب نمی شوند و اما چرا قانونگذار، رفتارهایی مانند ترک پست، خوابیدن سرپست و لغو دستور را به عنوان جرم تلقی می نماید؟ باید علت آن را در اهمیت نیروهای مسلح و اقتدار آن را دانست. یک نیروی نظامی، باید از قدرت و کارایی بالایی برخوردار باشد تا هر زمان که احساس نیاز شد، امکان اعمال قدرت در سلسله مراتب وجود داشته باشد. اما جرایم و تخلفات، منجر به کاهش اقتدار نظامی و در نهایت عدم کارایی نیروهای مسلح می شوند. در واقع می توان گفت، ارتشی کاراتر است که در زمان لازم، قدرت مانور بهتری را داشته باشد و این امر محقق نمی شود، مگر این که نابهنجاری ها به حداقل ممکن برسد. گزارش خلاف واقع در رابطه با گزارش خلاف واقع با امعان نظر به قانون م. ن. م. و اصول حقوقی به نظر می رسد که گزارش خلاف واقع عبارت است از : افرادی که به مناسبت انجام وظایف عهدار انجام وظایفی در یگانهای نظامی و انتظامی شده اند در صورت وقوع هر گونه حادثه و اتفاقی در محدودۀ وظایف محوله باید مراتب را بطور واقعی و همان طور که اتفاق افتاده است گزارش نمایند و اگر خلاف واقعیت و به دروغ اقدام به تهیه و تنظیم گزارش نموده و آن را تقدیم مقامات ما فوق نمایند ، اصطلاحاً گفته می شود که فرد تهیه کننده گزارش مرتکب جرم گزارش خلاف واقع یا گزارش بر خلاف حقیقت گردیده است . همچنین در این رابطه ماده ۷۸ ق م ن م مقرر می دارد : ( هر نظامی به مناسبت انجام وظیفه عملاً گزارش بر خلاف واقع به فرماندهان ….. )از ماده ۷۸ قانون فوق الذکر مطالب زیر مستفاد می گردد. الف . عمدی بودن ارائه گزارش شخصی می بایست نظامی باشد و این شخص نظامی در حیطه انجام وظیفه خود به صورت عمدی یعنی عالماًو عامداً گزارشی را که در حقیقت بر خلاف واقع است به فرمانده یا دیگر مقامات مسئول گزارش دهد. در همین رابطه سوالی که از معاونت محترم قضائی و حقوقی سازمان قضائی نیروی های مسلح مورخه ۱۳۸۱ به عمل آمده است به شرح ذیل می باشد : آیا یگانی که در منطقه مانور ، عملیات مانوری انجام داده و بعداً از اتمام مانور گزارش تهیه نموده مبنی بر اینکه منطقه کاملاً پاکسازی شده است و بعدکودکی در همان منطقه در اثر بر خورد با مواد منفجره مجروح گردد است ارشاد فرمائید گزارش خلاف واقع صورت گرفته است یا خیر ؟ چنین بیان شده است در صورتی که اکیپ پاکسازی پس از انجام مانور منطقه را کاملاً پاکسازی نکرده و برخلاف واقع صورت جلسه کرده اند که منطقه پاکسازی شده است گزارش خلاف واقع بوده است. نکته : در رابطه با پرسش فوق ذکر سوالی به ذهن متبادر می شود این است که در این رابطه : ۱- آیا گزارش خلاف واقع عمدی بوده یا خیر ؟ ۲- مجازات آن به چه صورت خواهد بود ؟ در پاسخ به سوال اول باید گفت: با توجه به اینکه مقنن از لفظ ( عمد ) استفاده کرده و عمد در فعل یا ترک فعل در واقع همان سوء نیت یا عنصر روانی و درونی است فلذا در سوال ذکرشده به نظر می رسد که اکیپ پاکسازی چنین نیت سوء ای را نداشته و صرف تنها عنوان مجرمانه آنها در ارائه گزارش خلاف واقع را می توان در تقصیر جزائی عنوان کرد ضمناً در حقوق جزا یکی از اصولی که در قوانین جزائی همه ی کشورها پذیرفته شده اصل تفسیر مضیق به نفع متهم می باشد که با توجه به این اصل به نظر می رسد که گزارش فوق الذکر از شمول عمدی بودن خارج است . همچنین در پاسخ به سوال دوم می توان گفت ، از آنجائی که مجازات این عمل از شمول ماده ۷۸ ق م ن م خارج است فلذا در این رابطه می بایست الزاماً به قانون مجازات اسلامی محسوب ۱۳۷۰ مبحث دیات رجوع کنیم . ب : کتمان حقیقت تعریفی که از کتمان حقیقت می توان ارائه داد عبارت است از : هر گاه افراد نظامی در محدودۀ وظایف محوله شاهد و ناظر واقعه ای باشند که حسب وظیفه و برابر رویۀ جاری باید آن را گزارش نمایند در این صورت اگر اقدام به مخفی کاری و پنهان کاری و کتمان کردن موضوع نمایند مرتکب جرم کتمان حقیقت شده اند . به عنوان مثال اگر افسر نگهبان کلانتری برابر اعلام مال باخته در جریان وقوع سرقت خودرو قرار گرفته باشد و از ذکرآن درگزارش روزانه ی خود به مقامات ذی ربط امتناع کند مرتکب جرمی تحت عنوان کتمان حقیقت شده است. ج : تقدیم گزارش ناقص یکی دیگر از مواردی را که ماده ۷۸ به عنوان مصادیق گزارش خلاف واقع بیان نموده تغییر دائم، اعم از جزئی و کلی ماهیت گزارش می باشد به عنوان مثال : « در نزاعی که میان پرسنل نیروهای نظامی در یک یگان خدمتی به عمل آمده که نتجیتاً منجر به ایراد ضرب و جرح شده است مسئول نگهبان صرفاً درگیری لفظی را میان آن دو نفر را اعلام ،و ضرب و جرح واقع شده را مکتوم ( پنهان ) نماید در این حالت عمل ارتکابی مسئول نگهبان یکی از مصادیق بارز تغییر ماهیت گزارش خلاف واقع است . د : تغییر ماهیت گزارش یکی دیگر از موارد گزارش خلاف واقع تغییر دادن ماهیت گزارش تنظیمی است . و این عمل زمانی واقع می شود که شخص بر حسب وظیفه ماهیت و محتوای گزارش را در ارائه به مقام ما فوق خود تغییر دهد : به عنوان مثال : مسئول نگهبانی سرقت فشنگهای موجود در انبار مهمات را برای جلوگیری از بالارفتن آمارسرقت مفقودیت اعلام می کند . در این مثال گزارش را که از طرف مقام مسئول ارائه شده است در حقیقت چیزی غیر از آنچه که اتفاق افتاده است بوده از نظر ماهیت فلذا جرم گزارش خلاف واقع در این حالت وفق ماده ۷۸ محرز است . هـ : عدم گزارش جرائم ارتکابی کارکنان تحت امر آخرین مورد از موارد گزارش خلاف واقع آن است که مقام مسئول عمداً جرائم ارتکابی کارکنان تحت امر خود را به مقامات ذی صلاح گزارش ندهد و یا از گزارش دادن آن جلوگیری نماید. تمامی موارد ذکر شده از مصادیق گزارش خلاف واقع می باشد . فرار از خدمت یکی از جرائمی که صرفاً مختص به نظامیان اعم از ( پایور – پیمانی – وظیفه ) می باشد فرار از خدمت می باشد . این جرم معمولاً در میان اعضاء وظیفه شایعتر است این امر می تواند معلول عوامل متعددی باشد که از جملۀ آنها می توان به مشکلات مالی خود افراد اعم از ( اقتصادی و معیشتی ) و همچنین مشکلات روحی و روانی افراد اشاره کرد. به هر حال به توجه به ق م ن م – این جرم در دو حالت واقع می گردد . یکی در زمان صلح و دیگری در زمان جنگ و درگیریهای مسلحانه . الف . فرار از خدمت در زمان صلح منظور از زمان صلح زمانی است که کشور در حالت جنگ و درگیرهای مسلحانه نباشد . در این رابطه ماده ۵۶ ق م ن م مقرر می دارد : اعضاثابت نیروهای مسلح هرگاه درزمان صلح بیش از ۱۵ روزمتوالی غیبت کرده وعذرموجهی نداشته باشند قراری محسوب وحسب مورد به مجازاتهای ذیل محکوم میشوند و…. با توجه به این ماده می توان گفت شرایط و ارکان جرم فرار از خدمت برای اعضا ثابت ( پایور – پیمانی ) عبارتند از : غیبت افراد مذکور بیشتر از ۱۵ روز متوالی باشد منظور از متوالی پشت سرهم بودن و بدون وقفه و فاصله است . اگر در این فرایند زمانی بیش از ۱۵ روز شخص در محل خدمت حاضر شود و بعد از چند روز مجدداً مرتکب غیبت غیرموجه شود ، غیبت اولیه