الف: منابع، شامل منابع انسانی، خاک، آب، سوخت، تابش آفتاب، مواد معدنی، منابع مالی و مانند آن؛
روندهایی که طی آن‌ها این منابع به انواع دیگر تولیدات قابل‌استفاده و یا خدمات تبدیل می‌شوند، ازجمله روند تولید صنعتی، ساخت‌وساز، حمل‌ونقل، مهاجرت، رشد جمعیت، سکونت، خدمات بهداشتی – درمان و مانند آن و
پیامدهای این روندها که ممکن است مثبت (مانند تولیدات، ارزش‌افزوده، علم و دانش، تحصیلات و دسترسی به خدمات مناسب‌تر) یا منفی (مانند انواع آلودگی، تولید زباله، فاضلاب، تراکم غیرمتعارف جمعیتی) باشند. بدین ترتیب، به‌طورکلی، در محیط‌های شهری سه عرصه مکانی – فضایی همبسته قابل‌تشخیص‌اند:
الف) محیط طبیعی، شامل منابع طبیعی روندها و پیامدهای مرتبط بازندگی گیاهی و جانوری، انسان، مواد معدنی، آب، خاک، هوا و مانند آن؛
ب) محیط مصنوع، شامل مواد و مصالح، روندها و پیامدهای مرتبط با بناها و ساختمان‌های عمومی، خانه‌ها، جاده‌ها، راه‌های آهن، شبکه تامین آب، برق، گاز و مانند آن؛ و
ج) محیط اجتماعی – اقتصادی، شامل منابع انسانی، روند و پیامدهای مرتبط با فعالیت‌های انسانی، آموزش، بهداشت، هنرها و فرهنگ، فعالیت‌های اقتصادی، ارتباط‌جمعی، میراث فرهنگی و شیوه‌های زندگی شهری به‌طورکلی.
درواقع، ترکیب و درهم تنیدگی این سه عرصه است که یک محیط، چشم‌انداز یا فضای شهری را برپا می‌سازد. بدین‌سان، تصور هر یک از این عرصه‌ها، بدون در نظر داشتن دیگر عرصه‌ها، به شناخت نادرست و نامناسب نظام شهری خواهد انجامید. از سوی دیگر، به‌تبع قانونمندی‌های نظام وار، دخالت ناروا در یک عرصه می‌تواند با پیامدهای جبران‌ناپذیر در عرصه‌های دیگر همراه گردد. به‌هرتقدیر، این نکته بنیادین نباید مورد بی‌مهری قرار گیرد که همبستگی متقابل و چند جنبه‌ای بودن این سه عرصه لازم است در هرگونه مطالعه، طراحی و تدوین سیاست‌ها و برنامه‌های توسعه شهری، به نحوی هماهنگ و پایدار به‌درستی و به وجه کامل مورد شناسایی و عمل قرار گیرد.
در عصر جهانی‌شدن، تمام کلان‌شهرها، به‌ویژه کلان‌شهرهای سومی، ظاهرا به نحوی محتوم، شاهد رشد سریع از طریق الحاق شهرهای پیرامونی، همزمان با گسترش نواحی پیشین حاشیه و حومه (به‌دوراز هسته‌های مرکزی کلان‌شهری) بوده و خواهند بود. این‌گونه رشد و گسترش، زمینه درهم‌ریختگی مرز عینی میان کلان‌شهر و حومه (روستایی) و ابهام در تشخیص شهر اصلی از حومه و حاشیه شهر و نیز ادغام عرصه‌های روستایی و غیر روستایی پیرامونی را فراهم می‌سازد.