او به دلیل تناوب و فاصله ای که در میان بوجود آمده ۱۵ روز متوالی محسوب نمی شود . ۲ – شخص غایب در طول مدت مذکور عذر موجهی که در ماده ۷۶ ق م ن م در بندهای چهارگانه و تبصره آن بیان شده است نداشته باشد به عنوان مثال می توان به یکی از مصادیق های غذرهای موجه مانند فوت همسر – پدر – مادر – برادر و خواهر اشاره کرد . علاوه بر موارد مذکور در ماده ۷۶ قانونگذار تحت شرایطی موارد دیگری را به عنوان معاذیر قانونی معاف کننده بیان کرده است که نمونه بارز آن ماده ۵۸ ق م ن م است ، این ماده مقرر می دارد ( افرادی که فراری محسوب شده هرگاه در زمان جنگ ) یا بسیج یا فراخوان عمومی یا هنگامی که یگان مربوط در آماده باش رزمی می باشد چنانچه ظرف مدت یک ماه از تاریخ شروع جنگ یا بسیج و فراخوان عمومی یا اعلام آماده باش رزمی ، خود را معرفی کنند از تعقیب و کیفر معاف خواهند بود . آنچه که تاکنون راجع به فرار از خدمت در زمان صلح ذکر گردید مربوط به اعضاء ثابت اعم از پایور و پیمانی بوداکنون به جرم فرار از خدمت کارکنان وظیفه در زمان صلح می پردازیم . همانطور که ماده ۵۹ بیان می دارد اگر کارکنان وظیفه نیروهای مسلح در زمان صلح مازاد بر ۱۵ روز غیبت متوالی مرتکب غیبت شود و در خصوص غیبت خود هیچ گونه عذر موجهی که در ماده (۷۶) بیان شده را نداشته باشد فراری محسوب می گردند. و حسب مورد به ۳ ماه تا یک سال حبس یا به ۳ ماه تا یکسال اضافه خدمت محکوم خواهندشد. همچنین در رابطه با فرار از خدمت کارکنان وظیفه ماده ۶۰ مقرر می دارد : کارکنان وظیفه فراری در زمان صلح …. )
موضوعات: بدون موضوع
لینک ثابت
[دوشنبه 1401-04-13] [ 07:28:00 ب.ظ ]
|
|
«افعال دنیوی رسول اکرم صلیاللهعلیهوآله به هفت دسته تقسیم میشود: طبابت، صناعت، زراعت، تجارت، مکاسب دیگر، تدابیر و اداره جامعه»[۲۳۱] بنابرین باید گفت: علاوه بر کارکرد فردی که برای دین قائلیم، دین نسبت به اجتماع و جامعه انسانی بی تفاوت نیست، زیرا از طرفی رسالت دین هدایتگری و رساندن انسان به سر منزل مقصود است، و از طرف دیگر چهره غالب زندگی انسان، زندگی جمعی است و جامعه برای او ضرور است، و حال با این دو مقدمه که ذکر شد نتیجه می گیریم که دین نمی تواند نسبت به جامعه انسانی، روابط و نهادهای آن بی توجه باشد. بویژه با توجه به این که جامعه، عنصری قوی در سقوط یا سازندگی فرد انسانی است و به قول علامه طباطبائی سعادت و کمال فرد در گرو سعادت و کمال جامعه است، اگر قرار است انسان به عنوان یک فرد به سعادت برسد، ناگزیر این کار باید از طریق دخالت در زندگی عینی و اجتماعی او صورت گیرد .ایشان در تفسیر شریف المیزان می گوید: (( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
«فانّ اهم الاشیاء عندالانسان فی نظر الطبیعه و ان کان هو نفسه الفردیه، لکن سعاده الشخص مبنیّه علی صلاح الظرف الاجتماعی الذی یعیش هو فیه، و ما اصعب ان یفلح فرد فی مجتمع فاسد احاط به الشقاء من کل جانب و لذلک اهتم (الاسلام) فی اصلاح المجتمع اهتماماً لایعادله فیه غیره.»[۲۳۲] «هر چند مهم ترین موضوع در نظر هر فرد انسان -به طور طبیعی- خود آن فرد است، ولی سعادت فرد، بر پایه صلاح جامعه ای که در آن به سر می برد، استوار است و نجات فرد در جامعه فاسد، بسیار دشوار می نماید، از این رو اسلام به اصلاح جوامع اهتمامی بی نظیر ورزیده است». با این دیدگاه، نهاد حکومت، ( که مهمترین کارکارکرد دین در حوزه اجتماعی است.) عنصری ضروری در ساختار دین می باشد و دین برای تطبیق و حفظ برنامه های خود، ناگزیر است که نهادی را برای این کار تأسیس کند و همچنین ضرورت رهبری پیشوایان وامامان معصوم، در راس این نهاد امری بدیهی است. که دین نمی تواند بی نیاز از ولایت و رهبری اجتماعی باشد. همچنان که این مساله یعنی دین را در امر حکومت بی طرف جلوه دهیم و به اصطلاح بین ریاست دینی و ریاست دنیوی تمایز قائل شوی، این جامعه چنانکه ملا صدرا می نویسد: «از عوامل مهم بحرانهای سیاسی به شمار میآورد».[۲۳۳] و برای چنین جامعهای که دین را جدای از دنیا و سکولار کردند، سه ویژگی بر می شمارد: ۱-): احساس در این جامعه سکولار بر آراء محموده غلبه پیدا می کند. ۲-): آدمی به دنبال اسباب قریبه یعنی در پی دنیا میرود. ۳-): خشوع و خضوع نسبت به مبادی عالیه ـ موجودات ملکوتی ـ چنین جامعهای ندارد.[۲۳۴] اما اگر سیاست مطیع برای شریعت شد و در خدمت شریعت در آمد، محسوس «دنیا»، منقاد معقول «آخرت» میشود و انسان در چنین جامعهای میلاش به سوی سرمایههای فاعلی«موثر» است و از سرمایههای منفعله «تاثیر پذیر» روی برگردان است.[۲۳۵] از آنچه ذکر شد، نتیجه گرفته می شود؛ که دین علاوه بر کارکردهای در حوزه فردی، کارکردهای در حوزه اجتماع هم داشته باشد. که نمی توان آنها را نادیده گرفت، لذا طبق ادله پیش گفته و همچنین مواردی که برای قلمرو اجتماعی دین بر شمردیم، باید گفت: حوزه و قلمرو دین در امور، حد اکثری است و قائل شدن به قلمرو اقلی برای دین، جفا در حق دین محسوب می شود. علاوه بر کارکردهای که در نگرش متکلمان نسبت به دین ذکر شد، در نصوص دینی اعم از قرآن و روایات ائمه معصومین هم می توان آن کارکردها ( حداکثری)، را مشاهده کرد. از جمله؛ بخشى که براى کلیّت دین و از جمله تشریع مقرّرات، اهداف کلّى را بیان مىنماید. مثلًا تزکیه و پرورش، تعلیم و آموزش،[۲۳۶] اخراج از ظلمت و رساندن به نور (بصیرت) و بالا بردن بینش،[۲۳۷] برداشتن بارهاى سنگین خرافه و جهل از دوش مردم،[۲۳۸] شکوفا نمودن استعدادها و خِردهاىپنهان در زیر غبار کفر،[۲۳۹] برخوردار کردن از زندگى پاکیزه و حیات طیّب،[۲۴۰] تطهیر از زشتىها و پلشتىها،[۲۴۱] قیام به عدل،[۲۴۲] رسیدن به صلاح و فلاح،[۲۴۳] از جمله اهداف کلانى مىباشد که براى بعثت و تشریع مقرّرات بیان گردیده است. و بخشى دیگر از روایات، که براى هر یک از مقرّرات شرعى- و مستقلّ از دیگرى- هدفى را بیان مىنماید. که می توان آن را نیز از کارکرد های شریعت به حساب آرود. هر چند این خدمات، برای پیام دین محسوب می شوند، و ما در جستجوی خدمات خود دین هستیم. بدون تردید، یکى از گویاترین نصوص در این باره، خطبه حضرت فاطمه زهرا (س) است که در آن براى ایمان، نماز، زکات، روزه، حج، عدل، وجوب اطاعت، امامت، جهاد، صبر، امر به معروف، نیکى به پدر و مادر، صله رحم، قصاص، وفا به نذر، دقت در خرید و فروش، اجتناب از برخى محرمات، عدالت در قضاوت و حرمت شرک، فلسفه و حکمتهایى بیان شده است.[۲۴۴] ۲-۲-): دین انسانی : در این بخش از این گفتار به انسانی بودن دین می پردازیم، همچنانکه در بخش گذشته از لزوم دینی بودن انسان سخن راندیم، حال اینجا پرسش این است که آیا لازم است یک دین با خواسته های انسان منطبق و هماهنگ باشد؟ آیا دین برای انسان و در خدمت انسان است که در هر عصری با خواسته های انسان عوض شود؟ که در صورت منفی بودن جواب، آیا باید از خواسته های انسانی صرف نظر کرد؟ یا دین را با خواسته های انسان هماهنگ کرد؟ این موضوع یعنی قابلیت انطباق دین با خواسته های انسان، موضوعی است که از دیر زمان مورد بحث و مجادله اندیشمندان و متفکران بسیاری قرار گرفته در این وادی نیز، بسان هر موضوع دیگری افراط و تفریط های گریبانگیر عدهای شده است. برخی تمامی احکام دین اسلام را ثابت و لا یتغیر دانسته،و توجهی به خواسته انسان ندارند و برخی دیگر به دامان التقاط و یا منسوخ پنداشتن بسیاری از احکام آن در غلتیدهاند، و در این میان عده ای اندک مصون از افراط و تفریط راه میانه را برگزیدند و اینها کسانی اند که هم اسلام را نیک شناخته و هم با عصر و زمان خویش آشنایی بایستهای داشته اند. هدف نهایی در این بخش، زمینه سازی برای پاسخگویی به این پرسش است که؛ «چگونه می توان بین انسان مدرن با دین جمع کرد، و در دنیای جدید دیندار بود؟»، به عبارت دقیق تر و کامل تر، چگونه می توان میان ارزش ها و تعالیم اسلامی و میان دستاوردها و مقتضیات دنیای جدید توازن برقرار ساخت؟ و با این تلقی سراغ دین رفت که دین برای انسان و در خدمت اوست یعنی برطرف کننده حوائج و خواسته های آدمی می باشد. عده ای از دانشمندان معاصر برای اینکه دین را انسانی (بشری) جلوه بدهند به راه های گوناگونی روی آورده اند،که در این نوشتار اجمالا به چهار روش همراه با نقدی که به آنها وارد است به طور خلاصه اشاره می شود. ۲-۲-۱-): رویکرد معنویت یا ایمان به جای دین: یکی از تاکتیکهای «رویکرد سکولاریستی معنویتگرا»، مواجهه با دین از چشمانداز «روانشناسی باور» است. میدانیم که در معرفتشناسی این نوع معنویت، اصل بر «شکاکیّت اپیستمولوژیک» و انکار «براهین عقلی» و نفی «قطعیّات» گذارده شده است و حداکثر برخی باورهای عرفی و رایج را تحت عنوان [۲۴۵]Common Sense میپذیرند، که آن را نیز بیش از آنکه سهمی از واقعنمایی و حجّیت معرفتشناختی برایش قایل باشند، از باب اضطرار برای دوام زندگی اجتماعی پذیرفتهاند و اصولاً پذیرش این مفاهیم عرفی پس از انکار بدیهیات و برهانیات، معلوم نیست که چه وجه استدلالی دارد و لذا حداکثر با عنوان «هنجار» و عرف، از آن دفاع میکنند. «بر این مبنا، پذیرش دین و از جمله، اسلام در این رویکرد، منشاء منطقی و عقلی ندارد.»[۲۴۶] «بلکه منشا ایمان دینی، صرفا یک اتوریته است و مسلمانی هم تنها یک باور ناشی از اتوریته و یک پدیده روانشناختی است نه معرفتی، این نگاه به دین، وقتی به مشخصات دیگری که اشاره خواهیم کرد، ضمیمه شود بیشک با «اثباتپذیری حقانیتاسلام» و عقیده به «صدق» گزارههای دینی (آیات و روایات)، یا با «کمال و خاتمیت اسلام»، و بسیاری مدّعیات مسلمانی دیگر، قابل جمع نیست و حتما باید در مفهوم اسلام، دستکاریهای وسیعی کرد تا همچنان بتوان بدان پایبند ماند، زیرا دستکم هیچ دلیلی بر ترجیح آن بر سایر ایمانها و ادیان و معنویتها وجود ندارد» و جالب است که مروّجین و مترجمین این مطالب به لوازم آن ایدهها نیز ملتزماند.[۲۴۷] همچنین نویسنده مزبور تصریح میکند: «که هیچیک از باورهای اسلامی با هیچ استدلالی، اثبات (و نیز ابطال) نمیشوند و مسلمین تنها چون مسلمان میباشند و به پیامبرشان، علاقه و اعتماد و تعبّد دارند و در برابر اتوریته او تسلیم شدهاند، مدّعای قرآن و حدیث را باور میکنند اما این مدّعیات هیچیک، عقلانی بمعنای مدلّل یا مستدل نبوده و نمیتوانند باشند، چنانچه میتوان به اتوریته هر کسی دیگری هم اعتماد کرد و ادعای او را هم پذیرفت. پس اعتقادات اسلامی و بلکه هر دینی، اصولاً قابل اثبات نیستند و حتی اگر چیزی بنام «بدیهیات» و نیز قوانین «منطق صورت» و استدلال برهانی را هم، باز هم هیچ استدلال عقلی بنفع هیچ یک از عقاید اسلام وجود ندارد.» [۲۴۸]این عقیده به «اثباتناپذیری» و شکاکیت، البته منحصر در عقاید دینی نیست بلکه در کلیه معارف بشری (اعم از علمی و فلسفی و دینی و…) شکّاک میباشند و اگر مجبور شوند الگویی (Pattern) برای عقاید اثباتپذیر را هم بپذیرند، آنرا حدّاکثر در یکی دو مورد از مفاهیم ریاضی، منحصر میکنند، زیرا اساسا منکر کمترین قدرت عقل برای فهم و سپس اثبات یا ابطال مفاهیماند. بنابراین ما با یک گرایش کاملاً عقلگریز (نه عقل ستیز)، در کلیه علوم و معارف عقلی و تجربی و نقلی… مواجهیم که هر عقیدهای را حتی اگر بنفع آن، برهان عقلی یا دلیل نقلی (که مستحضر به دلیل عقلی باشد)، اقامه گردد باز هم مشکوک میدانند و آنرا حداکثر در حوزه تعبّد به اتوریته و یک رفتار روانشناختی به رسمیت میشناسند پس نهتنها دین یا اخلاق یا معنویت، بلکه همه علوم و فلسفه ها و مکتبهای بشری را نیز ـ جز در حوزه برخی مفاهیم اولیه ریاضی که معادل بعضی از مفاهیم منطقی هم میتوانند بود ـ از اساس، مشمول این مشکوکیّت و اثباتناپذیری میدانند و البته بطریق اولی، دین نیز مورد هدف این نوع از لاادریگری افراطی قرار میگیرد و لذا تصریح میکنند: «تقریباً هیچ اعتقادی (دینی، فلسفی، علمی و…)نداریم که بنحو قطعی، قابل اثبات (یا ابطال) باشد و از این حیث، اعتقادات دینی نیز مثل سایر اعتقاداتند.»[۲۴۹] مصطفی ملکیان، همچنین مدعی تفکیک «ایمان»، از «اعتقاد» میشود که این نیز یک ایده فیدئیستی و ناشی از تفکیک دین از عقل و انکار عقلانی بودن «دین» است و کسانی چون آلنواتس، ایده خود را بر آن ـ در کتاب «حکمت بیقراری»، بنا کرده و ایمان و عقیده را مغایر با یکدیگر، بلکه کاملاً بر خلاف یکدیگر دانسته و گفتهاند که عقاید، دستوپا گیرند ولی اگر ایمان و معنویت را فاقد محتوای نظری و عقیدتی کنیم، دیگر مزاحم نیستند و آزادند. اجمالا باید دانست که جریان مزبور، نظام اعتقادی اسلام را اولاً، دگماتیست و منشاء خشونت و ستیز با واقعیت میداند و معتقد است که پیروان اعتقادات دینی از آنجا که حاضر نیستند به ایمان شکّاکانه!! (تلفیق ایمان و شک!!) تن دهند، پس حتماً آرامش روانی ندارند چون همواره درصدد دفاع از عقاید خود بوده و بدان وفادارند و حاضر نیستند از آن دست بکشند و در عین حال، دیندار باشند!! ثانیا، این جریان، شاکی است، که چرا اسلام و سایر نظامهای عقیدتی دگماتیک! انسانها را به دو دسته همفکر و غیرهمفکر (مؤمن و کافر)، تقسیم میکنند؟ اشکال سوّم، ایشان به نظام عقیدتی اسلام، آن است که چرا مسلمین در کنار «منبع مشروعیت و معرفت» مورد اعتقاد خود ـ قرآن و سنت به اتوریتههای دیگری هم در مقابل آن تن نداده و تغییری در عقاید اصلی خود نمیدهند؟[۲۵۰] آقایان سپس از آنچه «نظامهای دینی غیردگماتیک» مینامند، دفاع میکنند که هیچیک از این اشکالات را ندارند زیرا بر هیچ عقاید معینی، پافشاری نمیکنند! و معذلک «دین» یا «ایمان» و یا «معنویت» هستند.