بدین‌سان، در اغلب موارد شهرها، به‌ویژه کلان‌شهرها با بحران شهری روبه‌رو هستند. این مفهوم به‌طورکلی، بیانگر روند شهرگرایی شتابان، به‌ خصوص از اواخر سده بیستم میلادی، است که به تسریع شکل‌گیری کلان‌شهرها در جهان توسعه‌نیافته دامن زده و زمینه‌هایی را فراهم آورده است که طی آن کلان‌شهرهایی همچون لاگوس، بمبئی (بمبئی)، مکزیکوسیتی، سائوپائولو، شانگهای و تهران، تنها در عرض چند سال، میلیون‌ها نفر جمعیت اضافی را در خودپذیرا شده‌اند. این‌گونه کلان‌شهرها در مقابل این انفجار جمعیتی، با مصائبی نظیر تامین مسکن و خدمات و امنیت شهری، حفاظت از محیط‌زیست و مدیریت اقتصاد محلی رودررو هستند.
بر این اساس، بسیاری از کارشناسان و تحلیل گران بر این باورند که بحران شهری به‌زودی به شکلی دیگر، یعنی به‌صورت بحران پایداری در محیط این‌گونه کانون‌های شهری بروز خواهد یافت (سعیدی، ۱۳۸۷: ۱۰۳). این در حالی است که به نظر پیترهال، پیامد جهانی‌شدن در بستر عرصه‌های کلان‌شهری، تجدید ساختار اقتصادی و درنتیجه باز ساماندهی فضایی آن است. بر همین بنیاد است که درروند باز ساماندهی فضایی نوین اغلب مشاهده می‌شود:
مرکزیت مدیریت ستادی و خدمات عالی برای تولیدکننده‌ها در مرکز اصلی شهر استقرا می‌یابد؛

( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

فعالیت‌های مرتبط با تحقیق و توسعه در حومه‌های باکیفیت بالا جای می‌گیرند؛
فعالیت‌های تولید نهایی در لبه شهرها یا شهرهای لبه‌ای در درون – منطقه‌ای مکان‌یابی می‌شوند؛ و
تولیدکنندگان قطعات اغلب در شهرهای کوچک نواحی پیرامونی استقرار می‌یابند.
طی چنین فرآیندی است که همه این گرایش‌ها پیوسته به شکل‌پذیری نظام یکپارچه عملکردی در منطقه کلان‌شهری دامن می‌زنند. (سعیدی،۱۳۹۰: ۱۳۲ – ۱۳۵).
۲-۲-۳۵- شبکه
شبکه به مجموعه‌ای از نقاط اتصال روستاها و شهرها یا گره‌های به‌هم‌پیوسته روستایی – شهری گفته می‌شود (کاستلز،۱۳۸۴: ۵۴۴) که نظام وابستگی‌ها و پیوندهای ارتباطی داخلی و خارجی روستاها و شهرها را با یکدیگر نشان می‌دهد. پیتر‌هاگت معتقد است که ساختار فضایی هر ناحیه و منطقه از شش بخش حرکات، شبکه‌ها، گره‌ها، سطوح، مراحل انتشار و سلسله‌مراتب تشکیل می‌شود در این راستا‌هاگت عوامل شکل‌گیری شبکه را عناصر بالا می‌داند که شکل‌دهی به جریان‌ها فضایی در ناحیه نقش بارزی دارند و سبب تفاوت‌های فضایی با توجه به ویژگی‌ها و نوع شبکه‌های سکونتگاهی می‌شوند. داگلاس اعتقاد دارد با ایجاد شبکه محلی از روستاها، شهرک‌ها و شهرها توجه یکسانی به مسائل اجتماعی و اقتصادی (سرمایه) صورت می‌گیرد. بر همین اساس نظریه شبکه منطقه‌ای سازمان فضایی فعالیت‌ها را به‌عنوان شبکه در نظر می‌گیرد. این نظریه به تفسیر جریان جمعیت، سرمایه، کالا، فناوری اطلاعات در واحد سطح منطقه‌ای پرداخته و نظام غیرمتمرکز برنامه‌ریزی را در ارتباط با پیوندهای روستایی – شهر پیشنهاد می‌کند. بدین‌سان این‌گونه شبکه‌ها در عمل (در همه‌جا) وجود دارند وجود دارند حتی اگر به شکل ساده و ابتدایی آن باشد. هدف این نظریه با توجه با عدم توفیق مدل‌ها و نظریه‌های سیاست‌گذاری دستیابی به توسعه ناحیه‌ای – روستایی است به‌طوری‌که توسعه فضایی در سیاست‌گذاری‌ها موردتوجه قرارگرفته تا از این طریق بتوان شکافی که ازلحاظ برنامه‌ریزی بین شهر و روستا وجود دارد، فائق آمد(افراخته، ۱۳۹۲: ۱۳).