[۲۵۱] در نتیجه توصیه میشود که معنویت یا ایمان، صرفا به معنای نوعی رویکرد وجودی و روانی، به مفهوم کاملاً شخصی و اگزیستانسیالیستی آن، و یک تجربه شخصی و ذهنی تعریف شود که برخلاف ایمان عقیدتی، نه مبنای معرفتی و نه لوازم قانونمند فردی و اجتماعی (التزامات رفتاری)، ندارد و بهاصطلاح، جزمی و دگماتیک نیست!! البته هر تجربه یا گرایش شخصی بلکه هر باور متافیزیک یا مذهبی و ایمانی، حتما تأثیرات خودبخود در رفتار فردی و حتی اجتماعی دارد اما این باور، نه یک عقیده و یا آگاهی (معرفت) است تا قابل اثبات باشد و نه با احکام خاصّ رفتاری، پیوسته است تا نیازی به شریعت باشد بلکه صرفا یک اتفاق روانشناختی است که مثل هر حادثه روانی دیگر، بنحوی ظهور میکند و مهم نیست که به چه نحو!! مهم آن است که در این نگاه، رفتارهای دینی، یا از نوع مناسکی و عبادی (Ritual) هستند، که صرفا سمبلیک و مقدمه برای ایجاد نوعی اخلاق ـ بلکه دقیقتر بگوئیم نوعی«آداب» ـ در دنیای انسانهاست و یا مستقیما و بدون وساطت شعایر مذهبی، یک رفتار اخلاقی اند(Moral)، پس گوهر و اصل دین که در همه ادیان آسمانی و غیرآسمانی اهمیت دارد، صرفا ایجاد نوعی «اخلاق معنوی»، بسیار مبهم و بیریشه خواهد بود که نه به عقاید خاصّ و نه به احکام خاصّ (دگمها) وابسته نیست و نباید باشد و اسلام و بودیزم و مسیحیت و…، در این خصوص هیچ ترجیحی بر یکدیگر ندارند چنانچه عقاید گوناگون (توحید و تثلیث و شرک و بتپرستی یا اعتقاد به معاد و تناسخ و…) تفاوتی با یکدیگر ندارند، احکام عملی هم در این میان، اهمیتی ندارند و واجب و حرام شریعت، نیز چون عقاید دینی، خارج از ذات دین میباشند و هیچیک از اجزاء اصلی دین نیستند. بدون همه این امور دستوپاگیر و تعصبآور و غیرعقلانی!! میتوان به معنویت اخلاقی رسید و مهم نیست که در قالب پرستش چه چیزی و آیین کدام دینی!! بلکه برای هرکس به حسب میل و سلیقه و روحیاتِ شخصی او، یکی از این ادیان، مناسبتتر است!![۲۵۲] با این حساب بطور مطلق نمیتوان از «دین حقّ» یا دین برتر، سخن گفت، همچنین عمل به شریعت، هیچ ضرورتی برای کسب معنویت یا اخلاق عرفانی ندارد، بلکه میتواند مانع آن نیز باشد زیرا با این ملاک، تجربه روانی در برخی تیپها، حتی اگر تمام عمر هم مطیع شریعت باشند، نمیتواند بوجود آید و برخی تیپها حتی اگر در تمام عمر با شریعت، مخالفت کنند باز هم تجربه معنوی را براحتی دارند پس عمل به شریعت، ضرورتی ندارد بلکه دست و پاگیر و مانع تجربه نیز هست و البته آنچه به تصریح نویسنده، گوهر دین است، همان «حالات اخلاقی» است و نه حتی لزوما «تجربه دینی». پس مراد وی از «ایمان دینی»، تجربه باصطلاح عرفانی یا دینی هم نیست برخلاف گرایشهای دیگری در همین رویکرد که گوهر دین را تجربه دینی میدانند و البته این رویکردها در اصول با یکدیگر، مشترکند و از جمله در اینکه اعتبار معرفتی و حجیّت و الزامی به قبول عقاید دینی و یا برای عمل به احکام دینی، قائل نیستند و عرفان به مفهوم اسلامی آن را نیز که نوعی معرفت (منتهی شهودی و قلبی) است منکرند، همچنین اخلاق را بریده از ریشه نظری آن و مستقل از مقدمات و نتایج و تعریف اسلامی آن، میان اسلام و بودیزم و… یکسان و مساوی میدانند زیرا همه براساس شکاکیت و لاادریگری عقیدتی و اباحیگری فقهی بنا شدهاند. آنچه اینان میخواهند به ما بباورانند و خود به آن یقین و عقیده دارند!! این گزاره است که: (میتوان هیچ عقیدهای به هیچ گزاره دینی نداشت و در همه چیز حتی توحید و مبدا و معاد، شک داشت و بلکه منکر همه چیز شد و معذلک دیندار و مؤمن بود. و میتوان با همه احکام دینی مخالفت کرد و در عین حال، الگوی اخلاقی شد و به معنویت و عرفان رسید). آقای ملکیان میکوشد القاء کند که دستکم در هفت مورد میتوان دین و حتی عقاید قطعی و ضروری دینی را ردّ کرد و در عین حال، دیندار هم بود. «آن هفت مورد عبارتند از: ۱-): با دیدن حوادث تلخ در زندگی ـ چون زلزله ـ میتوان خیرخواهی یا عدالت خدا را انکار و یا در آن شکّ کرد و این عقیده، منافاتی با ایمان ندارد، زیرا «ایمان» محتوای عقیدتی ـ مثلاً عقیده به عدالت یا خیرخواهی خدا ـ ندارد، بلکه در آن یک ایمان بدون موضوع و متعّلق هم کافی است!! نباید از مؤمن پرسید که به چه چیز ایمان داری؟! به هیچ!! ۲-): میتوان معتقد بود که منشاء دین، اساسا نه یک امر ماورائی ـ مثل خدا ـ بلکه یک امر بدنی (فیزیولوژیک) یا روانی (پسیکولوژیک) است؛ یعنی میتوان در منشا الهی و غیرمادی دین، شکّ کرد و این نیز منافاتی با ایمان و معنویت و دینداری ندارد. حتی میتوان پذیرفت یا احتمال داد که غدهای در بدن است که اگر ترشحاش زیاد شود، آدم دیندار یا دیندارتر میشود و میتوان احتمال داد که منشاء دین، یک امر جامعهشناختی، روانشناختی یا زیستشناختی ـ و نه خداوند ـ است و این شک، صدمهای به ایمان نمیزند چون قرار شد که ایمان ما از نوع دگماتیک و عقیدتی (که قطعا منشاء الهی برای دین، قائل است و همه این احتمالات را قاطعانه ردّ میکند)، نباشد. ۳-): میتوان مؤمن و متدیّن بود و در عین حال مثلا بخاطر عصبانیت از رفتار زشت یک فرد مدّعی دینداری، در اصل دین و حقانیت آن شک کرد. این شک هم منافاتی با ایمان و دینداری ندارد!! ۴-): کسانیکه بخاطر منافع شخصی یا سود و ضرر مادی به دینی گرویدهاند اگر به هر دلیل به مطامع خود نرسیدند و یا اگر کارکردی را از دین، انتظار داشتهاند ولی انتظار آنان از دین با واقعیت، جور درنیامد، چنین کسانی نیز میتوانند در دین، شکّ کنند و این شک، صدمهای به دیانت آنان نمیزند و همچنان میتوان آنان را متدیّن دانست چون ایمان نباید یک دگم باشد. ۵-):چون فرهنگ دینی جامعه در طول تاریخ، تغییراتی بخود میبیند پس میتوان نتیجه گرفت که هیچ چیز قطعی نیست و مرزی میان «ضروریات دین» و «بدعتها» وجود ندارد، همهچیز مشکوک و نسبی و قابل حذف از دین و یا قابل اسناد به دین است پس هر عقیدهای میتواند به یک اندازه، دینی یا غیردینی دانسته شود و فاصلهای معرفتی میان ارتدوکسیها و هترودکسیها وجود ندارد. میتوان به چنین سیلان و هرجومرجی معتقد بود و آرامآرام در همه عقاید دینی شک کرد و ضروریات دین را بدعت دانست و بدعتها را ضروری دین خواند و با این وجود، این هرج و مرج عقیدتی نیز به ایمان آدمی صدمهای نمیزند. ۶-): میشود معتقد بود که هیچ دلیلی بنفع توحید و نبوّت و معاد و… وجود ندارد و عقل، هیچ حمایتی از هیچیک از اصول دین نمیکند. میتوان در کلیه اصول و عقاید دینی، شک و یا آنها را انکار کرد و در عین حال، متدیّن و مسلمان بود!! ۷-): حتی میتوان به عقیدهای برخلاف عقاید اسلامی، معتقد شد و این نیز منافی با مسلمانی نیست. شک در وحی بدلیل تعارض یافتههای بشری (که حتماً عقلی و قطعی هم نیستند زیرا قرار شد که هیچ مفهوم اثباتپذیر عقلی، ممکن نباشد) با دین، مزاحم دین و دینداری نیست یعنی میتوان این عقیده را پذیرفت که حقایق و واقعیاتی وجود دارند که دین را نقض میکنند و در عین حال، هم به آن واقعیات و هم به دین (یعنی به طرفین یک تناقض) مؤمن بود!! این هفت مورد صریحا نام برده شدهاند و سپس نتیجه گرفته شده است که «میتوان با چنین اعتقاداتی، مؤمن و دیندار هم بود.»[۲۵۳] مصاحبهکننده ــ ملکیان ــ تصریح میکند که خود قاطعانه!! معتقد است که «هیچیک از عقاید اسلامی عقلاً اثبات نمیشود و کلیه مفاد آیات و روایات و گزارههای دینی مشکوکند و مؤمنین در قبول یا عدم قبول آنها مخیّرند زیرا هیچ دلیلی بنفع توحید و مبدء و معاد و نبوت و… وجود ندارد و اگر وی در اهمّ عقاید اسلامی، شک دارد و در عین حال، میتواند خود را متدیّن نیز بداند به دو دلیل است: ۱-): چون گزارههای دینی مطلقا قابل اثبات نیستند و دلیل عقلی ندارند و لذا شکپذیر بلکه مشکوکند. ۲-): چون شک، امر اختیاری نیست. منظور وی آنست که انسان شککننده، «مفعولِ شک» است نه «فاعل شک»، بنابراین قابل نهی و عتاب نیست.»[۲۵۴] درخصوص دلیل دوم وی، طی مقال دیگری باید بتفصیل پاسخ گفت که فرد قربانی شک و جهل، اگر مستضعف است، حکم دیگری غیر از افراد لجباز و شکاک دارد. اما دلیل نخست وی، در تجویز این شکوک نیز، یک «دور مصرّح» است. اکنون ما در مقام توضیح نظریه ایشان و تقریر صورت مساله هستیم و نوبت به پاسخ نرسیده است. ابتدا باید شفاف شود که این نظریه چیست. ایشان تصریح میکند که؛ «به عقاید و احکام اسلامی در سه مقام، نقد وارد میشود و مؤمنین در هر سه مورد باید این اشکالات را بپذیرند و مقاومت نکنند زیرا پذیرش این سه اشکال بر اسلام نیز منافاتی با دینداری ندارد: ۱-): حال که هیچ استدلالی، اسلام ـ و هیچ دین دیگری را ـ تایید نمیکند و مسلمین تنها تسلیم اتوریته حضرت محمد(ص)، (و اهلبیت ایشان درمورد شیعه) شدهاند، این اشکال و نقد وارد است که مسلمانان چرا اتوریته ایشان ـ و نه کس یا کسان دیگری ـ را پذیرفتهاند؟ آیا این تسلیم و گرایش، به حق است یا ناحق؟ اگر استحقاق ایشان برای انتخاب بدون دلیل از میان هزاران انتخاب دیگر، زیر سوال برود، مسلمانان استدلالی در مقام پاسخ ندارند بلکه صرفا چنین گرایشی در آنان وجود دارد و این انتقاد را باید پذیرفت (یعنی دلیلی قطعآور بنفع نبوّت، امامت یا ولایت وجود ندارد). ۲-): حال که مسلمانان به هر ترتیب، اسلام و اتورتیه حضرت محمد(ص) را پذیرفته و تسلیم کتاب و سنت شدهاند، مساله بعدی آن است؛ که بینهایت تفسیرها و فهمهای متضاد از سرتاسر آیات و روایات میتوان داشت که همگی مشکوکند و هیچ داوری له یا علیه هیچیک نمیتوان کرد و هر قرائتی میتوان از اسلام داشت، همهچیز را میتوان به اسلام نسبت داد یا از آن سلب و نفی کرد. شاید بتوان درباره سازگاری نسبی بیشتر یا کمتر برخی تفاسیر و قرائتها داوری کرد (و معلوم نیست که چرا بتوان؟!) ولی متن اسلام، بکلی مبهم و متشابه و مجمل است و هیچ دلیل نقلی قطعآوری هم وجود ندارد، چنانچه هیچ دلیل عقلی قطعآوری در کار نیست. ۳-): نقد سوّم آن است که وقتی ببینیم میان آنچه از اسلام قبول کردهایم(بلادلیل) و آنچه با استدلال به آن رسیدهایم، ناسازگاری وجود دارد بالاخره باید میان دین و آن استدلال، یکی را برگزید و چنین مواردی، وجود دارد. البته این نقد سوّم، با ادعایپیشین ایشان تناقض دارد که گفته بود، هیچ دلیلی نه له و نه علیه دین وجود ندارد پس چگونه ممکن است که میان دین و آنچه استدلالاً پذیرفتهایم ناسازگاری باشد؟!»[۲۵۵] این سه اشکال در ذهن ایشان و دوستانشان به ترتیب متوجه هر دینی و از جمله اسلام است و نتیجه آن، پیدایش یک دین بدون ادعایعقیدتی، بدون پشتوانه عقلی، بدون حکم و برنامه، و حتی بدون توجیه نظری بنفع اخلاق است. محصول این اسلامسازی (بازسازی اسلام)، یک دین سراسر مشکوک و سیال و فاقد قطعیات عقلی و نقلی و بیدفاع در برابر استدلالهای مخالف است که براساس نه «یقین» بلکه شک کامل و غیر قابل علاج بنا شده و جالب است که سؤالکننده نشریه مزبور نیز احتیاطا برای صراحت بیشتر سؤالی طرح میکند و پاسخ صریحی هم خوشبختانه دریافت میکند: «سوال؛ شما سیالیت را رکن مقوّم ایمان دانستید و بنظر میرسد که این سیالیت به شکّ و شک ورزیدن؛ کاملاً نزدیک است یعنی با شک ورزیدن است که به سیالیت دست مییابیم پس آیا شک در دل ایمان قرار نمیگیرد و شکاک بودن ارتباط وثیقی با مؤمن بودن پیدا نمیکند؟!
موضوعات: بدون موضوع
لینک ثابت
- اکرامی،محمود و رجبزاده، سمیه(۱۳۹۰) توسعه مولفههای مقیاس سنجش شایستگی مدیران، فرایند مدیریت وتوسعه، شماره ۷۷،پاییز.
- امینبیدختی، علیاکبر؛ نعمتی، محمدعلیو کریمی، فروزان (۱۳۹۲) نقش تعدیلکننده تعهد سازمانی در رابطه بین یادگیری سازمانی با مدیریت جانشینپروری (مطالعهموردی: دانشگاههای منتخب تهران)، پژوهشنامه مدیریت اجرایی (علمی ـ پژوهشی)، سال پنجم، شماره دهم، نیمه دوم.
-
- بردبار، غلامرضا؛ کریمی، اوژن ؛ زارع، ناصر و کنجکاومنفرد، امیررضا (۱۳۹۱) شناسایی مولفههای شایستهگزینی برای بهینهسازی مدل جانشینپروری، دوفصلنامه پژوهشهای مدیریت منابع انسانی، سال چهارم، شماره ۱، شماره پیاپی ۱۱، بهار و تابستان،صص ۱۱۴ ـ ۸۷٫
( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
- حاجیکریمی، عباسعلی و حسینی، ابوالحسن (۱۳۸۹) تاثیر عوامل راهبردی زمینه ساز بر مدیریت استعداد، نشریه مطالعات مدیریت راهبردی، شماره ۲، تابستان، صص ۷۱ ـ ۵۱٫
- خلعتبری، جواد ( ۱۳۸۹ ) مباحث اساسی در آمار توصیفی و استنباطی، تهران : انتشارات ساد.
- درگاهى، ح.، علیپور فلاح پسند، م. ح. و حیدرى قره بلاغ، ه.، (۱۳۸۹) ارائه مدل شایستگى در توسعه منابع انسانى، راهبرد یاس، ش ۲۳، صص ۱۱۳ ـ ۹۱٫
- راث ول، و. ج (۱۳۸۴) برنامه ریزی جانشینی مؤثر( ترجمه: احمدرضا حراف)، تهران: انتشارات شرکت ملی صنایع پتروشیمی، چاپ اول.
- زراءنژاد، منصور و زرگانی، شهناز (۱۳۸۶) بررسی جانشینپروری و رابطه آن با تعهدسازمانی (مطالعه موردی: کارکنان شرکت مجتمع گاز پارس جنوبی)، از مجموعه مقالات ارائه شده در دومین همایش تولیدپایدار گاز، کدمقاله ۳۲۸-۳۰-۴ ، مدیریت هماهنگی و نظارت بر تولید شرکت پالایش گاز پارسیان.
- زراءنژاد، منصور و زرگانی، شهناز (۱۳۸۸) بررسی جانشینپروری و رابطه آن با تعهد سازمانی (مطالعه موردی: کارکنان شرکت مجتمع گاز پارس جنوبی)، ارائه شده در دومین همایش تولید پایدار گازف کد مقاله ۳۲۸-۳۰-۴ ، مدیریت همانگی و نظارت بر تولید شرکت پالایش گاز پارسیان.
- سبکرو، مهدی؛ قلیپور، آرین؛ پورعزت، علیاصغر و دیگران (۱۳۹۱) تحلیل میدان نیرو در برنامه ریزی برای جانشین پروری شرکت ایتوک، مجله علمی ـ پژوهشی مدیریت فرهنگ سازمانی، دوره دهم، شماره دوم، پاییز و زمستان، صص ۱۵۵ ـ ۱۸۰٫
- سلاجقه، سنجر؛ خسروپور، مهدیه و نیکپور، امین (۱۳۹۱) مدیریت جانشینپروری نیاز امروز سازمانها، نشریه فروغ تدبیر، شماره ۲۰، زمستان، صص۷ ـ ۱٫
- شجاعی، سیدعمادالدین و دری، بهروز (۱۳۸۷) طراحی و تبیین مدل تفضیلی نظام جانشینی و جایگزینی (تجربه پالایش و پخش)، از مجموعه مقالات ارائه شده در چهارمین کنفرانس توسعه منابع انسانی، تهران، تیرماه.
- عبدی، اکبر و دیانتی، محمد (۱۳۸۸) روش جانشینپروری(مراکز ارزیابیغ روش نوین جانشینپروری، ماهنامه تدبیر، سال نوزدهم، شماره ۱۹۵٫
- غلامزاده، د . (۱۳۸۶) طراحى الگوى شایستگى مدیران بخش دولت (نمونه مطالعه: مدیران میانى بخش صنعت) رساله دکترى در علوم و تحقیقات تهران.