۲-۳- تعاریف موضوعی رساله
۲-۳-۱- ادغام یا الحاق
ادغام یا الحاق شهری، بنا به تعریف، هنگامی پدیدار می‌گردد که مرزهای یک حوزه شهری معین به‌سوی عرصه‌های پیرامونی (اغلب روستایی) گسترش می‌یابد و اجزای فضایی پیرامونی را به خود ملحق می‌سازد. این پدیده را می‌توان رایج‌ترین پدیده در رشد و گسترش کانون‌های شهری به شمار آورد؛ به سخن دیگر، می‌توان ادعا کرد، تمام شهرها، اعم از کوچک و بزرگ و حتی کلان‌شهرهای سرتاسر جهان، رشد و گسترش فعلی خود را بیشتر مدیون هـمین پدیده بوده‌اند.
البته آنجا که رشد و گسترش شهرها- به دلایل مختلف- بدون برخورداری از برنامه‌های سنجیده، به نحوی بی‌رویه و نامتوازن اتفاق می‌افتد، این پدیده بیشتر در زمان‌های کوتاه‌تر محقق می‌گردد. بدین‌سان، شهرهای تهران، اصفهان، مشهد، شیراز، تبریز، یزد و بسیاری شهرهای کوچک و بزرگ کشور از طریق همین فرایند، یعنی الحاق اراضی و سکونتگاه‌های روستایی پیرامونی، جایگاه امروزین خود را فرا چنگ آورده‌اند. ازآنجاکه ادغام یا الحاق عرصه‌های پیرامونی شهرها، به‌ویژه حوزه‌های کلان‌شهری، در پی الزامات زمانی و نحوه و روند تصمیم سازی‌های مراجع رسمی و یا نهادهای متولی مدیریت شهری در قالب محدوده‌های رسمی و قانونی شهر یا کلان‌شهر رخ می‌دهد، در اینجا می‌توان آن را به‌منظور تشخیص از سایر پدیده‌های مرتبط با رشد کانون‌های شهری، گسترش رسمی شهر نامید؛ بنابراین، آنچه به‌عنوان رشد بی‌رویه شهر مطرح می‌شود، پدیده‌ای است متفاوت از رشد رسمی این‌گونه کانون‌ها. هرچند این دو پدیده و پدیده‌های وابسته به آن، به‌ویژه پدیده‌های خورندگی و خزش شهری، کمتر به‌درستی تبیین و تعریف می‌شوند و چه‌بسا گاهی به نادرست و به‌جای یکدیگر به کار می‌روند.
سطح و دامنه رشد بی‌رویه شهری اگر نگوییم همه‌جا، اما در اغلب موارد دل‌نگرانی‌هایی را در بین کارشناسان و شهروندان آگاه مطرح می‌سازد. آشکار است که گسترش نامتوازن شهرها و کلان‌شهرها زاییده پدیده‌های متنوعی است که در زنجیره‌ای همبسته قابل‌ردیابی است. درواقع، یکی از بارزترین و شناخته‌ترین عوامل دخیل در این فرایند، توسعه نامتوازن منطقه‌ای و در پی آن، مهاجرت‌های بی‌رویه روستایی – شهری و برپایی سکونتگاه‌های به‌اصطلاح غیررسمی در حاشیه شهرها، به‌ویژه کلان‌شهرهاست. هرچند از پدیده‌های مرتبط در این میان، باید از دو پدیده خورندگی و خزش شهری یادکرد که با دست‌اندازی کانون‌های شهری به اراضی کشاورزی و روستایی پیرامونی در پیوندی تنگاتنگ قرار دارند(سعیدی و حسینی حاصل، ۱۳۹۰: ۱۲۹).