- قلیپور، آرین؛ پورعزت، علیاصغر و سبکرو، مهدی (۱۳۹۰) کاربست مدل میدان نیرو در برنامه ریزی برای جانشینپروری، دوفصلنامه پژوهشهای مدیریت منابع انسانی، دانشگاه جامع امامحسین (ع)، سال سوم، شماره ۱، بهار و تابستان، صص ۱۳۹ ـ ۱۱۹٫
- کرباسی، نغمهالسادات و علوی، بابک (۱۳۹۰) ملاحظات طراحی و پیادهسازی اثربخش نظام جانشینپروری در یک شرکت با رسمیت پایین و کارکنان دانشمحور، فصلنامه علوم مدیریت ایرانف سال ششم، شماره ۲۲، تابستان، صص۵۹ ـ ۲۷٫
- کیال، علی (۱۳۸۸) منابعانسانی؛ سبد خلق دارایی سازمان، بخش میزگردنشریه تدبیر، شماره ۲۰۵، خردادماه، صص ۱۵ ـ ۵٫
- متقی، محمدحسین و بهشتیفر، ملیکه (۱۳۸۸) مدل کانال رهبری در فرایند جانشینپروری، نشریه تدبیر، شماره ۲۱۱، آذرماه، صص ۲۸ ـ ۲۴٫
- مرکز تحقیقات و توسعه قواعد ردهبندی آسیا (۱۳۹۰ ) مدیریت جانشینپروری در ردهبندی آسیا (ACS )؛ مدل شایستگی، نشریه بههنگام، شماره۸، بهار، صص ۵۳ ـ ۴۸٫
- ناصحیفر، وحید؛ دهقانپور فراشاه، علی و سنجری، احمدرضا (۱۳۹۰) ساخت واعتباریابی شاخص اندازه گیری گستردگی مدیریت جانشینپروری براساس طبقه بندی بهترین تجارب، فصلنامه پژوهش مدیریت درایران (مدرس علوم انسانی)، دوره ۱۵، شماره ۳، پاییز، صص ۲۰۹ ـ ۱۹۱٫
- هادیزادهمقدم، اکرم و سلطانی، فرزانه (۱۳۹۰) تبیین مولفههای پیادهسازی مدیریت جانشینپروری در سازمان (مطالعه موردی: حوزه های ستادی شرکت نفت و شرکتهای تابعه مستقر در تهران)، فصلنامه علمی پژوهشی مدیریت و منابع انسانی در صنعت نفت، سال سوم، شماره ۱۰، زمستان، صص۸۲ ـ ۴۰٫
منابع لاتین
- Barner, R. (2006), “Bench Strenght”, San Francisco, American Management Association.
- Baulcomb, J. S. (2003), Management of change through force field analysis, Journal of Nursing Management, Vol. 11, 275–۸۰٫
- Byham, W.C.; Nelson, G.; Pease, M. (2002), “Cultivating leaders with an acceleration pool”, Health Forum Journal, 28-30.
- Christie, D. (2005), Learning to grow our own: A study of succession planning at Douglas college, Dissertation submitted to Royal Roads University (Canada), 1-110.
- Cronshaw, S. F. & Ashley N. A. M. (2008), Reinstating the Lewinian vision: From force field analysis to organization field assessment, Organization Development Journal, Vol. 26, No. 4, 89-103.
- Fulmer, R. M. & Conger, J. A. (2004), Growing your company’s leaders: How great organizations use succession management to sustain competitive advantage, New York: AMACOM
- Helton, K. A. & Jackson, R. D. (2007), Navigating Pennsylvania’s Dynamic Workforce: Succession Planning in a Complex Environment, Public Personnel Management, Vol. 36, No. 4, 335-47.
- Helton, K.; Jackson, R. (2007), “Navigating Pennsylvania’s dynamic workforce: Succession planning in a complex environment”, Public Personnel management, 335-347.
- Kim, Y. (2006), Measuring the value of succession planning and management: A qualitative study of U. S. affiliates of foreign multinational companies, Dissertation Submitted in The Pennsylvania State University.
- Lewin, K. (1951), Field Theory in Social Science, Harper & Row, New York.
- Mader, S. (2006), Succession planning, the Microsoft Way, Business Week Online.
- Mandi, A. R. (2008), A case study exploring succession planning: supported by quantitative analysis of governmental organizations in the Kingdom of Bahrain, Dissertation submitted to The George Washington University.
- Roddy. , N, Leadership capacity building model: developing tomorrow’s leadership in science and technology: an example in succession planning and management, public pers. manage. 33:487 –۵۰۵٫۲۰۰۴
- Rothwell, W. J. (۲۰۰۵), Effective Succession Planning: Ensuring Leadership Continuity and Building Talent from Within, American Management Association (AMACOM), New York, 3rd Edition.
- Rothwell, W. J. (2006), Ten key steps to effective succession planning, From http:// www. halogensoftware. com/ blog/ halogen_03140704.php
- Rothwell, W.J. (2010), “Effective succession planning: Ensuring Leadership Continuity and Building Talent from Within”, ۴th edition, New York, American Management Association
- Rothwell, W.J.; Kazanas, H.C. (2003), “The strategic development of talent”, Amherst, MA, HRD Press.
- Swallow, D. (2007), Talent management and succession planning, Employment Review, 833, 1-6.
- Wolfe, R.L. (1996), “Systematic succession planning: Building leadership from within”, Menlo park, Crisp publitions Ltd.
موضوعات: بدون موضوع
لینک ثابت
به کمک مشتق جزیی معادلات ۴-۳۶ و ۴-۳۷ عناصر ماتریس ژاکوبین یافت میشوند
(۴-۳۸)
در ادامه به روابط ریاضی تابع هدف و عوامل تاثیرگذار در آن میپردازیم. هزینه انتظاری نصب و بهره برداری خازنهای شبکه و دیسپچ نمودن توان اکتیو و راکتیو ژنراتورهای در قالب فرمولبندی ذیل قابل بیان است
(۴-۳۹)
در رابطه فوق احتمال سناریوی ، متغیر تصادفی قیمت توان اکتیو در سناریوی در بازه زمانی ام برنامه ریزی در باس ام، متغیر تصادفی قیمت توان راکتیو در سناریوی در بازه زمانی ام برنامه ریزی در باس ام،متغیر تصادفی بار مصرفی اکتیو در سناریوی در بازه زمانی ام برنامه ریزی در باس ام، متغیر تصادفی بار مصرفی راکتیو در سناریوی در بازه زمانی ام برنامه ریزی در باس ام میباشد. نیز هزینه نصب و بهره برداری خازن در بازه زمانی بهره برداری ام میباشد. در این مطالعه، سنجش ریسک به صورت ارزش در معرض ریسک مشروط با سطح اطمینان به صورت () لحاظ شده است. برای یک تابع توزیع، () به صورت تقریبی، نمایانگر هزینه انتظاری سناریوها با هزینه بزرگتر است. در مرجع ]۷۸[ یک فرمولبندی خطی برای () ارائه شده است. بنابراین، اگر فرض کنیم ، محصول بهینهسازی ذیل میباشد: (( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
(۴-۴۰)
Subject to
مقدار بهینه ، یا همان ، کوچکترین مقدار ممکنی را نشان میدهد، به نحوی که، احتمال آنکه هزینه بزرگتر یا مساوی باشد، کوچکتر یا مساوی باشد. همچنین، مقدار در معرض ریسک (VaR) شناخته می شود. علاوه بر این، تفاوت میان هزینه سناریو w و مقدار در معرض ریسک VaR را نشان میدهد. ضریب وزندهی در مطالعات ریسک ، مصالحه میان هزینه وارده انتظاری و ریسک را مدلسازی می کند، و بنابراین وابسته به تمایلات اقتصادی مالک-بهرهبردار میباشد. یک مالک-بهرهبردار محافظهکار ترجیح میدهد ریسک خود را کمینه و در عین حال بار خود را تامین کند، بنابراین مقدار بزرگی برای انتخاب می کند تا وزن سنجش ریسک را در معادله افزایش دهد. علاوه بر این، مالک-بهرهبردار دیگری ممکن است علاقمند به رو در رویی با ریسک بالاتر به امید دستیابی به هزینه پایینتری باشد، بنابراین مقدار را نزدیک به صفر بر میگزیند. بنابراین مسئله برنامه ریزی تصادفی خازنگذاری را میتوان در قالب زیر فرمولبندی نمود
(۴-۴۱)
Subject to: معادله ۴-۴ تا ۴-۶ معادله ۴-۷ تا ۴-۱۶ قیود معادله ۴-۴۰
۴-۶ مطالعات تحلیلی: در این مطالعه لازم است که مالک-بهرهبردار شبکه انتقال در طول بازههای بهره برداری بار مصرفی اکتیو و راکتیو مصرف کنندگان شبکه را تامین و قیود امنیتی شبکه تحت پوشش خود را از حیث محدوده مجاز ولتاژها و قیود خطوط انتقال را رعایت نماید. همانگونه که پیش از این اشاره شد در شبکه مورد مطالعه و در ابتدای بازه عملیاتی، مالک-بهره-بردار اقدام به نصب خازن نموده و در طول دوره بهره برداری بار اکتیو مورد نیاز خود را از طریق دیسپچ نمودن توان اکتیو ژنراتورهای شبکه و بار راکتیو مورد نیاز را از طریق خازنهای نصب شده در ابتدای دوره و دیسپچ نمودن توان راکتیو ژنراتورهای شبکه تامین می کند. در این مطالعه برای بررسی نتایج تحلیلی از سه مدل نمونه ۳۰، ۵۷ و ۱۱۸ باسه IEEE استفاده شده که شمای کلی آنها در شکلهای ۴-۷ تا ۴-۹ نشان داده شده است. شکل (۴-۷) شبکه استاندارد ۳۰ باسه
موضوعات: بدون موضوع
لینک ثابت
شکل (۴-۸) نمایشی از الگودهی سطح آلومینیوم با بهره گرفتن از یک الگوی خارجی شکل (۴-۹) تصویر SEM از (a) قالب AAO با الگوی دایرهای (b) قالب بعد از حرارت دادن و باز شدن حفرهها در قسمت های در معرض پرتو قرار گرفته (c,d) نانوسیمهای مس تولید شده پس از پر کردن حفرههای باز شده با الکتروانباشت و حل کردن قالب . ۴-۱۵- آندایز دو طرفه در تولید پوستههای PAA عادی تنها یک طرف ورقهی آلومینیوم آندایز می شود و طرف دیگر برای کاربردهای بعدی خارج میگردد، اما اگر در دو طرف ورقهی آلومینیوم آندایز صورت گیرد، یک ساختار ساندویچی بدست خواهد آمد. مطابق نمایش الگووار در شکل (۴-۱۰) میتوان یک ساختار PAA/Al2O3/PAA بدست آورد. در ابتدا با قرار دادن ورقهی آلومینیوم بین دو صفحهی گرافیت، دو طرف نمونه آندایز می شود (شکل۴-۱۰الف). سپس برای بدست آوردن حفرههای منظم، پوستهی آلومینا در محلول فسفریک اسید حل میگردد (شکل ۴-۱۰ب) و در شرایط مشابه حالت اول مجدداً آندایز انجام میگیرد. با طولانی نمودن زمان آندایز، تمام آلومینیوم اکسید شده و حفرهها پیشروی می کنند. تصویر SEM حاصل از این فیلم آندیک نیز در شکل (۴-۱۰ت) آمده است. (( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
شکل (۴-۱۰) نمایش الگووار مراحل تشکیل ساختار ساندویچی PAA/AL2O3/PAA الف) آندایز از دو طرف با قرار دادن گرافیت در دو طرف نمونه ب) سونش شیمیایی اکسید تشکیل شده پ) آندایز مجدد آلومینیوم در زمان طولانی. تنها ساختار اکسیدی باقی مانده است. ت) تصویر SEM از فیلم آندیک دوطرفهی تشکیل شده ۴-۱۶- بهم زدن محلول حین آندایز میدانیم که بهم زدن الکترولیت درحین آندایز امری ضروری جهت تشکیل نانوساختارهای ششگوشی منظم میباشد . بدون برهم زدن الکترولیت، دما در ته حفرهها بطور قابل توجهی افزایش مییابد . همچنین ترکیب الکترولیت در ته حفرهها از الکترولیت تودهای متفاوت خواهد بود . در کل با افزایش سرعت بهم زدن الکترولیت و کاهش غلظت محلول اسیدی استفاده شده برای آندایز، یک انتقال رژیم خودنظم یافته رخ داده و مقادیر بالاتر پتانسیلهای آندایز می تواند بدست آید . ۴-۱۷- مراحل پیش آندایز در طول آندایز خود شکلیافته آلومینیوم، فرایند جوانه زنی حفره، ترکیبی از هستهزایی تصادفی و هستهزایی در گسلهای سطح است. بعلاوه مرزدانهها و خراشهای روی سطح آلومینیوم، مکانهایی برای پیشرفت ترجیحی رشد حفره میباشد . کنترل فرایند آماده سازی باید روی کاهش گسلها و برآمدگیهای سطح متمرکز باشد. همچنین نمونههای مطلوب برای تشکیل آرایهی نانوحفرهی خود شکلیافته، باید آلومینیوم با خلوص بالا و آنیل شده باشد. ۴-۱۷-۱- چربیزدایی نمونه قبل از انجام عملیات آندایز و به منظور چربی زدایی و پاک شدن آلودگیهایی که به سطح نمونه چسبیدهاند، با بهره گرفتن از دستگاه آلتراسونیک که تولید ارتعاشات ریز مکانیکی می کند، سطح نمونه را تمیز میکنیم. ابتدا نمونه را در ظرف محتوی استن ریخته و ظرف را درون حمام آبی که درون دستگاه آلتراسونیک تعبیه شده قرار میدهیم. ارتعاشات دستگاه به آب منتقل شده و از طریق آب به داخل ظرف و سطح نمونه انتقال مییابد. حضور همزمان ماده پاک کننده استن و لرزشهای ریز مکانیکی، منظور ما جهت تمیز شدن سطح را تامین خواهد کرد. ۴-۱۷-۲- آنیل کردن نمونه آنیل کردن یا بازپخت ورقه، تنشهای ماده را کاهش داده و اندازه بافت دانه[۵۶] را که معمولا بیشتر از µm100 است، افزایش میدهد. ناگفته نماند سطح قطعه آلومینیوم ما از نواحی کوچکی که با مرزدانهها از هم جدا میشوند تشکیل شده که برای همگنی بیشتر نمونه بهتر است این مرزدانهها گسترش یافته و نواحی کوچک حذف شوند. آنیل رایج ورقهی آلومینیوم تحت جو آرگون یا نیتروژن و یا در هوای معمولی، در ۴۰۰ یا c5000 برای ۳ تا ۵ ساعت انجام می شود. ۴-۱۷-۳- پالیش کردن نمونه بعد از چربیزدایی نمونه و شستن آن با آب دوبار مقطر و بازپخت، هنوز بافتها و حوزه های ناهمواری بر روی سطح آلومینیوم مورد نظر که از دید ماکروسکوپی صاف و هموار به نظر میرسد وجود دارد. یکی از مهمترین مراحل در آماده سازی آلومینیوم پیش از آندایز، پالیش نمونه است. برای آلومینیوم پالیش بصورت مکانیکی، شیمیایی و الکتروشیمیایی انجام می شود. پالیش مکانیکی به ندرت برای این کار انتخاب میگردد . پالیش شیمیایی راه کاملاً بیخطایی نبوده و ممکن است در همه موارد منجر به تشکیل نمونه نانوساختار خیلی منظم نشود. روش الکتروشیمیایی می تواند راهی مناسب برای این کار باشد، که نمودار جریان حاصل در حین پالیش اطمینان از صحت شرایط را فراهم می کند. این نمودار افت نمایی جریان با گذشت زمان را نشان میدهد، که علت آن کاهش جریاناتی است که برآمدگیهای میکروسکوپی سطح به درون خود میکشیدند و با کنده شدن این برآمدگیها، جریانات اضافه نیز حذف خواهند شد. برای برطرف کردن این ناصافیها و صیقلی نمودن سطح، الکتروپالیش در محلولی ازHCLO4 وC2H5OH به نسبت حجمی یک به چهار در ولتاژی معین انجام میگیرد. برای افزایش جداشدگی ناصافیهای سطحی، وارد نمودن ضربات آرام مکانیکی در طول پالیش نیز به صیقلی نمودن بیشتر سطح کمک خواهد کرد. این مرحله پیش شرطی برای تشکیل آلومینای خود نظمیافته در حوزه بزرگی از سطح میباشد. در آزمایشگاه لایهنشانی دانشگاه شیراز معمولاً در فصول خنک سال پالیش در دمای محیط انجام میگیرد، اما از آنجا که این کار طبق تجربه در دماهای پایین بهتر انجام می شود، در فصول گرم دمای محلول را به زیر c200 میبریم. ۴-۱۸- مقاومت لایهی سدی برای استفاده از پوستهی متخلخل بدست آمده از آندایز آلومینوم و کاربردهای بعدی آن از جمله تولید نانوسیم/میله/لوله درون این قالبها، وجود لایهی سدی مانعی برای عبور جریان از عرض نمونه میباشد. این لایه که متشکل از اکسید آلومینیوم یا آلومینا (Al2O3) است، به علت مقاومت الکتریکی بالا، یک عایق جریان محسوب میگردد. مقاومت ویژهی فیلم Al2O3 در بعضی مقالات محاسبه شده است. در یکی از این مقالات فیلم آلومینا با ضخامت µm1 روی زیرلایهی Si به روش کند و پاش، انباشت شد. روی این فیلم نیز یک لایه آلومینیوم جهت اندازه گیریهای بعدی نشانده شد. مقاومت ویژهی لایهی آلومینا به روش ac در فرکانسKHz 1 و ولتاژv1 اندازه گیری شد، که مقدار آن ۱۰+۱۰Ωcm بدست آمد. همچنین مقادیر مقاومت ویژه به روش dc با یک ترا-اهممتر در ولتاژ v400 اندازه گیری و برابر ۱۰+۱۵Ωcm بدست آمد. مشاهده می شود که هر دو مقدار بدست آمده بالا