اگر در عمل سرچشمه همه مسائل محیطی و کالبدی – فضایی شهرها و کلان‌شهرها به‌درستی در این دو پدیده قابل‌ردیابی نباشند، لااقل بسیاری از معضلات شهری ازاین‌دست، به پس‌زمینه‌های بنیادین و روندهای مرتبط با آن‌ها بازمی‌گردد که از آن جمله‌اند:
فروپاشی روستاهای پیرامونی؛
نابودی اراضی حاصلخیز و منابع تجدید نشدنی؛
تهدید و کاهش انسجام اجتماعی؛
جدایی گزینی فضایی؛
نابرابری و شکاف فزاینده طبقاتی؛
بزهکاری شهری و قانون‌گریزی؛
بیکاری پنهان و آشکار،
حذف فضاهای باز؛
افزایش مصرف سوخت و انرژی؛
وابستگی روزافزون به خودرو،
دسترسی نابرابر به امکانات و تسهیلات آموزشی و بهداشتی – درمانی؛
آلودگی روزافزون هوا و منابع آب‌وخاک و تخریب محیطی (همان:۱۳۰).
۲-۳-۲- خزش
پس از رسیدن کلان‌شهر به حدی از توسعه و گسترش خود به‌منظور تامین نیازهای جمعیت ساکن در آن لازم است منابع جدیدی تعریف شود؛ ازآنجایی‌که امکان تامین منابع در جوار کلان‌شهرها غالباً ممکن نبوده و با محدودیت‏های غیرقابل‌حذف روبروست، کلان‌شهر به‌ناچار اقدام به دست‎درازی به فضای دوردست می‏کند تا احتیاج خود را برآورده سازد (شاریه،۱۳۷۳: ۲۹۱)؛ این دست‌درازی را می‎توان «خزش شهری[۱]» نام نهاد. خزش شهری از پی‎آمدهای گسترش شتابان کلان‌شهرها به‌ویژه طی نیم‌قرن اخیر است که موجب گسترش شهرها در نواحی روستایی پیرامون بوده و اغلب کاربرد آن بار منفی دارد. خزش شهری درواقع پراکندگی و گسترش نامنظم اجزای شهر در پیرامون آن است، که ویژگی‎های آن را می‎توان چنین برشمرد: پراکنش کنترل نشده‎ی رشد شهر بر روی زمین‎های روستایی؛ تراکم جمعیتی؛ تغییر کاربری زودهنگام زمین‎های کشاورزی و روستایی؛ گسترش بی‏رویه شهر به پیرامون؛ پراکنش شهر در امتداد جاده‎های منتهی به مادر شهر؛ گسترش‏های اتفاقی، بدون برنامه‎ ریزی و نامنظم؛ و در بیشتر موارد به هم پیوستن سکونتگاه‎های سابقاً مجزا از هم (Audrey, 1985: 454).
در آغاز دهه ۱۹۷۰ میلادی و در ارتباط با رشد کلان‌شهری اصطلاح خورندگی چشم‌انداز نخست توسط بوم شناسان مورداستفاده قرار گرفت. منظور از این اصطلاح دگردیسی و امحا منابع ارزشمند زیست‌محیطی، به‌ویژه زمین‌های حاصلخیز و تولیدی کشاورزی روستایی پیرامونی است که در پی گسترش شهرها، به‌ویژه رشد بی‌رویه کلان‌شهرها، پدیدار می‌شود (سعیدی، شفیعی ثابت، ۱۳۹۰: ۱۴۸). برمبنای آنچه گذشت، می‌توان در ارتباط با پیامدهای گسترش نامتوازن کلان‌شهرها، از دگرگونی در ارزش دارایی‌های محیطی، تحول زیرساخت‌های جوامع پیرامونی، ازدحام آمدوشد و زمان‌های رفت‌وبرگشت، تقلیل کیفی زندگی و از همه مهم‌تر، از میان برخاستن آرامش، سبزینگی و امنیت محیط‌های روستایی پیرامونی یادکرد.
بدین ترتیب، درنتیجه‌ی توسعه شتابان و به‌اصطلاح جهشی کلان‌شهرها، عرصه‌های ارزشمند روستایی جای خود را به ساخت‌وسازهای شهری می‌دهند و در پی آن، در اغلب موارد، زمین‌های کشاورزی پیرامونی گذشته از مواجهه با پدیده‌های کلان‌شهری، ازجمله خزش و خورندگی، در معرض پدیده‌های دیگری، همچون سوداگری زمین قرار می‌گیرند.
۲-۳-۲-۱- تعریف خزش شهری:
خزش شهری و اصطلاح خزش از میانه ۱۹۴۰ وارد ادبیات کاربری اراضی شده است و به‌عنوان پیشوندی برای کلمه شهر به کار گرفته می‌شد. بر همین مبنا خزش شهری (پراکنش افقی) الگوی نسبتا جدیدی در سکونتگاه‌های انسانی است که گرد هم آمدن اتفاقی مساکن با تراکم و توسعه نواری شکل تجاری ایجادشده و معلول کاربرد وسیع اتومبیل است. برخی دیگر از پژوهشگران خزش شهری را عبارت از توسعه کم تراکم، پراکنده، تنک و جسته‌وگریخته شهری، توسعه ناپیوسته و گسترش به‌طرف عرصه‌های خارج از محدوده و نواحی کم تراکم شهری همراه با تسلط اتومبیل‌های شخصی در حمل‌ونقل می‌دانند و یا گسترش شهر در اطراف و حاشیه شهرها و به سمت روستاها، یا در طول بزرگراه‌ها و یا گسترش بی‌برنامه کنترل نشده در سطح شهر خزش شهری تلقی شده است (افراخته ۱۳۹۲: ۱۲) خزش شهری از پیامدهای گسترش شتابان مادر شهرها به‌ویژه طی نیم‌قرن اخیر و به معنی «اتفاق» گسترش شهرها در نواحی روستایی پیرامون است که اغلب کاربرد آن بار منفی دارد در این فرایند که درنتیجه جابه‌جایی و تغییر مکان فعالیت‌ها از شهر مرکزی به پیرامون رخ می‌دهد گستره زیادی از جریان‌های سرمایه‌گذاری و فرصت‌های اقتصادی از مرکز به پیرامون تغییر جهت می‌دهند و یا به تعریفی دیگر از خزش درواقع گسترش بی‌رویه شهری و حومه شهری به لحاظ ساختار و کارکردی به‌سوی اراضی روستایی پیرامونی است. این گسترش ممکن است به شکل سکونتی مجموعه‌های شغلی – فعالیتی و یا فعالیت‌های صنعتی – کارگاهی باشد. پدیده خزش، مستقل از شکل گسترش، نشانگر حداقل نظارت بر رشد و نبود برنامه‌ریزی شهر است.
خزش شهری درواقع پراکندگی و گسترش نامنظم اجزای شهر در پیرامون آن است که ویژگی‌های آن را می‌توان چنین برشمرد:
الف: بخشایش کنترل نشده رشد شهر بر روی زمین‌های روستایی
ب: تراکم جمعیتی نسبتا پایین
ج: تغییر کاربری زودهنگام زمین‌های کشاورزی و روستایی
د: گسترش بی‌رویه شهر به پیرامون
و: پراکنش شهر در امتداد جاده‌های منتهی به مادر شهر
گسترش‌های اتفاقی، بدون برنامه‌ریزی و نامنظم و
(در بیشتر موارد) به هم پیوستن سکونتگاه‌های سابقاً مجزا از هم.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...