بوده و میتوان لایهی سدی پشت حفرهها را تقریباً عایق (۱۰+۱۶Ωcm) فرض کرد. گاهی برای غلبه بر این مشکل از انحلال لایهی سدی پشت حفرهها و باز کردن سوراخها کمک میگیرند و گاهی با نازکسازی این پوسته تا جایی که بتوان از پدیده های کوانتمی جهت عبور جریان و مبادله بار کمک گرفت، استفاده می شود. ۴-۱۹- مراحل پس از آندایز بعد از انجام آندایز در یکی از رژیمهای گفته شده و در شرایط بهینهای از اسید و ولتاژ، نوبت به آماده سازی نمونه برای انجام آزمایشاتی بیشتر (با بهره گرفتن از نمونههای آندایز شده بعنوان قالب) میرسد. این عملیات می تواند شامل مراحل زیر باشد. ۴-۱۹-۱- حل کردن آلومینیوم پشت نمونه جداسازی اکسید آلومینیوم از بستر باقیمانده می تواند با بهره گرفتن از سونش الکتروشیمیایی در محلول ۲۰% HCl با یک پتانسیل عامل بین ۱تا v5 انجام گیرد . اما متداولترین روش برپایهی یک جداسازی شیمیایی مرطوب آلومینیوم است. برای انجام این فرایند، نمونه آندایز شده برای مدتی معین در یک محلول HgCl2 اشباع شده فرو برده می شود تا زیر لایهی آلومینیوم غیر اکسیدی حل گردد . از دیگر محلولهایی که کمتر برای خارج کردن بسترآلومینیوم بکار میروند، میتوان به CuCl2 و یا CuSO4 اشباع شده اشاره کرد. دمای محلول تاثیر قابل توجهی بر زمان انحلال آلومینیوم ندارد، اما غلظت محلول و ضخامت نمونه آلومینیوم مهم بوده و بعنوان مثال برای انحلال یک بستر آلومینیوم با ضخامت mm2/0 با بهره گرفتن از محلول HcL با غلظتی در محدوده ۲۵ تا ۶۵% ،کمتر از ۲دقیقه زمان لازم است. ۴-۱۹-۲- برداشتن لایهی سدی تهیه قالب AAO شامل باز کردن حفره بعد از جداکردن اکسید از زیر لایهی آلومینیوم یا پهن کردن حفره قبل از انباشت متعاقب فلزات و نیمه هادیها درون حفرهها میباشد. برداشتن لایهی سدی در یک AAO تشکیل یافته با آندایز خود شکلیافته معمولاً با سونش شیمیایی اکسید انجام می شود. ته نانوحفرهها با فرو بردن در یک محلول H3PO4 با زمان گشایشی که مستقیماً به ضخامت لایهی سدی و در نتیجه به شرایط آندایز وابسته است، باز می شود. اگر زمان باز شدن حفرهها بطول بینجامد، گشاد شدن حفرهها نیز می تواند بطور همزمان رخ دهد . قطر حفرههای باز شده می تواند با تغییر زمان سونش شیمیایی در یک محلول اسید فسفریک تنظیم شود. نرخ انحلال لایهی سدی در M5/0 محلول H3PO4 تقریباً برابر nmv-13/1 بدست آمده است که با افزایش عمق حفرهی کانالهای ستونی، این مقدار کاهش مییابد. در یک روش متفاوت سونش کردن، از یک پرتوی یونی واکنشپذیر (عمدتاً Ar+) استفاده می شود . باید اشاره کرد که سونش خشک با پرتوهای یونی نیاز به استفاده از دستگاههای پیچیده دارد. برای بدست آوردن آرایهای منظم از نانوحفرهها با قطر حفرهای دلخواه، ابتدا انجام یک گشاد شدگی مهم میباشد. یک رابطه بین قطر حفره (DP(nm)) و زمان گشادشدگی (tw(min)) برای نمونههای آندایز شده در اکسالیک اسید M3/0 تحت ولتاژv40 در c150 به صورت زیر گزارش شده است : (۴-۲۴) نرخ پهنسازی حفره در M1 محلول H3Po4 در C300 برابر nmmin-183/1 و برای M5/0، برابر nmmin-11 پیشنهاد شده است. رابطه پهن سازی حفرهها همچنین در M1/0 محلول H3Po4 در دمای c300 نیز محاسبه شده است . قطر حفرههای گشاد شده می تواند به آسانی از روی تصاویر SEM یا AFMتعیین شود . وقتی امواج آلتراسونیک برای کمک به فرایند پهنسازی حفرهها بکار گرفته می شود زمان پهنسازی بطور قابل توجهی افزایش مییابد. ۴-۱۹-۳- نازکسازی لایهی سدی اگرچه لایهی سدی به ظاهر متشکل از یک لایه است، برای آندایزهایی با پتانسیل پایین معمول دو زیرلایه قابل رویت میباشد که هر کدام نرخ انحلال متفاوتی دارند.کنترل دقیق مرحله هستهزایی الکتروانباشت در همه حفرههای آلومینای آندیک متخلخل، به ایجاد نازکسازی قابل توجه لایهی سدی نیاز دارد. چنین نازکسازی موثری شرایط مورد نیاز برای الکترونها را فراهم می کند تا بتوانند در طول لایهی سدی تونل زده و با الکتروانباشت، حفرهها را بطور یکنواخت پر کنند. همیشه نازکسازی با پهنسازی حفرهها همراه است. مطابق تحیقات استین[۵۷]و همکارانش ، اوسالیوان و وود[۵۸] پیشنهاد کردند که کاهش پتانسیل آندایز، نازکسازی قابل توجه لایهی سدی را نتیجه میدهد، که علت آن انحلال میدانی اکسید است. کاهش تدریجی پتانسیل آندایز منجر به نازکسازی لایهی سدی می شود. همچنان که پتانسیل کاهش مییابد، با توجه به رابطه (۴-۸) قطر حفره نیز کاهش یافته و در نتیجه حفرههای اصلی به حفرههای کوچکتر با قطری مطابق با فرمول تقسیم میشوند. با کاهش مرحله بعدی ولتاژ، شاخه های باریکتر از شاخه های مرحله قبل بوجود میآیند و بهمین ترتیب ساختاری ریشهای در لایهی سدی ایجاد می شود که ته این ریشهها به بستر آلومینیوم زیر لایهی سدی نزدیک بوده و امکان وقوع پدیده های کوانتمی را فراهم می آورد. ۴-۲۰- ساخت نانوساختارها به کمک قالب AAO قالب AAO ساخته شده با آندایز خود شکلیافته آلومینیوم بطور گسترده برای انتقال آرایشهای نانوحفره به دیگر مواد استفاده می شود. در کل استفاده از آلومینای آندیک متخلخل برای ساخت نانومواد می تواند به دو طریق انجام گیرد: ۱) فیلم آندیک با زیرلایهی آلومینیوم باقیمانده می تواند برای انباشت فلزات استفاده شود. ۲) آلومینای آندیک متخلخل می تواند از بستر آلومینیوم زیرین جدا شده و با فرایندهای دیگر بصورت پوستهای با حفرههای باز در ته و روی سطح، استفاده شود. حالت دوم روشی کلیدی برای تولید نانوساختارهای با نظم بالا میباشد. لیانگ[۵۹] و همکارانش جزئیات روشهای گستردهی تولید نانوآرایهها، با بهره گرفتن از آلومینای آندیک متخلخل را گزارش کرده اند، که خلاصهای از آن در شکل (۴-۱۱) آمده است. تنوع قابل توجهی از مواد نانومقیاس شامل نانوحفرهها، حلقهها، ذرات، میلهها و سیمهای فلزی و نیمههادی، نانولولههای کربنی و پلیمری، آرایههای نانوحفرهای اکسید فلز، فلزی، سیلیسیوم و الماس میتوانند با موفقیت روی یک پایه از آلومینای آندیک متخلخل منظم ساخته شوند. عمده مواد سنتز شده با کمک آلومینای آندیک متخلخل شاید به گروه های زیر دستهبندی شوند:
-
- نانونقاط، نانوسیمها، نانومیلهها و نانولولههای فلز
-
- نانونقاط، نانوسیمها و نانولولههای اکسید فلز
-
- نانونقاط، نانوسیمها، نانوستونها و آرایههای نانوحفرهای نیمههادی
-
- نانوسیمها و نانولولههای پلیمر، آلی و غیرآلی
شکل (۴-۱۱) نمایش طرحواری از تولید مواد نانوساختار با بهره گرفتن از آلومینای آندیک متخلخل (a نانوسیمهای فلزی در AAO الکتروانباشت میگردند (b قالب AAO با فلز انباشته بر سطحش (c آرایهی نانوسیم فلز الکتروانباشت شده در قالب AAO (d آرایهی نانونقطهای فلزی انباشته بر روی زیرلایهی نیمههادی (e زیرلایهی نیمههادی با آرایهی نانوحفره (f آرایهی نانوستونهای آزاد شده نیمههادی (g آرایهی نقطهی کوانتمی با اپیتاکسی پرتوی ملکولی . ۴-۲۰-۱- نانونقاط، نانوسیمها و نانولولههای اکسید فلز با بهره گرفتن از قالب AAO نانونقاط و نانوسیمهای اکسید فلز معمولاً در نانوحفرههای قالب با انباشت الکتروشیمیایی یا الکترولس[۶۰] فلزات و اکسید متعاقب آن تشکیل میشوند. این روش برای تولید نانوسیمهای بعنوان مثال Cu2O در کانالهای قالبهای آلومینای آندیک متخلخل ، و یا تبخیر فلز درون قالب AAO با باز کردن حفرهها برای تولید نانولولههای TiO2 بکار رفته است. در فصلهای بعد بیشتر در این خصوص خواهیم گفت.
موضوعات: بدون موضوع
لینک ثابت
|
|
|
|